نویدنو:31/05/1388                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

"راه سبز امید" و چند سئوال کلیدی

حسن رحمانی

resa علیرضا بهشتی که ناگفته سمت سخنگویی میرحسین موسوی را برازنده ی نام خود کرده، اخیرا و در پی گسترش بحث سازماندهی جنبش سبز، در گفت وگویی با «ایلنا» (روزنامه سرمایه – چهارشنبه 28 مرداد) بیاناتی را ابراز داشته که از جهت تداوم و پایداری در مبارزات توسط رهبری جنبش اعتراضی امیدوار کننده، اما در عین حال از نظر روش برخورد، دارای ابهامات متعدد و از این نظر تا حدی نگران کننده است. چراکه از خلال آن، عدم شناخت دقیق از "فضای سیاسی" موجود، تحلیلی نامشخص از اوضاع مشخص و وجود برخی ذهنیت گرایی ها و شاید خود محوری ها مشهود است. (شاید این همان دلیلی باشد که در طی چند هفته تشکیل حزب را به جبهه و جبهه را به شبکه اجتماعی تغییر داده است). هدف این مقاله دعوت همه دست اندرکاران به مشارکت در بحث برای مساعدت به هر چه بارور تر شدن آن و نیز یافتن اصولی برای سازمان یابی صحیح جنبش سبز است.

بحث سازماندهی مبارزات چه در دوران کمپین انتخاباتی و چه مبارزات علیه کودتای سیاه انتخاباتی از معضلات کلیدی و گره ای در مبارزات جانانه ی انتخاباتی میر حسین موسوی بوده و هست. از همان ابتدای مطرح شدن بعنوان نامزد انتخابات دهم ریاست جمهوری، ضعف تشکیلات عمل کننده در پس فعالیت ها سیاسی مهندس موسوی پیدا بود تا جایی که او را واداشت با انعطافی مردمی و تحت شعار "هر فرد یک ستاد" مردم را به پشتیبانی از فعالیت های تشکیلاتی اش فرا بخواند. میرحسین که ترجیح می داد بنا بر شیوه ی تفکر و نیز محدودیت های فضای سیاسی ای که می توانست صلاحیت استصوابی اش را زیر سئوال ببرد، تا حدی از جبهه اصلاح طلبان مستقل عمل کند، با معرفی "جمعیت توحید و تعاون" بعنوان تشکیلات مستقل فعالیت هایش، صف و سازمان تازه ای را برای فعالیت های خود انتخاب کرد. البته این تشکل قبل از آنکه خودی بنمایاند و مشی سیاسی و طرح نحوه ورود به فعالیت های عملی اش کامل شود، در کشاکش اتحاد عمل ها با جبهه اصلاح طلبی بویژه پس از استعفای اجباری خاتمی، و تقابل های به شدت پر تنش انتخاباتی در مراحل بعد، کم رنگ و کم رنگ تر شد و امروز نه تنها با توسعه ی آن به تشکیلاتی سراسری مواجه نیستیم، بلکه ظاهرا خبری از فعالیت های محدودش هم به چشم نمی خورد، و حتی نامش نیز در کیفرخواست بیدادگاه های فرمایشی کودتاگران که هیچ تلاش اندکی را از سوی هیچ کس، بی پاسخ نگذاشته، ظاهرا وجود ندارد.

طرح ارائه شده توسط آقای علیرضا بهشتی که خود از سازماندهندگان آن زمانی این تشکل حامی موسوی و دست اندرکار امروزین سازماندهی بسیار پیچیده تر و مخاطره آمیز تری می باشد، این نگرانی را در ذهن الغا می کند که هنوز هم بعد از مبارزات خونین مردم و بویژه دختران و پسران جوانمان با تنگ نظری هایی در این زمینه مواجه باشیم.

 سازماندهی مبارزات مردمی یکی از پیچیده ترین و دشوارترین عرصه ها در فعالیت های سیاسی، بویژه در برابر نظام های دیکتاتوری به شدت سرکوبگر، آن هم با وجود تنوع حیرت انگیز نیروهای مخالف است. ما در شرایطی به سر می بریم که بخش وسیعی از گردانندگان و اعضای مبارز احزاب نقش آفرین در کارزار انتخاباتی زیر فشار و شکنجه اند و اولین نسل از توابان اصلاح طلب در دخمه های سیاه تولد می یابند. این در حالی ست که نخبگان سیاسی به سادگی توسط دستگاه سرکوب شناسایی و در روز روشن ربوده می شوند، و ادامه فعالیت های حتی نیمه قانونی و بسیار محدود شده ی اصلاح طلبان که به شدت تحت نظر قرار دارد، تا کنون نه تنها توسط ستاد کودتا و ولی فقیه بلکه توسط هیچیک از جریان های حاکم به رسمیت شناخته نشده و یورش دوم برای دستگیری وسیع رهبران اعتراضات و فعالان سیاسی از گزینه های روی میز کودتاچیان کنار گذاشته نشده و به گفته ی نماینده ولی فقیه در سپاه یعنی دبیر ستاد کودتاگران، زمینه سازی ها برای اجرای آن در دستور کار است.

علیرضا بهشتی مشاور ارشد میر حسین موسوی در توضیح ضرورت تشکیل "شبکه" توسط رهبران اعتراضات سخنان مفصلی ابراز داشته که قبل از تحلیل و نقد آن بهتر است جنبه های مختلف اهداف، ساختار و سازماندهی آن را در بطن این سخنان – اگر چه با استناد به نقل قول های طولانی - با یکدیگر مرور کنیم.

ایشان در ضرورت علل صرف نظر کردن از تشکیل "حزب" و  "جبهه" و رسیدن به "شبکه" می گویند:

"مشکلات دیگری که در درون احزاب است به شکل ساختار نظام سیاسی بر می گردد که آنچنان جایی برای فعالیت احزاب باز نمی کند و همین مقدار قلمرویی که احزاب برای فعالیت دارند به علت نوعی بدبینی و سوءظن که نسبت به فعالیت احزاب سیاسی دارد محدود می شود و در همین محدوده قانونی خودشان هم امکان فعالیت ندارند."

این استاد دانشگاه تربیت مدرس در معرفی شبکه ی مورد نظر اضافه می کند که :

"طی چند دهه اخیر در بسیاری از کشورها شکلی از کار گروهی تجربه شده که در واقع نوعی شبکه سازی اجتماعی است البته در واقع باید گفت در کشور ما هم چه در دوران ماه های پیش از انقلاب و چه در دوران مبارزه حتی از مشروطه به بعد نوعی شبکه سازی را تجربه کردیم و به این معنا خیلی هم با آن بیگانه نیستیم اما این تجربیات معمولاً خیلی بادوام و سامان یافته نبوده است."

او بدون اشاره به محدودیت ها و ممنوعیت ها برای فعالیت سیاسی تحت عنوان شبکه - که قاعدتا با حزب متفاوت است - در شرایط فعلی، به تفاوت اهداف در شبکه اجتماعی و حزب اشاره کرده می گوید:

"در شبکه اجتماعی یک اهداف حداقلی متصور است برخلاف آنچه که در حزب است و به این خاطر می تواند فراگیری خیلی زیادی داشته باشد این حداقل ها در بیانیه ای که به زودی منتشر می شود چارچوب های اصلی اش مشخص شده است. به عنوان مثال تحقق قانون اساسی و عملی کردن تمام ظرفیت های آن از جمله مواردی است که در دستور کار این شبکه اجتماعی قرار دارد."...

... "این نهضت فراگیر به این معناست که در واقع می توانند اقشار مختلف جامعه و تفکرات مختلف جامعه را در بر بگیرد و همچنین به لحاظ جغرافیایی محدودیتی ندارد و در سراسر ایران می تواند شکل بگیرد چنان که در طول انتخابات هم گام های اولیه شکل گیری نهضت فراگیری به طور طبیعی برداشته شد."

او درخصوص انگیزه های شکل گیری این جریان، و هدف از این سازماندهی را جذب فعالان اجتماعی در اعتراضات عنوان کرده و با اعلام این شبکه به نام "راه سبز امید" به پیشنهاد مهندس میر حسین موسوی، برای شبکه مزیت هایی را بر می شمرد و با تاکید بر از پایین به بالا بودن کارها می گوید:

"در این شبکه اجتماعی گروه های مختلف خود به خود شکل می گیرند، همانطور که چند مورد آن تشکیل شده و ممکن است گروه کوچکی را هم برای تنظیم برنامه ها انتخاب کنند ولی آن گروه باید نماینده همه تفکرات باشد و طبیعی است که آنچه مهم است این است که همه کمیته ها بتوانند با این گروه ها ارتباط دوسویه داشته باشند."

ساختار انتخاب شده برای این شبکه بدین صورت عنوان شده که :

"در این شبکه اجتماعی شورای مشورتی و کمیته های مختلفی وجود دارد." ... 

... "کمیته ها زیرمجموعه شورای مشورتی نیستند و کار خود را انجام می دهند دبیرخانه ای هم شکل گرفته که ارکانش را کم کم سامان می دهد." ...

... "شورای مرکزی کوچک خواهد بود و احتمالاً 6-5 نفر را تشکیل می دهد که آقایان خاتمی، کروبی از جمله آنها هستند." ...

... "شورای مشورتی راه سبز امید مجموعه بزرگ تری از شورای مرکزی است که حدود 30،40 نفر را شامل می شود و به تدریج و به طور طبیعی باید شکل گیرد و چیزی نیست که از قبل تعیین شود. در واقع باید از دل کمیته ها افراد مناسب انتخاب شوند." ...

... "یک شورای مرکزی برای این کار (مطبوعات و رسانه ها) در نظر گرفته شده که متشکل از چهره های موثری خواهد بود همچنین یک شورای مشورتی وجود خواهد داشت و کمیته های دیده بانی هم کار خود را انجام خواهند داد." ...

... "
بخش زیادی از تشکیل دهندگان این کمیته ها نیروهای کیفی جامعه هستند که متخصصان و تحصیلکردگان را در برمی گیرند." ...

... "البته اقشار دیگری هم در این گروه ها حضور داشته و دارند و نکته مهم اینکه اگر این افراد متشکل شوند، هیچ حکومتی نمی تواند صدای آنها را نادیده بگیرد."

البته ایشان به گسترش این "شبکه اجتماعی در فضای مجازی" نیز اشاره ی مختصری نموده - که نشان از آگاهی به وجود آن دارد - و می گویند :


"
شکل گیری این شبکه باید سامان و گسترش پیدا کند. این چیزی است که هدف شکل گیری راه سبز امید است."

این تقریبا تمام توضیح مفیدی ست که ایشان از اهداف، ساختار و نحوه ی سازماندهی جنبشی می دهد که در میان اعضای آن بحث های رشدیافته و به روزی از نحوه ی سازماندهی و ضرورت های فعلی آن آغاز شده است.

نا گفته پیداست که در معرفی شبکه ی "راه سبز امید" یعنی "رسا" ابهامات زیادی وجود دارد و به همین دلیل برای نقد دقیق و مضمونی آن، هنوز باید منتظر اطلاعات بیشتری شد. البته موهبت گوش های بسیار شنوای رهبران جنبش در طی ماه های گذشته این امید را می آفریند که نارسایی ها به تدریج رفع گردد و ماحصل کار به یک جهش قابل توجه به سوی دگرگونی عمیق ساختاری در جمهوری اسلامی بیانجامد. اما نکات و نظرات قابل طرحی که از این عرایض برمی آید:

1-   در تمام صحبت های آقای بهشتی سخنگوی شورای مرکزی "راه سبز امید" اشاره ای به هیچ نظرخواهی در هیچ عرصه ای در سطح جنبش نیست و زبان بکار رفته این نگرانی را باعث می شود که ما به یکباره با مصوباتی مواجه شویم که با حذف این و آن به انشقاق هایی در جنبش دامن زند.  این عزیزان حتی فکر نکرده اند نام شبکه را به نظرخواهی بگذارند و از این طریق مبارزان جنبش سبز را به مشارکت با اقدامات خود جلب کنند. به نظر نمی رسد بتوان با مونولوگ (تک گویی) شبکه ایجاد کرد یا در شرایط ویژه ی ما که شبکه در عمل و در کارزار وسیع مبارزات مان عملا وجود دارد، به رسمیت بخشیدن و ارتقای سطح تشکل آن دست یافت.

2-   از آنجا که شبکه "رسا" (راه سبز آزادی) خواهان داشتن ظرفیتی فراگیر در جنبش است، ضروری ست تکلیف عوامل آن روشن شود. برای مثال جای احزاب و سازمان های اصلاح طلب که سال هاست با همین هدف یعنی  اجرای بندهای "مغفول" قانون اساسی  فعالیت کرده اند - مثلا مشارکت، ملی- مذهبی ها و ... و خود حزب اعتماد ملی که بوسیله یکی از راهبران شبکه اداره می شود - یا نیروهای مختلف مبارز علیه استبداد حاکم در داخل و خارج از کشور که مبارزه با استبداد را سالهای سال است ادامه می دهند، در این شبکه کجاست. آیا این شبکه هم عرض با آن هاست و بخش بزرگی از آن ها را غیر خودی، منافق، کمونیست و ضد انقلاب می شناسد یا به شکلی فراگیر ظرفیتی را فراهم می آورد که با پشت سر گذاشتن مرزهای دروغین استبداد ساخته، و رودررویی های بخشا تندروانه سال های آغازین انقلاب، همه نیرهای سیاسی گوناگون موافق با برنامه حداقل آن،  بتوانند با نادیده گرفتن پدر کشتگی های گذشته در چارچوبش مبارزه کنند و همبستگی موجود را تعمیق بخشند. 

3-   از لوای این سخنان چنین به نظر می آید که ساختار شبکه ای موجود به هم پیوسته و ارگانیک جنبش سبز به درستی شناخته نشده و گروه های مستقل و مجزایی فرض شده که می تواند تحت ضوابط دیگری سازمان داده شود. حال آنکه "جنبش سبز" با ساختار شبکه ای افقی در فضای مجازی و واقعی مستقل از همه ی سازمان ها و احزاب با ده ها هزار عضو فعال خود به مبارزه مشغول است، و نقش تاریخی خاصی در مقابله با کودتا و سرکوب عریان آن ایفا کرده و می کند. باید روشن شود شبکه رسا چه رابطه ای با آن خواهد داشت و چگونه به ارتقای آن یاری خواهد رساند.

4-   آیا شبکه رسا از فعالیت های مختلف اجتماعی به شکل مسالمت آمیز حمایت و پشتیبانی می نماید و سندیکاها، انجمن ها، سازمان ها، ان جی او ها و ... مثل کمپین یک میلیون امضای زنان مبارز، سندیکای کارگران اتوبوس واحد یا هفت تپه، انجمن معلمان، شورای ملی صلح، نهادهای دفاع از حقوق بشر و غیر و غیره را که اغلب نماینده گانی هم در زیر داغ و درفش و بیدادگاه های فرمایشی اخیر دارند، پوشش می دهد یا تنها کسانی را می تواند شامل شود که صلاحیت استصوابی شان توسط ارگان های کوتاچیان تایید شود.

به این سئوال ها می توان هنوز ادامه داد و ابهامات بیشتری را پیش روی سازماندهندگان شبکه رسا قرار داد. باید متوجه بود که تعین بخشیدن به پدیده های دارای ابهامات ذاتی همیشه و همه جا به کارایی مبارزات نمی انجامد و خود این کار می تواند با توجه به محدودیت های گردانندگان شبکه و در شرایط نا امن موجود به شکاف ها و دسته بندی های مختلف یا تضعیف رهبری پایمردانه و پیگیر مبارزات توسط مهندس موسوی، خاتمی و کروبی بینجامد که برای مبارزات امروز مردم ما بسیار خطرناک است.

همچنین سازماندهی مبارزات در هر حال باید امنیت و تداوم آن را ارتقاء دهد و این امر در شرایط یورش های پی در پی نیروهای سرکوب بسیار مهم و حتی تعیین کننده است.  

در هر حال باید منتظر ماند و دید راهبران امور چه طرح های واقعبینانه ای برای جنبش ریخته و برنامه هایشان چیست. اما یک نکته مهم را نباید از نظر دور داشت که لازم است از هم اکنون و به تدریج دیالوگ و نظرخواهی از پایینی های جنبش جای مونولوگ های بالایی ها را بگیرد و جمهوریت "مغفول" مانده به قول اصلاح طلبان در کشاکش عمل سیاسی ما دو باره متولد شود[1]. نظرخواهی درباره ی همه ی تدابیر اتخاذ شده قبل از اجرا، جدا از گسترش دمکراتیک جنبش، و تعمیق بخشیدن به جایگاه معنوی رهبران آن ، کمک خواهد کرد تا با استفاده از خرد جمعی تا حد ممکن از اشباهات بزرگ بر حذر بمانیم.

 


[1]  - به نظر نویسنده ی آنچه مغفول ماند-  البته از دید طراحان و تصویب کنندگان قانون اساسی - نه بندهای مربوط به حقوق مردم، بلکه بر عکس بندهای مربوط به اختیارات ولی فقیه است که زمینه ساز چنین استبدادی شد و به همین دلیل جای بازنگری جدی در مراحل بعد دارد.

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

                            


Free Web Counters & Statistics