نویدنو:09/06/1390  

 

 نویدنو  09/06/1390

 

 

حزب سوسیالیستی قرن بیست و یکمی سام وب: ایدئولوژی و عمل

ت. سام

27 اگوست، 2005

آقای احمد سپیداری در سلسله مقالاتی  به نام "سوسیالیسم قرن بیست ویکمی" از دیدگاه خود در سر فصل های متعددی به معرفی و نقد نظرات سام وب رهبر حزب کمونیست امریکا پرداخته اند. سام وب در ماه فوریه سال جاری ضمن انتشار مقاله ای به نام "یک حزب سوسیالیستی در قرن بیست ویکم: چگونه به نظر می آید، چه می گوید و چه می کند" به انتشار مجموعه نظراتی پرداخت که در مجموعه احزاب کمونیستی بسیار بحث برانگیز بوده است. در این مقاله او در 29 بند مجموعه نظراتی را مطرح می سازد که به گفته خودش " این یک کار در حال کامل شدن است. یک پیش نویس ناتمام. خواننده بدون شک در آن عدم هماهنگی، تنافضات، سکوت و ایده های نا تمام خواهد یافت." بدون شک اکثر مطالب مطرح شده در این 29 بند برای فعالین جنبش کمونیستی مطالب جدیدی نیست و اگر در چهارچوب درستی مطرح شود فعالین کمونیست نه تنها با آن ها مخالف نیستند بلکه قبل از این که سام وب در چهارچوب مقاله خود به انها بپردازد کمونیست ها آن ها را فرموله کرده و مورد استفاده قرار داده اند. اما آنچه از دیدگاه فعالین کمونیست بحث برانگیز است بندهایی است که جنبه بنیادی دارد و در واقع تعیین کننده چهارچوب ایدئولوژیک می باشند. از جمله بندهایی که در جنبش کمونیستی با اهمیت بیشتری تلقی می شود می توان از بند  2 که در آن ایشان خواهان حذف لنینسم از مارکسیسم – لنینیسم بعنوان ایدئولوژی یک حزب سوسیالیستی قرن بیست و یکمی می شود و مارکسیسم را هم به گفته خود او: "بعنوان سنت تئوریک وسیعی که ورای جنبش کمونیستی را هم شامل می شود باید درک کرد." در بند 5 نیز "مراحل" مختلف که لازمه آن "تدوین استراتژی برای هر مرحله توسط احزاب سوسیالیستی قرن بیست و یکمی است" جانشین انقلاب برای گذار به سوسیالیسم می شود. و بالاخره در بندهای 26 و 28 ابتدا سانترالیسم دمکراتیک به عنوان چهارچوب کلی حاکم بر تشکیلات احزاب کمونیست رد شده و سپس معیار عضویت در این احزاب به "معیارهای عضویت که از معیارهای دیگر تشکیلات اجتماعی مشکل تر نباشد" تقلیل می یابد.

آنچه قابل توجه است این که نظرات مطرح شده در مقاله "سوسیالیسم قرن بیست و یکمی ..." سام وب در واقع ادامه نظراتی است که او در مقاله ای دیگر به نام " تاملاتی بر سوسیالیسم" در ژوین سال 2005 یعنی بیش از شش سال پیش منتشر کرد. در آن مقاله نیز آقای سام وب ضمن معرفی "مراحلی" که قرار است جنبش برای رسیدن به سوسیالیسم از آن گذر کند به این حکم می رسد که "فردای انقلاب با دیروز آن فرقی ندارد."

آقای سپیداری در زیر سرفصل های متعددی همچون " "جهانی سازی" و تحلیل جهان از دیدگاه سام وب"، "سوسیالیسم قرن بیست و یکمی و تفاوت آن با سوسیالیسم قرن بیستمی"، "گذار به سوسیالیسم از دید سام وب و نقدهای پیرامون آن"، "تاکتیک های پیشنهادی سام وب" و بالاخره "در باره ایدئولوژی دورانساز مارکسیسم لنینیسم"  در سلسله مقالات خود به معرفی و نقد نظرات سام وب می پردازد. همان طور که در بالا اشاره شد فعالین کمونیست نه فقط با بسیاری از مطالبی که سام وب مطرح کرده است مخالفتی ندارند بلکه از سال ها پیش حتی پیش از فروپاشی اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی آنها را فرموله کرده و بکار بسته اند. آنچه که نظرات سام وب را متفاوت می سازد همان طور که در بالا اشاره شد چهارچوبی است که این نظرات در آن مطرح می شود و انتقادی که به سلسله نوشتارهای آقای سپیداری هم وارد است همین است که قبل از معرفی و نقد چهارچوب عمومی نظرات سام وب به سراغ جزییات (که در جای خود مهم هستند ولی بدون معرفی چهارچوب عمومی حدود و ثغور آن به طور کامل روشن نمی شود) رفته اند و طبیعی است که عموما راضی برگشته اند. آنچه که عمق نظرات سام وب را مشخص می سازد نه مسایل خرد و تاکتیکی بلکه مسایل کلان، استراتژیک و اصول ایدئولوژیک است.

 

"انقلاب" حلقه اصلی که زنجیر را بدست می دهد

 

لنین با در نظر داشتن پیچیدگی های پدیده های اجتماعی و به منظور بالا بردن توانایی در درک و تجزیه و تحلیل این پدیده ها چنین پیشنهاد می کند که در زنجیره سر در گم پدیده ها باید حلقه ای را در دست گرفت که کل زنجیر را به دست دهد. در مورد نظرات سام وب به نظر می رسد که این حلقه همانا مسیله "انقلاب" باشد.

با این که سام وب در مورد انقلاب در مقاله اخیر خود و هم چنین در مقاله قبلی بسیار قلم فرسایی می کند ولی آنچه که او در مورد کل مقاله خود می گوید در این مورد خاص نیز صادق است: " خواننده بدون شک در آن عدم هماهنگی، تنافضات، سکوت و ایده های نا تمام خواهد یافت."

به واقع بعد از مطالعه نظرات او راجع به انقلاب خواننده هم چنان در ابهام می ماند که آیا سام وب به انقلاب به مفهومی که جنبش کمونیستی با ایدئولوژی مارکسیستی – لنینیستی به آن معتقد است هنوز باور دارد یا خیر. خلاصه نظرات او در این زمینه چنین است:

"یک حزب سوسیالیستی در قرن بیست ویکم سیاست های استراتژیک خود را برای هر مرحله از مبارزه تدوین می کند. در مجموع هیچ راه حتمی و مستقیمی به سوسیالیسم وجود ندارد. و طبقه کارگر هم به سادگی در وقتی مقرر برای مبارزه برای جامعه ای عادلانه "قیام" نخواهد کرد. مبارزه برای سوسیالیسم از فازها و مراحلی می گذرد، احتمالا بیش ازآنچه ما در این نوشته و برنامه مان می توانیم پیش بینی کنیم."

ایشان هم چنین در مقاله "تاملاتی بر سوسیالیسم" در زیر عنوان "گسست سیاسی" چنین می گوید:

" حتی وقتی گسست سیاسی اتفاق بیفتد، این نه کامل خواهد بود و نه غیر قابل برگشت. در روز بعد از انتقال قدرت، زندگی اقتصادی-اجتماعی احتمالا همان طور خواهد بود که روز قبل و رقابت برای تسخیر قدرت ادامه خواهد یافت."

اعتقاد به وجود مراحل مختلف در مسیر رسیدن به سوسیالیسم از دید مارکسیست – لنینیست ها اعتقاد جدیدی نیست. از دیر باز کمونیست ها مسیر خود را به جامعه ایده آل که جامعه کمونیستی است به فار سوسیالیستی و کمونیستی تقسیم کرده اند. همچنین ازدیر باز از دید اوضاع حاکم بر جامعه برای فعالیت های مبارزاتی شرایط به "شرایط غیر انقلابی" و یا "شرایط انقلابی" تقسیم شده است. از دید عملی نیر بسیاری از احزاب کمونیست برای مدت های طولانی در شرایطی مبارزه کرده اند که بر جوامع شان اوضاع انقلابی حاکم نبوده است. بنا براین نمی توان مارکسیست – لنینیست ها را به این ساده اندیشی متهم  کرد که همیشه شرایط اجتماعی را یک سان می بینند و جامعه سرمایه داری را در آستانه انقلاب ارزیابی می کنند. اما به نظر می رسد آنچه مورد اختلاف مارکسیست – لنینیست ها با آقای سام وب است این است که مارکسیست – لنینیست ها هدفی را در ماورای تمامی این "مراحل"  برای بیرون آوردن قدرت سیاسی از دست طبقه سرمایه دار و تحویل آن به طبقه کارگر دنبال می کنند که از دیدگاه آقای سام وب غایب است. به عبارت دیگر گذر از تمامی این "مراحل" برای "انقلاب" است نه تنها گذر بی انتها از این "مراحل".  حذف انقلاب از این مسیر به معنی سرگشتگی است به مفهوم راه بدون هدف است.

باید توجه داشت که در شرایط کنونی جهانی مسئله انقلاب تنها یک امر تئوریک ویژه بینش مارکسیستی-لنینیستی نیست بلکه به نظر می رسد که امر انقلاب و سرنگونی رژیم های مرتجع، بعنوان راه حل بنیادی برای مسایل مردم کشورهای مختلف، جای خود را بیشتر در اذهان عمومی باز می کند. جنبش های مختلف در کشورهای مختلف جهان به خصوص جنبش های موسوم به "بهار عرب " شاهد گویایی بر این امر هستند. با افزودن بحران عمیق در کشورهای سرمایه داری به خصوص بحران همه جانبه در تنها ابرقدرت بازمانده از جنگ سرد، یعنی امریکا، عدم توانایی نیروهای ارتجاعی در برخورد به این جنبش ها بیشتر اشکار می شود. و شاید بی راه نرفته باشیم اگر پیش بینی کنیم که در آینده نه چندان دور شاهد تحقق فرمول لنین که  "بالایی ها نمی توانند و پایینی ها نمی خواهند" نه تنها در یک کشور بلکه در ابعاد جهانی خواهیم بود. درچنین شرایطی توسل به تئوری هایی که توانایی هدایت توده های وسیع در شرایط انقلابی را ندارند انتخاب مدبرانه ای به نظر نمی رسد.

بندهای 26 و 28 در مقاله "حزب سوسیالیستی در ...."

"عدم هماهنگی، تناقضات، سکوت و  ایده های ناتمام" سام وب در مطالب مطرح شده در این دو بند نیز ادامه می یابد. در رابطه با اصل سازمانی غالب بر احزاب کمونیستی یعنی سانترالیزم دمکراتیک، بدون این که پیشنهاد جدیدی را مطرح کند خواستار کنار نهاندن آن می شود. در رابطه با معیارهای عضوگیری در احزاب کمونیستی نیز چنین مطرح می کند که : "عضویت هم نباید دشوارتر از عضویت در دیگر تشکیلات اجتماعی باشد."

رد نمودن سانترالیزم دمکراتیک و تقلیل معیارهای عضویت در رابطه مستقیم با تحلیل سام وب از شرایط فعلی جامعه امریکا (و کشورهای دیگر سرمایه داری به طور کلی) و اهدافی قرار دارد که از دیدگاه او حزب کمونیست باید در پی تحقق آنها باشد. همان طور که در بالا اشاره شد اگر "احزاب سوسیالیستی قرن بیست و یکمی" نه احزابی هستند که باید هدف والای انقلابی را دنبال کنند دیگر چه نیاز به سانترالیزم دمکراتیک و شرایط عضویت محدود کننده است. اعضای حزب چندان تفاوتی با مردم رای دهنده ندارند. به جاست که تعداد هر چه بیشتری از این رای دهندگان را بدرون حزب آورد.

تا این جا روشن است که مشکل سام وب در واقع نگاه متفاوت او به شرایط اجتماعی موجود به خصوص در آمریکا و اهداف پیش روی حزبی است که "حزب سوسیالیستی قرن بیست و یکمی" می داند.

حذف لنینیسم از مارکسیسم – لنینیسم و باقی مانده آن

با آن چه در بالا امد چه عجب که آقای سام وب پیشنهاد حذف لنینیسم از مارکسیسم – لنینیسم را داشته باشد وقتی به گفته لنین "باید ماشین دولتی سرمایه داری را "داغان" کرد." آقای احمد سپیداری بر آن است که این به این علت است که سام وب از ماهیت و فلسفه مارکسیستی- لنینیستی اطلاع کافی ندارد. ولی به باور نگارنده این امر نه به علت عدم اطلاع سام وب از مارکسیسم – لنینیسم بلکه همان طور که در بالا امد به علت دیدگاه کاملا متفاوت نسبت به مسایل جامعه بشری و به خصوص جامعه امریکا در مقطع تاریخی کنونی و دشواری های پیش رو برای حل مسایل مبتلا به جامعه بشری و هم چنین چگونگی راه یافتن به جامعه ایده ال سوسیالیستی و کمونیستی است. دریک کلام نمی توان در لزوم انقلاب برای دست یابی به تحولات بنیادین و زیربنیایی شک کرد و هم چنان معتقد به مارکسیسم – لنینیسم بود. شک نباید داشت که مارکسیسم باقی مانده از مارکسیسم – لنینیسم بعد از حذف لنینیسم ماهیتی انقلابی نخواهد داشت.

و نکته قبل از آخر باز هم تاکید بر آن است که مواضع نیروهای مختلف از ماورا راست تا ماورا چپ را نباید عاری از هرگونه عنصر درست و ارزشمندی دانست. آنچه اهمیت درجه اول دارد درک و دریافت درست از چهارچوب و اصولی است که این عناصر در سایه آن ها معنی می یابد و رنگ می گیرد.

و نکته اخر این که دفاع از سلامت ایدئولوژیک احزاب کمونیست یک وظیفه درنگ ناپذیر برای انقلابیون است. اگر نظرات سام وب در چهارچوب احزاب مارکسیست – لنینیست و به نام یک حزب کمونیست مطرح نشده بود به سختی در این احزاب مخالفتی را برمی انگیخت. تعریف چهارچوب های جدید غیر انقلابی برای جهان بینی و عمل احزاب کمونیست و انقلابی از طرف سام وب است که انها را به واکنش های چنین قاطع بر انگیخته است.

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter