نویدنو:22/07/1391  

 

نویدنو22/07/1391 

 

 

مصادرۀ دهۀ خونین60

محسن جمالی

 

پیش از خواندن نوشتۀ من این آگهی را بخوانید.
به مناسبت بیست و چهارمین سالگرد قتل عام تابستان
۶۷
و سی و یکمین سالگرد قتل عام سال
۶۰
کمیته ی برگزاری یادمان زندانیان سیاسی ایران بر گزار می کند:
سخنران مهمان : پیام اخوان ، دادستان دومین مرحله ی دادگاه مردمی ایران تریبونال
کانون خاوران
حقوق بشر و دمکراسی برای ایران
کمیته ی همبستگی با مادران جانباختگان در ایران
انجمن سکولارهای سبز ایران – تورنتو
***
از پخش اعلامیه های حزب دربرنامۀ یادمان شهیدان دهۀ 60 و فاجعۀ ملی( کشتار 67) بر میگردم، خسته ، پریشان و بهت زده!
بمن گفته شده بود که از طرف برگزار کنندگان این برنامه، اجازه داده شده تا سازمانهای سیاسی در صورت تمایل میتوانند در خارج از سالن برگه های های خود را توزیع کنند. بسیار خوب! من هم به عنوان یک هوادار حزب تودۀ ایران که خود وارث بلند ترین سیاهه از جان باختگان راه آزادی، عدالت و استقلال در دو رژیم خود کامۀ پهلوی و ولایت فقیهی است، برآن شدم که اعلامیه های حزب را که به بهمین مناسبت منتشر شده است ، پخش کنم، یادمان کشتارددمنشانۀ سالهای سیاه 60 و 67 توسط دژخیمان ولی فقیه و تاریک اندیشان جمهوری اسلامی.
هوای گرفته و بارانی غروب در هزاران فرسنگی خاوران نیز با من همراهی میکرد تا در سوگ رفیقانم، خفته درخاوران و لعنت آبادهای دیگر، در خاک میهنم، دردل بگریم و بپاس سوگند شریفی که با آن رزمندگان داشته ام راهشان را ادامه دهم.استقلال، آزادی،عدالت اجتماعی.
پخش این اعلامیه ها، ناچیزترین ایثاروکمترین کاری بود که میتوانستم درادامۀ راه آنها انجام بدهم. زهی خیال خام!
راستش، من نه بر گزار کنندگان این برنامه را میشناختم و نه حتا کنجکاوبودم و هستم که بدانم. عنوان این بر گزاری برای من انگیزۀ مناسب برای شرکت نا کام من در این برنامه شد. این نوشته را نیز نه خطاب به آنان ونه به شکوه از آنان بلکه برای داوری مردمی نشر میکنم که دوستشان دارم. اما آنچنانکه میتوانی حدس بزنی ، در این شهر، طیف رنگینی از انواع "چپ" وچپ نما، انواع دمکراسی خواهی با "پسبند و پیشبند" جمهوری، سلطنتی، سکولار، سرخ، سبز یارنگهای دیگریا حقوق بشری وجود دارند و هر سال برنامه های مشابهی برگزار میکنند. واینک دربیرون سالن، با یا بدون میز،نشریات خود را به نمایش گذاشته اند.
از سوی دیگر، با سابقه و شناختی 10ساله ازگروه های سیاسی متنوع در تورنتوو دگردیسی هائی که در ترکیب مهاجرین ایرانی در سالهای اخیر رخ داده، میتوانستم پیش بینی کنم که هوامیتواند پس باشد . چرا که امروز بدستهای ناپیدا(گاه بی شرمانه پیدا) وبودجۀ ملیونها دلاری بوش پسر و طرح های جرج سوروس، فریدام هاوس و کوفت و زهرمار هاوس و زنجیرۀ آلتر ناتیو سازی ها با شرکت "چپ" های بریده و براه"راست" هدایت شده که امروز به ضریب بیشمارتکثیرشده وبا راستهای نابٌریدۀ سنتی، ساواکی و شاه اللاهی، چنان آمیخته که نمیتوانی بدانی که کدام از ما و کدام از آن همسایه است! با این وجود بدون کلاه خود ایمنی و جلیقۀ خیالی ضد گلوله! دل بدریا زدم . آخر، از آتش ماجراجوئی های دوران جوانی هنوزچند سٌرخِیِ دود گرفته در من سوسو میزند، تا بخود هی بزنم که نه! پرچم رفیقان به خاک وخون فتاده ام نباید روی زمین بماند.
در بیابان گر بشوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
من خود اندکی دیر رسیدم ، تازه برنامه در داخل سالن آغاز شده بود. امید داشتم که عادت ایرانیان متین و موقر که : "دیر برو سنگین تری" کمکم کند تا بتوانم برگه هارا در بیرون سالن بدست مهمانان برنامه برسانم.
در همان چند دقیقۀ اول، خود را در محاصرۀ چندین زن و مرد، نه از میهمانان، که ازمیزبانان دیدم، جملگی هم صدا و همجنس! چه کنسرت همآ هنگی. خوشبختانه نه چندان جوان که باعث ناامیدی ات از آیندۀ میهنمان بشود !
مونولگ زیر را بخوانید. قول میدهم که خالی از تفریح نباشد. برنامه آغاز شده بود و درٍ سالن بسته.
***
اولی: شما( توده ای ها) شرم نمیکنید، دنبال کون خمینی راه افتادید، هنوز هم هستید، مارا باین روز انداختید، دست ور نمیدارید. ادبیات اونرو بکار میبردید، استکبار، استکبار
دومی:خود شما از بانیان جمهوری اسلامی بودید ، حالاچنین اعلامیه هائی صادر میکنید؟
سومی: شاه را شماسرنگون کردید و خمینی را آوردید.
خانمی میان چهارمی و پنجمی: این یارو توده ایه؟ هه.. اینا ایجور جاها پیداشون نمیشه، جرئتشو ندارن
یکی با صدای خارج: اینا معمولن خودشون رو زیر اسمای دیگه قایم میکنن، دمکرات و ازین جور چیزا. این یکی واللاه خیلی شجاعت بخرج داده.
خانمی متشخص:(پچ پچ کنان زیر گوش خانم چهارمی- پنجمی) ازش بپرس اسمش چیه؟
یکی دیگر:(با دهنکجی)هی دادزدید مرگ بر امپریا لیسم، مرگ بر آمریکا.
اولی و پنجمی :حیا کنید، شرم کنید ،خجالت بکشید، شما میخواهید ایران را دودستی تقدیم شوروی کنید.
هفتمی:لابد هنوز هم میگید مرگ بر امپریالیسم، اونهم فقط آمریکا، پس چین و شوروی چی؟
ششمی: کی میگه امپریالیسم بده، آمریکا بده، اصلن خیلی هم خوبه.هرجارو که گرفته، امنیت و دمکراسی و رفاه آورده. عراق و افغانستان رو به بینید، بد کاری کرد صدام خون آشام رو کشت ، طالبان را از افغانستان بیرون کرد؟
اولی:(خانم آغائی که پدرانه! پندم میداد) دیگه بس کنید، یه فکری برای مردم ایران بکنید، فقط ایران! دست از حمایت جمهوری اسلامی بر دارید، بگذاریدمردم ایران با کمک آمریکا و اسرائیل از شر این حکومت برای همیشه راحت بشن.
دومی: بابا ولش کنین، این دیگه با این عقاید پوسیده پیر شده، اینا آدم بشو نیستند.
سومی: لابد با محاصرۀ اقتصادی و...( بجای این سه نقطه بخوان حملۀ آمریکا ، ناتو، اسرائیل) هم مخالفید. با بستن سفارت کانادا چی؟ ...نه؟ ده همین دیگه میخواین همین آخوندای کثیف را سر پا نگه دارید.
چهارمی: سبیلاشو، استالینیه. هه هه هه (وبا نگاهش: خون ازش میچکه)
اولی: من خودم چپ بودم، فهمیدی( زیرلبی اما شل) توده ای ، بعدن فهمیدم که گمراه بودم. اما شما خیلی خوابتون سنگینه ، ده بیدار شین دیگه.
پنجمی: تا کی میخواین با این حرفا مردم را گول بزنید. ( با دهن کجی) انترناسینالیسم، عنترِ ناسیونالیسم( عن را در ته گلویش قرقره کرد)
ششمی: میخوام بدونم، شما که ضد امپریالیست هستید، مرگ بر آمریکا مرگ بر آمریکا میگید، اینجا ( منظورآمریکا- کانادا است) چیکار میکنید. نونشون رو میخورید و فحششون ام میدید.( زیر لبی و با ادبی زنانه) برید لطفن از اینجا گم شید. برید کوبا، گرسنگی بکشید، کرۀ شمالی، علف بخورید.
هفتمی( آقائی که بنظر میرسید رهبریا کنسرت مایستر این ارکستربوده باشد، پس از باز گشت از مشورت و پچ پچ های دمکرات منشانه): آقای عزیز، شما اجازه ندارید اینجا این اعلامیه هارا پخش کنید. کار شما غیر قانونی است. هرچه زود تر از اینجا برید بیرون. ما اینجارا کرایه کردیم، برنامه مال ما است و به شما این اجازه را نمیدیم. چه بیرون وچه در داخل سالن اعلامیۀ توده ای هارو پخش کنید. برید در بیرون ساختمان در خیابان .( پنجۀ نرم و کار نکرده اش را به نشانۀ سیلیٍ نا نواخته ای برلپم فرود آورد. در آن واماندگی و حیرت، گرمای دستش را مطبوع احساس کردم! دستی به پشتم زد که): بفرمائید بروید، بسلامت!
***
رفیق کیا از تربچه های پوک یا کمونیست های آمریکائی نام میبرد که تنها پوستۀ قرمز دارند ولی در درون سفیدو تهی. توده ایهارا به هندوانه تشبیه میکرد که گرچه ظاهر سبز دارند ولی از درون سرخ اند . چرا که در آن موقعیت بسیار حساس و خطر ناک اوایل انقلاب، تظاهر به سرخی را بصلاح حزب و جنبش نمیدید و میتوانست به انزوای ما منجرشود. در آن مقطع ناچاربودیم با نیروی عظیم و خوفناک مردمی که در اکثریت مطلقشان مذهبی بودند و بدنبال رهبری بی چون و چرای خمینی با آن وعده های دروغین، راه افتاده بودند ، همراهی کنیم، راه دیگری نبود. شعارمان سرخ بود! ما جوانترها انتقاد میکردیم که کیانوری پٌر تند میرود، همراهی با رستاخیزتوده های عظیم 99% به امید رسیدن به شعار های طلائی استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی، و اثر گذاری روی روند انقلاب، درست، ولی رنجاندن صف رنگارنگ خانوادۀ "چپ" یا حتا چپ نماها، شاید پرهیز پذیر بود.
امروز، اما من حسرت دیدار همان تربچه های رنگینٍ پوک را میخورم که بیش وکم رنگی از ما داشتند. ولی اینان انگارنه تربچه ونه پوکند. در دفاع از امپریالیسم زبانشان درازو توپشان پٌر است، از هررنگند بجزسرخ یا سبز که آشکارا در آرزوی تجاوز نظامی امپریالیسم، صهیونیزم و ناتو به میهنمان روز شماری میکنند. تا برای کشتن چند ساس قیصریه را به آتش بکشند. ایران را در جهنم جنگ بسوزانند، آخوندها را برانند، دمکراسی و حقوق بشر را برای مردم به ارمغان بیاورند!
***
پرسش این است که چرا زیرعنوان یادمان شهدای سالهای 60-67 ! چنین برنامه ای اجرا میشود ، چرا که آن عزیزان، توده ای، فدائی ، مجاهد، دمکرات و کٌرد ...، جملگی، آرمانی، کم وبیش از جنس و سنخ منٍ جان بدر برده از تیغ خونریز شیخ و شحنه هایش داشتند که اینک ازاین دررانده میشوم . منطقی تر نبود فرا خوانی بدهند برای یادمان کشته شدگان وابسته به رژیم پهلوی و از جنس خودشان، هویدا، نصیری ، رحیمی ... ؟

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter