نویدنو:19/08/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

کناره گيری ساکاشويلی می تواند به نفع مصالح ملی گرجستان وگرجيان باشد.

 م.م.تقی زاده

در ميان جمهوريهای برآمده از اتحاد جماهير شوروی، جمهوری گرجستان سرگذشت خاص خود  را دارد.

در گيريهای داخلی گرجستان را به چهار قسمت تبديل کرده است. گرجی، آبخاز، آسته تين و آجاريا. پنجمین ملت گرجستان، آذربايجانيها می باشند که از زمان شوروی هم فاقد حق خودمختاری بودند، در نتيجه دولت مستقل جديد گرجستان نيز اين سنت را حفظ کرد و حقوق ملی آنها برسمیت نشناخت. 

دوران استقلال در اين جمهوری با زویاد کامساخورديا آغاز شد. دوران يکساله کامساخورديا با آنارشی، کشت و کشتار همراه بود. در اين دوران شيرازه اقتصادی، اداری و امنيتی در اين کشور نوپا فرو ريخت. شعار اين دوره، گرجستان برای گرجی ها بود .دراین دوران طبيعی است که اين شعار پی آمد خود را نيز داشت، آزار و اذيت غير گرجيها تا حد پاکسازی آنها از گرجستان رسيد. ازجمله، در پی وخامت اوضاع اقتصادی ــ سياسی گرجستان "مستقل" و فشارهای ناشی از آن، اکـثریت آذربایجانیها به جمهوری آذربايجان کوچ کردند.

با روی کار آمدن شواردنادزه اوضاع اندکی آرام گرفت. سياستهای خارجی و داخلی وی سمت گيری مشخصی پيدا کرد. اما مديران کهنه کار بغارت صنايع باقيمانده از شوروی پرداختند. مردم امکانات اقتصادی خود را از دست دادند. حتی در بعضی مواقع امکانات زيست بيولوژيک نيز زيرعلامت  سوال رفت. در اندک مدت عده قابل توجهی از سکنه گرجستان جهت امرار معاش به کشورهای مجاور پناه بردند. در يک کلام حيات و ممات مسئله اصلی مردم بود. گرسنگی، نابسامانی مشکلات برق و آب- بهداشت در سراسر جمهوری بوضع اسف انگيزی رسيد. شايد گرجستان از نادر دولتهائی باشد که بعلت اوضاع بد اقتصادی، مقامات دولتی و نظامی حقوق خویش را رسما و علنا از آمريکا دریافت می کـنند.

ساکاشويلی و ديگر مخالفان شواردنادزه ، آشکارا سمت گيری غربی و آمريکائی داشتند. با حاکميت شواردنادزه به پيکار تبليغاتی پرداختند. اوضاع نابسامان اقتصادی بهترين مستمسک برای آنها بود. آنها با وعده و وعيد، توده های مردم را بطرف خود جلب کردند و در اين تلاس موفق نيز بودند. در نتيجه حمايتهای مردم، کشورهای غربی و آمريکا، انقلاب مخملی که اولين انقلاب از این نوع بود، در اين کشور بوقوع پیوست. البته تأثیرموضع ضعیف روسيه را نيز در اين امر نبايد ناديده گرفت. روسيه که خود را جانشین اتحاد شوروی سابق ميداند و تمام حق و حقوق شوروی را از آن خود کرده است، در اين زمان، خود در داخل با مشکلات عديده درگير بود. اوضاع اداری و اقتصاد نابسامان و درگيريهای ملی، بخصوص جنگ چچنستان از آن جمله هستند.

در هر صورت ساکاشويلی در گرجستان بقدرت رسيد. او برای تحکيم قدرت خود به يک سری نمايشات سياسی دست زد. آجاريا را به اصطلاح به گرجستان برگرداند و وعده داد که حکومتهای خودمختار آبخازيا و آسه تين را به گرجستان الحاق سازد. برای پيشبرد اين سياست خود به جنگ تبليغاتی برعليه روسيه پرداخت و روابط ديپلماسی خود را با کشورهای غربی تحکیم کرد. در نتيجه، گرجستان بازارشراب خود را از دست داد. علاوه بر آن با سيستم روادید روسيه نيز مواجه گرديد که هر دو به اقتصاد نابسامان گرجستان ضربه مهلکی وارد آورد. گرجستان از هيچ منابع زير زمينی نفتی و نظاير آن برخوردار نيست. صنايع ماشين سازی و ذوب فلز و هواپيما سازی با فروپاشی اتحاد شوروی از هم پاشيده شد. بعد از اتحاد شوروی اقتصاد گرجستان ميتوانست در زمينه توريسم و کشاورزی و دامداری رشد نمايد. ساکاشويلی به اين امر و به سر و سامان دادن کشاورزی و توريسم توجه درستی نکرد. این صنایع، احتياج به سرمايه گذاری خارجی داشت که با توجه به اوضاع نابسامان گرجستان هيچ صاحب سرمايه ای آماده سرمايه گذاری در اين کشور نگردید و علاوه بر آن صنايع کشاورزی و دامپروری نيز بازاری نداشت. بازار داخلی هم در آن حد نبود که توجه کسی را به خود جلب کند.

مجموعه اين عوامل باعث شد که دولت ساکاشويلی  نتواند تغييرات اقتصادی اساسی در زندگی اهالی گرجستان بوجود آورد.  وعده برگرداندن آبخازيا و آسه تين نيز عملی نشد، به مرور زمان، کم کم در ميان مردم ، جوکهائی برعلیه وی ( ساکاشويلی) رواج یافت و مردم بدين وسيله شخصيت و سياستهای وی را به نقد کشيدند.

ساکاشويلی با به دست گرفتن قدت که با رنگ دمکراسی همراه بود، بلافاصله به توطئه های جدی بر عليه ياران خود دست زد که تا کنون قسمتهائی از آن افشا گرديده است. کشته شدن زوراب شوانيه، نخست وزير وقت و درگيری با وزير دفاع، لطمه جدی به اعتبارات وی در بين مردم زد.

تظاهرات دهها هزار نفری امروزی نتيجه اين عمکردهای آقای ساکاشويلی می باشد. اگر دولتهای خارجی نيز در اين امر دست داشته باشند، آنها هم به ضعفها تکيه می کنند.

حالا ديگر ساکاشويلی بر سر دو راهی قرار دارد. يا بايد به خواست مخالفين خود جواب مثبت داده از مقام خود کناره گيری نموده  و به انتخابات رضايت دهد - که انسانی ترين و ملی ترين سياست نيز اين گزينش است- یا به راه ديگر، با تکيه بر نيروهای مسلح  به سرکوب مخالفين بپردازد. اين راه علاوه بر خونريزی و آدم کشی نتيجه مشخصی دیگری در پيش نحواهد داشت . نيروهای مسلح در دوران ساکاشويلی از امکانات خوبی برخوردار شده اند. حقوق و مزايای آنها بالا رفته است، مستشاران نظامی آمريکا، ارتش گرجستان را آموزش  می دهند. تنها در نتيجه مخالفت روسيه است که هنوز به عضويت ناتو در نيامده است. اما به نظر می رسد منبع درآمد برای پرداخت حقوق آنها نيز به خشکی می گرايد. محل درآمد دولت جوابگوی هزينه و حقوق و مزايای آنها نيست. بنابر اين معلوم نيست که نيروهای مسلح به فرمانبرداری از رياست جمهوری ادامه بدهند یا نه! از طرفی  هم بافت نيروهای مسلح  از آن مردم است.آنها با مردم  روابط قوم و خويشی دارند و از سکنه يک کشورند، منافع ملی واحدی دارند، ودر معرض هجوم خارجی هم قرار نگرفته اند. بنابر اين تحت ميتوانند تأثير مخالفين نيز قرار بگيرند. از طرف دیگر تجربه دوران کامساخورديا را نيز در پشت سر دارند. به نظر نمی رسد به برادر کشی بپردازند. تنها راه برون رفت از اين بحران سياسی، اقتصادی و اجتماعی کناره گيری آقای ساکاشويلی از قدرت می باشد. متأسفانه تا بحال نيز وی دم از عدم سازش زده است.

م.م.تقی زاده

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics