نویدنو:22/04/1391  

 

نویدنو:22/04/1391  

 

پاسخی کوتاه به فرهاد عاصمی

نقدی که نقد نیست قضاوت است

احمد سپیداری

آقای فرهاد عاصمی مدتی است علاقمندی شدیدی به نقد نوشته ها و تحلیل های اینجانب داشته اند. من از حسن نیتی که تلاش داشته باشد برخی جنبه ها از یک استراتژی مرحله ای (یا تاکتیک سیاسی) مورد نظر را شفاف تر کند و یا حداقل بتواند تفاوت های مشخص تری را پیش چشم مخاطبان مشترک این دو نظر بگذارد استقبال می کنم. اما این نوشتهٔ آخرشان نقد نظرات من نیست قضاوت پیرامون آن است.

بحث های دوجانبه یا چند جانبه پیرامون مباحثی که حاوی ابهام ها و یا اختلاف نظرهای جدی است، رسانه و فضای مناسب خود را می طلبد. در سنت های چپ ما ( به معنی من و شما) این کار بیشتر به صورت بحث های دوجانبهٔ هدفمند و متمرکز با نشست های ادواری منظم صورت پذیرفته است. موارد مورد اختلاف سرفصل بندی می شد. برای بحث پیرامون آن برنامه ریزی صورت می گرفت. منابعی که قرار بود به آن استناد شود و یا جنبه های تئوریک موضوع را شرح داده بود مطالعه می شد و پس از بحث پیرامون هر سر فصل، نظرات ارائه شده جمعبندی می شد.

تجربه به من نشان داده، بدون وجود یک رسانهٔ مناسب (نشست های رو در رو) و ساز و کار صحیح (تمرکزی با برنامه ریزی و راهبری دقیق) بویژه وقتی بحث پیچیده باشد، به سختی می توان به نتایج مشخصی رسید و اشتباه در این کار، به سوء تفاهمات و دشمنی ها و دسته بندی ها و ... ختم می شود. به آرشیو همین نوید نو که مراجعه کنید، نقدها و پلیمیک های متعددی با سایت و گروه «عدالت» که نوشته ها و مواضعش در سایت های متعددی درج یا بازنویس می شد، انجام گرفته است . همین امر در مورد راه توده هم تکرار شده است. این دو گروه، هم در آن زمان و هم در این زمان از موضع پوزیسیون- موافق رژیم - برخورد می کردند، ولی مدعی آن بودند که اپوزیسیون اند. (اینجانب نیز در آن بحث ها سخت دخیل بوده ام). آن ها در آن زمان، البته به نوع دیگری، بخشی از نظرات شما و دوستان تایید کنندهٔ نظراتتان را پیش می بردند و توضیح اینکه به کجا خواهد انجامید کار ساده ای نبود.

روند حوادث و سیر تحولات سیاسی و از جمله جنبش سبز واقعیت ها را پیش چشم مخاطبان ما نهاد و به بی اعتباری بخش بزرگی از آن نظرات انجامید و نشان داد نظرات به اصطلاح «راست روانهٔ» احمد سپیداری تا چه حد به مبارزات واقعی توده های مردم نزدیک است و تاکتیک های به اصلاح «چپ» و «سرخ» آن ها به کجا می انجامد. (برخی هنوز هم درس لازم را نگرفته اند و بجای دیدن لکه های خون مردم ما بر پیراهن و دستان این جریان متحد سرکوبگران رژیم و نقش آن تفکرات نادرست در این زمینه، بر ترجمه های به اصطلاح «خوب» اش انگشت می گذارند. گویا برای برخی از ما انتقاد از گذشتهٔ خود همیشه سخت ترین کار جهان است.)

هدفم از طرح این موضوع آن است که باور ندارم با مقالات پلیمیک بتوان به نتیجهٔ ارزشمندی رسید و از این کشتی گرفتن هایی که بیشتر به  کار نمایش قدرت های فردی می خورد تا یک مبارزهٔ مشترک هدفمند، فاصله گرفته ام و اگر کسی با نوشته اش همچون ایشان مجبورم نکند به آن راغب نیستم. در پاسخ به نوشتهٔ ایشان هم ترجیح دادم آن مقالهٔ مفصل چندین صفحه ای را بنویسم و نظراتی را که دچار برداشت های مبهمی است، توضیح دهم. اما قضاوت های ایشان در رابطه با نوشتهٔ اینجانب (به جای نقد آن نظرات) در کنار نامه نگاری ایشان با «بزرگمهر» که در سایت ایشان درج یافت [1]نشان می دهد، مسائل دیگری مطرح است که تصورش را نداشته ام. صادقانه بگویم حس کردم یک راه توده ای سابق و یک عدالتی سابق می خواهند حرف های گذشته را تکرار کنند و حتی به خود زحمت نداده اند به آرشیو آن مباحث در همین سایت سری بزنند. برخی انگار عادت کرده اند همیشه در مواضع دائما در حال تغییرشان ثابت قدم باشند. آن ها درست در فردایی که تغییر مواضع می دهند نیز با همان صلابت و شجاعتی از نظراتشان دفاع می کنند که دیروز از مواضع دیگری می کردند.

وظیفهٔ این رفقا اگر در نظراتشان صادق اند آن است که با توجه به تجربهٔ شخصی از همکاری با این گروه های مخرب ضد توده ای، به نقد دیدگاه های گذشتهٔ خود بپردازند و به دیگران بگویند چرا چنان فکر می کردند، چرا آنگونه عمل می کردند. اشکال در کجا بوده است. نوشته های آن ها با توجه به تجربه عملی و حسی عمیقی که دارند می تواند دیگرانی را هم تشویق به فاصله گرفتن از این گروه های مخرب بکند. این درست نیست که ما چند فحش به سران آن ها یا برخی از آن ها بدهیم و بعد همان حرف ها را – البته در غالبی تازه که از همین سایت نوید نو فراگرفته ایم، تکرار کنیم و بعد منتقدان عدالت و راه توده ای را که در طی این دوران با موفقیت به کار ادامه داده اند، تخریب کنیم. این درست نیست با زبانی و به گونه ای بنویسیم که انگار به نمایندگی از حزب تودهٔ ایران نظر می دهیم و در هماهنگی کامل با آن ها!؟ هستیم. این کار تلاش در جهت برپایی همان فراکسیونیزم کثیفی است که این دو گروه مدت هاست مشغول آنند و اگر واقعا از آن ها جدا شده اید، باید از این شیوهٔ مخرب نیز فاصله بگیرید.

باید به آقای فرهاد عاصمی بگویم اگر به نقد نظرات می پردازید هر جا مبهم است سئوال کنید. هر جا مشخص است و به آن نقد دارید بیرحمانه نقد کنید و البته در کنار آن نظرات خود را شرح دهید تا هم افزایی صورت گیرد و به نتایج بهتری برسیم. تکرار صدها بارهٔ اصطلاح «سمت گیری سوسیالیستی» تنها با استناد های تئوریک تاریخی آن و بدون توضیح مفهوم آن در شرایط معاصر، یا فرض گرفتن امکان بکار گیری راه رشد غیر سرمایه داری در دوران فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی (وجود سوسیالیسم واقعا موجود را خود بنیانگذاران آن تئوری محوری اساسی و تعیین کننده تلقی کرده بودند)  قطعا کمکی به درک مسئل پیش رو نمی کند.

من در رابطه با انقلاب بورژوا دمکراتیک و اینکه چرا و چه کسانی به دنبال آن هستند و چه تفاوت ماهوی با انقلاب ملی دمکراتیک دارد و چرا باید از انقلاب ملی دمکراتیک دفاع کرد، توضیح کافی داده ام. اما باز هم تلاش خواهم کرد آن را در مقالاتی در آینده بیشتر باز کنم تا اگر ابهامی هست از دید خود برطرف کرده باشم.


 

[1] -http://www.behzadbozorgmehr.com/2012/07/blog-post_8508.html

 

 

 

                       

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter