پوپولیسم یعنی
ناتوانی دمكراتها
اجلال
قوامی
ظهور پوپولیسم چه نسبتی با
ناآگاهی مردم و عدم چرخش اطلاعات دارد؟
آیا میتوان پوپولیسم را به عنوان تب ناشی از یك
بیماری تشخیص داد؟
تبیكه بی تردید خود بیماری نیست.بیماری كه عواملی چون دوگانگی اقتصادی،
همزیستی ساختارهای مختلف متعلق به ادوار مختلف، محرومیتهای ناشی از
الیتیسم افراطی و ...آن را تشدید و تعمیق میكند و از درون خود مردمی
ناراضی، عاطفی، مواج و شورشی را در پهنه اجتماع میگستراند. مردمی كه براثر
حسرتها، وعدهها و تبعیض ها به جان آمدهاند، مهیا میشوند تا در یك فرایند
احساسی و نه عقلانی به پوپولیسم تن بدهند. مقال زیر اندكی به این مهم
میپردازد.
1- نظریه پوپولیسم همچون شكل كلاسیك نظریه امپریالیسم فرهنگی، بر آراء
هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است كه عامه مردم را افرادی ناآگاه،
منفعل، بیتمیز وضعیف میپندارد. جامعه شناسان در مباحث جامعه شناسی از سه
مقوله ساختارهای اجتماعی ، روابط اجتماعی و بدنه اجتماعی سخن میگویند. این
بحران در سه محور مذكور غالباً بر سه محور میچرخد: آشفتگی ساختارهای
اجتماعی، اقتصادی، تشتت در قدرت سیاسی حاكم و غیبت گفتمان غالبی كه شكل
گیری فرهنگی و ذهنی یك «ما»ی منسجم اجتماعی را میسر میسازد. همدستی این سه
وضعیت سلبی، زمینه ساز وقوع حتمی یك ایجاب است با نامهای گوناگونی چون
شورش، خیزشهای توده وار و پوپولیسم.
پوپولیسم در بسترهای دوگانگی ساختار اقتصادی، شكل گیری طبقات اجتماعی جدید
و غیبت آگاهی طبقاتی، توزیع نابرابر فرآوردههای توسعه، تمركز قدرت و ثروت
از یك سو و تكه پارگی بدنه اجتماعی، ضمن آسیب پذیری و فقر از سوی دیگر
امكان و شانسی بروز پیدا میكند، با وضعیتی كه خود منجر به بحران مشروعیت
قدرت میگردد. بحران مشروعیت قدرت مسلط، یكی دیگر از شرایط بروز پوپولیسم
است، بحرانیكه تمامیت سیستم نمایندگی را در برمیگیرد. پوپولیسم از یك سو
محصول تجزیه كردن و انهدام امر جمعی است و از سوی دیگر در حسرت و در تلاش
برای بازسازی مناسبات جدید و روابطی كه به او امكان تجربه تعلق به یك
مالكیت تعلقی مواج، عاطفی، بی ثبات اخلاقی، متاثر از هیجانات غیر عقلانی و
مستعد تخریب را بدهد. پوپولیسم در نتیجه نوعی مصادره امید است از سوی
گردانندگان آن. امید به بهرهمندی توسعه، امید به داشتن سهمی در قدرت و
امید به داشتن هویت. پوپولیسم وعده دموكراسی، عدالت و امنیت دوباره به همه
كسانی است كه از قدرت محروم، از امكانات بی بهره و از امنیت ساقطاند.
2- در وضعیت پوپولیستی، نخبگان و نهادهای واسط به حاشیه راند، و یا حذف
میشوند. منطق و عقلانیت در فضای احساسی و دروغین حاكم و رعیت پرور، حذف
میشود و این مساله به نوبه خود راه را برای مشاركت عقلانی نخبگان و
نهادهای مدنی مسدود میكند.
پوپولیسم ثمره تهییج تودهها توسط رسانههای تحتكنترل دولت است. هر دو
اندیشه دموكراسی و پوپولیسم به حاكمیت مردم میاندیشند.
اما در دموكراسی قانون و در پوپولیسم ایدئولوژی حكومت میكند. پوپولیسم
بیانگر سیاستی است كه به طور مستقیم با حرفهای مردم جهت گیری میكند.
پوپولیستها به نارضایتی مردم چنگ انداخته و راه حلهای آسانی را ارایه
میدهند كه با پیش داوریهای مردم مطابق و همساز باشد. پوپولیسم ها
برنامههای پایهای برای رفع مشكلات ندارند. هنر پوپولیستها در این است كه
برای مسایل پیچیده، نسخههای از پیش تهیه شده میآورند،چرا كه هدف آنها كسب
وحفظ قدرت است. اگر سیاستمداران در سخن با خواست و عمل خود نیازهای مردم را
پیگیری كنند، دمكرات هستند . اما خواست و فكر مردم یكدست و یكپارچه نیست و
از این رو ممكن است عوام فریبان و جزمگرایان با استفاده از شرایط، خود را
نماینده مردم معرفی نمایند. تا هنگامی كه گفتمان دموكراتیك كاركرد داشته
باشد، پوپولیستها هیچ شانسی برای قدرت ندارند. اگر احزاب دموكراتیك اتحاد و
عمل و نیروی كافی نداشته باشند، راه برای پوپولیسم باز میشود. پوپولیسم
یعنی ناتوانی دموكراتها.
پوپولیسم بیش از آنكه یك ایدئولوژی و حتی استراتژی سیاسی باشد، یك وضعیت
اجتماعی است، كه تلفیقی از ناآگاهی مردم و سودجویی از مفهوم دموكراسی
است. به عبارت دقیقتر، جماعتی كه به عنوان موتور تحولات اجتماعی در جامعه
با وضعیت پوپولیستی عمل میكنند، یك جمعكه دارای یك سازماندهی مدنی باشد،
نیست، بلكه تودهای بی شكل است كه ناگهان از شعاری، از كسی، یا به خاطر
هدفی ایده آل و آرمانی به پا خاسته است. در این وضعیت است كه فرد یا جریانی
به این موج اجتماعی را همسو با خواست، اهداف و منافع خویش میبیند، موج
سواری را آغاز میكند و امكان از میدان به در كردن رقبا و تثبیت یا تحكیم
قدرت خویش را مییابد. در جوامعی كه مناسبات دموكراتیك نهادینه شده باشد،
امكان اعمال این سیاستها بسیار اندك است، چرا كه حتی اگر آن جریان موج سوار
واقعا نماینده خواست اكثریت جامعه باشد، باز هم مجاز نیست كه حقوق اقلیت را
رعایت نكنند، چه برسد به آنكه این وضعیت اجتماعی را زمینه حذف رقبا قرار
دهد.بهرحال با این همه، عوارض پوپولیسم دیر یا زود خود را نشان خواهد داد و
موجب انشقاق جناح حاكم خواهد شد و روابط میان جامعه و حكومت به سوی نفرت و
خصومت میل خواهد كرد و بسیاری از متحدان حكومت خواهند كوشید كه حساب خود را
زودتر از بقیه از حاكمیت جدا كنند.
|