نویدنو:30/06/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

1389/6/30:نویدنو

 

 

ریشه ها – 4

تئوری نخبگان – تود ه های خلق – خلق

 

تئوری نخبگان[1]

گونتر هیدن - برگردان شین میم شین

 

خوزه اورتگا گاست (1883 ـ 1955) [2]   - فیلسوف، جامعه شناس، نویسنده اسپانیائی

آثار: تشکیل و تلاشی ملت ، ایده نسل ، شورش توده ها

 

·      تئوری نخبگان در واقع بمعنی تئوری منتخبین، برگزیدگان و مبعوثان است. 

·      تئوری نخبگان توسعه  اجتماعی را کار قشری از رهبران و مدیران می داند و جایگاه و حاکمیت ممتاز آنان را نسبت به توده خلق، نتیجه کیفیت های اجتماعی، طبیعی، روحی و یا اخلاقی خاص این قشر می داند.

·      در تضاد ابدی فرمولبندی شده از سوی این تئوری، میان نخبگان و توده ها، «نخبگان عبارتند از افراد و یا گروه هائی از افراد که دارای صلاحیت خاص اند و توده ها مجموعه ای از افراد بی صلاحیت اند [3]  

·      در تئوری نخبگان، توده های خلق رمه و گله وابسته، بی اراده، بسادگی گمراه شونده، نیروی روی هم رفته مخرب، ناتوان از کار مستقل خلاق و کردوکار تاریخساز است.

·      تئوری های نخبگان در کلیه ایدئولوژی های ارتجاعی کلیه طبقات استثمارگر وجود دارند.

·      این تئوری زمانی کسب اهمیت می کند که حاکمیت طبقات استثمارگر معینی بوسیله حرکات توده ای مورد تهدید قرار گیرد و توجیه  و دفاع از مواضع ممتاز صاحبان وسایل تولید و قدرت سیاسی آنان در مقابل مردم ضرورت پیدا کند.

·      تئوری نخبگان بورژوائی بر ضد جنبش کارگری، واکنشی است نسبت به مبارزه طبقاتی پرولتاریا، فرمی است از مبارزه ایدئولوژیکی بورژوازی بر ضد جنبش کارگری، فرمی است از مبارزه بر ضد نفوذ و اعتبار روز افزون جهان بینی مارکسیستی ـ لنینیستی

·      تئوری نخبگان مبلغ سیستم های اجتماعی استبدادی و سلسله مراتبی از قبیل باصطلاح دموکراسی نمایندگان، دولت مطلقه فاشیستی، نظام مبتنی بر سیاستمداران حرفه ای و غیره است.

·      دیکتاتوری بورژوازی انحصاری در دولت های امپریالیستی تئوری نخبگان را به مثابه حاکمیت بهترین ها، صلاحیت دارترین ها، اشرافیت روحی و اشرافیت شخصیتی[4] قلمداد و تمجید می کنند. 

·      تئوری نخبگان هر عمل انقلابی از سوی توده های خلق را  «هجوم اقوام وحشی»، «شورش کور»، «اعمال بیهوده و غیرطبیعی» و «گناه کبیره» نام می دهد.[5]    

·      در تئوری نخبگان، توده ها تنها بمثابه ابژکت سیاست نخبه ای محسوب می شوند.

·      تئوری نخبگان در ایدئولوژی و پراتیک فاشیسم آلمان، خود را در ضد انسانی ترین و وحشیانه ترین شکل نمایان ساخت. 

1 - فرم های تئوری نخبگان در ایدئولوژی امپریالیسم

 

·      تئوری های نخبگان در ایدئولوژی امپریالیسم به فرم های مختلف بروز می کنند:

·      تئوری نخبگان سوسیال ـ دمکراسی راستگرا.

·      تئوری نخبگان رویزیونیستی.

·      تئوری نخبگان لیبرالی.

·      تئوری نخبگان فاشیستی.

·      تئوری نخبگان روحانیت مذهبی.

