نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2018-09-18

نویدنو 09/06/1397 

 

 

  • پس از مدت ها قطع ارتباط بین رفقا فرهاد عاصمی و هاتف رحمانی ، رفیق عاصمی از سر مهر در اوایل خرداد1397 ای میلی ارسال و جویای احوال رفیق هاتف می شوند . این ای میل و تداوم گفتگو ها به مدت یک ماه ادامه می یابد . رفیق مهربان هم وارد موضوع می شوند ونظرات خود را با هر دو رفیق در میان می گذارد . نتیجه آن گفت و شنفت دیجیتالی را در ادامه خواهید خواند .

 

نویدنو : نامه های رد و بدل شده بین رفقا فرهاد عاصمی ، هاتف رحمانی و مهربان در اختیار ما قرار گرفته است . ما کلیه این نامه ها را به صورت جزوه پی دی اف آماده و در اختیار خوانندگان قرار خواهیم داد . اما برای دوستانی که حوصله و وقت خواندن کتابچه ای را ندارند ، نامه ها را به صورت مرتبط جواب و پاسخ نیز منتشر می کنیم . امیدواریم انتشار این نامه ها نوری بر زوایای تاریک احتمالا مشترک بین افراد بیفکند.

 

گفت و شنفت در سیاست های حزب توده ایران-6و پایانی

 

نامه فرهاد به هاتف و مهربان

 

رفقاي عزيز هاتف و مهربان

زندگي ما سه نفر را كه رابطه اي با سازمان حزبي نداريم، در برابر اين پرسش قرار داده است كه چه نقشي مي توانيم و بايد براي پيش برد برنامه ي انقلابي حزب توده ايران انجام دهيم، تا به وظيفه ي ضروري تاريخي خود عمل كرده باشيم.

من در اين باب مضمون نامه هر دوي شما را كمك و تعيين كننده ارزيابي مي كنم و مايلم با تمام توان براي تحقق بخشيدن مضمون آن و مبارزه براي اعتلاي شخصيت تاريخي- اجتماعي حزب توده ايران بكوشم. تا رفقاي رهبري حزب ساز و كار ضروري را براي عمل به اين وظيفه را در درون حزب ايجاد سازند، در اين جمع كوچك و يا جمعي كه شما پيشنهاد بكنيد.

برنامه ي كار چنين جمعي را رفيق عزيز هاتف در نامه خود با سه «اولويت» در مبارزه ي ترويجي- تبليغي رهبري حزب بيان كرده است. من با آن موافقم، مايلم اما در بخش نخست، «اولويت براي رهبري حزب توجيه طبقات مختلف اجتماع»، نقش اين وظيفه را در ارتباط با طبقه كارگر ايران برجسته سازم و بيرون كشم.

ضرورت ديدن تفاوت ماهوي ميان مبارزه براي توجيه طبقه كارگر و ديگر طبقات و لايه هاي اجتماعي، از اين امر ناشي مي شود كه مبارزه ي عام دمكراتيك براي توجيه همه لايه هاي اجتماعي، تنها با انتقال آگاهي طبقاتي به درون طبقه كارگر از پيگيري اي برخوردار مي شود كه به وظيفه ي سوسياليستي حزب فرا مي رويد.

اين دو وظيفه را نمي توان و نبايد با يك دست راند. بايد براي هر دو برنامه ي خاص كه هر روز به روز بايد بشود، داشت. در غير اين صورت در اين يا آن صحنه عقب خواهيم ماند كه مانده ايم. عقب ماندن عامل ذهني از عيني كه در نامه پيش به آن اشاره داشتيد، پيامد كم توجهي به تفاوت دو وظيفه ي دمكراتيك- سوسياليستي پيش، در عين توجه به رابطه ي دروني آن هاست.

اولويت هاي ديگر كه در برنامه پيشنهادي رفيق عزيز هاتف ذكر مي شود، «سلب اعتبار مدعيان» و «ترسيم خطوط استقلال سياسي و برنامه اي حزب است»، در دل اين مبارزه قرار دارد. بايد آن را در دو روند مبارزه ي دمكراتيك و سوسياليستي به ثمر و سرانجام رساند و توجيه نمود. او آن را به درستي «اقتصاد سياسي مرحله در لابلاي نقد وضعيت اقتصادي موجود شكل مي گيرد» مي نامد كه با آن كاملن موفقم. ارزيابي از كتاب مومني و سخنراني اخير او با همين هدف انجام شد و بايد در همه ي سطوح ادامه يابد.

بدون ترديد رفيق عزيز هاتف محق است، وقتي مي نويسد كه نوشتارهاي حزب نشان مي دهد كه تلاش بسياري در روشن كردن اقتصاد سياسي حاكم انجام مي شود». اما مي توان توافق داشت كه اين «تلاش» كافي نيست و بايد بهبودي كيفي بيابد. مشكل اساسي اين مشكل است كه رفقايي كه در اين زمينه مسئولند، نه تصور روشني از تكنيك و نه مضمون مبارزه ي روشنگرانه و تبليغي دارند. اين ارزيابي، به معناي نفي كوشش و تلاش آن ها نيست و نبايد چنين درك شود، بلكه بايد نقدي به منظور بهبود آن است.

براي نمونه اين رفقا در نوشتارهاي خود به نقل طولاني سخنان از مدعيان رنگارنگ مي پردازند. وظيفه اما بيرون كشيدن تضاد در سخنان است. تضادي كه ما براي آن پيشنهادي داريم، كه پيشنهادي بينابيني است، يعني حتي در شرايط حاكم سرمايه داري نيز قابل تحقق بخشيدن است، اما به علت ساختار و مضمون ارتجاعي رژيم ديكتاتوري و برنامه اقتصاد سياسي ضد مردمي آن، برايش اجراي آن ناممكن است. به سخن ديگر با بيرون كشيدن تضاد در سخنان – به جاي تكرار سخنان دورغين مدعيان -، و ارايه راه حل دمكراتيك براي حل آن، روند رشد خواست دمكراتيك به سوسياليستي فرامي رويد. اين به معناي بحث تئوريك- نظري نيست. تعريف شعار و خواست بينابيني را مي توان به طور مجزا و براي فعالان برشمرد، اما در عمل، آن طور كه ماركس در كاپيتال انجام مي دهد، موضع نظري- تئوريك را در عمل روزانه و در نمونه مشخص مورد بررسي در سخنان مدعيان توصيف كاركردي نمود. شيوه ي ديالكتيك مشخص به اين معناست.

در اين نارسايي مبارزه و تلاش حزب بايد تغييري جدي وارد نمود. چگونه مي توان چنين نمود؟ من با هر شكل ممكن موافقم. در ديدار و سمينار يا نوشتاري و ..

با چنين تغييري بدون ترديد همه ي شرايط لازم براي توضيح مستدل و موثر مواضع تاكتيكي و استراتژيكي برنامه حزب ايجاد مي شود.

نكته ي پاياني بر مي گردد به مساله برنامه آلترناتيو براي اين پرسش كه رفيق عزيز ابي نيز در ابرازنظر امروزش مطرح ساخته است، «چگونه مي خواهيم زندگي كنيم». اين پرسش، پرسش بسيار روز و پرسش توده هاي مردم و به ويژه زحمتكشان و كليت طبقه كارگر است. نه تنها در ايران، بلكه در همه ي كشورها. آنجا كه اين پرسش در ارتباط با مساله ”مالكيت“ مردم و زحمتكشان مطرح مي شود، نقش روشنگرانه- ترويجي- تهيجي و تبليغي خود را نشان مي دهد و به اثبات مي رساند. من شخصا اين تجربه را در جمع آوري امضا در شهر محل اقامتم در خيابان از مردم، با وضوح ديدم و باري ديگر شناختم. طبقات حاكم، مساله ”مالكيت“ سرمايه دارانه را مطرح كرده اند، مهم ترين مساله كه با ”حل“ آن، به هدف برنامه نئوليبرال دست خواهند يافت. بايد از آن ها آموخت و تا ديرتر نشده است، حزب توده ايران مساله ”مالكيت“ خلق را در برابر آن مطرح سازد.

