نویدنو 06/09/1398
چاپ مطلب
نویدنو : طیف گوناگون اصلاح طلب در یک هفته اتش و خون واکنش هایی را
ابراز کرده و گفته و نوشته اند . در ادامه چند مورد از این موضع گیری
ها را جهت اطلاع منتشر می کنیم .
خیزش مردم و اصلاح طلبان
قدیانی: آقای خامنهای مسئول اصلی و نهایی خونهای ریخته شده است
هو الحکیم
افزایش ناگهانی و غافلگیرانه بنزین طرح و تصمیم علی خامنهای مستبد
امروز ایران است و نیز نتیجه محتوم سیاستهای استبدادی و خودپرستانه
اوست که ماهها قبل توسط دولت فرمانبر و مطیع حسن روحانی با اعلام قبلی
به اجرا گذاشته شد اما با واکنش مردم به صورت هجوم به پمپ بنزینها و
بازتاب وسیع آن ناچار به عقبنشینی و به مسکوت گذاشتن طرح برای فرصتی
دیگر شد و طبق عادت دیرینه خود هرگز جرات پذیرش مسئولیت تصمیمهای خود
را ندارد.
از آنجا که این سیاستهای ویرانگر در عرصههای مختلف به ویژه در
عرصههای اقتصادی و مزید بر آن بر گرده ی محرومان قرار گرفته و
هزینههای سنگین آن را چرداخت میکنند فشارهای اقتصادی را مضاعف نموده
و در نتیجه تمامی امور بخصوص اقتصاد کشور را به بنبست کشانده است.
حسن روحانی رسما اعلام کرد از بودجهی ۴۵۰ هزار میلیارد تومانی، ۳۰۰
هزار میلیارد تومان کسر دارد یعنی دو سوم کل بودجه. بعید میدانم که
چنین کسر بودجهای در تاریخ معاصر ایران سابقه داشته باشد.
در این شرایط سخت از کجا و از چه منبع و یا منابعی این کسری بودجهی
حیرتآور و سایر هزینههای سنگین و گزافی که سیاستهای تنش زا و جاه
طلبانهی آقای خامنهای به بار آورده باید تامین کنند.
اما آنان در این اوضاع نابسامان دیواری از دیوار مردم مظلوم ایران
کوتاه تر نمییابند به شیوه مذموم خود به فکر سر کیسه کردن مجدد مردم
میافتند چون ثابت کردهاند که عرضه و هنری جز زورگویی به مردم برای حل
مشکل ندارند بنابراین با اعلام افزایش نا گهانی قیمت بنزین ملت را در
مقابل عمل انجام شده قرار می دهند.
برای مردم پر روشن است این افزایش قیمت سر آغاز دور جدیدی از تورم بوده
و موجی از گرانیها را به دنبال خود خواهد آورد. سئوال این است که چرا
باید مردم چنین تاوان سنگینی را بپردازند پاسخ برای مردم واضح است چون
مستبد امروز ایران نمیخواهد از سیاستهای ویرانگر و تنشآفرین خود در
منطقه و جهان دست بردارد و گام در جهت تنشزدایی بگذارد. چرا که به شدت
بیمناک است که اگر سیاست خارجی تغییر کند و روابط کشور با سایر کشورهای
منطقه و جهان عادی و بر اساس قوانین بینالمللی و حقظ منافع طرفین
تنظیم شود این قدرت فاسد و غاصبانه را از دست بدهد لذا مصمم است به هر
قیمتی سلطه خود را بر کشور حفظ کند.
از قضا پاشنه آشیل وی همین قدرتطلبی شدید است و عاقبت این قدرت
ویرانگر را از دست خواهد داد. مردم به محض شنیدن خبر افزایش قیمت بنزین
در بسیاری از شهرها به طور خود جوش به اعتراض برخاستند اعتراضی که حق
طبیعی آنان است و از ابتداییترین حقوق مردم به شمار میرود معترضان
مطالبات خود را به صورت مسالمتآمیز بیان کردند اما متاسفانه عمال
استبداد اعتراضات مردم را با خشونت پاسخ دادند و جنایت پیشه کردند و
تعدادی از معترضان را مظلومانه به خاک و خون کشیدند. بنده ضمن تسلیت به
بازماندگان داغدار آنان متذکر میشوم ارگانهای امنیتی نظامی لباس
شخصیها و دیگر افراد سرکوبگری که در سرکوب شرکت کرده و میکنند در
قبال خونهای ریخته شده مسئولند و پاسخگو اما مسئول اصلی و نهایی در
قبال خونهای ریخته شده آقای خامنه ای است که باید پاسخگو باشد.
والعاقبه للمتقین
هفتهای که بر ما گذشت - احمد زیدآبادی
یک هفته خون و
آتش، یک هفته تاریکی، یک هفته بیخبری! دیگر قبای ژندهای هم نمانده که
دل نگران آویزان کردن آن بر نقطهای از شب تار باشیم!
باری، کشور ما
براستی به کجا میرود؟ ما میخواهیم با وطن خود چه کنیم؟ اصلاً دیگر
کسی گوشش به این گونه پرسشها حس بدهکاری دارد؟ اصلاً دیگر کسی به
اندیشه در این باره نیازی میبیند؟
باری، درها به
سوی جهان بسته بود. نه میشد به نظارۀ تجمعات رفت تا به چشم خود ببینیم
چه خبر است - زیرا شناسایی و بازداشت به معنای غوغای کشف لیدری برای
اغتشاشات بود! - و نه منبع مطمئن و مورد اعتمادی در دسترس که هر چه بود
همان قصۀ قدیمی بود بی کوچکترین تغییری در سالیان دراز!
اینک پس از یک
هفته حتینمی دانیم دقیقاً چه خبر شده است؟ دولتیان همان داستان همیشگی
را تکرار میکنند: عدهای قلیل و ناچیز از اراذل و اوباش از شمار
جیرهخواران بیگانگان، اجیر شده از سوی گروههای معاند و برانداز در
صدد سوء استفاده از نارضایتی مردم برآمدند و اموال عمومی را به آتش
کشیدند و قتل و غارت به پا کردند!
خب، این
داستان صدها پرسش بیپاسخ دارد! مگر دو سال پیش و ده سال پیش و ۲۰ سال
پیش و ۲۵ سال پیش و ۲۶ سال پیش و ۲۷ سال پیش، همین داستان عیناً به
خورد افکار عمومی داده نشد؟
این جامعه مگر
چه استعدادی برای اوباش پروری دارد که فقط پس از دو سال، باز این همه
اوباش و ارذال از دل آن در آمده است؟ حسن روحانی میگوید؛ عدۀ قلیل و
ناچیزی بودهاند. اگر ناچیز بودهاند پس چرا نیروهای امنیتی در همان
ساعت اول مهارشان نکردهاند؟ پس چرا این همه خرابی به بار آمد؟ چرا یک
هفته تمام مملکت تعطیل شد؟ چرا اینترنت در خاموشی کامل فرو رفت؟ همۀ
اینها برای عدهای قلیل؟
می گویند
دستهای معاند و برانداز آنها را سازماندهی کرده بودند؟ سازماندهی؟ آن
هم در بیخ گوش سازمانهای اطلاعاتی؟ آن هم سازمان هایی که قدرت و اشراف
امنیتی خود را در داخل و خارج چنان وصف میکنند که گویی جنبیدن پشهای
بر سر خاشاکی از زیر ذرهبین نگاهشان خارج نیست؟ اگر آن دستها
میتوانند در حواشی شهرها و مناطق مهاجرنشینی چون قلعه حسن خان و قرچک،
تا سازماندهی گروهی پیش روند، که یکی از نظامیان بلندپایه از تجهیزات
پیچیدۀ آنان نیز سر در نیاورده است، پس نیروهای امنیتی حکومت کجای
کارند؟
میگویند
جیرهخوار بیگانهاند. آیا وقتی در این کشور تیر اتهام جیرهخواری
بیگانگان چنان مفت و ارزان و بیهزینه شده است که مهدی کروبی و میر
حسین موسوی و حتی سید محمد خاتمی هم از ترکش آن در امان نمیمانند، آیا
واقعاً انتظار این است که کسی چنین موضوعی را باور کند؟
نه! این
داستان حتی اگر خردهریزی از حقیقت هم با خود داشته باشد، پذیرفتنی
نیست! اگر میخواهید این حوادث تکرار نشود، داستان را خارج از این
کلیشه روایت کنید، شاید راه حلی برای آن پیدا شود!
در کنار
داستان دولتیان، نیروهای خواهان براندازی در خارج نیز داستان خود را
داشتند. نمیخواهم فعلاً به این داستان بپردازم. اما وقتی برخی از آنها
در برابر دوربینهای تلویزیونی ظاهر شدند و بی مهابا از ضرورت مسلح شدن
تودۀ مردم به سلاح سرد و گرم به منظور “دفاع مشروع از خود در برابر
خشونت حکومت” سخن گفتند، با خود اندیشیدم که مگر میشود آدمی تا بدانجا
از کینه و نفرت و خشم انباشت شده باشد که جواز جنگ داخلی در موطن خود
صادر کند؟ مگر میشود آدمی تا بدان اندازه از حال و روز و شرایط کشورش
بیخبر باشد که از حکم نابودی و ویرانی ابدی آن نترسد؟ مگر میشود آدمی
در آن نقطه از جهان بنشیند و بعد به ایرانیان بگوید بین خود سیل خون
راه بیاندازید؟ مگر می شود آدمی تاریخ را مرور کرده باشد و نداند که
... بله متأسفانه میشود!
خداوند خودش
مرهمی بر زخمهای این کشور بگذارد و راهی برای نجات آن بگشاید. شاید
برای کسانی که بر این باورند در دنیای جدید “خدا مرده است” این
خواستهای بی معنا باشد، اما برای مثل منی، خدا هرگز نمیمیرد، آنچه در
حال مرگ است ظاهراً انسانیت ماست!
گفتگو با مصطفی
تاج زاده :
مصطفی تاجزاده:در شرایط فعلی معترضان واقعی ساکت میشوند/اگر جامعه
احساس کند راه اعتراض وجود دارد به سمت خشونت نمیرود
اعتراضات اخیر که به اعتراضات بنزینی معروف شد، روال زندگی عادی را در
برخی از شهرها برهم زد و آتش این اعتراضات یکباره چنان تند شد که
کار به آتشزدن بانکها، شهرداریها و... کشیده شد. به خشونتکشیده شدن
اعتراضات در غیاب قانون مدونی برای اجرای اعتراضات مسالمتآمیز،
نکتهای بود که در آشفتگی اخیر، بسیار مورد نقد قرار گرفت. برای بررسی
این موضوع سراغ مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات
رفتیم و از دلایل بیتوجهی به اعتراضات مدنی و تبعاتش پرسیدیم.
تاجزاده میگوید نگرانیاش از اتفاقات اخیر این است که اگر جامعه
احساس کند که مخالفتش در مورد موضوعی را اعلام کرد اما به آن توجهی نشد
، دچار سرخوردگی شود. او همچنین معتقد است که در شرایط فعلی معترضان
واقعی ساکت میشوند، چون نمیخواهند کشورشان به آتش کشیده شود. اگر
تظاهرات آرام باشد، دیگر کسی نمیتواند بگوید که برای برقراری امنیت
باید از سرکوب استفاده کرد.
آقای
تاجزاده! وقتی به اعتراضات چند دهه اخیر نگاه میکنیم، از اتفاقات
سال 78به اعتراضات سال 88 میرسیم و بعد از گذشت 8سال نیز شاهد
اعتراضات دیماه 96 بودیم. اما الان در کمتر از 2 سال اعتراضاتی با
سرمنشا افزایش قیمت بنزین در کشور کلید خورده است. چه اتفاقی افتاده که
اعتراضهای سراسری که معمولا به خشونت منتهی میشود، در فاصله زمانی
کوتاهتری در حال شکلگیری است؟
در ابتدای بحث باید 2 مسئله را از هم جدا کنیم؛ اول مسئله اجتماعات
خیابانی مردم یا سیاستورزی خیابانی و دیگر مسئله به خشونتکشیده شدن
آنهاست.
در مورد موضوع اول شما درست گفتید، با گذشت زمان، فاصله اعتراضات مردمی
در خیابانها کاهش پیدا کرده است البته این پدیده مختص ایران نیست و در
بسیاری از کشورها در حال وقوع است. بزرگترین رخداد کشورها فقط در
انتخابات به وقوع نمیپیوندد، بلکه در کنار انتخابات، اعتراضات مردمی
هم داریم. یکی از دلایلش این است که در مجموع نهادهای سنتی که در عرصه
سیاست مشروعیت داشتند، بهطور جدی مشروعیتشان آسیب دیده و ریزش
محبوبیت دارند؛ یعنی احزاب سنتی، مطبوعات، دانشگاهها و اتحادیههای
کارگری در این دسته هستند.
افزایش نابرابری، بزرگترین دلیل این اعتراضات است. در تمام کشورها
شاهد افزایش شکاف طبقاتی هستیم. بنابراین ما با این پدیده در سطح جهان
مواجه لبنان، آمریکای لاتین، عراق و... دچار این اعتراضات هستند و
براساس فرهنگ مردم و مواجهه حکومت این اعتراضات به خشونت کشیده شده یا
مسالمتآمیز برگزار میشود.
در
ایران هم عامل شکاف طبقاتی و از دستدادن مشروعیت گروههای سیاسی
زمینهساز این اعتراضات شده که شاهد کوتاهشدن فاصله زمانی اعتراضات
هستیم؟
یکی از بزرگترین دلایلش همین است. معترضین به نام بنزین به خیابان
آمدند، چرا که معتقدند بنزین گرانی میآورد و نسبت به این سیاست توجیه
نیستند.
اما مسئله فقط بنزین نیست، مردم به ناکارآمدی سیستم، گرانی
افسارگسیخته، بیکاری، نابرابری، فساد و کاهش مشروعیت جریانهای سیاسی
معترض هستند. من به صراحت میگویم که هماکنون 2 جریان اصولگرا و
اصلاحطلب، نماینده کمتر از 50درصد مردم کشور هستند. نماینده باقی مردم
کجا هستند؟ سیستم چه زمانی میخواهد این افراد را در خود جذب کند تا
همه احساس کنند در حکومت، دولت، مجلس و سایر نهادها حضور دارند و در
صدا و سیما شنیده و دیده میشوند؟ مردم معترض هستند و متأسفانه ما هیچ
راه اعتراضی برای مردم باز نکردهایم تا مردم احساس کنند درصورت داشتن
اعتراض، یک گوش شنوایی برای شنیدن آن است.
آقای
لیلاز هم در رابطه با دلایل اعتراضات اخیر این تحلیل را داشتند که این
اتفاقات، اعتراض به فسادی بود که بخشی از دستگاههای اجرایی کشور را
آلوده کرده است. اگر بخواهیم دلایل این اعتراضها را بررسی کنیم،
بهنظر شما کفه اعتراض به فساد نسبت به متغیرهای دیگر سنگینتر است؟
بهنظر من این اعتراضها تک عاملی نیستند. حتما یکی از مهمترین دلایلش
فساد است ولی در مجموع مسائلی که در سالهای اخیر رخ داده است، زمینه
این اعتراضات را مهیا کردند، بهرغم اینکه خواسته مردم مشخص بود، با
نظر و خواسته مردم لجبازی شده است و این اتفاق محدود به حوزه اقتصاد
نیست و در مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بینالمللی هم شاهد این
روند هستیم. یکی از اعتراضهای جدی مردم این است که نسبت به برخی از
سیاستها توجیه نیستند و معتقدند که ما میتوانستیم بهگونهای حرکت
کنیم که دوباره به تحریم کشیده نشویم. اگر تحریم را نشکنیم این مسیری
که میرویم، فشار حداکثری به سرکوب حداکثری تبدیل میشود و این
پایههای مشروعیت را سست میکند. بنابراین باید هر چه سریعتر اصل
اعتراض به مشروعیت شناخته شود و فقط در حرف نباشد. الان تمام مسئولان
ما از بالا تا پایین اعلام میکنند که مردم حق اعتراض دارند، من
بهعنوان یک شهروند کجا میتوانم اعتراض کنم؟ هر جا بروم، برخورد
میکنند، مگر اینکه وابسته به جریان مقابل دولت باشم که امنیت دارم ولی
مردم معترض چگونه میتوانند اعتراضشان به یک تصمیم را اعلام کنند؟
از آن سو چون مجرایی برای اعتراض مدنی باقی نگذاشتهایم، زمینه برای
افراطیون فراهم میشود که این اعتراضها را به خشونت بکشانند. من
معتقدم که اکثریت جامعه این خشونت را نمیخواهند و با اعتراض همدلی
دارند ولی با خشونت نه! چرا که میدانند وقتی اعتراض به خشونت کشیده
شود، از مسیرش منحرف و بهشدت سرکوب میشود و در نهایت همه سکوت در پیش
میگیرند.
چطور
میتوان مسیر را برای طرح اعتراضهای قانونی مهیا کرد؟ با توجه به
تجربهای که شما در وزارت کشور داشتید، چطور میشود این اعتراضها را
مهار کرد تا به خشونت ختم نشوند؟
برای آنکه توضیح دهم نحوه مواجهه حکومت تا چه اندازه میتواند متفاوت
باشد، باید بگویم که تمام اتفاقات 78، به گمانم بیشتر از سه جانباخته
نداشت اما آمارهایی که الان مطرح میشود چند برابر است. بنابراین این
نشان میدهد که یک جای کار مشکل دارد، آن هم بعد از 20سال که جامعه
متوجه است خشونت در کشورهای همسایه چه پیامدهای وحشتناکی داشته است و
اگر وارد کشور ما شود، همه میبازند؛ هم حکومت، هم مردم و هم نسل
آینده. از نظر من راهحل این است که به احزاب و نهادهای مدنی اجازه
دهند که در یک جای مشخص با همراهی طرفدارانشان، به بیان اعتراضاتشان
بپردازند تا معلوم شود چه میزان از جامعه با این موضوع خاص مشکل دارد و
اینگونه اعلام شود که راه اعتراض مسالمتآمیز باز شده است و با خشونت
برخورد میشود. این را هم بگویم که در ذهن جامعه خشونت از سوی2 دسته
اعمال میشود؛ یک دسته افرادی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند و
با هر بهانهای سعی میکنند خواسته مردم را مثلا از گرانی بنزین به سمت
سرنگونی اصل نظام ببرند و راه را برای خشونت بیشتر باز کنند و از این
طریق موجب کینه مردم از حکومت شوند. از سوی دیگر عده زیادی هم معتقدند
که دولت پنهان، بخشی از این خشونت را ساماندهی میکند چون میداند با
تظاهرات مسالمتآمیز مردم، نمیتواند مواجه شود.
اعتراضکردن ممکن است مزاحمتی برای سایر مردم ایجاد کند اما طبیعی است
و مانند هر حق دیگری که پذیرفته شده است، این حق هم باید برای مردم
قائل شد اما وقتی که اعتراض به خشونت کشیده میشود، امنیت تبدیل به
مسئله اصلی میشود و برای حفظ امنیت سرکوب افرادی که اعتراض میکنند،
موجه میشود و به این ترتیب میتوانند غائله را جمع کنند.
به باور من، شاه در کودتا علیه دکتر مصدق اشتباه کرد و اگر مصدق را با
کودتا برکنار نمیکرد، هم شاه سرجایش بود و سلطنت میکرد، هم به انقلاب
نمیرسید اما اشتباه شاه تنها کودتا علیه مصدق نبود، اشتباهی که شاه
کرد این بود که بعد از مصدق که پایههای حکومتش به لرزه افتاد، به جای
اینکه درصدد جبران برآید، به سمت استبداد بیشتر رفت.
عین همین حادثه 15خرداد رخ داد و سرکوب مردم اشتباه بود، من معتقدم اگر
بعد از 15خرداد رژیم افزایش مشروعیت را در دستور قرار میداد و میگفت
ما باید به سمت جذب رضایت مردم برویم، هرگز روحانیت در ایران به این
نتیجه نمیرسید که تنها راه مقابله با شاه این است که کل حکومت را قبضه
کند. این را به این دلیل میگویم که به مسئولین بگویم، اصل این تصمیم
غلط بود.
شیوه
اجرا یا اصل موضوع؟
تصمیم و شیوه اجرا، هر دو غلط بودند؛ چرا که جامعه احساس کرد، کودتا
شده است. در یک شب قیمت بنزین افزایش پیدا کرد. نحوه اجرا غلط بود،
چراکه به راحتی دولت و سران سهقوه میتوانستند تصویب کنند که یکماه
صدا و سیما به موافقان و مخالفان فرصت دهد که در این رابطه صحبت کنند و
کم کم جامعه در مورد بهترین راه توجیه میشد و حتی میتوانستند این
موضوع را به رفراندوم بگذارند، این عین قانون اساسی است که اجازه
میدهد در مورد مسائل اساسی کشور رفراندوم برگزار شود.
اشتباه دوم مربوط به نحوه برخورد با معترضان بود. حکومت باید سریع
اعلام میکرد که اعتراضهای مدنی را به رسمیت میشناسیم و حتی اجازه
میدهیم تا افراد و احزابی که معترض هستند در یک جای مشخص جمع شوند و
حرفهایشان را بزنند.
در
رابطه با تجمعات مسئلهای که وجود دارد این است که احزاب ما در زمان
بروز اعتراض یا مشکل با سکوت به مسیر خود ادامه میدهند و نقش خاصی
ایفا نمیکنند و گویا ارتباطشان با مردم را محدود به زمان انتخابات
کردهاند. چطور از این احزاب میتوان توقع داشت که در زمان اعتراضات
وارد میدان شود؟
برای اینکه اعتراض را به رسمیت شناخته نمیشود و اگر احزاب وارد شوند،
میگویند احزاب مردم را تحریک کردهاند اما اگر اعلام شود که به هر
فردی که معترض است، مجوز میدهند، احزاب وارد میشوند و مسئولیت تجمع
اعتراضی را میپذیرند.
چون مجرای اعتراض باز نمیکنند، مردم احساس میکنند که این اعتراضات یک
فرصت است که اگر از آن استفاده نکنند، تمام میشود، بنابراین زمینه
ذهنی نسبتا مساعدی برای بخشی از خشونتها وجود دارد و برخی هم
سازمانیافته وارد این فضا میشوند و از این موقعیت سوءاستفاده میکنند.
اما آن نکتهای که در مورد شاه گفتم این است که جمهوری اسلامی نباید
اشتباه شاه را تکرار کند. اینکه معلوم شده است تصمیم در مورد گرانی
بنزین و شیوه اجرایش غلط بوده است، باید به سمت حل مشکل بروند و نباید
به سمت سرکوب بیشتر حرکت کنند. با اتفاقات سال 98مشروعیت سیستم سیاسی
در ایران آسیب دید و باید حکومت به سمت جبران آن حرکت کند وخدای ناکرده
کسی نگوید که ما هزینه دادیم و تا انتهای مسیر برویم. رفتن به انتهای
این مسیر بهمعنای از بینرفتن جمهوری اسلامی است، همان اشتباهی که شاه
انجام داد و 15خرداد را سرکوب کرد و بهجای اینکه به حرف مردم گوش
بدهد، دوباره سرکوب مردم را ادامه داد. جمهوری اسلامی باید اگر اشتباهی
میکند، آن قبول کند و بازگردد، برگشتش این است که رفراندوم، انتخابات
آزاد، اعتراض مسالمتآمیز و...برگزار کند.
امیدوارم حکومت متوجه شود که به این مردم نیاز دارد. رژیم شاه گمان
میکرد با تکیه بر اسلحه، قدرت آمریکا و انگلیس و ساکتکردن روسیه،
میتواند حکومتش را ادامه دهد. اما تنها تکیهگاه ما مردم هستند. چند
روز دیگر ثبتنام انتخابات آغاز میشود، اگر خواهان این هستیم که
انتخابات را گرم برگزار کنیم، باید جامعه احساس کند که اگر به کسانی
رأی داد، آن افراد میتوانند سیاست خاصی را تغییر دهند.
بعد
از اتفاقات سال96، شما گفتید که اصلاحات دچار ریزش نیرو شد، با توجه
اینکه دولت و اکثریت مجلس دهم با نام اصلاحات گره خورده است، گمان
میکنید اتفاقات اخیر چه تأثیری بر جایگاه اصلاحطلبان و بهخصوص
انتخابات آتی خواهد داشت؟
تأثیرش بر انتخابات مجلس بهشدت منفی خواهد بود، بهخصوص اگر بخواهند
همین راه را ادامه دهند. هرقدر فضای جامعه ما دوقطبیتر شود، زمینه
مردمی و حکومتی اصلاحات هم ضعیفتر میشود و متأسفانه جامعه ما به سمت
دوقطبیشدن حرکت میکند. هماکنون رسانههای خارجی به ستادی تبدیل
شدهاند که بهطور رسمی و علنی مردم را به سمت آشوب دعوت میکنند،
حکومت هم با این پایگاه مردمی که دارد، در برابر این آشوبها میایستد.
این همان نکتهای است که ما همواره از آن پرهیز میکردیم؛ یعنی
سوریهسازی. برخی فکر میکردند چون آمریکا به ما حمله نمیکند، ما هیچ
وقت سوریه نمیشویم، اما سوریهسازی همین اتفاقهایی است که رخ
میدهد؛ یعنی دوطرف دست به خشونت میزنند و نخستین فرصتی که رخ میدهد
بانکها، شهرداری و... را به آتش میکشند. بنابراین در این فضای دوقطبی
کلا اصلاحات تضعیف میشود، نهتنها اصلاحطلبان.
اما درمورد بنزین، چون اینگونه به مردم منتقل شد که کل سیستم روی این
تصمیم ایستاده است، دیدیم که شعارها تنها مربوط به دولت نمیشد و به کل
نظام تغییر جهت داد. در این تردیدی نیست که اصلاحطلبان بهدلیل فضای
دوقطبی و انتقاد از اینکه در برابر این تصمیمات ایستادگی نکردند، دچار
مشکل میشوند. متأسفانه این انتقاد بهنظرم به بسیاری از چهرهها و
احزاب اصلاحطلب وارد است که چرا دیدگاههایشان را صریح با مردم در
میان نمیگذارند.
نگرانی من از این است که اگر جامعه احساس کند که مخالفتش در مورد
موضوعی را اعلام کرده است و اما به اعتراضش توجهی نشد، دچار سرخوردگی
شود. بسیاری میدانند که این اتفاقات ناشی از تحریم است، نه اینکه
تحریم تنها مشکل اقتصاد کشور ما باشد اما در تمام شئونات اقتصادی ما
آثارش را برجا گذاشته است.
بنابراین برای حکومت، 2 راه وجود دارد ؛یکی اینکه بگوید من این تصمیم
را گرفتهام و گوشاش را بر اعتراضات مردمی ببندد، در این شرایط مردم
ممکن است در کوتاهمدت بترسند یا اعتراض را مصلحت ندانند و به هر دلیلی
ساکت شوند، اما ممکن است اعتراضها به چند سال دیگر موکول شود و باز
مردم به خیابان بیایند.
راه دیگر مربوط به همان سؤال اول شماست که فاصله اعتراضها بهشدت کاهش
پیدا میکند.
معمولا
نگاهها به رفراندوم چندان مثبت نیست...
همین اشتباه است. اشکال ما همین است، بخشی از قانون اساسی را تعطیل
کردهایم و میگوییم که اسم رفراندوم را نبرید و این تابو شده است. از
سوی دیگر اعتراض مسالمتآمیز که بخشی از حقوق مردم است نادیده میگیریم
و بعد میگوییم مردم مطابق میل ما رفتار کنند، خب معلوم است که اینگونه
نمیشود.
آقای
تاجزاده! در زمان بروز اعتراضها، نقدی به وزارت کشور وارد میشود و
اغلب از اینکه وزارت کشور تنها به ایفای نقش سلبی اکتفا میکند، گله
دارند. وزارت کشور چطور میتواند نقش مثمرثمری در مسیر اعتراضات ایفا
کند؟
بیایید به گذشته نگاه نکنیم و در مورد آینده حرف بزنیم. یک واقعیت وجود
دارد که میلیونها نفر از افرادی که به آقایان روحانی و رئیسی رأی
دادند یا اصلا رأی ندادند با بسیاری از تصمیمات حکومت ازجمله بنزین
مخالف هستند و بنا دارند که مخالفتهای خود را در نخستین فرصتی که
پیدا میکنند، بروز دهند. سؤال روشن این است که جمهوری اسلامی با این
اعتراضها میخواهد چه کند؟ اصلا گذشته را رها کنیم. الان مردم معترض
هستند، چطور میتوانند اعتراض کنند؟ اگر راهی قانونی نشان ندهند، خب
مردم راه غیرقانونی را دنبال میکنند، بنابراین حکومت باید به آینده
نگاه کند و بگوید به سرعت این حقی که هست را به رسمیت میشناسد و جامعه
احساس کند اگر اعتراضی دارد، میتواند از مسیر مسالمتآمیزدنبال کند.
اگر جامعه احساس کند راه اعتراض وجود ندارد به سمت خشونت میرود. من یک
مثال بزنم در زمان شاه نخستین اعتراضی که در دانشگاه میشد، دانشجویان
شیشهها را میشکستند، اما الان سالهای سال است که این اتفاق
نمیافتد. دلیلش این بود که در زمان شاه استبداد مطلق بود و دانشجویان
نخستین فرصتی که برای اعتراض پیدا میکردند -چون میدانستند اعتراضشان
چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد- برای آنکه به مردم و دنیا بگویند که
اعتراض کردهاند و اعتراضشان نمود بیرونی داشته است، دست به تخریب
میزدند. الان سالهاست این اتفاق در دانشگاه نمیافتد چون جامعه احساس
میکند که دانشجوی ما میتواند اعتراضش را به شکلهای مختلف بروز دهد،
حق اعتراض دانشجویان بهطور نسبی پذیرفته شده است، به این ترتیب کمترین
برخورد صورت میگیرد. چرا این حالت را در جامعه اجرا نکنیم؟ الان در
جامعه تا تظاهرات میشود، آتشسوزی و اتفاقات حاشیهای رخ میدهد.
در
واقع میگویید قبول حق اعتراض از جانب حاکمیت موجب میشود تا اعتراض با
خشونت همراه نشود؟
بله! در این صورت اصلا ضرورتی برای خشونت احساس نمیشود. بنابراین این
عقلانیتی است که دانشگاهی ما به آن رسیده است و ما میتوانیم این حالت
را در جامعه داشته باشیم. اعتراض را باید به رسمیت بشناسیم و در این
صورت کسی به سمت خشونت نمیرود و حتی اگر عدهای دنبال خشونت باشند،
خود مردم جلوی آنها را میگیرند و میگویند این خشونت میخواهد جلوی حق
اعتراض ما را بگیرد. مردم میدانند هر بانکی آتش میگیرد باید از
بیتالمال برای بازسازیاش هزینه شود. در شرایط فعلی معترضان واقعی
ساکت میشوند، چون نمیخواهند کشورشان به آتش کشیده شود. اگر تظاهرات
آرام باشد دیگر کسی نمیتواند بگوید که برای برقراری امنیت باید از
سرکوب استفاده کرد.
دو قطبیسازی
هرقدر فضای جامعه ما دوقطبیتر شود، زمینه مردمی و حکومتی اصلاحات هم
ضعیفتر میشود و متأسفانه جامعه ما به سمت دوقطبیشدن حرکت میکند.
هماکنون رسانههای خارجی به ستادی تبدیل شدهاند که بهطور رسمی و
علنی مردم را به سمت آشوب دعوت میکنند، حکومت هم با این پایگاه مردمی
که دارد، در برابر این آشوبها میایستد
راههای اعتراض قانونی را
باز کنید-محمدرضا
جلائیپور
در حوادث بسیار ناگوار و تاسفبار هفتهٔ گذشته که به کشته شدن بیش از
۱۵۰ نفر، زخمی شدن چندهزار نفر، صدها بازداشت، چندهزار میلیارد تومان
خسارت به اموال عمومی (از جمله صدها بانک و صدها پمپ بنزین و صدها
ساختمان)، هزاران میلیارد تومان خسارت و عدمالنفع نهادهای عمومی و
خصوصی و مختل شدن زندگی و کار دهها میلیون ایرانی انجامید، مکررا از
مسئولان و تحلیلگران شنیدیم که حساب «اعتراض قانونی و خشونتپرهیز» از
«آشوبگری غیرقانونی و خشن» جداست. سوال اما اینجاست که در میدان واقعی
سیاست و خیابان در ایران امروز، اگر گروهی از شهروندان معترض باشد
(مثلا به افزایش قیمت بنزین)، آیا اساسا راهی هست که در قالبی قانونی
اعتراضشان را با صدای رسا به گوش حکمرانان و بقیهٔ شهروندان برسانند؟
اعتراض قانونی مسیرهای موثری دارد که متاسفانه در ایران اغلب بسته است.
حکمرانان و شهروندان مسئولی که واقعا نگران به خشونت گراییدن و تکرارِ
اعتراضات و سرکوبها هستند، لازم است علاوه بر کمک به حل ریشهای عوامل
ایجاد نارضایتی و اعتراض (از جمله فقر، فساد، انواع تبعیض، و
فروبستگیهای سیاست داخلی و خارجی)، راههای اعتراض قانونی و
خشونتپرهیز را باز کنند. بسته ماندن مجاری اعتراض قانونی، لاجرم
زمینهٔ خیزش انفجاری، آشوبناک، پرهزینه و بعضا خشونتآمیز امواج
اعتراضی را فراهم میکند. در میان مجاری پرشمارِ اعتراض جمعیِ قانونی و
خشونتپرهیز که در جوامع امروز تجربه و آزموده شده است، این پنج مسیر
اصلی در ایران هنوز بستهاند و تلاش برای باز کردنشان شایستهاست در
دستور کار نیروهای سیاسی و مدنی و حکمرانان قرار بگیرد:
1
- تجمع خیابانی خشونتپرهیز
راه انواع اجتماعات خیابانی و راهپیمایی و حتی گردهماییهای
غیرخیابانی اعتراضی ولی خشونتپرهیز و قانونی عملا در ایران برای اغلب
معترضان بسته است. گرچه اصل ۲۷ قانون اساسی آزادی این اجتماعات و
راهپیماییهای بدون سلاح را بدون اینکه به مکانی خاص محدود شود به
رسمیت شناختهاست و دولت موظف است امنیت اجتماعات خشونتپرهیز را تامین
کند، عملا حتی وقتی بعد از اعتراضات دی ۹۶ دولت و شورای شهر تهران
خواستند مکانهایی ویژه برای این اعتراضات قانونی اختصاص بدهند، دیوان
عدالت اداری اجازهٔ اجرای آن را گرفت. احیای طرحهای دولت و شهرداری
یا تصویب و اجرای لایحه/طرح «حق اعتراض خیابانی» ضروری است.
2
- شبکههای اجتماعی
شبکههای اجتماعی محمل نوینی برای انواع حرکتهای جمعی اعتراضی و
خشونتپرهیز آنلاین و رساندن صدای معترضان فراهم کردهاند. متاسفانه
اغلب این شبکهها در ایران فیلتر میشوند و بسیاری از معترضان آنلاین
هم احساس امنیت و مصونیت قضایی برای بیان آزادانهٔ نظرات اعتراضی و
مطالباتشان ندارند.
3
- دموکراسی سایبری
در تعدادی از کشورهای دموکراتیک، تجمعهای آنلاین شهروندان، در قالب
امضای طومار اعتراضی و مطالبات در درگاه رسمی پارلمان یا دولت، نتایج
ملموس دارد. مثلا در بریتانیا اگر یک طومار در سایت رسمی حکومت
(www.gov.uk)
را بیش از ۱۰ هزار شهروند امضا کنند، دولت موظف به پاسخگویی رسمی است و
اگر بیش از ۱۰۰ هزار نفر امضا کنند باید رسما در پارلمان مطرح شود. در
ایران هم مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری بعد از اعتراضات
دیماه ۹۶ سامانهٔ «دوباره مردم» را برای استفاده از این ظرفیت برای
شنیدن صدای شهروندان طراحی کرد که متاسفانه به دلایل نامعلوم رونمایی
نشد. رونمایی از آن سامانه و تصویب طرح یا لایحهٔ «حق اعتراض آنلاین»
به باز شدن این مسیر اعتراض و مطالبهگری قانونی و خشونتپرهیز کمک
میکند.
4
- رسانههای آزاد
آزادی رسانهها برای پوشش بیانیهها، طومارها، سخنرانیها و محتوای
تولیدشدهی معترضان از موثرترین راههای اعتراض قانونی و خشونتپرهیز
در عرصهٔ عمومی است. متاسفانه در ایران صداوسیما به ضرورت اینکه صدای
گروههای متکثر اجتماعی و مطالبات و اعتراضشان را پوشش دهد توجه ندارد
و رسانههای دیگر هم در این زمینه آزادی کافی ندارند. نتیجه این میشود
که متاسفانه رسانههای وابسته به پول بنسلمان و ترامپ از این خلاء
استفاده میکنند و بعضا در آتش خشونت و نفرت میدمند.
5
- نهادهای نمایندگی
سندیکاها و سایر انواع نهادهای نمایندگی گروههای اجتماعی از مهمترین
مجاری رساندن خشونتپرهیز و قانونیِ صدای اعتراض و تامین منافع و
پیگیری مطالبات گروههای اجتماعی است که متاسفانه در ایران هنوز
حکمرانان به اهمیت و ضرورت تقویتاش توجه نکردهاند. مثلا در همین
هفتهٔ قبل اگر بازندگان طرح مدیریت مصرف سوخت (مثلا رانندگان سرویسهای
مدارس یا میلیونها ساکنان محرومِ حاشیهٔ شهرهای بزرگ که باید روزانه
به این شهرها سفر کنند) نهادهای نمایندگی موثری داشتند، میتوانستند
امید داشته باشند مطالبات و اعتراضشان را از آن طریق پیگیری کنند.
|