تورم؛ پاشنه
آشیل پوپولیسم
عباس عبدي
پنجشنبه، 13 مهر 1385
به نظر من ساختار سياسي
فعلي را در مقطع حاضر هيچ چيزي بجز تورم تهديد نميكند، و غول تورم هم دير
يا زود بيدار خواهد شد، بيش از آنچه كه فعلاً هست.
از منظر اقتصادي تورم معناي كاملاً روشني دارد و در قالب معادلهاي شناسايي
و تعريف ميشود. بنابراين هر فردي كه علاقهمند به كاهش تورم باشد، بايد
متغيرهاي موثر بر تورم را كاهش دهد كه مهمترين آنها نقدينگي و سرعت گردش
پول است، بنابراين اگر حكومتي نقدينگي و سرعت گردش پول را بيش از توليد
ناخالص داخلي افزايش دهد، پيشاپيش بروز تورم را پذيرفته است. اما اقتصاد
پوپوليستي توجهي به اين بديهيات علمي ندارد، از يك سو خواهان افزايش
نقدينگي و تزريق دلار و ريال به جامعه است و از سوي ديگر به نحوي سرعت گردش
پول را بيشتر ميكند و در عين حال مدعي است كه تورم هم رخ نخواهد داد و
چنين نتيجهاي را به مردم بشارت هم ميدهد، اما روشن است كه جمع اهداف
متضاد امكانپذير نيست. ما نميتوانيم مستقيماً به آب حرارت دهيم و در عين
حال انتظار سرد شدن دماي آن را داشته باشيم، ولي پوپوليسم اين حرفها را
قبول ندارد، و خواستن را توانستن تعريف ميكند. از همين روست كه تورم؛
پاشنه آشيل پوپوليسم و خودكامگي است. چرا؟
به نظر من ساختار سياسي فعلي را در مقطع حاضر هيچ چيزي بجز تورم تهديد
نميكند، و غول تورم هم دير يا زود بيدار خواهد شد، بيش از آنچه كه فعلاً
هست. حتي درگيري و فشار خارجي هم وقتي ثبات حكومت را به چالش ميكشد كه به
تورم تبديل شود و به خودي خود تأثير نهايي ندارد. و اين عقيده را برمبناي
تحليل مفصلی قبلاً هم بيان كردهام و اكنون فقط توضيح ميدهم كه تورم؛
چگونه ثبات سيستم را با خدشه مواجه ميكند.
در نظام مستقل از ملت و وابسته به منابع نفتي كلان، زمينه براي رشد
پوپوليسم فراهم ميشود. در اين نظام دولت خود را خدمتكار و ارايهدهنده
خدمت به مردم معرفي ميكند، اما در واقع امر خود را قيم و متولي و پدر ملت
ميداند و وظيفه هدايت و راهنمايي خلق را برعهده خويش ميداند. در چنين
ساختاري مردم تابع و منفعل و بعضاً ذليل هم ميشوند اما در عين حال بسيار
پرتوقع و ضمناً غيرمسئول ميشوند، چرا غيرمسئول ميشوند، چون قدرتي در
اداره حكومت ندارند، و لذا تمام مسئوليت را به دوش حكومتي مياندازند كه
قبلاً تمام قدرت را به انحصار خود درآورده است. اين حكومتها در عين حال
سعي ميكنند كه خود را مردمي و همراه با آنان نشان دهند، اين همراهي در
مسئوليت و مشاركت و آزاديهاي مدني نميتواند صورت گيرد، زيرا به بيثباتي
حكومت منجر ميشود، لذا به امور مادي مردم و در درجه اول كنترل سطح قيمتها
و تأمين معيشت مردم محدود ميشود. اما كنترل سطح قيمتها همچنان كه گفته
شد، مبتني بر اصول علمي است كه در تناقض با ساخت پوپوليسم است به همين دليل
اولين جايي كه حكومت در برابر مردم به زانو درميآيد در مبارزه با تورم
است. حكومت پوپوليستي براي برخورد با تورم به سياستهاي امنيتي و پليسي و
تعزيراتي متوسل ميشود، اين كار در مقاطع كوتاه احتمالاً موثر است، اما
بلافاصله ناكارآمد ميشود و تورم خفته به دليل اين برخوردها با شدت بيشتري
رخ ميدهد يا اين كه توزيع كوپني و سهميهاي و... شروع ميشود كه بجز تورم
موجب فساد هم ميشود و كيفيت كالاها هم به سرعت كاهش مييابد و بگير و ببند
فروشندگان هم نمك ديگري است كه بر زخم جامعه پاشيده ميشود، و چون اوضاع به
بنبست ميرسد، شكاف درون ساختار حاكميت اجتنابناپذير است. و در اين شرايط
شكلگيري و اصلاح ساختار سياسي يا فروپاشي آن به شرايط مخالفان و منتقدان و
نيز اوضاع ارزي و شرايط بينالمللي مربوط ميشود كه خارج از بحث كنوني است.
فراموش نكنيم كه اين نحوه برخورد با گراني و تورم با فلك كردن بازاريها
قبل از انقلاب مشروطه و نيز سياستهاي شاه در سالهاي 1355 به بعد در
مبارزه با گرانفروشي و نيز سياستهاي تثبيت از سال 1373 به بعد، هر كدام
موجب تحولي جديد در جامعه شد و اكنون نيز در آستانه چنين تحولي هستيم، اما
آنچه كه كماكان ما را در جاي اول خود قرار داده است و چون اسب عصاري دور
خود ميگرديم، بيتوجهي به منبع مالي كلان ومستقل از ملت دولت -نفت- است كه
موجب حيات و رشد دوباره پوپوليسم در اين كشور ميشود. و تا وقتي كه اين
عامل پوپوليسم خنثي نشود، همچنان در بر همين پاشنه خواهد گرديد.
|