نویدنو:10/05/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

 

مطلب دریافتی

تحلیل واره ای بر «غروب غرب»*

یاسین

·      در مجله هفته، همزمان دو مطلب ظاهرا بی ربط به هم، چاپ شده است:

·      «غروب غرب» از برژینسکی (ایدئولوگ سرشناس سرمایه) و «خطابه ای برای پابلو نرودا» از خدامراد فولادی (ایدئولوگ ناشناس کار)

·      موضوع هر دو مطلب تحلیلی از دیروز و امروز و فردا ست.

·      من سعی می کنم از تحلیل مطلب برژینسکی آغاز کنم.

« قرن ما با تغییرات بنیادین همراه می باشد.»

·      از شنیدن مفهوم «تغییرات بنیادی» احساس عجیبی به آدم دست می دهد.

·      تغییر بنیادی در فلسفه مارکسیستی، یعنی تغییر زیربنای جامعه بشری، یعنی تغییر مناسبات تولیدی سرمایه داری و جایگزینی آن با مناسبات تولیدی سوسیالیستی.

·      این به معنی انقلاب سوسیالیستی در مقیاس جهان است.

·      اما برژینسکی این مفهوم را با محتوای دیگری پر می کند.

·      تغییر بنیادی در قاموس او، یعنی پایان سیطره 500 ـ 600 ساله غرب.

·      مفهوم «غرب» آدمی را به یاد جلال آل احمد می اندازد که جهان را و دوست و دشمن و خیر و شر را با معیار جغرافیائی تقسیم بندی می کرد.

·      هر جامعه صنعتی (بی اعتنا به سیستم اجتماعی حاکم، بی اعتنا به حاکمیت طبقاتی مشخص و فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید) در قالب مفهوم کذائی «غرب» چپانده می شد.

·      خدا حتما اجرش داده و اکنون دم در خیمه آل عبا مست و مخمور افتاده است.

·      حال که بنظر برژینسکی سیطره غرب کذائی رو به پایان است، چه باید کرد؟

·      برژینسکی دست به پیش بینی می زند.

·      پیش بینی هم یک مفهوم مارکسیستی است، که باید مفصلا توضیح داده شود.

·      جمله بعدی او هم تماشائی است و هم افشاگر.

ولی در حال حاضر، برای جامعه جهانی خطرناک خواهد بود اگر آمریکا نقش رهبری خود را از دست بدهد.

·      اگر اربابی خونخوار و خونریز به سبب وضع مزاجی خراب خویش ناگزیر خانه نشین شود، برای اهل ده خطرناک خواهد بود.

·      اگر هژمونی امپریالیسم آمریکا بطور خود به خودی و داوطلبانه سایه اش را از سر مردم جهان کم کند، جهان تیره و تار خواهد شد.

·      اگر دولتی قدر قدرت که میزان تسلیحات همه رنگی اش، از میزان تسلیحات همه کشورهای جهان بیشتر است، حاکم بر سرنوشت مردم نباشد، این برای «جامعه جهانی» خطرناک خواهد بود.

·      جامعه جهانی چه خاکی بر سر خود خواهد ریخت، اگر جنگ های امپریالیستی جهانی به راه نیفتند، اگر آوشویتسی، هیروشمیائی وجود نداشته باشد، اگر صدها میلیون نفر کشته و معلول و بی سرپرست و بی سرپناه و بی پناه نشوند، اگر هزاران شهر و روستا، دهها هزار خانه و کارخانه و بیمارستان و مدرسه و کشتزار خاکستر نشوند، اگر جنگ کره با 10 میلیون کشته، جنگ ویتنام با سه میلیون شهید، با خاک مسموم از دی اوکسین و سموم مهلک دیگر نباشد، اگر شیلی در خون فرزندان شریف خویش نپتد، اگر خیابان های السالوادور و نیکاراگوئه از اجساد فرزندان خلق مفروش نگردد، اگر عراق در عزای میلیون ها فرزند خویش ننشیند، اگر مادران عراقی و افغانی و غیره بچه های ناقص الخلقه خود را از نظرها پنهان نسازند، اگر خلق های دیگر از وحشت هجوم چنگیز معاصر بر خود نلرزند؟

·      پس منظور از مفهوم «جامعه جهانی» واقعا چیست؟

 

*****

·      دلیل برژینسکی، شنیدنی تر است:

زیرا هیچ کشوری توان پر کردن این خلاء را نخواهد داشت.

·      اگر برژینسکی واقعا قصد غیبگوئی ندارد، از کجا می داند که جهان بی حضور امپریالیسم آمریکا بی ژاندارم خواهد ماند؟

·      ثانیا جامعه جهانی چه نیازی به آقا بالا سر و ژندارم بین المللی دارد؟

·      کسی که تفاوت بورژوازی آغازین و واپسین را نمی داند، با خواندن این جمله برژینسکی گوشی دستش خواهد آمد.

·      بورژوازی دیگر نمی تواند و نمی خواهد شعار اولیه بنیادی خویش را، یعنی شعار «خودمختاری» همه انسان ها را بر پرچم کثیف خویش بنویسد.

·      کانت را و هگل را دیگر به کاخ های سفید راه نمی دهند.

·      شعارهای بورژوائی آغازین دیگر از قبیل آزادی، برابری و برادری هم باید تحریف و تخریب شوند و از اعتبار ساقط.

*********

در دوران جنگ سرد، زمانی که من در کاخ سفید خدمت می کردم، مهمترین مساله، خطر آغاز جنگ هسته ای بود.

 

·      در دوران به اصطلاح «جنگ سرد» کدام سیستم اجتماعی بود که بارها و بارها به شروع حمله اتمی تهدید کرده بود؟

·      چه کسی جز رئیس جمهور آمریکا بود که به فرانسه بمباران اتمی ویتنام را پیشنهاد کرد و حاضر شد بمب های اتمی را در اختیار فرانسه قرار دهد؟ (مراجعه کنید به آثار لوسوردو)

·      بمباران هیروشیما و ناکازاکی بدست کدام سیستم و به چه نیت واقعی صورت گرفت؟

*****

امروز مساله اصلی، عدم تفاهم بر سر ثبات بخشی به وضعیت جهان است

 

·      وضعیت جهان که بی ثبات نیست.

·      ابر قدرت واحدی همه کاره جهان است، می برد و می دوزد، آنسان که دلش می خواهد.

·      سیستم مخالف فرو پاشیده و سرمایه داری یکه تاز جهان است:

·      «برخیز، اقای نرودا!

·      برخیز!

·      تانک های سرمایه لگام گسیخته اند

·      در سرتاسر جهان و عربده می کشند

·      به همه زبان های زنده دنیا.

·      و سرنیزه ها

·      می برند زبان قلم ها را

·      و خالی می کنند

·      دل و روده کتاب ها را.» (خدامراد فولادی) 

 

·      حریفی می خواست بداند که سرمایه چه بر سر کودکان مردم می آورد، از آمریکائی تا روس، از چک تا لهستانی، از تایلندی تا ژاپنی.

·      و از وحشت از خود بی خود شد.

·      تعداد «جنده های خردسال» که بیشتر از 90 درصدش از شرق جامعه جهانی وارد می شوند به میلیاردها می رسد.

·      هر سال اروپای غربی 5 میلیارد یورو از این بابت به جیب می زند.

·      سرچشمه ثروت کار است، کار کودکان خردسال در فاحشه خانه های «جامعه جهانی» کذائی.

·      اینترنت حدیثی مختصر از این ماجرا ست.

·      چه گلی سیطره سرمایه بر سر مردم جهان زده است که از خلأ حضور نکبت بارش به هراس افتند؟

 

 

*-  (ترجمه خسرو صدری: بخش هایی از مصاحبه ز. برژینسکی ، پولیتولوگ آمریکایی ،با نشریه لهستانی "پولیتیکا"  با عنوان "غروب غرب" در تاریخ 13 ژوئیه  2010) 

 http://khosro-sadri.blogspot.com/2010/07/blog-post_14.html

 


 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter