نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

2014-04-03

نویدنو  05/01/1393 

 

 

 

اقتصاد سیاسی فاشیسم

دیوید رنتون- برگردان : امیر حسینی  

فشرده ای از مقاله

رژیم های  " کلاسیک " فاشیست در ایتالیا و آلمان جنگی  را علیه دموکراسی براه انداختند که منجر به زندانی شدن ( و سپس اعدام ) کمونیست ها , سوسیالیست ها , فعالان سندیکاهای کارگری و رادیکال ها شد. کارگرانی که از پیشرفت های سوسیالیسم در دهه های نخست سده بیستم بهره مند شده بودند , با سقوط فاجعه بار سطح زندگیشان مواجه شدند. هر دو رژیم فوق العاده نژادپرست بودند. جنگ بین فاشیست ها و ضد فاشیست ها مبدل به درگیری میان دولت ها شد. جنگ جهانی آغاز شد و میلیون ها انسان کشته شدند.

در سال 1945 توافقی عمومی مبنی بر این که فاشیسم خطری است که منجر به جنگ ، نژادپرستی و وحشیگری می شود حاصل شد. این خصلت غریزی و بخشی از اساسنامه فاشیسم است. نباید اجازه داد چنین جنبش هایی رشد کرده و بدون مقابله باقی بمانند. بین دموکراسی و فاشیسم نمی تواند همزیستی ( مسالمت آمیز) وجود داشته باشد.

با توجه به تاریخ مشخص فاشیسم ، ارائه تعریف از این جنبش الزامی است ، ولی این روند ار آنچه که بنظر می رسد مشکل تر است. دو رژیم فاشیست در ایتالیا و آلمان با هم تفاوت داشتند. جنبش هیتلر رادیکال تر بود چرا که طرفدارانش بخاطر رکود اقتصادی دهه 1930 تحت فشار بودند. هیتلر در اوایل با حسرت به موسولینی می نگریست و از او تقلید می کرد.

موفقیت احزاب فاشیست در ایتالیا و آلمان گروه های دیگر را تشویق به تقلید از این دو حزب کرد.این گروه ها شامل ایدئولوگ های نژادپرست , طرفداران سیاست های جهانی آلمان ، جنبش های ناسیونالیستی و فرقه های مذهبی بودند. با این که این گروه ها خصوصیات دو جنبش اول را تقلید کردند ولی هرکدام تفاوت های خاص خود را داشتند. یکی از تفاوت های اصلی بین رژیم های فاشیست در ایتالیا و آلمان و دولت های " فاشیستی " در پرتقال و اسپانیا در این بود که حکومت های فاشیستی در اسپانیا و پرتقال از درون دولت بیرون آمده و از حمایت افسران رده بالا در ارتش و کشیشان برخوردار بودند.

بسیاری از محافظه کاران خود را به روند دموکراتیک محدود می کنند ولی فاشیسم همیشه تمایل به خشونت دارد. برخی از مورخین لیبرال متذکر شده اند که فاشیسم نوعی قانون اوباش است که هدفش از بین بردن کامل دستاوردهای احزاب سوسیالیستی مردمی و سندیکاهای کارگری است. برای درک فاشیسم باید به تاریخچه آن توجه کرد. فاشیسم یک ایدئولوژی فریب دهنده است که وعده همه چیز را به همه کس و در هر زمان می دهد.

میتوان تاریخ فاشیسم را به سه مرحله تقسیم کرد:

 یک ) مرحله ای که احزاب ایتالیا و آلمان کوچک بودند. اعضای اصلی این احزاب از سربازان قدیمی خشمگین تشکیل می شد. این احزاب ماجراجویانی از طبقه متوسط و تعدادکمی کارگر را به خود جذب کردند. در اولین گردهم آیی فاشیست ها , موسولینی وعده براندازی رژیم سلطنتی را داد. هیتلر قول داد که درآمدی که از  کارکردن بدست نیامده را ضبط خواهد کرد. ده سال بعد ، هیچ کدامشان چنین صحبت هایی نمی کردند.

 دو) مرحله ای که تعداد اعضای این احزاب افزایش یافت و رسانه های لیبرال توجه بیشتری به آنها نشان دادند. در این مرحله  اکثر اعضای این احزاب از طبقه متوسط و مالکین خرد بودند. آمار انتخاباتی نشان می دهد که سوسیالیست های ملی موفقیت زیادی در محلات ثروتمندان داشتند. در این مرحله زبانشان کمی ملایم می شود ولی هنوز از حمایت اعضای قدیمی خود بهره مند هستند. در این مرحله رقابت در درون این احزاب آغاز می  شود. در سال 1933 گریگور استراسر سعی می کند علیه هیتلر کودتا کند و تبدیل به رهبر میانه روی نازی در دولت سرمایه داری شود.

 سه) مرحله به قدرت رسیدن احزاب فاشیست در ایتالیا و آلمان است که به کمک سران ارتش و سرمایه داران عملی شد. اعضای احزاب فاشیست ایتالیا و آلمان که مسئله توزیع عادلانه را جدی گرفته بودند , در این مرحله پاکسازی می شوند.  رهبران فاشیست هیچ تمایلی برای توزیع عادلانه ثروت به نفع فقرا را نداشتند.

آسیب پذیرترین لحظات برای احزاب فاشیست ، مرحله دوم بود. یعنی درست زمانی که تبدیل به جنبشی گسترده شده و نیاز به حمایت مردمی داشتند. در این مرحله بزرگترین وعده ها را به هواداران خود دادند بدون این که هیچ تمایلی برای عملی کردن این وعده ها داشته باشند. در این مرحله می توان از " تضاد فاشیسم " صحبت کرد. فاشیسم نمی توانست به سادگی  ، همان سرمایه داری باشد: تعداد ثروتمندانی که برای مبارزه علیه کارگران به  فاشیسم  پیوسته بودند ،  کافی نبود. اکثر رهبران فاشیست از طبقه " خرده بورژوا " بودند در حالی که اکثر اعضای آن را کارگران بیکار تشکیل می دادند. فاشیسم از خشم مردم عادی ، و نه ثروتمندان ، علیه دموکراسی استفاده کرد.

رهبران فاشیست از قبل می دانستند که پس از به قدرت رسیدن باید با همکاری ارتشی ها ، تاجرها و کارمندان ارشد دولت حکومت کنند.  آنها قبل از این که به قدرت برسند با طبقه حاکم تماس برقرار کردند.اعضای طبقه سرمایه دار نیز با مشکل پیوستن به فاشیسم و یا رد آن روبرو بودند. در آلمان بسیاری از سرمایه داران از هیتلر پشتیبانی کردند. یکی از دلایل موفقیت هیتلر در انتخابات 1930 , پشتیبانی بزرگترین صاحب مطبوعات از او بود.

پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است : حکومت فاشیست ها به نفع چه طبقاتی بود؟ واضح است که به نفع کارگران نبود. از زمان روی کار آمدن فاشیست ها دستمزدها کاهش ، قیمت اجناس افزایش ، سندیکاها منحل و ساعت کار هفتگی افزایش پیدا کرده بود. در حقیقت اگر کارگری نسبت به وضعیت کار شکایت می کرد توسط پلیس مخفی دستگیر می شد. کشاورزان و کارفرماهای کوچک نیز لطمه دیدند. ولی سرمایه داران از انهدام تشکیلات طبقه کارگر توسط دولت فاشیست بسیار راضی بودند.

بخشی از موفقیت فاشیست ها بوسیله سرکوب قیام کارگران عملی شد. ضد فاشیست ها از رهبری لازم و تاکتیک های مشخص برای به عقب راندن فاشیست ها برخوردار نبودند. فاشیسم چگونه می توانست متوقف شود؟ بخشی از پاسخ به سرشت احزاب فاشیستی مربوط است. اتحاد فاشیستی بین سرمایه داران ، تولید کنندگان کوچک و کارگران بیکار نمی توانست با ثبات باشد. همزمان ، تضاد بین خصلت ارتجاعی برنامه فاشیست ها و نیروی مردمی شان نیز باعث عدم ثبات می شد. احزاب فاشیستی نشان دادند که به خاطر تضادهای درونی خود ، قابل شکست هستند. در عین حال رقابت های سختی در درون این احزاب وجود داشت.

بهترین راه مقابله با فاشیسم اتحاد طبقه کارگر بود. اگر طبقه کارگر یک پارچه و متحد به مقابله با فاشیسم می رفت , رهبران احزاب فاشیستی نمی توانستند نیروهای خود را گرد هم نگهدارند. ضد فاشیست ها باید حداکثر فشار را وارد می کردند. بسیاری از مارکسیست ها از سیاست جبهه متحد حمایت کردند. اما کمونیست ها و سوسیالیست ها  در ایتالیا وقت کافی پیدا نکرده و موسولینی قدرت را بدست گرفت. ولی در آلمان چپ از این خطر با خبر بود. با این حال کمونیست ها و سوسیالیست ها نتوانستند از فرصت استفاده کنند و در ژانویه 1933 هیتلر به قدرت رسید.

درس های دهه 1930  نباید فراموش شوند. ظهور فاشیسم اتفاقی ناگهانی نبود. فاشیسم در جهانی رشد کرد که در آن سنت هایی مانند سوسیالیسم پارلمانی وجود داشت. در رابطه با بحران اقتصادی سرمایه داری ، فاشیسم پاسخ مشخصی ارائه داد: از بین بردن کوچکترین ذره از دموکراسی بازار. سرمایه داران زمانی فاشیسم را انتخاب کردند که راه حل های دیگر رد شده بودند. سقوط اقتصاد منجر به خشونت کامل ، جنگ جهانی فاشیسم و هولوکاست شد. جبهه متحد ضد فاشیستی ، راه حل مناسبی برای مقابله با نیروهای راست گرا بود. ولی این جبهه متحد هیچ گاه بطور مناسب آزمایش نشد.

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: