خانه - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - تماس وهمکاری - ویژه نامه               

به مناسبت انقلاب مشروطه ایران

نویدنو:15/5/1385

به مناسبت انقلاب مشروطه ایران

تارنگاشت عدالت

 

 

انقلاب مشروطه ایران در میان جنبش های انقلابی که در آغاز قرن بیستم در آسیا روی داد، به لحاظ ژرفا و گستره خود جای ویژه ای دارد.

 

جنبش های انقلابی در کشورهای دیگر آسیایی ( امپراطوری عثمانی، هندوستان، چین) هیچ یک تا این اندازه خصلت توده ای نیافتند و نتوانستند تا سطح قیام مسلحانه وسیع برای تحمیل اراده انقلاب بر حکومت ارتقا یابند. انقلاب مشروطه جزیی از موج بزرگ انقلاب های ضدامپریالیستی و دمکراتیک بود، که از دریای طوفانی روسیه انقلابی برخاست و نخستین ضربت کاری را بر سرمایه داری به منزله یک سیستم جهانی وارد ساخت.

 

هر چند امپریالیسم هنوز تا آن پایه نیرومند بود که بتواند این موج را در هم بشکند، اما برخاستن چنین موج عظیمی در نیمی از جهان نشانه آن بود که تضاد های موجود در جامعه بشری دیگر نمی تواند در چارچوب نظام سرمایه داری حل شود.

 

چند سالی از این نخستین موج نگذشته بود که موجی بس نیرومند تر جهان را به لرزه درآورد و با پیروزی انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر به سیستم سرمایه داری، به منزله یک نظام فراگیر جهانی، نقطه پایان گذارده شد. از آن پس امواج انقلاب هر روز سنگری از این نظام ننگین ضد انسانی را در هم کوفت و دایره را بر ستم گران خون آشام استثمارگر تنگ تر کرد.

 

خلق قهرمان ما با سربلندی در برابر تاریخ بشریت می تواند به خود ببالد که در تمام دوران سلطه امپریالیسم بر جهان، علیه آن مبارزه کرده، بارها در این نبرد نا برابر مغلوب شده، اما سلاح را بر زمین نگذارده است. انقلاب مشروطه یکی از درخشان ترین صفحات این مبارزه است.

 

بررسی علل پیشرفت و شکست انقلاب مشروطه نه تنها از نظر تاریخ، بلکه همچنین برای تجربه اندوزی و احتراز از برداشتن گام های لغزنده در شرایط کنونی، سودمند و ضرور است.

 

احمد کسروی نخستین محقق ایرانی تاریخ مشروطه می نویسد:

ً در جنبش مشروطه دو دسته پا در میان داشته اند:   یکی وزیران و درباریان و مردان برجسته و به نام و دیگری بازاریان و کسان گمنام  و بی شکوه، آن دسته کمتر یکی درستی نمودند و این دسته کمتر یکی نادرستی نشان دادند، هر چه هست کارها را این دسته گمنام و بی شکوه پیش بردند. ً

 

و چون دسته نخست می خواستند ً جنبش نا انجام بماند، آن مردان غیرتمند ( دسته گم نام و بی شکوه ) را کنار زدند. ً

 

تصویری که احمد کسروی از جنبش مشروطه به دست می دهد، تا حدودی درست است. بدان معنا که در جنبش مشروطه، طبقات و اقشار مختلفی، با اهداف و آرمان های متفاوتی که بیان گر منافع طبقاتی آنان بود، شرکت داشتند.  سرمایه داران و ملاکان می خواستند استبداد سلطنتی را تا حدودی که نتواند به حریم منافع آنان تجاوز کند و هر حاکمی نتواند تاجر ً معتبری ً را به فلکه ببندد، مهار کنند.

 

مبارزه آنان با سلطه خارجی نیز به مبارزه بر سر کسب منافع بیشتر از بازار ایران، که در دست شرکت های خارجی بود، محدود می شد. آنان از شاه و حامیان خارجی او ناراضی بودند، اما از توده های مردم که می توانستند تمام هستی آنان را به خطر بیندازند نفرت عمیق داشتند.

 

آنها با انقلاب تا آن اندازه ً همراه ً بودند که به ً مشروطه ً خودشان برسند و همین که انقلاب عمیق تر شد و مردم با خواست های خودشان در صحنه سیاسی ظاهر شدند، ملاکان لیبرال و تجار بزرگ، که در ابتدای جنبش با مردم همگام بودند، با دشمنان دیروزی خود ( همان عین الدوله ها و قوام الدوله ها ) بر ضد مردم سازش کردند و در برابر نیروهای سلطه گر خارجی قیافه ناظر بی طرف به خود گرفتند.

 

روحانیان مبارز در انقلاب مشروطه نقش مهمی ایفا کردند. از ً روحانیان مبارز ً سخن می گوییم نه از روحانیان بطور کلی. در آن دوره در میان روحانیان چند گروه مشخص وجود داشت: گروهی که مانند حاجی آقا محسن عراقی، حاجی میرزا حسن مجتهد تبریزی، امام جمعه تهران و نظایر آنان خود از بزرگ ترین زمین داران بودند و با دربار پیوند ناگسستنی داشتند.

 

 

گروهی دیگر مانند آقایان طباطبایی و بهبهانی با تجار و بازاریان و اقشار معینی از مردم نزدیکتر بودند. اما انبوه روحانیان، که قسمت اعظم آنان را پیشنمازان مساجد و طلبه ها و نظایر آن تشکیل می دادند و از میان توده های مردم برخاسته بودند، با کسبه و دهقانان و زحمتکشان شهر ارتباط داشتند، زندگی آنان با مردم عادی فرق چندانی نداشت، اغلب آنان زندگی خود را با کار می گذراندند. بسیاری از این قشر روحانیان کوچک تا آخر به انقلاب وفادار ماندند و برخی از آنان در سنگر ها جان سپردند.

 

در میان آنان مبارزان نامداری چون شیخ سلیم، شیخ محمد خیابانی، ملک المتکلمین، سید عبدالحمید و صدها نفر دیگر وجود داشتند که با زبان و شمشیر در راه پیروزی انقلاب می کوشیدند.

 

روحانیان بر حسب وابستگی طبقاتی خودشان در جبهه انقلاب و ضد انقلاب قرار گرفتند و با عمیق شدن انقلاب به دو گروه مشخص تبدیل شدند،  که هر یک دیگری را به انحراف از ً اسلام ً متهم می کردند. جالب آنکه آن دسته از روحانیان،  که بر ضد انقلاب بپاخاسته و با دربار محمد علیشاه و سفارت خانه های خارجی بیش از همه نزدیک بودند، بیشتر به ً اسلام ً تظاهر می کردند.

 

خود محمد علیشاه، این مستبد سفاک، در روزهای محرم با پای برهنه به سقاخانه ها شمع می گذاشت، روضه خوانی بر پا می کرد و به نام ً اسلام ً انقلابیونی نظیر ملک المتکلمین را می کشت و مجتهدان بزرگی چون طباطبایی و بهبهانی را زیر شلاق و چماق فراشان می انداخت.

 

ً اسلام ً روحانیان کوچک بیان گر ایدئولوژی زحمتکشان بخصوص دهقانان بود و ً اسلام ً روحانیان ملاک وابسته به دربار ایدئولوژی استبداد فئودالی، که از توده های مردم می خواست به فرامین خائنانه محمد علیشاه گردن نهند.

 

تضاد بین این دو ً اسلام ً، که در تمام تاریخ ایران پس از اسلام وجود داشت، در دوران انقلاب مشروطه عمیق تر شد.

[ با پیروزی انقلاب بهمن 1357 ما شاهد مبارزه این دو گرایش بوده و هنوز نیز هستیم ]. چهره روحانیان فریبکاری که در پشت پرده  ً اسلام ً از استبداد سلطنتی دفاع می کردند، در انقلاب مشروطه عریان تر از سابق ظاهر گشت.

 

مشروطه نتوانست نفوذ آنان را در زندگی اجتماعی ایران ریشه کن کند. این دسته از روحانیان در استقرار سلطنت رضا خان نقش فعالی بازی کردند. اما رضا خان با روحانیان مبارز، که خود در دوران انقلاب مشروطه در صف قزاقها بارها بروی آنان شمشیر کشیده بود، دشمنی حیوانی داشت و از هر فرصت برای تضعیف آنان استفاده می کرد. این یکی از خصوصیات بارز انقلاب مشروطه بود، که صف دوستان و دشمنان خلق را تا حدود زیادی مشخص کرد.

 

انقلاب مشروطه نه تنها در داخل کشور، بلکه همچنین در صحنه بین المللی مرز دوستان و دشمنان خلق ایران را نشان داد. دولت های امپریالیستی، بخصوص روسیه تزاری و انگلستان، برای اختناق انقلاب ایران با یکدیگر متحد شدند. از سوی دیگر خلق های همسایه ایران و سازمان های انقلابی جهان هم دردی و هم بستگی خود را با مردم ایران اعلام نمودند.

 

انقلابیون روسیه در صف نخستین یاری دهندگان به انقلاب ایران جای داشتند. سازمان های انقلابی روسیه و در راس آن ها حزب طبقه کارگر روسیه، علی رغم مخاطرات شدیدی که در اثر تعقیب دولت مرتجع تزاری با آن روبرو بودند، به انقلابیون ایران از حیث سلاح، پول، کادر و غیره کمک می کردند.

 

انقلاب مشروطه به  مردم ایران ثابت کرد که انقلاب و ضد انقلاب، هر دو در خارج از کشور دوستان و دشمنانی دارند.

اگر تزاریسم و حکومت انگلستان دست در دست مرتجعان و سرمایه داران ایرانی برای سرکوب انقلاب مشروطه کوشیدند، انقلابیون جهان و در پیشاپیش آن ها انقلابیون روسیه و حزب لنین از مردم ایران در مقابل آنها دفاع می کنند.

 

انقلاب مشروطه در اثر خیانت استثمارگر داخلی با کمک نیروهای امپریالیستی مغلوب شد. رویدادهای دوران انقلاب مشروطه حکایت از آن دارد که ضد انقلاب داخلی بدون کمک نیروهای امپریالیستی قادر به شکست کشاندن انقلاب مشروطه نبود. تنها کمک استعمار گران به ضد انقلاب  و خیانت رفیقان نیمه راه باعث شکست آن شد.

 

می توان گفت در سرکوب جنبش های بعد از انقلاب مشروطه نیز، از جمله جنبش خیابانی، جنبش جنگل، جنبش خلق های آذربایجان و کردستان، جنبش ملی کردن نفت ـ ضد انقلاب خارجی نقشی شوم ایفا کرده است.

 

ما در انقلاب مشروطه شاهد آن بودیم که جبهه متحد خلق ( بدون سند و اعلامیه )، چگونه زمینه ساز و متحقق کننده دستاوردهای انقلاب گردید. در سایه این اتحاد، نخستین قانون اساسی کشور نوشته شد، نخستین مجلس شورای ملی تشکیل شد، توده های مردم را به صحنه سیاست کشاند، نیروی مسلح انقلاب را سازمان داد و ....

اما ملا کان و تجار بزرگ با کمک بخشی از روحانیان وابسته به دربار به انقلاب خیانت کردند.

 

بزرگ ترین درس انقلاب مشروطه این است که، طبقات استثمار گر هر لحظه حاضرند به خاطر منافع طبقاتیشان با نیروهای هم جنس خارجی نظیر خودشان بر ضد انقلاب خلق همکاری نمایند. آنها آماده هستند با عمده کردن غیر عمده ، استفاده از شیوه های غیر اخلاقی و دهها دسیسه در صفوف خلق بذر بدبینی و تفرقه بپاشند. برای پیروزی بر این خصم ، باید دوستان توده های زحمت را چه در داخل و چه در خارج بدرستی شناخت. این است تجربه تاریخ ایران! می توان و باید از آن در شرایط کنونی نیز درس های فراوانی آموخت.

 

 

بازگشت به صفحه نخست


Free Web Counters & Statistics
 

a