نویدنو:20/08/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

دو نگاه به حل معضلات اجتماعی : مردم مداری یا قدرت مداری؟

هاتف رحمانی

کشور ما در شرایط بسیار بغرنجی از تاریخ معاصر خود به سر می برد. نیروهای گوناگونی با داعیه های متفاوت در تلاش برای یافتن پاسخ های مقتضی برای عبور از این شرایط بغرنج  وحل معضلات مطرح اجتماع ایران می کوشند. در یک نگاه کلان به این صحنه تلاش ها می توان دو نگاه عمده را ردیابی و توضیح داد.

1- نگاه مردم مدار و متکی بر نیروهای مردمی در داخل و خارج برای برون رفت از شرایط کنونی  

2- نیروهای قدرت مدار و متکی بر قدرت در داخل و خارج

1- نیروهای مردم مدار

نیروهای مردم مدار عموما با اعتقاد به نقش دوران ساز مردم ( متشکل از کارگران ،کشاورزان، زحمتکشان ید ی و فکری ، زنان، دانشجویان ،روشنفکران مترقی، خورده بورژوازی شهر وده ، و قشر ها یی از بورژوازی ملی " در صورت وجود " در داخل و جبهه صلح و زحمت و استثمار شد گان وبه حاشیه راندشدگان از ستم طبقاتی ، نژادی و جنسی و فعالین جنبش های دموکراتیک صلح و محیط زیست و رز مند گان راه رهایی ملی و.... در جهان) در تحولات اجتماعی ، تلاش می کنند تا با دریافتن گرایش مسلط سمت تحول ، نقش اساسی مردم را در یافته ویر اساس این نقش وظایف مبرم و تعیین کننده مردم را نشان داده و آن ها را حول این مبرم ترین ها به عنوان " نیروی اساسی "تحول سازماندهی نمایند. مثلا در مورد امر جنگ  وصلح ، که بدبختانه به امر جاری زندگی مردم و جامعه ما تبدیل شده است ، این نیروها تلاش می کنند بنا به اعتقاد خود راه های جلوگیری از جنگ را با توسل به نیروهای مردم پیدا وبا تکیه بر توانایی آن ها به اجرا در آورند. نیروهای مردم مدار سرنوشت مردم را با ایجاد توهم کاذب به بازی نمی گیرند و در امر هر تحولی با واقع بینی، تنها بر قدرت دگرگون ساز آنها تکیه می کنند. این امر البته به معنای نادیده گرفتن دیالکتیک تاثیر سایر پارامترهای دخیل در مسئله ، همچون آرایش نیروها ، سطح سازمان یا فتگی جنبش ، اختلافات و اشتراکات ساختار درونی هیات حاکمه و شرایط جهانی و... نیست .

این نگاه در تمامی مسائل مبتلا به جامعه جریان دارد واز این رو در منظر این نگاه سازمان یابی توده ها و مردم در نهادهای دموکراتیک و مدنی دارای اعتبار ذاتی است . این سازمان ها محل تجلی اراده مردم در راستای ایجاد جنبش اصیل مردمی  برای حل معضلات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه است .

2- نیروهای قدرت مدار

این نیروها با بی اعتقادی به نقش مردم  و بازیچه پنداشتن نقش آنها در تحولات اجتماعی  و نگاه دایی جان ناپلئونی ، به قطب قدرت تمایل نشان می دهند. رویکرد آنها در تمام مسائل داخلی و جهانی ،حرکت از موضع سنجش قدرت های بازیگر صحنه آغاز می شود وتا انتهای مسیر هم بر همین منوال می پاید . مثلا در همین موضوع جنگ وصلح بسیاری از نیروها علیرغم تفاوت در منبع فکری و نگرش ایدئولوژیک به یک راه می روند. اگر چه هر کدام با اولویت بندی نیروها و متناسب با استراتژی خود. داریوش همایون مشروطه طلب هم همانگونه به دلایل ویژه خود کنار جمهوری اسلامی قرار می گیرد که مدعی چپ .در ماهیت امر تفاوتی وجود ندارد. آنچه در عمل  اتفاق می افتد نوعی سکتاریسم و توسل به قدرت است که به عنوان فصل الخطاب حل معضلات به نمایش در می آید. بخشی از این نیروها راه را در دخالت نیروی متجاوز خارجی می بینند و بخشی در استعانت از نیروی ارتجاع داخلی .هر دو هم استدلال های فکری ویژه خود را دارند،  اما  دو روی یک سکه  و مکمل یکدیگرند و شعار تمام  آنها این است که "امروز تنها قدرت است که می تواند جلوی قدرت را بگیرد"[1]و پر واضح است که به زعم اینان قدرت هم جز ازلوله تفنگ  خارج نمی شود.

این گرایش به توازن قدرت های خارج از مردم ودر چهارچوب ساختار قدرت های حاکم تا جایی پیش می رود که مثلا بند بازی های پوتین  در سیاست جهانی دربست در خدمت رهایی ستم دیدگان تعبیر می شود ویا برای مثلا اتحادیه اروپا شان مخالفت با امریکا جعل می شود ویا درباره انواع پیمان های منطقه ای صرف نظر از جمع آمدگان آن وبی بررسی عمیق ، واقعی وعلمی ماهیت ، توانمندی ورابطه های عینی آن با جهان وحتی قدرتی که قبله امال تحولات از جانب اینان است  به صورت غلو آمیزی توهم ایجاد می کنند، در حالی که حتی از انعکاس اخبار جبهه های مردمی جهان که خود به لحاظ مادی  نیز قدرتی هستند خودداری می شود.[2]

به هر حال این دو نگاه به عناوین مختلف ودر جبهه های گوناگون زندگی ومسائل میتلا به آن رو در روی هم قرار می گیرند. تاسف بار آن است که بسیاری از صاحبان  نگاه هواداری از قدرت متمرکز ساختاری کسانی هستند که ادعای دراز دامن "پیروی ازسوسیالیسم علمی" [3]وهواداری از " اصول " دربرابر" پراگماتیسم"[4] را یدک می کشند.

یکی از نمودهای روشن این نگاه قدرت مدار، در نقدهای اخیر تارنگاشت عدالت برگزارش سیاسی پلنوم کمیته مرکزی حزب توده ایران (مرداد 1386) [5] وچند مقاله دیگرخودرا بعیان نشان داده است . نویسندگان این نقدها با تحریف حقایق تلاش کرده اند این دیدگاه قدرت مدار خودرا که در نهایت به پذیرش استلزامی جنگ منجر می گردد، با توجیهات تئوریک به خواننده القا نمایند وجالب است که همین دیدگاه ناقد در جایی مواضع اعلام شده در پلنوم را "چپ روانه "[6] ودر جایی دیگر " راست روانه " [7]می خواند  وعیار واقعی تئوری خودرا به نمایش می گذارد.

اصل موضوع چیست ؟

پلنوم کمیته مرکزی حزب توده ایران در فرازی از گزارش سیاسی خود به درستی بر همین نکته انگشت گذاشته وماهیت قدرت مداران وتوسل  آنها به اکروباسی تئوریک را در یکی از اساسی ترین مسائل جامعه ما یعنی ترکیب ، ماهیت وادعا های  قدرت حاکم، افشا می کند. گزارش سیاسی می نویسد :" مسئله دیگری که اشاره به آن در اینجا ضروری است، تأملی هر چند کوتاه بر ماهیت سیاست خارجی رژیم و دولت احمدی نژاد است. شماری از نیروهای داخلی و خارجی با طرح موضع گیری ها و پرخاش گری های دولت احمدی نژاد بر ضد آمریکا، سیاست های رژیم کنونی را سیاست های ضد امپریالیستی ناب ارزیابی کرده و بر ضرورت حمایت از این سیاست ها تأکید می کنند.

از نگاه حزب ما، مبارزه ضد امپریالیستی و ضرورت آن تنها به شعارهای توخالی و پرخاش گری با دولت آمریکا محدود نمی شود. حزب ما مبارزه ضد امپریالیستی را مبارزه هدفمند جنبش انقلابی با ”فشارهای خرد کننده سرمایه های امپریالیستی و غارت گران و وابستگان رژیم شاه یعنی طبقات حاکمه وابسته به امپریالیسم“ که هر روز ایران را بیش از پیش به سمت فقر و محرومیت می کشاندند، می دانست (نگاه کنید به اسناد پلنوم شانزدهم کمیته مرکزی حزب، کتاب اسناد و اعلامیه های حزب تودة ایران، ص 54). مبارزه ضد امپریالیستی از دید ما و نیروهای مترقی جهان یعنی مبارزه با سرمایه داری انحصاری، یعنی دفاع از منافع طبقه کارگر و زحمتکشان در مقابل تهاجم انحصار های سرمایه داری. مبارزه ضد امپریالیستی در اوضاع کنونی جهان یعنی مبارزه با جهانی شدن امپریالیستی و مبارزه با تشدید استثمار طبقه کارگر و زحمتکشان، مبارزه برای تحقق حقوق زنان، مبارزه بر ضد تخریب محیط زیست و مبارزه با نظامی گری امپریالیسم در منطقه و جهان. برای نمونه می توان دید که چگونه دولت های ضد امپریالیستی در کشورهایی همچون ونزوئلا، بولیوی و نیکاراگوئه در اتخاذ سیاست های خود در راه تحقق حقوق زحمتکشان و کوتاه کردن دست انحصار های سرمایه داری از کشورشان گام بر می دارند و در این راه با تهاجمات فزاینده امپریالیسم رو به رو هستند. مقایسه سیاست های مترقی این کشورها با آنچه در میهن ما می گذرد، یعنی تهاجم گسترده رژیم برای نابودی حقوق کارگران، تشدید روند خصوصی سازی، بر اساس رهنمودهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، تا حد فروش 80 درصد صنایع مادر مانند صنعت نفت (یعنی درست خلاف آنچه دولت مورالس در بولیوی و همچنین در ونزوئلا برای خارج کردن صنعت نفت این کشور از دست انحصار ها انجام گرفت)، ترغیب و حمایت از هجوم گسترده انحصارهای سرمایه داری، که بخش عظیمی از قرار دادهای اکتشاف حوزه های نفتی ایران را در اختیار دارند، و به طور خلاصه حمایت بی چون و چرا از منافع کلان سرمایه داری تجاری و بورژوازی بوروکراتیک، گویای ماهیت رژیم کنونی و سیاست های آن است. به گمان حزب ما، نمی توان ماهیت طبقاتی رژیم و دولت ایران را از سیاست های آن جدا کرد. یک رژیم عمیقاً ضد مردمی، ضد منافع طبقه کارگر و ضد منافع زحمتکشان، و نماینده بزرگ سرمایه داران در تحلیل نهایی نمی تواند یک نیروی ضد امپریالیست واقعی ارزیابی شود.
طرح این مسئله به معنای نفی مخالفت های رژیم کنونی ایران با آمریکا و متحدان آن در منطقه نیست. مخالفت های رژیم ایران با آمریکا ریشه در تعیین حیطه نفوذ ایران در منطقه و اثرات آن در کشورهایی همچون عراق، افغانستان و دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه دارد. راز پوشیده ای نیست و خود سران رژیم، از جمله کسانی مثل رفسنجانی، به روشنی به آن اعتراف کرده اند که، در جریان تهاجم وسیع نظامی آمریکا به افغانستان و عراق، همکاری ایران با این نقشه های آمریکا (در همان حالی که سران رژیم شعارهای توخالی ضد آمریکایی می دادند) نقش اساسی یی در به پیروزی رساندن برنامه های امپریالیسم در منطقه داشت. این امر نیز پدیده تازه ای در حیات رژیم فقها نیست. ماجرای ”ایران گیت“ و روابط مخفیانه رژیم ولایت فقیه با دولت ریگان، خرید اسلحه از دولت اسرائیل و دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی، و کمک به برنامه های آمریکا برای سرنگونی دولت انقلابی ساندنیست ها در نیکاراگوئه ، در دهه هشتاد میلادی، نشانگر این واقعیت است که برای رژیم کنونی، یعنی رژیم کار گزار سرمایه داری کلان تجاری، تعیین کننده، در تحلیل نهایی، حفظ کردن حکومت استبدادی است و نه حفظ منافع ملی و منافع مردم میهن ما. ضد امپریالیستی دانستن دولت احمدی نژاد مانند ضد امپریالیستی دانستن گروه های مرتجعی همچون طالبان (و حکومت ضد انسانی آنان در افغانستان) است، که پیشینه سیاه و ضد مردمی آنان بر کسی پوشیده نیست."
[8]

نویسنده  محترم تار نگاشت عدالت این فراز از پلنوم را چنین ارزیابی می کند:" اينکه تهيه کنندگان گزارش به پلنوم اخير، ارزيابی حزب تودۀ ايران از عملکرد و روند شرکت سرمايه داران ملی در مبارزه ضد امپرياليستی و دمکراتيک آن سال ها را مدل و سرمشق  ايده آل خود برای مبارزات ضد امپرياليستی حال و آينده قرار داده اند، به اندازه کافی گويا و نگران کننده است و با ديگر بخش های گزارش در باره عدالت اجتماعی و مبارزه برای آزادی ها همخوان و هماهنگ است."[9]

این که از نگاه نویسنده محترم مبارزه ضد امپریالیستی چیست غایب است واین که چگونه "حزب عملکرد وروند شرکت سرمایه داران ملی در مبارزه ضد امپریالیستی را سرمشق قرارداده است " چیستانی است که حداقل به توضیح بیشتری از جانب نویسنده محترم نیاز دارد. ولی آنچه از سطور نوشته های نویسنده محترم مشخص است آن است که چرا حزب توده ایران چنین تحلیلی از" قدرت " حاکم ارائه می کند ؟ تحلیلی که به زعم نویسنده " چپ روانه" است. آیا این چپ روی به زعم نویسنده جز این است که پلنوم ماهیت "قدرت حاکم" رابا صراحت تمام  پیش روی خواننده می گذارد ؟ حزب در مقابل این تحلیل از حاکمیت و" قدرت " به صراحت اعلام می کند که "ما در دو سال گذشته، و خصوصاً در ماه های نخست روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، شاهد نشیب جنبش و کاهش حضور و فعالیت نیروهای اجتماعی در عرصه های گوناگون مبارزه، و همچنین گردش های گوناگون نیروهای سیاسی (هم به راست و هم به چپ) بودیم، که خود قابل بررسی و حاوی نکات آموزنده و جالبی است. آنچه مهم است این است که، این فضای پس از شکست، خصوصاً در سال گذشته، به تدریج جای خود را به روحیه جدیدی از مبارزه طلبی و بازگشت نیروهای اجتماعی به صحنه مبارزه داده است..... به نظر حزب تودة ایران، مسئله اساسی همچنان تلاش در راه ساختن یک جنبش اجتماعی وسیع برای حرکت به سمت تغییرات اساسی در میهن ماست. جنبش اجتماعی را نمی توان با ملاحظات و زد و بندهای پشت پرده درست کرد، و تنها به هنگام مذاکره و برای امتیاز گیری بیشتر از حریف به میدان آورد. این سیاست تکرار همان تجربیات هشت سال دولت اصلاحات و سرانجام ناموفق آن است. جنبش اجتماعی را بر اساس برنامه مستقل برای تغییرات اجتماعی -اقتصادی و با شعارهای واقع بینانه می توان پدید آورد. تجربه دوسال گذشته به توده ها آموخته است که انحصار ارکان های قدرت در دست مرتجعان ذوب شده در ولایت ثمرات فاجعه باری به همراه داشته است. این تجربه امروز خود را در حرکت های اعتراضی گوناگونی به نمایش گذاشته است. باید این توان را با دقت سازمان دهی کرد و به شعارهای مشخص مبارزاتی مجهز ساخت."[10]

والبته گزارش سیاسی  در بیان ارکان جنبش هم سکوت نمی کند و باز هم با صراحت تام دیدگاه های مردم مدار خو درا اظهار می نماید " سند سیاسی نشست قبلی کمیته مرکزی حزبمان (آذرماه 1384) به درستی بر این نکته پر اهمیت تأکید کرد که، جنبش کارگری ستون اصلی تحولات آینده کشور است. مسئله اساسی یی که ضرورت تحقق آن در سال های اخیر بارها به اثبات رسیده است پیوند خوردن مبارزات پراکنده کارگران و زحمتکشان کشور با مبارزات دیگر نیروهای اجتماعی از جمله دانشجویان، زنان و جوانان کشور است. تحقق این امر نیازمند حرکت هدفمند و ارتقاء کیفی سطح ارتباطات و تماس های بین فعالان این گردان های اجتماعی است. ما هنوز تا تحقق این امر راه درازی را در پیش رو داریم، ولی باید استوار و پیگیر در این راه گام برداشت و با آموختن از تجربیات غنی گذشته راه آینده را گشود."[11]

راز مسئله اینجا آشکار می شود، وصف مردم مداران و قدرت مداران درست در همین نکته از هم جدا می شود. اولا" امر ستون اصلی تحولات آینده  کشور "  و لزوم تلاش برای سازماندهی آن که کاری پی گیرانه ، بی وقفه و فدا کارا نه ای را می طلبد  و ثانیا پذیرش این امر که " مسئله اساسی " ضرورت " پیوند خوردن مبارزات پراکنده کارگران و زحمتکشان با مبارزات دیگر نیروهای اجتماعی " که سازمان دهندگان جنبش مردمی در راستای تحول بنیادین جامعه هستند نیازمند "راه درازی "  است ، حوصله قدرت مداران را تنگ کرده وآنهارا به توسل به سخنان  دکتر سردار علایی که تجسم ارتجاع ، اما در دل ساختار قدرت قرار دارد ناچار می سازد. واز این رو چندین صفحه را به سخنان گهر!! بار سردار مزین می کند که نشان دهد " توان بازدارندگی "[12] امر جدیدی نیست. اما متاسفانه در اثر همین عجله فراموش می کند که اوضاع جامعه ایران از سال 81 یعنی زمان مصاحبه سردار دکتر علایی تا 1386 که ایشان مقاله اش را به زیور طبع آراسته است قرن ها !! تغییر کرده است !

قدرت مداران از بیان سرراست منویات شان فرار می کنند . باید با میکروسکوپ بدنبال صراحت کلامشان گشت . اینها به دلیل رسوا بودن " قدرت " مورد ستایش شان از اعلام موضع شفاف و صریح سر می پیچانند وبا نشستن بین دو صندلی به کلی گویی ها یی از این دست می پردازند که "در شرايط مشخص جامعه ما بجای وارد کردن فشار به دولت برای امتياز دادن به تهديدگران خارجی، و يا طرح خواست پاسيفيستی «کاهش توان نظامی» يا طرح شعار مشکوک انحلال سپاه، بايد بر ضرورت «تقويت انسجام درونی مردم» تأکيد و پافشاری نمود."[13] وبرای آکروباسی تئوریک ادامه می دهند که " ما در اینمورد با اشتباهی ساده در ارزیابی که میتواند ناشی از لغزشی آنی، يا نتیجه عدم  آشنایی با نیروهای سیاسی کشور باشد سروکار نداریم. بررسی دقیق موضع گیریها و تحلیلهای گزارش، بیانگر خطاهای عمده  نظری- شناختی در نزد گزارش نويسان میباشد؛ مشخصاً  کاربرد معیار غیرطبقاتی در شناخت و انتخاب نیرو در امر مبارزه، ریشه اصلی انحرافات جاری است. آنطور که از گزارش و تبلیغات «نامه مردم» برمیآید، راست و یا چپ بودن نیرو های سیاسی را نه موضعگیریهای و برنامه اقتصادی- سیاسی آنها بلکه پایبندیشان به «دموکراسی» تعیین میکند! برخورد فرا- طبقاتی به مقوله طبقاتی دموکراسی شالوده چنین نگرشی به امر اتحادها است. بر پایه چنین نگرشی است که سوسیال دموکراتهای مذهبی (طبق معیار برنامه اقتصادی- سیاست خارجی ) در نزد گزارش نویسان جزو طیف راست بحساب آمده و نولیبرالهای وطنی در طیف نیروهای چپ قرار میگیرند. رویکرد کژدار و مریز «نامه مردم» و پلنومهای اخیر به «کارگزاران» و جناح رفسنجانی تحت لوای دفاع از «اقتصاد صنعتی» و «بخش مولد» و مبارزه با دولت پادگانی از پیامد های خطرناک چنین نگرشی است."[14]

این دوست نگارنده حتی قادر به ارائه شاهدی بر مدعای خود نیست . اما با جدیت تمام "بر چشم مردم خاک " [15]می پاشد وتمام این اکروباسی تئوریک ، مفهومی جز این ندارد که چرا " نامه مردم" قطب مورد ستایش آنهارا در صف ارتجاع قرار داده است وبه معیارهای خودتعریف آنها از مبارزه طبقاتی گردن نگذاشته است .

اما سخن صریح حزب این است که "ادامه تشنج های کنونی و احتمال تشدید تحریم های اقتصادی بر ضد ایران نمی تواند به سود منافع ملی کشور ما باشد. باید با اتخاذ سیاست های واقع بینانه و اعتماد سازی راه آغاز مذاکرات را گشود و از منزوی شدن بیش از پیش ایران در صحنه بین المللی جلوگیری کرد. مجموعه سیاست های اتخاذ شده از سوی رژیم ولایت فقیه و تهدیدهای توخالی سران استبداد، تنها آب ریختن به آسیاب سیاست های امپریالیسم برای مداخله در امور ایران است، و می تواند عواقب بسیار خطرناکی برای آینده ایران به همراه داشته باشد."[16]

و همین نکته سر فصل همه اختلافات است . منتقدین این راه با دلخوش کردن به " مین های هوایی" [17]و" سوخو 400 روسی"[18] چشم انتظار " ستاره بارانی"[19] در آسمان ایران هستند که قطعا حاصلی جز پریشانی  تمام طبقات وایجاد جزیره امن برای " فرا طبقات" نخواهد داشت .

16/8/1386


 

[1] - http://www.farhangetowsee.com/117/117-4.htm

[2] - تارنگاشت عدالت که یکی از مدعیان به ظاهر چپ این خط با لعاب ضخیم ضد امپریالیست نمایی است ، حتی از انعکاس بیانیه بسیار مهم احزاب کمونیست و کارگری جهان در رابطه با صلح و دموکراسی خودداری می نماید.  چرا که در این بیانیه تکلیف بر خورد با قدرت ها هم امپریالیسم وهم ارتجاع با دقت علمی تبیین شده است .اما گویا اتفاقی نیفتاده است ویا این که تمام این احزاب منحرف ، "چپ رو، یا راست رو " هستند. اصل بیانیه را در لینک زیر می توان ملاحظه کرد: http://www.rahman-hatefi.net/ahzabe%20comouniste%20jagan-281-860709.htm

[3] - شعار تارنگاشت عدالت : پیروان سوسیالیسم علمی www.edalat.net

[4] - انوشه کیوان پناه :نقدی بر " جنگ وصلح" http://www.edalat.org/sys/content/view/654/

[5] - http://www.rahman-hatefi.net/pelenom-274-860608.htm

[8] - گزارش سیاسی پلنوم کمیته مرکزی حزب توده ایران http://www.rahman-hatefi.net/pelenom-274-860608.htm

[10] - گزارش سیاسی پلنوم http://www.rahman-hatefi.net/pelenom-274-860608.htm

[11] - گزارش سیاسی پلنوم http://www.rahman-hatefi.net/pelenom-274-860608.htm

[12] - پانوشت 4

[13] - همان

[15] - http://www.edalat.org/sys/content/view/654

[16] - گزارش سیاسی پلنوم http://www.rahman-hatefi.net/pelenom-274-860608.htm

[17] - http://www.farhangetowsee.com/117/117-4.htm

[18] - همان

[19] - همان

 

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics