تروریسم به مثابه سیاست منفی

نویدنو:7/2/1385

تروریسم به مثابه سیاست منفی[1]

مارکسیسم با هرگونه عملیات تروریستی بر علیه مردم بیگناه شدیدا مخالف است . عملیات  تروریستی در همه حال ضد انسانی و درخور نکوهش اند. انجام این قبیل عملیات جز بدنامی برای افراد و گروههایی که مبادرت به انجام آنها می نمایند، چیزی به همراه نداشته است.

اما علیرغم باور به این حقیفت غیر قابل انکار، نباید از پیچیدگی ابعاد این پدیده غافل ماند. این گونه حرکات را باید با توجه به شرایط خاص آنها و بطور موردی مورد بررسی و مداقه قرار داد تا هم ماهیت عملیات تروریستی و هم  معنای انسان بی گناه بدرستی روشن گردد.

برای مثال در دوران اشغال اروپا توسط نیروهای نازی، بسیاری از گروههای مقاومت که عمدتا نیز توسط کمونیستها هدایت می شدند، بمب و نارنجک به داخل کافه ها و رستورانهای مملو از افسران نازی و همکاران محلی آنها پرتاب می کردند. دراین قبیل عملیات بسیاری از افراد محلی که با نیروهای اشغالگر همکاری می نمودند نیز کشته می شدند.

طرفداران نازی ها این حرکات را حرکات تروریستی می نامیدند، اما پس از خاتمه جنگ، نیروهای پیروز به کسانی که در این گونه عملیات شرکت نمود ه بودند مدال داده و آنان را قهرمان نامیدند.

آیا باید نیروهای مقاومت از کشتار افسران نازی خودداری می کردند و به همکاران محلی نازیها اجازه می دادند تا همچنان به شناسایی یهودیها ادامه دهند، بازارهای سیاه را هدایت کنند، و فاشیستهای محلی را تقویت کنند؟ ابدا. خیانتکاران باید همراه نازیها کشته می شدند. این افراد باعث مرگ صدها و هزاران نفر از مردم واقعا بی گناه و تثبیت موقعیت نیروهای فاشیستی در اروپا شده بودند. " کسی که با سگها می خوابد حتما کک سگها را نیز با خود دارد."

در دوران مبارزه با آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی نیز نلسون ماندلا و یارانش در کنگره ملی آفریقا، کنگره سراسری آفریقا، و حزب کمونیست آفریقای جنوبی برای مقابله با سیستم سرکوبگر آپارتاید، نوعی جنگ چریکی براه انداخته بودند. این نیروها نیز توسط دولتی که مردم غیرمسلح  را در سواتو قتل عام کرده بود و هزاران فرد سیاهپوست را در برنامه های پاکسازی  نژادی به قتل رسانده بود، تروریست نامیده می شدند. در این شرایط برخی از نیروهای پلیس و نیروهای مسلح که برای مقابله با فعالین حقوق سیاهان و شکنجه و کشتار آنان استخدام شده بودند، افراد سیاهپوست بودند. این افراد و اربابانشان اصلی ترین عوامل در بروز عملیات تروریستی بودند.

مشابه همین اتفاقات را در سالهای اخیر در تیمور شرقی شاهد بوده ایم. نیروهای نظامی اشغالگر که خود هزاران انسان بی گناه را از زمان اشغال به قتل رسانده بودند، نیروهای استقلال طلب را تروریست می نامیدند.

نیروهای اشغالگر همیشه نیروهای ملی مقاومت و طرفداران استقلال ملی را تروریست نامیده اند.نیروهای نظامی بریتانیا نیز زمانیکه ارتش آمریکا در طی جنگهای استقلال در مقابل آنها ایستاد، جورج واشنگتن را تروریست نامیدند.

به همین دلیل به هنگام بحث از تروریسم باید به موقعیت و شرایط انجام این عملیات توجه نمود تا مشخص گردد که آیا مبارزه در راستای رهایی از سلطه بیگانگان نظیر مقابله با نیروهای فاشیستی در طی سالهای جنگ جهانی و مورد تیمور شرقی است و یا مبارزه ای بر علیه حکومتهای غیردموکراتیک نظیر مورد آفریقای جنوبی. نمی توان به صرف اینکه مردم شرکت کننده در این قبیل حرکات از سلاح های پیچیده استفاده نمی کنند و یونیفرم نمی پوشند، مبارزه آنان را از نوع عملیات تروریستی بر علیه مردم بی گناه دانست.

لازم به یادآوری نیست که امپریالیسم آمریکا از این شکل بیان صرفا برای توجیه عملیات نظامی خود در کشورهایی چون افغانستان و عراق، و تحریف مبارزات انقلابی در آمریکای جنوبی، فلسطین، فیلیپین و نپال استفاده می کند.

در تمام موارد ذکر شده، رهبری سازمانهای مقاومت با افرادی بوده که در راستای تغییر شرایط ، اصلاح جامعه، رهایی از جنگ، پایان دادن به اشغال، و رسیدن به دنیایی بهتر برای همه مردم تلاش می کرده اند. برخی از این سازمانها به سوسیالیسم باور داشته و برای شماری از آنان نیز جستجوی برابری و شرایط زیست انسانی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. در همه این موارد باورهای آنان نقطه آغاز مبارزات، طرح روش های مبارزه، و جلب حمایتهای مردمی از دیدگاههای سیاسی شان بوده است.

زمانیکه عمل سیاسی و سیاستی در کار نیست و مبنای عمل صرفا انجام عملیات انتقام جویانه و یا منافع شخصی و گروهی است، مردم ارزش چندانی ندارند و به راحتی مورد معامله قرار می گیرند. این گونه عملیات تروریستی هم از سوی بمب گزاران انتحاری و هم از سوی تروریستهای دولتی با بکار گیری بمب های هوشمند و پیشرفته دنبال می شود. گروه نخست با این پندار که کشتار صدها انسان بی گناه می تواند بی تفاوتی و قصاوت دولتها را نسبت به جان انسانها به نمایش بگزارد، و گروه دوم با این پندار که کشتار صدها و هزاران انسان در طی این قبیل عملیات می تواند باعث توقف مبارزه گردد، به انجام عملیات تروریستی و کشتار انسانها دست می زنند.

مبارزه انقلابی و تروریسم

عملیات تروریستی به مبارزات و حرکتهای انقلابی آسیب جدی می زنند. این حرکات نه تنها موقعیت سرکوب کنندگان را دگرگون نمی کنند بلکه عملا موجب می گردند تا بسیاری از افراد و جریاناتی که می توانند در مبارزه سیاسی نقشی اساسی داشته باشند از روند مبارزه کناره گیری کنند.

سیاستهای تروریستی اساسا بواسطه آنکه نقش توده ها را در تعیین مسیر تاریخ نادیده می گیرند، نادرست هستند.  تروریسم در واقع حاصل و نتیجه دیدگاههای روشنفکری در بین نیروهای بورژوازی در خصوص تغییرات اجتماعی است. روشنفکران بورژوا معمولا توده ها را نیروهایی منفعل و بی اثر در روند تحولات اجتماعی می دانند. در چارچوب این دیدگاهها، فعالین انقلابی اصلی ترین نیروهای تغییر و توده ها صرفا بعنوان نیروهای حمایت کننده از عمل نیروهای انقلابی در مواقع ضروری معرفی می شوند؛ کسانی که بنا بر نیاز نیروهای فعال انقلابی به صحنه فراخوانده شده و یا از صحنه بیرون رانده می شوند. این گروههای روشنفکری بواسطه ارتباط با بخش های روشنفکری و دوری از مردم معمولا بتدریج بصورت گروههای منزوی کوچکی در می آیند که برای پیشبرد مبارزه شان به اقدامات خشونت آمیز و عجولانه، و بدون همراهی نیروهای مردمی دست می زنند.

این قبیل اقدامات خشونت آمیز معمولا باعث می شوند تا نیروهای دولتی اهداف مبارزه را به راحتی زیر علامت سوال ببرند. نیروهای دولتی در بسیاری از این موارد با بهره گیری از نتایج و پیامد های این گونه حرکات توانسته اند به بسیج مردم برای مقابله با جنبش های رهایی بخش و انقلابی بپردازند. هیتلربا دستاویز قرار دادن عملیات رایشتاک به کشتار کمونیستهای آلمانی پرداخت، و گلوله های تیرانداز بریتانیایی یکشنبه خونین را بدنبال آورد.

در نقطه مقابل این گونه عملیات، روش های مبارزه توده ای قرار دارد که عملا نیروهای انقلابی را درگیر مبارزه  لحظه به لحظه و مشارکت در افزایش سطح آگاهی سیاسی در جامعه نموده و در واقع به این شکل به پیشبرد مبارزه کمک می کند.

مشارکت  مداوم و روز به روز در زندگی و مبارزه توده ای نه تنها فرصت ارزیابی دقیق از میزان آگاهی سیاسی توده ها مهیا می سازد، بلکه شانس بهره گیری از ایده ها و روش های مبارزه موثررا نیز افزایش می دهد.

این شیوه مبارزه امکان شناسایی و تشخیص دوستان و متحدین بالقوه را از دشمنان، نیروهای امپریالیستی و همدستانشان مهیا می سازد. این شکل از مبارزه قویا تروریسم را به مثابه روش مبارزه ای که عملا به مردم آسیب رسانده و موجب ابهام در صفوف نیروهای متحد می شود، رد می کند.

ستاره مهرگان


[1] Vangaurd. Marxism Today. Communist Party of Australia. 26 April 2006.