|
||
خانه - سیاست - اقتصاد- کتاب - زنان -صلح - رحمان هاتفی - فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه | ||
آیا اتوپیای صلح را میتوان به واقعیت تبدیل کرد |
||
نویدنو:10/6/1385 |
||
اکنون که «جنگخواهان» هر نقطهای از جهان را تهدید میکنند آیا اتوپیای صلح را میتوان به واقعیت تبدیل کرد هادی پاکزاد دلایل امپریالیستها برای حمله به کشورهای هدف چه چیزهایی است؟. یکی داشتن و یا تلاش برای داشتنِ سلاحهای مخرب کشتار جمعیست که در صدر آن بمب اتمی قرار دارد. دوم کمک این کشورها به گروههای تروریستی، البته با تعاریفی که آنها از این گروهها دارند. سوم ابراز عدم اعتماد به این کشورها در رابطه با بیثبات کردن کل جهان است که به نظر آنها این کشورها هر لحظه ممکن است آشوبی بهوجود آورند که از کنترل اربابان جهانی خارج شود و جهان و یا بخشی از آن را به نابودی بکشاند. آنان از فقدان دموکراسی نیز در این کشورها بسیار میگویند که نباید به این پُرگویی آنان در این مورد و هر موردِ دیگر... دل خوش نمود، چرا که بسیار هستند کشورهایی که هم اکنون زنان از کمترین حقوق اجتماعی برخوردار نیستند و جامعهی آنان بهصورت قبیلهای و امیری اداره میشود، اما آمریکا آنان را دوست و متحد خود میشناسد و به دموکراسیِ فانتزی خود در آن کشورها کاری ندارد!! اینها کلیترین و عمدهترین دلایل امپریالیستها برای تهاجم به کشورهای هدف است که متأسفانه همین امپریالسیتها موفق بودهاند تا در مواردی نظیر افغانستان و عراق برای دلایل خود مستمسکهای لازم را بهوجود آورند و به طور نسبی مردمانشان را نیز متقاعد کنند. اکنون سخن این است که آیا وسایل لازم و کافی وجود دارد که بر بطلان این دلایل امپریالیستها مهر تأیید بگذارد؟ چرا که اگر چنین وسایلی باشد و بتوان آن را به خدمت گرفت، نه تنها امپریالیستها در اثبات دلایل خود به ملتهای جهان دچار مشکل شده و عملاً قادر نخواهند شد تا بر طبل جنگ بکوبند بلکه بهکارگیری آن وسایل با چنان کاراییاش، ملل جهان را به سوی محاصرهی هرچه بیشتر امپریالیسم جریتر و متمایلتر خواهد کرد، که البته همهی این فرآیند به گونهای پیش خواهد رفت که اینبار توپ به زمینِ کشورهای متجاوز خواهد افتاد و تنها تفاوتش با قبل در این است که ملتهای قرن بیست و یکمی تنها و فقط با جنگهای مسلحانهی رهاییبخش نیست که بتوانند باد امپریالیسم را خالی کنند. این وسایل که بتوان با آن دست امپریالسیتها را رو کرد و آنها را به عقبنشینی واداشت و جهان را به سوی تمدن ذاتی بشریاش به پیش برد چیست؟ این وسایل چیزی نیست جز همان ابزارهایی که امپریالیسم آنها را برای تحمیق خلقها بهکار میگیرد و بهخوبی دارد از آنها استفاده میکند که ما نیز میتوانیم از آنها در راستای رشد و پویایی همهی مردمان جهان بهرهگیری کنیم: آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، سازمان ملل متحد، نهادهای پرُشمار وابسته به سازمان ملل، NGO های مستقل که در تمام حوزههای امور بشری فعال هستند و... اضافه برآن ما نفی استثمار و برقراری عدالت را نیز میتوانیم به آن بیافزاییم. شیوهی استفاده از این وسایل نه تنها مشکل نیست بلکه بسیار کارا و پُر طرفدار نیز هست. برای مثال و بر فرض محال اگر رژیم دیکتاتور صدام حسین و سازمان رهبری عراق بهجای اینکه جهانی را بیجهت با خود رودررو کند و با کارهایش مجوز حضور نظامی آمریکا را صادر نماید، نظریهی نظارت برکشورها توسط سازمان ملل را میداد و خود به عنوان اولین کشور، بررسی همهجانبهی آن نهاد بینالمللی را در رابطه با نحوهی ادارهی کشورش میپذیرفت، آیا آمریکا میتوانست به کشور عراق حمله کند؟ آیا همهی این وقایع پس از اشغال عراق آن هم پس از دهها هزار کشته و میلیاردها خسارت مالی به مردم عراق و دیگر کشورهای درگیر، که هماکنون هم ادامه دارد، رخ میداد؟ امروز بهجای اینکه سازمان ملل بر ادارهی عراق نظارت داشته باشد، آمریکا و متحدانش دارند آن کشور را غارت و سرپرستی میکنند و تمام نیروهایی که صدام با زور و دیکتاتوری به آنها اجازهی حضور سیاسی و اجتماعی در جامعهی خودشان را نمیداد، هماکنون دارند با نیروهای آمریکایی برای ادارهی کشور خود، بهاصطلاح، همکاری میکنند، و دیگر ماجراها و فجایعی که گویی پایانناپذیر بهنظر میرسد... در شرایطی که ماشین جنگی امپریالیستها بیش از هر زمانِ دیگری نیاز بهحرکت پیدا کرده است و دارد منطقه و جهان را به نابودی تهدید میکند. در شرایطی که امپریالیسم آمریکا تئوری خاورمیانهی بزرگ را به بهانهی «واژهی دموکراسی خواهیاش» مدون نموده و دارد مرحله بهمرحله اهدافِ شومِ امپریالیستیاش را بهپیش میبرد. در شرایطی که دیگر برکسی پوشیده نیست که استراتژی امپریالیسمِ آمریکا محدود به بلعیدنِ خاورمیانه نیست، چراکه حرکتِ او بهسوی روسیه، چین و اروپا نیز قابل مشاهده است و در یک کلام امپریالیستهای آمریکایی و وابستگانِ انگلیسی و دیگر متحدانِ آنان دارند اهدافِ کوتاه مدت و بلند مدتِ خودشان را بههم پیوند میزنند و میخواهند گام بهگام مسیر حرکتشان را از هر مانعی پاک سازند... باید که تمامِ نیروهای ضدِ امپریالیسم در راستای افشای اهداف آنان بکوشند و مهمتر این که آلترناتیو مناسب و کارایی را در مقابله با امپریالیسم سازماندهی کنند. و بر همین اساس است که بهنظر میرسد باید با هر وسیلهی ممکن جلوی جنگافروزیهای امپریالیستها را گرفت و اجازه نداد تا آنان با فریب و خدعه ملتهای خود و دیگر ملتها را به بهانهی «آزادی و دموکراسی» به راه مرگ رهنمون شوند و با هزینهی ملتها، جهان را بهورطهی نابودی و یا بردگی سوق دهند. نظریهی تقویتِ سازمان ملل و تئوری نظارت کشورها توسط این سازمان، هرگونه شک و تردید را برای همهی کشورها در رابطه با نیات پنهانی هر کشوری بیپایه میسازد. زیرا کشوری که پایبند اصول و میثاقهای سازمان ملل است، هیچگونه وحشتی از هیچ نیرویی، چه داخلی و چه خارجی، نخواهد داشت. چرا که این سازمان ملل متحد است که وظیفه دارد کشورهای خاطی را سربهراه کند وپاسخ هر تجاوز احتمالی را بدهد. در این زمانه که قدرتهای امپریالیستی، بیرقیب، بههر سو که بخواهند میتازند. در این زمانه که آنها بهراحتی و با اهرمهایی که در اختیار دارند، تودههای ملتها را میفریبند وبه حساب کیسههای تهی شدهی همین ملتها خرج جنگها و سرکوب کشورهای هدف میکنند... بهترین گزینه برای خلعسلاح کردن امپریالیسم، تقویت سازمانهای جهانی، بهویژه سازمان ملل متحد است که میشود در راستای حقوق دموکراتیک ملتها، عدالت، حقوق بشر، نظارت این سازمان در انتخابات هرکشوری،... و بالاخره ساختارسازی نوین این سازمان برای بقا و استمرار منطقی و برقراری عدالت همگانی برای نوع بشر را در دستور کار همهی کشورها، بهخصوص کشورهای هدف قرار داد تا عملاً این کشورها باشند که هرگونه ابزار تهاجم را از دست امپریالیستها بگیرند و آنان را مجبور به اطاعت از حقوق واقعی انسانها نمایند. براساس تمامی آنچه آمد میتوان باور کرد که اگر کشور عراق با حضور نه آمریکا بلکه سازمان ملل موافقت میکرد و میپذیرفت که تحتنظر این سازمان انتخابات دموکراتیک داشته باشد و این سازمان برای رفع شبهات در تمام زمینهها تحقیق کند، شک نباید کرد که تهاجمی علیه آن کشور صورت نمیپذیرفت و حاصل آن نابودی دهها هزار انسان، میلیاردها دلار خسارت مالی، گسترش سرسامآور تروریسم جهانی و هزاران خسارت و عوارض دیگر نمیبود. کشور عراق میتوانست تمامی اهرمهای دموکراتیک سازمان ملل را در راستای نقشبرآب کردن توطئههای امپریالیسم به کار گیرد و با استفاده از آن اهرمها افکار عمومی جهانی را متوجهی نیات غارتگرانهی امپریالیستها کرده و با ارایهی پیشنهادهای لازم برای ساختاسازی سازمان ملل متحد، پیشگام در آغازگری یکی از بهترین شیوههای انسانی مناسبات بشری باشد. این پیشنهادها میتوانست شامل موارد ذیل باشد: 1. سازمان ملل بايد بر اساس شناخت صحيح از شرايط نوينِ جهاني اصلاح شود. 2. يكي از عمدهترين مواردِ اصلاحي، مسألهی حقِ وتوي پنج عضو اصليِ موجود است كه بايد متناسب با شرايط جديد جامعهی جهاني تعريف گردد. حذفِ حقِ وتو با لحاظ كردنِ وزنِ آراي هر كشور نسبت به جمعيتِ آن بهترين گزينه بهنظر ميرسد. 3. براي مبارزه و محو تروريسم در جهان بايد مناسباتي عادلانه بين كشورهاي شمال و جنوب ، براساس منافع جهاني، تعريف شود. 4. تمام كشورهاي درگير در جنگ موظف به پذيرش آتشبس فوري شوند. 5. هيچ كشوري نبايد در هيچ كشوري مداخلهی نظامي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي كند . 6. هيچ كشوري به بهانهی منافع ملي و ايدئولوژيكي خود حق ندارد در هيچ كشوري عوامل توطئه پرورش دهد. 7. تمام اختلافات ملي در يك كشور و با ديگر كشورها بايد از طريق گفتگو و تحت حكميت سازمان ملل حل و فصل گردد. 8. سازمان ملل متحد به مثابه پارلمان جهاني از قدرت اجرايي برخوردار شود . 9. سازمان اتلانتيك شمالي، ناتو، منحل و یا با نامي ديگر تحت ادارهی سازمان ملل درآيد و تمام كشورهاي عضو به آن ملحق شوند. اين نهاد به مثابه قدرت اجرايي سازمان ملل رسميت يابد. 10. اقتصاد و تجارت جهاني بر اساس نزديكتر كردن فاصلهی كشورهاي ثروتمند با كشورهاي فقير سازماندهي، آزاد و جهاني شود. 11. شوونيسم، برتري و امتيازهاي ملي، نژادي، و چيزهايي از اين دست در تمام كشورها ممنوع و فاقد ارزش شناخته شود. 12. تمام دولتهاي عضو موظف به اجراي حقوق مدنيِ تعريف شدهی جهاني سازمان ملل شوند. 13. در تمام كشورها آزادي بيان، مطبوعات، احزاب، اتحاديههاي كارگري و غيره به رسميت و به اجراء درآيد. هيچ گزينشي در اين امور مانع حقوق ملتها نشود و به مردم هر كشور اجازهی حق انتخاب داده شود. 14. انتخاباتِ رياست جمهوري و پارلمانها در تمام كشورها با نظارت سازمان ملل انجام شود، چرا كه مشروعيت نمايندهی هر كشور بايد براي سازمان ملل كه قدرتي فرا ملي دارد و تمام ملل را نمايندگي ميكند اثبات و مورد تأييد قرار گيرد. 15. قوانين بازدارنده حقوق فردي و اجتماعيِ مردم تمامِ كشورهاي عضو براساس حقوقِ شناخته شدهی بينالمللي از درجهی اعتبار ساقط شود. 16. حقِ اعتراض ، مخالفتِ مسالمتآميز، اعتصاب ، اجتماعاتِ اعتراضي براي تمام مردم كشورها قانوناً برقرار و رعايت گردد. 17. همهی كشورهاي عضو موظف شوند زندانيهاي سياسي را در تمام كشورها آزاد سازند و تمامِ مهاجران و تبعيديهاي سياسي در تمام كشورها بدون هيچ قيد و شرطي مورد عفو جهاني در كشور خود قرار گيرند. 18. سازمان ملل مبارزه مسلحانه را در تمام كشورها بهمثابه اعمال تروريستي تلقي و مبارزه با آن را توسط قدرت اجرايياش اعمال نمايد. 19. هيچ كشوري حق اعلام جنگ عليه هيچ كشوري را نداشته باشد و نبايد جنگي را آغاز نمايد. بهخاطر منافع جهاني، سازمان ملل بايد جنگ افروز را سرجاي خود بنشاند و كشور متجاوز را تنبيه كند. 20. بودجهی نظامي كشورها در سقف تعيين شده از طرف سازمان ملل، توسط كشورها در اختيار آن سازمان قرار گيرد و براساس استانداردهاي تعريف شده از سوي سازمان ملل، در صورت نیاز، تنها نيروهاي نظاميِ آن سازمان در كشورها مستقر شوند. 21. سازمان ملل حق نظارت، قضاوت و تصميمگيري و اجرا در باره تمام اموري را كه از تصويب آن ميگذرد، در تمامِ كشورها دارا باشد. بگذار همهی صلحدوستانِ جهان نسبت به موارد فوق اندیشه کنند و با ارایهی دیگر پیشنهادها برای ناکام گذاشتنِ امپریالیسم در شعلهور کردنِ جنگ در هر نقطهای از این جهانِ بحرانزده، جبههی صلحدوستان را مستحکمتر سازند. باشد که با تفهیم ضرورت صلحِ پیروزمندانه برای بشریت و آرزوی نیکبختی برای جامعهی جهانی، بتوانیم «اتوپیای صلح» را در این زمانهی هاری و وحشیگری امپریالیستها بهواقعیت تبدیل کنیم. منبع: فرهنگ توسعه
|
||
Free Web Counters & Statistics |