تحریریه نویدنو:
یادداشت
سردبیر: کمال اوکویان دبیرکل حزبکمونیست ترکیه است. او اوایل فوریه
2023مقاله
فکرکردن با صدای بلند در باره جنبش جهانی کمونیستی
را
منتشر کرد. نوشتار
پرسشهای ژرفی درباره اتحاد جنبش جهانی مطرح کرد و
این امر را که چگونه میتوان اتحاد انقلابی را ارتقا داد بررسی کرد. ما
از رفیق کمال درخواست کردیم که تقطه نظرات ابراز شده در فوریه گذشته را
گسترش دهد. در ادامه پاسخ او به پرسشهای مکتوب ما را میخوانید.
***
انگیزه شما برای نوشتن
فکرکردن با صدای بلند درباره جنبش جهانی کمونیستی
چه بود؟
همه میدانیم که درجهان، به طورکلی در داخل چپ، و به ویژه درمیان
حزبهایی که نام کمونیست راحمل میکنند، تفاوتهای فکری جدی وجود دارد.
شدت این تفاوتها پوشیده و تقریبا پنهان است. بحث واقعی وجود ندارد.
غیبت گفتگو به خاطرادب یا رفتار دیپلماتیک نیست. درواقع، ما زمینهای
برای گفتگو نداریم. وقتی میگویم گفتگو؛ البته به روندی اشاره میکنم
که درآن درگیر کنش متقابل، دگرگونی و حتی زمانی که لازم است تجزیه
میشویم. من خواستم توجه را به این وضعیت به شدت آزاردهنده جلب کنم
وچشم انداز تاریخی را که فکر میکنم به منابع آن مربوط است باز تاب
دهم.
شما مکرر به لزوم " نقطهمرجع"(وجه اشتراک) اشاره می کنید و 21 شرط
عضویت حزبهای طبقه کارگر درانترناسیونال کمونیستی را که در سال 1919
نوشته شده است به عنوان هوشمندانه ترین بیان چنین وجه اشتراکی ذکر
میکنید.
انترناسیونال کمونیستی وقتی که تاسیس شد نرده را خیلی بالا گذاشت. صرف
نظر از آنکه آن نرده واقع بینانه بود یانه، من فکر میکنم برخی
جنبههای تاریخی و
با دوام مداخله در سال 1919 وجود دارد. تاسف بار است که تمام تاکیدی که
ما در سال 1919 مشاهده میکنیم، ازجمله 21 شرط برای پیوستن به کمینترن
عموما تنها به ترکیب انقلابی آن سال نسبت داده میشود. من باور دارم که
این رویکردی بسیار خطرناک است. آری، روشن است که بلشویکها در سال 1919
فکرمیکردند که میتوانند ضربه کشندهای به سرمایهداری بزنند،
میخواستند حزبهای اروپایی را به یک تغییر بسیار قوی وادار سازند که
در برخی جنبهها واقع گرایانه نبود. دخالتهای سال 1920 که بلافاصله پس
از آن صورت گرفت و آنهایی که ما در جزوه بیماری کودکی چپ گرایی نیز
شاهدیم، در برخی جنبهها آنتی تز موضع سال قبل هستند.
بعد در کنگره هفتم انترناسیونال کمونیستی، ما به استانداردهایی کاملا
متفاوت میرسیم. خطر در این درک قرار داد: مراجع (وجه اشتراک) ما درسال
1919 ، زمانی که انقلاب نزدیک به تحقق بود متفاوت ، در زمان عقب نشینی
متفاوت، و درحاکمیت فاشیسم کاملا متفاوت بود. اما چهارچوب ترسیم شده در
سال 1919 زمانی که انترناسیونال کمونیستی تاسیس شد، ازلحاظ بسیاری حامل
اصولی است که برای تمام دورهها،
حتی اکنون قابل اجرا است!
حزبهای کمونیست نمیتوانند تحت شرایطی که محصول ثبات نسبی در کشورهای
سرمایهداری و عینیت انقلابی است با راهبردها(استراتژیها) وپیشنهادهای
نظری متفاوتی عمل کنند. گذشته از این، انقلاب معمولا به صورت ناگهانی،
در لحظات غیرمنتظره مطرح میشود. اگر شما یک راهبرد انقلابی و درجه
متناظری از سازمان نداشته باشید، ممکن است انقلاب
سپری شود. بی تردید، شما در دوره های مختلف باید با تاکتیکها و
ابزارهای متفاوتی عمل کنید؛ اما چنین چیزی که حزبهای کمونیست پیوسته
وجه اشتراک خود را تغییر دهند نمیتواند وجود داشته باشد.
این امر به ویژه امروز مهم است، چون نظرشایعی وجود دارد که تعادل
درعرصه جهانی مطلوب طبقه کارگر نیست تا یک راهبرد انقلابی را اعمال
کند. این ممکن است در برخی جنبهها منطقی و واقعبینانه بهنظر برسد
اما اگر ما درکی از مبارزه را که مبارزه تنها در داخل تعادل موجود
نیروها ادامه مییابد بپذیریم ، احتمال دارد دررویداد بحران انقلابی که
سرمایهداری احتمالا وارد آن میشود( و با گذشت زمان، نشانههای قوی
آنرا میبینیم)، به آهوی (بی پناهی) دربرابر چراغ جلو(اتوموبیل) تبدیل
شویم.
اما همان طور که خاطرنشان کردید، درسال 1920، برخی از این وجه
اشتراکها کنار گذاشته شد، و درسالهای 1934-1935 گرایش کاملا متفاوتی
پدیدارشد. شما این تغییر را به چه نسبت میدهید؟
ضروری است شرایط و دلایل به خوبی تحلیل شوند. من در این جا قصد ندارم
وارد جزئیات بشوم، اما این نگرانی که انقلاب در اروپا نمیتواند به
همان زودی که انتظارش را داشتند صورت بگیرد، در دهه 1920 از سوی
بلشویکها درک شده بود. دفاع از و بقا اتحادشوروی، تنها دست آورد مشخص
تا آن زمان، به سرعت به موضوع اصلی تبدیل شد. اگر ما به تمام این دوره
با دقت توجه کنیم، مشاهده می کنیم که هدف تقویت اقتصادی، سیاسی و
نظامی اتحادشوروی وآماده کردن حزبهای کمونیست جهان برای مرحله بعدی
بود.
با این دریافت، از 1920 به بعد، شاهدیم که کمینترن ابتکارهایی را درخط
نیازهای سیاست خارجی شوروی توسعه داد. ما نمیتوانیم هیچ اعتراضی به
این وضعیت داشته باشیم. اما، اگر در دیدن دلایل پس زمینه کوتاهی کنیم،
نتایج نادرستی از چپگرایی لنین و دخالتهای مشابه آن، و رویکرد جدید
در مبارزه علیه فاشیسم در سال 1935 خواهیم گرفت، و اشتباهات و
کوتاهیهای حزبهای کمونیست را در کل این دوره برمبنایی کاملا کاذب
مورد بحث قرار خواهیم داد.
این فرض عادت شده که تا سال 1935 گرایشهای" فرقه گرایانه و
ماجراجویانه" در جنبش جهانی کمونیستی وجود داشت، اما در کنگره هفتم
اصلاحی تاریخی صورت گرفت، که هنوز تا امروز معتبر است، میتواند به
صورت رادیکالی مورد پرسش قرار گیرد. من تکرار میکنم، جنبش کمونیستی
باید وجه اشتراک خود را بربنیاد واقعیت انقلاب شکل دهد. من قصد ندارم
درسها و ذخیره دوره طولانی را که دفاع از اتحادشوروی به یک وظیفه روشن
و بسیار خاص و انقلابی تبدیل شد را تحقیر کنم ( دورهای که میتوانست
در سال 1945 پایان یابد).
اما لازم است از توهمی که حزبهای کمونیست را وادار به پیروی از این
استنتاج کرده است که: "سیستم امپریالیستی – سرمایهداری قوی است، تعادل
نیروها به سود طبقه کارگرنیست، بنا براین نقطه عزیمت ما نمیتواند
واقعیت انقلاب باشد" رها شویم.
شما مراجع دیگر مانند "مخالفت قاطعانه با جنگ امپریالیستی آینده"، یا "
عدم شرکت در دولت بورژوایی" قبل از سال1914 را هم برای جنبش کمونیستی
ذکر میکنید.
حتی زمانی که سوسیال دموکراسی جنبش طبقه کارگربود و انترناسیونال دوم
به عنوان سازمان انقلابی رسمیت داشت، ما شاهد
بودیم
که برخی طرحها مورد استفاده قرار میگرفت. طرحها همیشه بد نیستند.
اگر آنها از لحاظ نظری و عملی از آزمون زمان بیرون بیایند، چنین
طرحهایی مبارزه را آسان میکنند.
حتی انترناسیونال دوم، که در طی زمان، اما بسیار قبل از سال 1914 تباه
شد، برخی پیش انگاریها را داشت. ما نوع واکنشها را وقتی که اصل عدم
شرکت در دولتهای بورژوایی، وندادن نمایندگان به این دولتها مطرح می
شود، که برای اولین بار برای شکسته شدن تلاش کرده بود میشناسیم.
"مخالفت با جنگ امپریالیستی " هم چنین بود. بعدا مشاهده شد که مخالفت
با جنگ کافی نبود، اما آنچه میخواهم بگویم این است که : حتی در زمان
انترناسیونال دوم، که ما آنرا مورد انتقاد قرار میدهیم، حزبهای عضو
برخی خصوصیات مممتاز را داشتند.
آیا شماامروز مراجع قابل مقایسه را پیشنهاد میکنید؟
خواه ما آن را مرجع یا چیزی دیگری بخوانیم، روشن است که امروز حزبهای
کمونیست با یک مشکل هستی شناسانه رو در رو هستند. چرا امروز حزبهای
کمونیست به موجودیت خود ادامه میدهند؟ دلیل تاریخی که حزبهای
کمونیست، امروز با همان نام و همان هویت موجودیت دارند چیست؟ آیا این
دفاع از دموکراسی است؟ آیا مبارزه برای صلح است؟ برای پایان دادن به
فاشیسم است؟ به عقب راندن و حذف امپریالیسم امریکا است؟ همه اینها
درمیان وظایف اولیه حزبهای کمونیست قرار دارند. اما هیچ یک از آنها
نمیتواند دلیل موجودیت حزبهای کمونیست باشد.
کمونیسم هم در زمان 1847-1848 و هم در 1917به یک دلیل ساده جایگاه خود
را درعرصه سیاسی پیدا میکند: سرنگون کردن سرمایهداری و فراهم کردن
تغییرهای انقلابی لازم برای استقرار جامعه سوسیالیستی. این ماموریت
تاریخی نمیتواند نادیده گرفته شود. ضرورت وجه اشتراکی در رابطه به این
ماموریت وجود دارد. به ویژه، مراجعی که مخالفت ایدئولوژیک و سیاسی با
طبقات بهرهکش هم در سطح جهانی و هم در سطح داخلی را تشویق میکند. این
امر هیچ ربطی به استثنا کردن خرده بورژوازی شهر و روستااز روندهای
انقلابی و توانا ساختن طبقه کارگر به تشکیل ائتلاف با آنها به اشکال
مختلف ندارد. همه ما میدانیم که منظور ما از طبقات استثمارگربخشی از
طبقه حاکم در کشورهای سرمایهداری است که در فضای سیاسی با عاملهای
مختلف، از ملیگرایی گرفته تا لیبرالیسم، از محافظه کاری تا سوسیال
دموکراسی نمایندگی میشوند.
حزبهای کمونیست در روابطشان با بورژوازی گزینههای بی کرانی ندارند.
درگذشته، درکشورهای اروپایی که سرمایه انحصاری به شدت توسعه یافته بود،
ما دیدهایم که جنبش طبقه کارگرسالها با ائتلافهای جعلی، که در
واقعیت مبتنی بر گروههای بسیار ارتجاعی سرمایهداری، و عاملهای مکمل
سلطه انحصارت بودند، عقب نگه داشته میشد. امروز این تصورغلط از بین
نرفته است.
اجازه دهید به نمونههای معروف نگاه کنیم، در ریشه هواداری از ترامپ،
یا برعکس هواداری از بایدن، هواداری از پوتین یا هواداری از اردوغان
گرایشهای مشاهده شده در طی زمان در صفوف ما این واقعیت نهفته است که
ما از یک سادگی که میتواند ما را با ماموریت تاریخی مان تنها بگذارد
دور شده ایم. "هیچ همکاری با بورژوازی در هیچ سطحی وجود ندارد" ممکن
است به خوبی به مثابه یک وجه اشتراک پذیرفته شود. اگر یک ویژگی وجود
دارد، موقعیت بسیار خاصی که ما را وادار میکند این وجه اشتراک را کنار
بگذاریم، ما آنرا در آن وضعیت خاص مورد ارزیابی قرار خواهیم داد. اما
در حال حاضر، حزبهای کمونیست باید اول از همه ماموریت تاریخی خود را
حفظ کنند.
شما در نوشتارتان مینویسید "آنچه لازم است دنبال کنیم: بنا کردن
توضیحی از مراجع نظری و سیاسی است که هر حزب کمونیستی بر مبنای آن عمل
میکند." آیا منظورتان دقیقا از بیان آن چیست؟ لطفا نمونه بدهید.
درپرسش قبلی، من رویکرد حزب کمونیست ترکیه را با یک مثال توضیح دادم.
برای اینکه گفتگوی سالمی داشته باشیم، لازم است تمام حزبهای کمونیست
اولویتهای راهبردی خود را روشن کنند. پرسش اول این است، چرا به عنوان
یک حزب کمونیست موجودیت دارند؟ بعد، چه نوع ابزارهایی را برای دست یابی
به آن هدف مورد استفاده قرار میدهند؟ به عنوان مثال، اگر یک حزب
کمونیستی "استقرار دموکراسی" را هدف اصلی خود ، یا حتی تنها هدف برای
بازه زمانی طولانی میبیند، آن حزب باید نقشه راهی را ترسیم کند که
گسترشی طبیعی از این هدف باشد.
اگر هیچ رویکرد منسجمی که مجموعهای از هدفها وابزارها را تشکیل
میدهد وجود ندارد ، در این صورت چیزی برای بحث وجود ندارد، و موجودیت
حتمی حزب کمونیست، از جمله حزبهای کمونیست حاکم، ممکن است سوال
برانگیز شود. من میگویم که هیچ یک از مفاهیمی مانند صلح، دموکراسی،
استقلال، حق حاکمیت ملی، توسعه، صنعتی سازی به تنهایی قدرت ایجاد حس
موجودیت حزبهای کمونیست را ندارند. همانطور که ذکر کردم، این رویکرد
ما است. اما اگرعکس آن حقیقت دارد، اگر هدفهای دیگر نیزمبنای بسندهای
برای عمل حزبهای کمونیست را تشکیل میدهند، پس نیازی جدی به "تولید"
نظری و سیاسی در این جهت وجود دارد.
شما می نویسید که ما به بحثهای جسورانه نیاز داریم. اما مشاهده هم
میکنید که: "امروز ما یک سازوکارعملی برای آزمون تفاوتهای بنیادی
نداریم، (تفاوتهایی) که وقتی ما نه تنها به حزب های عضو سولیدنت که
در همایشهای بینالمللی حزبهای کمونیست و کارگری شرکت می کنند، بلکه
به تمام حزبهایی که خود را کمونیست تعریف میکنند نگاه میکنیم می
تواند مشاهده شود."خوب این بحث چگونه میتواند سازماندهی شود؟
این دقیقا مشکلی است که وجود دارد. چیزی وجود دارد که ما را متحد
میکند، اما نمیدانیم این چیزچیست. ما میگوئیم گذشته مشترکی داریم،
اما این کاملا حقیقت ندارد. انقلاب اکتبر، سنت کمینترن، به طور کلی
اتحادجماهیرشوروی به نظرمیرسد وجه اشتراک تاریخی محکمی باشد، اما این
عملا گمراه کننده است. اندکی حفاری آشکار میکند که ما از همه اینها
جمع بندیهای بسیار متفاوتی داریم.
ببنید، من زمانی که هنوز در دبیرستان بودم، عادت داشتیم در مدرسه با
افرادی از دیگر گروههای انقلابی در باره انقلاب سوسیالیستی یا انقلاب
دموکراتیک با تندخویی بحث کنیم. این بحثها دربرخی جنبهها ابتدایی
ومکانیکی بودند، امامشکلات واقعی را دردرستی هدفها و ابزارها مورد بحث
قرار میدادیم. به علاوه، همه این بحثها به خاطر این واقعیت بود که ما
راهبردهای انقلابی متفاوتی داشتیم.
اکنون به خاطر داشتن چنین تفاوتهایی، باید راهبردهایی ازیک نوع یا نوع
دیگری داشته باشیم. من فکر میکنم که حزبهای کمونیست، بهعنوان
بازیگران مستقل سیاسی، از هدفهای راهبردی دور شدهاند. چشم اندازهای
انقلاب و راهبرد ناپدید شدهاند، آنها تبخیر شدهاند. در این عرصه،
بحث به ما اجازه میدهد ضعفهای خودمان را ببینیم و با مشکلات واقعی
رودر رو شویم.
شما به ضرورت اتحاد روی چیزی که وظفه اولیه انقلاب جهانی است اشاره
میکنید. طبق نظر شما، این زمینه مشترک میتواند با وظیفه گزینه
پایدارساختن سوسیالیسم تعریف شود. آیا تعریف زمینه مشترک بین حزبهای
کمونیست به این شیوه سبب فاصله گرفتن آنها از دستورکارهای معینی در
کشورهایشان نمیشود؟
چنین زمینه مشترکی ما را از واقعیتهای کشور خودمان جدا نمیکند،
برعکس، میتواند افقهای ما را در رابطه با کانالهای مداخله در واقعیت
آن کشوروسیع ترکند. این زمینه مشترک انترناسیونالیسم را فراتر از فرهنگ
همبستگی تلقی میکند و راه را برای بده بستان وهماهنگی انقلابی هموار
میکند. ببینید، به عنوان حزب کمونیست ترکیه، ما از انتخابات اخیر خارج
شدهایم. اندازه آرا ما بسیارکوچک بود، که ربطی به قدرت سیاسی و
سازمانی حزب ما نداشت. ما به این نتیجه افتخار نمیکنیم، کمبودها، و
دلیلهای تعداد پایین آرا خود را مورد بحث قرار میدهیم.
اما، حزب کمونیست ترکیه نمیتواند با هدف " کسب آرا بالاتر" وارد
انتخابات شود، ما اولویتی مانند ارسال نماینده به پارلمان نداریم. حزب
کمونیست ترکیه برای ایجاد ارتباط با زحمتکشان در خط راهبرد انقلابی
خود، برای سازماندهی، برای بازکردن فضا برای خود درکشوری باخط های
شکسته قومی و مذهبی در انتخابات شرکت میکند. کسب آرا مادامی که در خط
این اهداف باشد میتواند بسیار معنادار باشد. البته این اتفاق رخ نداد
ما نگران آن هستیم. اما، ما استنتاجهای راهبردی خود رابه خاطر تعداد
آرایی که کسب کردهایم تغییر ندادیم، چون وقتی به کشور خود و جهان خود
نگاه میکنیم، چیزهایی که ما روی آنها تمرکز داریم در تعادل داخل
سیستم، جایی را نگه نمی دارند، بلکه جایشان در شکافهای ژرف سیستم، در
نقاط بالقوه بحرانی قرار دارد.
میدانیم که بدون حمایت قوی در میان زحمتکشان، که در رای هم بازتاب
مییابد نمیتوانیم کاری انجام دهیم، اما ما این حمایت و سازماندهی را
تنها از طریق انتخابات اندازه گیری نمیکنیم، و نمیخواهیم با درپیش
گرفتن عمل رای دادن، که اکنون سازوکارکاملا متفاوتی، به شیوه ای
پراگماتیک دارد به ماموریت تاریخی خود آسیب بزنیم. " انتخابات میگذرد،
اما حزب کمونیست ترکیه میماند" این تنها توصیف ما نیست، بلکه توصیف
دوستان ما است. من این چیزها را برای اثبات آنکه حزب کمونیست ترکیه
رویکرد درستی اتخاذ کرده است نمیگویم. تاریخ داوری خواهد کرد که ما
قادر به انجام چه کاری بودیم و قادر به انجام چه کاری نبودیم. اما باید
به شما یادآوری کنم که تمام حزبهای کمونیست باید وارد یک برنامهریزی
راهبردی هم راستا با ماموریتشان شوند. حتی یک حزب کوچک، و نه حزبی
بسیار با نفوذ باید با این برنامه ریزی آغازکند.
شما مینویسید " هدف قطعا تقسیم نیست. هدف باید کمک کردن به جنبش
کمونیستی باشد، که ادعا میکند پیشگام روند انقلابی نامتوازن ومرکب
جهان، تغییر به جنبش مشترکی ورا و بالای عامل های فردی است." لطفا
توضیح دهید. این جنبش مشترک به طور مشخص چه شکلی میتواند باشد؟
یک راهبرد انقلابی به تحلیل منسجمی هم درسطح ملی و هم در سطح جهانی و
اراده برای تغییر نیاز دارد. نظریه مارکسیستی در این جا یک توانایی
بزرگ است. به نظرمن، یک حزب کمونیست حق ندارد به پرسد که آیا انقلاب
سوسیالیستی واقعی هست یانه. آن چه باید بپرسد آن است که چگونه باید
برای بحران انقلابی در شرایط معینی آماده باشد و از کدام منظر و با
کدام ابزارها در آن مداخله کند. مسئله این است: آری، ما اصولا مسئول
مبارزه در کشور خودمان هستیم، اما آیا مبارزه در کشورما بخشی از روند
انقلابی جهان نیست؟
اگر ما به خودمان احترام بگذاریم، با شجاعت موضوعها را آزمایش خواهیم
کرد، ما درجا نخواهیم زد و حداقل راهی برای کنش متقابل در یک جهت
انقلابی باز خواهیم کرد. اگر راهبردهای متفاوت، ناسازگار ظهور کرد،
فرصتی است برای همگرایی سالم و با همان نشانه فرصتی برای واگرایی سالم
. ازاین امر نباید ترسید. چون "اتحاد" ی که بدون چنین وضوحی حفظ شود
هیچ ارزشی ندارد. ما همه این را میدانیم. اگر تصمیم نداریم درجستجوی
راههایی برای این حرکتها باشیم، اگر تصمیم نداریم پیوسته واقعیتهای
جاری جهان را به یک دیگر یادآوری کنیم و بگوییم که زمان آن نرسیده است،
ما به ناچار با این پرسش رو در رو خواهیم شد، آیا کلا نیازی به حزبهای
کمونیست وجود دارد.
منبع:
https://mltoday.com/an-interview-with-kemal-okuyan/
|