هاتف رحمانی
پیوستن سوئد به ناتو اکنون مسئلهای تشریفاتی است و ما خود را با
واقعیت جدیدی رودررو مییابیم، این واقعیت که امپریالیسم سوئد برای
پیوستن به قویترین و مهمترین ائتلاف امپریالیستی دوران ما گام
برداشته است.
در وضعیتی که درآن قرار داریم، میخواهیم فاکتورهایی را در رابطه با
امپریالیسم وناتو گوشزدکنیم، که در چگونگی سازمان دهی ما علیه ناتو
مهم است:
-
امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایهداری است. امپریالیسم
سرمایهداری انحصاری، بامالکیت متمرکز، سرمایه مالی قدرتمند است که
صدورسرمایه درآن هماره دارای اهمیت فزاینده است.
-
رشد هر کشور سرمایهداری آن کشوررا درتلاش برای سرمایهگذاریهای
سودآورتر،به فراتر از مرزهای خود میراند، زمانی که این سودها
دیگردرداخل مرزهای کشوربه دست نمیآید، سرمایه چشماندازهای خود را
روی کشورهای خارجی میگذارد. این بنیان صدورسرمایه است.
-
سرمایه در همه کشورهای کوچک و بزرگ یکسان عمل میکند. این بدین
معنااست که سرمایه راه خود را خارج ازکشورخودجستجومیکند و برای
سودآورترین سرمایهگذاریها برای سرمایه کشورخود تلاش میکند. وقتی
سرمایهی کشورهای مختلف رودرروی یک دیگر قرارمیگیرند، دنیا، هم
بین شرکتها و هم بین کشورهای سرمایهداری تقسیم بندی میشود.
-
اکنون ما با این واقعیت رودرروهستیم. دنیا تقسیمبندی شده است، اما
نیاز به رشد سرمایه ازهمیشه قویتراست. این واقعیت یک راه حل باقی
میگذارد: تقسیم مجدد دنیا- یعنی
مال خود کردن آنچه دیگران دارند. ما دراینجا پیشزمینه جنگ
دراوکراین را مییابیم.
-
ناتو اکنون قویترین سندیکای کشورهای سرمایهداری است. هدف آن
تقویت سرمایه کشورهای عضودر رقابت علیه سرمایه بخشهای دیگرجهان
است. دراین زمینه سرمایه برخی کشورها میتوانند علیه دشمن مشترک
همکاری کنند.
-
هرکشوری منافع خود را به هرائتلاف امپریالیستی وارد میکند. به این
معنا که هر ائتلاف امپریالیستی، هر ائتلافی
بهرهکشی سرمایه خود را از جهان تحکیم می بخشد، اما در داخل خود یک
سری از تضادهایی را حمل میکند که ناشی از منافع ویژه هرکشور
وهرسرمایه است. ازاینرو، هرائتلاف امپریالیستی
موقتی و زود گذراست، درعین آن که عضویت یک کشور معین درچنین
ائتلافی به معنای اطاعت یا اشغال نیست، بلکه سرمایه هر کشورمشخص
برای کسب مزیت تلاش میکند.
-
چون سوئد و فنلاند اکنون برای عضویت درناتو اقدام میکنند، بدین
دلیل نیست که آنها فریب خوردهاند، یا سیاستمداران ما از سوی
قدرتهای خارجی آورده شدهاند یا آنها سگهای دستآموزی هستند.
آنها در راستای منافع سرمایه خودعمل میکنند. این امر برای آنها
ضروری است چون تضادهای بینالمللی تشدید میشوند و نیازبه تامین
منافع جهانی سرمایه سوئدی و فنلاندی افزایش یافته است. اما، آنها
خودشان نمیتوانند به این هدف برسند، بلکه باید برای تامین
هدفهایشان دنبال همکار باشند.
-
این وضعیت خطرهای قابل توجهی نه تنها برای زحمتکشان فنلاند و سوئد،
بلکه برای زحمتکشان تمام جهان دارد، چون عضویت هرکشورابزاری برای
گسترش و تشدید بیشتر تضادهایی خواهد شد که مشخصه سیستم سرمایهداری
است. جنگ امپریالیستی به پشت درکشورما نزدیک می شود و سرمایه سوئد
هم خود را به جنگ نزدیکتر میکند.
براساس تحلیل ما، که دراین جا تنها میتواند خلاصه آن بیان شود، باید
دررابطه با سیاستهایی که علیه ناتو وعلیه امپریالیسم مطرح می کنیم
نتایج معینی را ترسیم کنیم:
-
مبارزه ما علیه ناتو نمی تواند فارغ ازاصول باشد و نمی تواند تلاش
برای بزرگترین امکان اتحاد با دیگر بازیگران سیاسی باشد، چون معنی
آن میتواند پذیرش دیدگاههایی باشد که به شیوههای مختلفی به
طرفداری ازسرمایه کشورخود یا سرمایه خارجی موضع گیری میکند. یک
جنبش علیه ناتو باید براین درک استوارباشد که طبقه کارگربامتحدکردن
خود با سرمایه هرکشوری چیزی به دست نمیآورد، و جنبشی واقعی علیه
ناتو باید بر موضع ضدسرمایه داری و ضد امپریالیستی استوار باشد.
-
ما نمیتوانیم شعارها در باره بیطرفی را بپذیریم، چون این شعارها
نمیتوانند تحقق یابند بلکه زمانیکه خارج از واقعیت سرمایهداری
مطرح میشوند گمراه کننده میشوند. بیطرفی همانطور که قبلا
پدیدارشد، نمیتواند آنچنان که در دوره تاریخی خاصی، که درآن دوره
خط مبارزه بین سوسیالیسم وسرمایهداری کشیده شده بود موجودیت داشت
به عقب برگردانده شود. این دیگرمحل مرافعه نیست که چرا پافشاری
برشعاربیطرفی هم شعاری است که برامکان صلح تحت حاکمیت سرمایهداری
پافشاری میکند. این احتمال وجود ندارد، چون سرمایه هرکشورمعینی
باید پیوسته به فراتراز مرزهای کشور خودگسترش یابد، هیچ گزینهای
برای گفتن" ایست" وجود ندارد، توقف کن وبه جایگاه کنونی خود درداخل
سیستم امپریالیستی راضی باش. به همین خاطر شعار بیطرفی یک توهم
است. این شعار به سادگی یک امکان نیست.
-
ما نمی توانیم مبارزه علیه ناتو را براساس ایده از دست رفتن حق
حاکمیت ملی به راه بیندازیم. این بورژوازی ملی خودماست که با تکیه
برمنافع خود، پیوستن به ناتو را انتخاب میکند، این مسئله اشغال یا
حملهای ازجانب قدرت خارجی نیست بلکه مسئله بورژوازی سوئدی است که
برمبنای منافع خودعمل میکند. ازاین رو مسئله از دست دادن حق
حاکمیت ملی مطرح نیست، بلکه مسئله پیوستن کشورخودما به ائتلاف
امپریالیستی است. ادعای آنکه حق حاکمیت ملی از دست میرود به
معنای بازکردن درها به روی اولویت
تضادهای آشتی ناپذیرملی
بر تناقضهای آشتی ناپذیراجتماعی است.
مبارزه ما علیه ناتو باید اصولا ضد سرمایهداری باشد. این به معنای آن
است :
-
... که این مبارزه اول ودردرجه نخست توسعه را به شیوهای که
سرمایهداری- امپریالیسم کارمیکند ردیابی میکند، که سیستم
سرمایهداری را امری ثانوی وموضوعی پس زمینهای تلقی نمیکند،
واینکه مسئله عضویت ناتورا از بستر اساسی آن جدانمی کند وآن را در
خلاء قرار نمیدهد.
-
... که ما نمیتوانیم بخشی ازمنظومههایی باشیم که به واسطه آن
مجبوربه پذیرش وایستادن پای شعارهای سیاسی باشیم که به جای
آشکارکردن واقعیت آن را تیره و تارمیکند، که به جای برطرف کردن
توهم ایجاد توهم میکند.
-
... که نشان دهیم سرمایهداری چگونه جنگ را تغذیه میکند وافشا
کنیم که جنگ درحاکمیت سرمایهداری احتناب ناپذیراست، وائتلافهایی
مانند ناتو درعین آنکه تحت حاکمیت سرمایهداری اجتناب ناپذیرهم
هستند، چگونه خود محصولی ازسرمایهداری هستند- کشورهای سرمایهداری
همیشه بین خودشان ائتلافهایی را درمبارزه برای برتری تشکیل خواهند
داد.
-
... که نشان دهیم که تنها راه حل ممکن سوسیالیسم است، سیستمی کاملا
جدید که درآن دیگر سود نیروی پیشبرنده نیست، بلکه برنامه ریزی
عقلانی مبتنی بر نیازانسانی توسعه را به پیش میبرد- سوسیالیسم
تنها راه حل برای بربریتی است که سرمایهداری است.
ما موضع و مبارزه خود علیه ناتو را براساس این اصول شکل می دهیم. بنا
براین حزب کمونیست سوئد به ناتو وامپریالیسم نه میگوید وهر اقدامی را
که امپریالیسم سوئد برای تامین دفاع از منافع خود در سراسر جهان، به
هزینه تمام زحمتکشان انجام میدهد محکوم میکند.
برگرفته ازسولیدنت
|