طرح مساله ي مالكيت از اين رو اهميت دارد، زيرا توانايي ايجاد قطب بندي درباره ي تضاد اصلي را در جامعه ممكن مي سازد. راست ارتجاعي و فاشيست مي كوشد اين قطب بندي را از طريق ايجاد تفرقه ميان مردم با مهاجران عملي سازد. عليه آن تنها مي توان با ايجاد قطب بندي بر محور مالكيت سرمايه دارانه و يا عمومي- مردمي- دمكراتيك را قرار داد. اساره كردم، من شخصن به درستي اين تجربه در خيابان و در بحث با مردم پي بردم. با طرح مساله مالكيت عمومي بر بخش نيازهاي اوليه، حفظ بيمارستان شهري از خصوصي سازي وغيره، كه در ايران نيز مساله ي عمده است، به ويژه در ارتباط با مراكز توليدي، مردم با شور و هيجان در بحث شركت مي كردند و از كوشش براي جمع آوري امضا پشتيباني مي كردند و با امضاي خود به هدف كمك مي نمودند. ”كاسبي“ من به مراتب بهتر گرفته بود از اعضاي حزب ”سبز“ كه در گروه ما فعال هستند. اين تجربه را من به بحث در كميسون مربوطه در شهرداري نيز كشاندم و مورد تشويق مردم شركت كننده در جلسه ي علني كميسيون قرار گرفت. بايد جامعه را قانع نمود در دور محور تضاد اصلي موضع بگيرد. اين راه عملي مبارزه تبليغي- ترويجي است. تلاش رفقاي مسئول حزبي بايد در اين سو تغيير يابد.

با طرح چنين آلترناتيو جايگزين براي اقتصاد سياسي اسلامي است كه سياست حزب توده ايران از فاصله ي ضروري و كافي از ديگر جريان هاي ”چپ“ خواهد داشت و برنامه مستقل طبقاتي آن به ستاره ي راهنما يمبارزه طبقه كارگر و ديگر زحمتتكشان و ئميهن دوستان بدل خواهد شد. راه قرار داشتن در مركز و ميان جريان بزرگ تاريخ رشد ترقي خواهانه جامعه ايراني، طرح مساله ي ”مالكيت“ خلق است. اين دمكراتيك ترين و پيگيرترين شعار است كه به طور قانونمند به شعار سوسياليستي فرامي رويد.

رفقاي عزيز هاتف و مهربان بكوشيم رفقاي مسئول حزبي را با اين برداشت آشنا كنيم و به دفاع از آن فراخوانيم.

فرهاد عاصمی

٦ تير ١٣٩٧ ٢٧ ژوئن ٢٠١٨

 

 

 

 

نامه رفیق فرهاد به هاتف و مهربان

 

رفقاي عزيز هاتف و مهربان روز بخير

رفيق عزيز مهربان، شما دو يا سه سال پيش در نامه اي كه امضاي شما را نداشت، توصيه كرديد كه من صبر و حوصله را پيشه كنم. نوشتيد، گر در خانه كسي است، يك حرف بس است!

اكنون نيز همين توصيه از اين طريق تكرار مي شود كه خواستار ترويج و تبليغِ سياست حزب مي شويد. اما آيا من چنين حقي دارم؟ آيا ما چنين حقي داريم، با وجود تغيير شرايطي كه حزب توده ايران آن را شبيه سال هاي پيش از انقلاب بهمن ٥٧ ارزيابي مي كند كه ارزيابيِ واقع بينانه اي است، سياستي «سست گام» (ر. خسروي، گذر به وادي هفتم) را مورد پشتيباني قرار دهيم؟

سياستي كه در شرايط ژرف شونده ي نبرد طبقاتي و فرارسيدن شرايط برش انقلابي در ايران بايد به مورد اجرا گذاشته شود، فاصله ي محتوايي و مضموني با مضمون سرمقاله ي نامه مردم دارد كه ديروز و پس از دو هفته با رسيدن ”سه شنبه“ انتشار يافته است!

سرمقاله ي نامه مردم در شرايطي كه به گفته ي خودش «طبقه ها و لايه هاي زحمتكش .. تبعادت ديكتاتوري ولايي و ”اقتصاد سياسي“ بغايت ناعادلانه .. را با گوشت و پوست خود لمس مي كنند»، دل به عمل انقلابي «سست گاماني» مي بندد از قبيل تاجزاده و از آن ها ارايه «برنامه يي مشخص در مورد بهبود وضعيت بسيار وخيم كشور و شرايط دهشتناك زندگي زحمتكشان ..» خواستار مي شود! ولي خود در پايان سرمقاله به تكرار جمله اي كه ديگر بايد براي همه خوانندگان نامه مردم به «بديهيات»ي تبديل شده باشد كه از حفظ هستند، بسنده مي كند؟ در پاراگراف آخر، با تكرار توصيف آميز وضع كشور از سطور پيش سرمقاله، مي نويسد، «در يك كلام! نجات كشور تنها از مسير مبارزة مشترك و هماهنگ همه نيروهاي ميهن دوست و آزادي خواه براي پايان دادن به حاكميت ظلم، جهل و استبداد امكان پذير است»!

نه خواست پايان دادن به اقتصاد سياسي نئوليبرال ”اسلامي“، نه ارايه برنامه جايگزين، نه گذار از نظام اقتصادي وابسته به اقتصاد جهاني امپرياليستي و نه و نه و نه ..

سرمقاله پس از دو هفته نه سخني براي زحمتكشان «(يعني اكثريت مردم») دارد، نه اشاره اي به ژرفش نبرد طبقاتي و مبارزه ي انقلابي زحمتكشان در برپايي واقعي و ماترياليستي سازمان هاي مبارزه جويانه خود دارد كه در جريان اعتصاب ها به طور طبيعي به وجود مي آيد و بايد با خواست شركت در آن ها به تقويت و سازماندهي در آن پرداخت و نه و نه و نه بسياري ديگر از گفتني هاي ضروري كه جاي خالي آن ها در مقاله به صورت سيلي به صورت خواننده است! آيا وجدانن مي توان پشتيباني از چنين سياستي را در شرايط توفاني كنوني توصيه كرد؟

آيا مي توان در انتظار نشست كه تاجزاده ها گام به گام درستي به «اهميت كار سياسي .. با ايجاد تشكل هاي صنفي و دموكراتيك پي ببرند»؟ آيا مي توان براي اين حركت لنگان «سست گامان» دست زد و در تاييد آن نوشت: «بديهي است كه موضوع ايجاد تشكل هاي صنفي و مدني و كار سياسي در ميان توده ها .. شيوه يي جا افتاده و بسيار پراهميت ..» است؟ در حالي كه خود توده هاي زحمت آن را در مبارزه ي انقلابي خود به واقعيت بدل مي سازند؟ آيا مي پنداريم كه كارگران اعتصابي در انتظار موافقت و تفاهم اين آقايان اصلاح طلب صبر و حوصله را پيشه خواهند كرد و يا بايد بكنند؟

سرمقاله ي نامه مردم خطاب به اصلاح طلبان دولتي و پيرامون آن مطلب نوشته است، با اميد بستن بر پنداري كه حزب خود بارها نادرستي آن را نشان داده است و به اثبات رسانده است. رژيم ولايي استحاله پذير نيست، گذار از اين رژيم، گذاري انقلابي است به دست توده هاي زحمت و نه اصلاح طلبان دولتي و حاميان رنگارنگ آن ها ازجمله در كشورهاي امپرياليستي.

ارزيابي سرمقاله از سطح نبرد طبقاتي در ايران در سطح ارزيابي رساله ي زنده ياد كيانوري از سال ١٣٧٣ قرار دارد. او نيز در آن رساله كه مورد تكفير قرار گرفت، براي آن دوران بقاياي مقاومت را در نيروهاي برآمده از انقلاب بهمن ٥٧ مردم ميهن ما در حاكميت و پيرامون آن مورد تاييد قرار مي داد و از آن ها مي خواست از مواضع در اختيار خود براي ادامه راه انقلاب و به عقب راندن ارتجاع راستگرا بهره گيرند. از توده اي ها مي خواست از اين نيروها پشتيباني كنند. در آن هنگام به اين ارزيابي و چنين سياستي بي توجهي شد. اكنون به طور عملي به اين سياست در حالي ادامه داده مي شود كه سال هاست درستي و واقع بين بودن آن براي شرايط حاكم كنوني به پايان رسيده است. با يك دست شدن ارتجاع حاكم و اجراي پيگير و خشن اقتصاد سياسي ديكته شده توسط امپرياليسم كه اصلاح طلبان نيز به يك پاي محكم اجراي آن بدل شده اند، مدت هاست كه ديگر ارزيابي سال ٧٣ رفيق كيانوري به تاريخ پيوسته است.

وظيفه ي امروز حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، اجراي وظيفه اي است كه سرمقاله اجراي آن را به نادرست از تاجزاده ها مي طلبد! حزب توده ايران و جنبش ميهن دوستان واقعي بايد برنامه اقتصاد سياسي را براي پس از دوران ديكتاتوري مطرح ساخته براي آن به عنوان اهرم و پرچم براي گذار از ديكتاتوري به مبارزه ي انقلابي بپردازد. هر كوتاهي در اين زمينه عواقب سنگين براي حزب توده ايران و براي مبارزه ي انقلابي توده هاي مردم و در مركز آن طبقه كارگر و همه ي زحمتكشان يدي و فكري ايران دارد. كوتاهي در تضاد آشكار است با منافع ملي ايران، خلق هاي آن و حفظ تماميت ارضي كشور.

بايد گذار از برنامه خصوصي سازي و آزادي سازي ”اسلامي“ را به پرچم مبارزه براي برپايي يك اقتصاد ملي- دمكراتيك و ميهن دوستانه بدل نمود، وظيفه اي كه تنها از عهده ي حزب ما برمي آيد و بس!

رساله ي كيانوري از سال ٧٣، تنها خواستار مقاومت نيروهاي صادق در حاكميت و پيرامون آن نبود. خواستار شركت در مبارزه ي روشنگرانه و ترويجي- تبليغي در برابر اين جريان ها توسط حزب توده ايران نبود. رساله براي دسترسي به اين هدف خواستار شرايط دمكراتيك در درون حزب توده ايران نيز بود. خواستار آن بود كه امكان بحث و «گفت و شنفت» (ر. خسروي) توده اي ها بود. سال هاست كه اين حق توده اي ها بدون هر دليل موجهي مورد بي مهري و بي توجهي قرار گرفته است. بايد به اين وضع پايان بخشيد. بايد به تعيين سياست سرنوشت ساز حزب در محفل هاي بسته و غيرپاسخگو پايان داد. توصيه به صبر و حوصله نارسا است. راه درست و انقلابي برگزاري جلسه ي مسئوليت داري است كه بايد تدارك آن به طور دمكراتيك و با شركت وسيع نظرها عملي گردد. چنين گامي هنوز به معناي عضوگيري نيست كه بايد به هنگام درست و زماني كه فرا خواهد رسيد، عملي گردد. اين دوگام بحث آزاد و عضوگيري گرچه در ارتباط قرار دارند، بايد و مي توانند با دقت و با حساسيت از يك ديگر جدا سازي شوند و به مورد اجرا گذاشته شوند كه تاييد آن خود يكي از محك هاي توده اي بودن نيز خواهد بود.

رفيق هاتف و مهربان عزيز، شرايط ژرف شونده ي انقلابي در ايران، تك تك ما را در برابر مسئوليتي تاريخي قرار داده است. من به نوبه خود از ”فرصت“ كم تر از آن برخوردارم كه مجاز باشم اجراي وظيفه ي تاريخي را در برابر خود، به آينده اي نامعلوم بسپارم. از اين رو تمنا دارم، به طور مشخص موضع خود را در برابر خواست ايجاد شرايط دمكراتيك براي بحث درباره سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران، برنامه حداقل كارگري آن و به ويژه وظايف مبرم كنوني در برابر مبارزه ي ترويجي- تبليغي حزب و مخاطبين اصلي آن روشن سازيد.

چنين سياستي به معناي تعطيل كردن مبارزه براي جلب اصلاح طلبان رنگارنگ و فراتر از آن ها براي پيوستن به جنبش مردمي نيست. اما اين وظيفه اصلي در شرايط كنوني نيست. بايد با تجهيز انقلابي توده ها آن ها را مجبور نمود به دنبال جنبش بدوند. مصاحبه لنگان تاجزاده با روزنامه شرق ٢٢ خرداد كه مقاله نقل مي كند، پيامد رژرفش روند انقلابي و نه شناخت و درك تاجزاده ها است!

دستتان را مي فشارم

فرهاد عاصمي

 

پاسخ رفیق مهربان به رفیق فرهاد 07/04/97

 

رفیق فرهاد گرامی

من هیچ  اطلاعی از نامه ای که دو یا سه سال پیش برای شما فرستاده شده است، ندارم و نمی دانم بر چه اساسی با این قاطعیت در مورد چنین نامه ای سخن می گویید؟

تصور من هم آن است که بدرستی شرایط اجتماعی بیانگر ژرفش مبارزه طبقاتی است . اما این تنها حقیقت مربوط به شرایط کنونی جامعه ما نیست. چپ در ایران فاقد پتانسیل سیاسی و تشکیلاتی لازم برای سازماندهی مبارزات اعتراضی و اعمال هژمونی بر آنهاست . و اگر بخشی از دلایل این مسئله به سرکوب سالهای قبل  و  فضای بسیار بسته سیاسی کنونی بر می گردد، اگر بخشی از دلایل آن به نیروهای رقیب در مبارزه سیاسی و به صورت اخص بورژوازی و رسانه های امپریالیستی و... بر می گردد ، اگر بخشی از دلایل آن به  عدم آمادگی سیاسی و تشکیلاتی حزب توده ایران بر می گردد، بی تردید بخشی از آن را باید در چپ های بریده، توده ای های ضد حزب توده ایران و نیز توده ای های مرددی دید که تصوری رمانتیک و منزه طلبانه  از مبارزه حزبی در شرایط کنونی جامعه ما دارند و به جای تقویت صدای حزب در میان مردم، دائما به پراکندن نگاه تردید آمیز نسبت به آن  و نوعی نگاه منزه طلبانه به مبارزه حزبی  مشغولند.

علی رغم تصور شما ، من تعمیق مبارزه طبقاتی در شرایط کنونی جامعه را به سادگی بیانگر نوعی شرایط انقلابی با تعریفی که از آن سراغ داریم، درک نمی کنم. تضادهای متعددی در شرایط کنونی کشور عمل می کنند که بر جهت گیری تحولات سیاسی تاثیرگذارند. تقلیل  این مجموعه تضادها به مبارزه طبقاتی و مبارزه کار و سرمایه  و یا حتی مبارزه خلق با دیکتاتوری  ، ساده کردن موضوع و نوعی نگاه خوش بینانه و غیر واقع بینانه به نظر می رسد. تغییر و تحولات ماه های اخیر ، تغییرات قیمت ارز، چالش های جناح های قدرت در کشور ، اوضاع و تعارضات منطقه ای ، برنامه های امپریالیستی برای ایران ، شعارهای ارتجاعی که در بسیاری از اعتراضات شنیده می شود و...همگی نشان از آن دارند که اوضاع پیچیده تر از آن است که بتوان به سادگی به آن  عنوان وضعیت انقلابی داد.

 من به نوبه خود به قدیانی ها و تاجزاده ها  و امثالهم نقدهای جدی دارم . اما واقع بینی می طلبد که این موضوع را بپذیریم که چه خوشمان بیاید یا نیاید، این جماعت که نقدهای جدی بر مواضع شان وارد است، حامل پتانسیل های دموکراتیکی هستند که چشم بستن بر آنها خود فریبی است. همانگونه که بها دادن بیش از حد به آن نیز اشتباه  بزرگی خواهد بود. از این منظر من منافاتی نمی بینم که این نیروها به چالش کشیده شوند . مواضع اقتصادی و اجتماعی آنها و عدم چالش آنها با دستور کار نئولیبرالی و نیز امتناع آنها از مواضع ضد امپریالیستی محل نقد جدی است. اما مگر امثال نسرین ستوده هم چنین نیستند؟ و آیا می توان علی رغم همه نقدی که بر این تیپ ها وارد است، منکر پتانسیل ترقی خواهانه و ظرفیت های دموکراتیک آنها در شرایط کنونی کشور شد؟ علی رغم تصور شما اتفاقا این واقع بینی حزب توده ایران است که این ظرفیت ها را می بیند. موضوع به چند چهره سرشناس محدود نمی شود . اینها بخش هایی از اصلاح طلبان هستند که بخش بزرگ آنها به فرصت طلبانی در حکومت تبدیل شدند و از شعارهای اصلاح طلبی نیز فاصله گرفتند. اینها نماینده یک نیروی سیاسی و اجتماعی هستند که هر چند طیف گسترده ای را نمایندگی نمی کنند ، اما با توجه به تاریخچه خود و جایگاه شان در فضای سیاسی کشور ، به هر صورت مطرح هستند. اتفاقا بد نیست به این موضوع هم توجه شود که رسانه های غرب نیز بسیار مایل به جلب توجه و هدایت اینها هستند.

من شخصا بر این باور هستم که انقلاب ملی دموکراتیک در عصر جهانی سازی و نئولیبرالیسم نمی تواند دارای جهت گیری سرمایه دارانه باشد و با انقلاب بورژوا دموکراتیک دارای تفاوت اساسی است. اما یادمان باشد که جامعه ما انباشته از مجموعه گسترده ای از مطالبات گسترده دموکراتیک است که بدون تعیین تکلیف با آنها یعنی ساختار بسته سیاسی  همراه با فساد نهادینه شده در کشور ، مسئله جهت گیری اقتصادی و اجتماعی در دستور کار قرار نمی گیرد. طیف نیروهای خواهان مطالبات دموکراتیک در کشور بسیار گسترده تر از طیف نیروهایی است که خواهان عدالت اجتماعی و دارای جهت گیری ضد نئولیبرالی هستند. معنی این سخن آن نیست که کمونیستها باید بر عدالت اجتماعی و مبارزه با سرمایه داری نئولیبرال تاکید نکنند. اما معنایش این هم نخواهد بود که پتانسیل های دموکراتیک غیر سوسیالیستی موجود در جامعه را نبینند. آیا نامه مردم همه وقت و انرژی خود را صرف گفتگو در مورد آقای تاجزاده  و هدایت امثال تاجزاده ها کرده است؟ یا موضع گیری ها و مقالات دیگری هم دارد که بر عدالت اجتماعی و مبارزه با نئولیبرالیسم توجه دارد؟

نوشته اید: وظیفه

امروز  حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، اجراي وظيفه اي است كه سرمقاله

 اجراي آن را به نادرست  از تاجزاده ها مي طلبد".  تصور نمی کنم برقراری یک دیالوگ با چهره ای مثل تاجزاده لزوما به معنای این باشد که ایشان قرار است که  وظیفه حزب طبقه کارگر ایران را به انجام رسانند. مجموعه سیاست های حزب را باید در مجموعه مستندات و انتشارات و موضع گیری های حزب توده ایران دنبال نمود نه در یک مقاله و....و مجموعه برنامه های و سیاست های اعلام شده حزب توده ایران چنین نتیجه گیری ای را بازتاب نمی دهد.

و نکته پایانی این که تنها درک واقعیت تضادهای اجتماعی و سیاسی  گسترده  و پیچیده و صف بندی نیروهای اجتماعی و سیاسی در کشور در یک چارچوب سیستم  داینامیک  و ارزیابی واقع بینانه از توان نیروهای چپ و بویژه حزب توده ایران  می تواند به موضع گیری درست در ارتباط با رویدادهای سیاسی کشور کمک کند که به نظر می رسد برای برخی از دوستان خارج از کشور تا حدی با ابهام و دشواری همراه شده است.

با احترام و ارادت

مهربان

07/04/97

 

 

 

 

نامه هاتف به رفیق فرهاد

 

رفیق گرامی فرهاد عزیز

در ابتدا سلامت و شادابی شما را خواستارم که "فرصت" را کم ارزیابی می کنی .من طول عمری طولانی برای شما آرزومندم تا شاهد پیروزی خلق را در اغوش بگیرید.

اما بعد ، رفیق گرامی ، به قول رفیق آرش متاسفانه "خط کش های شما همیشه افساید هستند" ، و من واقعا گاهی از درک شما عاجز می مانم . مثلا با بازی قلم (در اینجا کیبورد) خیلی راحت به یکی از منطقی ترین و دیالکتیکی ترین نوشته های نامه مردم خط "بطلان" می کشید و بعد از ما می پرسید که آیا حق دارم از این سیاست "سست گام" ( به تعبیر شما) پیروی کنم ؟ من در جایگاهی نیستم که برای کسی تعیین تکلیف کنم . اما برداشت خود را که دقیقا خلاف دریافت شما قرار دارد اندکی توضیح می دهم. صد نفر از اصلاح طلبان نامه ای به آقای خاتمی نوشتند و ضمن انتقاد از وضع حال و گذشته اصلاح طلبان خواستار پیشگامی آقای خاتمی برای "اصلاح اصلاحات" شدند. (نویدنو این نامه را با عنوان امید به امامزاده ای که شفا نمی دهد ، همراه با مصاحبه آقای تاج زاده منتشر کرد.- نویدنو 953) نامه در داخل و خارج بازتاب های بسیاری داشت . در چرایی این بازتاب باید گفت که هنوز در ذهنیات افراد بسیاری از مردم جامعه ایران "اصلاح طلبی" و به تبع آن اصلاح طلبان جایگاه قابل توجهی دارند ( طبق اخرین نظر سنجی اصلاح طلبان نزدیک به 20 درصد آرا جامعه را دارند. آرایی که در تحولات اجتماعی خنثی نیستند و به هنگام می توانند در بر هم زدن توازن قوا ایفای نقش کنند) . حتی بخشی از نیروهای سوسیال دموکرات و چپ ایران نیز از مشی اصلاحی پشتیبانی و آن را ترویج می نمایند. برای نمونه بخش های مختلف فدایی ها ، حزب چپ ، وابستگان به ملی مذهبی ها ، نهضت آزادی ها و خرده گروه هایی مانند راه توده و....

دراین بلبشوی حاکم بر وضعیت ذهنی جامعه ایران آیا حزب طبقه کارگر چه وظیفه ای دارد ؟ ایا جز با مستند کردن ایجابی راه خود و مستند کردن سلبی راه دیگران ابزار دیگری در دست دارد ؟ با این رویکرد به بازخوانی دو نوشتاری که حزب در این رابطه منتشر کرده است می پردازم .

آغاز سرمقاله نامه مردم چنین است :" بحران‌هایی عمیق در ابعادی گونه‌گون، از بی‌ثبات شدن اقتصاد ملی، تشدید بی سابقه فقر و محرومیت مردم، و ادامۀ جو خشن سرکوب تا تخریب شدید محیط زیست، تمامی عرصه‌های کشور ما را فراگرفته‌اند و آن را در معرض خطر دست‌اندازی‌هایی خطرناک از سوی دولت دست‌راستی و شبه‌فاشیستی دونالد ترامپ و متحدان منطقه ای آن قرار داده است. می‌توان با صراحت گفت که مسببان اصلی فاجعه کنونی، یعنی کارگزاران "نظام" و در صدر آنان علی خامنه‌ای و دولت "تدبیر و امید" نه تنها توانایی حل این بحران‌ها را ندارند بلکه تنها هدفشان در شرایط کنونی اتخاذ سیاست هایی است که به حفظ و تثبیت رژیم یاری رساند." (تاکید ها همه جا از من است )

مقاله در ادامه به نمونه به برخورد رژیم با کارگران معترض گروه ملی صنعتی فولاد اهواز می پردازد و می نویسد :" کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز، همچون دیگر زحمتکشان، تأمین امنیت شغلی، حفظ و ادامه کار این مرکز تولیدی مهم که در آن مشغول به‌کارند، و همچنین دریافت دستمزدهای معوقه‌شان را خواستارند، اما جواب آنان از سوی "نظام"‌ همیشه سرکوب بوده و چنان که می‌نماید، همچنان سرکوب خواهد بود. رژیم ولایی مصمم است هرنوع مبارزه سیاسی یا مدنی سازمان‌یافته با ماهیت صنفی یا آزادی‌خواهانه را نیز با مشت آهنین "نظام"‌ سترون خود پاسخ داده و هر اعتراض مردمی را زیر کنترل درآورد و مهار کند. " و پس از این توضیحات روشن مبتنی بر خواسته روشن کارگران و پاسخ روشن نظام ، به اصلاح طلبان می پردازد:"... درحالی‌که کاملاً روشن است که مردم ما به‌دلیل حاکمیت مطلق ولایت فقیه و جناح‌های وابسته و سرسپرده به آن با این‌چنین شرایطی در کشور مواجه‌اند، اما هنوز هم جریان اصلاح‌طلبی به‌جای ارائه تحلیل‌هایی راستین و شفاف به‌منظور تأمل در وضعیت کنونی و واکاوی آن و توجه به ضرورت سازمان‌دهی حرکت‌هایی مؤثر در متن جامعه برای انجام تغییرهایی واقعی، به فلسفه‌بافی سطحی و نامه نویسی بی‌فایده مشغول‌اند. به‌طورمثال به نامه نویسی اخیر صد نفر از فعالان اصلاح‌طلب به محمد خاتمی دربارهٔ وضعیت وخیم جناح اصلاح‌طلبان می‌توان اشاره کرد، نامه‌یی که به‌باور ما نمونه روشنی از بنیاد های فکری اصلاح طلبان حکومتی و حرکت‌هایی نمادین و بی‌اثری اند،که بدون ارائه راه‌حل و اشاره به ریشه اصلی مشکلات، یعنی حاکمیت دیکتاتوری ولایت فقیه، و راه‌های برخورد کارآ به این مشکلات، فقط به توضیح واضحات اکتفا و شعار های بی محتوی در چارچوب "خیرخواهی" برای "حفظ نظام" اکتفا می‌کند. "

آیا با چه زبانی باید سترون بودن تلاش های اصلاح طلبانه و هدف آن را که " حفظ نظام" است افشا نمود. نیرویی سیاسی در برابر معظلات عدیده اجتماعی بدون توجه به ریشه اصلی مشکلات یعنی "دیکتاتوری ولایت فقیه" چه باری از شانه مردم می تواند بردارد؟ وحزب در راستای توصیف و پیشبرد شعار استراتزیک خود (طرد ولایت فقیه) به چه زبان دیگری باید متوسل شود؟ آیا جز از راه افشا کردن ماهیت ها ، اهداف و خواسته نیروهای مدعی می توان توده ها را با ماهیت ان ها اشنا کرد؟

نامه مردم برای تاکید مجدد که چرا به این مقوله پرداخته است می نویسد :" ورشکستگی نظری و عملی سران و نظریه‌پردازان جریان اصلاح‌طلبی ‌چنان آشکار است که به‌جای ارائه نظر و برنامه‌یی مشخص ( چرا که ادعا می کنند نیروی سیاسی هستند که برای حل مشکلات تلاش می کنند- من ) در مورد بهبود وضعیت بسیار وخیم کشور و شرایط دهشتناک زندگی زحمتکشان و ربط آن‌ها با حاکمیت دیکتاتوری، در مقابل، برای خالی نبودن عریضه، به مقوله‌یی با نام "اصلاح اصلاحات" روی آورده‌اند! اینان هنوز هم بدون توجه به واقعیت‌های انکارناپذیر، از فراز برج عاج‌شان به مردم توصیه می‌کنند که با "نظام"، یعنی با حاکمیت مطلق ولایت فقیه، مدارا کنند و در غیر این صورت و ادامه دادن به مبارزه و اعتراض‌ به وضع موجود، به وضعیتی بدتر مانند وضع سوریه، گرفتار شدن در چنبرهٔ جنگ داخلی یا سوریه‌ای شدن ایران دچار خواهند شد." ( یعنی برنامه ای جز بردن مردم به مسلخ ولایت فقیه ندارند- من) نامه مردم علت تحرک اصلاح طلبان را به درستی توضیح می دهد:" با تشدید بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور و درک ارزیابی منفی بخش های عمده ای از جامعه و مردم که دو دهه اخیر از اصلاح طلبان حکومتی حمایت کرده اند، ( تاکید بر ادعای شما – من ) ما برخی تغییر جهت‌ها در گفتمان‌ها را در میان برخی از اصلاح طلبان شاهدیم که اشاره به آن برای درک تحولاتی که در میان این بخش از نیروهای سیاسی-اجتماعی کشور در حال تکوین است ضروری است. " ویکی از منادیان این تغییر جهت و گفتمان آقای تاج زاده است :" گفتمان اخیر مصطفی تاج‌زاده را می‌توان برای کسب درک بهتری از وضعیت لایه‌های بالایی جناح اصلاح‌طلبان مورد ارزیابی قرار داد. تاج‌زاده یکی از  تحلیلگران در بین اصلاح‌طلبان حکومتی است که هرچند نظرهای او مانند دیگر اصلاح‌طلبان حکومتی در بسیاری موارد با تأخیر، تناقض‌گویی و گریز از تائید جنبش مردمی بیان می‌شوند، اما در قیاس با دیگر نظریه‌پردازان، در مقاطعی واقعیت‌ها را صریح تر بیان می‌کند. " تاج زاده از " تبیین ضرورت احترام به‌حق انتخاب سبک زندگی تا تأمین حقوق زنان، از لزوم دفاع از تشکیل اتحادیه و سندیکای صنوف مختلف، به‌ویژه کارگران و کشاورزان تا اصلاح سیاست خارجی کشور و اینکه جهت‌گیری دیپلماسی کشور در خدمت رفاه میهن قرار گیرد" سخن می گوید و نامه مردم به درستی خاطر نشان می سازد که آقای تاج زاده کشف جدیدی نکرده است چرا که :" بدیهی است که موضوع ایجاد تشکل‌های صنفی و مدنی و کار سیاسی در میان توده‌ها به‌منظور پیشبرد تغییرها چه از طریق رفرم‌های عمیق یا با حرکت‌های انقلابی همیشه و در همه‌جا شیوه‌یی جاافتاده و بسیار پراهمیت بوده است. این تجربه برای فعالان و نیروهای پیشرو تجربه‌‌یی کاملاً آزموده و تثبیت‌شده است و کشف جدیدی نیست. " نامه مردم می افزاید:" تاج زاده و بسیاری از همفکران او همواره تنها به تغییر و رفرم از بالا- و حتی به تغییر رفتار و دیدگاه علی خامنه‌ای- اصرار ورزیده‌اند و به گرایش نولیبرالی برنامه‌های اقتصادی "نظام"‌ و تبعات و تأثیر خانمان‌برانداز آن در زندگی و معیشت زحمتکشان و اقتصاد ملی کوچک‌ترین انتقادی نداشته‌اند." و البته منصفانه و واقع بینانه بخش دیگری از اصلاح طلبان را نیز یاد آوری می کند که :" بخش دیگری از اصلاح‌طلبان از چند سال گذشته به این سو حاضر نشده‌اند در چارچوب حمایت از حسن روحانی در جریان اعتدال‌گرایی حل شوند و حتی به آن اعتراض کرده‌اند، ازاین‌روی به‌وسیله گردانندگان و مبلغان کاروان "اعتدالگرایی- اصلاح‌طلبی" به حاشیه رانده شده‌اند." و در پایان معیار مشخصی را در برابر ادعاهای اصلاح طلبان و خواستاران اصلاح اصلاحات قرار می دهد :" به گمان ما ملاک اساسی عملکرد آنها در راستای حمایت از مبارزه مردم برای آزادی و عدالت اجتماعی و به عنوان نمونه محکوم کردن قاطع سرکوب اعتراض های کارگری و مردمی و به حمایت برخاستن و ‌کمک به کارگران بازداشت‌شده و کارگران اعتصابی گروه ملی صنعتی فولاد اهواز و یا در حمایت از بازداشت شدگان تظاهرات دی‌ماه ۹۶ است، و نه تغییرات فصلی در موضع گیری های سیاسی بنا به مقتضیات روز. " وبا تکیه بر این واقعیت که اصلاح طلبان قادر به انجام این ملاک ها نخواهند شد علت آن را چنین توضیح می دهد :"مشکل اساسی جناح اصلاح‌طلبی و سبب بروز بحران در آن، وجود ساختار و خط‌مشی‌ای است که تداوم آن اصلاح‌طلبان را به حاکمیت ولایت و رانت‌های سیاسی و اقتصادی وابسته کرده است " ازاین‌روی، " تا زمانی که این پیوند بین ساختار اصلاح‌طلبان و دیکتاتوری حاکم برقرار است، نمی‌توان جناح اصلاح‌طلبان و نظریه‌پردازان اصلی آن را در مقام آزادی‌خواهانی ثابت‌قدم ارزیابی کرد، زیرا در تحلیل نهایی، آنان با توسل به انواع تئوری‌سازی و توجیه‌گری و مصلحت‌گرایی باز هم رویکرد "اصلاحات"‌ را زیر سایه حاکمیت ولایی تجویز خواهند کرد."

نامه مردم در نوشتار دوم خود تحت عنوان انتشار نامهٔ فعالان سیاسی اصلاح‌طلب، و محک تجربهٔ مبارزه دوشادوش با جنبش‌های اجتماعی در مورد خواسته هایی که اخیرا مطرح شده اند درست مانند شما ان را ناشی از رشد و تعمیق جنبش اعتراضی مردم ارزیابی می کندو ریا کاری ان ها را افشا می کند:" سخنان تاج‌زاده و فیاض مبنی بر این‌که باید نسبت به مطالبات مردم توجه بیشتر مبذول شود، سؤال‌هایی را پیش می‌کشد ازجمله این‌که: چرا این نحله فکری از این موضوع‌ها غافل بوده ‌است و چرا به آن‌ها توجه نکرده ‌است و چرا ضرورتی برای اقدام در مورد آن‌ها در موقع خودش احساس نکرد و چرا ضرورت اقدام در مورد آن‌ها در وضعیت فعلی برجسته شده است؟ از اظهارات نمایندگان نحلهٔ مماشات‌طلب، باید به‌این نتیجه رسید که: مردم ما، آزادی‌ها، تشکیل اتحادیه و سندیکا، توجه به حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و جزاین‌ها، را در چندین ماه گذشته و به‌دنبال آن درحال حاضر به‌ طورجدی خواستار شده‌اند و پیش از این چنین خواست‌هایی نداشته‌اند، بنابراین، هم‌اکنون وظیفهٔ اصلاح‌طلبان است که در این راستا بکوشند. این بدان معنی است که در طول تمامی این سال‌ها هدف مردم مثلاً شرکت در انتخابات به‌نفع این جناح یا آن جناح بوده و موضوع آزادی‌ها و حقوق‌شان برایشان مهم نبوده و خواستار شدن آن‌ها را ضرورتی ندانسته‌اند. البته اگر بخواهیم این اظهارات را واقع‌بینانه ارزیابی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که این نحله فکری، ضمن آگاهی از خواست‌های مردم، این خواست‌ها را همیشه بر آستان "تعامل" برای "حفظ نظام" ذبح کرده‌اند و اکنون که امواج  تلاطم اجتماعی بالا گرفته و شدت یافته است، برای عقب نماندن از تحولات جاری، به سازی می‌رقصند که خوشایند اکثریت باشد. " مقاله نویس نامه مردم برای آن که هر گونه اتهام زنی و دادن نسبت های نا روا را در اذهان خواننده از خود دور کند معیاری عملی پیش پای اصلاح طلبان مدعی اصلاح اصلاحات می گذرد :" خطر کنید! هم‌اکنون عدهٔ زیادی از فعالان مدنی در زندان یا زیر فشارهای امنیتی‌اند، دانشجویان همچنان سرکوب می‌شوند، زنان در تنگناهای بسیار گرفتارند و ده‌ها مورد دیگر از این گونه بی‌عدالتی‌ها در جریان‌اند که همگان از آن اطلاع دارند. اصلاح‌طلبان حکومتی چنانچه دراین‌باره صادق هستند، این گوی و این میدان. مثلاً برای آزادی نسرین ستوده اقدام کنند. دوران اظهارات دهان‌پُرکن مدت زیادی است که با واکنش مثبت نیروهای اجتماعی مواجه نمی‌شود. "

رفیق گرامی

شرمنده که سخن به درازا کشید .فقط خواستم عیار واقعی مقاله ای را که به نظر شما سیاستی "سست گام" و باژگونه آمده است نشان بدهم . این نوشتار بر برنامه ، شعارها و تاکتیک ها و استراتژی حزب منطبق است و از طریق همین مقاله به دیگر نامه هایی هم که این روز ها تعداد ان ها بسیار افزون شده است پاسخ می دهد که :" در چنین نظام سیاسی، خواست و شعارهایی همچون "انتخابات آزاد"، "رفراندوم" و استقرار "حاکمیت قانون" نه تنها هیچ پشتوانه واقع بینانه و عملی ندارند بلکه در انتها خاک پاشیدن در چشم تودها و به انحراف بردن جنبش اجتماعی ای است که در اساس خواهان تغییرات بنیادین در جامعه، به سمت استقرار حاکمیت مردم بر سرنوشت شان است. "

شما بسیار بر "اقتصاد سیاسی ملی و دموکراتیک" تکیه می کنید و آن را در راس تمام فعالیت ها قرار می دهید . این امر با ایراد بزرگی مواجه است که آن را به امری "بیهوده" و اصراری "نابجا" تبدیل می کند. اولا تعریفی که از آن ارائه می دهید گنگ و نا رسا است "اقتصاد سیاسی که نه سرمایه داری و نه سوسیالیستی" . اما اقتصاد سیاسی این مرحله از نظر حزب رویکرد ها و راهکارهایی است که عمده ترین گرایش این رویکرد ها و راهکار سمت گیری مردمی ان ها است . مثلا آزادی تشکل های صنفی ، سیاسی و مدنی از رویکردهای همین اقتصاد سیاسی است . کنار گذاشتن برنامه های نئو لیبرالی ، ملی کردن تجارت خارجی ، قطع دست رانت خواران ، ایجاد شفافیت اقتصادی ، فرصت دادن به نظارت مدنی ، ایجاد شرایط مساعد برای تولید ملی ، توجه به حقوق زحمتکشان ، توجه به تامین نیازهای عام اجتماعی و... همه این ها بخش هایی از رویکرد ها و راهکار های اقتصاد سیاسی ملی - دموکراتیک هستند. اما می دانیم که هر اقتصاد سیاسی "مجری" خاص خود را می طلبد. امروز با سطح جنبشی که داریم – من این وضع را وضع انقلابی ارزیابی نمی کنم بلکه وضعیت فروپاشی می دانم- کدام نیرو و کدام طبقات باید مجری این اقتصاد سیاسی باشند؟ با چه سازمانی؟ کدام قدرت اجتماعی؟ با چه توازن نیرویی؟ در شرایطی که به قول مقاله ای که از آن سخن می گفتیم " اعتراض فزاینده طبقه‌ها و لایه‌‌های مختلف زحمتکشان به این وضعیت و به ظلم شدید دستگاه های حاکمه و بی‌عدالتی اقتصادی، به‌روال معمول، با چوب و چماق و تکفیر و سرکوب خشن و خونین مواجه می‌شود." با چه نیرویی می خواهید این اقتصاد سیاسی را – که به درستی در برنامه حزب توده ایران بازتاب یافته است – به اجرا بگذارید ؟ در شرایطی که شرایط ذهنی جامعه آماده پیروی از مبتذل ترین شعارهای مطرح شده از سوی نیروهایی ارتجاعی همانند خود رژیم است ، صرف تکیه یک سویه بر ترویج این اقتصاد سیاسی – که در دیدگاه شما وجه مالکیتی ان برجسته است - آیا نیروی ما را در توجه به اصلی ترین آماج های روز جامعه به بیراه نخواهد برد؟ هنوز در شرایطی که مدعیان "توده ای" مانند راه توده و عدالت و 10 مهر و چپ هایی مانند حزب چپ و دیگر فدایی ها دنبال اقتصاد نئو لیبرالی و احمدی نژادی هستند ، - که ظاهرا جز پیشتازان ذهنی جامعه ما هستند- و هنوز که بخش بزرگی از جامعه روشنفکری ما اسیر توهمات نئو لیبرالی و برنامه تعدیل اقتصادیند ، آیا طرح یک سویه اقتصاد سیاسی منجر به انزوای شما و ما نخواهد شد ؟ (اگر چه حزب تقریبا در تمام شماره های نامه مردم موضوعی در ارتباط با این رویکرد ها و راهکارها و ضرورت اجرای آن دارد)

اجازه بده نمونه ای را ذکر کنم . رفقای حزب کمونیست ترکیه فراتر از اقتصاد سیاسی ملی – دموکراتیک مستقیما سوسیالیسم را مطرح می کنند . اخیرا در پیشا انتخاباتی که قرار بود در سطح پارلمان و ریاست جمهوری انجام گیرد که روز یکشنبه 24 ژوئن انجام شد) با پلتفرم " این نظم اجتماعی باید تغییر کند" تبلیغات وسیعی به عمل آوردند. آزادانه (برخلاف ما و حزب ما ) میتینگ ها و همایش های چند صد هزار نفری بر گزار کردند . برنامه ای 19 ماده ای را در میان گذاشتند.اعلام کردند برای ریاست جمهوری رای سفید خواهند داد و چون از شرکت در پارلمان منع شده بودند 17 نامزد مستقل معرفی کردند. با هیچ یک از احزاب چپ و راست ائتلاف و اتحادی تشکیل ندادندو...در مجموع برنامه ای طبقاتی و کاملا سوسیالیستی را پیش بردند. گمان می کنید میزان موفقیت این رفقا چقدر بود؟ حتی می دانم بخشی از رفقای خود کمونیست ها به حزب دموکراتیک خلق های دمیرتاش رای دادند. تاسف آور است . نیست ؟ سکتاریسم ، فراتر رفتن نجومی از شرایط ذهنی جامعه و... عواقبی چنین خواهد داشت .این تجربه را در یونان هم می توان به داوری گرفت و عکس ان را در پرتقال هم . حزب ما نشان می دهد که به مسئولیت تاریخی خود کاملا آگاه و مسلط است . علت این که هیچ کس جز مشتی افراد مسئله دار به کارزار "فضای دموکراتیک شما" نمی پیوندند همین است . رفقای حزبی  به راحتی آن را "نق زدن" ، "ایراد بنی اسرائیلی"،" سد راه حرکت طبیعی حزب" و در نهایت حرکتی " ضد حزبی" ارزیابی می کنند. پرداختن به کارزار شما را " وقت کشی" درگیر " وراجی های کسالت آور شدن" ، " تازاندن انقلاب " و در نهایت مانعی برای حرکت در راستای اجرای وظایف برنامه ای و هدف های حزبی خود ارزیابی می کنند. برخی حتی کار شما را نوعی "اپورتونیسم چپ " قلمداد می کنند که در شرایط کنونی آب به اسیاب " راست" می ریزد .چرا ؟ به خاطر تراشیدن تردید ، دادن بهانه به توده ای ستیزان ، دامن زدن به وجود "تفرقه" در سازمان حزب ، و...

متاسفانه قصه دراز است و من دراز ترش نمی کنم. به باور من حزب در پخته ترین وضعیت تاریخی خود قرار دارد که راهنمای حرکت آن خرد جمعی ، صبوری انقلابی و خوش بینی تاریخی به روند تحولات در فضایی دشمن کام است . شما مختارید از هر کسی که می خواهید – از جمله من – رنجیده خاطر شوید . من بارها گفته ام حقیقت را بیش از سقراط دوست دارم .

با آرزوی سلامتی بیشتر

هاتف

970408

نامه رفیق فرهاد به رفقا مهربان و هاتف

 

رفقاي عزيز هاتف و مهربان روزبخير و تشكر بسيار براي دو نامه شما.

رفقاي گرامي، با اجازه ي شما، به دو نامه ي روشنگرانه ي شما كه كمك بزرگي براي بحث مشخص و هدفمندي آن است، در يك نامه پاسخ مي دهم، زيرا موضوع هر دو كه موضوع بحث ميان ماست نيز يكي است.

موضوع بحث درباره ي برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران است. بر سر اين نكته كه حزب از استقلال سياست طبقاتي خود جانبداري و پيروي مي كند، ميان ما به طور شفاف توافق است.

هر دو نامه اين موضع را انتقال مي دهند كه گويا من مساله ي وظيفه ي دمكراتيك- اتحادي حزب را منكرم و آن را نادرست ارزيابي مي كنم و گويا مي خواهم سياست حزب را با چپ روي، بسان سياست حزب كمونيست تركيه و يونان، محدود به مبارزه ي سوسياليستي بكنم. امري كه به معناي نفي وحدت ديالكتيكي ميان دو بخش برنامه كارگري حزب مي بوده است.

رفقا چنين نيست. من مبارزه ي دمكراتيك- اتحادي حزب را ضروري مي دانم و با استدلال هاي شما در اين زمينه موافقم و آن ها را مورد تاييد قرار مي دهم. براي نمونه، مي دانم كه موضع بسياري از رفقاي توده اي در ايران، آن طور كه شما هم خاطرنشان ساخته ايد، موضعي متمايل به مبارزه ي دمكراتيك و دوري از طرح موضع سوسياليستي حزب است. امري كه از علل عيني كه برشمرده ايد برخوردار است. موضعي كه با توجه به حركت هاي قهقرايي در سطح جهاني قابل درك است. بايد چنين گرايش به راست را نزد اين رفقا، يكي از علل پذيرش مواضع راست روانه و دنباله روانه ي جريان هاي انحرافي از قبيل ”راه توده“ توسط بسياري از آن ها ارزيابي نمود.

بر اين پايه است كه من مبارزه ي روشنگرانه- ترويجي را در دو مقاله ي اخير نامه مردم كه رفيق عزير هاتف با زحمت زياد براي تفهيم من باز نمود، درست مي دانم و مورد تاييد قرار مي دهم. آن ها را اما هنوز در توده اي ها بازانتشار نداده ام، زيرا هر دو مقاله نتوانسته، و بايد با توجه به توضيح هاي شما اضافه كرد، آگاهانه نخواسته، راه خروج از تضادي را نشان دهند كه اصلاح طلبان و ديگران دست بگيربان آنند. يعني راه حل تضادي را كه مقاله ميان سخنان آن ها براي «اصلاح اصلاحات» و هم زمان تن دادن به «حفظ نظام» تشخيص داده است، با صراحت مطرح نمي سازد (متاسفانه با صراحت نه، كه بسيار با دست انداز مطرح ساخته است). اضافه كنم كه من با مضمون همه ي بخش هايي كه رفيق هاتف از مقاله ها نقل كرده است را مورد تاييد قرار مي دهم. موضع انتقادي از اين نقطه آغاز مي شود.

راه حلي كه حزب توده ايران پيشنهاد مي كند، تنها گذار از ديكتاتوري نيست. ديكتاتوري ابزار اعمال اقتصاد سياسي در خدمت اقتصاد سرمايه داري وابسته در ايران است. سياست اقتصادي اي كه بحران ژرف يابنده را باعث شده است. حل تضاد در سخنان اصلاح طلبان دولتي و پيرامون آن، كه بيان حل تضاد عيني در جامعه كنوني ايران است، تنها با گذار از از ديكتاتوري غيرقابل حل است. بايد دورنماي ضروري اقتصادي- اجتماعي براي حل آن را مطرح و ضرورت پايبندي به آن را توضيح داد و قابل شناخت ساخت، تا انديشه ي راست گرانه نزد اصلاح طلبان منفرد و نزد رفقاي توده اي به سوي عمل به وظيفه ي ديگر در برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران، به سوي مبارزه ي سوسياليستي جلب شود.

كمبود مقاله، طرح نكردن شفاف و صريح برنامه حزب است در صفحه دوم نامه ي رفيق هاتف، آنجا كه تمايل گروهاي اصلاح طلبان و راه توده و ... را برمي شمرد.

نارسايي مقاله مي توانست در اين مقاله و در اين سطر با اضافه نمودن سطر يا پاراگرافي تكميل و تدقيق گردد. براي نمونه مي توانست ذكر شود: حزب توده ايران نيز خواهان اصلاحات است و از آن دفاع مي كند و آماده ي همكاري براي تحقق بخشيدن به آن ها با ديگر مبارزان است. ولي برخلاف اين جريان ها داراي برنامه اصلاحات «بنيادين» است كه در آن گذار از ديكتاتوري و اعمال سياست اقتصاد ملي- مردمي و ضد امپرياليستي به مثابه دو جز جدايي ناپذير تثبيت شده است. سياستي كه ...، كه همان طور كه رفيق هاتف در نامه هاي من مورد نقد قرار مي دهد، نبايد مبهم باشد. بايد آن را با شفافيت و وسعت به بحث گذاشت. بايد سرشت انقلابي آن را براي تغييرات «بنيادين» كه حزب ما خواستار آن است نشان داد، تا تفاوت آن با پيشنهادهاي پوزيتيويستي جريان هاي ديگر، و نظريه پردازان متفاوت براي توده ها قابل دريافت باشد. در اين زمينه با رفيق هاتف هم راه هستم كه بايد بسيار كوشيد.

رفيق هاتف عزيز اگر لطف كرده و بكوشد، سرشت پيشنهادهايي را كه براي تغييرات اقتصادي ذكر مي كند مورد بررسي انتقادي قرار دهد و تعيين كند، قادر خواهد شد سرشت پوزيتويستي آن ها را به طور مستدل نفي كند. آن وقت ما به اهرمي دست خواهيم يافت، كه به كمك آن از تغييرات بوژوا- دمكراتيك فراتر بيانديشيم و حركت كنيم. لزوم اين نكته در نامه رفيق عزيز مهربان خاطرنشان شده است و نياز به تكرار ندارد. مرحله انقلاب ملي- دمكراتيك تنها با جهت گيري به سوي اقتصاد سياسي فراتر از اقتصاد سياسي بورژوا- دمكراتيك محقق خواهد شد. جهت گيري سوسياليستي! بايد براي ايجاد شدن هژموني اين ارزيابي رزميد، «نبرد در سنگر» گرامشي داراي چنين برداشتي است.

درك وحدت مبارزه براي دو وظيفه ي دمكراتيك و سوسياليستي كه در مصوبه «پيوند» ميان مبارزه ي صنفي و سياسي در ششمين كنگره تثبيت شده است و اكنون تاجزارده ها لنگان آن را مورد تاييد قرار مي دهند، گام بزرگ و دستاورد بزرگ ششمين كنگره ي حزب است. به آن دست يافته ايم. ايستادن بر روي آن، بي توجهي و عقب افتادن از نبرد واقعي- ماترياليستي- انقلابي زحمتكشان است كه در اعتراض و اعتصاب هاي خود خواستار بازگرداندن ثروت هاي خصوصي سازي شده هستند.

ناگفته نماند، تا چه حد اذعان تاجزاده ها ابزار مهندسي مبارزات توده ها است و نه اعتقاد واقعي آن ها، روشن نيست. با توجه به اشاره ي پراهميتي كه در دو مقاله، به ويژه در مقاله ي در ارتباط با نامه صد نفر در نامه مردم انتشار يافته،

تا آن هنگام كه اين خواست با خواست حذف اصل ولايت فقيه و پايان بخشيدن به سلطه ي شوراي نگهبان و آزادي زندانيان سياسي و آزادي مبارزه ي صنفي و احزاب و در راس آن حزب توده ايران همراه نباشد، بايد آن را ابزار مهندسي مبارزات مردم ارزيابي نمود و با چنين فشار روشنگراني- تبليغي تصحيح و تدقيق آن را خواستار شد.

رفيق عزيز مهربان، با نظر شما درباره ي «جهت گيري سوسياليستي انقلاب ملي- دمكراتيك» كاملا موافق و هم نوا هستم. من هم مانند شما ترديد ندارم كه اگر اين جهت گيري وجود نداشته باشد، انقلاب به مرحله «بورژوا دمكراتيك» باز مي گردد. بازگشتي كه از اين رو به ويژه در ايران فاجعه برانگيز است، زيرا چاره اي جز تداوم اجراي سياست نئوليبرال امپرياليستي ندارد و چنين تداومي بدون اِعمال ديكتاتوري ولايي و يا نوع سكولار آن ممكن نيست. از اين رو نمي توان دل به شرايط حاكم حتي در يونان يا پرتغال بست. شرايط در پرتغال باز هم دورتر از شرايط در ايران است. در ايران بايد شرايط مصر كنوني را انتظار داشت، حتي نه شرايط در تونس را. به حدث و گمان رو نياوريم.

درست با توجه به آن كه «طيف نيروهاي خواهان مطالبات دمكراتيك در كشور بسيار گسترده تر از طيف نيروهايي است كه خواهان عدالت اجتماعي و داراي جهت گيري ضد نئوليبرالي هستند»، ضرورت مبارزه براي جهت گيري سوسياليستي، مبارزه براي تغيير، پراهميت تر و حياتي تر مي شود. در اين زمينه كم كاري قابل فهم شديدي در فعاليت سال هاي اخير حزب وجود دارد. بايد به طور هدفمند در اين زمينه برنامه ريزي نمود و دست به كار شد. تا ديروز رفقايي از قبيل سپيداري حتي منكر مرحله گذار به سوسياليسم هم بودند.

به نظر من مبارزه براي جهت گيري سوسياليستي تغييرات بنيادين با شعار دفاع از مالكيت عمومي و مردم و ملي به پوشش ضروري دست مي يابد.

خواست برگرداندن ثروت هاي عمومي به مردم و سلب مالكيت از خصوصي سازي ها، فشار تبليغاتي پراهميتي خواهد بود براي راندن راست به چپ و مهم تر از آن، براي تجهيز و سازماندهي زحمتكشان و مبارزه ي توده هاي مردم. تنها با خواست براي پايان بخشيدن به سياست نئوليبرال و بازگرداندن ثروت هاي خصوصي سازي شده مي توان جريان هاي راست و مدعيان ضد توده اي را به انزوا كشاند.

در غير اين صورت سياست مستقل طبقاتي حزب ما با خطري روبرو مي گردد كه رفيق عزيز هاتف با «نواختن ساز اكثريت» مشخص كرده است. از اين طريق حزب ما با خطر از دست دادن سيماي ترقي خواهانه روبرو خواهد شد و سياست دنباله روانه اي را پيشه خواهد كرد كه در دو نامه ذكر شده اند. آن وقت فاصله ي چنداني با جريان هاي انحرافي ديگر باقي نخواهد ماند.

البته باید تاکید شود که حزب توده ی ایران هنوز چپ ترین و انقلابی ترین نیروی سیاسی در ایران است و خدشه دار کردن اعتبار  حزب در جامعه به هیچ وجه به سود منافع طبقه کارگر و جنبش آزادی خواهی نیست.

رفقا من دچار اين خوش باوري نيستم كه با طرح برنامه حداقل كارگري حزب به عنوان برنامه عاجل براي اين مرحله از نبرد طبقاتي در ايران، حزب ما به آساني توده ها را به سوي خود جلب خواهد نمود و هژموني تغييرات انقلابي را به دست خواهد گرفت. اتخاذ چنين برنامه اي، به سخن ديگر زنده كردن اين برنامه انقلابي در مبارزه ي ترويجي- روشنگرانه و تبليغي حزب توده ايران، به هيچ وجه پايان خط مبارزه نيست كه تازه آغاز آن است. اما آغازي است كه برپايه استقلال موضع خود، از همه ي جريان هاي راست و انحرافات چپ جدا و برجسته خواهد شد، شفاف تر قابل شناخت براي زحمتكشان و توده ها مي گردد و قادر مي شود نقش تعيين كننده ي خود را در مبارزات پيش رو ايفا سازد. نقشي كه مي تواند و بايد با سازش هاي ميان راه با مبارزان ديگر هم راه و هم سو گردد. در عين حال گذار از سرشت پوزيتويستي مواضع ديگران، مي تواند ويژه گي سرشت ماركسيستي- توده اي خود را با برنامه حداقل كارگري براي «سمت گيري مردمي» حفظ كند. مضمون «سمت گيري مردمي» از ابهام خارج مي شود، مضموني مشخص مي يابد. خواست هايي كه رفيق هاتف ذكر كرده است را مي توان نزد بسياري از جريان ها نيز يافت، ازجمله نزد حزب جديد چپ.

بدون ترديد، بدون طرح برنامه حداقل كارگري با دو عنصر دمكراتيك و سوسياليستي، حزب ما قادر به انجام وظايف پيش رو نخواهد شد. فاصله رشد عنصر ذهني و شرايط عيني به طور مثبت تغيير نخواهد كرد. جريان هاي اصلاح طلب و ديگر جريان هاي انحرافي و چه بسا با حسن نيت از سرگرداني خارج نخواهند شد. به اين امر من يقين دارم.

عمده به نظر مي رسد اين نكته باشد كه بدون طرح مشخص خواست هايي كه گذار از نظام سرمايه داري وابسته را ممكن مي سازد، بحث در جامعه به سطحي ارتقا نخواهد يافت كه راست را منزوي كند و با تجهيز و سازماندهي توده هاي زحمتكش گذار انقلابي را براي تحقق بخشيدن به تغييرات «بنيادين» تدارك ببيند. چنين مبارزه ي مداوم ترويجي- تبليغي اهرم انتقال آگاهي طبقاتي به درون طبقه كارگر است، كه فراموش نكنيم، از تجربه و آگاهي چشم گيري برخوردار است!

علاوه براین، بدون طرح برنامه ی حداقل کارگری از طرف حزب، توده ها نمی توانند میان روشنگری ما و «طیف نیروهای خواهان مطالبات دمکراتیک در کشور» تفاوت قایل شوند.تا آنجا که مبارزات دمکراتیک در کشور حرکت می کند، ما با خیلی از نیروها هم جهت و هم گام هستیم. ولی طرح برنامه حداقل كارگري با جهت گيري ضدسرمایه داری- ضد نئوليبرالي مهر و نشان ما در جنبش است. مهر و نشانی که ما را از دیگران جدا و شناخت ما را برای توده ها آسان می سازد.

رفقاي عزيز، يافتن راه عملي براي توسعه و تدقيق مبارزه ي روشنگرانه- ترويجي و تبليغي حزب توده ايران وظيفه ي عاجل و مبرم است. نمي دانم آيا اجازه ي انتقال بحث ميان خودمان را به دبيرخانه حزب دارم؟ نمي دانم آيا اين رفقا به اين بحث ها وقعي خواهند گذارد. اما اگر شما اجازه مي دهيد، آن ها نامه ها را ارسال كنم و يا بكنيد.

به نظر من بحث مشخص با رفقاي مسئول قادر خواهد بود در تحكيم وحدت نظري و سنگ پايه مبارزاتي حزب ما كمك باشد. لطفا كمك كنيد چنين گفت و شنفتي با آن ها نيز ممكن گردد.

اضافه كنم كه اين ارزيابي احتمالا درست است كه كوشش مي شود، خدايي را از تنگنايي خارج سازند كه به دنبال فعاليت روشنگرانه ي ما فرو رفته است، و براي او سالن پذيري ايجاد كنند. تكيه بر برنامه مستقل طبقاتي و برنامه حداقل كارگري حزب، به ويژه جدا سازي وحدت نظري از وحدت سازماني كه تنها از طريق پركردن آنكت و گزارش از زندگي مبارزاتي تحقق مي يابد، باد بادبان چنين برنامه اي بر باد رفت. مبارزه عليه مواضع انحرافي بايد اما كماكان ادامه داشته باشد.

مبارزه با انحراف راست و چپ، ازجمله اپورتونيسم چپ، تكيه بر سياست مستقل حزب و برنامه حداقل كارگري آن است كه بايد با توضيح و شكافتن برنامه جايگزين شفاف براي دورنماي آينده دنبال گردد.

دستتان را مي فشارم

فرهاد

۸ تیر ۱۳۹۷  ۲۹ ژوپن ۲۰۱۸

 

 

برای دریافت کتاب کلیک کنید

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: