نویدنو: درکشاکش تحولات عظیم جهان انتظار خیلی رخ دادها
را میتوان داشت. دنیای پیچیدهای که درد زایمان دارد، خود را از
هزارتوی بی بدیلی عبور میدهد تا در اولین کلینیکی که پیدا میکند درد
زایمان از تن رهاکند و نوزادی را زنده درآغوش گیرد یا درخاکستر سرد
مرگی سیاه به خاکش سپارد. همه تلاش میکنیم یاور این عبورباشیم. طبیعی
است که در چالشِ یافتن راه صواب چنگ به چهرۀ هم بکشیم و بار ناملایمات
را با ملامت یکدیگر سپری کنیم. ممکن است بیفتیم، خسته وزاردر چنگ حسرت
و رویا دست وپا بزنیم، اما جهان بی ما زیسته است و بی ما نیز خواهد
زیست. مهم نقشی است که دراین تلاطم مرگباری که عافیت و شکست آن با
زندگی و حال وآینده میلیاردها نفر سروکارخواهد داشت، قبای کهنه خود را
به کجای این شب تیره بیآویزیم. تلاطم در جنبش جهانی کمونیست ناشی از
این درد زایمان و راهجویی به کلینیک رهایی است. گیریم که برخی تصمیمشان
را گرفته اند، و گوششان از هرنیوشی مستغنی است، اما صحنه پیوسته به
جاست و هزارها نقش ایفا نشده به اضطراب عدم قطعیت دامن میزند. اما یک
چیز روشن است، کمونیستها درهمه حال راهنمای زرینی دارند که هماره چون
ستاره صبحگاهی روشنگر مسیر به پیش است: ماندن در سنگر زحمتکشان و نبرد
برای رهایی، حتی اگر دراین نبرد جان خود فدیه رزم سازند. جبری که دراین
جملات موج می زند قدرت اراده یا تسلیم نیست، درک واقعی جهانی است که
درآن زیست میکنیم. گورکنان بورژوازی، گیرم تهی دست و به افلاس کشیده
شده، عزمشان را جزم میکنند ...شبحی در سراسر جهان پرسه میزند!
پ.ن: هدف از ترجمه و انتشار این دیدگاهها به معنای
توافق کامل باآنها نیست، بلکه برآنیم که خوانندگان را بیشتر در مدار
بحث هایی قراردهیم که در بین گردانهای مختلف کمونیست جریان دارد.
***
هاتف رحمانی
تزهای
سخنرانی ویکتور تیولکین دبیرکل کمیته مرکزی حزب کارگران کمونیست روسیه
در کنفرانس آنلاین ابتکارکمونیستی اروپایی
ECI
درود
به همه رفقا!
1-
امروز سرانجام ما درگیر همان چیزی هستیم که حزب کارگران
کمونیست روسیه ازمدت ها پیش به آن دعوت کرده است – گفتگو در باره جوهر
سیاسی و نظری عدم توافقها. ما با قاعده مندی پرسش دبیرابتکار کمونیستی
اروپایی ، که قبل از این همایش به ما نوشت موافقیم: " تعدادی از
حزبها در ابتکار کمونیستی اروپایی هوادار مواضعی هستند که مخالف اصولی
است که ...
ECI
برآن بناشده است..."
اما
ECI
روی اصول مارکسیسم – لنینیسم اورتودکس ایجاد شده است. بنابراین، پرسش
این است: چه کسی اصول را به آن شیوه تفسیر میکند، چه کسی آن را درک
و به صورت خلاقی اجرا میکند، و چه کسی تلاش میکند
ECI
را به سازمانی برای حمایت ازاستناجهای خود تبدیل کند، که گاهی به
نظرما، از مارکسیسم علمی بسیار فاصله دارند.
2-
امروز ما موضوع رویکرد نسبت به جنگ را بررسی میکنیم،
درباره آن چیزی که و.ا.لنین گفت که: " این مسئله اصلی سوسیالیسم
مدرن است"
روی هم رفته، امروز، طبق آنچه درآخرین همایش حزبهای
کمونیست و کارگری در اکتبر سال 2022 در هاوانا شاهد بودیم، دو دستورعمل
در جنبش جهانی کمونیستی شکل گرفته است. دو بیانیه متفاوت امضا شد(
قطعنامه در باره جنگ امپریالیستی در خاک اوکراین
) و بیانیه " مبارزه علیه امپریالیسم امریکا و ناتو، تلاش برای هژمونی
جهانی مهم ترین وظیفه نیروهای ترقی خواه است!"
اول ، در ارزیابی ما یک طرف کسانی هستند که درعمل
فورمولهای مدل بلشویکهای 1914-1916 را به صورت مکانیکی برای وضعیت
کنونی به کاربستند و جنگ را برای تمام شرکت کنندگان بین امپریالیستی
اعلام کردند، بنابراین روی دوش طرفهای درگیر جنگ مسئولیت مساوی
گذاشتند. روشن است که این رفقا و رفیق محترم جورجیوس مارینوس، که در
اینجا سخنرانی کرد، عملیات ویژه نظامی را تجاوز غیر قابل قبول روسیه
به اوکراین خواندند.
دوم، حزب کارگران کمونیست روسیه ما به آن رفقایی تعلق
دارد که وضعیت امروزرا به صورت کیفی متفاوت از زمان جنگ جهانی اول
مورد ملاحظه قرار میدهند. تحلیل انجام شده ما را به این نتیجه
میرساند که اقدامهای فدراسیون روسیه و بخش نظامی شمالی بدون شک یک
مولفه حراستی دارد، که یک عنصر جنگ عادلانه ملی است.
حزبها بین خودشان دست اندرکار بحثهای نظری و سیاسی
هستند، که این (بحثها) بسیار داغ است و گاهی به ارزیابیهای شخصی و
برچسب زنی تبدیل میشود. هم زمان، هردوی آنها، در استنتاجهای خودشان،
وانمود میکنند به لنین تکیه دارند و حتی به وفور از لنین نقل قول
میآورند. این مشکل را چگونه باید حل کرد؟
3-
حزبها با آنچه موافقند چه میکنند؟
پیش
از هرچیز، بیایید از خودمان بپرسیم: آیا از منظر نگاه طبقاتی مواضع
حزبها آنچنان تناقض آمیز است، آنطور که دراینجا ازیک سخنران شنیدیم،
که باید منحل شوند و با متوقف کردن کارECI
پراکنده
شوند؟
به نظر میرسد، با وجود تمام شدت جدال، خشم و اتهامها،
هنوزهیچ تکیه گاهی برای رسیدن به چنین بیاناتی وجود ندارد.
از نظر ما، حزبها برای مباحثه باید به صورت یکسان اصول
بنیادی مارکسیسم درباره جنگ را به رسمیت بشناسند و به صورت برابر
بدانند که :
- ضد انقلاب 1989-91 جنگها را به سرزمین خلقهای
جمهوریهای اتحادشوروی سوسیالیستی آورد و سرمایه داری را مستقرکرد،
- علت این مقابله تضاد بین بزرگ ترین نیروهای
امپریالیسم جهانی( امریکا، اتحادیه اروپا و متحدان ناتویی آنها از یک
سوف و روسیه، چین و متحدان آنها از سوی دیگر) و جنگ برای برتری در خاک
اوکراین است،
- سرانجام پایان دادن به فاشیسم و جنگها تنها با پایان
دادن به سرمایهداری در تمام کشور ودرپیش گرفتن راه سوسیالیسم امکان
پذیر است،
- گسترش جنگ ( ازسوی امپریالیسم بنا به ملاحظاتی و
دفاع در سمت دیگربنا به ملاحظاتی) به جنگی برای سوسیالیسم در تمام
کشورهای درگیر مطلوب است.
خوب، تا این نقطه انطباق مواضع وجود دارد. واین خیلی
زیاداست. این (انطباق) نشان میدهد که حزبها برای (توجیه) "عدم
توافقها" به طور مساوی به شدت به بدیهیات بنیادی مارکسیسم چنگ
میزنند، اما برخی از رفقا به روشنی فاقد دانش و توانایی درک یک وضعیت
ویژه وگرایشهای تحولات آن هستند، که همانطور که میدانیم، روح زنده
مارکسیسم است. اما، بیایید این مشکل را باهم در مشورت با و.ا.لنین حل
کنیم. هم زمان به یاد بیاوریم که لنین چند بار تکرار کرد که هیچ
دستورعمل آمادهای وجود ندارد! شما برای آن که قادر به درک وضعیت
باشید و فورمولهای مارکسیسم را به کار ببرید لازم است روی پای خود
بایستید.
4-
مشورت با لنین
رفقایی که بی هیچ تردیدی، جنگ را از هر دو طرف
امپریالیستی اعلام کردند، و از این رو، با برهان خوب، در اندیشه هایشان
به آن استناد کردند، به صورت آهنینی نقل قولی از لنین را اثبات
میکنند: " دفاع از مام میهن در یک جنگ امپریالیستی خیانت به
سوسیالیسم است."
منصفانه است؟ اگرما جنگ را برای هردو متخاصم به عنوان جنگی کاملا
امپریالیستی تعریف کنیم بی هیچ تردیدی منصفانه است. آیا این امر در
مورد وضعیت ما صدق میکند؟ آیا برای یک چنین استنتاجی حرکت ازاین
واقعیت کافی است، که همۀ ما، بدون شک، درعصرامپریالیسم زندگی میکنیم،
که انحصارها بر کشورهای درحال جنگ تسلط دارند، که، همانطور که در بالا
ذکرشد، هر دو طرف عدم توافق به رسمیت میشناسند که علت مقابله تضادهای
بزرگترین نیروهای امپریالیسم جهانی ( امریکا، اتحادیه اروپا و متحدان
آن ها در ناتو از یک طرف، و روسیه، چین و متحدان آن ها از طرف دیگر)
است ؟ گذشته ازهمه، این تضادها بودند که سرانجام به جنگ در خاک اوکراین
ختم شدند.
مافکر می کنیم کافی نیست. گذشته ازهمه، لنین در این
مورد کاملا قاطعانه سخن می گفت: انکار هر احتمال جنگهای ملی تحت
حاکمیت امپریالیسم از لحاظ نظری نادرست، و از لحاظ تاریخی کاملا غلط
است، و درعمل سراز شونیسم اروپایی درمیآورد..."
آنها بی درنگ به ما خواهند گفت که جنگ کنونی برای روسیه به هیچ وجه
(جنگی)دموکراتیک یا رهایی بخش انقلابی نیست. بلکه قطعا امپریالیستی
است. اما، ما بلافاصله با این گفته موافقت نخواهیم کرد، بلکه تلاش
خواهیم کرد تا همراه با لنین آن را حل کنیم. او به ما میگوید برای
آنکه کاریکاتوری از مارکسیسم نباشیم، به برخورد مشخص، دراین
مورد، جنگ مدرن، وشناخت ماهیت واقعی آن نیاز داریم. کلمات "ماهیت
واقعی" نشان می دهد که لازم است شکل ظاهری را از واقعی، نمود را از
ماهیت، سخن را ازعمل تشخیص دهیم.
5-
ماهیت واقعی جنگ ناتو علیه روسیه
و.ا.لنین به ما میآموزد: " "ماهیت واقعی" جنگ را چگونه
پیدا کنیم، چگونه آن را تعریف کنیم؟ جنگ ادامه سیاست است. مطالعه
سیاستهای قبل از جنگ، سیاستهایی که به جنگ منجر میشود ضروری است."
درمورد ما، لازم است سیاستهای قبل از جنگ را نه
فقط از سال 2014، زمانی که دشمنیها در دونباس آغازشد، بلکه درست تر(آن
است که)، حداقل ازسال 1991، زمانی که در اتحادشوروی ضد انقلابی روی داد
و اتحاد شوروی فروپاشید مطالعه کنیم.
البته، تقصیر روسیه سرمایهداری در وارد کردن کشوربه
جنگ با مردم اوکراین سابقا برادر قابل انکار نیست. سرمایهداری جنگ را
به سرزمینهای جمهوریهای اتحادشوروی سوسیالیستی آورد. سرمایهداری
روسیه و مقامات روسی متحد طبقاتی دشمنان کنونی خود هستند. به علاوه، به
یاد داریم که یلتسین، در زمان سخنرانی در کنگره آمریکا چگونه اعلان
کرد: " خدا به امریکا برکت دهد!" و بعد خود پوتین از کلینتون درخواست
کرد روسیه را به ناتو بپذیرد. طبقه بورژوای روسیه امیدواربود که بتواند
به صورت برابر در میان نخبگان جهان پذیرفته شود. حداقل آنها به ویژه
از حقوق و فرصتهای خود تخطی نمیکردند. و درسالهای اولیه در زمان
یلتسین و اوایل حکومت پوتین، مقامات مطیع، حتی مشتاقانه با مصلحت و حتی
دستورعملهای مستقیم غربی هدایت میشدند. آنها تولید فن آوری پیشرفته،
علم و نیروهای مسلح خود را مختصر کردند. آنها اساسا تنها مواد اولیه
صنعتی و فراوری اولیه را توسعه دادند. اما، در بازار جهانی سرمایه
داری، همان طور که کمونیستها هشدار دادند، هیچ کس حتی به روسیه تضعیف
شده به عنوان عضو برابر درمیان دیگر قدرتهای قوی نیازی نداشت.
همین اواخر، در 13 جولای 2023 بود، که رئیس جمهور
پوتین، در گفتگویی با مفسران جنگ، با سادگی، اما صادقانه توضیح داد: "
شما میدانید، قبلا هم گفتهام، این چیزمخفیای نیست، و ما برای شرکای
غربی خود، همان طور که همیشه آنها را چنین خوانده ام، همه چیزعرضه
کردیم، ما اعتقاد داشتیم که ما مال بورژوای خودمان هستیم، می خواستیم
دراین خانواده به اصطلاح خلقهای متمدن باشیم. و من از گفتن به ناتو
خسته شدم: بیایید به این امکان توجه کنیم، آنها حتی مارا از آن جا
مورد ملاحظه قرار ندادند،..."
هدف قدرتمندترین امپریالیسم جهان، ایالات متحده و
متحدان آن، تنها تضعیف روسیه رقیب نبود، بلکه میخواستند آن را منکوب و
ترجیحا تجزیه کنند. برای این هدف، ایجادشکاف در روابط روسیه با
جمهوریهای سابق اتحادشوروی هدفمندانه تعقیب میشد، حلقه ناتو حول
فدراسیون روسیه محکم تر شده بود، و محدودیتهای اقتصادی مختلفی به اجرا
گذاشته شده بود.
همزمان، ایالات متحده برای گسترش نفوذ خود در فضای
بازار اروپایی، با تضعیف متحدان آن تلاش میکند. نمونه مبارزه علیه
پروژه نورداستریم و اقدامها برای جایگزینی آن با گاز مایع تامین شده
از سوی ایالات متحده ساده ترین و روشنگرترین مثال برای درک وضعیت است.
برای رسیدن به این وضعیت، آنها هدفمندانه و پیگیرانه برای تحریک نه
تنها مقامات علیه یک دیگر بلکه مردم روسیه و اوکراین علیه هم تلاش
کردند. برای این پایان، امپریالیسم حتی تا تشویق احیا باندرا دراوکراین
و استفاده از آنها برای هدف تنبیهی عادی فاشیسم به شیوه باندرای
سالهای 1941-45 پیش رفت.
درسال 2014، وقتی که کودتا دراوکراین با کمک غرب رخ
داد، نازیها بی درنگ در کیف به قدرت رسیدند، و پیوستگی ایدئولوژیکی
خود را با باندرا و شوخویچ، رفقای هیتلر، که رسما قهرمانان ملی خوانده
شدند مستقیما ابراز کردند.
اقدامات علنی نظامی علیه روسیه و مردم روس حداقل از سال
2014 ادامه داشته است!!! بنابراین، ماهیت
واقعی جنگی که ازسوی ایالات متحده و ناتو، با دستان نازی دراوکراین به
راه انداخته شد، به روشنی امپریالیستی، تجاوز کارانه و غارتگرانه است .
اگر روسیه شکست بخورد و سرنوشت یوگسلاوی ، عراق، لیبی
تکرارشود، پاشنه آهنین دیکتاتوری فاشیسم مدرن مدت طولانی دراکثر
کشورهای جهان مستقر خواهد شد. این وضعیت به سود طبقه کارگر، روسیه،
اوکراین، و جهان نیست. بنابراین، ماهیت واقعی
جنگ در سمت روسیه، به ویژه در سمت دونباس تا حد زیادی جنگی تحمیلی، با
ماهیت دفاعی است.
ایالات
متحده و متحدان آن این جنگ را تا حد ممکن درطولانی مدت حفظ خواهند کرد
وبرای ادامه آن هیزم به آتش میریزند. این یک کسب و کار، درمانی برای
بحران، میلیاردها سفارش ودرآمد مشابه است. این مبارزه امریکا برای حفظ
سرکردگی در جهان، برای شکل دادن آینده جهان سرمایه است.
6-
این اختلافهای عمیق در ارزیابیهای ما از کجا میآید؟
ما، با تمام احترام به رفقای یونانی، اعتقاد داریم که
شما در تفسیر تئوری امپریالیسم لنین، وقتی که هسته مرکزی دکترین درباره
مشتی از ثروتمندان خاص و قدرتمند، کشورهای امپریالیستی غارتگر که کل
جهان را غارت می کنند کنار می گذارید اشتباه نظری بزرگی میکنید.
درعوض، نظریه هرم (امپریالیستی) را مطرح میکنید. شما خودتان دچار
اغتشاش (فکری) هستید و(فکر) دیگران را مغشوش میکنید.
امروز، ماهیت امپریالیسم تغییر نکرده است. امروز این
مشتی توسط امپریالیستهای ایالات متحده و نزدیکترین متحدان آنها در
بلوک ناتو هدایت میشوند. این بلوک قدرتمند بزرگترین غارتگران
امپریالیست برای سلطه خود در جهان مبارزه میکند.
امروز وضعیت به صورت کیفی با وضعیت سال 1916 متفاوت
است. وضعیتی است که درآن هسته واحد قدرتمند غارتگران امپریالیست پدیدار
شده است، که البته، با دیگر اردوهای امپریالیستی مخالفت می کند، اما
روسیه را به عنوان یک هدف، به عنوان یک قربانی زودگذر انتخاب میکند،
با امید به آن که مشکلات اقتصادی داخلی خود را برای مدتی با شکست و
تجزیه روسیه حل کنند. همان طور که در سال 1991 بحران خود را با
نابودی اتحادجماهیر شوروی به تاخیر انداختند.
به اعتقاد ما، اشتباه بزرگ دیگر شما ، رد نظری تحولات
کمینترن، اول از همه، تعریف ماهیت فاشیسم و بنابراین، تاکتیکهای
مبارزه با استفاده از جبهههای مردمی است. با وجود گرایش شکاکانه شما
نسبت به ارزیابیهای ما از سیاست خارجی ایالات متحده و بلوک
امپریالیستی، اما عمل، به عنوان ملاک حقیقت، ثابت میکند که حق با
ماست. آنچه این بلوک درسیاست خارجی خود دنبال میکند، طبق تعریف،
فاشیسم واقعی است، که امروز در اوکراین و در پروسه فاشیستی کردن
کشورهای بلوک تحقق مییابد.
7-
مبارزه باید ادامه یابد!
من درپایان سخنرانی خود از طرف کمیته مرکزی حزبمان، یک
باردیگر، این فکر را بیان میکنم که پیشنهاد برای منحل کردن خودمان،
متوقف کردن فعالیتهای
ECI،
وآغاز توجه به اشکال دیگر نادرست است. این جنگی از میدان نبرد است.
میدانید، مردان یونانی، برای همین بود که سقراط رزمجویان فراری را
ترسو خواند. ما همه با هم دیگر، استقرار حقیقت و انجام کار نظری واقعی
را تنها تازه آغاز کرده ایم. آیا میخواهید 10 دقیقه وقت بدهید؟ برای
بی پرده سخن گفتن وروشن کردن همه که ما از قبل برای متوقف کردن کار
تصمیم گرفته ایم.
این خوب نیست!
ما پیشنهاد میکنیم:
به کار ادامه دهید، خودتان را با جزئیات موادی که رفقای یونانی و
دیگرحزبها مطرح میکنند ، از جمله تحولات ما آشنا کنید ، بعد به
مباحثه عمومی و مقایسه استدلالها بازگردید. بهعلاوه، ما پیشنهاد
میکنیم از رفقای حزب کارگران بلغارستان و حزب کمونیست (ایتالیا)
درخواست کنیم با پیشنهاد برای کاربست مشترک شعار" کارگران همه کشورها،
متحدشوید" به کار درابتکار کمونیستی ادامه دهند.
ما نیز با این حزبها موافق نیستیم، برای مثال، در
ارزیابی نقش چین. ما با تعدادی از مقررات موضع پلتفرم ضد امپریالیستی
جهان هم موافق نیستیم، اما... شما با یک پیش قراول نمیتوانید پیروز
شوید! در حال حاضر، اینها در مبارزه علیه خطراصلی - بسته
امپریالیستی امپریالیسم امریکا- ناتو که کل جهان را با پاشنه آهنین
فاشیسم تهدید میکند – متحدان ما هستند. بنا براین، ما موفقیت همه را
در درک وضعیت آرزو میکنیم و ادامه کار ابتکار کمونیستی را پیشنهاد می
کنیم.
توضیح مترجم:
این مقاله با گوگل از روسی به انگلیسی ترجمه و بعد به فارسی برگردانده
شده است. اگرچه پس از اتمام کارتوسط رفیقی با متن روسی مقابل قرار داده
شده است.
-1[1] VI
Lenin PSS, vol. 30. p. 163
-
V.I. LeninPSS v.30 p.288
|