نویدنو:28/10/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

در محکومیت دفاع بوش از اصلاح طلبان :

 

مجمع روحانيون مبارز اظهارات اخير بوش را محكوم كرد؛

میردامادی: بوش بیشترین خصومت را با خاتمی و اصلاح‌طلبان نشان داد

آمريكا و حمايت از اصلاح طلبان

===========================================

مجمع روحانيون مبارز اظهارات اخير بوش را محكوم كرد؛


انصاري در گفت‌وگو باايسنا:
مردم و گروه‌هاي سياسي را در آستانه انتخابات به هوشياري بيشتر دعوت مي‌كنيم

دبير اجرايي مجمع روحانيون مبارز با اشاره به جلسه اخير اين تشكل روحاني گفت: در اين جلسه اعضا ضمن محكوم كردن شديد اظهارات اخير بوش مبني بر اعلام حمايت از برخي جريانات در داخل كشورمان و همچنين اظهارات اخير آن در اجلاس ابوظبي و متهم كردن مجدد ايران به حمايت از تروريسم، اين اظهارات را در ادامه سياست‌هاي خصمانه‌ آمريكا و ماجراجويي‌هاي بوش عليه انقلاب اسلامي ارزيابي كردند.

حجت‌الاسلام و المسلمين مجيد انصاري در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) جريان اصلاح‌طلبي را " يك جريان خط امامي كه از ابتداي انقلاب در ادوار مختلف حضور فعال داشته" معرفي كرد و ادامه داد: اصلاح‌طلبان در جريان تسخير لانه جاسوسي و دوران دفاع مقدس و فعاليت دولت مردمي سيدمحمد خاتمي و ساير ادوار نقش اساسي ايفا كرده‌اند و همواره با سياست‌هاي مداخله‌جويانه و دشمني‌هاي آمريكا مخالف بوده و مقابل آن‌ها ايستاده‌اند.

اين عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام با بيان اين‌كه " اصلاح‌طلبان همواره بر ضرورت استقلال ملي و مقابله با خوي استعماري و استكباري آمريكا تاكيد داشته و دارند" ادامه داد: ما اظهارات اخير بوش را نوعي مداخله در امور داخلي ايران و براي ايجاد شكاف و اختلاف در ميان صفوف ملت ايران ارزيابي مي‌كنيم.

وي ادامه داد: با توجه به سياست‌هاي جنگ‌طلبانه بوش در طول دوران هشت ساله‌ زمامداري‌اش بر آمريكا و ارائه‌ كارنامه‌اي سياه از تجاوز، خونريزي و توسعه‌ ناامني در جهان و بالاخص خاورميانه و به خاك و خون كشيدن مردم مظلوم عراق و افغانستان و حمايت بي‌حد و حصر آن از رژيم اسراييل و همچنين به خاك و خون كشيدن مردم لبنان و فلسطين و اقدامات غيرقانوني اين كشور در تاسيس زندان‌هاي مخوف در دنيا، از جمله زندان ابوغريب و شكنجه‌هاي قرون وسطايي و وحشيانه نسبت به مخالفان خود در جهان ، مجمع روحانيون مبارز اظهارات اخير بوش را ادامه سياست‌هاي آمريكا مي‌داند.

انصاري با تاكيد بر اين‌كه " به هيچ وجه بوش و دولت ايشان نمي‌تواند حامي جريانات صلح‌طلب، اصلاح‌طلب، مستقل ملي و مردمي و اسلامي باشد" ادامه داد: كارنامه هشت ساله‌ دولت بوش نشان مي‌دهد اين دولت همواره از گروه‌هاي خشونت‌طلب و مدعيان دروغين اسلام كه زباني جز ترور و انزجار و ناديده گرفتن حقوق اساسي و دموكراسي ندارد. حمايت كرده؛ لذا اين اظهارات را ما يك اظهارات بي‌پايه و گمراه كننده براي ايجاد اختلاف و شكاف در صفوف ملت مسلمان ايران مي‌دانيم.

دبير اجرايي مجمع روحانيون مبارز ادامه داد: اين تشكل به عنوان يك گروه پيشتاز انقلابي و اصلاح‌طلب بر ضرورت هوشياري همه‌ مردم و گروه‌هاي سياسي به ويژه در آستانه انتخابات مهم مجلس هشتم تاكيد كرده و بهترين راه مقابله با اين نوع مداخلات و تهديدها را اتحاد ملي و انسجام اسلامي با به‌كارگيري تدبير و خرد درست در مديريت كشور و ايجاد فضاي سالم سياسي و انجام رقابت انتخاباتي مبتني بر قانون و به دور از بداخلاقي‌ها و تخريب‌هاي غيرقانوني مي‌داند

اين عضو مجمع روحانيون مبارز، با اشاره به جلسه‌ اخير شوراي مركزي اين تشكل گفت:‌ در اين جلسه اعضا ضمن ابراز تاسف از رحلت عالم وارسته، آيت‌الله مجتهدي و درگذشت استاد فرزانه و دانشمند كشور دكتر سيدجعفر شهيدي و تسليت اين دو عارضه به ملت شريف به ويژه جامعه‌ علمي كشور و حوزه و دانشگاه آخرين وضعيت انتخابات و ثبت نام كانديداها را مورد بررسي قرار داده و بر ضرورت بررسي صلاحيت داوطلبان نمايندگي بر محور قانون و پرهيز از هرگونه اعمال سليقه‌ سياسي و شخصي تاكيد كردند.

انصاري در پايان گفت‌وگوي خود با ايسنا افزود:‌ همچنين در اين جلسه بر ادامه اقدامات و رايزني‌هاي مجموعه‌ گروه‌هاي اصلاح طلب براي تنظيم فهرست نهايي مشترك در تهران و سطح كشور تاكيد شد.

 

میردامادی: بوش بیشترین خصومت را با خاتمی و اصلاح‌طلبان نشان داد

نوروز: به دنبال تشدید حملات رسانه‌ها و سخنگویان وابسته به جناح حاكم علیه اصلاح‌طلبان و طرح ادعای «حمایت آمریكا » از این جریان سیاسی، دكتر «محسن میردامادی» دبیركل جبهه مشاركت ایران اسلامی، در پرسش و پاسخی با خبرنگار نوروز، به این اتهامات پاسخ گفت و دلایل مطرح شدن آن را در شرایط كنونی و همزمان با اوج‌گیری رقابت‌های انتخاباتی را تشریح كرد. وی با ارائه تحلیلی از دلایل طرح این موضوع توسط مخالفان اصلاحات تاكید كرد: «این مهم است كه اصلاح‌طلبان وارد یک جنگ زرگری ساخته و پرداخته رقیب نشوند و توجه اصلی خود را تا انتخابات به کالبدشکافی عملکرد دولت و مجلس معطوف نمایند».دكتر میردامادی همچنین درباره پیشنهاد نظارت بین‌المللی بر انتخابات و موضع جبهه مشاركت در این زمینه گفت:«دست‌اندركاران انتخابات هر قدر از انتخابات آزاد و سالم فاصله بگیرند، اذهان را بیشتر به سمت نظارت بین‌المللی سوق می‌دهند. ما ضمن اینكه ایرادهای جدی در مورد فرایند انتخابات داریم، ولی نظارت بین‌المللی را راه حل آن نمی‌دانیم». متن گفت‌وگوی نوروز با دكتر میردامادی در پی می‌آید:

در روزهای اخیر بحث در مورد آمریكا و مسائل بین ایران و آمریكا بیشتر مورد توجه رسانه‌های جناح حاكم و برخی چهره‌های آن جناح قرار گرفته و بخصوص تلاش دارند به نحوی آنرا با رقابت های سیاسی در كشور مرتبط سازند. به نظر شما علت اتخاذ این ترفند از سوی جناح حاكم در آستانه انتخابات چیست؟
نكته این امر در آن نهفته که دو ماه آینده که دوران رقابت انتخاباتی است به طور طبیعی باید عملکرد مجلس و دولت فعلی بررسی و نقد شود. مجلس هفتم، گذشته از اینکه راهیافتگان آن چگونه انتخاب شدند، چهار سال و دولت فعلی دو سال نیم است که در اختیار جناح حاكم كنونی (موسوم به محافظه‌کاران یا اصولگراها) است. هر دو آنها هم شعار اصلی‌شان حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم بوده است. دولت جدید وعده داده بود پول نفت را سر سفره مردم بیاورد و مجلس هم از ابتدا از همینگونه وعده‌ها را داده است. اینك در زمان انتخابات به طور طبیعی همه انتظار دارند و باید این عملکرد مورد بررسی قرار گیرد و روشن شود مردم چقدر انتظاراتشان برآورده شده و مجلس و دولت چقدر به وعده‌هایی که داده‌اند، عمل کرده‌اند و آیا مردم راضی هستند یا نه، در سایر حوزه‌ها هم همینطور. این کار لازمه انتخابات است تا مردم بتوانند از عملکرد دولت و مجلس بهتر مطلع شوند و همچنین بتوانند آن را با دوره‌های قبل مقایسه کنند و ببینند وضعشان امروز بهتر شده یا بدتر تا بتوانند در انتخابات با اطلاع و شناخت كافی وارد شوند.

آنچه که از عملکرد رسانه‌ها و چهره‌های حامی دولت و مجلس برمی‌آید، این است که با توجه به مشکلات و نارضایتی مردم، آنها تلاش می‌کنند موضوع اصلی مورد بحث در انتخابات را تغییر بدهند و نگذارند مردم وارد بحث عملکرد دولت و مجلس شوند چون این عرصه را نقطه ضعف خود می‌دانند که دفاع قابل قبولی در قبال آن ندارند و نمی‌توانند مردم را قانع کنند. در نظرسنجی‌ها هم کاملاً متوجه شده‌اند که موقعیت طرفداران دولت در بین مردم مطلوب نیست و هر چه بیشتر از دولت و عملكرد آن دفاع کنند آراء بیشتری را از دست می‌دهند، به این دلیل می‌خواهند اذهان را به یک سمت انحرافی متوجه کنند، که البته موفق نمی‌شوند و بالاخره در انتخابات آقایان باید جوابگوی اقدامات چند سال اخیر خودشان باشند.

اما در رابطه با‌ موضوع اصلی باید گفت روابط ایران و آمریکا یکی از کیس‌های پیچیده در عرصه روابط دوجانبه بین كشورها با آثار و پیامدهای جدی منطقه‌ای و بین‌المللی است كه حدود سی سال تخاصم و تقابل پیوسته را در بطن خود دارد. تخاصم و تقابلی که با انقلاب و سقوط مهم‌ترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه شروع شد و تا امروز با شدت و ضعف‌هایی در دوره‌های مختلف ادامه پیدا کرده است. این تقابل در دوران انقلاب و پس از آن اشغال سفارت آمریکا اوج گرفت. در دوران ریاست جمهوری ریگان با فرستادن کیک و سلاح برای ایران در سال 1365 و در زمان جنگ ایران و عراق برای دوره كوتاهی کاهش پیدا کرد ولی به دلیل عدم اقبال ایران، مجدداً شدت پیدا کرد و آمریکا را به سمت حمایت تمام عیار از عراق در جنگ پیش راند.

در دوران ریاست جمهوری آقای رفسنجانی و به دنبال اشغال کویت و اصلی شدن مسأله عراق در منطقه برای آمریکا، تقابل آمریکا و ایران دوران آرام‌تری را طی کرد و با آمدن آقای خاتمی تقابل‌ها کمتر شد و در سال های آخر ریاست جمهوری کلینتون وزیرخارجه آمریکا و پس از آن کلینتون بخاطر دخالت‌های این کشور در ایران در گذشته اظهار تأسف کردند که این امر ظاهراً در قبال هیچ کشور دیگری صورت نپذیرفته است. با آمدن بوش این سیاست کاملاً دگرگون شد. سیاست بوش در قبال ایران از ابتدا نفی جناح‌های موجود در درون نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای شکل دادن جریان سوم در ایران بود که این مسأله را در تحلیل‌های سیاستمداران و مقامات آمریکائی به کرات می‌توان دید.

تحلیل شما از موضع جناح حاكم در آمریكا نسبت به جریان اصلاحات ایران چیست؟
دولتمردان آمریکا و بخصوص بوش در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی بیشترین خصومت و تقابل را با جریان اصلاحات در ایران داشتند. دلیل این امر این بود که با شکل‌گیری و تحقق مردمسالاری دینی یا مردمسالاری سازگار با دین که در آن هم موازین دموکراسی و هم ارزش‌های فرهنگی و دینی مورد توجه مردم ملحوظ می‌شد، عملاً مدلی برای بسیاری از کشورها بخصوص کشورهای اسلامی که مردم آنها مقید به حفظ ارزش‌های بومی، فرهنگی و دینی خود هستند، ارائه می‌شد. گرایش نسبت به چنین مدلی که بارقه‌های آن خود را در همان زمان نشان می‌داد، هرگز در جهت منافع آمریکا نبود.

آمریکا همواره تلاش کرده بود از ایران و از اسلام سیاسی چهره‌ای غیرعقلانی، ماجراجو، بی‌منطق و خشن و واپس‌گرا ارائه دهد و با آمدن آقای خاتمی و اقبالی که در سطح منطقه و در سطح بین‌الملل از وی و ایده‌هایش شد، همه تبلیغات آمریکا بی‌اثر شد و ارائه چهره‌ای مردمسالار و منطقی از ایران آمریکا را در مقابله با ایران در عرصه بین‌المللی خلع سلاح کرد. به این دلیل‌ در دوران اصلاحات سیاست‌ها و تلاش آمریكا در قبال ایران مقابله با اصلاحات و تضعیف جریان اصلاحی در کشور بوده است.

تمدید همه تحریم‌ها یا محور شرارت خواندن ایران از جمله این اقدامات آمریکا بود. در حقیقت جریان اصلاحی و دولت اصلاحات که بدون نگاه به خارج از درون جامعه و با اقبال گسترده مردمی شکل گرفته بود، از نگاه بوش و جریان نومحافظه‌کار و رادیکال حاکم بر آمریکا مهم‌ترین محور شر برای منافع آمریکا در منطقه بود لذا برای تضعیف آن از هیچ اقدامی فروگذار نکردند. این سیاست آمریکا کاملاً هماهنگ با سیاست اسرائیل بود که انتخاب خاتمی را باعث گسترش نفوذ ایران در منطقه می‌دانست و با آن مخالف بود و حتی به طرق مختلف تلاش می‌کرد مانع گسترش روابط دولت‌های اروپایی با ایران گردد. البته در آن دوران همه آن کسانی هم که امروز فریادهای ضد آمریکایی‌شان گوش فلک را پر کرده، در مقابله با خاتمی و دولت اصلاحات با آمریکا و اسرائیل مسابقه داشتند و هرگز هم همسو با آنها و «ستون پنجم» آنها نبودند.

‌نتیجه موضع‌گیری‌های سران حاكم آمریكا نسبت به مسائل داخلی و مواضع بین‌المللی ایران از نگاه شما چیست؟
آنچه که در عمل اتفاق افتاده این بوده که سیاست‌های رادیکال‌های آمریکا تقویت‌کننده جریان رادیکال در ایران بوده و این جریان بیشترین سود را از سیاست‌های بوش در قبال ایران برده و چون تشدید خصومت با آمریکا را کاملاً در جهت تقویت جایگاه خود ارزیابی می‌کند، کاملاً در این جهت گام بر می‌دارد. در واقع بخشی از نیروهای محافظه‌کار و بخصوص جریان رادیکال آن به این تحلیل باور دارند که وجود دشمن خارجی و بخصوص یک دشمن بزرگ خارجی برای آنها و شاید برای کشور مفید است زیرا:

اولاً با داشتن یک دشمن قوی خارجی بهتر می‌توان انسجام داخلی را حفظ کرد.
ثانیاً چنین دشمنی بخصوص با تشدید تنش عامل تقویت جریان رادیکال در داخل کشور می‌شود.
ثالثاً زمینه را برای فرافکنی مشکلات داخلی فراهم می‌کند و می‌توان با پررنگ کردن دشمن‌ خارجی، از کنار مشکلات داخلی و ناتوانی‌ها در اداره کشور عبور کرد.

برای آمریکا هم، چنین سیاستی مطلوب است چون با این سیاست می‌تواند تصویری ماجراجو و خطرناک از ایران ارائه دهد و کشورهای منطقه را از ایران دور کند و در محافل و سازمان‌های بین‌المللی هم فشارها، محدودیت‌ها و تحریم‌هایش علیه ایران را افزایش دهد.ولی از نظر ما منافع کشور ایجاب می‌کند در رابطه با آمریکا تهدید جدید ایجاد نکنیم، تنش را تشدید نکنیم و حتی‌الامکان تهدیدهای موجود را کاهش دهیم و با كاهش حساسیت‌ها و نگرانی‌های دیگر كشورها از امکانات موجود در سطح بین‌المللی برای توسعه کشور استفاده کنیم. چنین سیاستی هم تأمین کننده منافع ملی خواهد بود و هم باعث بهبود وضع اقتصادی مردم خواهد شد.

مخالفان اصلاحات در ایران تلاش می‌كنند میان دموكراسی‌خواهی و منافع آمریكا در منطقه و ایران رابطه این همانی برقرار كنند؛ به اعتقاد شما علت این امر چیست؟
‌به هر حال اگر از نظر آقایان آمریکا برای کشور ما تهدیدساز است که از نظر ما هست، راه مقابله با چنین تهدیدی هم تنها تقویت دموکراسی در داخل کشور است که تنها با انتخابات آزاد شکل می‌گیرد. مسأله‌ای که در سال 1376 یكبار تجربه شد و تهدید جدی آمریکا را در آن سال - که مقام رهبری هم در صحبتی به آن اشاره کردند- انتخابات آزاد آن سال‌ مرتفع کرد.

دموکراسی را هم اصلاح‌طلبان از آمریكا نیاموخته‌اند بلكه آن را از انقلاب و اندیشه‌های حضرت امام آموخته‌اند که می‌فرمود «میزان رأی ملت است». این جمله امام قویترین شعار دموکراسی‌خواهی است که مدعیان تبعیت امام به طرق مختلف آن را زیر پا گذاشته‌اند و کاری کرده‌اند که امروز در انتخابات مختلف، میزان رأی شورای نگهبان باشد نه رأی ملت.
البته حتماً دوستان اصولگرای مخالف آمریکا فراموش نکرده‌اند که نماینده جناح آنها در سال 1376 به وزارت خارجه انگلیس شرفیاب شد و قبل از انتخابات ریاست جمهوری به آنها اعلام کرد کسانی که اطراف آقای خاتمی هستند، همان کسانی هستند که سفارت آمریکا را اشغال کردند و من با اشغال سفارت مخالف بودم و اگر کاندیدای ما انتخاب شود، ما می‌توانیم با شما و آمریکا در منطقه و از جمله عراق همکاری داشته باشیم.

به نظر شما اصلاح‌طلبان چگونه باید با این ترفند انتخاباتی جناح رقیب مقابله كنند؟
این مهم است كه اصلاح‌طلبان وارد یک جنگ زرگری ساخته و پرداخته رقیب نشوند و توجه اصلی خود را تا انتخابات به کالبدشکافی عملکرد دولت و مجلس معطوف نمایند و روشن کنند که آیا دولت فعلی سفره‌‌های مردم را رنگین ‌تر کرده یا کمرنگ‌تر و مجلس فعلی که از ابتدا وعده ارزانی می‌داد و عدم افزایش قیمت بنزین را به عنوان عیدی به مردم اعلام می‌کرد برای معیشت مردم چه کرده است.

طرح موضوع نظارت بین‌المللی بر انتخابات از سوی یكی از گروه‌های سیاسی بهانه‌ای شده است برای سازمان دادن حملات رسانه‌ای دیگر به جریان اصلاحات ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
میردامادی: به نظر من آن چیزی كه احتمال یا تقاضای نظارت بین المللی بر انتخابات را منتفی می‌كند برگزاری انتخابات آزاد و سالم است. دست‌اندركاران انتخابات هرقدر از انتخابات آزاد و سالم فاصله بگیرند اذهان را بیشتر به سمت نظارت بین‌المللی سوق می‌دهند. ما ضمن اینكه ایرادهای جدی در مورد فرایند انتخابات داریم ولی نظارت بین‌المللی را راه حل آن نمی‌دانیم.

آمريكا و حمايت از اصلاح طلبان

عیسی سحرخیز Aftab_iran@yahoo.com - دوشنبه 24 دی 1386 [2008.01.14]

 

در شرايطي كه اكثريت قريب به اتفاق اصلاح طلبان و تحول خواهان ايران، به ويژه ‏طرفداران جمهوريت و دموكراسي و حقوق بشر، بارها و بارها مواضع خود را در برابر ‏مواضع سلطه طلبانه ي جناح هاي مختلف حاكم بر آمريكا و بخصوص سياست هاي ‏تجاوزگرانه و جنگ طلبانه ي دولت بوش و محافظه كاران جديد بيان داشته اند، اقتدارگرايان ‏و تماميت خواهان ايران با پيروي از سياست نعل وارونه زدن كماكان تلاش دارند اين حقايق ‏را كتمان كرده و يا رنگ ديگري به بوم اتهام هاي خود بزنند.

‏ شروع كارزار انتخابات مجلس هشتم و بحث ضرورت نظارت بين المللي بر روندي ‏غيردموكراتيك و سئوال برانگيز، كه در آن رقباي انتخاباتي به بهانه هاي مختلف رد صلاحيت ‏شده يا نامشان به ترفندهاي گوناگون از صندوق بيرون نمي آيد، حاكميت ايران را بر آن داشته ‏است كه علاوه بر تشديد حملات گسترده و متنوع به اصلاح طلبان و تحول خواهان ايران ، بار ‏ديگر به سياست نخ نماي متهم كردن رقباي سياسي به طرفداري از آمريكا تمسك جويد و در ‏اين زمينه در سطوح مختلف به بوق هاي تبليغاتي خود بدمد؛ يك روز در سفر سياسي- سياحتي ‏يزد، روزهاي ديگر در تريبون هاي سياسي- عبادي نماز جمعه، يك بار در روزنامه ي پرونده ‏ساز و مدير تواب ساز آن، و بارها و بارها در رسانه هاي زير نفوذ و تحت اختيار.

‏ اين جريان كه سياست ورزي قدرتمدارانه را به آن حد از فضاحت رسانده كه دست توصيه ‏هاي ماكياولي را از پشت بسته است، چون به نوع خاصي از "دين و آئين" و "اسلام و شيعه" ‏باور دارد كه دست يازديدن به هر روش و هر چيز در جهت "حفظ بيضه ي نظام" در آن ‏مباح است، به راحتي "راستي و راستگويي" و "صداقت و امانت" را كنار مي گذارد و براي ‏از ميدان خارج كردن "رقيب"، و از نگاه خود "دشمن"، به هر وسيله و ابزاري دست ‏مي يازد. به اين دليل است كه بسياري از رهبران و دست اندركاران اين جريان، از صدر تا ‏ذيل آن، كه دستش در بازي حكومت مداري آلوده شده است به خود حق مي دهند كه براي ‏جلب نظر مردم و فريب خلق هرچه مي خواهند به هم ببافند و هر چه كه مي خواهند بگويند و ‏بنويسند؛ تفاوت نمي كند از حمله ي آيت الله خامنه اي به جريان هاي سياسي- مذهبي شناخته ‏شده چون نهضت آزادي باشد، يا به افراد و گروهايي كه در جريان انقلاب اسلامي و جنگ ‏تحميلي استخوان خرد كرده، اما نظام ديكتاتوري را با هر نام و هر شكل برنتابند و نظام مبتني ‏بر"جمهوريت" را به حاكميت استوار بر "ولايت مطلقه" نفروشند، يا حمله ي افرادي شناخته ‏شده چون شريعتمداري به زباني وقيحانه و در سطوحي گسترده تر.‏
‏ همزمان شدن سفر تبليغاتي جرج بوش به منطقه ي خاورميانه، در جهت سرپوش گذاردن بر ‏شكست سياست هاي سلطه جويانه و جنگ طلبانه ي آمريكا به بهانه ي استقرار دموكراسي در ‏منطقه و به اصطلاح حمايت از اصلاح طلبان، و همچنين سرپوش گذاردن بر افتضاح ورود ‏نظامي به خاك كشورهاي همسايه ايران و عدم امكان خارج كردن نيروهاي نظامي خود از ‏عراق با گيرودار گرم شدن كارزار انتخاباتي ايران، بار ديگر حربه ي تبليغاتي مناسبي در ‏اختيار جريان اقتدارگرا قرار داده است تا با زدن تهمت ها و افتراهاي رنگارنگ و گوناگون، ‏از جمله پيروي اصلاح طلبان از آمريكا، فشار سياسي - رواني بيشتري به رقباي سياسي خود ‏وارد آورند و احيانا براي اثر گذاري بر نتيجه ي آراي مردم، دامنه ي اختتاق حاكم را ‏بگسترانند و فشار بر روزنامه نگاران و مطبوعات را با هدف اعمال هر چه بيشتر سانسور و ‏خودسانسوري شدت بخشند.

‏ به اين دليل است كه در بازي اي يك طرفه، جريان رسانه اي تماميت خواهان به پيروي از ‏سخنان رهبر كشور - فارغ از شاهد بودن خداوند بر رفتار و كردار انسان ها و وجود روز ‏رستاخيز و عقوبت يافتن دروغگويان و نابكاران- هر آنچه كه مي خواهد مي گويد و مي نويسد ‏و اخبار را هر آن طور كه صلاح مي داند شقه شقه كرده و مثله مي سازد تا شايد از آب گل ‏آلود سياست ماهي درشت تري صيد كند.

‏ چند روز پيش بخش فارسي راديو فرانسه مصاحبه اي با صاحب اين قلم انجام داد در مورد ‏حملات شديد آيت الله خامنه اي به طيف گسترده اصلاح طلبان پيگير و پيشرو، از جمله مطرح ‏كنندگان بحث ضرورت درخواست براي نظارت بين المللي بر انتخابات ايران، در شرايط ‏تداوم سياست هاي گذشته شوراي نگهبان در رد صلاحيت شخصيت هاي شناخته شده و ‏نامزدهاي احزاب پرسابقه و همچنين نمايندگان تحصن كننده در مجلس ششم و حاميانشان در ‏جهت صيانت از آراي مردم. در آنجا اشاره اي هم بود به آن بخش از سخنراني اخير جرج ‏بوش رئيس جمهور آمريكا، كه ادعا كرده بود يكي از اهداف اصلي سفرش به منطقه، اعلام ‏حمايت از دموكرات ها و اصلاح طلبان است.

‏ محور پاسخ من در اين مصاحبه ي راديويي اين بود كه آمريكايي ها در عمل هيچگاه طرفدار ‏نيروهاي دموكرات، جمهوريخواه و اصلاح طلب ايران نبوده اند، و هرچه مي گويند تبليغات و ‏دروغي بيش در جهت منافع ملي خود نيست و نبوده است. به اين دليل است كه آنان با وجود ‏اين ادعاها كماكان حامي مالي و سياسي "سلطنت طلبان" هستند. از اين رو، چه تصويب و ‏هزينه كردن بودجه ي كمك هاي مالي كنگره و محافظه كاران جديد آمريكا، و چه اين گونه ‏سخن هاي تبليغاتي بي پايه ي بوش، نتيجه و پيامدي جز دادن گزك به دست جريان هاي ‏اقتدارگرا براي پرونده سازي و سركوب آزايخواهان و جريان هاي ضد استبداد ايران نداشته ‏و ندارد؛ مواضعي كه در اين سال ها بارها و بارها از جانب جريان هاي مختلف مسالمت جو ‏و اصلاح طلب در داخل و خارج كشور، چه در زمان تصويب بودجه ي كنگره و چه در ‏جريان اقدام هاي عملي و تبليغاتي كاخ سفيد تكرار شده ، اما زير تيغ سانسور رسانه هاي ‏حكومتي ايران كمتر به گوش ملت رسيده است- هر چند كه آنان با عقل و بصيرت، با وجود ‏تبليغات حكومتي، از كنه آن آگاه شده اند.

‏ اين پرسش و پاسخ ابتدا دستمايه ي خبري خبرگزاري رسمي ايران شد كه يك باره سياست ‏بايكوت خبري من را كنار گذاشته و بخش هايي دستكاري شده از اين مصاحبه را بر روي ‏تلكس غيرمحرمانه و مطبوعاتي خود منتشر كند. خبري ابتر كه به هر حال وظيفه ي آناني ‏است كه "مامورند و معذور"، و شاخ و برگ دادن به آن ماموريتي است براي جريان هايي كه ‏‏"قلم به مزدند و قلم فروش".

‏ كيهانيان و رئيس شان كه كوس رسوايي را در عالم زده اند و سوابق آن چناني شان، از ‏جمله همكاري گسترده و برنامه ريزي شده با باند سعيد امامي روشن و آشكار است، روز ‏يكشنيه سردمدار در بوق دميدن اين ماجرا شدند و نعل وارونه زدن در جهت اثبات آمريكايي ‏بودن اصلاح طلبان و تحول خواهان ايران؛ در "خبري ويژه" با عنوان "كي بود كي بود، ما ‏نبوديم!" و در "يادداشت روز" به قلم نماينده ي ولي فقيه، با عنوان درشت" چرا (آمريكا) ‏حمايت نكند ؟!"

‏ پيش از اينكه بر روي نمونه هايي از شيوه ي"جعل واقعيات" و "دروغ پراكني" توسط ‏كيهانيان و شريعتمداري انگشت بگذارم، لازم است چند نكته را با آوردن شواهدي روشن كنم. ‏اول اينكه با تمام پرونده سازي ها و اتهام هاي ريز و درشتي كه عليه اصلاح طلبان و ‏تحولخواهان ايران زده مي شد، سابقه ي گفتاري و رفتاري آنان در انقلاب و جنگ روشن تر ‏و شفاف تر از ميراث خواران انقلاب و مدعيان مبارزه با آمريكا بوده است. دوم اينكه اين ‏اقتدارگرايان شناخته شده هستند كه نه تنها پيشينه ي محكمي در مبارزه با آمريكا ندارند، بلكه ‏اگر فرصت دست دهد و شرايط فراهم شود حاضرند در اين جهت اصول انقلاب را زيرپا ‏گذارند و حتي منافع ملي را فداي مصالح شخصي و جناحي نمايند. چرا چنين مي گويم؟ ‏مستندات و دلايلش روشن است:

‏1-‏ روزي، چند روز پيش از آن كه اراده ي آيت الله خامنه اي در اوايل دوران اصلاحات ‏بر تعطيل كردن فله اي مطبوعات جلوه گر شود و فاش گردد، عطاالله مهاجراني وزير ‏ارشاد وقت، مديران و دست اندركاران روزنامه هاي كثير الانتشار كشور را در ‏دفترش واقع در ضلع شمال شرقي ميدان بهارستان جمع كرد كه گلايه ي "مقام رهبري ‏از مطبوعات" را به آنان ابلاغ كند. نشستي كه پيامدش اعلام رسمي و علني "گلايه ‏مديران مطبوعات" از برخوردهاي نظام از جمله "پايگاه دشمن" خواندن مطبوعات و ‏‏"آمريكايي" ناميدن روزنامه نگاران اصلاح طلب و مستقل نيز بود. در آن نشست كه ‏جناب شريعتمداري هم به عنوان نماينده ي رهبري در كيهان حضور داشت از جمله ‏بيان شد كه " كساني كه انگشت اتهام به سويشان نشانه رفته است و نشرياتشان در ‏معرض تعطيل قرار دارد حاضرند مدارك و سوابق خود را در پيروزي انقلاب، ‏حضور در جبهه هاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران به تحريك آمريكا، وضعيت ‏رزمندگي و تعلقشان به خانواده ي شهدا را در يك كفه ي ترازو بگذارند، به شرط اقدام ‏مشابه اتهام زنندگان و قرار دادن مدارك حقانيت شان در كفه ي ديگر ترازو، تا روشن ‏شود كه وزنه ي كدام طرف سنگين تر است". آقاي شريعتمداري در آن نشست نه تنها ‏حاضر نشد از اين پيشنهاد استقبال و حمايت كند، بلكه در اين سال ها نيزهمواره چشم ‏خود را بر اين موضوع بسته است كه مقايسه اي صورت گيرد بين مواضع و عملكرد ‏دست اندركاران و حاميان تسخير لانه ي جاسوسي آمريكا با "خاموشان ناشناس" و ‏‏"مخالفان سرشناس" اين ماجرا.

‏2-‏ در جريان تسخير سفارت آمريكا كه از جانب آيت الله خميني "انقلاب دوم" لقب گرفت، ‏كساني چون دوستان نزديك امروز جناب شريعتمداري، چون احمدي نژاد، جايگاهي ‏نداشتند جز قرار گرفتن در مقام "فراريان ورود به ماجرا" و "طرفداران تسخير ‏سفارت شوروي". افرادي كه امروز وقيحانه چشم بر رفتار و گفتار ديروز خود بسته ‏و داعيه دار و سردمدار مبارزه با آمريكا شده اند. كساني كه از يك سو به دولت ‏يلتسين "باج" مي دهند و از سوي ديگر با دولت "بوش" لاس مي زنند. كساني كه ‏فراموش كرده اند يا خود را به فراموشي زده اند كه اصلي ترين شعار سياست خارجي ‏انقلاب، روزي "نه شرقي، نه غربي" بوده است، شعاري كه اكنون اصرار بر تداوم ‏برنامه ي بي منطق و حساب نشده ي انرژي هسته اي به هر بهايي موجب شده است ‏كه در عمل روز به روز ايران را بيشتر به سمت وابستگي و حتي باج دادن به باندهاي ‏امنيتي- مافيايي روسيه سوق دهند. در اين ميان كسي نيست كه جسارت به خرج دهد و ‏سئوال كند كه اگر تنها بخشي از اين چند صد ميليارد ريال و هزاران ميليون دلار و ‏ارزهاي معتبر كه بي حاصل صرف تكميل و راه اندازي نيروگاه بوشهر شده است، ‏در بخش گاز- اعم از مصارف خانگي، صنعتي و نيروگاهي و حتي صادرات ‏تبليغاتي- سرمايه گذاري و هزينه مي شد، امروز بازده اش در بخش توليد برق و ‏سوخت چه ميزان بود؟ راهي و روشي منطقي كه اگر با صداقت و كياست دنبال ‏مي شد مسلما ملت ايران امروز، با چنين زمستان سرد و كشنده اي دست به گريبان ‏نبود.

‏3-‏ در بيان اين نكات كه در مورد زمان مناسب "پايان دادن جنگ" اجماعي ملي در ميان ‏ايرانيان وجود نداشته است و ندارد، و همچنين اگر سياست هايي ديگر برگزيده مي شد ‏نيازي به "نوشيدن جام زهر" نبود، امروز جاي مباحثه نيست، اما مسلما جاي طرح ‏اين بحث هنوز باز است كه در دوران جنگ تحميلي چه جريان ها و چه افرادي در ‏مبارزه با رژيم بعث عراق و اربابان آمريكايي صدام حسين فعال و پيشگام بودند؟ ‏آقاي شريعتمداري، جنابعالي و يار غار امروز شما جناب احمدي نژاد حاضرند ‏كارنامه ي خود را در اين زمينه رو كنند و در كفه ي ديگر ترازو، در مقابل اصلاح ‏طلبان بگذارند. خود آگاهيد كه در سال هاي پاياني جنگ تحميلي، آمريكائي ها در ‏عمليات نظامي عليه جزاير و سكوهاي نفتي ايران نقش مستقيم و غيرمستقيم داشتند- ‏منظورم تنها مشاركت نظامي، خبري و تبليغاتي عمليات نظامي در جبهه هاي غرب و ‏جنوب نيست- نقش شما و دوستان عزيزتان در آن بخش از ماجرا چه بود؟

‏4-‏ در ماجرايي ديگر، در اتهامي ديگر نيز مي توان اين مقايسه را انجام داد. آيا حاضريد ‏آشكارا و شفاف به افكار عمومي اعلام شود كه در اين سال ها، از لحاظ كمي و كيفي، ‏چه تعداد از اصلاح طلبان و تحول خواهان و چه تعداد از اقتدارگرايان و محافظه ‏كاران از كشورهاي غربي و بخصوص آمريكا ويزاي پناهندگي گرفته يا مشمول ‏شرايط ويژه شده اند؟ و به ما به ازاي آن چه ميزان اطلاعات محرمانه، سري و فوق ‏سري در اختيار دشمن قرار گرفته است؟ چنين اطلاع رساني روشن و شفاف به افكار ‏عمومي شايد بتواند يك بار براي هميشه پرونده ي سفرهاي دانشگاهي و كاري افراد ‏انگشت شماري كه حتي بسياري از آنان براي ورود مجدد خود يا سفر خانواده شان به ‏آمريكا با مشكل عديده مواجهند، مختومه اعلام كند؟

‏5-‏ اقتدارگرايان براي كسب و انتشار مستندات وابستگي اصلاح طلبان و تحول خواهان ‏ايران، به صورت شبانه روزي پرونده هاي آنان را زير و رو كرده و شخم زده اند. ‏آنان اگر تا كنون شواهد و مداركي جز اين اتهام هاي واهي و ساختگي تبليغاتي كه ‏كيهانيان و شخص شريعتمداري و توابان دست پرورده ي او به هم مي بافند در اختيار ‏مي داشتند، مسلما تاكنون دمار از روزگار پدر جد اين گروه از اصلاح طلبان نيز ‏درمي آوردند. مگر نه اين است كه آنان حاضر شدند براي كشف مدرك وابستگي ‏فردي به آمريكا حدود پنج سال خبرهاي ارسالي او و افراد تحت مديريتش را يك به يك ‏كالبدشكافي كنند، و عاقبت دست خالي بازگردند؛ اقدامي ناصواب كه حتي مسئول ‏پروژه را در مقام توبه كردن و پوزش خواستن از فرد نشانده شده بر صندلي اتهام ‏قرار داد! ‏
‏6-‏ ‏....‏

‏ اما براي اینکه بار ديگر حقانيت ضرب المثل "مشت نمونه ي خروار است" را ثابت كنم، ‏لازم است كه به جعليات مندرج در يك شماره كيهان كه به صورت حذف و اضافه، كم و زياد ‏يا جابجايي كلمات و عبارات جلوه گر شده است بپردازم. آن هم نوشته اي در مقام به ظاهر ‏قدرداني از مواضع ضد آمريكايي يك اصلاح طلب و درخواست براي تكرار آن توسط ‏ديگران- در واقع با نيت با پنبه سر بريدن: "واكنش مدعيان اصلاحات عليه اظهارات بوش و ‏اعتراض به حمايت آمريكا از اين جبهه، اگرچه گامي در خور تقدير و مورد انتظار است ولي ‏هرگز كافي نيست و ..."

‏ در اين ميان تنها به آوردن نمونه هايي چند تنها در يك مقوله ي خاص بسنده مي شود، نه ‏كاوشي همه جنبه در تمام اخبار و نوشته هاي يك شماره از روزنامه ي تحت مديريت نماينده ‏ولي فقيه:

‏ الف- اين عبارت، نقل قول گزينه شده ي شخص شريعتمداري است.«ما از اصلاح طلبان، ‏از بيروت و بغداد گرفته تا تهران حمايت مي كنيم و در كنار همه آنها خواهيم ايستاد». جمله ‏اي كه در آن به عمد نام كشور دوست سوريه و پايتخت آن، دمشق حذف شده است. در نطق ‏روز شنبه ي جرج بوش رئيس جمهور آمريكا چنين آمده بوده است: " ...از بيروت تا بغداد و ‏از دمشق تا
‎ ‎تهران..."

‏ ب - اين عبارت جالب تر است: "استدلالات مضحك اين عنصر افراطي دوم خردادي حتي ‏صداي مجري راديو فرانسه را هم درآورد تا آنجا كه خطاب به سحرخيز گفت: پنهان نمي كنم، ‏آمريكاييها بدشان نمي آيد كه اصلاح طلبان در ايران پيروز شوند!"، در اينجا جناب نماينده ي ‏ولي فقيه براي اثبات حقانيت ادعاي خود، كار مهمي انجام نداده است جز اينكه جاي مبتدا و ‏خبر، و سوال و جواب را براي رسيدن به مقصود جابجا كرده است. در خبر خبرگزاري ‏خبرگزاري ترتيب زماني خبر و تنظيم آن كه مورد استناد قرار گرفته، اينگونه آمده بوده است: ‏‏" مجري اين راديو ضمن تاكيد بر اين مطلب كه "پنهان نمي‌كنم، آمريكاييها بدشان
‎ ‎نمي‌آيد كه ‏اصلاح طلبان در ايران پيروز شوند"، نظر سحرخيز را در اين پيوند جويا شد. اين فعال ‏سياسي كه در گفت و گو با رسانه‌هاي وابسته به بيگانه معمولا انتقادات‎ ‎تندي عليه نظام ‏مطرح مي‌كند، گفت: فكرمي كنم كه آمريكاييها با اصلاح طلبها ميانه‎ ‎خوشي ندارند، وقتي ‏بسياري از اصلاح طلبان براي سفر به آمريكا بايد مدتها منتظر صدور‎ ‎ويزا باشند و از طرف ‏ديگر به جريان‌هاي خاص ويزا داده مي‌شود، طبيعتا نوع دشمني‎ ‎آنها نيز مشخص است
".
‏ پ- جالب اين است كه در اين مطالب هر جا كه كوچكترين اشاره اي شده است به سخنان ‏آقاي خامنه اي حذف گرديده، بلكه آنجا نيز كه نام افرادي چون اكبر گنجي كه دولت بوش به ‏دلايل مواضع ضد جنگ و مخالفت با سلطه جويي آمريكا از صدور ويزا برايشان خودداري ‏مي كند يا آن را دستخوش چرخه ي ديوانسالاري مي سازد، آمده بود، عامدانه به تيغ سانسور و ‏تحريف سپرده شده، و در مقابل تمام اين افراد حقوق بگير دولت آمريكا يا موسسات جاسوسي ‏معرفي شده اند: "مدعيان اصلاح طلبي در شرايطي تلاش مي كنند حساب خود را از حمايت ‏آمريكاييها جدا كنند كه طي سالهاي اخير دقيقاً رهنمودهاي بنيادهاي آمريكايي نظير بنياد ‏سوروس، بنياد اعانه ملي آمريكا و... را در ايران دنبال كرده اند و به همين دليل امروز نيز ‏عناصر كليدي شان در حوزه هاي حزبي، دانشجويي و مطبوعاتي نظير ... تحت الحمايه ‏سازمانهاي وابسته به دولت آمريكا قرار دارند! به مدعيان اصلاحات توصيه مي شود، به ‏جاي آنكه در «گويش» از حمايت آمريكاييها فاصله بگيرند، «بينش» و «منش» خود را از ‏‏«آمريكا محوري» بزدايند." ‏
‏ ت- اما بخش جالب تر جعليات شريعتمداري، در مورد بيانيه اي تحليلي است با عنوان ‏‏"فراخوان جديد صلح خواهي ملت ايران" كه از متن طولاني آن، از جمله انتقاد از سياست ‏هاي سلطه گرانه و جنگ طلبانه ي آمريكا، به يك عبارت ناقسص وابتر بسنده شده است. ‏بخشي كه با دروغ پردازي و آگرانديسمان مي تواند از نگاه جرياني خاص مبناي حمله به ‏اصلاح طلبان قرار گيرد. اين بياينه اي است كه به دليل فضاي سانسور و خودسانسوري شديد ‏حاكم بر رسانه هاي داخلي، و در كنارش تهديدها و تحديدهاي مستقيم و غيرمستقيم در جهت ‏عدم پرداختن و اطلاع رساني مطبوعات در حوزه انرژي هسته اي، و يا نام بردن از شخصيت ‏هاي حقيقي و حقوقي شناخته شده ي مغضوب و محذوف، جايگاهي در روزنامه ها نمي يابد. ‏اما اين عدم درج تحت فشار حكومت به عنوان انتشار پيش هنگام از جانب رسانه هاي غربي، ‏به خورد افكار عمومي داخلي داده مي شود: "چند هفته قبل در فاصله 3 روز بعد از انتشار ‏گزارش 16نهاد اطلاعاتي آمريكا كه در آن به صلح آميزبودن فعاليت هسته اي ايران اعتراف ‏شده و خشم توأم با رسوايي دار و دسته بوش را برانگيخته بود 333نفر از مدعيان ‏اصلاحات با امضاي بيانيه اي خواستار تعليق غني سازي اورانيوم در ايران شده بودند- يعني ‏دقيقاً همان خواسته غيرقانوني آمريكا و متحدانش در طول 3 سال چالش هسته اي با ايران- ‏اين بيانيه قبل از انتشار در ايران، از سوي رسانه هاي غربي منتشر گرديده و با استقبال ‏محافل آمريكايي و صهيونيستي روبرو شده بود".‏
‏ اما بايد ديد كه در اين بيانيه كه نمونه ي مشابه آن در هفته پاياني اسفندماه 1385 انتشار ‏يافت، چه مطالب و مواضعي درج شده است كه اين گونه خواب اقتدارگرايان را در مقابل ‏نمايشي از چند صدايي بودن جامعه ي ايران- بر خلاف تبليغات براي نشان دادن يك صدا بودن ‏ملت ايران در جريان سياست هاي مرتبط با انرژي هسته اي و برنامه هاي تنش زا - چنين ‏آشفته مي سازد و فريادشان را به آسمان مي برد.

‏ فصل الخطاب "فراخوان جديد صلح خواهي ملت ايران" اين پاراگرف است: بار ديگر اعلام ‏مي كنيم كه "اگرچه برخورداری از دانش و فن آوری هسته‌ای را، صرفنظر از کاربرد ‏تسلیحاتی آن، حق مسلم مردم ایران می دانیم، اما بر این نکته تاکید داریم که ملت ایران ‏حقوق اساسی تر و مهمتری چون برخورداری از حق "مردمسالاری و حقوق بشر"، ‏‏"امنیت و آزادی" و " عدالت و رفاه" ـ و در اين شرايط خاص سياسي" حق برخورداري از ‏يك انتخابات آزاد، سالم و عادلانه" ـ را نیز دارد و کسب این حق نباید دیگر حقوق ملت را ‏نفی و یا کمرنگ کند و خدای ناکرده سایه ی شوم جنگ و ویرانی را بر سر آنان بگستراند. ‏به باور ما در شرایط جديد نيز پذيرش پیشنهاد مدیر آژانس بین المللی انرژی اتمی، جناب ‏آقای محمد البرادعی مبتنی بر "تعلیق در برابر تعلیق" اقدامی آجل و دوراندیشانه برای ‏پیشگیری از تحریم و جنگ است و می تواند سیاست "برد ـ برد" را شکل دهد و سازماندهی ‏کند و بهانه را از دست آتش افروزان و جنگ طلبان بگیرد. همانگونه که در بطن این ‏پیشنهاد نهفته است خط مشی "تعلیق در برابر تعلیق" از یک سو حکومت ایران را وادار ‏می کند که تعلیق موقت را بپذیرد و داوطلبانه برنامه غنی سازی را تا مدت مورد توافق ‏متوقف کند و از سوی دیگر فشارها و مجازات‌های اقتصادی علیه ایران را تا زمان مورد ‏توافق طرفین به حالت تعلیق درآورد. راهکار دیگر می تواند پذیرش پیشنهادهاي جمعي ‏گروه 5+1 يا پيشنهاد دولت فرانسه با اصلاحاتی توسط جمهوری اسلامی ایران همراه با ‏تعلیق و پیگیری مذاکرات باشد.

‏ حال بايد اين پرسش را مطرح كرد كه چرا در شرايطي كه اقتدارگرايان مشغول پذيرايي و ‏مجيز گويي مدير آژانس بين المللي انرژي هسته اي و دور گرداندن آقاي البرداعي هستند، و ‏اين بار صلاح ديده اند كه سطح ديدارها تا آيت الله خامنه اي نيز ارتقا يابد و سياست هاي ‏برادعي و آژانس مورد ستايش و تمجيد فراوان قرار گيرد. اما در جعليات خود نمي گويند كه ‏از جمله سياست هاي دورانديشانه ي جناب ايشان سياست"تعليق در برابر تعليق" براي ‏پيشگيري از تحريم هاي گسترده تر و جلوگيري از سياست هاي جنگ طلبانه ي آمريكا عليه ‏ايران با هدف جا انداختن برنامه ي "برد- برد" بوده است؟

‏ بايد اين سوال را نيز پرسيد كه چرا عامدانه چشم ها در برابر اين پاراگراف هاي بيانيه ‏بسته مي شود و در "جعليات تبليغاتي" رسانه هاي اقتدارگرا، امضا كنندگان آن از لسان آيت ‏آلله خامنه اي "جاسوس و مزدورآمريكا" و در قلم نماينده ي رسانه اي اش گروه هاي و افرادي ‏كه " در بسياري از موارد، پا به پاي آمريكا حركت كرده اند و به گواهي اسناد موجود، زبان ‏آمريكا را در كام و مواضع اين قدرت بيگانه را در گام داشته اند" معرفي مي شوند؟ مگر نه ‏اين است كه اين جمع شناخته شده سياست هاي جنگ طلبانه ي كاخ سفيد را نقد و خط مشي ‏سلطه جويانه دولت بوش را اين گونه رد كرده و مي كنند:

‏ ‏
‎ ‎‏ "امضا کنندگان این بیانیه مصرانه بر سیاست اعتمادسازی در عرصه ی جهانی تاکید دارند ‏و آن را از طریق تعامل با خاوير سولانا و نمایندگان گروه موسوم به 5+1 و دبیرکل سازمان ‏ملل امکانپذیر می دانند. به باور این جمع، تداوم سیاست‌های تنش‌زا و سخنان و اقدام های ‏تحریك‌آمیز نمایندگان حاکمیت در داخل و مجامع بین المللی تنها دیوار بی اعتمادی گسترده ‏میان ایران و جامعه جهانی را ضخیم تر خواهد ساخت و به نفع برنامه های کاخ سفید برای ‏ایجاد یک اجماع بین المللی علیه تمامیت ارضی و منافع ملت عزیز ایران خواهد بود.

‏ ما همچنین ضمن پرهیز دادن دولت بوش از هرگونه اقدام ماجراجویانه با هدف جنگ ‏افروزی در منطقه و حمله به خاک ایران با نيت اثر گذاري بر روي آراي انتخاباتي ملت ‏آمريكا، نگرانی عمیق خود را نسبت به پیامدهای ویرانگر سیاست های جنگ طلبانه که با ‏هدف تحت الشعاع قرار دادن شکست های داخلی و بین المللی و کمرنگ ساختن مشکلات ‏فزاینده سیاسی و اقتصادی صورت می گیرد، بیان می کنیم."

‏ اقتدارگرايان، به ويژه امثال شريعتمداري، بايد تا دير نشده از گذشته عبرت بگيرند و به جاي ‏اهتمام به "جعل واقعيات" و "پرونده سازي" با هدف تخريب "رقباي سياسي" و "مخالفان ‏فكري"، و هر رطب و يابسي را در جهت فريب مردم و افزايش آراي انتخاباتي سرهم كردن، ‏راهي را بر نگزينند كه همانگونه كه شمارگان يك ميليوني كيهان را به كمتر از يك بيستم تنزل ‏داده اند، از شمار مخالفان سياست هاي سلطه گرانه ي آمريكا نيز بكاهند، و با ندانم كاري ‏آشكار خويش روز به روز بر شمار طرفداران تجاوز نظامي آمريكا به خاك ايران به بهانه ي ‏نبود آزادي و استقرار دموكراسي بيفزايند.

‏ تكليف ما روشن است و راه و روش مان روشن تر؛ نه مجيز آمريكا را گفته ايم و مي گوئيم، ‏نه منت روسيه را كشيده ايم و مي كشيم؛ نه به استقلال كشور چوب حراج زده و مي زنيم، نه ‏تماميت ارضي كشور را رايگان فروخته ايم و مي فروشيم؛ نه چشم به حمايت سياسي و كمك ‏مالي حاكمان كاخ سفيد داشته و داريم، و نه پول نفت را به جيب دلالان و اسلحه فروشان كاخ ‏كرملين ريخته و مي ريزيم؛ نه...

‏ اگر به اسلام باور داريم و روز جزا، پايه ي آن را "راستي" مي دانيم و "صداقت"، شما ‏چطور؟ آيا آن دنيا تان هم چون اين دنيا خواهد بود؟

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                    blog stats

Free Web Counters & Statistics