نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

در نامه اي به وزير ارشاد و رييس ديوان عدالت اداري؛
عمادالدين باقي به منع انتشار كتاب‌‏هايش اعتراض و شكايت كرد

نویدنو:06/8/1385

در نامه اي به وزير ارشاد و رييس ديوان عدالت اداري؛
عمادالدين باقي به منع انتشار كتاب‌‏هايش اعتراض و شكايت كرد

ايلنا: عمادالدين باقي، نويسنده و پژوهشگر در نامه‌‏ها‏ى جداگانه‌‏اى به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى و رييس ديوان عدالت ادارى نسبت به منع انتشار كتاب‌‏هايش اعتراض و شكايت كرد.

به گزارش "ايلنا" در نامه عمادالدين باقى به صفار هرندى و رازينى آمده است: در جهانى كه توليد كتاب ثانيه‌‏اى شده است و يكى از شاخص‌‏هاى اساسى توسعه يا واپس‌‏ماندگى فرهنگى را نرخ توليد و شمارگان كتاب تشكيل مي‌‏دهد، جامعه ما از سهم بسيار اندكى در توليد جهانى كتاب برخوردار است، يعنى در ايران يك صفحه در ثانيه در برابر بيش از چهارصد هزار صفحه در ثانيه توليد كتاب در جهان.
اين نامه مي‌‏افزايد: در سال 2004 فقط آمار كتاب‌‏هاى چاپ اول 200 هزار ناشر در جهان (به جز ايران) 937 هزار و 500 عنوان كتاب (375 هزار عنوان به زبان انگليسى) بوده است. ميانگين تيراژ كتاب‌‏هاى چاپ اول 30 هزار نسخه و ميانگين صفحات هر كتاب 185 صفحه بوده است.
در ادامه اين نامه آمده است: بر اساس داده‌‏هاى فوق نتيجه مي‌‏گيريم كه در سال 2004 با تيراژ 28 ميليارد و 125 ميليون نسخه، معادل پنج تريليون و دويست و سه ميليارد يكصد و بيست و پنج ميليون صفحه يعنى در هر ثانيه 164 هزار و 990 صفحه توليد شده است. با توجه به نرخ رشد 15 الى 20 درصدى تيراژ كتاب در هر سال (از سال 2000 تا 2006) اگر 30 درصد رشد را در فاصله 2004 تا 2006 به آن بيفزاييم، به 214 هزار و 486 صفحه در ثانيه بالغ مي‌‏شود. اين رقم فقط متعلق به: اول فقط چاپ اول، دوم فقط دويست هزار ناشر در جهان، سوم منهاى كتاب‌‏هايى است كه از طريق شبكه جهانى اينترنت در اختيار خوانندگان قرار مي‌‏گيرد و چهارم نيز كتاب‌‏هايى كه توسط كتابخانه‌‏هاى بزرگ دنيا تكثير و به خوانندگان ارائه مي‌‏شود. به عبارت ديگر آمار واقعى توليد كتاب در جهان را مي‌‏توان حداقل دو برابر رقم فوق يعنى دست‌‏كم بيش از 400 هزار صفحه در ثانيه برآورد كرد.
در ادامه اين نامه آمده است: و اما در ايران در سال 1382 رقم 37 ميليون صفحه در كل زمينه‌‏ها (رقم دقيق‌‏تر 37 ميليون و 273 هزار و 246) و در سال 1383، 35 ميليون صفحه (رقم دقيق‌‏تر 35 ميليون و 19 هزار و 63) سهم توليد كتاب در تمامى رشته‌‏ها بوده است كه عبارت است از تقريباً هر ثانيه يك صفحه (11/1). صرف‌‏نظر از ارزشيابى كيفى اين توليدات، به لحاظ كمى نيز اين رقم تاسف‌‏بار است و به ويژه در يك‌‏سال اخير سير قهقرايى افزون‌‏ترى يافته است. با ارايه آمار كاذب كه عمدتاً مربوط به كتاب‌‏هاى درسى و دانشگاهى (كه خريد آن الزامى است) يا كتب فنى و علوم محض است، واقعيت تغيير نمي‌‏يابد. شاخص واقعى در شمارگان كتب علوم انساني، اجتماعى و سياسى است كه علم مديريت جامعه هستند.
باقى در ادامه نامه خود به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى و رييس ديوان عدالت اداري، آورده است: محدوديت شديد اعمال‌‏شده در سال 84 و 85 نسبت به صدور مجوز چاپ كتاب‏، صنعت در حال احتضار نشر و نويسندگى را به سوى اضمحلال و نابودى سوق مي‌‏دهد. ده‌‏ها تن از نويسندگان و ناشران مهم ماه‌‏هاست در توقف و انتظار نشر آثارشان نشسته‌‏اند. اين در حالى است كه فقط در چند كشور توسعه نيافته و غيردموكراتيك در جهان، رسم كسب مجوز پيش از انتشار براى كتاب و روزنامه هنوز پا برجاست و متأسفانه كشور با فرهنگى چون ايران نيز در عداد آنها قرار دارد، حال آن كه امروز حتى در افغانستان، انتشار كتاب و روزنامه مجوز پيش از چاپ نمي‌‏خواهد و تنها پس از چاپ اگر شاكى وجود داشت كه شكايت او برخلاف حق آزادى بيان نبود، به آن رسيدگى مي‌‏شود و در صورت محكوميت نيز غالباً جريمه مالى مقرر مي‌‏شود.
در ادامه اين نامه آمده است: در ايران نه تنها موازين بين المللى حقوق بشر بلكه قانون اساسى جمهورى اسلامى نيز بر حق آزادى بيان دلالت دارد و قانونگذاران (واضعان قانون اساسى) در مذاكرات مجلس خبرگان در شرح اصل 24 قانون اساسى كه درباره آزادى بيان است، گفته‌‏اند اين حق شامل نوشتن كتاب در رد نظام جمهورى اسلامى هم مي‌‏شود. دكتر بهشتي، نايب رييس مجلس خبرگان در هنگام بحث پيرامون مفهوم آزادى بيان در اصل 24 قانون اساسى از خبرگان پرسش مي‌‏كند: ,خواهش مي‌‏كنم به اصل سوال جواب بدهيد. بنده مي‌‏گويم يك كسى آمده كتابى نوشته كه اصلاً سيستم جمهورى اسلامى سيستم بدى است. مي‌‏خواهيم بدانيم بر طبق اين اصل قانون اساسى بايد جلوى كتاب او را بگيرند يا نه؟, شهيد باهنر در پاسخ مي‌‏گويد: ,خير، اگر چنانچه عنوان قيام و اقدام دارد، به صورتى كه مي‌‏خواهد اصل سيستم را به هم بزند، اين البته اشكال دارد ولى اگر به صورت اظهار نظر و بيان عقيده باشد، وقتى كه ما اول نوشتيم نشر افكار و عقايد، حتى ممكن است كسى عقيده خودش را كه عقيده‌‏اى غيردينى است، بيان كند و مي‌‏خواهد عقايدش را بگويد. او يك طرز فكر اجتماعي، فلسفى و سياسى دارد و بيان مي‌‏كند.,
اين نامه در ادامه تصريح كرد: نماينده ديگرى (موسوى تبريزى) نيز اصل خدادادى آزادى را مطرح مي‌‏كند و مي‌‏گويد طبق آن ,كمونيست هم كه نه به مبدأ و نه به معاد اعتقاد دارد، حتى در ترويج مرام خود آزاد است., پس از اين بحث و با چنين تصورى از آزادى بيان بود كه اصل 24 قانون اساسى رأى آورد. (نك:مشروح مذاكرات مجلس بررسى نهايى قانون اساسى. ج‌‏ا. ص 650- 659) مرحوم مطهرى در سال 1358 آزادى بيان را شامل تدريس استادان ماركسيست ضدمذهب در دانشگاه‌‏ها نيز دانسته‌‏اند.
در ادامه اين نامه آمده است: طرفه آن كه كتاب‌‏هاى ممنوع شده اينجانب از شمار هيچ‌‏يك از آنها نيز نبوده‌‏اند. نام اين كتاب‌‏ها عبارتند از: ,حق حيات,، ,دين و حقوق بشر,، ,درس‌‏هايى درباره حقوق بشر,، ,زندان,، ,سكولاريسم,، ,شهر مدرن, و ,تجربه خمينى,. در بند ب ماده 3 مقررات نشر كتاب، مصوب شوراى عالى انقلاب فرهنگي، مواردى كه كتابى شايسته و مجاز به نشر نيست، احصاء شده و كتاب‌‏هاى اينجانب مصداق هيچ‌‏يك از آنها نيست. مقررات نشر كتاب در ماده 3 دولت و همه اركان حكومت را موظف مي‌‏داند كه بر اساس قانون از حريم آزاد كتب و نشريات مجاز حمايت كنند و در جهت انتشار كتب مفيد و تعالى و مقابله افكار و تقويت روح نقادى و برخورد آزادانه آراء و نظريات و آزادى و استماع اقوال و اتباع احسن و كشف نظر صحيح به عنوان حق طبيعى هر فرد از افراد ملت تلاش كنند. در همين ماده متذكر مي‌‏شود كه هيچ مقام رسمى و غيررسمى نمي‌‏تواند با اعمال فشار، انتشار يا عدم انتشار كتب و نشريات مجاز را باعث شود.
اين نامه مي‌‏افزايد: اين در حالى است كه گرچه اصل صدور مجوز مغاير حقوق طبيعى شهروندان براى آزادى بيان است اما طبق ماده 4 همين مصوبه مرجع قانونى صدور مجوز كتاب، هيأت نظارت است در حالى كه تمام اين تصميمات در وزارت ارشاد و توسط ادارات تابعه اين وزارتخانه صورت مي‌‏گيرد كه عملى برخلاف قانون است.
در ادامه نامه عمادالدين باقى به صفار هرندى و رازينى آمده است: وزارت ارشاد با تبديل حق نشر كتب و مجلات به يك امتياز، علاوه بر اينكه يك حق قانونى و طبيعى و حقوق بشرى براى توليد انديشه و گردش آزاد اطلاعات را پايمال ساخته و بساط نوعى رانت‌‏خوارى را گسترانيده است، همچنين از طريق ايجاد محدوديت يا خطر براى مجوز نشر و كتاب و مجله (دريغ ورزيدن امتيازى كه در اصل حق است) يا جلوگيرى از تسهيلات حمايتي، ناشران را دچار نگرانى و بحران ساخته است. كسى كه در ساليان گذشته هيچ شغل دولتى نداشته و از طريق اجراى طرح‌‏هاى پژوهشى و انتشار كتاب‌‏هايش امرار معاش كرده است، با ممنوعيت كتاب‌‏هايش در اين شرايط طاقت‌‏فرساى اقتصادى كه در دولت جديد طاقت‌‏فرساتر شده است، چگونه بايد ادامه حيات دهد؟ اگر بند ناف صاحبان قدرت به درآمد باد آورده نفت گره خورده است و طعم اين مشكلات را نمي‌‏چشند، آيا مجازند با ساير شهروندان چنين رفتار كنند؟ دولتى كه شعارش عدالت و معيشت است، چگونه ناشران و نويسندگان را با خطر بيكارى و محروميت از يگانه منبع درآمد زندگي‌‏شان مواجه مي‌‏سازد؟
اين نامه در ادامه آورده است: به هر تقدير اين نامه فقط حكايت يك نويسنده است و ده‌‏ها تن ديگر از صاحبان قلم با چنين معضلى روبرويند. در عجبم در حالى كه مورخان و مستشرقان، راز گسترش آغازين اسلام را تسامح و تساهل و بردبارى فرهنگى مي‌‏دانند و در دنياى امروز كه كنترل و سانسور فرهنگى و آثار علمى و فكرى بي‌‏معنا و شگفتي‌‏ساز شده است، ما شاهد چنين محدوديت‌‏هايى براى كتاب هستيم. نمي‌‏دانم برخى متوليان امور مي‌‏خواهند از ارايه سيماى ضدفرهنگى و مخالف آزادى بيان و انديشه از نظام جمهورى اسلامى چه سودى ببرند؟
اين نامه در ادامه مي‌‏افزايد: گرچه من به عنوان يك نويسنده مسوول نمي‌‏توانم نسبت به حق صنفى همكاران خويش بي‌‏تفاوت باشم، اما اينك به تقرير مشكل خود مي‌‏پردازم و واقفم كه همكاران ديگرم براى مسوولان و مردم پيرامون حبس آثار خويش اطلاع‌‏رسانى كرده يا خواهند كرد و شايسته است مسوولان به‌‏هنگام به خواسته‌‏هاى قانونى آنها توجه كنند وگرنه محتمل است اين اعتراض‌‏ها در مجال ديگرى به يك اقدام صنفى جمعى مبدل شود.
عمادالدين باقى در ادامه نامه خود به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى و رييس ديوان عدالت اداري، آورده است: در دوره مديريت پيشين وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي، مدت زمان بررسى و صدور مجوز نشر كتاب را تقريباً به دو الى سه هفته كاهش داده بودند، به جز معدود كتاب‌‏هاى ويژه‌‏اى كه محتمل بود زمان بيشترى را براى بررسى بطلبد، اما در دوره مديريت جديد، اين زمان نه تنها به چند ماه افزايش يافته، بلكه در موارد بسيارى به مدت زمان نامحدود و نامعلومى سپرده شده است. اكنون به جز يك اثر كه پنج سال است ابتدا در يكى از موسسات، سپس وزارت ارشاد بلا تكليف مانده، قريب به دو سال است كه شش كتاب ديگر از اين قلم در محاق بررسى در وزارت ارشاد است و پس از سپرى شدن اين زمان طولانى اعلام داشته‌‏اند كه به كتابهايم مجوز انتشار نمي‌‏دهند و هيچ نامه و مكتوبى حاوى اين پاسخ و ادله و مستندات قانونى منع چاپ كتاب را تسليم نمي‌‏كنند.
در ادامه اين نامه آمده است: علي‌‏رغم اينكه امكان انتشار كتابهايم را در خارج از ايران بدون محدوديت‌‏هاى كنونى در كشور داشتم، اما به سبب علايق ملى خويش، زيبنده كشور و حتى نظام جمهورى اسلامى نمي‌‏دانستم كه نويسندگانى در ايران زندگى كنند و آثارشان در خارج از كشور به زيور طبع آراسته شود. همواره تمايل و اعتقاد داشتم و ترجيح داده‌‏ام كه در سرزمين خويش و در چارچوب قوانين و مقررات جارى با وجود محدوديت‌‏هاى آن فعاليت كنم، به همين سبب تضييع حقوق مادى و معنوى خود را در ماه‌‏هاى گذشته ناديده انگاشتم و همچنان در بلاتكليفى و بي‌‏پاسخ نهادن كتاب‌‏هاى معطل‌‏مانده خويش نشستم. گرچه توسل به مقامات دولتى را در شأن نويسندگان نمي‌‏دانم اما به دليل باور به مشى گفت‌‏وگو به جاى جنجال‌‏آفرينى چند بار خواستار ديدار و گفت‌‏وگو با وزيرارشاد براى حل مشكل شدم.
اين نامه مي‌‏افزايد: با وجود آن كه يكى از وظايف اين وزارتخانه رسيدگى به مطالبات و مشكلات نويسندگان است، اما پس از ماه‌‏ها اين خواسته نيز بي‌‏پاسخ ماند و گويى فرياد را بر گفت‌‏وگو ترجيح مي‌‏دهند. اكنون صبر و انتظار بيش از اين مصداق انظلام است و از مقامات مسوول در وزارت ارشاد خواستارم در صورتى كه نمي‌‏خواهند حق مسلم نويسندگى و نشر كتاب را براى اينجانب استيفا نمايند، آن را اعلام دارند و لابد مي‌‏دانيد كه ديگر گريزى جز انتشار كتاب‌‏هاى خويش در خارج از كشور و نيز سايت‌‏هاى اينترنتى براى ما نمي‌‏ماند كه در اين صورت هم اين كتب، عرضه مي‌‏شود و به دست خوانندگان آن در ايران مي‌‏رسد و هم براى دولت اين بدنامى بر جاى خواهد ماند كه اجازه نشر كتاب به نويسندگان را نمي‌‏دهد، كتاب‌‏هايى كه بسيارى از بخش‌‏هاى آن پيشتر در فصلنامه‌‏ها و مجلات و جرايد انتشار يافته و حاوى مباحث علمى و نظرى و منطبق با قوانين جارى و مصالح ملى و فرهنگى كشور است. اما دريغ و افسوس كه ,ما قال, را نيز قربانى بغض به ,من قال, سازيم و سيماى فرهنگى ملتى با تاريخ كهن فرهنگى و تمدنى را بازيچه ناشكيبايي‌‏هاى خويش سازيم.
در پايان اين نامه آمده است: علي‌‏رغم نااميدى به احقاق حق خويش، از باب اتمام حجت و عطف به آنچه مذكور افتاد، ممانعت از نشر كتاب‌‏هاى اينجانب برخلاف مفاد اصل هشتم، نهم، بيست و سوم و به‌‏خصوص اصل 24 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران و ماده 3 (به ويژه بند ب و تبصره 2 ماده 3) و نيز ماده 4 مقررات نشر مصوب شوراى عالى انقلاب فرهنگى است. از اين رو بدين ‌‏وسيله شكايت خود را نسبت به تضييع حقوق خويش توسط اداره كتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى اعلام و خواستار رسيدگى و اقدام به ابطال منع چاپ كتاب‌‏هاى خويش هستم.
گفتنى است طى 25 سال گذشته 21 كتاب پژوهشى و مجموعه مقالات از باقى چاپ شده است كه تاكنون شش كتاب او توقيف يا ممنوع از چاپ شده است. علاوه بر آنها چند كتاب جديد او نيز مجوز چاپ دريافت نكرده‌‏اند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics