نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-01-29

نویدنو  10/11/1395 

 

 

در باره مقاله "آیا روسیه امپریالیست است؟"

مسعود امیدی

1-  لنین یکصد سال پیش امپریالیسم  را با پنج ویژگی 1- تمرکز تولید و سرمایه و ایجاد انحصارات 2- ادغام سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی و ایجاد یک الیگارشی مالی بر اساس «سرمایه مالی» 3- صدور سرمایه ورای صدور کالاها 4- شکل گیری انحصارهای سرمایه‌داری بین المللی و تقسیم جهان بین آنها 5- تقسیم منطقه‌ای کل جهان، بین بزرگ‌ترین قدرت‌های سرمایه داری در جهان تعریف نمود.

طی یکصد سال گذشته تغییرات مهمی در سیستم سرمایه داری جهانی و سازو کار استثمار سرمایه داری در سطح جهان روی داده است که لازم است در تحلیل های امروزی از مفهوم امپریالیسم مورد توجه قرار گیرند صاحبنظران متعددی در حوزه اقتصاد سیاسی در ارتباط با امپریالیسم  از کائوتسکی و رزا لوکزامبورگ و بوخارین و لنین گرفته تا پل سوئیزی و پل باران و سمیر امین و هری مگداف و والرشتاین و مزاروش و...بسیاری دیگر از زوایای متفاوتی مفهوم امپریالیسم را مورد بررسی قرار داده اند. و تعریف یکسانی از امپریالیسم از سوی آنها ارائه نشده است. ویژگیهایی که بخش های مختلف آن ممکن است در شرایط و دوران های مختلف و در ارتباط با کشورهای مختلف مصداق بیشتری داشته اند. شاید بتوان فهرستی از مهم ترین ویژگیهای مطرح شده در ارتباط با امپریالیسم را از بین همه آنها در قالب زیر برشمرد :  

تمرکز تولید و شکل گیری انحصارات، ادغام سرمایه صنعتی و بانکی و شکل گیری سرمایه مالی ، صدور سرمایه در تداوم  صدور کالا، انحصار و صدور تکنولوژی، تقسیم کار جهانی ، رقابت بر سر بازارها، جنگ ارزی، رقابت برای تامین مواد اولیه ارزان، مهاجرت آزاد سرمایه در جستجوی نیروی کار ارزان، توسعه طلبی و مداخلات نظامی در جهت تامین منافع اقتصادی ، کنترل مالی بازارها در سطح جهان، انحصار فناوری ها و بویژه ارتباطات و....البته بدون تردید می توان به این فهرست افزود.

در ارزیابی و تحلیل امپریالیستهای امروز نمی توان به تعریفی لنینی امپریالیسم محدود ماند. و لازم است در یک نگاه کلان  به مفاهیمی که اشاره گردید نیز توجه نمود. مفاهیمی چون شکل گیری شرکت–دولت ها، جهانی سازی ، مدیریت زنجیره تامین به عنوان یک ابزار مدیریتی نیرومند جهت تمرکز اجزاء پراکنده سیستم های تولیدی در سطح جهان، ادغام ساختاری کشورهای پیرامونی در سیستم جهانی سرمایه داری ، پیدایش نهادهای مالی بین المللی مانند سازمان تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول و بانگ جهانی، پیدایش سرمایه داری اطلاعاتی، کپی رایت و انحصار بر تکنولوژی و....نیز در ارتباط با مفهوم واژه ای به نام امپریالیسم در دورانی که زندگی می کنیم، دارای اهمیت زیادی هستند. مفهوم واژه امپریالیسم در جهان امروز را  نمی توان جدا از مجموعه سیاست های تحمیل شده بر جهان طی سه دهه اخیر از سوی نهادهای مالی بین المللی حاکم بر جهان و مدافعان آنها تحت عنوان نئولیبرالیسم مورد بررسی قرار داد. حقیقت آن است که با توجه به پیچیدگی مناسبات بین المللی در حوزه های اقتصادی و سیاسی ، مفهوم امپریالیسم نیز از پیچیدگی دیالکتیکی  قابل توجهی برخوردار گردیده و استخراج فهرستی از ویژگیها و بررسی وجود یا عدم وجود آنها در فلان یا بهمان کشور در فضای پیچیده مناسبات بین المللی و انتساب عنوان امپریالیست به یک کشور نیازمند مطالعات عمیق و فکت های بسیاری است. با اینکه در جهان امروز برخی از دولت های قدرتمند سرمایه داری را که بیشترین منافع را از حاکمیت نهادهای مالی بر جهان می برند، می توان امپریالیست نامید، اما رابطه سلطه و تابعیت از پیچیدگی برخوردار گردیده و بیش از هر چیز در کل زنجیره تامین Supply Chain Management) ( که اجزاء مختلف آن در کشورهای گوناگون و در یک تقسیم کار جهانی و در قالب یک سیستم یکپارچه و هماهنگ جهانی  تجلی یافته و فرآیند انتقال ارزش از پیرامون به مرکز را امکان پذیر می کنند، تجلی یافته  و جوهره اساسی مفهوم امپریالیسم در جهان امروز است. به عبارت دیگر پدیدارشناسی امپریالیسم  در جهان امروز در رویکردی دیالکتیکی تاثیر ناگزیر از تمرکز و توجه بر چگونگی ارتباط تیپیک سلطه و تابعیت و تاثیر متقابل جنبه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی و... بین کشورهاست.

به قول جان بلامی فاستر" .....» پارامترهای اساسی امپریالیسم «همچنان اساسی اند هر چند » پدیدارشناسی امپریالیسم «  تغییر کرده است. " با اینکه از نظر بوخارین در این مورد یکصد سال می گذرد، به نظر می رسد که در شناخت مفهوم امپریالیسم جا دارد که به نظر او در مورد جستجوی سود مازاد انحصاری با نرخ بالا  در کشورهای پیرامونی بویژه در دورانی که بطور متوسط بین 1 تا 2  در صد از بهای فروش محصولات برند شرکتهای چند ملیتی تولید شده در کشورهای در حال توسعه را هزینه نیروی کار تشکیل می دهد،  اهمیت ویژه ای قائل شویم. همینطور به مفاهیمی چون فراملیتی شدن سرمایه داری و جهانی سازی و.... و همه آنچه توسط نهادهای مالی بین المللی بر کشورهای در حال توسعه و حتی شهروندان کشورهای توسعه یافته تحمیل می گردد.

درک امپریالیسم و چگونگی کارکرد آن همانقدر که نیازمند دانش در زمینه مبانی نظری مربوط به حوزه اقتصاد سیاسی و نظریات صاحبنظرانی چون روزا لوکزامبورگ ، بوخارین ، لنین ، سمیر امین ، پل سوئیزی و... در این زمینه است، نیازمند تمرکز و کسب دانش و آگاهی از رویکردهای مدیریتی و استراتژی هایی است که در نهادهای مالی حاکم بر جهان امروز و دانشگاهها و مدارس کسب و کار  موضوع بحث قرار دارند. اتکای صرف به محدوده خاصی از مبانی نظری موجود در ادبیات چپ در این زمینه مانع از  درک درست مفهوم امپریالیسم در جهان امروز است.

چنانچه کشور روسیه از این زوایا مورد بررسی قرار گیرد، نه تنها امپریالیستی بودن این کشور محل تردید خواهد بود بلکه به نوعی ممکن است بتوان این کشور را به عنوان موضوع سلطه امپریالیستی نیز مورد بررسی قرار داد. 

2-  بخش هایی از سه مقاله "آیا روسیه امپریالیست است؟ " به تاریخ تزاریسم قبل از انقلاب اکتبر و رویکردهای کشورگشایانه و استعماری حکومت های تزاری می پردازد که به نظر نمی رسد مخالفت خاصی  با آن ابراز شود. اما نکته در این ارتباط آن است که رویکردهای کشورگشایانه و ظلم به ملل تحت سلطه از سوی  تزاریسم بیشتر در قالب یک مفهوم استعمار کهن قابل بحث است. یعنی فاز اولیه غارت استعماری که لزوماً با رشد مناسبات سرمایه داری در بالاترین و به عبارت درست تر  آخرین و "جدیدترین"مرحله خود (به قول لنین) همراه نبوده است ، چراکه اساسا هیچگاه روسیه قبل از انقلاب اکتبر به  بالاترین مرحله سرمایه داری با ویژگیهایی که لنین به آن اشاره می کند، نرسید. در واقع انقلاب اکتبر مجال آن را به سرمایه داری روسیه نداد. (اینجاست که علی رغم نظر خیلی از چپ های منتقد مفهوم راه رشد غیر سرمایه داری، به نظر می رسد خودِ تجربه انقلاب اکتبر به نوعی تجربه راه رشد غیر سرمایه داری نیز بوده است.) از این رو به نظر می رسد چیزی که بیشتر سبب گردید تا روسیه تزاری امپریالیستی نامیده شود، بیشتر به جهت گیری های سرکوبگری ملیت های اقلیت و کشورگشایی های مبتنی بر برتری طلبی های قومی و نژادی و... در قالب یک دولت- ملت مقتدر روس  بوده است تا سازوکاری که حاصل رشد سرمایه داری در بالاترین مرحله خود در یک کشور که از مرحله غارت منابع و صدور کالا گذشته و به صدور سرمایه رسیده و ادغام سرمایه صنعتی و بانکی را انجام داده و ...و این در حالی است که برای کشورهای غرب دقیقا این تعاریف و ویژگیهای برشمرده شده به عنوان امپریالیسم به صورت کامل صدق می کرد. خوی امپریالیستی روسیه تزاری بیش از آنکه محصول رشد آن در بالاترین مرحله سرمایه داری بوده باشد ، به نظر می رسد این جهت گیری سلطه جویانه بیشتر به تداوم سنت استعماری کهن و ریشه های فرهنگی تاریخی ارتباط بین اقوام و دولت- ملت ها در یک بستر تاریخی گسترده و کهن بر می گردد که در آن مبنای رابطه سلطه و تابعیت و سلطه جویی هرچیزی بجز مناسبات پیشرفته سرمایه داری بوده است. بنابراین به نظر می رسد که همان زمان انقلاب اکتبر نیز واژه امپریالیسم با مفهوم کاملا یکسان و واحدی به روسیه در برابر کشورهای غربی مصداق نداشت. و در مورد روسیه بیشتر گرایش کشور گشایی و تحت سلطه درآوردن سایر ملل بود که سبب اطلاق این عنوان گردید. کشور گشایی هایی که لزوماً برای توسعه بازار برای فروش محصولات صنعتی و... (مانند کشورهای غرب) نبوده است و لازم است از منظر ژئوپولتیک به صورت دقیق مورد بررسی و تحلیل دقیق قرار گیرد. (شاید در مورد ژاپن نیز این موضوع تا حدی صدق کند. اگر ژاپن اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم را بتوان بالاترین مرحله سرمایه داری دانست، به ژاپن امروز چه باید گفت؟ )

از این منظر در زمان انقلاب اکتبر با اینکه روسیه یک کشور امپریالیستی ارزیابی گردید، اما حتی نمی شد این کشور را به معنی تمام و کمال سرمایه داری نامید، چه رسد امپریالیسم با تمامی ویژگیهای یک سرمایه داری پیشرفته که به بالاترین مرحله رشد نیز رسیده باشد. همان زمان هم ساختار اقتصادی و رشد سرمایه داری در این کشور اساسا قابل قیاس با دول پیشرفته و صنعتی غرب نبود. بنابراین بیشتر ، ویژگیهای سیاسی و نظامی امپریالیسم را داشت تا ویژگیهای اقتصادی آن را .

3- بحث هایی که در مورد امپریالیسم شوروی و  سوسیال امپریالیسم و... مطرح می شود، به هیچ وجه بحث جدیدی نیست. این بحث اساسا هیچ گونه پایه و اساس علمی ندارد و در طی همان زمان نیز به صورت روشن مورد نقد قرار گرفته است. هیچ گاه نیز کسی نتوانست شواهدی مبنی بر استثمار، غارت و انتقال منابع و دستاوردهای کشورهای متحد شوروی در شرق اروپا  یا سایر نقاط جهان را مانند منابع مواد، استثمار نیروی کار، ورود سیل کالاهای شوروی به این کشورها و... را نشان دهد. ریشه این بحث را  اساسا باید در آنتی سویتیسم دوران موجودیت و پیشرفت های درخشان اتحاد شوروی در سایه رهبری و مدیریت متمرکز بر توسعه صنعتی منضبط دوران استالین بویژه در دهه های پس از جنگ جستجو نمود که این کشور عقب مانده را به یکی از دو ابر قدرت بزرگ جهان تبدیل نمود که نه تنها در بسیاری از حوزه های تولیدات صنعتی، نظامی ، پیشرفت های علمی و تکنولوژیک با پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری به رقابت برخاست و در برخی زمینه ها نیز از آنها پیشی گرفت، بلکه همزمان در حوزه ارائه خدمات به مردم اتحاد شوروی در پهنای جغرافیایی گسترده و کثیرالمله  این کشور در زمینه های از بین بردن بیکاری ، ارائه سیستم آموزش رایگان تا دانشگاه، بهداشت و درمان رایگان، خانه سازی و خدمات مسکن و... به چنان پیشرفت های باورنکردنی ای دست یافت که دولتهای غربی را نیز در پاسخ به خواستهای دائما رادیکال شونده کارگران و توده های زحمتکش این کشورها، مجبور به ایجاد دولت های رفاه نمود. انقلاب صنعتی روسیه اساسا در زمان اتحاد شوروی و بویژه در دوران رهبری استالین اتفاق افتاد. ترویج نظریه "سوسیال امپریالیسم"  یکی از محورهای جنگ سرد بود که توسط دستگاه ایدئولوژیک سرمایه داری جهانی بازتولید می شد و هدف اساسی آن نیز بویژه  ایجاد اختلاف در جنبش های کمونیستی کشورهای در حال توسعه بود که اساسا جهت گیری سوسیالیستی می یافتند و به متحد استراتژیک اتحاد شوروی تبدیل می شدند. باید این روند را تخریب می کردند. و متاسفانه عده ای نیز در شکل اولترا چپ تحت عناوین ایدئولوژیک رنگارنگ به همراهی با این جهت گیری ایدئولوژیک – سیاسی امپریالیستی پرداختند.

4- مسئله سرمایه داری دولتی نیز بحثی جدی در ارتباط با اتحاد شوروی است که جای بررسی جدی هم دارد. اهمیت بررسی آن بویژه از آن روست که نقد آن برای درس گرفتن و افزودن به تجربیات ارزشمند ساختمان سوسیالیسم ضروری است. به هر صورت نمی توان انکار نمود که بخشی از دلایل فروپاشی را باید در مدیریت ساختار اقتصادی این کشور جستجو نمود. اینکه طی چند دهه در اتحاد شوروی به عنوان اولین تجربه بنای سوسیالیسم و در شرایط جنگ سرد و .....، قشری صاحب منصبان حزبی و سیاسی و.. در قالب الیگارش هایی و در شکل طبقه ای نوظهور  پدید آمدند که از امتیازات معینی برخوردار شدند، نیز حقیقتی انکارناپذیر است. اما از منظر اقتصاد سیاسی به نظر نمی رسد این به اصطلاح سرمایه داری دولتی و طبقه نوظهور و الیگارشی شکل گرفته طی دهه های پایانی قبل از فروپاشی ، برای امپریالیستی نامیدن این کشور کفایت کند. چرا که ویژگیهای تعریف شده برای امپریالیسم، چه آنها که  که لنین برشمرده است و چه آنها که سایرین ذکر نموده اند، در مورد اتحاد شوروی قابل اثبات نخواهد بود. اشاره به موضوع بهار پراگ یا اشغال افغانستان و... نیز برای این منظور کفایت نخواهد کرد. با اینکه این موضوع  می تواند از منظر سیاسی و تئوریک مورد نقد و بررسی قرار گیرد، به هیچ وجه نمی توان آنها را دلیلی برای انتساب ویژگیهای امپریالیسم به اتحاد شوروی سابق دانست.

5- از این رو آنچه در مورد امپریالیست بودن روسیه مطرح است، اساسا به پس از فروپاشی اتحاد شوروی برمی گردد. به نظر می رسد برای رسیدن به یک نتیجه گیری روشن باید ویژگیهای امپریالیسم را در ارتباط با روسیه در دو دهه اخیر مورد بررسی قرار داد. از این منظر به نظر می رسد حتی ممکن است امپریالیست بودن چین بیشتر از روسیه جای بررسی داشته باشد. امروزه اقتصاد چین در پیوندی تنگاتنگ با سرمایه های بین المللی منجر به ایجاد قطب صنعتی نیرومندی در شرق آسیا گردیده که محصولات آن تمام بازارهای جهانی را قبضه کرده و این کشور با نرخ رشدی دو رقمی که اساسا نیز در یک مناسبات سرمایه دارانه رخ می دهد، (دلایل این مناسبات سرمایه دارانه نیز روشن است : استثمار، شرایط طاقت فرسای کار ، سطح ایمنی بسیار پایین همراه با نرخ حوادث بسیار بالا، پایین بودن بسیار زیاد نرخ دستمزدها  در مقایسه با غرب  و.... بازار مصرف میلیاردی ، تخریب گسترده محیط زیست و....و از همه مهم تر انتقال عظیم مازاد به غرب ) که همه اینها منجر به قیمت تمام شده پایین و افزایش توانمندی رقابتی این کشور  در حوزه صادرات و منجر به افزایش تراز بازرگانی این کشور در برابر همه اقتصادهای قدرتمند گردیده است. محصولات چینی به هیچ وجه محصول یک سیستم تولیدی سوسیالیستی نیستند. آنها دقیقا محصول یک سیستم سرمایه داری همپیوند با اقتصاد جهانی اند. بخش قابل توجهی از ارزش افزوده این فعالیتهای اقتصادی در چین ، نصیب دولت این کشور می گردد. با توجه به تراز تجاری بین ایالات متحده آمریکا و چین ، چالش سیاسی آمریکا با چین در قالب یک رقابت اقتصادی در حوزه رقابت های امپریالیستی بیشتر قابل بررسی است تا با روسیه به عنوان کشوری که به هیچ وجه نتوانسته است بعد از فروپاشی نسبت به احیای سیستم اقتصادی خود حتی در حد کوچکی در مقایسه با دهه های قبل از فروپاشی اتحاد شوروی ظاهر گردد. (معنی این سخن نیز لزوماً به معنی امپریالیست بودن چین نیست.).

دلیل آنچه را که در فضای رسانه ای امروز جریان اصلی به عنوان خطر امپریالیسم روسیه به پروپاگاندایی گسترده و نیرومند تبدیل گردیده و بخشی از چپ کج اندیش نیز آن را بازتولید می کند، قبل و بیش از هر چیز باید در تعارضات سیاسی روسیه با غرب در حوزه هایی چون بالکان که غرب علی رغم تمایل روسیه به فروپاشی و تجزیه یوگسلاوی اقدام نمود، توسعه ناتو بر خلاف تعهدات غرب به شرق اروپا و پشت مرزهای روسیه و تهدید امنیت و تمامیت ارضی این کشور ، روی کار آوردن فاشیستها در اوکراین که با واکنش روسیه و تصرف کریمه همراه بود ، توسعه حوزه نفوذ غرب در خاورمیانه از طریق طرح خاورمیانه نوین و سرنگونی حکومت های مستقل و غیر وابسته و تجزیه برخی کشورهای نیرومند به کشورهای کوچک و تحت کنترل و هدایت غرب و سرانجام تهدید منافع ژئوپولتیک روسیه در منطقه و.... جستجو نمود که با واکنش روسیه در حمایت از دولت سوریه مواجه گردید. تردیدی نیست که روسیه امروز نه تنها یک کشور سوسیالیستی نیست بلکه حتی یک کشور سرمایه داری با تعاریف متعارف و موجود در غرب هم نیست. روسیه نه در تقسیم کار بین المللی هضم شده است و نه در نهادهای مالی بین المللی جایگاه و نفوذ خاصی دارد.  ساختار اقتصادی و سیاسی آن بشدت تحت تاثیر نظامی الیگارشیک است که حتی به مانع رشد سرمایه داری (طبق مفهوم متعارف آن در غرب ) در روسیه تبدیل گردیده است. نظام سیاسی روسیه بیش از هر چیز  به یک حکومت کلپتوکراتیک (دزدسالاری) شباهت داشته و این کشور نه تنها بر اساس تعریف لنینی مفهوم امپریالیسم، قادر به صدور سرمایه و... انتقال مازاد به کشور نمی باشد، بلکه برعکس ، واقعیت و آمارهای موجود نشان می دهند که  آنچه به روشنی در این کشور در حال رخ دادن است ، بیشتر فرار سرمایه است تا صدور آن.  

بر این اساس داشتن چالش سیساسی و نظامی  با غرب در حوزه ژئوپولتیک برای انتساب عنوان "امپریالیسم روسیه" به این کشور کافی نخواهد بود . چراکه اگر چنین بود، باید هرنوع چالش ژئوپولتیک بین کشورها را (مانند درگیری آرژانتین با انگلیس) ناشی از امپریالیست بودن طرفهای چالش دانست و بدیهی است که مناسبات واقعی بین المللی تا این حد ساده نمی باشند.

6-  درست است که با فروپاشی اتحاد شوروی ، راه ورود محصولات و سرمایه های غربی به کشورهای شرق اروپا و روسیه باز شده است اما غرب  هنوز راه درازی را تا اعمال کامل سیطره همه جانبه خود بر این منطقه از جهان در پیش رو می بیند. در مجموع به نظر می رسد ترویج و تکرار و اصرار بر بحث امپریالیست بودن روسیه مانند امپریالیست بودن اتحاد شوروی یک بحث انحرافی است. غرب برای تسلط بلامنازع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی ، نظامی و... بر تمام جهان از جمله شرق اروپا و روسیه نیاز به ایجاد یک فضای سیاسی و تبلیغاتی نیرومند علیه روسیه دارد تا بتواند اذهان بخشی از افکار عمومی جهان و بویژه ملت های منطقه را علیه این کشور برانگیزد و برای این منظور فقط هم به پروپاگاندای ضد روسی اقدام نمی کند بلکه بر اساس تجربه از ایجاد و حمایت طالبان و القاعده در افغانستان و داعش و جبهه اانصره در سوریه و عراق و... و حمایت از فاشیستها در اوکراین و هر گونه تحریکات ارتجاعی در داخل خاک روسیه و در مرزهای آن نیز کوتاهی نمی کند. غرب نه تنها می کوشد تا به هر قیمتی مانع از احیای سوسیالیسم در روسیه و سایر جمهوری های اتحاد شوروی گردد، بلکه حتی شکل گیری یک رقیب قدرتمند اقتصادی و سیاسی با ساختار سرمایه داری را نیز در این بخش از جهان برنمی تابد. غرب هنوز از کابوس اتحاد شوروی خلاص نشده و بویژه با توجه به نظر سنجی های اخیر و گرایش بسیار مثبت مردم به دوران اتحاد شوروی، هنوز هم خطر احیای سوسیالیسم را در روسیه جدی احساس می کند. از این رو در استراتژی خود سودای تحریک ناآرامی ها و تجزیه این کشور را در سر دارد.

نبرد برای دموکراتیزاسیون حیات سیاسی و اجتماعی کشور و  برگرداندن کشور از مسیر الیگارشیک و جایگزینی ساختار سیاسی کلپتوکراتیک این کشور با یک حاکمیت سوسیالیستی و مردمی در روسیه در جریان است. آنچه که می تواند بیش از هر چیز به احیای سوسیالیسم و عدالت اجتماعی در روسیه کمک نماید، از دل این روند مبارزه بیرون خواهد آمد نه از هیچ جای دیگری. 

اصرار بر تداوم انتساب عنوان امپریالیستی روسیه تزاری به اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن نیز به روسیه پس از فروپاشی  چنانچه با استدلال های روشن و مبتنی بر نظریه های امپریالیسم و بویژه ماهیت رابطه سلطه و تابعیت در عصر جهانی سازی و نئولیرالیسم همراه نباشد ، در شرایط کنونی می تواند منجر به تقویت استراتژی و پروپاگاندای غرب در راستای تحت فشار قرار دادن بیشتر این کشور و  با هدف  تجزیه آن  گردد.    

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: