سه وظیفه مبرم

 هاتف رحمانی

 

فروردین – اردیبهشت 1382
سه وظيفه مبرم

با فروپاشي عراق وسقوط بغداد همسايگان جديدي در مرزهاي ايران قرار خواهند گرفت. امريكا وانگليس با چهره فاتحانه خويش ونخوت يكه تازي در ديكته خواسته هايشان به دنيا همسايگان جديد ايران خواهند بود.هر حكومتي هم كه از بوميان عراقي بر سر كار ايد حداقل در كوتاه مدت ماهيتي جز مجري نيات وخواسته هاي فاتحين امپرياليست را نخواهد داشت.اولين چالش هاي بين ايران وامپرياليسم همسايه همچنان كه از هم اكنون شواهد نشان مي دهدعبارت خواهد بود از اتهام ايران مبني برداشتن سلاح هاي كشتار جمعي، حاكميت ديكتاتوري وعدم وجود دموكراسي، عدم رعايت حقوق بشر وتاثيرات فرايند نوسانات بازارنفت . اين وجه دولتي برخوردهاست. اما دركنار اين چالش ها، تلاش هاي اصلاح طلبانه مردم ايران قرار دارد كه با هردو نيروي موجود داراي مسائل مشخصي است . از يك سو با عنايت به استقلال طلبي وحفظ هويت جمعي ايراني با قدر قدرتي امريكا وانگليس براي سلب هويت ملي در گير خواهد بود ، واز سوي ديگر بنا به ماهيت آزادي خواهانه ومردم سالار خويش با جبهه ارتجاع داخلي به نبرد خواهد پرداخت . در شرايط كنوني ايران سه نيرو به مثابه سه گرايش عمده داراي تاثيرات مشخصي در اينده ايران خواهند بود .

نيروهاي راست به سركردگي مافياي سرمايه داران هم پيوند با بورواژي دلال وطفيلي ايران

نيروهاي خورده بورژوازي سنتي  متشكل از سران نظامي ارتش ،سپاه وبسيج وباندهاي محتلف حزب الله

نيروهاي  دموكرات  متشكل از زحمتكشان شهر وروستا واقشارمياني جامعه

يك : نيروهاي راست داراي طيف هاي گوناگونيست كه منافع مشتركي  در حفظ اقتدار ديكتاتوري واستبدادولايت فقيهي يا شاه الهي انهارا به هم پيوند مي زند . اين نيرو بنا به ماهيت طبقاتي وعلقه هاي اشكار ونهان خويش با سرمايه جهاني ، در نهايت سعي در سازش وكنار امدن با امپرياليسم امريكا وا نگليس را حتي به قيمت چشم پوشي از نظام جمهوري اسلامي , ويا هر خواسته ديگري كه در سر مي پروراند ، خواهد داشت. اين نيرو با تكيه برقدرت مافيايي اش در وحله اول با سعي در ايجاد موج راديكاليسم اسلامي (ازنوع حماس وغيره ) تلاش خواهد كرد تا هرچه برگ هاي بيشتري براي ميز مذاكره در اختيار داشته باشد . اين نيرو با برخورداري از رانت هاي حكومتي وداشتن نيرو هاي مرجع قادر است در سازمان دهي وباز توليد خويش مانور هاي زيادي را انجام دهد.اين نيرو عليرغم پراكندگي ، در مواقع ضرور براي حفظ منافع دراز مدت خويش قادر به ايجاد صف واحد قدرت وتشكيلات  مي باشد.طرف اصلي درگيري نيروهاي مردمي در مبارزه براي كسب ازادي ودموكراسي همين نيرو ونهادهاي در اختيار آن خواهد بود.

دو : نيروي خورده بورژوازي سنتي با دبدبه مبارزه با استكبار ، شرايط را براي رو در رويي نهايي با استكبار مناسب ديده وبه تلاش براي ايجاد صف واحد راديكاليسم پان اسلاميستي در كشور ومنطقه خواهد افزود . اين نيروبافريب خوردگي از داشتن ارتش 20ميليوني وامكانات وسيع نظامي –سياسي ظاهرا سازمان يافته در قالب بسيج وباند هاي اخلال گر انصار وامثالهم، با توهم ايجاد ويتنام هاي جديد براي استكبار، قادر است  عميق ترين  ضربه هارا تحت عنوان مبارزه با استكبار به جنبش دموكراسي وآزاديخواهانه كشور ومنطقه وارد نمايد . درتمام سال هاي دهه هاي اخر قرن ، نيروهاي خورده بورژوازي سنتي در منطقه آلت دست برنامه هاي توسعه طلبانه امپرياليسم در رويارويي با اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي ودموكرات هاي خواهان تغييرات بنيادي  بوده واز رانت هاي فرا مليتي امپرياليسم در جهت سازمان دهي وگستره عمل خويش استفاده كرده است . اين نيرو از اين واقعيت چشم مي پوشد كه در شرايط كنوني جهان، تحقق هر نوع ويتنامي ديگر، غير ممكن واز موارد نادر است. در شرايط كنوني ،اين نيرو در داخل هم به دليل اتصال به بخشي از نيرو ها وامكانات حكومتي وداشتن نيرو ي مرجع رهبري كننده داراي توان وامكانات بسياري براي تشكل وباز توليد خويش است . غلظت ميانگين سني جامعه  به سود جواني ،  مدد كار ماجراجويي هاي اين نيرو مي باشد . براي هيچ يك از دو نيروي سرمايه مافيايي هم پيوند با بورژوازي دلال، وخورده بورژوازي سنتي، دموكراسي وآزادي هاي اجتماعي ،دغدغه اصلي نبوده بلكه عملا در خدمت استبداد واختاق سياسي واجتماعي عمل مي كنند. تمام تلاش نيروهاي راست ايران در هل دادن خورده بورژوازي سنتي به حداكثر راديكاليسم براي روز مباداست تا با وجه المصالحه قرار دادن ان ، فرصت امتياز گيري را، بر سر ميز مذاكره ، براي خويش فراهم اورد .

سه : نيروهاي دموكرات (خلق ) متشكل از زحمتكشان يدي وفكري شهر وروستا ، روشنفكران ، زنان ، دانشجويان به همراه بخش هاي دموكرات از طبقات مياني وسرمايه داران ملي نيروي اصلي تحولات اجتماعي شرايط كنوني را تشكيل مي دهند.اين نيروها در اثر استمرار سيستم سرهنگي نظام هاي شاهنشاهي وولايت فقيهي در طي دهه ها ، فاقد سازمان دهي ؤفاقد هرگونه برخورداري از رانت هاي حكومتي ودولتيست.بيشترين تلفات اجتماعي ناشي از ادامه ديكتاتوري واستبداد را متحمل شده است . سهم اين نيرو در توليد ثروت اجتماعي بيشترين ، وسهم بر خورداري اش از درامد هاي اجتماعي  در حداقل ممكن است. هماره مورد تاراج شاه وشيخ بوده و بنيان اين نيروهامتشكل از زحمتكشان شهروروستا پيگير ترين نيروي اجتماعي در تحقق عدالت اجتماعي وازادي ومردم سالاريست. اين نيروها در پيوند با نيروهاي مبارز خلق هاي گوناگون ايراني موتور محرك اصلي هرگونه اصلاحات بنيادي اجتماعيند. اين نيروها حتي بعد از تحولات خرداد 76 به علت ساختار بسته حاكميت  سياسي واجتماعي  موفق به ايجاد سازمان هاي پايه اي -  مدني  -  خود نگرديد . نيروهاي مرجع اين طبقات هميشه در معرض شديد ترين فشارها وتعقيب وگريزهاي سياسي واجتماعي بوده ودر شرايط ضعف مفرط تشكيلاتي به سر مي برند . طبيعي است كه اقشار دموكرات طبقات مياني وسرمايه داران ملي ممكن است در شرايط تعميق يا ارامش جنبش كنش هاي متفاوتي داشته باشند. كه نبايد از نطر مبارزان پيشرو در تنظيم اتحاد ها مخفي بماند.

در چنين شرايط بغرنجي از جغرافياي سياسي – اجتماعي ايران وجهان بر تمام نيروهاي پيگير چپ ودموكرات

 واجب است  كه از خويش سئوال كنند : چه بايد كرد؟

به نظر نگارنده در شرايط كنوني براي حل معضلات پيش رو، هم با امپرياليسم در جهت صيانت از استقلال ملي ، وهم با ارتجاع داخلي براي رسيدن به آزادي هاي اجتماعي ، تامين مردم سالاري وتحقق عدالت اجتماعي ، سه وظيفه همعرض زير از اهميت حياتي بر خوردار است .

حداكثر تلاش براي فشرده كردن صفوف مبارزه در ميان نيروهاي سياسي ، گسترش و سازمان دهي مدني ، ايجاد تشكل هاي وسيع توده اي در جهت گسترش وتعميق اصلاحات بنيادي

حداكثر تلاش براي منزوي كردن ديكتاتوري واستبداد سرمايه داري مافيايي وتشديد مبارزه اجتماعي با نها دهاي پاسدار حاكميت سلطه ولايتي  همراه باتوضيح اماج هاي تغييرات بنيادي به سود آزادي ورهايي ، بدون قالب بندي ويژه ، يا مطلق كردن  شكل خاصي از شيوه هاي مبارزه .

پيوند هرچه بيشتر با جنبش هردم اوج يابنده صلح وعدالت اجتماعي جهاني درجهت ايجاد حداكثر حمايت  براي جنبش دموكراتيك اصلاح طلبانه داخلي .

جزييات بيشتري در شرح اين  وظايف در ادامه به نظر خواهد رسيد .

 

هاتف رحماني 19/1/82


 

 

سه وظيفه مبرم ( 2 )

 

در پايان قسمت اول اين نوشته متذكر شديم كه:

در شرايط كنوني براي حل معضلات پيش رو، هم با امپرياليسم در جهت صيانت از استقلال ملي ، وهم با ارتجاع داخلي براي رسيدن به آزادي هاي اجتماعي ، تامين مردم سالاري وتحقق عدالت اجتماعي ، سه وظيفه همعرض زير از اهميت حياتي بر خوردار است .

1 ـ حداكثر تلاش براي فشرده كردن صفوف مبارزه در ميان نيروهاي سياسي ، گسترش و سازمان دهي مدني ، ايجاد تشكل هاي وسيع توده اي در جهت گسترش وتعميق اصلاحات بنيادي

2 ـ حداكثر تلاش براي منزوي كردن ديكتاتوري واستبداد سرمايه داري مافيايي وتشديد مبارزه اجتماعي با نها دهاي پاسدار حاكميت سلطه ولايتي  همراه باتوضيح اماج هاي تغييرات بنيادي به سود آزادي ورهايي ، بدون قالب بندي ويژه ، يا مطلق كردن  شكل خاصي از شيوه هاي مبارزه

3 ـ پيوند هرچه بيشتر با جنبش هردم اوج يابنده صلح وعدالت اجتماعي جهاني درجهت ايجاد حداكثر حمايت  براي جنبش دموكراتيك اصلاح طلبانه داخلي .

بخش اول اين وظيفه خود در بر گيرنده كار در سه حوزه متفاوت ، اما هم پيوند ، به قرار زير است :

1 ـ ايجاد حداكثر همگرايي واتحاد عمل در بين احزاب ، گروه ها و نيروهاي سياسي

2 ـ سازمان دهي وگسترش نهاد هاي مدني

3 ـ ايجاد تشكل هاي وسيع صنفي – سياسي توده اي ، نظير سنديكاها، پشتيباني فعال از تشكل هاي موجود وتعميق وارتقا سطح كمي وكيفي آنها

1 ـ نيروهاي سياسي

در اكثر نوشته هاي مربوط به اتحاد نيروها اغلب تصاوير به شكلي ارائه مي شود كه گويا جنبش اصلاحي ايران از نبود نيروي كافي در رنج است . اين نمود از طرفي واقعيت نماست واز طرفي بازتاب واقعيتي ديگر است . جنبش اصلاح طلبي ايران داراي نيروي بالقوه بزرگيست كه به لحاظ برخي ملاحظات تاريخي – اجتماعي قادر به نمود بالفعل خويش نيست .پراكندگي نيروهاي سياسي ، عدم وجود پايگاه توده اي ، حكومت طولاني  ساله ارتجاع واستبداد واثرات جانكاه شكست و ... و برخي كوتاه بيني ها وسكتاريسم گروهي مانع اصلي نمود واقعي توان جنبش اصلاح طلبي ايران است . در باب اتحاد از سال ها پيش طرح وبرنامه وشعارهاي مختلف ومتفاوتي ارائه شده است . از ايجاد جبهه واحد ضد ديكتاتوري براي صلح ، آزادي و عدالت اجتماعي براي طرد رژيم ولايت فقيه حزب توده ايران كه شايد قديمي ترين اين شعارهاست بگير تا اتحاد عمل براي دموكراسي ، جبهه جمهوريخواهان ، منشور 81 ، پارلمان در تبعيد واين آخري پارلمان آزاد .

بحث اصلي من در اين نوشتار ها بر نيروهاي چپ ودموكرات استوار است وفعلا كاري به ساير نيروها از جمله مشروطه طلبان ندارم كه باشد تا وقت دگر !

اين واقعيت بزرگيست كه نيروهاي سياسي به لحاظ احاطه بر پايگاه هاي توده اي ضعيفند ومجبورند بر خلاف معمول ، در خلايي دست به انتخاب ، اتحاد عمل ويا هر نوع سازماني كه براي امر اتحاد نيروها ضروريست ، بزنند كه تقريبا همه درناپايداري قدرتي قرار دارند . اكثر نيروهاي سياسي ايران داراي پايگاه اينترنتي ، نشريه ارگان ،انتشارات كما بيش منظم وحتي راديو مي باشند . در تمام نيروهاي هم خانواده هم مي توان نكات پذيرفته مشترك بسياري را به عيان ديد . نكاتي همچون رعايت حقوق بشر ، استقرار دموكراسي ، تعميق جنبش مردمي ، طرفداري از عدالت اجتماعي ، طرد نهادهاي انتصابي ودر نهايت خواست برچيده شدن سيستم ولايت فقيه كاملا قابل مشاهده وپر رنگند . امروز لازم است از نهايت مدنيتي كه مدعاي ان را يدك مي كشيم استفاده كرده وبا اراده اي استوار در جهت هماهنگي هرچه بيشتر در جهت تحقق همين خواسته هاي حداقلي مشترك ، گام بر داريم . اگر نقدي به نيرويي يا سازماني داريم با حفظ مواضع ، اولويت را به كار جمعي براي تحقق خواسته هاي ملي ومردمي بدهيم ودوشادوش هم ، ضمن پيكار براي رهايي وپيروزي جنبش اصلاحات ميهن ، واستقرار دموكراسي  ، بپذيريم كه در شرايط وجود آزادي هاي عمومي براي بيان انديشه ها ، فرصت وامكان بيشتري براي روشن كردن حقايق خواهيم داشت .

حلقه زدن بر گرد محور برنامه اي عملي براي تحقق آماج هاي مرحله اي خيزش مردم ، در شرايط كنوني خواستار حداكثر مدارا ، نرمش اصولي وپيگيري از سوي نيروهاي اصيل سياسي ايران ، هم در داخل كشور وهم در خارج كشور است .

نگارنده پيشنهاد مي كند : 1 ـ از بين برنامه هاي كا رپايه اي كه ارائه شده اند با بحث وتبادل نظر، يكي پس از تكميل وتدقيق بعنوان پلاتفرم عمومي جنبش انتخاب ومورد عمل همه شركت كنندگان قرار گيرد .

2 ـ كليه امكانات همه نيروها در جهت توضيح وعموميت دادن به اين پلاتفرم سازمان دهي شود .

3 ـ براي پيش برد برنامه مورد وثوق ، ابزار هاي لازم ، از قبيل راديو فراگير ، سايت اينترنتي ويژه ، وحتي در صورت امكان ، راه اندازي كانال تلويزيوني خاص ، با تكيه بر همكاري همه نيروها تدارك ديده شود .

4 ـ افراد زبده اي از بين تمام نيروهاي شركت كننده در اين جنبش ، براي ترويج وتبليغ برنامه ، هول محور هاي پذيرفته شده ، به دور از سكتاريسم ، گرو ه گرايي واعمال اراده هاي شخصي يا حزبي وسازماني  انتخاب وامر شوراي تحريريه وسياستگذاري را به عهده بگيرند .

تذكر: اين باهمايي ناقض مبارزه گروهي ، حزبي ، وبه معناي حل شدن همه در اين مجموعه نبوده بل سبب پيدايي شرايط ومحيط جديدي براي ديالوگ وگفتگوي سازنده اي خواهد گرديد . چه بسا بسياري از سوئ تفاهماتي كه زاييده كج فهمي ها ، رسوبات استبداد ، استيلا طلبي وخود بر تر بيتي هاست ، در يك گفتگوي متقابل  متكي بر حسن نيت در اندك زماني زايل گشته وسبب وحدت گروه هاي هم خانواده را فراهم آورد .

5 ـ كار فعالانه سياستگذاري براي ارتباطات ، گفتگو ، تبليغ وترويج اصول مورد توافق با خرد جمعي همه شركت كنندگان  آغاز وباجلب حمايت وسيع مردمي روز بروز گسترده تر ومنسجم تر گردد.

مي بينيد دوستان ، نيروي بسيار ارزشمندي ، در اثر تعلل وعدم دريافت صحيح ما ، از ضرورت هاي عاجل نقطه عطف كنوني ، به هدر مي رود . بياييد با كمي تفكر به منافع ملي  عموم مردم ، وبا عمل به وظيفه مدني  خود ، هرچه زود تر از دام  اين عقريت تفرقه وجدايي رهايي يابيم . فراموش نكنيم  در ايران امروز هيچ نيرويي به تنهايي قادر به عبور از دشواري هاي تنيده در تارو پود اجتماع ما نيست .

2 ـ نهاد هاي مدني

ضعف عمومي حاكم بر نيروهاي سياسي دامنگير نهاد هاي مدني نيز هست . ولي همان بالقوگي در اين نهادهاهم نقطه اميد بخش وروشن اين جنبش است . سازمان هاي مختلف زنان ، دانشجويان ، معلمان ، استادان ، مهندسان ، وكلا وساير اقشار اجتماعي ايران در صورت بر آمدن از خواب زمستاني وحشت ديكتاتوري ، همان بدنه شور آفريني ست كه فردارا رنگ مي زند . تشكل نيروهاي سياسي بر محور برنامه اي عمومي همان رگ حياتيست كه در تن اين جنبش ها خون وارد خواهد كرد . به تحرك وا داشتن مردم براي گردهمايي در نهاد هاي مدني و توضيح ضرورت تاخير نا پذير آن براي آزادي ، استقلال وتامين عدالت اجتماعي ، از سوي نهاد موجهي كه قادر به بازتاب  تمام سلايق اجتماعي  است امري حياتي واجتناب ناپذير است . هواداران نيروي متشكل سياسي مي توانند با درك شعارها وبرنامه اعلام شده نقش موتور محرك اين جنبش را بعده بگيرند .

3 ـ سازمان هاي صنفي

تشكل هاي صنفي ميهن ما داراي تاريخي دراز مدتند. در شرايط اجتماعي عقب مانده تر از امروز، زحمتكشان ما از آزمون سخت درك منافع صنفي خويش سر بلند بيرون آمده اند . به گواهي تاريخ معاصر، هركجا وهرگاه كه كوچكترين رخنه اي در باروي استبداد وديكتاتوري در جامعه ما پيدا شده است ، تشكل هاي صنفي ، اولين شكوفه هاي دانايي را عرضه كرده اند . سنديكا ها ، اجتماعات كارگري ، وتاريخ پر از رنج وخون آنها ، گواه روشن اين واقعيتند. در صورت پيدايي نيروي سياسي متشكل فراگير ، اولين رخنه ها در ديوار شرارت ارتجاع ايجاد خواهد شد و اولين رخنه ، براي بر انگيختن  دلاوري تاريخي زحمتكشان ، در مقابله با ديو استبدادوفروريزي اين ديوار به جنبش در خواهد آمد. باور كنيم دوستان ، براي تغييرات بنيادي وبراي دست يابي به حداقل هاي انساني در جامعه ايراني يك دنيا كار روي دستمان مانده است . پس متحد عمل كنيم


 

 

سه وظيفه مبرم (3

هاتف رحماني    

1382/2/12

توضيح مختصر: در بخش اول ابن نوشتار،  ياد آورشديم كه درشرايط كنوني ، دوخطر عمده مخل تحقق حاكميت ملي است. يكي سازش نيروي مافيايي كلان سرمايه داران دلال حاكم ، “نيروهاي راست داراي طيف هاي گوناگونيست كه منافع مشتركي در حفظ اقتدار ديكتاتوري و استبداد ولايت فقيهي يا شاه الهي آن ها را به هم پيوند مي زند. اين نيرو بنا به ماهيت طبقاتي و علقه هاي آشكار و نهان خويش با سرمايه جهاني، در نهايت سعي در سازش و كنار آمدن با امپرياليسم آمريكا و انگليس را حتي به قيمت چشم پوشي از نظام جمهوري اسلامي، ويا هر خواسته ديگري كه در سر مي پروراند، خواهد داشت.”  ودوم گسترش راديكاليسم خورده بورژوايي سنتي متشكل از سران ارتش وسپاه وبسيج.“ اين نيرو با فريب خوردگي از داشتن ارتش 20 ميليوني و امكانات وسيع نظامي – سياسي ظاهرا سازمان يافته در قالب بسيج وباندهاي اخلال گر انصار و امثالهم، با توهم ايجاد ويتنام هاي جديد براي استكبار، قادر است عميق ترين  ضربه ها را تحت عنوان مبارزه با استكبار به جنبش دموكراسي و آزاديخواهانه كشور و منطقه وارد نمايد.”

روند رخداد هاي دوهفته گذشته درستي سمت گيري اين تحليل را به اثبات رسانيد . اين ياد آوري ازآن جهت لازم آمد كه خطير بودن لحظه هاي گذرنده را در سر نوشت ميهنمان ايران بيشتر دريابيم ، وشتاب بيشتري به امر سازماندهي تشكل نيروها بدهيم .

واما بحث در محور دوم سه وظيفه مبرم، كه در نوشتار نخست، چنين جمع بندي شده بود:

“حداكثر تلاش براي منزوي كردن ديكتاتوري و استبداد سرمايه داري مافيايي و تشديد مبارزه اجتماعي با نهادهاي پاسدار حاكميت سلطه ولايتي همراه باتوضيح آماج هاي تغييرات بنيادي به سود آزادي و رهايي، بدون قالب بندي ويژه، يا مطلق كردن شكل خاصي از شيوه هاي مبارزه.”

مردم ايران با استمرار روزانه تجاوزات رژيم حاكم ، به حقوق اجتماعي و حقوق شهروندي عامه ، و د ستگيري وزنداني كردن روشنفكران ، روزنامه نگاران ، نويسندگان ،ودانشجويان رودررويند. بيكاري وبيكاري پنهان ،اخراج دسته جمعي كارگران وزحمتكشان تحت عنوان تعديل نيرو، وگسترش هردم فزاينده  فقروفحشابيداد مي كند. حلقه اختاپوسي  باندهاي جنايتكار مواد مخدر، فروپاشي اجتماعي و سقوط اخلاقي ،هرروز دامنه وسيع تري مي يابد . روند دامنه  نزول خواري در مقابل افرادي كه زندگي مالي خودرادراثر بحران ها ،در آستانه فروپاشي مي بيننداوج مي گيرد .  افزايش بي حساب  چك هاي برگشتي ورشكستگان خورده پاي تجارت وصنعت ، به معضل همه گيري درجامعه تبديل گشته است . هزاران زنداني چك ، كه حتي صداي دوستاقبانان رژيم جنايت را در آورده است ،و هزاران فراري تحت تغقيب چك هاي بي محل كه گناهي جز اسارت در چنبره اقتصاد مافيايي رژيم ،براي تامين معاش خانواده خويش ندارند ،  سبب آسيب هاي عظيم اجتماعي ، براي ميليون ها دختر وپسر نو جوان وجوان آنان ، و ستم و تحقير  هاي تشديد يابنده اي در سرنوشت زنان اين خانواده هاگرديده است . اين در حاليست كه رانت خواران حاكم ، آقازاده ها واعوان وانصار انها ، با تكيه بر پول هاي باد آورده ، يورش به هرآنچه انساني وشريف را با حدت وشدت پيگيري ، وبا زير پا گذاشتن تمام هنجارهاي اخلاقي  - اجتماعي ،عملا به مقبوليت  نوعي لجام گسيختگي اخلاقي ، در تامين خواسته هايشان دامن مي زنند. تنگي معيشت كارمندان جزئ ادارات ، مشكلات بزرگ كارگران ، معلمان ، دبيران واستادان كه از شريف ترين زحمتكشان عرصه اجتماعي هستند، وگاهي روزانه به سه شغل مي پردازند ، همه وهمه دامن گير وسيع ترين اقشار وطبقات اجتماعي جامعه ايرانيست . نمي توان دلي  براي عدالت و  مهرورزي داشت واز كنار اين همه مصايب اجتماعي تحميلي رژيم خودكامه ،  بي تفاوت گذشت . 

پاسخگويي وحل اين معضلات عظيم اجتماعي ،اختصاص به يك حزب ، فرقه ، سازمان ، گروه ،ويا شخصيت خاصي ندارد . توان تمام نيروها ، احزاب ، فرقه ها، سازمان ها ، گروه ها وشخصيت هارا در يك راستاي هماهنگ ،  براي حل وپاسخگويي بدانها، بايد بسيج نمود .هرگوشه از اين مشكلات برشمرده ،مي تواند پلاتفرمي عملي براي هماهنگي و اتحاد عمل همه نيروها ، صرفنظر از گرايشات ايدئولوژيك وسياسي وسازماني آنها ، باشد . جستجوي شعارهاي مشترك ، پيدا كردن راهكارهايي اجرايي ، واقدام به هدايت نيروها در يك راستا ي هدفمند ،وظيفه عاجل همه نيروهاي چپ ودموكرات در شرايط كنونيست . هرگونه اقدام گسترده اجتماعي براي طرح وحل اين معضلات ، نيازمند حداقلي از همدلي وتصميم مشترك واراده جمعي خردورزانه ، در راه ايجاد سازمان يا تشكلي براي اتحاد وهمصدايي كليه نيروهاي خواهان آزادي ، استقلال وعدالت اجتماعيست.هريك از اين مشكلات برشمرده ، در صورت تحقق اتحاد نيروها ، مي تواند به اهرمي براي افشا وطرد چهره ضد مردمي ومستبد وخودكامه نظام جمهوري اسلامي تبديل  گردد. خصلت فراگيري معضلات پيش گفته ، توان آن را دارد كه در صورت سازماندهي مناسب ، وبازشكافي آن براي مردم ،وجلب اعتماد مردمي به نيروي متحد ، به خيزشي همگاني براي فشار هرچه بيشتر به رژيم ، ودر آخر،به  نقطه پاياني بر استمرار ننگين ديكتاتوري ولي فقيه ، فرا رويد . دراين راه مي توان با تحليل مشخص از شرايط اجتماعي ، وبا اجماع نيروهاي شركت كننده در اتحاد ، وبا تكيه به خرد وابتكار جمعي ، به راه هاي نويني از مبارزه دست يافت . 

براي دوري از درازاي سخن به محور سوم بحث كه در نوشتار اول بصورت : “ پيوند هرچه بيشتر با جنبش هردم اوج يابنده صلح و عدالت اجتماعي جهاني در جهت ايجاد حداكثر حمايت براي جنبش دموكراتيك اصلاح طلبانه داخلي. ” جمع بندي شده بود پرداخته مي شود .

 جهان كنوني ما،  پس از فرو پاشي سوسياليسم موجود ، ورهايي از سيستم دوقطبي ،سير بغرنجي از سازمان يابي جديد را به تجربه نشسته است . مسايل مطرح جهاني چون ، سلطه بلا منازع نئو ليبراليسم ،جهاني شدن ، حفظ محيط زيست ، مبارزه با تروريسم در انواع مختلف آن اعم از دولتي وغيردولتي ، باز تعريف منافع كشورهاي ا مپرياليستي در مناطق مختلف كره خاكي ،يورش سرمايه به دستاوردهاي تاريخي مبارزات مردم در تامين اجتماعي ،  بويژه در اروپا، امر  حاكميت دموكراسي وسرنگوني رژيم هاي توتاليتر در تمام نقاط جهان ، و... آماج هاي نويني از تشكل پذيري گروه هاي مختلف اجتماعي را سبب گشته است . پيدايش وقوام قدرتمند سازمان هاي غير دولتي (ان . جي . او)، گسترش سازمان هاي صلح ،سازمان هاي مدافع حقوق بشر ، سازمان پزشكان وروزنامه نگاران بدون مرز،همبستگي  جهاني جنبش دانشجويي در نيل به آماج هاي صلح وآزادي ، اوجگيري مبارزات سازمان هاي دموكرات زنان در دنيا ،همبستگي روز افزون اتحاديه ها وسنديكاهاي كارگري با مبارزات جهاني ، گسترش تاثير گذار رسانه هاي مستقل از باندهاي قدرت امپرياليستي ، نزديكي روز افزون احزاب وسازمانهاي سياسي جهان در مبارزه مشترك براي اهداف مشترك جهاني ، گسترش مبارزات گروه هاي مختلف اجتماعي در كشور هاي توسعه نيافته  براي آزادي ورهايي از سلطه، همه وهمه  حاكي از گسترش دامنه مبارزه مشترك جهاني براي رهايي وآزادي  است . علاوه بر اين ها تيز بيني اجتماعي در بهره گيري از تضاد هاي مقطعي امپرياليست ها، واغتنام فرصت به سود جنبش اجتماعي ايران هم امروزه بيش از پيش بستر اماده اي دارد . به اين فهرست بايد تشكل هاي بين دولت ها چون اتحاديه اروپا ، سازمان كشورهاي غير متعهد ، سازمان كشورهاي اسلامي ، اتحاديه عرب  وساير سازمان هاي منطقه اي وفرا منطقه اي را براي ارتباطي سازنده افزود . نيروي متحدي كه قادر به جلب اعتماد عمومي ايرانيان براي ايجاد تغييرات بنيادي در جامعه ايران شده باشد ، قادر است با كمك وياري اين سازمان هاي بين المللي واجتماعي جهاني به تامين هاي وسيعي از مشروعيت خويش نايل آيد.

حمايت گسترده اين نهادها وسازمان هاي بين المللي از نيروي متحد ايراني براي تحقق خواسته هاي بحق مردم در راستاي صلح، آزادي ، استقلال وعدالت اجتماعي ، ميتواند همان اهرم فشاري باشد كه حتي عليرغم حمايت غارتگران از رژيم ديكتاتوري ايران ،به رسوايي وانرواي روز افزون آن بينجامد .

دوستان ورفقاي عزيز ! هيچ يك از اين آماج هاي عملي مبارزه مردم ايران ، نا في استقلال سازماني ، ايدئولوژيك وسياسي هيچ گروه وسازماني نيست . وجوه بي نهايت مشترك اهداف برنامه اي اعلام شده از جانب تك تك نيروهاي مبارز ايراني مويد همين نكته است . بياييد با پشت سر گذاشتن تعلل ، خود محوربيني ، مصالح سازماني ،هژموني طلبي ، به عنوان عضوي از اعضا جامعه بزرگ ومتكثر ايراني ، به وظيفه خطير تاريخي – اجتماعي خويش جامه عمل بپوشانيم . اين وظيفه اي تاخير ناپذير وكار عاجل والزامي همين روز هاي پر شتاب تاريخ پراز رنج وخسران ميهن عزيزمان ايرانست .