|
||
نویدنو - سیاست - اقتصاد- کتاب - زنان -صلح - رحمان هاتفی - فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - -دیدگاه نظری - ویژه نامه | ||
چرا كسی فریاد نمیزد: آنچه حق ماست صلح و توسعه است؟ |
||
نویدنو:20/10/1385 |
||
چرا كسی فریاد نمیزد: آنچه حق ماست صلح و توسعه است؟
لیلی
فرهادپور همایش زن و صلح در غروب روز سه شنبه 12 دی ماه در سالن همایش خانه تشكلهای غیردولتی برگزار شد. در این همایش ابتدا پیام شیرین عبادی برنده ایرانی جایزه صلح نوبل توسط دبیر همایش قرائت شد. پس از آن سخنرانان در مورد مسایل مختلف مرتبط با مقوله صلح سخنرانی كردند. سخنرانان این مراسم عبارت بودند از : خدیجه مقدم (محیط زیست و صلح)، دكتر ناهید توسلی (اسطوره شناسی زن و صلح)، محمد یوسفی (صلح و حقوق كودكان)، دكتر حبیبی (سازمان ملل متحد و ژیشبرد نقش زنان در صلح بینالملل) ، خانم همایونی (زن و صلح) ، مرضیه مرتاضی لنگرودی (جامعهشناسی صلح و زن) و لیلی فرهادپور (صلح و توسعه).
متن سخنرانی لیلی فرهادپور در همایش زن و صلح را در زیر بخوانید: اینشتن جملات قصار بسیار دارد. نمیدانم این یكی را از او شنیدهاید یا نه؟ او میگوید: تا زمانی كه در دنیا ارتشهای تا دندان مسلح وجود دارند هر درگیری جدی میان كشورها به جنگ منتهی خواهد شد. برخی سیاستمداران و رهبران سیاسی در جهان در این توهم به سر میبرند كه بعد از جنگ كشورها بهتر و بیشتر روی پای خود خواهند ایستاد. این توهم شاید از بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد و توسعه اقتصادی آلمان و ژاپن بهانهای بود برای این فرضیه غیر انسانی و جنگ طلبانه. بدبخت بشر كه هنوز در قرن 21 فقط توسط جنگ بتواند انگیزهای برای توسعه ایجاد كند. این درحالی است كه نیاز توسعه به ثبات و صلح چنان مشهود و بدیهی است كه فقط كافی است كمی به آن فكر شود. شاید بهتر باشد برعكس به مساله بپردازیم یعنی ببینیم جنگ چه بلایی بر سر توسعه میآورد. میدانم بسیار كسانی هستند كه بهتر از من در مورد صلح و توسعه میتوانند صحبت كنند اما نمیكنند. باور كنید نمیكنند. ما با كمك دوستانمان كه در برگزاری همایش زن و صلح نیز همكاری داشتهاند، سایتی راه اندازی كردهایم به نام زنان صلح. امروز در اینترنت در گوگل كلید واژه خلع سلاح جهانی را جستجو میكردم. فكر میكنید چی بدست آمد. اولین لینك مربوط به همین سایت ما بود. مگر سایت ما چقدر بازدید كننده دارد كه اولین لینك جستجوی فارسی عبارت خلع سلاح جهانی باید به سایت ما لینك شود. این نشان از سكوت در برابر جنگ و خلع سلاح به زبان فارسی است. به قول فروغ: چرا كسی به فكر باغچه نیست چرا كسی به فكر گلها نیست؟ اعداد و آمارها بسیار است . من یك روزنامهنگارم و بیشتر از اعداد و آمار بر شواهد متكی هستم. شواهدی كه خود شاهد آن بودم و حال برایتان گزارش میكنم. جنگ و افغانستان دو سال پیش به همراه مادرم برای تكمیل پروژه تحقیقاتیاش به پاكستان و مرز افغانستان و پاكستان رفتیم. افغانهای مهاجر از دست طالبان از دست امریكا از دست مجاهدین از دست همه جنگ طلبان فرار كرده بودند. و به آنجا پناه برده بودند محمد پسر كوچكی بود كه یك ساق پایش استخوانی بیش نداشت كه پوستی زرد و بدرنگ روی آن را پوشانده بود. مین این بلا را بر سر حامد آورده بود. او با خانواده اش در كمپی كپك زده در پیشاور زندگی میكردند. ورزالا دوست جوان افغان من دختری است 30 ساله كه ان جی اویی به نام هاوكا را اداره می كند این این جی او برای حمایت از زنان و كودكان افغان تاسیس شده است. پدر او مهندس است و مادرش دندانپزشك. او سالها در پاكستان زندگی كرده است. هنگامی كه مادر و دو خواهر كوچكش در آلمان پناهنده بودند. اورزالا و خانواده اش اكنون به افغانستان بازگشتهاند تا در بازسازی ویرانهای به نام كشور نقش داشته باشد. اورزالا به اینترنت دسترسی دارد. موبایل دارد. در خانهشان تلویزیون ماهواره دارند. اما از برق و آب خبری نیست. آب را با دبه میآورند به طبقه پنجم و برق از صبح تا ظهر و از غروب تا 10شب قطع است. كار نیست. غذا كم است. اما موبایلش كار میكند. اورزالا میگوید این ویرانه به نام افغانستان را باید درست كرد. جنگ و عراق سال گذشته برای شركت در سمینار ادبی گلآویژ همراه با یك گروه ایرانی به سلیمانیه عراق رفته بودم. از خسروی كه رد شدیم جنگ خودش را نشان داد. از كرمانشاه تا خسروی هیچ اثری از جنگ 8 سال نبود. فقط راننده خاطره تعریف میكرد. از عملیات مرصاد میگفت و كوه و درههای پر از گلهای صحرایی و بوتهها را نشان میداد. شاخههای گندمهای رسیده دره را زرد كرده بود. ستونهای فلزی غولآسای دكلهای برق فشار قوی خطی بر افق كشیده بود. اما آنور مرز اگرچه زنانی كه به نمایندگی سمینار ادبی گلآویژ به بدرقه ما آمده بودند روسری به سر نداشتند ولی هیچ نشان دیگری از آزادی وجود نداشت. تمام درهها سوخته بود و به جای دكلهای برق حلقههای سیمخاردار دشت را میپوشاند. در سلیمانیه شهر در دست احداث بود. جاده میساختند بدون یك كارخانه سیمان. آسفالت میكردند. بدون یك كارخانه پتروشیمی یا آسفالت سازی. ماشینهای آخرین مدل در خیابانهای پرخاك سلیمانیه در رفتوآمد بودند بدون وجود حتی یك جایگاه پمپ بنزین. این در حالی است كه عراق دومین ذخیره نفتی جهان را دارد . خانهها پر از دستگاههای تهویه امریكایی بود. آب گرمكنها همه برقی بود. اما برق نبود. نه شب تا صبح برق بود و نه در طول روز خاموشی برق امان استفاده از این دستگاهها را میداد. مغازهها پر از جنس بود از همه جا. جنس ایرانی هم بود. پفك و وسایل بهداشتی. سفرهای پهن بود كه همه داشتند با ولع میخوردند. همه آنهایی كه جنس به بازار سلیمانیه میریختند. امریكا، انگلیس و آلمان ، ژاپن. سهم پول نفت میرسید و بوروكراسی بیداد میكرد. 90 درصد مردم شهر یا كارمند دولتی بودند یا مغازه دار از كارگر تولید كننده خبری نبود. به دبی رفتهاید ؟ هر روز دارد چاقتر میشود. به تنها چیزی كه فكر نمیكند جنگ است. بازار ایران و خاورمیانه را قبضه كرده است. آمارها زیر فشار نشان دادن توسعه اقتصادیاش خم شده اند. همین یك ماه پیش در یك دوره تحقیقاتی كه در دانشگاه سوئد برگزار شده بود همراه گروهی بودم . در این گروه قرار بود سه نفر عراقی حضور داشته باشند. دانیا دختر مسیحی عراقی قبل از رسیدن به سوئد در دانمارك پناهنده شد. حامد پسر جوان سنی مذهب بغدادی بعد از پایان دوره پناهنده شد او میخواست زندگی كند، درس بخواند و در عراق آینده ای نداشت. و محمد مرد میانسال شیعه مذهب عراقی با ما بازگشت و به بغداد رفت. از روزی كه بازگشتیم روزی نیست كه از محمد ای میل نداشته باشم كه طلب كمك میكند كه به او و خانوادهاش كمك كنیم تا از بغداد خارج شود چون در جان خودش و خانوادهاش به خاطر تعصبات مذهبی در خطر است. سخن آخر دانشگاه داریم. بازار داریم. كارخانه داریم. جاده داریم. سد داریم. برنامه چند ساله توسعه داریم. كار داریم. خانه داریم. آب داریم. برق داریم. زندگی و صلح حق ماست. به یك اشاره میتوانیم این ها را نداشته باشیم. چرا كسی باور نمیكند. چرا كسی فریاد نمیزند آنچه حق ماست صلح و توسعه است؟
منبع زنان صلح
|
||
Free Web Counters & Statistics |