برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2023-07-03

نویدنو 1402/04/12       Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • توضیح ضروری: ما نویسندگان این تحلیل جمعی از هواداران حزب توده ایران-درون کشور هستیم که صرفا در نوشتن و انتشار این ارزیابی‌ها درباره جنگ اکرایین با یکدیگر همکاری داشتیم و از این پس برای جلوگیری از سوء استفاده و سوءتعبیرهای احتمالی دیدگاه‌های خود را باعنوان کلی "درجدال با اپورتونیسم" و با امضاء جمع مطالعاتی «رادیکال» منتشر خواهیم کرد.

 

 

بیانیه دریافتی

درجدال با اپورتونیسم(2)

جنگ اوکرایین نقطۀ جوش تناقض‌های سرمایه‌داری انحصاری

جمع مطالعاتی «رادیکال»

 

 

کمونیست‌ها همه جا از هر جنبش انقلابی که ضد نظام اجتماعی و سیاسی موجود باشد، پشتیبانی می‌کنند. کمونیست‌ها درتمام این جنبش‌ها، مساله مالکیت را، صرف نظر از این که شکل کمتر یا بیشتر تکامل یافته به خود گرفته باشد، به عنوان مساله بنیادی جنبش درجای اول قرار می‌دهند. سرانجام کمونیست‌ها همه‌جا برای برقراری اتحاد و توافق درمیان احزاب دموکرات همۀ کشورها جهد می‌ورزند. کمونیست‌ها پنهان نگاه داشتن نظریات و نیات خویش را ننگ می‌دانند و آشکارا اعلام می‌دارند که تحقق هدف‌های آن‌ها تنها از طریق سرنگونی قهرآمیز تمام نظام اجتماعی موجود میسر خواهد بود. بگذار طبقات فرمانروا در پیشگاه انقلاب کمونیستی برخود بلرزند. پرولترها دراین انقلاب چیزی جز زنجیرهای خود را از کف نخواهند داد، ولی جهانی را به چنگ می‌آورند.

مانیفست کمونیست

***

توضیح: انتشار ارزیابی ما از جنگ اکرایین در تاریخ 25 تیر1402 به بحث‌ها و بیان نظرهایی بیش از انتظار ما نویسندگان این ارزیابی در میان مخاطبان دامن زد که نشان می‌دهد (به گفته والرشتاین) ما درگیر بحثی خاص و دشواریم، اما راه حل بحث نکردن نیست. آن چه ما از اوضاع کنونی نظام مدرن جهانی درک می‌کنیم این است که این نظام وارد فضای تاریکی شده که احتمال ادامه حیات آن به شیوه گذشته دور از ذهن است، بدون این‌که به درستی ببینیم نظام‌هایی که در افق تیره و غمبار پدیدار خواهند شد جهانی بهتر را برای زیست توده‌ها فراهم خواهند آورد! همچنین در آغاز این نوشتار باید تاکید کنیم ما ارزیابی خود را مشخصا به بررسی و شناخت ماهیت طبقاتی دولت روسیه و تأثیر آن بر جنگ اکرایین محدود کرده‌ایم، و پرداختن به علت‌های دیگر جنگ از جمله نقش مستقیم ایالات متحد آمریکا، ناتو، اتحادیه اروپا به علاوه ژاپن و به طورکلی آتش افروزی‌های امپریالیسم غرب از دید ما امری ثابت شده است و به معنی بی اهمیت بودن آن‌ها نیست و بررسی آن‌ها مجالی دیگر می‌طلبد.

توضیح ضروری: ما نویسندگان این تحلیل جمعی از هواداران حزب توده ایران-درون کشور هستیم که صرفا در نوشتن و انتشار این ارزیابی‌ها درباره جنگ اکرایین با یکدیگر همکاری داشتیم و از این پس برای جلوگیری از سوء استفاده و سوءتعبیرهای احتمالی دیدگاه‌های خود را باعنوان کلی "درجدال با اپورتونیسم" و با امضاء جمع مطالعاتی «رادیکال» منتشر خواهیم کرد.

ورود به بحث

اکنون که به حکم ضرورت وارد این بحث مهم شده‌ایم بگذارید به دور از شامورتی بازی‌های رایج اپورتونیست‌های محور مقاومتی که ارزش تکرار ندارد، یا بلندگوهایی که پژواک ادعای حیرت‌آور سوسیال شووینیست‌های حزب کمونیست فدراسیون روسیه درباره رسالت انحصارهای سرمایه‌داری روسیه برای نجات روس زبانان اکرایین و جنگ با فاشیست‌های باندراهستند، یا برخی تعبیرهای گنگ و گیج چپ‌های "به اصطلاح ارتدکس" از مبارزه ضد سیستمی و ضد هژمونیک؛ بر پایه تحلیل طبقاتی با کمک سندهای اقتصادی و جایگاه دولت روسیه در روابط سرمایه‌داری بومی و سیستم جهانی به ارزیابی این جنگ بپردازیم. زیرا تحلیل واقعی از این جنگ، می‌تواند نقش مهمی در سوگیری استراتژیک و تاکتیکی طبقاتی گردان‌های رزمنده پرولتاریا در سراسر جهان ایفا کند. ما جنگ جاری را نقطه‌ی جوش تصادم‌ها و تناقض‌های درون سیستمی سرمایه‌داری بر سرِ بازتقسیم فضاهای رشد و ادامۀ انباشتِ سرمایه انحصاری ارزیابی می‌کنیم. بررسی اقتصاد روسیه به ما می‌گوید، سرمایه‌داری انحصاری و نوپای روسیه پس از اجرای هارترین و تندترین سیاست‌های نولیبرالیستی از زمان سقوط اتحاد شوروی، پس از تکانه‌های شدید اقتصادی دهه 2000، با سیاست رجعت به درون، به تمرکز بر تحکیمِ طبقاتی در راس هرم قدرت پرداخته است. سیاست‌های حمایتیِ دولت، در جهت حفظ و گسترش منافع این نیروها، در چهارچوب سرمایه‌داری انحصاری دولتی اکنون در جستجوی فضا برای امکان استمرار انباشت سرمایه‌ی انحصاریِ خودی، اقدام به جنگ علیه اکرایین کرده است.

این دیدگاه ما در تعارض مستقیم با موضع چپ‌های محور مقاومتی است که در گفتار سوسیالیست و در کردار شوینیست و دنباله‌رو محض دولت بورژوازی بومی و در جایگاه مبلغان واقعی شووینیسم فارسی و رفرمیسم سرمایه‌داریِ نولیبرالِ چکمه پوش ج.ا هستند، و به قول لنین نه تنها با منافع بورژوازی "خودی" دمساز شده و سنگ منافع طبقاتی بورژوازی تجاری، مالی و بوروکراتیک را به سینه می‌زنند، بلکه رذیلانه و چاکرمنشانه در خدمت منافع دولت چکمه پوش"خودی"[1]درآمده و در سلسله مراتب خودی، ناخودی ج.ا جایگاه و کارکرد خود را یافته‌اند. همچنین آن دسته از تحلیل‌گران نخوانده ملایی که "تحلیل مشخص از شرایط مشخص" لنین لقلقه زبانشان است، با این تحلیل دچار مشکل معرفتی خواهند شد، زیرا در سال‌های متمادی دانسته یا نادانسته مشغول جا زدن آن گفتمان پراگماتیستی در عوض رئال پلتیک لنینی بوده‌اند که انقلاب پرولتری بلشویکی را در جهت رام کردن لنینیسم به عنوان یک ایدئولوژی انقلابی به کشمکش ضد امپریالیستی در کشورهای استعماری و نیمه استعماری جهان تغییر جهت دادند؛ گفتمانی که سالهاست به ضرب انواع رنگارنگ رسانه‌های اپوزیسیون چپ بی خطر بر گُرده کمونیست‌های انقلابی آوار شده و اینک وظیفه هر کمونیستی در هر جای جهان است که به مقاومت در برابر همه مظاهر این آوار که اشکال بارز اپورتونیسم و رویزیونیسم است قیام کند. در این میانه جایگاه اپوتورنیست‌ها مشخص است، می‌ ماند رفقای کج اندیش کم دانشی، که در اینستاگرام به قول یکی از خوانندگان تصادفی دوماهنامه‌ای که به صورت اینترنتی منتشر می‌شود " شبیه کسانی هستند که یک ماه است حمام نکرده و به ضرب ادکلن می‌خواهند خودشان را خوشبو کنند، غافل از این که بوی کپک و پوسیدگی افکار و اندیشه‌های درهم و التقاطی آنان فضا را آکنده و خود خبر ندارند." این دسته عمدتا با تکرار ادعای حیرت انگیز سوسیال شووینیست‌های حزب کمونیست فدراسیون روسیه  چنین وانمود می‌کنند که الیگارش‌های میلیادر روسیه - که ثروت خود را از غصب و چپاول دارایی‌های توده‌های کارگر و زحمتکشان اتحاد جماهیر شوروی به چنگ آورده‌اند- پیشتاز جنگ علیه فاشیسم هستند، تا بر تصادم منافع سرمایه‌داری انحصاری روسیه با انحصارهای رقیب سرپوش گذارند و آن را به خورد ملت‌های ستمکش بدهند. ما این موضع را مضحکه‌ای لوس و بی مزه ارزیابی و حزب کمونیست فدراسیون روسیه را به درستی میراث‌خوار اپورتونیست‌های سوسیال شوینیست از جمله پلخانف منشویک و موضع گیری آنان در جنگ امپریالیستی اول جهانی می‌دانیم، که لنین درباره آن‌ها نوشت: جنگ امپریالیستی هم خود جنگی است به خاطر تقسیم و تجدید تقسیم این گونه غنائم (منظور استثمار اقوام خرد و ناتوان تحت اسارت بورژوازی ملی "خودی" است. توضیح از ما). مبارزه در راه رهایی توده‌های زحمتکش از قید نفوذ بورژوازی به طور اعم و از قید نفوذ بورژاوزی امپریالیستی به طور اخص، بدون مبارزه با خرافات اپورتونیستی در باره " دولت" امکان پذیر نیست.[2] (این دوستان تنها نیستند و درسطح جهان همفکرانی دارند)[3]

ما بر این گمانیم که این جنگ با همه پیامدهای شوم آن، یک نقطه درخشان می‌تواند داشته باشد، و آن هم رسوایی اپورتونیست‌هایی است که کاری جز تحریف و تهی کردن مضمون انقلابی مارکسیسم نداشته و ندارند و هنر انحصاری این حضرات نیست:

اکنون به سرآموزش مارکس همان می‌آید که بارها در پویۀ تاریخ به سر آموزش‌های متفکرانِ انقلابی و پیشوایان طبقات ستمکش درجریان مبارزۀ آزادی خواهانۀ آن‌ها آمده است....پس از مرگشان تلاش‌هایی به کاربرده‌اند تا شمایل‌های بی زیانی از آنان بسازند و به اصطلاح تقدیس‌شان کنند، برای نام آن‌ها به منظور"تسلی" طبقات ستمکش و فریب این طبقات افتخار معینی قایل شوند و درعین حال آموزش انقلابی‌شان را از محتوی خالی کنند و بُرندگی انقلابی آن را از بین ببرند و مبتذلش سازند. درحال حاضر بورژوازی و اپورتونیست‌های درون جنبش کارگری برای "مسخ کردن" مارکسیسم به چنین نحوی هم داستان‌اند. جنبۀ انقلابی این آموزش و روح انقلابی آن را از یاد می‌برند و می‌زدایند و تحریف می‌کنند و هرچه را که برای بورژوازی پذیرفتنی است یا پذیرفتنی به نظر می‌رسد در درجۀ اول اهمیت قرار می‌دهند و می‌ستایند."[4]

آیا این همان کاری نیست که اپورتونیست‌های دوران ما از حزب کمونیست فدراسیون روسیه، تا لشکر چپ‌های محور مقاومتی خزیده در ده مهر، راه توده و پیک نت و... همسو با رسانه‌های سرمایه‌داری علیه آموزه‌های مارکسیسم انجام می‌دهند! تهی کردن مارکسیسم از مضمون انقلابی در عمل با دفاع از افراد شاخص حکومتی کار را به جایی می‌کشاند که قاسم سلیمانی "مبارز ضد امپریالیست" لقب می‌گیرد و برایش اشک ماتم می‌ریزد و سرانجام در گنداب متعفنی فرو می‌روند که با رد جنبش "زن، زندگی، آزادی"، شرمگینانه از سرکوب توده‌های کارگری و زحمتکشان و توده مردم به دست انحصارهای سرمایه‌داری حاکم حمایت می‌کند.( از سکوت مرگبار ده مهر، پیک نت و راه توده که بزدلانه در لابلای سطور نوشته‌هایشان به آدمخواران رژیم سرمایه راهکار سرکوب جنبش را نشان می‌دهند، بگیرید تا ردیه رذیلانه برخی از نویسندگان یک دوماهنامه الکترونیکی چپ "خود ارتدکس بین" بر جنبش زن، زندگی، آزادی)، اما آن چه نخوانده ملاهای چپ "خود ارتدکس بین" را از اپورتونیست‌های محور مقاومتی متمایز می‌کند دنباله‌روی آنان از آن اپورتونیست‌ها به علت بی سوادی و خودپروفسور انگاری این حضرات است، به نحوی که در پراکنده گویی‌های مغشوش خود -که ملغمه‌ای از پراگماتیسم ضد لنینی و تز سه جهان مائوئیستی است- امپریالیسم را با دست پس می‌زنند و با پا پیش می‌کشند.

امپریالیسم در پویه تاریخ[5]

ما در گفتار پیشین خود (ما و جنگ اکرایین) به موضوع تفاوت بسیار مهم سرمایه‌داری آزادِ دورانی که مارکس کاپیتال خود را به پایان رساند و سرمایه‌داری انحصاری اشاره کردیم، اما بنا به اهمیت موضوع ناچاریم در این‌جا قدری این تفاوت را باز کنیم. لنین در کتاب امپریالیسم با تأکید بسیار بر روی سرمایه‌داری انحصاری، در فشرده‌ترین و خلاصه‌ترین شرح خود از امپریالیسم می‌نویسد: امپریالیسم مرحله انحصاری سرمایه‌داری است؛ و از آن رو آن را بالاترین مرحله سرمایه‌داری می‌نامد که در این دوران تولید شکل اجتماعی می‌یابد، بازار مشخص و قیمت مشخص است، اما تصاحب محصول خصوصی باقی می‌ماند.[6] بانک‌ها از میانجی گردآوری سرمایه‌های سرگردان به انحصارگرانی بدل می‌شوند که تقریبا تمام سرمایه پولی مجموع سرمایه داران و کارفرمایان خرده پا و بخش بزرگی از وسایل تولید و منابع مواد خام کشور معین و رده‌ای از کشورها را در اختیار گرفته اند،[7] شبکه بانکی از طریق مجاری مالی سراسر کشور را فرا گرفته و تمام سرمایه و درآمدهای مالی را متمرکز می‌کند و هزاران واحد اقتصادی پراکنده را به یک واحد کل اقتصادی سرمایه‌داری ملی و سپس واحد اقتصادی سرمایه‌داری جهانی مبدل می‌کند. بنابراین قرن بیستم نقطه عطفی است از سرمایه‌داری سابق به سرمایه‌داری جدید، و از تسلط سرمایه به طور اعم به سلطه سرمایه مالی. خصیصه کلی سرمایه‌داری در این دوران جداسازی مالکیت بر سرمایه از سرمایه‌گذاری در تولید، و جداسازی سرمایه پولی از سرمایه صنعتی یا تولیدی است. با این تعریف امپریالیسم یا تسلط سرمایه مالی، عبارت است از آن بالاترین مرحله سرمایه‌داری که این جداسازی ابعاد عظیم کسب می‌کند.[8] تفوق سرمایه مالی بر همه اشکال دیگر سرمایه دال بر تسلط الیگارشی مالی و برجسته شدن اندک شماری از کشورهای صاحب قدرت مالی از کلیه کشورهای دیگر است. در این دوره سرمایه‌داری ویژگی‌های جهان شمول خود را می‌یابد که عبارتند از: 1) تراکم تولید صنعتی 2) رشد انحصارها 3) رشد سرمایه مالی 4) صدور سرمایه.[9] البته او در همین جا شرح می‌دهد: تعریف‌های بسیار کوتاه اگرچه راحت هستند، زیرا نکته عمده را در بر دارند، ولی چون باید علایم مشخصه بسیار مهم پدیده مشمول تعریف را به طور خاص از آن‌ها استنتاج کرد، کافی نیستند. بدین جهت بدون فراموش کردن اهمیت مشروط و نسبی همه تعریف‌ها به طور اعم، که هیچگاه نمی‌توانند روابط همه جانبه پدیده را در تمام جریان تکامل آن فراگیرند، باید چنان تعریفی برای امپریالیسم داشت که پنج علامت بنیادی آن یعنی علایم زیرین را در بر گیرد: 1) رسیدن تراکم تولید و تراکم سرمایه به چنان درجه بالایی از رشد که انحصاراتِ دارای نقش قاطع در زندگی اقتصادی را پدید آورده باشند. 2) درآمیزی سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی و ایجاد الیگارشی مالی برپایه این «سرمایه مالی»؛ 3) صدور سرمایه از صدور کالا متمایز می‌شود و اهمیت خاص کسب می‌کند؛ 4) تشکیل گروه‌بندی‌های انحصاری بین‌المللی سرمایه‌داران که جهان را میان خود تقسیم می‌کنند؛ و 5) پایان تقسیم ارضی جهان میان بزرگ‌ترین دُوَل سرمایه‌داری.[10] (ما در بررسی واقعیات اقتصادی روسیه در فصل بعد شاهد نمودهای هر پنج خصیصه مهمی که لنین در بالا برشمرده است خواهیم بود.)

طفیلی‌گری سرمایه‌داری

لنین در بحث طفیلی‌گری سرمایه‌داری- مبحث بسیار مهمی که هیچ‌گاه توسط ملانقطی‌های نخوانده ملا به آن توجه نمی‌شود و با کژفهمی مارکسیست‌های سطحی‌نگر فضایی برای حمله به اندیشه‌های مارکسیستی انقلابی از سوی جریان‌های ضد انقلاب ایجاد کرده است- پس از بحث مفصل درباره صدور سرمایه و مراجعه به جدول کالور (calwer) یک فصل از کتاب را به شرح استیلای سرمایه مالی بر سرمایه صنعتی و سرانجام آن که  طفیلی گری ( یا پوسیدگی) سرمایه‌داری است اختصاص می‌دهد. او با بهره گیری از پژوهش‌های پردامنه هابسن[11] و کالور Clawer به گسترش سرمایه مالی یا و رشد آن در بین کشورهای سرمایه‌داری اصلی و ارتباط بین منافع امپریالیست‌ها و سرمایه‌داران مالی اعم از بورس و بانک نتیجه می‌گیرد در این مرحله سود سرمایه‌داری مالی که به شکل‌های گوناگون از کشورهای مستعمره یا زیر سلطه کشورهای امپریالیستی بیرون می‌آید از بازرگانی‌ترین کشورهای بازرگانی بیشتر است، و با وجود افزایش مطلق تولید صنعتی و صادرات صنعتی، اهمیت نسبی درآمد حاصله از ربح و بهره سهام و از نشر اوراق بهادار و سفته‌بازی، در مجموع اقتصاد ملی بیشتر می‌شود. به نظر من همین واقعیت است که پایه اقتصادی اعتلای امپریالیسم را نشان می‌دهد. ارتباط بین وام دهنده و وام‌گیر پایدارتر از ارتباط میان فروشنده و خریدار است.[12] او در پایان فصل می‌نویسد: امپریالیسم در آغاز قرن بیستم تقسیم جهان را میان مشت کوچکی از دُوَل به پایان رسانده و هر یک از این دُوَل اکنون بخشی از «سراسر جهان» را... مورد بهره کشی قرار می‌دهد. هر یک از این دُوَل به برکت تراست‌ها و کارتل‌ها و سرمایه مالی مورد استفاده از روابط میان کشور وام دهده و کشور وام بگیر، از موقعیت انحصاری در بازار جهانی برخوردار است و ...امپریالیسم از حالت جنینی خارج شده و به یک سیستم مسلط بدل گردیده است؛ انحصارهای سرمایه‌داری در اقتصاد ملی و در سیاست جای اول را گرفته‌اند. کار تقسیم جهان به پایان خود رسیده است.[13]

لنین سپس چهار نوع عمده انحصار را ویژگی و صفت مشخصه دوران امپریالیسم برمی‌شمرد:

 1) انحصار از تراکم تولید در مدارج بسیار بالای تکامل آن پدید آمده است. انحصار به گروه‌بندی‌های انحصارگر سرمایه‌داران یعنی کارتل‌ها، سندیکاها و تراست‌ها اطلاق می‌شود. انحصارگرها با وضع تعرفه‌های گمرکی سنگین از صنایع خود حمایت می‌کردند.

 2) انحصارها کار را به تصرف بیش از پیش مهم‌ترین منابع مواد خام، خاصه منابع لازم برای صنایع اصلی جامعه سرمایه‌داری، یعنی صنایع زغال سنگ و ذوب‌آهن که بیش از صنایع دیگر کارتلی شده بودند کشانده‌اند. قبضه کردن انحصاری مهم ترین منابع مواد خام، قدرت سرمایه بزرگ را سخت افزایش داده و تضاد میان صنایع وارد در کارتل و خارج از کارتل را تشدید کرده است.

3)انحصارها از بانک‌ها پدید آمده است. بانک‌ها از موسسه میانجی ساده به انحصارگران عرصه سرمایه مالی بدل شده‌اند. یک الیگارشی مالی که بدون استثنا همه موسسات اقتصادی و سیاسی جامعه بورژوایی امروزین را با شبکه انبوهی از رشته‌های روابط وابستگی فروپوشانده، بارزترین نمودار این انحصار است.

4) انحصار از سیاست استعماری پدید آمده است. سرمایه مالی مبارزه بر سر منابع و مواد خام، صدور سرمایه و «مناطق نفوذ»، مناطقی که می‌توان در آن‌ها معاملات پرسود انجام داد و امتیازات و سودهای انحصاری به دست آورد و سرانجام برسر قلمرو اقتصادی به طور اعم را به انگیزه‌های قدیمی ‌استعماری افزوده است.

به طور کلی ماهیت امپریالیسم فرمانروایی سرمایه‌های انحصاری است، که تضاد میان خصلت اجتماعی تولید را با تصاحب خصوصی آن به حد اعلا می‌رساند. تضاد میان کار و سرمایه بیش از پیش افزایش می‌یابد و حاکمیت الیگارش‌های مالی خصلت طفیلی‌گری به سرمایه‌داری انحصاری می‌دهد. فشار سرمایه به ناموزونی رشد سرمایه‌داری دامن می‌زند. به عبارتی هر چه رشد سرمایه‌داری سریع‌تر می‌شود ناموزن‌تر می‌شود و به طور اخص ناموزنی آن به صورت پوسیدگی کشورهایی که از لحاظ سرمایه نیرومندتر از همه هستند نمودار می‌شود[14]. در دوران ما سرمایه مالی انحصاری به مراتب گسترده‌تر از آن چیزی است که در دوران لنین وجود داشت. سرمایه‌داری مالی به پشتوانه ابزار مالی مهمی چون وزارت خزانه‌داری آمریکا، صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و گاه به ضرب مشت ناتو، یکپارچه شده و در جستجوی سود بیشتر و خودگستری سرمایه‌داری که به قول مارکس از دیوار چین هم عبور می‌کند به علت کم بازده شدن تولید، سرمایه خود را به کشورهای پیرامونی صادر می‌کند. ما برای توضیح این بحث از سیستم جهانی-مدرن[15] و اصطلاح چرخه‌های کندراتیف[16] بهره می‌گیریم. در این مدل برای یافتن تعریفی از پدیدهای هژمونیک و ظهور و افول تنظیم کنندگان نظم جهانی، نظم جهانی سرمایه‌داری را ساخته شده از اقتصادی جهانی و به یک دیگر پیوسته در نظر می‌گیرد که زیر سلطه روابط کانون- پیرامون و ساختاری متشکل از دولت‌های مستقل در چارچوب یک نظم میان دولتی قرار دارد. ناموزونی رشد سرمایه‌داری، درون فرایندی سیستمی، با مجموعه‌ای از چرخه‌ها یا روندهای موجی بیان می‌شود که وظیفه مهار تناقض‌های درونی سرمایه‌داری را بر دوش دارند. بر این پایه دو مورد از مهم‌ترین این چرخه‌ها دوره‌های  50 تا 60 ساله چرخه‌های کندراتیف را در برمی‌گیرد که در آن‌ها منابع سود بین فضای تولید و حوزه مالی تبادل می‌شود (آن‌چه که در حدود 50 سال گذشته در رابطه با سرمایه مالی غربی و عمدتا صنایع تولیدی چینی شاهد بودیم). روندهای دوری به تغییرات منظم و چشمگیر جغرافیایی مهم در محل انباشت سرمایه و قدرت منجر می‌شود، بدون آن که روابط بنیادین نابرابری درون سیستم تغییر کند. در این مدل تحلیلی، مدت استمرار نظامِ جهانیِ مدرن، مانند سایر سیستم‌ها محدود است، و هنگامی که نوسان‌های سیستم به اندازه‌ای گسترده و نامنظم باشد که دیگر نتواند حیات مجدد نهادهای سیستم را تضمین کند، انشعابی پدید می‌آید و با دوره - هرج و مرج سیستم- به جایی می‌رسد که با یک یا چند سیستم دیگر جایگزین شود. آن چه درباره دولت روسیه و جنگ کنونی سرمایه‌داری انحصاری روسیه با اکرایین بر سر ایجاد فضایی برای انباشت بی‌وقفه سرمایه‌داری روسی در برابر تخریب هژمونی آن توسط رقیب امپریالیستی (ایالات متحد آمریکا) شاهدیم.[17]

لنین در پیشگفتار ترجمه فرانسه و آلمانی کتاب خود، درباره خصلت جنگ امپریالیستی اول می‌نویسد:... اثبات چگونگی خصلت واقعی اجتماعی یا به بیان صحیح‌تر خصلت واقعی طبقاتی جنگ را باید طبعا نه در تاریخ دیپلماسی جنگ، بلکه در تحلیل وضع عینی طبقات فرمان‌روای همه کشورهای درگیر جنگ، جستجو کرد. برای به‌دست آوردن تصویر وضع عینی نیز نباید نمونه‌ها و اطلاعات مجزا را به کار برد، بلکه حتما باید مجموعه اطلاعات مربوط به مبانی زندگی اقتصادی همه دول درگیر جنگ و همه جهان را در نظر گرفت.[18] این آموزه لنین فقط کنایه‌ای برای آن دسته از چپ‌های خود ارتدکس‌بین که دودستی و با نگاهی کودکانه به مناسبات بین‌المللی دولت‌ها و حقوق بین‌الملل به جای تحلیل طبقاتی چسبیده‌اند نیست، بلکه آموزه‌ای است که در هر برهه‌ای از تاریخ به کار می‌آید. از این رو ما در ادامه با یک بررسی کلی از مختصات و ویژگی‌های اصلی اقتصاد روسیه، شاهد درهم‌آمیزی انحصارات روسی با سرمایه انحصاری امپریالیستی غرب، سلطه انحصارات مالی، بانکی، صنعتی بر روسیه بر پایه بدترین نوع بهره‌کشی از طبیعت، منابع طبیعی و کانسارها (سرمایه‌های بین نسلی توده‌های روسیه)، و مستعمره‌های جدید در آسیای میانه و بلاروس با پیمان‌های اقتصادی، نظامی، امنیتی هستیم. در این صورت خوانندگان ما از خود خواهند پرسید آیا جنگ کنونی در اکرایین در درجه اول غیر از تلاش برای ایجاد کریدور امن برای صدور نفت و گاز روسیه، که زیر سلطه انحصارهای مالی و دولتی روسیه هستند، از طریق خاک اکرایین به اروپاست؟ آیا صف‌آرایی ناتو در برابر روسیه و چین غیر از تضعیف طرف مخالف و تخریب مبانی سرکردگی آن است؟!

سیمای عمومی اقتصاد روسیه

بانک‌داری

تا سال 2022 م  199 بانک و موسسه مالی با منشاء خارجی در روسیه فعالیت داشتند. 60 تای این‌ها بانک بودند. 48 تا موسسه مالی خارجی در روسیه مجموعا 4.2 میلیارد دلار در بخش نفت و گاز و 18.5 میلیارد دلار وام به این بخش‌ها پرداخت کرده‌اند.

اتریش، کانادا، چین، قبرس، دانمارک، فنلاند، آلمان، ایتالیا، ژاپن، هلند، نروژ، سوئد، کره جنوبی، سوئیس، انگلیس و ایالات متحد آمریکا در بانک‌های روسی به ویژه دو بانک Raiffeisen   و  uni credit به ترتیب 25 و 8 میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده‌اند.[19]

 

سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDI)

تراز خالص سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در روسیه از منفی 103 میلیارد دلار در سال 2020 (به دلیل همه گیری کرونا) به نزدیک 2 میلیارد دلار در سال 2021 رسیده است. بین سال‌های 2017 و 2020 این سرمایه‌گذاری دو برابر رشد داشته است. بخش کشاورزی و غذایی جذاب‌ترین صنعت روسیه برای سرمایه گذاری مستقیم خارجی بوده است. در سال 2018 آمریکا رتبه نخست را در میزان سرمایه‌گذاری مستقیم در روسیه در دست داشت. کشورهای اصلی از نظر تعداد پروژه‌های سرمایه‌گذاری مستقیم در سال 2020 به این شرح بوده‌اند.[20]

1-     آلمان  26 پروژه

2-     چین  15 پروژه

3-     آمریکا15 پروژه

4-     ایتالیا  13 پروژه

5-     فرانسه 12 پروژه

6-     سوئیس  7 پروژه

ادغام و تملیک شرکت‌ها و دارایی‌ها (M&A)

ارزش کل معاملات در سال‌های 2011 تا 2021 (منتشر شده در مارس 2023) به طور قابل توجهی در نوسان بوده است. ارزش کل معاملات ادغام و تملیک (M&A) در سال 2021 به بیش از 45 میلیارد یورو رسید که نسبت به سال پیش از آن بیش از 15 میلیارد یورو رشد داشته است. کاهش قابل ملاحظه در ارزش بین سال‌های 2012 تا 2015 مشاهده شده است.[21] در سال 2012 ارزش معاملات بازار ادغام و تملیک(M&A) روسیه نزدیک به 100 میلیارد یورو بوده است که بالاترین میزان در این سال‌ها بوده. (این پیش از بحران بزرگ 2013 در اقتصاد روسیه است که موجب اصلاحاتی در سیاستهای نولیبرالی این کشور توسط پوتین شد)

بزرگ‌ترین معامله در سال 2021 خرید گروه TAIF توسط هلدینگ SIBUR  یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های پتروشیمی در روسیه و یکی از مهم‌ترین آن‌ها در جهان با بیش از 6 میلیارد یورو بود.

به طور کلی بین سال‌های 1985 تا 2015 نزدیک به 28500 ادغام در روسیه به ارزش تقریبی 984 میلیارد دلار اعلام شده است که در همه این سال‌ها دارای فراز و فرودهایی بوده ولی از سال 2010 روند کاهشی داشته است.[22] بیشتر این معاملات در درون یا بیرون از روسیه در بخش مالی (29%) ، بانکی (8.6%) نفت و گاز (7.8%) و فلزها و معدن (7.2%) بوده است.

افزایش سرمایه‌پذیری در سال 2021 به 38 میلیارد دلار

افزایش سرمایه‌گذاری خارجی در سال 2021 به 64 میلیارد دلار

سرمایه‌گذاری مستقیم روسیه در سایر کشورها در سال 2019 (منبع بانک جهانی)

1

کیپ ورد، بریتانیا

11.6 میلیارد دلار

2

سوئیس          

7.2 میلیارد دلار

3

نروژ        

6.2 میلیارد دلار

4

چین

6.1 میلیارد دلار

5

هلند           

 5.7 میلیارد دلار

6

برزیل

5 میلیارد دلار

7

لوکزامبورگ

4.4 میلیارد دلار

8

آلمان

3.9 میلیارد دلار

9

فرانسه

3.5 میلیارد دلار

10

اسپانیا

3.2 میلیارد دلار

 

انحصارهای بانکی[23]

بانک VTB در سال 1990 در مسکو راه‌اندازی شد. هدف اعلام شده این بانک عبارت بود از ادغام روسیه و شرکت‌های تجاری این کشور در اقتصاد جهانی. این بانک با خرید آرمز بانک ارمنستان، مریا بانک اکرایین، اسلاو بانک بلاروس و یک بانک در جمهوری آذربایجان و ادغام آن‌ها در یکدیگر بانک VTB را تاسیس کرد. این بانک شعبه‌هایی در آنگولا، چین، افریقای جنوبی، ونزوئلا و کشورهای عضو اتحادیه عرب دارد. سهامدار اصلی این بانک علیشیر عثمانوف یکی از ثروتمندان روسیه، مالک باشگاه آرسنال است. خالص دارایی این بانک در سال 2021 میلادی 283 میلیارد دلار بوده است. همچنین این بانک رتبه 283 فهرست 500 شرکت بزرگ دنیا را داراست.

بانک Sberbank در بین 10 بانک برتر روسیه از نظر ارزش دارایی‌ها در سال 2021 رتبه نخست را با نزدیک به 39 تریلیون روبل دارا بوده است. ارزش بانک VTB دومین بانک روسیه نصف این میزان ارزیابی شده است. ارزش نام این بانک 9.4 تریلیون دلار با ارزش ترین مارک روسی رتبه بندی شده است.

مجموع دارایی‌های بانک‌های روسیه در سال 2022 از 96.5 تریلیون روبل به 120 تریلیون روبل در ژانویه 2022 افزایش یافت.

در مقایسه بانک‌های سایر کشورهای اروپایی بانک‌های روسیه از نظر کل دارایی در رتیه هشتم قرار دارند و سیستم مالی روسیه را به یکی از نقاط قوت اقتصاد این کشور در مقاومت در برابر تحریم‌ها و فشارهای غرب تبدیل کرده است.

10 بانک فعال خارجی در روسیه

1-     سوئیس بانک

2-     دویچه بانک –شراکت با VTB

3-     سیتی بانک – اکثریت سهام آن برای شرکت روسی Sber bank است

4-     استاندارد چارتر بانک- شراکت با آلفا بانک

5-     بانک او.ام.بی- توافق با بانک VTB

6-     بی. ان. پی. پاریبا-همکار روس بانک

7-     میتسوبیشی- شراکت Sber bank

8-     سومیتومیتسوی- شراکت VTB

9-     هانگ سونگ

10-جنرال الکتریک- اکثریت سهام ازbank Sber

برخی از بزرگ ترین شرکت‌های روسی و ترکیب سهامداران خارجی آنها

1-     Gas prom نفت: شرکت‌های انگلیسی، آلمانی، نروژی

2-     Ros neft نفت و گاز: ایتالیایی، بریتانیایی، چینی

3-     Lukoil نفت و گاز: آمریکایی، اروپایی

4-     Norilsk Nickel مس و نیکل: کانادا، اروپا

5-     Sber bank بانکداری: ایتالیا، فرانسه، آمریکا

6-     Surgut neftegas نفت و گاز: آمریکا و اروپا

7-     Novatek گاز: چین، فرانسه، ژاپن

38.3 درصد سهام گازپروم بزرگ ترین شرکت نفت و گاز روسیه به واسطه آژانس فدرال مدیریت اموال دولتی در دست دولت است. 10.97 درصد متعلق به روس نفت و 0.98 درصد متعلق به روس گاز است. عمده سهام روس نفت و روس گاز نیز در دست دولت و از شرکای اصلی گاز پروم به شمار می‌آیند.[24]

جایگاه روسیه در اقتصاد جهان

عضو سازمان تجارت جهانی در سال 2011 و سازمان‌های BRICS, EAEU, CIS, GECF, APEC, G-20

طبق گزارش صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی: روسیه در اقتصادهای در حال ظهور با درآمد متوسط رو به بالای جهان ارزیابی شده است. (آخرین رتبه بندی سال 2021 م)

پنجمین اقتصاد اروپا و یازدهمین اقتصاد دنیا برپایه تولید ناخالص داخلی اسمی در جهان

پنجمین اقتصاد دنیا از لحاظ برابری قدرت خرید، برآورد اسمی تولید ناخالص داخلی سال 2021 م ،1.71 تریلیون دلار (بانک جهانی) و برآورد تولید ناخالص داخلی سال 2021 م  بر پایه برابری قدرت خرید، 4.989 تریلیون دلار (PPP سال 2023) و رتبه یازدهم برآورد اسمی و ششم (ppp سال 2023) برابری قدرت خرید سال 2023[25]

سرانه تولید ناخالص داخلی 14404  برابری قدرت خرید (برآورد سال 2021) ppp 3483دلار

رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی 64 جهان

رتبه 28 آسانی کسب و کار (بسیار آسان)

تولید ناخالص داخلی هر بخش (سال 2022)

کشاورزی     5.6 %

صنعت        26.6 %

خدمات      6.8%

تورم سالانه (برآورد سال 2020) 3.2%

جمعیت زیر خط فقر (برآورد سال 2018) 12.9 میلیون تن

شاخص ضریب جینی (برآورد بانک جهانی سال 2018) 37.5

شاخص توسعه انسانی 0.824 (بسیار بالا)

نیروی کار  73 میلیون (سال 2019)

نرخ اشتغال 59.8% (سال 2018)

نیروی شاغل بر پایه بخش‌ها

کشاورزی     9.4%

صنعت        27.4%

خدمات       63 %

بیکار          5.6% (سال 2020 همگی به نقل از بانک جهانی)

صنایع اصلی

روسیه یک ابرقدرت اقتصادی برپایه ذخایر انرژی و معدنی است. دارنده بزرگ ترین ذخایر گاز طبیعی جهان، دومین دارنده ذخایر زغال سنگ جهان، هشتمین دارنده ذخایر نفت جهان، دومین تولید کننده نفت جهان، دومین تولید کننده زغال سنگ جهان، دارای چهارمین ذخایر انرژی جهان، با هفتاد میلیون نیروی کار فعال دارای هفتمین نیروی کار جهان، سومین صادر کننده جنگ افزار، و با 105 میلیاردر رتبه پنجم کشور میلیاردرهای جهان را در اختیار دارد. (وایزوتر)

همچنین این کشور در سال 2019 بزرگ‌ترین تولید کننده و صادر کننده الماس، سومین تولید کننده طلا، دومین تولید کننده پلاتین، چهارمین تولید کننده مس، سومین تولید کننده نیکل، ششمین تولید کننده سرب، نهمین در بوکسیت، دهمین در روی، دومین در کبالت، پنجمین در سنگ آهن، هفتمین در بور، سومین در گوگرد، چهارمین در فسفات و ششمین در تولید اورانیوم است.[26]

نفت، گاز، معدن، زغال سنگ، ماده شیمیایی، فلزها، نورد، مهندسی مکانیک، هوانوردی، جنگ افزارسازی، کشتی‌سازی، تراکتورسازی، کودشیمیایی، صنایع سنگین، الکتریکال

صادرات 551 میلیارد دلار (سال 2019)

کالاهای صادراتی: نفت، فرآورده‌های نفتی، گاز، فلزها، چوب، کشتی، هواپیما، وسایل نقلیه سنگین، کودهای شیمیایی، گندم، منسوجات و پوشاک، مواد شیمیایی، جنگ افزار، تجهیزات آزمایشگاهی

شریک‌های اصلی صادرات (سال 2020)

اتحادیه ارویا و بریتانیا   

45.8%

چین

9.8%

هلند                        

0. 8%

آمریکا

5.6%

بلاروس                      

4.9%

ترکیه                         

4.8%

آلمان                         

3.9%

قزاقستان                    

3.7%

کره جنوبی                  

3.5%

هند                          

2.1%

 

واردات 366 میلیارد دلار (سال 2019)

ترکیب کالاهای وارداتی: ماشین آلات، وسایل نقلیه، محصولات دارویی، پلاستیک، گوشت، لوازم پزشگی، آهن، محصولات نیمه تمام فلزی، خشکبار، میوه

شرکای اصلی واردات

اتحادیه اروپا و بریتانیا

38.2%

چین                  

20.9%

آمریکا

0. 6%

بلاروس

0. 5 %

ژاپن

3.7%

لهستان

3.2%

 

جایگاه روسیه در نظام جهانی مدرن

نظام جهانی مدرن، یک اقتصاد جهانی سرمایه‌داری است که برای انباشت بی پایان سرمایه محرکی هدایتش می‌کند که گاهی قانون ارزش نامیده می‌شود[27]. نظام جهانی ساختاری سیاسی متشکل از دولت‌های مستقل در چارچوب یک نظام میان دولتی است که وظیفه حفظ و جذب انباشت بی پایان و اضافه ارزش ایجاد شده را از مناطق پیرامونی و از فعالیت‌های غیر تولیدی بر عهده دارند. انباشت سرمایه از طریق سلب مالکیت یکی از راه‌های اصلی جذب ارزش اضافه است؛ Navajayot Gogoi اقتصاددان هندی در نقدی که بر کتاب «امپریالیسم جدید: انباشت به شیوه سلب مالکیت» اثر "دیوید هاروی" نگاشته وجه انباشت به شیوه خشن را در کشورهای جهان سوم- پیرامونی- افزود؛ در این شیوه سرمایه‌ مالی با اتخاذ فرایند انباشت شامل عدم سرمایه‌گذاری دولتی، خصوصی‌سازی دارایی‌های دولتی، و خصوصی‌سازی فعالیت‌های اجتماعی زمینه را برای حضور شرکت‌های چند ملیتی و اعمال نفوذ خود فراهم می‌کنند. این شیوه انباشت برپایه دیدگاه‌های نولیبرالیستی حذف محدودیت های تجاری، و سیاست های ضد تورمی دولت را به همراه دارد که باعث فروپاشی صنایع داخلی و بیکاری شدید می شود. علاوه بر این انباشت به شیوه خشن وزن سرمایه مالی بین المللی را افزایش می دهد و سایر کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه را ناچار به پیروی از سیاست ضد تورمی مورد نظر سرمایه مالی می کند، بنابراین در نتیجه فشار سرمایه مالی انحصاری، کشورها ناچار به کاهش ارزش پول ملی خود می شوند که این قدرت بیشتری به سرمایه مالی امپریالیستی می دهد.[28] به طور خلاصه می‌توان گفت سرمایه انحصاری در جستجوی بازارهای سودآور و مواد خام کنترل بیشتری بر اقتصاد جهانی ایجاد می‌کند. تولید در مقیاس جهانی تمرکز بیشتری یافته و خصلت اجتماعی بیشتری می‌یابد، اگرچه تملک ارزش اضافه هم چنان در دست افراد کمتری متمرکز می‌شود. این نشان دهنده میل یا رابطه دوسویه میان بین‌المللی شدن سرمایه و تراکم و تمرکز است. میل سیری‌ناپذیر به تسلط بر فضا (تقسیم و کنترل بازار در دست تعدادی شرکت رقیب تحت پشتیبانی دولت‌های بزرگ) ویژگی و میل سرمایه انحصاری است که می‌خواهد هر چه بیشتر بازار جهانی را مطیع خود کند و از هر گوشه جهان به قهر و زور اضافه ارزش بیشتری کسب کند. این میل به سلطه و تلاش برای کسب سودِ بیشتر به ناموزونی بازار و کل نظام اقتصاد سرمایه‌داری دامن می‌زند، و به یک معنی امپریالیسم ماهیت ناموزون سرمایه‌داری را تثبیت می‌کند؛ و از آن‌جا مسئله اصلی امپریالیسم استثمار برای بیرون کشیدن ارزش اضافه است، برای استثمار دیگر جامعه‌ها بایستی اشکالی از انباشت را در زنجیره جهانی تولید ادغام کند و طبقات بومی (محلی یا ملی) را تابع الزامات سرمایه در کشورهای کانونی کند. از سوی دیگر رشد و گسترش سرمایه مالی و بلوغ آن در یک مرکز نشانی از خزان رشد در آن مرکز نیز هست.[29] این است دیالکتیک رقابت –همکاری قدرت‌های امپریالیستی که چپ خود ارتدکس‌بین از دیدن آن ناتوان است. دیالکتیک رقابت- همکاری بین قدرت‌های امپریالیستی پیامدهایی‌ هم برای طبقه و هم دولت در این کشورها دارد. اکنون به روسیه بازگردیم. دولت روسیه با توقف اصلاحات نئولیبرالی در این کشور و تغییر مسیر آن به سرمایه‌داری انحصاری دولتی از دهه 2010 آرایش طبقاتی جدیدی برای نقش‌آفرینی در تحولات جهانی شکل داد. اگر ما طبق تعریف مارکس طبقه را بازنمودی از روابط افراد حول فرایند تولید نیازهای جامعه درک کنیم، از آن جا که انباشت سرمایه و منازعه برای تملک آن بی‌وقفه در جریان است، طبقه نه جمعی از گروهی ذینفع بلکه رابطه‌ای اجتماعی است که در فرایند مستمر انباشت در حال تحول و نو شدن است. دولت نیز چیزی خارج از روابط اقتصادی و انباشت نیست، بلکه بازتاب و پشتیبان ساختار طبقاتی[30] و آن دسته از صورت‌های نهادی است که طبقه حاکم را به طبقات دیگر و به طور کلی با جامعه مربوط می‌سازد. از این دیدگاه دولت و طبقه تقویت کننده و هم ساخت یکدیگر هستند و طبقه شرط وجودی دولت است و تکوین طبقاتی – مسیری که طی آن طبقات حول تولید، تملک و تحقق سود به یکدیگر متصل می‌شوند- عنصری اساسی در فهم آرایش اجتماعی و ماهیت قدرت دولت است.[31]

از دید ما در شرایط جهانی‌سازیِ سرمایه، دولت‌های ملی نقش به مراتب مهم‌تری در مدیریت نظم سرمایه‌داری بومی در ارتباط با مدیریت نظم بین‌المللی سرمایه‌داری می‌یابند. دولت‌ها با وضع یا اصلاح قوانین در جهت کاهش یا کنترل دستمزد نیروی کار، قوانین مالیاتی، بیمه، حمل و نقل و سرمایه‌گذاری و بانک‌داری نقش ویژه‌ای در ارتباط با سرمایه‌داری جهانی بر عهده دارند که نشان دهنده قدرت عظیم آن‌ها حتی در کشورهایی مانند آمریکاست که به طور سنتی دولت نقش کمتری در امور اجتماعی و اقتصادی مردم دارد. درک و فهم ما از روابط دولت – ملت‌ها در شرایط جهانی شدن سرمایه این است که دولت- ملت‌ها بخشی از نظام جهانی و روابط نیروی کار و سرمایه در عرصه جهانی هستند و فرای هویت‌های خاص محلی بایستی در آن‌ها نگریست. (اگرچه این به هیچ وجه به معنی پذیرش یک طبقه سرمایه‌دار جهانی واحد یا فراملی نیست). از دید ما پروژه نولیبرالیسم ( همان گونه که در ارزیابی منتشر شده ما و جنگ اکرایین شرح دادیم) تلاشی برای بازسازی و تحکیم طبقاتی به سود سرمایه است. نولیبرالیسم و سیاست شوک درمانی به بدترین شکل پس از کودتای یلتسین و دارودسته اش در روسیه اجرا شد و ثروت‌های توده‌های زحمتکش و کارگران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی توسط نخبگان سیاسی شوروی چپاول شد. فتیله اجرای این سیاست‌ها که موجب سلطه سرمایه خارجی در اقتصاد روسیه می‌شد در دهه 2010 به سود سرمایه‌های انحصاری روسیه پایین کشیده شد. سیاست‌های جدید روسیه سلطه سرمایه‌داری انحصاری دولتی را بر اقتصاد مستحکم کرد و درآمد متوسطی برای این کشور رقم زد، اما این به معنی تغییر سیاست‌های اقتصادی در این کشور زیر سلطه سرمایه‌های انحصاری نبود. سرمایه‌داری دولتی و انحصاری روسیه با تکیه بر بزرگ‌ترین ذخایر نفت و گاز و زغال سنگ و سایر منابع طبیعی در دهه 2000 رشد تولید ناخالص داخلی را سالانه 7% افزایش داد و توانست شمار کسان زیر خط فقر را از 30% به 14% کاهش دهد، ولی رقم 14% زیر خط فقر هنوز بسیار بزرگ است و نشان دهنده میزان فقر دهشتبار توده‌های زحمتکش کشوری است که روی گنج خوابیده و جز رنج نصیبی ندارد. در سایه سیاست‌های بانک مرکزی، سرمایه‌داری مالی و بانک‌های این کشور از تاثیر بحران جهانی سال 2008 درامان ماندند، اما عمده پیشرفت‌های اقتصادی و رشد ناخالص داخلی روسیه در اثر قیمت‌های بالای نفت روی داد. (در سال 2012 صدور نفت و فراورده‌های نفتی 70% ارزش صادرات روسیه را تشکیل داد، که طبق گزارش سال 2021 آژانس آمار روسیه، حداکثر سهم کل بخش نفت و گاز در تولید ناخالص روسیه در سال 2019 ، 19.2% و در سال 2020 به 15.2% رسیده است)[32]. در واقع شیر نفت این ابرقدرت انرژی جهان به جیب میلیاردرها و ابرثروتمندان این کشور باز شد. به براورد Credit Suisse،  110 تن از ثروتمندترین افراد روسیه 35% از کل دارایی‌های مالی روسی را صاحب هستند. روسیه سال‌هاست جزء کشورهایی با بالاترین نابرابری اقتصادهای دنیاست  (به آمار ضریب جینی این کشور نگاه کنید) پنج اَبَرثروتمند جهان روسی هستند و برای سال‌های متوالی به گزارش نشریه فوربس (به عنوان یک افتخار) مسکو پایتخت میلیاردرها معرفی می‌شود. هم چنین شاخص فساد این کشور 129 در میان 180 کشور است[33]

سخن پایانی

جا دارد یک بار دیگر به گفته لنین که در آغاز فصل آوردیم بازگردیم: اثبات چگونگی خصلت واقعی اجتماعی یا به بیان صحیح‌تر خصلت واقعی طبقاتی جنگ را باید طبعا نه در تاریخ دیپلماسی جنگ، بلکه در تحلیل وضع عینی طبقات فرمان‌روای همه کشورهای درگیر جنگ، جستجو کرد.

اکنون که تا حدودی به آرایش طبقاتی و سلطه انحصارهای سرمایه‌داری بر اقتصاد و سیاست و روابط اجتماعی روسیه پی بردیم، خوب است رفقای "مدعی" ما توضیح دهند: آیا دولت و انحصارهای سرمایه‌داری روسیه ماهیتی خلاف آن‌چه لنین (و مارکس) درباره طبقه و دولت گفته‌اند و تفاوتی جز وابستگی جغرافیایی و ملی ( به ملت اسلاو به جای آنگلو ساکسن یا ژرمن) دارند! یا اپورتونیست‌های ما قصد دارند از جایگاه سوسیال شووینیسم آن را باژگونه جلوه دهند؟ آیا در عصر جهانی‌سازی سرمایه که سرمایه مالی در همه ارکان و زوایای زندگی اقتصادی ملت‌ها رخته کرده، سرمایه انحصاری روسیه تافته جدا بافته است و خصلتی جز تلاش برای انباشت بی پایان دارد؟ آیا ما طبق آموزه و سنت لنینی همان گونه که اشغال هر سرزمینی در هر جای جهان را توسط قدرت خارجی مهاجم محکوم می‌کنیم، اشغال سرزمینی اکرایین را که به صرف ادعاهای عظمت طلبانه روسیه اشغال شده اند- بی لکنت زبان محکوم می‌ کنیم؟[34]

این داعیه‌داران تحلیل مشخص از شرایط مشخص توضیح دهند چگونه دولتی که نماینده سرمایه‌های بزرگ و انحصاری که تمام این سرمایه‌ها را -بی‌واسطه- از غارت و چپاول ثروت و دارایی‌های توده‌های کارگر اتحاد شوروی به دست آورده‌اند، در نقش ناجی طبقه کارگر روسیه و اکرایین ظاهرا شده و مبارزه با فاشیسم در اکرایین را به عنوان رسالت خود تعریف کرده است؟ چگونه دولتی که خود را میراث‌خوار روسیه تزاری می‌داند[35] و با پیمان اقتصادی اوراسیا کشورهای آسیای میانه را زیر سلطه مستقیم دارد[36]، به همراه چین مائوئیست واضع تز سه جهان که اتحاد شوروی را سوسیال امپریالیست می‌نامید و مبارزه با شوروی را به مبارزه با ببر کاغذی (امپریالیسم آمریکا) برای پیروزی مبارزه طبقاتی ارجح می‌دانست به سنگر مبارزه علیه امپریالیسم جهانی تبدیل شده‌اند؟  رفقایی که گوش‌های خود را بسته و سرشان را زیر برف فرو کرده و ترهات مائوئیست‌ها و الیگارش‌های سرمایه‌داری روسیه را از زبان چپ‌های محور مقاومتی تکرار می‌کنند و از به کار بردن اصطلاح الیگارشی برای هیئت حاکم روسیه برانگیخته می‌شوند، از به کار بردن لفظ الیگارشی برای بانک‌هایی که با یک نوع «پیوند شخصی» (تاکید از لنین است) که میان سرمایه صنعتی و بانکی پدید آورده‌اند و رتق و فتق میلیاردها میلیارد پول را که بخش اعظم آن سرمایه‌ها و درآمدهای پولی سراسر کشور را تشکیل می‌دهد، در دستان خود متمرکز ساخته‌اند، و همه موسسات اقتصادی و سیاسی جامعه بورژوازی امروزین را با شبکه انبوهی از رشته‌های روابط وابستگی فروپوشانده و نام آن‌ها را نمود انحصار می‌گذارد برافروخته نمی‌شوند؟[37] آیا رفقای مدعی ما میان الیگارشی کنونی روس با الیگارشی که لنین از آن نام می‌برد جز انباشته شدن بیش از پیش و نجومی ثروت درنزد اینان تفاوتی می‌بینند که آن‌ها را به مبارزان ضد امپریالیست دوران تباهی و سیه روزی طبقه کارگر جهانی بدل کرده است! آیا دیدن انحصارهای سرمایه‌داری روسیه این‌قدر سخت و دشوار است یا برای دیدن آن بایستی سر خود را از زیر برف بیرون آورد و نگاهی به دور و بر انداخت تا به ماهیت امپریالیستی جنگ کنونی در اکرایین و سایر نقاط جهان پی برد و طرحی نو و توانی نو برای پیکار طبقاتی علیه بورژوازی و امپریالیسم به کار بست!

جمع مطالعاتی «رادیکال»

 

ما و جنگ اوکرایین

جمعی از هواداران حزب توده ایران(داخل کشور)


 

[1] از این که ناچار به مراجعه مکرر و نقل قول های مفصل و گاه طولانی از آثار لنین که باعث طولانی شدن مطلب و خستگی شود از خوانندگان پوزش بخواهیم. منبع دولت و انقلاب ترجمه محمد پورهرمزان، انتشارات حزب توده ایران

[2] - همان

[3] -  آقای رنفری کلارک در گفتگویی که در مانتلی ریویو منتشر شده از جمله می گوید:" این قابل تصور نیست. ما باید در مقابل حملات امپریالیسم و هیئت حاکمه اوکراین بر علیه روسیه در کنار روسیه بایستیم. البته، سیاست های پوتین سیاست ما نیست، بنابراین حمایت ما از روسیه در مقابل امپریالیسم باید انتقادی، ظریف و دقیق باشد. " وجالب آن که خسارات جنگ را چنین می شمرد:" جنگ اقتصاد اوکراین را متلاشی کرده است. ارقام دولتی نشان میدهد که تولید ناخالص داخلی در ربع آخر سال ۲۰۲۲ تا ۳۴ درصد نسبت به سال پیش از آن کاهش یافته است، و تولیدات صنعتی در سپتامبر همان مقدار کاهش را نشان می دهد. در مارس امسال هزینه خسارات مستقیم به ساختمان ها و زیرساختارها ۱۳۵ میلیارد دلار برآورد شد، و پیش از ۷ درصد مساکن آسیب دیدند و یا نابود شدند. مناطق عظیمی از زمین های زراعی کاشته نشده اند، و اغلب به خاطر اینکه مین گذاری شده اند. خدمت نظامی بخش بزرگی از کارگران متخصص را از محل کارشان به ارتش برده است. دیگر افراد متخصص اوکراینی، به گزارشی حداقل ۵.۵ میلیون نفر، کشور را ترک کرده اند. ۶.۹ میلیون نفر در داخل کشور جابجا شده اند، و این هم روی تولید کشور اثر گذاشته است.به گفته وزیر امور مالی سرحیل مارچنکو، فقط یک سوم درآمد بودجه اوکراین از منابع داخلی تامین می شود. بقیه آن باید که از محل وام ها و کمک هایی مالی خارجه تامین شده باشد. این کمک ها تورم سالانه را در سطح قابل مدیریت حدود ۲۵ درصد نگه داشته اند، اما کارگران به ندرت به خاطر بالا رفتن قیمت ها کمکی دریافت کرده اند، و استاندارد زندگی شان فروپاشیده است.  در بیشتر موارد کمک های غرب بصورت بلاعوض نیستند بلکه به شکل وام هستند. طبق برآورد من، بدهی خارجی اوکراین در ژانویه ۹۵ درصد تولید ناخالص داخلی سالانه اش بود. وقتی که (و اگر) صلح به اوکراین بازگردد، اوکراین مجبور خواهد بود که عایدات حاصله از تجارت خارجی اش را برای چندین دهه صرف پرداخت این قروض بکند." ایشان برای یک بارهم که شده ازخود نمی پرسد که عامل اصلی این همه ویرانی و جنایت چیست و کیست؟ برای مطالعه متن کامل : https://www.akhbar-rooz.com/204544/1402/03/06/

[4] همان

[5]  امپریالیسم؛ بالاترین مرحله سرمایه‌داری

[6] همان

 [7] همان

[8]همان

[9] ص 88

[10]همان

[11] نویسنده بورژوای رفرمیست انگلیسی کتاب «امپریالیسم» که لنین هنگام نوشتن کتاب امپریالیسم خود آن را ترجمه کرد. هابسن کتاب دیگری به نام  «تحولات سرمایه‌داری امروزی» دارد که لنین تقریضی بر آن نگاشته است. اهمیت نظریه امپریالیسم هابسن فقط در شناختن امپریالیسم به صورتی که ما می شناسیم نیست، بلکه سال ها بعد جیووانی اریگی اقتصاددان و تاریخ نگار مارکسیست ایتالیایی در نگارش کتاب پر اهمیت خود «هندسه امپریالیسم» از کنار هم گذاشتن امپریالیسم و سرمایه‌داری و به اصطلاح خود او ترسیم توپولوژی امپریالیسم به نظریه هژمونی در تحلیل پویایی شناسیس معاصر بین کشورها رسید تا تعریف معاصری از امپریالیسم به دست داده باشد.

[12]همان امپریالیسم؛ بالاترین مرحله سرمایه‌داری

[13] لازم است در این جا به هرم امپریالیستی اشاره شود. آن چه ناتو یا هر ائتلاف بینادولتی سرمایه‌داری راتوصیف می کند این واقعیت است که سرمایه و سرمایه انحصاری سیستمی جهانی است که برای حفظ مجموعه خود به همبستگی، همکاری و دفاع مشترک نیازمنداست. در این سیستم امپریالیستی کشورهای بالای هرم، میان هرم و کف هرم وجود دارند که مراتب مختلفی از لحاظ دارایی، بنیاداقتصادی، سطح انحصارو...را در هرم امپریالیستی تشکیل می دهند. بورژوازی مثلا دانمارک همان قدر به حمایت ناتو نیازمنداست که اَبربورژوازی امریکا. ازاین رو انحصار امپریالیسم به امریکا و چند کشور راس هرم عملا نفی مبارزه با بورژوازی است و به آستان بوسی یک بورژوازی در برابر بورژوازی دیگر منجرمی شود. 

[14]  اگر به طور خیلی ساده‌سازی شده بخواهیم شرح دهیم، پیروان (به اصطلاح) مکتب برودل (اگر وجود چنین مکتبی را بپذیریم) والرشتاین، اریگی، سمیر امین و حتی هاروی بر مطالعه تاریخ در بازه‌های بسیار طولانی برای کشف چرخه‌های هژمونیک دولت‌ها متمرکز هستند. اریگی در کتاب « قرن طولانی بیستم» نشان می‌دهد دولت‌ها به ترتیب جنوا (و ونیز)، هلند، بریتانیا و ایالات متحد آمریکا قدرت‌های هژمونیک جهانی بوده‌اند که ظرفیت اعاده نظم جهانی را دارا بودند. در این چرخه‌های متوالی گسترش سرمایه‌داری و قدرت هژمونیک، مراحل گسترش سرمایه‌داری زیر فشار رقابت بیش از حد زوال می‌یابد و راه برای مراحل گسترش مالی گشوده می‌شود که فرسایش آن راه را برای آشفتگی میان دولت‌ها فراهم کرده که در نهایت با پیدایی قدرت هژمونیک جدید رقابت‌ها و آشفتگی حل می‌شود. اریگی تاکید می‌کند این گذارها ویژگی‌هایی دارد و هر تحول به دنبال یک مرحله قدرتمند مالی‌گرایی رخ می‌دهد. به طور کلی در این نظریه، مرحله گسترش مالی نشانه بلوغ آن و هم‌زمان نشانه خزان رشد آن است. (مارپیچ سرمایه، گفتگوی هاروی با اریگی، پرویز صداقت)

[15] والرشتاین- پایان جهان آن گونه که آن را می‌شناسیم

[16] چرخه‌های کندراتیف دورها یا پدیده‌های موجی در اقتصاد جهانی هستند که به جریان‌های ذاتی سرمایه‌داری و به ویژه به تراکم سرمایه مربوط هستند و برگرفته از نام نیکلای کندراتیف اقتصاددان سوسیالیست روس است. برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به کتاب پایان جهان آن‌گونه که می‌شناسیم بروید.

[17] . لنین در رد ادعاهای کائوتسکی نسبت به تمایل امپریالیستی به الحاق صنعتی ترین سرزمین‌ها توضیح می‌دهد: اولا: پایان یافتن تقسیم جهان موجب می‌شود که هنگام تقسیم مجدد به هر سرزمینی دست یازند، ثانیا: خصیصه ماهوی امپریالیسم عبارت از رقابت چند دولت بزرگ با یکدیگر بر سر هژمونی و به بیان دیگر بر سر متصرفات ارضی، منتها نه مستقیما برای خود، بلکه بیشتر برای تضعیف طرف مخالف و تخریب مبانی سرکردگی آن.[17]

[18] همان

[19] منبع Statista و  World bank

[20] منبع Statista

[21] منبع Statista  منتشر شده توسط A.Melkadze

[22] M@A statistics by countries 2018

[23]  به نقل از سایت رده www. Rade. ir

 

[25] بانک جهانی

[26] Ranking Of The World’s Diamond Mines By Estimated 2013 Production , Kitco

[27] والرشتاین، پایان جهان آن گونه که آن را می شناسیم

[28] Critical review on Daivid Harvey “The New Imperialism: Accumulation by Dispossession” Navajayot Gogoi. Annalsofrscb.ro

[29] جووانی اریگی؛ مارپیچ سرمایه؛ گفتگو با دیوید هاروی

[30] آدام هنیه، تبار خیزش. ترجمه لادن احمدی هروی

[31] همان

[32] http:rosstat.gov.ru

[33] Vornovytsky.Marnia: Economic Inequality and Environmental Quality. Scholar Works@UMass Amherrst.

[34] ن.ک به دولت و انقلاب و تاکید لنین بر محکومیت اشغال هر بخش از هر کشوری فارغ از آن که آن بخشی از خاک ژاپن که توسط روسیه تزاری اشغال شده باشد یا فیلیپین که توسط آمریکا اشغال شده است.

[35] روسیه با ایجاد اتحادیه گمرکی جامعه اقتصادی اوراسیا که در سال 2010 بین این کشور ، بلاروس و قزاقستان تاسیس کردند، عملن کشورهای محصور در خشکی آسیای میانه را به حیاط خلوت انحصارهای سرمایه‌داری روسیه بدل کرده اند. این اتحادیه اقتصادی که از آن به عنوان عمیق‌ترین مرحله یکپارچگی نام برده می‌شود شامل جا به جایی آزاد کالا، خدمات، سرمایه و نیروی کار را بدون مجوز به اعضا می‌دهد. این اتحادیه که دارای اتحادیه گمرکی یک‌پارچه است اوراسیا ست یک بازار واحد با 183 میلیون جمعیت برای سرمایه‌داری روسیه و کشورهای عضو ایجاد کرده است.

[36] - نمونه بارزآن دخالت مستقیم روسیه در سرکوب نفتگران و کارگران نفت قزاقستان به سود حاکمیت فاسد و ضد مردم درسال 2022

[37] همان ص172

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست