سرسخن
ارژنگ، دوماهنامۀ
ادبی، هنری و اجتماعی نویدنو، شمارۀ
30
خرداد و تیر
1402
فرارسیدن جشنِ باستانی
"تیرگان"
بر ایرانیان، تاجیکان و خراسانیان فرخنده باد
هریک از ما
هنگامی که در دشت و صحرا قدم میزنیم، شاید چشممان به سوراخها و
حفرههای کوچکی افتاده باشد که به شکلِ مخروطی معکوس در سطح زمین ایجاد
شدهاند. "مورچهخوارها" این حفرهها را با خاکی بسیار نرم میسازند که
اصطلاحا به آن "تاسِ لغزنده" میگویند. "مورچههای غافل" هم به محضِ
اینکه پایشان به لبِ حفره میرسد، داخلِ تاس میافتند و دیگر نه راهِ
پیش دارند و نه راهِ پس! درست مثل چرخِ ماشینی که در ماسههای نرم
کنارِ ساحل فرو رفته و مرتباً بوکسوات میکند، دستوُپازدنِ مورچه
بهدامافتاده هم حاصلی ندارد جزآنکه با ریختنِ خاکریزهها به داخلِ
سوراخ، مورچهخوار را از وجودِ طعمه با خبر سازد و بهراحتی صید شود،
امّا به تعبیرِ زیبای نظامی گنجوی: "چو در تاسِ لغزنده افتاد مور/
رهاننده را چاره باید نه زور"! آلبرت اینشتین میگوید "ما نمیتوانیم
مشکلات را با همان طرزِ تفکّری که مشکلات را ایجاد کردیم، حلّ کنیم."
حکایتِ
حاکمانِ امروزِ ما پساز چهاردهه ظلم و فساد و فریب و غارتِ
سیریناپذیر، شاید مصداقِ همان "مورِ فروغلتیده در تاسِ لغزنده"ای
باشد که تلاش میکند از آن بیرون بیاید،امّا کماکان با همان زبانِ
دروغ و ابزارِ زور و سرکوب که کارشان را به اینجا رسانده و آنان را
رودرروی مردمی قرارداده که مطالبهای جز "آزادی" و "عدالت" ندارند.
هدفِ انقلابِ
مردم ایران از صدرِ مشروطه تا کنون رفع ستم و تبعیض و نابرابری و حرکت
به سمتِ برقراریِ "عدالت" به مفهومِ عمیق و انسانی آن در جامعه بوده و
عدالت هم توزیعِ فقر نیست. البتّه هر نابرابری را نمیتوان بیعدالتی
دانست، امّا هر بیعدالتی بیشکّ ظلم است و مطرودِ عقل و وجدانِ بشری.
در دورانِ
کنونی که عصرِ حاکمیتِ متزلزلِ سرمایهداری نئولیبرال-نئوفاشیست در
جهان است، سرعتِ تحوّلات جهانی به نحوِ چشمگیری بالاست و فضای جنبشی
جامعۀ ما -ایران- نیز از این روند مُستثنی نیست. برای درکِ این کیفیّت
نیازی نیست به سراغ جامعۀ آمریکا یا فرانسه در قلبِ نظامِ سرمایهداری
برویم که در سالهای اخیر و همینروزها به کانون مبارزاتِ
ضدّنژادپرستی، ضدّاستبدادی و ضدّسرمایهداری تبدیل شدهاند. کافی است
به روند رشدِ نارضایتی و اعتراضات صنفی-سیاسی اقشار و طبقات زحمتکشِ
خودمان از جنبشِ دانشجویی تیر۱۳۷۸ و جنبشِ سبز در خرداد ۱۳۸۸ و بهویژه
از دی ۱۳۹۶ بدینسو نظر کنیم که به طورِ متوسط روزانه بین ۷ تا ۱۰
تجمّع یا اشکال دیگرِ اعتراض در سراسر شهرها و روستاهای میهن برپا
میشود. در این پویش یا "راهپیماییِ انقلابیِ جامعه" ما شاهد
"استمرارِ" این مبارزات برحقّ و مدنی هستیم که برای پیروزی یک جنبش
شرطی لازم، امّا ناکافی است زیرا در غیاب عنصر "رهبری و سازماندهی" و
به عبارتی در نبودِ یک آلترناتیوِ ملّی و دمکراتیک با برنامهای روشن،
این کشتی به ساحلِ امنِ پیروزی نخواهد رسید.
علتِ
نُضجگیری مبارزاتِ جاری در سالهای اخیر برخلاف تبلیغاتِ گوبلزی
رسانههای رسمی، نه دخالتِ دولتهای خارجی و "توطئۀ دشمنانِ" موهوم، که
محصولِ رشدِ عینی تضادّهای اجتماعی، تعمیقِ شکافِ طبقاتی و تورم و فقرِ
روزافزون اکثریّتِ جامعه به سببِ حجمِ بالای فساد و ناکارآمدی و
دستاندازی حاکمان در اموالِ عمومی و تجاوز به حریم زندگی خصوصی و
البتّه "دروغپردازی" به عنوانِ اصلی جاافتاده در قاموسِ حُکمرانی و
ساحتِ اندیشه و کردارِ مقامات و مسئولینِ حکومتی است. "دروغ" اگرچه در
مبانی فقه و شریعتِ اسلامی از "گناهانِکبیره" است، امّا به توصیۀ دکتر
یوزف گوبِلز -شاگردِ خلفِ ماکیاولی و وزیر تبلیغاتِ جنگِ هیتلر- "هرچه
بزرگتر، تاثیرش بیشتر!"، که اینروزها در میهنِ ما سکّۀ رایجی است.
نمونهاش:
دروغ حیرتآورِ عیسی زارعپور، وزیرِ ارتباطات کابینۀ رئیسی در
اردیبهشت سال جاری که آمار کاربرانِ فعال در پیامرسانِ حکومتی روبیکا
را
۴۰میلیون
نفر
اعلام
کرده بود در حالیکه مهدی موحّدی -سخنگوی سازمان امور مالیاتی- گفت
"این پلتفرمِ داخلی کمتر از
۵۰۰هزار
کاربر
دارد"!
آماری ۸۰ برابرِ آمارِ واقعی که مُرغِ پخته هم خندهاش میگیرد،
همانگونه که
وعدۀ کذبِ رییسجمهور
مبنی
بر ساختِ سالیانه یک میلیون مسکن و ایجاد یک میلیون شغل تحقّق پیدا
نکرد و مایۀ مضحکۀ عامّ و خاص شد. نمونۀ دیگر،
اظهارات غلامرضا شریعتی،
نمایندۀ مجلسِاقلیّت در دفاع از احداثِ غیرقانونیِ مجتمعِ پتروشیمی در
میانکاله مازندران است که ابتدا به دروغ مدّعی شد "پروژۀ مزبور مجوزِ
سازمان محیط زیست را دارد" و پساز
تکذیب توسط سخنگوی سازمان
با وقاحت میگوید:"سازمانِ محیط زیست به مانعی بزرگ بر سرِ راهِ تولید
تبدیل شده است"! و یا آن جانورِ دیوخویی که در کسوتِ یک فرماندۀ ارشدِ
انتظامی به نیروهایش فتوا میدهد: "گردن بشکنید، پاسخاش با من"!... و
دهها و صدها نمونۀ دیگر از فشارها و پیگردهای فراقانونی، تصمیماتِ
غیرکارشناسی و تضییقاتِ فزاینده بر فعالین صنفی و سیاسی و فرهنگی تا
مرزِ تهدید به مرگ و اعدام که اشاره به همۀ آنها در حوصله و مجالِ این
مقال نیست...
همین چند
طنزِ تلخ و نمونهوار، معرّفِ میزان صداقت و شرافتِ نداشته و سطح نازلِ
دانش و تخصّص در "حاکمیّتِ یکدستی" است که همگان دیدیم چگونه در برابر
انتقادت و اعتراضاتِ اجتماعی مسالمتآمیز زنان و جوانان و اقشار
فرهیخته در جنبشِ موسوم به "مهسا" زبانی جز سرکوب و قتل و آزارِ زنان و
کورکردنِ جوانان، مسمومسازی انتقامجویانۀّ دانشآموزان مدارس
دخترانه، احضار و بازداشت گستردۀ دانشجویان، معلّمان و هنرمندان
نمیداند...، امّا بلدند که درسهای بانک جهانی و نسخههای صندوقِ
بینالملی پول را حتّی در اوج اعتراضات و سرکوب معترضان اجرایی کرده و
در دفاع از منافعِ کلانسرمایهداران زالوصفتِ تجاری و بوروکراتیک و
سیاست به حراج گذاشتن اموالِ عمومی گام بردارند. قانونِ سرمایهدارانۀ
"مولّدسازی" و لایحۀ ضدّکارگری و ضدّملّی"برنامۀهفتمِتوسعه" که به
رغمِ اعتراضاتِ گستردۀ اقشار و طبقات زحمتکش اخیرا توسط رئیسجمهور
تسلیم مجلسِ اقلیّت شده، تنها نمونهای ازاین مجموعه سیاستهای
نئولیبرالی برای سلبِمالکیّت از اموالِعمومی و پولیسازی عرصههای
زندگی و معیشتِ اکثریتِ مردمِ ایران به نفع طبقۀ سرمایهدار است که
بیوقفه جریان دارد. البتّه جریانی میرنده و روبهزوال در تاریخ دیرپای
میهنِ ما که دیر یا زود با ارادۀ متّحد و جنبشِ نیرومند کارگران و
زحمتکشانِ آگاه و جامعۀ مدنیِ بالنده و رزمندۀ ایران متوقّف خواهد شد و
این "بایای تاریخ" است.
شورای دبیران ارژنگ
|