 

2 - بنیان های تئوری نخبگان در ایدئولوژی امپریالیسم

 

·      تئوری های نخبگان در ایدئولوژی امپریالیسم به عوامل زیرین متکی اند:

 

1- تأملات راسیستی

 

·      با تئوری نخبگان مبتنی بر تأملات راسیستی در آثار نیچه و چمبرلن و در  فاشیسم برخورد می کنیم.[6]

 

2 - طبیعت انتزاعی انسانی

 

·      با تئوری نخبگان مبتنی بر طبیعت انتزاعی انسانی در آثار ترایچکه، ماکس وبر، یاسپرس، پاپ پیوس دوازدهم برخورد می کنیم.[7]

 

3- عوامل پسیکولوژیکی

 

·      با تئوری نخبگان مبتنی بر عوامل پسیکولوژیکی  در آثار له بو، موسکا، پارتو، ارتگا ی گاست برخورد می کنیم.[8]

 

4- استدلالات تکنیسیسم

 

·      با تئوری نخبگان مبتنی بر استدلالات تکنیسیسم در آثار بورهام و دارندورفمواجه می شویم.[9]

 

5- نقش رهبری روشنفکران

·      با تئوری نخبگان مبتنی بر نقش رهبری روشنفکران در عصر حاضر در آثار ارنست بلوخ، فیشر و کولاکوفسکی برخورد می کنیم.[10]

 

*****

·      پس از بی اعتبار و رسوا شدن تئوری نخبگان فاشیستی در فرم راسیستی آن، بعد از شکست امپریالیسم آلمان در جنگ جهانی دوم، در روند نوزائی امپریالیسم و میلیتاریسم آلمان، طرح هائی از تئوری نخبگان بویژه در زر ورق مذهبی روحانیت سیاسی و نئونازیسم  وارد صحنه شدند.  

·      اصل اجتماعی نخبه ـ توده که مورد استفاده تئوری نخبگان قرار می گیرد و خود مفاهیم «نخبه» و «توده» ـ بدون استثنا ـ بر پایه های سوبژکتیف استوار شده اند. 

·      تئوری نخبگان وجود قوانین عینی اجتماعی را منکر می شود و تقدم وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی را نمی پذیرد. 

·      تئوری نخبگان حقایق امور زیرین را زیر پا می نهد:

·      اولا این حقیقت امر را که شیوه تولید نعمات مادی تعیین کننده خصلت جامعه و توسعه  آن است.

·      ثانیا این حقیقت امر را که مولدان بی واسطه نعمات مادی حاملین تعیین کننده توسعه  اجتماعی و بطور کلی بانی و موجد کلیه حوادث مهم تاریخی اند.

·      مراجعه کنید به شخصیت. [11]

 

پایان
 


[1]Elitetheorie [lat u. franz]

[2] ORTEGA Y GASSET

[3] ORTEGA Y GASSET, Der Aufstand der Massen

[4] Aristokraten des Geistes und des Charakters

[5] ORTEGA Y GASSET

[6](NIETZSCHE, CHAMBERLAIN, Faschismus)  

[7]TREITSCHKE, Max WEBER, JASPERS, Plus XII.  

[8]LE BON, MOSCA, PARETO, ORTEGA Y GASSET  

[9]Argumente des Technizismus (BURNHAM, DAHRENDORF)  

[10]  BLOCH, FISCHER, KOLAKOWSKI

[11]  Persönlichkeit

 

 

 

توده های خلق[1]

گونتر هیدن - برگردان شین میم شین

·       توده های خلق به مفهوم قرینه برای شخصیت و حزب اطلاق می شود. [2]

·      توده های خلق به اقشار و طبقات زحمتکش اطلاق می شود.

·      توده های خلق به کلیه اقشار و طبقاتی اطلاق می شود که بدلیل جایگاه و نقش تاریخی عینی خویش در راستای پیشرفت جامعه بشری عمل می کنند.

 

·      توده های خلق سازندگان تاریخ و نیروی تعیین کننده  تاریخ و جامعه اند.

·      نیروی تعیین کننده جریان تاریخ ـ بر خلاف ادعای درک سوبژکتیویستی تاریخ، مثلا تئوری نخبگان ـ نه شخصیت ها، نه نخبگان، بلکه خلق است.

·      توده های خلق سازندگان تاریخ اند، زیرا ببرکت کرد و کار تولیدی آنها ست که کلیه نیازمندی های حیاتی جامعه تهیه می شوند و همزمان، شرایط مادی برای توسعه  جامعه ایجاد می شود.

·      توده های خلق نیروی اصلی و عامل تعیین کننده پیشرفت اجتماعی اند.

·      بدون مبارزه طبقاتی توده های خلق، توسعه  جامعه و قبل از همه، انقلابات اجتماعی تصور ناپذیرند.

·      در دوره های انقلابی، در جنبش های رهائی بخش اجتماعی و ملی، در جنگ های عادلانه نقش فعال و خلاق توده های خلق بویژه آشکار می شود.

·      توده های خلق سهم بسزائی برای توسعه فرهنگ ادا می کنند.

·      آنها پایه های لازم برای فرهنگ معنوی و شرایط لازم برای پیشرفت فرهنگی را پدید می آورند و با کار هنرمندانه خود، الهام بخش نویسندگان و هنرمندان اند، آنها فرم ملی هنر و ادبیات هرکشور را پدید می آورند، توسعه و تکاملش می دهند و استعدادها و مهارت های بیشماری در هنر و علم از خلق نشأت می گیرد.

·      در جامعه طبقاتی ـ اما ـ خلق نمی تواند استعدادهای خود را شکوفا سازد.

·      با توسعه  پیشرونده جامعه، توده های خلق در جریان مبارزه طبقاتی هرچه بیشتر بمثابه سازندگان آگاه حیات اجتماعی نمودار می گردند. 

·      هرچه متمایزتر و بغرنجتر وظایفی باشند که جامعه در مقابل خود می یابد، هرچه ژرفتر و بنیادی تر تغییرات اجتماعی باشند که حل این وظایف را الزامی می سازند، به همان میزان نیز توده های وسیعتری از مردم ـ بمثابه سازندگان آگاه ـ وارد عرصه تاریخ می شوند.

·      درجه توسعه جامعه هرچه بالاتر باشد، به همان اندازه امکانات کردوکار آگاهانه و سازمان یافته توده های خلق بیشتر خواهد بود.

·      در جامعه طبقاتی، فعالیت اجتماعی آگاهانه توده های خلق در جریان انجام انقلاب سوسیالیستی به نقطه اوج خود می رسد.

·      در مبارزه طبقاتی پرولتاریا ـ به قول لنین ـ مفهوم توده ها «بسته به تغییر خصلت مبارزه تغییر می یابد.

·      در آغاز مبارزه، چند هزار کارگر واقعا انقلابی برای سخن گفتن از توده ها کفایت خواهد کرد.

·      اگر حزب بتواند نه فقط اعضای خود را وارد مبارزه کند، بلکه همچنین غیرحزبی ها را هم به حرکت در آورد، این به معنی شروع تسخیر توده ها خواهد بود.

·      ما در انقلاب خود، شاهد مواردی بوده ایم که چند هزار کارگر توده ها را نمایندگی کرده اند.

·      در تاریخ جنبش ما، در تاریخ مبارزه ما علیه منشویک ها مثال های زیادی را می توان یافت که چند هزار کارگر در یک شهر برای نشان دادن خصلت توده ای جنبش کفایت می کردند.

·      وقتی که چند هزار کارگر غیرحزبی که زندگی محقری را می گذرانند و هرگز از سیاست چیزی نشنیده اند به عمل انقلابی آغاز می کنند، این به معنی توده است.

·      وقتی جنبش وسعت و قوت می گیرد، آنگاه به انقلاب واقعی بدل می گردد.

·      ما در سال 1905 میلادی و 1917 میلادی در سه انقلاب شاهد این امر بوده ایم.

·      اگر انقلاب به اندازه کافی تدارک دیده شده باشد، آنگاه مفهوم توده نیز تغییر می یابد:

·      چند هزار کارگر دیگر حاکی از توده نمی شوند.

·      این کلمه معنی دیگری کسب می کند.

·      مفهوم توده می تواند چنان تغییر یابد که ما آن را برای اکثریت مردم اطلاق می کنیم، البته نه فقط برای اکثریت ساده کارگران، بلکه برای اکثریت همه استثمار شوندگان.

·      تعبیر دیگر مفهوم توده از سوی فرد انقلابی نامجاز است، هر معنای دیگری که در قالب توده خلق نهاده شود، آن را غیرقابل فهم خواهد ساخت.» [3]

 

نقش توده های خلق در روند ساختمان سوسیالیستی جامعه

 

·      در روند ساختمان سوسیالیستی جامعه در نقش توده های خلق تغییرات بنیادی و کیفی پدید می آید.

·      در روند ساختمان سوسیالیستی جامعه، قانون معروف به «نقش تعیین کننده توده های خلق در تاریخ» محتوا و دامنه همه جانبه تر و عمیقتر کسب می کند وبه خطوط نوین بیشماری مجهز می شود. 

 

·      یکم  گذار به سوسیالیسم به قول لنین، به این معنی است که «توده ها ده و یا صد برابر وسیعتر از پیش وارد عمل می شوند، تا دولت و حیات اقتصادی جدیدی را برقرار سازند.»  

 

·      دوم کردوکار توده های خلق به کردوکار آگاهانه وسازمان یافته بی سابقه ای بدل می شود.

  

·      سوم کردوکار خلاق توده های خلق در سوسیالیسم کلیه عرصه های حیات اجتماعی را در بر می گیرد، در حالی که در فرماسیون های ما قبل سوسیالیستی،  توده های خلق عمدتا به تولید ارزش های مادی اشتغال دارند.

  

·     چهارم توده های خلق در جامعه سوسیالیستی بر پایه مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید به فرم های گوناگون و بطور بی واسطه در اداره و در تعیین سمت و سوی تولید مادی و در ساختمان تمامت حیات اجتماعی شرکت می ورزند :

·      یعنی لگام سرنوشت خود را خود بدست می گیرند.    

·      پنجم غلبه بر تضاد کار فکری و کار جسمی  و غلبه بر تفاوت ماهوی آندو در مرحله ساختمان جامعه پیشرفته کمونیستی منجر به توسعه و تکامل معنوی همه جانبه توده های خلق می شود و بدین طریق توده های خلق به سازندگان ارزش های معنوی جامعه بدل می شوند.

·      نقش رشد یابنده توده های خلق در سوسیالیسم و کمونیسم اهمیت و نقش حزب مارکسیستی ـ لنینیستی را بالاتر می برد که کلیه کردوکارش با توده ها و برای توده ها صورت می گیرد.

·      مراجعه کنید به آگاهی، خودپوئی، خلق. [4]

 

پایان
 


[1]Volksmassen

[2] korrelativer Begriff

[3]LENIN 32, 498, 499

[4] Bewusstheit à Spontaneität à Volk

 

 

خلق[1] به چه معنی است؟

گونتر هیدن - برگردان شین میم شین

·      مفهوم «خلق» به معانی مختلف زیر بکار می رود:

 

1 - خلق به معنی سیاسی ـ سوسیولوژیکی آن 

 

·      خلق به معنی سیاسی ـ سوسیولوژیکی آن، یک مقوله تاریخی است.

·      خلق شامل کلیه طبقات و اقشار اجتماعی جامعه می شود که خواهان پیشرفت اجتماعی و بلحاظ اوبژکتیف (عینی) قادر به تحقق آن هستند.

·      اقشار و طبقات اجتماعی و یا بخش هائی از آنها که منافعشان بر ضد پیشرفت جامعه باشد، جزو خلق محسوب نمی شوند و مقوله دشمنان خلق شامل حال آنان می شود.

·      زحمتکشان ـ در کلیه اعصار و زمان ها ـ بخش تعیین کننده خلق بوده اند.

·      اقشار و طبقات زحمتکش (خلق) حاملین تولید و لذا حاملین شرایط بنیادی پیشرفت اجتماعی اند و در نظام های استثماری تحت ستم قرار دارند و از این رو، جدی ترین و پیگیرترین طالبان تغییر مناسبات اجتماعی موجودند.

·      خلق در سرمایه داری انحصاری ـ دولتی مجموعه نیروهای ضد امپریالیستی ـ دمکراتیک را شامل می شود که منافع شان بطور عینی در تضاد با منافع ارتجاعی و تجاوزگرانه بورژوازی انحصاری است که گروه کوچکی را تشکیل می دهد.

·      با ساختمان سوسیالیسم، با غلبه بر طبقات استثمارگر در شهر و ده، با توسعه و تکوین وحدت سیاسی ـ اخلاقی خلق، بویژه پس از پیروزی مناسبات تولیدی سوسیالیستی، مفهوم خلق با مفهوم جمعیت کشور سوسیالیستی یکسان می گردد.

·      خلق در سوسیالیسم و کمونیسم ـ بمثابه تصمیمگیر در باره سرنوشت خود ـ علاقه مند بهبود بی وقفه و تکمیل تمامت حیات اجتماعی است.

·      طبقه کارگر ـ در مقایسه با همه طبقات و اقشار اجتماعی ـ تعیین کننده ترین، مهمترین و بالاخره پیشاهنگ ترین نیروی خلق است.

·      اما در دوره های مختلف وجود نظام های استثماری، نیروهای اجتماعی ئی نیز بوده اند که اگرچه جزو طبقات زحمتکش محسوب نمی شوند، ولی بنا بر منافع طبقاتی ـ تاریخی معینی، علاقه مند توسعه مترقیانه حیات اجتماعی بوده اند (مثلا بورژوازی ملی در مرحله گذار از فئودالیسم به سرمایه داری و یا بورژوازی ملی در دولت های ملی جوان آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین.)

·      معیار اصلی برای این که طبقه و قشر اجتماعی ئی بتواند جزو خلق محسوب شود، نه جایگاه آن در جامعه بمثابه مولد ثروت اجتماعی و یا زحمتکش بودن، بلکه منافع بطور عینی مشروط و توانائی آن طبقه و قشر در شرکت فعال در توسعه مترقیانه جامعه است.

·      کلیه نیروهای اجتماعی که مخالف توسعه و ترقی قانونمند و ضرور جامعه اند، دشمنان خلق محسوب می شوند و نمی توانند جزو خلق شمرده شوند.

·      این که خلق از کدام طبقات و اقشار اجتماعی تشکیل می یابد، به عوامل زیر وابسته است:

·      دوران

·      خصلت فرماسیون اجتماعی

·      اعمال سیاسی مشخص برای پیشرفت اجتماعی.

 

2 - خلق بمثابه فرم ماقبل ملی در تشکیل جامعه بشری  

 

·      قبل از این که بشریت در سرمایه داری آغازین بصورت ملل مختلف یکپارچه شود، انسانها به خلق ها و قبل از آن به طوایف، قبایل، اقوام، غیره تقسیم می شدند.

·      این گونه خلق ها عبارت بوده اند از اتحاد طوایف با زبان های خویشاوند و سرزمین مشترک.

·      پایگاه اقتصادی آنان را شیوه های تولیدی ماقبل سرمایه داری تشکیل می دادند.

 

3 خلق به زبان عامیانه  

 

·      خلق بمثابه صفتی برای تمامت جمعیت کشور، خلق به معنی کلیه ساکنان یک سرزمین، خلق به معنی همه افراد متعلق به یک دولت و یا ملت.

·      خلق به این معانی در زبان عامیانه رواج دارد.

·      مفهوم خلق بمعنی کل جمعیت کشور برای مشخص کردن این و یا آن ملت نیز بکار می رود.

·      مثلا خلق آلمان، خلق فرانسه و غیره. 

·      مراجعه کنید به توده های خلق، ملت و دولت. [2]

 

پایان


 


[1] Volk

[2]Volksmassen à Nation à Staat

 

 

 


 

 

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter