نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

نسل کشی«Genocide»- لکه مادرزادی کیست؟

نویدنو:06/10/1385

نسل کشی«Genocide»- لکه مادرزادی کیست؟

یوری سالاماتین نماینده مردم اوکرائین در مجلس سوم و چهارم(١٩٩۸–۲٠٠٦)

برگردان: ا. م. شیزلی

 

  روزنامه «سووتسکایا راسیا» شماره١٣٧(١٢٩١٠)، ۲۸نوامبر۲٠٠٦

 

مردم، هوشیار باشید!

ژولیوس فـوچیک، ضد فاشیست چکسلواکی

 

۲۵نوامبر سال۲۰۰۶برای دومین بار در اوکرائین، در مقیاس دولتی مراسم یادبود قربانیان قحطی وفشارهای سیاسی برگزار شد. براساس فرمان شماره٢٠٠۵/١۵٤٤بتاریخ٤نوامبر سال٢۰۰۵فرمان رئیس جمهور اوکرائین مراسم یادبود قربانیان قحطی و فشارهای سیاسی همه ساله در آخــرین شنبه ماه نوامبر برگزار می شود. رئیس جمهور، در ضمن این فرمان از هیئت دولت خواست؛ تدابیر مقتضی برای برسمیت شناختن نسل کشی اوکرائینیها و یکی از بزرگترین فجایع تاریخ بشری در سالهای ١٩٣٢- ١٩٣٣، در سطح بین المللی اتخاذ نماید.

هیچ اقدامی تا کنون با چنین وسعتی  در اوکرائین برگزار نشده است، حتی استناد به خود تعریف قحطی با رویدادهای قحطی بزرگ (great famine ) سالهای   ١٩٣٢- ١٩٣٣،از طرف بسیاری ازدانشمندان و مجامع بین المللی مورد استناد و تردید جدی قرارگرفته است.( نگاه کنید به نوشته م. بله تسکی : جهان باید این را بیاد داشته باشد، در باره تعریف حقوقی قحطی،روزنامه سراسری اوکرائین "د ئـن"، شماره ٢١٤، ١٩نوامبر٢۰۰۵).

در نتیجه چندین سال تبلیغات ناسیونالیستی، مفهوم قحطی در ذهن هرخواننده اوکرائینی، نسـل کشی اوکرائینیها را تداعی می کند.

وزارت امور خارجه اوکرائین به سهم خود، این درک و پیشنهاد را در ترجمه سند رسمی سازمان ملل متحد درمورد این مسئله به زبان اوکرائینی، نیز وارد کرد که، با تقلب و کلاه برداری سیاسی شباهت بسیار زیادی دارد.

اینک، و.آ. یوشینکو، رئیس جمهوراوکرائین دست حمایت خودرا روی این موضوع گذاشته است. به این تـرتیب که، دوم ماه نوامبر سال٢۰۰٦، طرح قانونی شماره ٢٤۷٠را برای تصویب فـوری ارزیابی « قحطی سالهای ١٩٣٢-١٩٣٣در اوکرائین» به مجلس ملی کشورتقدیم داشت.

در مقدمه طرح قانونی رئیس جمهور، سند رسمی پنجاه و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد « اعلامیه مشترک بمناسبت هفتادمین سالگرد قحطی – قحطی بزرگ سالهای١٩٣٢-١٩٣٣در اوکرائین» که، بیش از سی کشور عضو سازمان ملل متحد آن را امضاء کرده اند، آورده شده است. در واقعیت امر، در سند رسمی سازمان ملل متحد صحبت برسر موضوع دیگری بود. اما چه اتفاق افتاد که، حقه بازی نشأت گرفته از احساسات "وطن پرستانه" وزارت امور خارجه اوکرائین باعث شد تا سند رسمی سازمان ملل متحد را بیشرمانه تحریف نموده وبه تحریکات سیاسی دامن بزند؟

علاوه بر آن، یوشینکو به مجلس ملی پیشنهاد کرد که، آن را با سرعت "استاخانوف" تا ٢۵نوامبر، زمانی که نغمه سرایان قحطی ، سالگرد آن را برگزار می کـنند، تصویب نماید. بخش دوم طرح قانونی، ممنوعیت انکارعـلنی قحطی سالهای ١٩٣٢-١٩٣٣در اوکرائین را در نظرگرفته است(منکرین، طبق قوانین جنحه ای، جریمه خواهند شد). پس، آواز کهنه دموکراتها، « بنظر من چنین است» چه شد؟ اما چنین نشد.... مجلس ملی اوکرائین بررسی این طرح قانون را برای مدتی نسبتا طولانی به تعویق انداخت، درعین حال، ١۷نوامبر، تعدادی از نمایندگان( و.و. زابارسکی، و.و. کالیسنیچوک، اُ. پ. موتس) طرح قانون دیگری به شماره١- ٢٤۷٠ را به مجلس تقدیم کردند که، با طرح پیشنهادی رئیس جمهور فقط این تفاوت را داشت که آن، قحطی سال ٣٣ را بعنوان نسل کشی ملت اوکرائین نشناخته واقدامات تنبیهی جنحه ای در نظر نگرفته است، بلکه تنبیهات اخلاقی در مورد کسانی که علناً قطی سالهای ١٩٣٢-١٩٣٣ را انکار می کنند، درنظر گرفته است. در بقیه موارد، بلحاظ محتوا و ارزیابی با همدیگر انطباق دارند و پیش از همه، برمحکوم کردن تاریخ سیاسی و شرایط آن دوره در شوروی نیز بعنوان زمان استالینی و دیکتاتوری، تأکید شده است.

آن نیروهای سیاسی که در ماه  دسامبر سال ٢٠٠٤ قدرت را قبضه کردند، ازاصطلاح نسل کشی به عنوان « برگ برنده » چروکـیده ای در بازیهای کـثیف سیاسی که، ازدو سال پیش بدان مشغولند، بهره برداری می کنند. بدین جهت، عقلانیت حکم میکند که جایگاه  واقعی نسـل کشی در تاریخ بشری – از عهد باستان تا دوران ما – را  بطور تمام و کامل مورد بررسی قرار دهیم. من آخرین دیدگاه خود راجع به نسل کشی در تاریخ بشری را ارائه می نمایم.

 

تاریخ نسل کشی

نتیجه جنگ جهانی دوم این بود که، کلمه جدید « ژنوساید » به فرهنگ لغات وارد شد. بعد از سالها دادگاه بین المللی برای روآندا نسل کشی را « جنایت جنایت» نامید، انجمن علمی محقـقـین ژنوساید( (Association of Genocide Scholars قرن بیستم را «قرن نسل کشی» نامگذاری کرد. این کلمه در اوکرائین در رابطه قحطی بزرگ (مرگ از گرسنگی) سالهای ١٩٣٢-١٩٣٣ و چئرنوبل به وسعـت استفاده شد. هم اکنون در رابطه با کاهش جمعیت اوکرائین از ۵٣ میلیون به ٤٧ میلیون در فاصله سالهای ١٩٩١ تا ٢٠۰۵  نیز شنیده می شود.

درسال ١٩٩٣در کنفرانس هماهنگی قوانین جنایی درمادرید، رفائیل لمکین حقوقدان لـهـستانی یهودی الاصل برای اولین بار کلمه  ژنوساید مرکب از کلمه یونانی ژنوس(genos)- « جنس، نسل» و کلمه لاتینی سایدو((caedo« می کشم»  را بر زبان آورد. لمکین جامعه ملل(دولتهای پیشروسازمان ملل متحد) را به عــقـد معاهـده ای برای پیشگـیری  جنایات جنگی ووحشیگری دعوت کرد.

لمکین که در سال١٩٤١به آمریکا فرار کرد، در سال ١٩٤٤کتاب مستندی با نام «اصول اداره کشورها دراروپای تحت اشغال»(Axis Rule in Occupied Europe: قوانین اشغال، ماهیت دولتها، پیشنهادهایی برای بازسازی)، در توضیح کشتار جمعی یهودیان، اصطلاح «نسل کشی» را بکار برده است. در سال ١٩٤۵، این اصطلاح عملا درمسائل حقوقی- در دادگاه نورنبرگ برعلیه جنایتکاران جنگی نازی بکار برده شد. در سال ١٩٤٦برای اولین باردولت لهستان کلمه «نسل کشی» را درجریان محاکمه افسر سابق ورماخت به جرم کشتار جمعی غیر نظامیان درادبیات حقوقی خود وارد کرد.

در سال ١٩٤٦، لمکین« Lemkin» در سازمان تازه تأسیس ملـل متحد آغاز بکار کرد و در حدود دو سال تـعـریـف نسل کشی را « صیقـل» داد.

نهم دسامبر سال١٩٤۸مجمع عمومی سازمان ملل متحد « معاهده پیشگیری از نسـل کشی و مجازات مرتکبین» را تصویب کرد. در این معاهده آمده است که، نسـل کشی صرفنظر از آنکه در زمان جنگ ویا صلح روی دهد، جنایتی است که برخلاف مقررات بین المللی اتفـاق می افـتـد.

نسـل کشی به مفهوم اقدامات و انجام تصمیماتی مبنی بر از میان بردن بخشی و یا تمامی اعضاء یک ملت، قوم، قبیله ویا گروههای دینی: همچون قـتـل اعضای این گروهها، وارد ساختن آسیب جسمانی و یا نا امید کردن عمدی اعضاء این گروهها؛ فراهم کردن چنان شرایط زندگی برای اعضاء این گروهها که،منجر به نابودی جمعی و یابخشی از آن شود، اقدامات حساب شده برای ممانعت از زاد وولد در میان این گروهها و دادن اجباری کودکان از یک گروه انسانی به دیگر گروه توضیح داده می شود. این کنوانسیون نه تنها مجازات مرتکـبین و شرکـت کنندگان درنسـل کشی، بلکه، مجازات کسانی را که، به قصد نسل کشی، توطئه و تحریک مستقیم و علنی می کنند، درنظرگرفـتـه است.

کنوانسیون، تنها پس از تأئید درپارلمان ٢٠کشورجهان، می توانست سندیت یابد که این، در ماه ژانویه سال ١۹۵۱میسرشد.

فقط پس ازآنکه مقیاس وحشیگری نازیستها در جنگ جهانی دوم روشن شد، شـعـار:« دیگر هیچگاه» درجهان بر زبانها افتاد. اما، تاریخ نیمه دوم قرن بیستم نمونه های زیادی از اقدامات نسـل کشانه را بیاد دارد.

اتفاقا، بسیاری از دولتهای بزرگ، به علل مختلف، مدت زیادی تأ ئید این پیمان نامه را به تأخیر انداختند. کشورهای فرانسه و چین( تایوان آن زمان، چرا که، دولت کمونیستی چین در سال ١۹۷۱جای آن را در شورای امنیت سازمان ملل متحد گرفت).اتحاد شوروی در سال ١۹۵٤، بریتانیا درسال ١۹٧۰، چین در سال ۱٩۸٣و ایالات متحده آمریکا در۱٩٨٨این پیمان نامه را امضاء کرد. این پروسه طولانی امضای کنوانسیون از طرف دولتهای بزرگ بدان منجر شد که، این موافـقـتنامه عملا – اولین موافـقت نامه کلیدی چند جانبه که دبیر کل سازمان ملل متحد ضامن آن است- در سال ١٩٩۰ به مرحله اجرا درآید، حتی علیرغم آن، دهها کشور جهان، موازین آن را در قوانین ملی خود وارد کردند. اما، جامعه بین المللی تدابیر واقعی برای متوقف ساختن ژنوساید ومجازات مسببین آن را کمی بیش از چند دهه پیش آغاز کرده بود.

درچنین شرایطی ، زمانیکه اقلیتهای زیادی قـربانی خشونتهای سازمان یافته می شوند، اغلب نسل کشی می نامند. و اما در مجامع جهانی این اصطلاح کمتر مورد استفاده واقع می شود: آنچه که مورد پذیرش همگانی است، این است که، حوادث کـشورهای اروپایی تحت اشـغال نازیها( قـتل عام یهودیان و کولی ها)، ودر رواندا( قتل عام توتسها) را می توان بعنوان نسل کشی شناخت. رهبران کنونی سازمان ملل متحد و بسیاری از کشورهای جهان، سودان را به سازماندهی نسل کشی مردم منطقه دارفور(بخش جنوب غربی سودان) متهم می کنند.

در رابطه با رویدادهای زیاد دیگری، متهم کردن این یا آن کشوربه نسل کشی نا کافی از کار درآمد. واین بخش « نکته مبهمی» درحقوق بین المللی است: تفاوت نسل کشی بادیگرجنایتهای سنگین این است که، با«نیت خاصی» برای ازبین بردن این یا آن گروه انسانی اقدام می شود. دربسیاری موارد، این نیت (تعریف حقوقی آن بسیارنا روشن است) به اثبات نرسیده است، بدین سبب جنایتکارانی که کشتار جمعی مردم را برنامه ریزی می کـنند، به جنایتکار جنگی ویا جنایت علیه بشریت متهم می شوند. علاوه بر این، طرفها، در ازریابی  حوادث خونین فی مابین، با تعبیر و تفسیر گسترده دلایل خود، استدلالهای  طرف مقابل را  مردود می شمارند.

 

درسهایی نه برای آینده

تاریخ بشریت، تاریخ نسل کشی هاست. اوضاعی که به تعریف امروزی نسل کشی می پردازد، در انجیل هم آمده است(مثلا؛ کشتن کودکان یهودیان از طرف مصری ها و یا کشتار ساکنان حانعان بوسیله قبایل اسرائیلی به رهبری عیسی ناوین). مثلا، روم باستان، اهالی کارفاگین را یا کشت ویا به بردگی درآورد.

پیشتر در جریان جنگهای آلبیگو، صلیبی ها بخش اعظم مردم جنوب فرانسه را سر بریدند.

در زمان انقلاب کبیر فرانسه به ارتش دستور داده شد علاوه برسرکوبی قیام وانـدیـه، تمامی مردان، حتی کودکان و زنان به سن بلوغ رسیده را نیز بکشند.

جنایتهای مشابهی تقـریبا در همه جای دنیا ، بویژه درمقیاس عظیم در چین باستان و قرون وسطی و در خاور میانه اتفاق افتاد.

درآفریقا نیز نسل کشی شده است. مثلا، چاکا، سرکرده و دولتمرد بزرگ ناتال(دولت او درآغازقرن نوزدهم  در اراضی جمهوری آفریقای جنوبی فعلی موجود بود) دستور داد کلیه افراد قبایل وقلمرو پادشاهی را که از پیوستن به دولت او امتناع نمایند، از بین ببرند.

دولتهای استعمارگر بحد کافی مرتکب نسل کشی شده اند: از آن جمله، بعنوان مثال، بریتانیا به قتل عام هـنـدوها، بـورها، مالازیائی ها و سـودانی ها، آلـمـان را به نابودکردن قـبایـل هرره رو ( نامیبیای کنونی) متهم می سازند و الاآخر. انتقال وسیع سیاهپوستان آفریقائی بعنوان برده به ایالات متحده آمریکا مثال دیگریست.

درست به همین جهت خلقهای منتسب به تمدن آتلانتیک – اروپائی نباید به این موضوع که، خلقهای آفریقا و آسیا در مورد آنها چه فکر می کنند، بی توجهی نمایند.

هنوزهم خاطره جنگهای خونین صلیبی های اروپا – خادمان مقبره مسیح- از یاد ملل مسلمان نرفته است. این هم نسل کشی بر مبنای دین بود.

آفریقائی ها و آسیائی ها با خشم و نفرت درک اروپائی ها ازکشف سرزمین های بزرگ را که، فقـرو بردگی آنها را درپی داشت، رد می کنند. در فاصله سالهای ۱٤۵٠تا١۸۵۰ بیش از دوازده میلیون برده سیاهپوست را ازآفریقا، بوسیله کشتی از طریق اقیانوس اطلس به مستعمرات آمریکای شمالی و جنوبی و هند غربی منتقـل کردند و بیست میلیون برده دیگرهم به خاورمیانه و شمال آفریقا آورده شدند. و این هم نسل کشی بر مبنای نژاد بود.

بطوریکه اطلاع دارید، در سال ١٩٩٩ آفریقا از کشورهای غربی، آمریکا وشرکت هائی که از تجارت برده و استعمارگری سود برده اند درخواست پرداخت ٧٧٧ تریلیون دلارغرامت به کشورهای این قاره، درطول مدت پنج سال کرد. این درخواست در اعلامیه آکـرا که، از طرف اولین کنفرانس بین المللی تشکیل شده در پایتخت غـنا، از سوی دو سازمان- سازمان جهانی غرامت آفریـقـا  و کمیسیون تعیین غـرامت- صادر شد، اعلام شده است.

به عـقـیده تنظیم کنندگان اعلامیه، گروههای حـقوقدان متشکل ازحقوقدانان آفریقا و هواداران آن تشکیل خواهد شد تا، بطریق قانونی، اخـذ غرامتها را تا سال ٢۰۰٤ تحـقـق بخشند. در این رابطه، پیشنهاد شده است که، از سازمان ملـل متحد و سازمان وحدت کشورهای آفریقا نیز برای پرداخت کمک  بگیریند. و همه خلق های آفـریقا از این پشتیبانی می کنند.

در آمریکا سازمان هندوها و بسیاری از مورخان ثابت می کنند که، ساکنان بومی قارّه آمریکا را نسل کشی کرده اند، چراکه، جمعیت ١٢میلیون نفری سرخپوستان در سال ۱۵٠۰به ٢٣٧هزار نفـردر سال١٩٠٠کاهش یافـت( این موضوع را اولین بار مورخی بنام ریچارد دینون، درسال ۱۹٧٢، با انتشارکتاب تحقیقی « The American Indian: the first victims» هندوهای آمریکا: نخستین قربانیان، بیان کرد).

معترضین، براین موضوع تأکید می کنند که، شیوه های آمارگیری و سرشماری آمریکا که، بر پایه آن این نتیجه وحشتناک بدست آمد، بغایت غیر دقیق است و این آماربراساس فرضیات بدست آمده است. علاوه برآن، نود در صد هندوها، قـبل از هر چیز، دراثربیماری هائی که، استعمارگران اروپائی همراه خود آوردند، فـوت کردند. مخالفین «نسـل کشی هـندوها» به تأکـید می گویند که، خصومت و خشونت در روابط فی مابین سرخـپوستان و سفـید پوستان امری مـتقابـل بود، زیرا، هـم هـندوها و هم سفـیدپوستان، مردم غـیرنظامی را که به اقـوام دیگـر تعلق داشتند، می کشتند. درهرحال، درواقع، استعمارگران اروپائی و حاکمیت دولت های آمریکائی «طرح خاصی» برای کشتن همه هندوها نداشتند.

در سالهای جنگ اول جهانی، از سوم سپتامبر سال۱٩۱٤تا دهم ماه مه سال١۹١٧، دراطراف شهرک گـراتس اطریش برای اولین بار در اروپای متمدن، اردوگاه تالرهوف برای اسکان افراد غیر نظامی– افراد مـتکلم به زبان دیگـر، مـعـتـقـدان به دیگر ادیان و دگراندیـش، روسهای بوکووین و گالـیتس تأسیس شد. اردوگاههای مشابهی در حومه شهرک ترزین در اوهره(شمال چک) نیزتشکیل گـردید. طبق آمارهای مختلف،  ٣۰۰هزارنفر غیر نظامی را در اردوگاه های تالرهوف و ترزین جمع کردند که،٢٠۰ هزار ازآنها زندگی خودرا فدای هویت ومشخصه ملی خود، یعنی، حـق گفتن به زبان مادری خویش فـدا کردند. این نسل کشی هم، به خاطر تعلق ملی- نژادی بود.

در قبرستان لیچاکووسکی شهرلووف (اوکرائین) روی مجسمه ای سنگی این کلمات نوشته شده است: «روس گالیتسکی - قربانی تالرهوف». تاریخ میهـن ما طوری تنظیم شده است که، حقایق و فجایع تالرهوف و ترزین در کمال دقـت به فراموشی سپرده می شود. بمناسبت نودمین سالگرد فاجعه تالرهوف، براساس تصویب مجلس ملی اوکرائین، درسال٢٠٠٤، یاد کشته شدگان این فاجعه گرامی داشته شد.

ارمنستان تاکنون معتقد است که، ارتش ترکیه در سالهای ١٩١۵ ــ ١٩١۸ بیش از۵/١ میلیون نفـراز ارامنه را ، که اکثریت آنان زنان و کودکان بودند، قتل عام کرد ( یونانی ها و آسوری ها نیز ترکیه را به قـتل عام مشابهی متهم می سازند). ترکیه اصرار دارد که، خود ارامنه با حمله به آبادی های ترکیه به آتش کشتارها دامن زدند و دولت ترکیه برای محروم کردن ارتش روسیه از متحد بالقوه خود، فـقـط به کوچاندن جمعی ارامنه مجبور شد. پارلمان اروپا و در حدود چهل کشور جهان، قـتـل عام ارمنی ها را رسماً می تأئید می کـنند، امّا سازمان ملل متحد در این مورد رسما رأی نداده است.

در اوکرائین، در سالهای ١٩٣٢- ١٩٣٣قحطی وحشتناکی روی داد که، درنتیجه آن دو تا هفـت میلیون انسان از میان رفت. برخی مورخین و سیاستمداران، وهمصدا با آنها، مجلس ملی اوکرائین معتقدند که این، گرسنگی دادن ، یعنی، اقدام آگاهانه سیاسی روسیه شوروی برای نسل کشی مردم اوکرائین بود. تلاش اوکرائین در سازمان ملل متحد برای تصویب قطعنامه ای در تأئید این موضوع بی نتیجه ماند. فقط تعدادی از دولتها با صدور اعلامیه ای، ضمن ابراز همدردی با مردم اوکرائین، این صفحه فاجعه بار تاریخ آن را تقـبیح کردند. روسیه این اتهام را رد می کند و تصریح می کند که، روسیه هیچگاه تبعیض و دشمنی با اوکرائین نداشته است و مقصر قحطی شوروی بود، نه دولت روسیه و محدوده قحطی هم تنها اوکرائین نبوده است.

 

نتایج عمده

درهر فرهنگ و جامعه ای تقسیماتی  به "خودی" و "غیرخودی" – بر اساس ملیت، قومیت، دین ودیگرتفاوتها-( ژرمن و یهودی، مسلمان و مسیحی وغیره) و در این اواخرهم، براساس دیدگاه سیاسی(سرمایه داری – کمونیسم) وجود دارد.

در صورتی که در جامعه ای دوقطب متفاوت وجود داشته باشد، یعنی اینکه اگر، دو گروه انسانی متمایز از همدیگـر درآن زندگی کـنند، وقوع نسل کشی محتمل است.

در صورتیکه جامعه براساس دیدگاههای سیاسی تقسیم شود، علائـم نسل کشی – در اشکال سیاسی آن، بگـواهی تاریخ سیاسی معـاصـر اوکـرائین ، به ترتیبی که پیروزمندان نارنجی سرمایه داری درانتخابات ریاست جمهـوری اوکـرائین در سال ٢٠٠٤، ازبیش ازبیست هـزارکـارمند دولـت« خـواهـش کـردند» تا، محـل کار خود را که، آنها هـم نمایندگان همان رژیم سرمایه داری آبی- سفید رنگ پیشین بودند، ترک گویند، بروزمی کـند.

هیچ قـتـل عامی بطور ناگهانی روی نداده است: دولت ها و جوامع به مدت معـینی زمان نیاز دارند تا برای ارتکاب این جنایت تدارک ببینند. در هر مرحله از روند نسل کشی، متوقف ساختن آن مقدور است.

چطور شد که، بشریت از تاریخ نسل کشی ها چیزی نیاموخت؟

تنها در قرن بیستم در دنیای سرمایه داری، در نتیجه قـتل عامها، ۵ تا ٧ میلیون نفـر انسان کشته شده است.

سرمایه داری منفور در هر کجای جهان به صورت سیستمایتک تلاش می کند تا نقش شوم خـود را در قـتـل عـام دهـهـا خـلـق جهان انکار نماید. تلاش برای تبـرئـه تـفکـر بیمار وانداخـتـن مسئولـیت به گـردن سالم، بویژه درجـریان مبارزات انتخاباتی، با هدفی آشکار- برای بـدنام کـردن احـزاب کـمونیستی فـعـال که، در راه آزادی خـلـق هـای خـویش وهـمـه بشریت جهـان ازیوغ سرمایه مـبارزه می کـنند، یکی از مـتـدهای متداول انکار می باشد.

 

سرمایه داران و فاشیست های جهان، متحد شوید؟!

تلاش و کوشش راستگرایان اروپا و همه جهان در جهت هماهنگی اقدامات خود در جبهه ضد کمونیستی گواه بارز ادعای فوق است.

سیزدهم سپتامبر سال ٢٠٠۵، در پاریس، جلسه کمیسیون سیاسی پارلمان شورای اروپا برگزار شد. در این جلسه برای اولین بار، پیشنهاد احزاب راستگرا مبنی بر وارد کردن گزارشی تحت عنوان «ضرورت محکومیت بین المللی کمونیسم» وپیشنهادهای ارائه شده برمبنای آن، به دستور جلسه شورای پارلمانی اروپا، مورد مذاکره قرار گرفت.

در شصتمین سالگرد پیروزی بزرگ خلقهای شوروی و پایان جنگ دوم جهانی، انتقام جویان دوباره از زیر زمین سر برآورده و برای ممنوع کردن عـقـایـد کـمونیستی توطئه می کـنند. به تحـقـیق می توان گـفـت که این، یکی از تلاش های بی شماری است که، در دوره های مختلف و در اشکال متفـاوت، در جهان به کار گـرفته شده است.   همانطور که واضح است هـیتـلـریکی از مشهورترین رهـبران ضـد کـمـونیسم بود. پس از شکـست آلمان فاشـیـستی، می توان گـفـت که ضد کمونیستها مـدتهـا دم فرو بستند. امّا اینک اخلاف هـیتـلـر دوباره در شورای اروپا حضور عـینی یافته اند.

واین است آنچه که در این رابطه گنادی زیوگانوف صدر حزب کمونیست جمهوری فدرال روسیه وعضو هیئت نمایندگی دومای روسیه درسخنرانی خود درمجمع پارلمانی شورای اروپا بیان کرد(سووتسکایا راسیا، شماره١٢٣، ١۵ ⁄٩ ⁄٢٠٠۵).

گزارش اعضای کمیسیون سیاسی پارلمان شورای اروپا را نه به عنوان یک تاکـتیک ساه، بلکه، درمجموع می توان همچون یک گزارش نفرت انگـیز ارزیابی کـرد. این، نمونه بارز ضدکمونیسم وحشی ماجراجویانه است. تنظیم کنندگان آن، همه زباله های ضد کمونیستی چندین ده ساله را دریک دیگ جمع آوری کـرده اند. از این گـزارش فـقـط متحدان چندی پیش ما- لیتونیائی ها، استونیائ ها، لیتوانیائی ها، مجارها و بلغارها- پشتیبانی کـردند. امروز آنها در اینجا در پوست خود نمی گـنجند تا، آمریکائیان را به وفاداری خویش مطمئن سازند.

در رابطه با این موضوع هیچ کس بی طرف نماند، حتی آنان که خیال تشکـیل یک دادگاه بین المللی را در سر می پروراندند، گزارش کاملا دیگری را به پارلمان شورای اروپا ارائه نمودند. در کل، این حمله دفع شد. کمیسیون، گزارش مذکور را وارد دستور جلسه ماه اکـتبر سال جاری پارلمان شورای اروپا نکرد. اما نباید سکوت کرد، چرا که، به احتمال زیاد، سعی خواهند کرد که، آن را به دستور جلسه آتی در ماه ژانویه سال آینده، وارد کنند.

امّا، پارلمانتاریستهای فـوق نارنـجی اوکرائـین با تحسین نوسازی سازمان خلـق اوکرائـیـن- مجمع پارلمانی اوکرائین- و با ادعای اضافه کردن ایده همگرائی ناسیونالیستی آمیخته به ژن شبه فاشیستی به آن، ازهمردیفان اروپائی خود عقـب نماندند. حتی یکی از آنها در ماه اکتبر سال ٢٠٠۵ لایحه قانونی مربوط به «ممنوع کردن ایدئولوژی کمونیستی» را به مجلس ملی اوکرائین(رادا-rada) تقدیم کرد. هرچند این امرازنقطه نظرحقوقی یک عمـل مزخرف ضد قانون اساسی است( مواد ٢٤، ۳٤ ودیگرمادهها قانون اساسی اوکرائین)، اما، بعنوان ابزار فشار سیاسی و روانی در حـد معمول تأثیر خواهد داشت وضمناً تا این حد هم در نظر گرفته شده است!

شانزدهم سپتامبر سال ۲٠٠۵اوکرائینی را که مجدانه برای همگرائی با اروپا تلاش میکند، افتخار دادند تا برای اولـین بار در خاک خود میـزبان مجـمع بین الـملـلی « کـمونیسم- جهان را تهـدیـد می کند: نگاهی نو به جهانی که تحول می یابد»، باشد. پروژه انتشاراتی « دوران کـبیر» وکمیته شهر کیف سازمان « یادواره» بنام واسیلی ستوسا، مسئول برگزاری این مجمع بودند. پروفسور شائو لی (انگلستان) که، با عنوان متخصص درمسئله حقوق بشر و ترقی درچین معاصر معرفی شد، مهمان ویژه این مجمع بود.

علاوه برهمه، گزارشهای محتوی « خصوصیات چینی»، گزارشهای « نخبه گان اوکرائینی» هم که با عنوان « تاریخ نسل کشی احزاب کمونیست: گرسنگی دادن به اوکرائینیها» تنظیم شده بود، به مجمع ارائه شده بود. همراه با اوکرائینیها، کارمندان سابق دولت اتحاد شوروی «اسیران وجدان»(مرتدان، منحرفان و بریدگان)- ضد کمونیست ها و ضد شوروی های حرفه ای جمع شده در«یادواره»، این مجمع را رهبری می کردند.

در ضمن، من این مقاله را به عـنوان گزارشی رسماً به مجمع کـیف تـقـدیم کردم و بطور طبیعی، رسماً جواب رد گـرفـتم. این هم نمونه ای از آزادی بیان بورژوازی بود که، بسیاری مداحی آن را می کـنند.

بازیهای سفارشی سیاسی پیرامون مسئله قحطی در اوکرائین در همان مسیری که، بطور کلی با تاریخ سرمایه داری و تاریخ معاصر آن در اوکرائین، قرینه سازی شده و بصورت تصنعی ربوده شده است، سیر می کند. جمعیت اوکرائین در فاصله سال ١٩٩١تا سال ۲٠٠٦، پنج میلیون نفـر کاهش یافته است و طبق پیش بینی مردم شناسان و جامعه شناسان، تا سال ۲٠۳٠، دوازده مـیلـیون نـفـردیگـر نیز به این رقـم افزوده خواهد شد.

آیا این نسـل کشی قشر زحمتکش خلق نیست؟ و آیا این، بقول معروف ، دم خروس نیست که در فعالیت های ریاست جمهوری برای گرسنگی دادن سفارشی، دیـده می شود؟!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics