برزین آذر مهر
آمد بهار و
باز در این ملک بیبهار
چون پار
وا نشد گلی و
نغمهای نخواند
سرگشته بلبلی
امشب
به هر چه می نگرم
زیر بام شب
دلمرده و سیاه ست!
دریا سیاه!
کوه سیاه!
آسمان سیاه
ست!
این مام ،این وطن
این مانده در کفن
گویی هزاره هاست
در چنگ این بلاست
گویی هزاره هاست
سرگشته ، مبتلا
برخاک و خون رهاست !
با این همه هنوز
من در خیال پر پر پروانه ی امید
در تنگنای رنج
چون شمع می گدازم و
سرشارباورم!
مطلب
را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید: