نویدنو:13/10/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

بهار فرصت

تحلیلی از انتخابات آمریکا - بخش چهارم

نویسنده : سام وب - برگردان: مینا آگاه

 

 

 

وجود یک الگوی جدید برای نظام اقتصادی ضروریست  

 

می توانیم همین سئوال ها را به روشی دیگری نیز بکنیم: آیا اصلاحات سیاسی-اقتصادی نسبتا کم خواهد بود، یا الگوی جسورانه سیاسی-اقتصادی جدیدی بر کشور و شرکت ها حاکم خواهد شد- یک نیو دیل جدید؟  منظور من از این حرف پیکربندی دوباره ی نقش و عمل دولت و شرکت ها به نفع زحمتکشان، ستمدیده های نژادی و قومی، زنان، نوجوانان، سالمندان، کسب و کارهای خرد و سایر گروه های اجتماعی، است.

چنین الگویی از تجربه ی نیودیل بیرون خواهدآمد، اما باید مناسب شرایط و نیازهای امروزه برای ارتقای وضعیت اقتصادی-سیاسی بخش گسترده ای از مردم آمریکا و همچنین مردم سراسر دنیا، شکل بگیرد. دیگر هیچ کشور و هیچ شخصیتی نمی تواند  مانند یک جزیره تک و تنها زندگی کند. ما در یک غایق نشسته ایم یا باهم نجات پیدا می کنیم یا باهم غرق می شویم.

 

نوع جدید حکومت پیش روی ما سوسیالیستی نخواهد بود، اما قدرت، سود، و امتیازهای ویژه ی شرکت ها را به چالش می گیرد، بر صلح و برابری پای می فشارد، حقوق اجتماعی و اقتصادی را بسط می دهد، دولت و ساختارهای شبه دولتی مانند بانک مرکزی را دمکراتیک می کند، به جوامع، کارگران، و کسب و کارهای خرد  قدرت تصمیم گیری می دهد، واگذار کردن مجتمع های انرژی و مالی را به مردم جدی می گیرد، اقتصاد را غیرنظامی و سبز می کند، به مسائل و روابط قدرت ها در سطح جهانی جواب سازنده می دهد.

 

شرایط رکود به پرزیدنت فرانکلین روزولت و مشاوران وی این امکان را داد ( اگرچه با کمک مقتدرانه ائتلاف نیرومندی از مردم تحت رهبری اتحادیه های صنعتی و طبقه ی کارگر چندنژادی) تا نقش و عمل دولت را به نفع مردم عادی، بازسازی کند. این بازسازی راحت نبود و یکروزه هم انجام نگرفت. درواقع، فرایندی جدل برانگیزی درطول زمان جریان داشت که ائتلاف به رهبری روزولت را در هر دوره تشکیل می داد، اقدامات مستقل سیاسی در دالان های قدرت و درخیابان، و با حجم مناسبی از خلاقیت و تجربه گرائی همراه بود. جنبش های گسترده ی مردم بررسی تجربه ی نیودیل را، نه بر اساس روشی مکانیکی، بلکه با جستجو برای یافتن چشم اندازی در بحبوحه ی چالش ها و مبارزات امروز، به خوبی انجام می دهند.

 

تغییر در استراتژی 

همانطورکه قبلا گفتم، ما در دوره ی انتقالی هستیم که طی آن تغییرات در دامنه و نوع ارتباط طبقاتی سیاستمداران آمریکا به نقطه ای رسیده است که ما باید سیاست ها استراتژیک خود را تنظیم کنیم. سیاست ما مبنی بر پائین کشیدن جناح راست افراطی و شرکت های ارتجاعی حامی آن و ایجاد گسترده ترین اتحاد علیه آن ها که در این جلسه مورد بحث و بررسی قرارگرفت و در برنامه ی حزب هم نقل شده، نشان می دهد که واقعیت های طبقاتی این 30 سال گذشته را درک شده است. در انتخابات این سال ها، ما این سیاست را با پافشاری و خلاقیت اجرا کردیم. در ژانویه امسال، زمانی که به این نتیجه رسیدیم اوباما توان دارد که مردم را گردهم جمع کند و صدای ائتلاف تمام مردم باشد و از جمله با اختلاف بسیار زیاد، برنده ی انتخابات باشد، این سیاست را در سطح تاکتیکی هم تنظیم کردیم.

 

به عقب نگاه کنید، اگر بگوئیم که تمام سیاست ها و تمام طرح های تاکتیکی ما ارزشمند بوده است، زیاده گوئی نکرده ایم. نباید لاف زد که همیشه حق با ما بوده است، اما می توانیم بگوییم که گرایش تاکتیکی و استراتژیک ما نشان داد که بیش از هر سازمان یا جنبشی در چپ قانونمندی سیاسی فرایند انتخابات، ازجمله احتمال پیروزی بزرگ، را درک کرده ایم.

 

اینطورنیست که بگوئیم سایر جنبش ها و سازمان های چپ منطق های غیر قابل استفاده ای به کار گرفته اند. اصلا چنین نیست. ولی هیچکدام از آن ها این به هم پیوستگی را در سیاست های استراتژیک و تاکتیکی خود نداشتند. و هیچگاه آن کار اساسی روز به روزرا نکردند که ما به اجرا درآوردیم.

 

این بدان معنی ست که فرصت های تازه سیاسی در بیداری و روشنگری ناشی از فضای انتخاباتی، ما را وادار کرده تا در استراتژی خود نیز مانند تاکتیک هامان تغییراتی انجام بدهیم. استراتژی جاری ما، که من مطمئنم شما هم با آن موافقت دارید، دیگر با موقعیت موجود مطابقتی ندارد. اما، به همان دلیل، استراتژی ضدانحصارانه ی ما هم کاملا مناسب نیست. 

 

اکنون و برای آینده ی قابل پیش بینی، کشور در شرایط انتقال سیاسی قراردارد که عوامل گذشته و آینده را درهم می تند. این خود دلیلی بر علیه اقداماتی ست که تلاش دارد تحرکات سیاسی این لحظه ی ما را درچارچوب یک استراتژی بسته و الگووار جای دهد. سیاست استراتژیک ما یک شیوه ی برخورد مفهومی (یا راهنمای عمل) است که هدف آن ارائه تخمینی است از آنچه بین طبقه ی اصلی و نیروهای اجتماعی  اتفاق می افتد، و اینکه کدام یک از آن ها دست بالا را دارد، و برای تحرکت بخشیدن به فرایندهای سیاسی در جهتی مترقی چه راهی را باید در پیش گرفت. من ادعا نمی کنم که به واقعیت، با تمام پیچیدگی ها و تضادهایش دست یافته ایم- این بخصوص درمورد دوره ی انتقالی مثل اکنون نیز صدق می کند. بنابراین، درک استراتژیک مرحله ی مبارزه ما باید همراه با تدبیر و انعطاف یا به زبان دیگر دیالکتیکی باشد.

 

بازیگران سیاسی جدیدی

نیروهای گوناگون سیاسی براستی چه آرایشی به خود می گیرند؟ اجازه دهید از اوباما شروع کنم. طی انتخابات ما بطور صحیح در مقابل جادادن اوباما در یک دسته بندی سیاسی سفت و سخت مهروموم شده، مقاومت کردیم. ما باید به آن عمل ادامه دهیم. من فکر نمی کنم جا دادن وی در دسته بورژوازی و یا سیاستمداری میانه رو دراین لحظه کمک زیادی بکند، حتی اگر با صاحب قدرت هایی از مرکز شروع کند.

 

اوباما دارای شکل سیاسی غیرمعمول می باشد. وی درک دمکراتیک عمیقی دارد، حسی از تاریخ و فروتنی، و حسی ذاتی برای وجهه ی ملی. عمق درک سیاسی و روشنفکری وی مناسب با سخنوری اوست. اوباما در جریان انتخابات، رهبر ائتلاف پراکنده ی چند طبقه ای " تغییر" بود. او وعده ی یک جهان سیاسی جدیدی را می داد که هرکس در آن نقشی خواهد داشت. او یک برنامه ی اصلاحی برای دوران رفرم ارائه داد که درمورد مشخصات سیاسی آن طی سال های پیش رو قضاوت خواهد شد. بسیاری، از جمله ما، کلمه ی "دگرسازی" و " دگرگونی" را برای توضیح کاندیداتوری وی، بکاربردیم. این بدان معنی است که او نامزدی با توانائی گردهم آوری اکثریت مردم برای پیکره بندی مجدد شرایط و و بسترهای سیاسی در این کشور است.  همین مطلب را نیز می توان برای توانائی وی در پست ریاست جمهوری نیز بیان کرد.

 

اوباما با اوباما تمام نمی شود. مثل سایر رهبرهای بزرگ، وی عملکردی درحال پیشرفت دارد. او نشان داده دارای این ظرفیت است که همراه با تغییر اوضاع و ایجاد مسائل جدید، رشد کند. وی بدون شک تحت فشارهای متناقض قرار می گیرد، اما مهر سیاسی خود را بر تصمیمات ریاست جمهوری خواهد زد، درست شبیه لینکلن و روزولت که این کار را کردند. این ویژگی ها بسیار مناسب است، زیرا او مشکلات غول آسائی را به ارث برده است.  در مشاوره با کنگره ای با اکثریت حزب دمکراتیک و سازمان های اصلی ائتلاف مردم، وی برنامه ای را تنظیم خواهد کرد و زمانبندی تصویب قانونی آن را در سال آینده معین خواهد نمود.

 

بازیگر بعدی شبکه ی مردمی و کمیته های اوباما هستند. این سازمان ها و اقدامات شکل گرفته در وب در انتخابات بسیار قوی عمل کردند و به احتمال قوی به حضور نیرومند خود ادامه خواهند داد. این تشکل های شامل افراد گوناگونی، ازجمله تعداد زیادی از جوانانی می شود که تمام آن ها بسیار به اوباما وفادارند و پشت سر برنامه های او خواهند ایستاد. در برخی از مناطق ما نیز بخشی از شبکه ی  "بله ما می توانیم" بودیم و باید باقی بمانیم، در جاهائی که نیستم باید با آن ها ارتباط برقرارکنیم.

 

حزب دمکرات   

بطورحتم، حزب دمکرات حزبی ضد سرمایه داری نیست.  بسیاری از جریان ها در آن حضور دارند. در انتخابات اخیر جریان های میانی و مترقی از نظرتعداد و تاثیرگذاری وزن گرفتند. در حالیکه خصلت آن، درچشم انداز خود در پیروزی بزرگ اوباما، چپ نیست، نماینده گان لیبرال و مترقی کنگره احساس حمایت می کنند. در همان زمان، جناح راست حزب دمکرات، شروع به نواختن ساز مخالف می کند. این تکرار رویدادهای 1992 نخواهد بود.

 

به باور ما درحالیکه بخش هایی از طبقه ی حاکم در هر حرکتی به مخالفت با اوباما برخواهند خواست، سایر بخش ها با وی همساز خواهند شد و از بسیاری از نوآوری های قانونی وی حمایت خواهند کرد. برخی از اعضای حزب دمکرات عضو هیئت حاکمه ی خواهند شد.  سرمایه داری آمریکا در چنان بحران جدی ای در سطح جهانی و داخلی دست و پا می زند که بخش های هوشمند طبقه ی حاکم لزوم اصلاحات و بازسازی سرمایه داری را، البته دید خود و با محدودیت های بسیار، پذیرفته اند. پیشروترین متفکران آن ها نیز تلاش خواهند کرد که از سرعت و دامنه ی اصلاحات و فرایند بازسازی بکاهند.

 

و نهایتا مهم ترین نقش آفرین صحنه نیروی گسترده ی مردم است ( طبقه ی کارگر، ستمدیده گان نژادی و قومی، زنان و جوانان). سیاست آن ها در مسیر ضد شرکتی، برابرخواهی و ضد نظامیگری حرکت خواهد کرد. آن ها از طریق یک سری تشکل ها خواسته های خود را بیان می کنند. اتحاد بین آن ها در سطح بالاتری قراردارد.  در این انتخابات این نیروها قدرتمند حضورخود را اعمال کردند و به نظر نمی رسد که چیزی بتواند جلودار آن ها باشد.

 

در دوره ی پیش رو و در لحظات سرنوشت ساز، این نیروها تاثیرات عظیم خود بر فرایندهای سیاسی را تجربه می کنند. طبقه ی کارگر به اجرای نقش سازمانگری و سیاسی خاص خود ادامه خواهد داد. همزمان با آن، کارگران و متحدانش باید، با ارتقای جدی برنامه ها، خود را با تغییرات تازه در دامنه ی ائتلاف به رهبری اوباما در این دوره تطبیق دهند. تا کنون هیچگاه چنین ائتلافی با چنین ابعاد و گسترده گی ای وارد صحنه ی سیاسی کشور ما نشده بود. این بسیا ربزرگتر از ائتلافی است که یکسال پیش در فرایند انتخابات حضور پیدا کرد؛ این ائتلاف حتی از ائتلافی که از همایش حزب دمکراتیک پدیدآمد نیز بزرگتراست.

 

به هرحال، توانائی رشد آن بی نهایت زیاد است. برای مثال، جمعیت مهمی از کارگران سفید پوست و کسب و کارهای خرد که به اوباما رای ندادند، می توانند در مبارزه ی درحال پیشرفت مترقی و ضدنژادپرستی جای بگیرند.

 

همانطور که می بینید، ائتلاف برای تغییر از نیروهای متنوع سیاسی با وابستگی های طبقاتی ناهمخوان تشکیل شده است. اما این عجیب نیست، زیرا در هیچ مرحله ی مبارزه، چیزی به نام مبارزه ی خالص وجود ندارد. در واقع، در ائتلافی چنین گسترده و چند طبقه، روابط نیز مانند خود همکاری مورد تردید و اعتراض قرار می گیرد.  هر قسمتی دیدگاه های خود را ارتقا می دهد و تلاش می کند مهر خود را بر تمامی مبارزه بزند. و هرچه بحران اقتصادی عمیق تر می شود، این بیشتر می شود.  

 

در ارتباط با ما، ما تا آنجائی می توانیم رهبری را دراختیار بگیریم که در سنگر گسترده تری از جنبش به رهبری طبقه ی کارگر قرار بگیریم، و خیزش این مردم را سمت و سوئی در همه ی ابعاد بدهیم. ما تنها هنگامی می توانیم به هماهنگی سیاسی در این ائتلاف گسترده کمک کنیم که در زمینه های مرتبط با مبارزات، بخصوص در زمینه های اقتصادی، مشارکت داشته باشیم.  

 

بله، ما مسائل ها و موضع های پیشرفته تری را وارد این فرایند می کنیم که فراتر از عملیات هیئت حاکمه ی اوباما و ائتلاف چندطبقه، و چند لایه ای پشتیبان او خواهد رفت. اما ما باید این را درچارچوب وظیفه ی اصلی حمایت از برنامه ی عمل اوباما و وسعت دادن و عمق بخشیدن و مشارکت نیروهای اصلی عملی کنیم. ما باید بر هنر ترکیب خواست های جزئی با خواسته های مترقی تر تسلط داشته باشیم. خواست های جزئی زمینه ی فوری برای ایجاد اتحاد گسترده در عمل است.  ادامه دارد ...

 

 

 

بهار فرصت-3

بهار فرصت-2

بهار فرصت-1

 

 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics