نسخه خطی اقای ادیب – بخثی در جهانی شدن
 


پاسخ به نوشته های آقای حسین ادیب
نسخه خطی آقای ادیب - قسمت اول
بحثی در جهانی شدن وسازمان تجارت جهانی
هاتف رحمانی
Hatef_r2002@yahoo.com

مقدمه
زنده یاد دکتر تقی ا را نی بیش از 65 سال پیش جمله ای را گفت که براستی چکیده بیان هستی چپ درایران است . وان جمله این است که : ما بر خلاف جریان آ ب شنا می کنیم . این شنا بر خلاف جریان آ ب , نه ناشی ازعناد ولجاج وخود برتر بینی , که ناشی از اتکای چپ به شناخت علمی منطق تحولات اجتماعی وهستی بشری است . شناختی که اجازه باور به تحقق عدالت اجتماعی را بارور می کند . راهیست دشوار وپرتعب. در این راه , چپ به جای خزیدن زیر سایه قدرت ومکنت وبرخورداری از خوان یغمای غارتگران اجتماعی , راه پر خطر ودردالود مبارزه برای بهروزی وسعادت مردم وتحقق عدالت اجتماعی را برگزیده , وسامان هستی خویش را درراه آرمان های انسانیش فدیه کرده است . تاریخ 80سال اخیر ما گواه است که هیچگاه زندان های کشور ما از بار گران ِ در زنجیر داشتن ِ مبارزان چپ بی بهره نبوده است . سیل عظیم اتهامات چون تیر بلا از همه سو در پرواز بوده است.
امروز هم حکایت همان است . چپ چون مرغ عزا وعروسی ، در هر وضعیتی به مذبح برده می شود . قدرقدرتان پوشالی حاکم با الفاظی چون منحله ، منهدم شده ، خائن ، بی وطن و... غیره از چپ نام می برند وروشنفکران ِ زینت المجالس همین قدر قدرتان ، با به اصطلاح تحلیل های اجتماعی صد من یک غا ز، وبا خروارها دروغ وافترا وجعل تاریخ ( آخرین نمونه درفشانی حجاریان در اثبات مسلم بودن مصدق ) به تاراج هستی چپ می پردازند ، وطایفه ای دیگر که لاطائلات ایدئولوژیک خویش را فقط با منکوب کردن چپ قابل اجرا می بینند ، به طرح به اصطلاح بحث های اکادمیک وکاربردی برای خلع سلاح چپ می پردازند . شگفت آور اینکه تمام این لشگر ایلغار وجهل وجعل ، چپ را مضمحل ، پایان یافته، بی عقبه وتمام شده می نمایانند وکسی هم از ایشان سئوال نمی کند که برای نیرویی پایان یافته چه ضررورت این لشگر کشی است . وشگفت اور تر اینکه آتشبیار معرکه اینان ، از چپ بریدگانی هستند که با اتخاذ سیاست تسلیم محض در مقابل هرانچه تاراج وچپاول ملی وبین المللی است به تکریم سیستم هژمونی طلب ا مپریالیسم پرداخته وسعی بی امان ووافری به خرج می دهند که اصلا این اصطلاح یعنی امپریالیسم از هر انچه مباحث سیاسی واقتصادی کنار گذاشته شود . اینان در این راه از بذل هیچ اتهام وتمسخری هم ابایی ندارند . با جوسازی وجولان بر سر به اصطلاح «دموکراسی» ولزوم « ایدئولوژی زدایی » به نشر ارتجاعی ترین ایدئولوژی قرن می پردازند .وبا برچسب های لایتچسبک سنتی وتمامیت گرا و...سعی در غالب کردن گفتمانی را دارند که بر طبق الفبای آن هرگونه کاربرد عدالت اجتماعی ، سوسیالیسم و امپریالیسم وغارت ، منع ابدی یافته است . ولی محض اطلاع تمام این پادوها با مسرت تمام اعلام می کنم که آقایان دوران انزوای چپ پایان یافته است . قدرت چپ در سازمان های به قول شما کم تعداد وسر درگم نیست .
بنیان قدرت چپ در تحولات ژرف اجتماعی ای است که درحال خیزش وبالش واوج گیری است .

جاییکه آقای ادیب ایستاده است .

اخیرا آقای محمد حسین ادیب طی مقاله ای که در سایت اینترنتی اخبار روز به روز 3/1/83 منتشر کرده اند چپ اپوزیسیون خارج از کشور را در رابطه با تعیین موضع نسبت به الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی به چالش کشیده اند . ایشان با ارائه آمارهای مختلف مدعی اند که « امروز مهم ترين تحول، انطباق اقتصاد ايران به ميزان بيش از 70 درصد با ضوابط WTO است و در صورتی که 3 سال اينده مثل هفت سال گذشته باشد، اقتصاد ايران با ضوابط  WTO  منطبق و اقتصاد ايران در اقتصاد جهانی ادغام می شود. (اين ادغام در وضع حاضر به ميزان 70 درصد تحقق يافته است)» وادامه می دهند که «اپوزسيون چپ بايد نسبت خود را با  WTO تعريف و تبيين کند » و معتقدند که «اپوزسيون چپ خارج از کشور در تحليل های خويش احساسات خام اقتصادی در ساخت اجتماعی را مدام فعال می کند و بگونه ای طرح مطلب می کند که ظاهراٌ به کمک درآمدهای نفتی اين مطالبات قابل پاسخ گويی است.» نمونه مشخص آن به نظر ایشان اعتصاب اخير معلمان است. که« اپوزسيون چپ خارج از کشور بصورتی مطلق مطالبات اقتصادی معلمان را مورد حمايت قرار داد.» وحرف آخر اینکه « محور تحليل های اپوزسيون چپ خارج از کشور بر حمايت از مطالبات کارگری است. اپوزسيون چپ  در تحليل های خويش بصورت غيرمشروط از اخراج پرسنل صنايع حمايت می کند و به صورت غيرمشروط از اعتصاب معلمين حمايت کرد. مطالبات کارگران مازاد صنايع و مطالبات رفاهی معلمين را چگونه می توان پاسخ داد؟ » آقای ادیب تمام این هارا می گوید تا به شاه بیت خواسته هایش برسد وآن اینکه « اپوزسيون چپ خارج از کشور با WTO نگاهی سلبی دارد. سخن بر سر کنار رفتن نيست، سخن بر سر کنارآمدن است.» وبا شبه استدلالی این چنینی که «مارکس می گفت تنها راه اصلاح نظام سرمايه داری، اعدام آن است، جهت نگاه اپوزسيون چپ به WTO  با جهت نگاه مارکس نسبت به سرمايه متفاوت نيست. اپوزسيون خارج از کشور نمی تواند به واقعيت WTO نگاهی سلبی داشته باشد. WTO را نمی توان حذف کرد. سخن بر سر کنار رفتن نيست. سخن بر سر کنار آمدن است. اپوزسيون خارج از کشور بايد واقعيت سازمان تجارت جهانی را جذب و هضم کند و اين چيزی که دقيقاٌ در داخل کشور در حال اتفاق افتادن است.» این نتیجه پیشینی خودرا تاکید می کند که « پس از سقوط کمونيسم، اپوزسيون چپ به خصوص با نگرش مارکسيستی موقعيت خود را ارزيابی مجدد کرد. اپوزيسيون چپ با نگرش مارکسيستی پس از سقوط کمونيسم، با لباس و لهجه جديدی سخن می گويد.» وبدون اینکه زحمت بیان این لهجه ولباس جدید را به خویش داده باشد حکم می رانند که «اگر در اوائل دهه 90، شوک سقوط کمونيسم در شوروی اپوزسيون چپ را به ارزيابی مجدد انگاره ی خويش دعوت کرد امروز WTO اين نقش را ايفا می کند. اپوزسيون دير يا زود طی 3 سال اينده بايد نسبت خود را با اين پديده تعريف کند. »
یقینی ترین باور در تمام نوشته آقای ادیب این نکته است که تسلط سازمان تجارت جهانی بعنوان شاه بیت « جهانی شدن » محتوم وحتمی است . تمام آمار وارقام ارائه شده در خدمت همین هدف بوده وسبب خوشحالی آقای ادیب را فراهم آورده است . آنچنان که با وجد کامل می نویسند «اقتصاد دولتی ایران به بحران پایانی خویش نزدیک می شود. اقتصاد سرمایه داری در حال مستقر شدن نهایی است.» (1)_ در مورد ایران این گزاره ای سراپا اشفته وریا کارانه است که بجای خویش بدان باز خواهیم گشت _ اما قبل از هرگونه ورودی به بحث یاد آوری کنیم که عدم عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی تاکنون نه ناشی از عدم انطباق با موازین این سازمان بل بیشتر ناشی از مناقشات سیاسی با امریکا بوده است .
جهانی شدن وجهانی کردن
باور به تفوق کامل سرمایه ، وهمراه آن گسترش ارزش های جامعه امریکایی ، به یکی از دلمشغولی های بخشی از روشنفکران جوامع پیرامونی تبدیل شده است ، که در صادقانه ترین شکل آن ، جز تلاشی برای خروج از نکبت شرایط وحکومت های توتالیتر ودیکتاتوری زده نیست . اما واقعیت این « جهانی شدن » چیست ؟ به نظر نگارنده آنچه که بنام « جهانی شدن » خوانده می شود بیشتر مفهوم « جهانی کردن » را دارد . جهانی شدن هم وجود دارد. جهانی شدن ناشی از منطق ذاتی تحول جهان وجوامع جهانی است . گسترش ارتباطات انسانی مسائل جدیدی را مطرح کرده است که جز با تلاش مشترک همه مردم جهان قابل حل نیست . اگر در ناصیه مانیفست در 150سال پیش جمله « پرولتاریای جهان متحد شوید » نقش بست ، امروز روند تحولات اجتماعی ، شرایط عینی تحقق شعار« همه مردم جهان متحد شوید » را در دستور کار قرار داده است . حل معضلاتی چون حفظ محیط زیست ، تامین حقوق بشر، تامین بهداشت وسلامتی انسان ها ، رهایی از دیکتاتوری ، استقرار دموکراسی وبرقراری عدالت همه جانبه اجتماعی به عرصه کار مشترک تمام انسان ها تبدیل شده است . اما نتایج تا کنونی « جهانی کردن » براستی چه بوده است ؟ برای پاسخ می توان به منظره زیر توجه کرد .

از اواسط سال های دهه 70میلادی سرمایه داری با استفاده انحصاری از دست آوردهای بشریت درعرصه دانش وفن آوری که سبب بالا رفتن فوق العاده بهره وری کارشده بود – ونه برپایه قابلیت واستعداد ذاتی خویش – توانست با کسب بسیار چشمگیر اضافه ارزش « فوق العاده » دور جدیدی از انباشت سرمایه را سازمان دهد . چنین افزایش جدیدی نمی توانست در چهارچوب های نسبتا محدود گذشته باقی بماند . کوشش سرمایه داری برای از پیش برداشتن هرگونه محدودیتی واز جمله مقررات بین المللی برای صادرات وتجارت کالا انتقال سرمایه تعرفه های گمرکی وبازرگانی از دهه 80میلادی وبا به قدرت رسیدن همزمان طرفداران سرمایه داری نولیبرال در ایالات متحده وانگلستان بزرگترین اقتصاد های سرمایه داری جهان دوچندان شد . سرمایه داری نولیبرالی برای کنترل تمامی بازارها ومنابع اولیه جهان ورشد نرخ اضافه ارزش که در سال های اخیر تحت نام « جهانی شدن » معرفی می شود به تهاجم گسترده ای در تمام عرصه های زندگی بشری دست زده است . نخستین مشخصه سرمایه داری جدید تقویت وبزرگ تر شدن انحصار هاست . روزی نیست که خبر ادغام ویکی شدن یک ویا چند انحصار به منظور ایجاد غول های انحصاری جدید توسط خبرگزاری ها ی جهان منتشر نشود . دومین مشخصه سرمایه داری جدید نه تنها در هم آمیختن سرمایه های مالی وصنعتی است بلکه هژمونی طلبی سرمایه مالی هم در صنعت وهم در تجارت است . صدور سرمایه وگرایش به سوی سفته بازی بی وقفه در حال رشد است وقطب بندی های جدیدی در قالب منطقه ای شدن عملکرد انحصار ها در حول سه محور عمده سرمایه داری امریکای شمالی اتحادیه اروپا وژاپن تکوین یافته است . اگر چه پایه واساس سرمایه داری جدید همان است که ولادیمیر ایلییچ لنین رهبر انقلاب اکتبر تقریبا یک قرن پیش مشخصه های آن را فرمول بندی کرد اما به لحاظ گستردگی دامنه فعالیت آن در تمامی عرصه پهنه گیتی ونیز دست انذازیش به تمامی قلمرو زندگی بشری مرحله کاملا نوینی شکل گرفته است که تحت عنوان « جهانی شدن » معرف دوره جدید حیات سرمایه داری در آستانه قرن بیست ویکم می باشد .
خصوصی سازی را باید یکی از مشخصه های اساسی واصلی « جهانی شدن » معرفی کرد . خصوصی سازی در سه دهه اخیر کلیه اشکال ووجوه فعالیت های اقتصادی وفراتر از ان کلیه شئون زندگی بشری در عرصه های اجتماعی , علمی, فرهنگی , بهداشت , اموزش وپرورش , ورزش , سرگرمی , اطلاع رسانی را هدف قرار داده است . در این رابطه باید به دونکته اشاره داشت . نخست اینکه تاکنون بخش هایی که جنبه عام المنفعه داشته اند از قبیل انرژی , حمل ونقل , پست , تلفن وارتباطات در بسیاری از کشورهای سرمایه داری در اختیار بخش عمومی (دولت) قرار داشتند . موج کنونی « جهانی شدن » تمامی این بخش هارا مورد تهاجم قرار داده است . دوم اینکه, ن جهانی شدن » بطور سیستماتیک باز پس گیری کلیه امتیازاتی که طبقه کارگر وزحمتکشان در طی صد وپنجاه سال اخیر با مبارزات خونین خود به دست آوردند مانند اموزش رایگان , بهداشت ملی , بیمه های اجتماعی , کمک هزینه مسکن , بیمه بیکاری, مزایای باز نشستگی ونظایر آنان را در دستور کار خود قرار داده است .
سیاست های نولیبرالی مبتنی بر خصوصی سازی وحذف نظارت عمومی ودولتی بر بخش های استراتژیک اقتصادی ونیز حذف تمام نظارت های محدود کننده فعالیت های انحصارات با یگانه هدف کسب حداکثر سود , مانعی برای توسعه اقتصادی واجتماعی , به ویژه در کشور های در حال توسعه است .
سرمایه داری جهانی برای پیشبرد اهداف آزمندانه وویرانساز خود دارای دست افزار های بسیار نیرومندی است که در گوشه و کنار جهان آمریت آن را اعمال کرده ودر جهت گسترش سیستماتیک آن عمل می کنند . سیاست های تحمیلی صندوق بین المللی پول , بانک جهانی وسازمان تجارت جهانی در جهت منافع شرکت های فراملی وگروه بندی های بزرگ مالی , اقتصاد ملی کشور ها را نا پایدار کرده است , بر وخامت مسائل ناشی از نابرابری در مناسبات تجاری واقتصادی ونیز خروج هرچه بیشتر منابع کشور های در حال توسعه افزوده است وبا زیر پا نهادن حاکمیت ملی کشور ها , کاهش اشتغال وگسترش دامنه مشکلات بهداشت , خدمات , آموزش , وتعرض به حقوق زنان وغیره را در پی داشته است . ملزومات توسعه اجتماعی وبه ویژه ریشه کن کردن فقر , غلبه بر عقب ماندگی فن آوری وپیشبرد اشتغال کامل جایی در سیستم سیاست گذاری این نهادهای اصلی سیستم سرمایه داری ندارد .

و نتیجه این جهانی شدن را می توان چنین حلاصه کرد :

جهانی شدن سرمایه طلب می کند که استقلال عمل دولت های ملی , نه فقط در کشور های عقب نگه داشته شده بلکه حتی در کشور های یزرگ سرمایه داری پیشرفته به حداقل ممکن کاهش یابد . گرچه دولت های سرمایه داری در اصل به نمایندگی از منافع طبقه حاکم سرمایه داری عمل می کند ولیکن کم وبیش در عرصه هایی از استقلال عمل بر خوردارهستند بدون اینکه این استقلال عمل به اصل « تقدس » سرمایه لطمه ای وارد کند . اما « جهانی شدن » مقرر می دارد که نقش دولت ها تا آن حد کاهش یابد که فقط و فقط ابزاری در خدمت ایجاد وحفظ « امنیت » برای « سرمایه» باشد .
آنچه در دهه اخیر در روند شکل گیری « اتحادیه اروپا» در رابطه با کوشش سرمایه داری برای تضعیف حاکمیت های ملی تجربه گردید , از اهمیت فراوانی بر خوردار است . در سال های اخیر سرمایه داری اروپا با استفاده از همه ابزار های سیاسی – تبلیغاتی ومالی خود در جهت تضعیف مقاومت ملت ها در مقابل روند ایجاد « ایالات متحده اروپا » با پارلمان , واحد پولی , ارتش , سیاست خارجی ودفاعی واحد عمل کرده است . در این روند آنگاه که « متقاعد کردن» زمامداران کشوری از طرق « صلح آمیز» ممکن نبوده , همانگونه که در نمونه جمهوری فدرال یوگسلاوی شاهد بودیم , مقاومت ملت ها در مقابل روند « جهانی شدن » از راه تحمیل جنگ های خونین شکسته شده است . سرمایه داری اروپا ودر مرکز آن انحصارهای فراملی اروپایی در تلاش برای ایجاد سیستم یکپارچه سیاسی , اقتصادی , مالی, اداری ای هستند که علاوه بر اروپای غربی ,بخش عمده ای از اروپای مرکزی وشرقی را نیز بپوشاند. روند گسترش اتحادیه اروپا که مراحل نهایی پیوستن شش کشور اروپایی به شان در سال 2004 وسپس در مرحله بعد الحاق 7 کشور دیگر اروپای مرکزی وشرقی طی شده است , بازار بزرگی با جمعیت 400 میلیون نفر که از امکانات عمده ای برای کنترل منابع اولیه موجود در اروپا وشرایط ممتازی برای عملکرد سرمایه داری اروپا در خاورمیانه وکشور های شمال افریقا را در نظر دارد.

واثر شوم این غول به راه افتاده ناگزیری رشد نظامیگری برای حفاظت از این به اصطلاح نظم نوین را سبب می شود
یکی از خطرناکترین مشخصه های دوره معاصر رشد گرایش های نظامی گری وجنگ طلبانه در کشور های پیشرفته سرمایه داری امپریالیستی به مثابه اهرم اصلی تحمیل « جهانی شدن»است . در حقیقت نظامی گری امپریالیستی به مثابه بازوی مسلح « جهانی شدن» عملکرد سیستماتیک وهدفمندی پیدا کرده است . از ابتدای دهه 1990میلادی نیروهای نظامی وابسته به پیمان آتلانتیک شمالی – ناتو – تحت « مجوز» هایی نظیر اعمال نظر « جامعه بین المللی » ومصوبه های یکسویه وتحمیلی شورای امنیت سازمان ملل وبه بهانه « دفاع از حقوق بشر » تمامیت ارضی وحاکمیت ملی دو کشور , عراق ویوگسلاوی , را با خشونت بی سابقه ای نقض کرده اند . هفت کشور پیشرفته سرمایه داری که تحت نام ن گروه 7» عمل می کنند صریحا اعلام کرده اند که ناتو در آینده در هر نقطه ای از جهان که لازم باشد مداخله خواهد کرد . تغییر منشور ناتو در پنجاهمین سالگرد تاسیس این پیمان تجاوزگر به منظور گسترش میدان عمل آن در سراسر جهان وورود سه کشور اروپای شرقی به آن وروند فزاینده عمل ناتو تحت پوشش « مشارکت برای صلح » ویا قراردادهای دوجانبه وچند جانبه با کشورهایی که قبلا بخشی از اتحاد شوروی را تشکیل می دادند , همه در جهت تامین هژمونی سرمایه داری جهانی می باشد .
حمله تروریستی 11 سپتامبر نمی توانست در موقعیت بهتری برای مجتمع نظامی آمریکا صورت بگیرد . این حمله که هنوز هم در رابطه با هویت طراحان اصلی آن مسائل نا روشن زیاد است , مستمسک لازم را برای صدور چک سفید برای هزینه های نظامی در اختیار دولت ارتجاعی جمهوریخواه قرارداد .
برای اولین بار در تاریخ مدرن جنگی اعلام شده است که نه محدوده زمانی معین دارد و نه « دشمن » مشخصی برای آن تعیین شده است . محافل اقتصادی مطلع ایالات متحده با اشاره به دلایل اقتصادی سیاست های ایالات متحده در پس از 11 سپتامبر معتقدند که « بوش میلیاردها دلار خرج خواهد کرد که مانع ورود اقتصاد جهان به وضعیتی مشابه با رکود بزرگ 1929 گردد» بودجه نظامی ایالات متحده سالیان اخیر حتی قبل از اختصاص منابع جدید به آن ,در آخرین ماه های 2001 , بیش از 15% از دوره جنگ سرد بالاتراست .بر پایه طرح بودجه دولت که در اوایل سال میلادی به کنگره تقدیم شد مصارف نظامی ایالات متحده در سال های 2003-2007 بالغ بر 2100 میلیلرد دلار خواهد بود . این مهم است که در نظر بگیریم که میزان افزایش بودجه نظامی در سال های آینده از کل بودجه دفاعی در اولین سال های حکومت رونالد ریگان بالاتراست . سیاست گذاران ایالات متحده امید وارند که با افزایش بودجه نظامی وبالا رفتن تولید تسلیحات توسط صنایع نظامی اقتصاد بحران زده انریکا جان خواهد گرفت . مساله مهم این است که عواقب سیاست ازدیاد بودجه نظامی در طولانی مدت ایجاد بحران های جدیدی در اقثصاد کشور های سرمایه داری خواهد بود . از هم اکنون مشخص است که در طول 4 سال آینده ایالات متحده برای اولین بار کسری موازنه مالی خواهد داشت ک باعث بالا بردن نرخ بهره در میان مدت وطولانی مدت شده ولذا ایجاد شرایط تورمی خواهد کرد . امری که اقثصاد های سرمایه داری در سال های اخیر در صدد اجتناب از آن بوده اند . (2)

سیمای واقعی آنچه اقای ادیب اپوزیسیون چپ را به ارزیابی مجدد انگاره ی خویش در رابطه با آن می خواند چنین است . انچه در ایران هم تحقق یافته وبنا به ارزوی اقای ادیب تحقق کامل خواهد یافت تابلویی بهتر از این نخواهد داشت . فقر وفاقه , گسترش فساد, فروپاشی اجتماعی , سیل بنیان کن بیکاری , ادامه بی حقوقی میلیون ها زحمتکش نتیجه ناگزیر این پیروزی است . آقای ادیب در موضعگیری های خارجی خویش در کنار ارتجاعی ترین نیروی جهانی قرار می گیرد . نیرویی که « سمیر امین » آن را چنین به تصویر می کشد :

امروز ما شاهد عملیات آغازین یک موج سوم ویرانگری جهان درراستای گسترش طلبی امپریالیستی هستیم که در نتیجه فروپاشی نظام شوروی ورژیم های ملی _ پوپولیستی جهان سوم جرئت وجسارت یافته است . هدف های سرمایه مسلط هنوز همان هدف های گذشته است _ کنترل جریان گسترش بازارها غارت منابع طبیعی کره زمین وفو ق استثمار ذخائر کار مناطق پیرامونی _ اگرچه این هدف ها در شرایطی دنبال می شوند که شرایط جدیدی است واز برخی جهات با شرایطی که مشخص کننده مرحله پیشین امپریالیسم بود خیلی متفاوت اند . گفتمان ایدئولوژیکی که برای تامین رضایت وجلب موافقت مردم مثلث کانونی ( ایالات متحده اروپای غربی وژاپن ) در نظر گرفته شده همان حرف های کهنه ای است که آن هارا زرق وبرق تازه ای داده ونوسازی کرده اند واین بار آن را بر یک « وظیفه مداخله » مبتنی ساخته اند که مثلا با عذر دفاع از « دموکراسی » و « حقوق مردم » و « انسانگرایی » توجیه می شود . اما معیاری دوگانه برای انجام این وظیفه مداخله به کار می رود . مثال های این روش دوگانه چنان آشکار ونمایان است که دیگر برای آسیایی ها وآفریقایی ها این که این زبان تا چه حد وقیحانه وریاکارانه مورد استفاده قرار می گیرد امری پیش پا افتاده وعادی شده است . با این وصف افکار عمومی غرب نسبت به این گفتمان هم با همان اشتیاقی واکنش نشان داده است که در مقابل توجیهات مراحل پیشین امپریالیسم واکنش نشان داد . (3)


1_تمام نقل قول ها از منبع زیر است .
2_ اپوزیسیون چپ خارج از کشور خود قادر به دفاع وپاسخگویی است واین قلم را قصد دفاع از انان نیست . اما در این مقال برای آشنایی بیشتر خوانندگان به مواضع آنان تمام نمونه ها از« طرح مجوعه اسناد برای پنجمین کنگره حزب توده ایران » انتخاب شده است . تا هم از اطناب کلام در بیان فاکت ها خودداری شود وهم نشانه هایی از توجه چپ به مسئله جهانی شدن باشد .
3_ جهانی شدن با کدام هدف ؟ انتشارات آگاه زمستان 1380 ترجمه ناصر زرافشان ص18- 19

1383/01/24
نسخه خطی اقای ادیب – قسمت دوم
دروغ بزرگ
طلایه داران گسترش جهانی شدن با شور وشعف فراوان بیش از سه دهه است که اعلام کرده وهمچنان اعلام می کنند که در ظل توجهات « خدای سرمایه» وفرشته نجات بخش « بازار فراملیتی » وبا یاوری داروی کارآمد« تجارت آزاد » سیل «دموکراسی » و زندگی بهتر و« تنعم همگانی » فرا خواهد رسید .
« اکنون بیش از ده سال از این دو دهه پیش بینی شده گذشته است ومادر شرایطی بسیار بد تر از پیش ، حتی در کشور های سرمایه داری ِ پیش رفته ای چون انگلیس ، هستیم ، جایی که طبق آخرین آمار یک سوم کودکان آن زیر خط فقر زندگی می کنند ودر بیست سال ِ گذشته شمار چنین کودکانی سه برابر شده است . هیچ کس نباید در باره ی آثار بحران ِ ساختاری ِ سرمایه حتی بر ثروتمندترین کشور جهان ، یعنی ایالات متحده ، دچار توهم باشد . چراکه در این کشور نیز اوضاع در دو دهه ی گذشته سخت رو به وخامت نهاده است . طبق گزارش اخیر اداره ی بودجه ی کنگره – اداره ای که به هیچ رو نمی توان آن را متهم به تمایلات چپ کرد – در امد یک درصد جمعیت امریکا که ثروتمندترین افرادند ، با در آمد صد میلیون نفر ( حدود 40% جمعیت) از پایین ترین اقشار جامعه برابر است . نکته ی مهم تر آن که این رقم تکان دهنده از سال 1977 به این سو – هنگامی که در آمد 1% بالای جامعه مساوی در آمد « فقط» 49 میلیون نفر افراد فقیر جامعه ، یعنی کمتر از 20% جمعیت کشور ، بود- دو برابر شده است » (1)
ویا اینکه در داخل ایران میزان مصرف 20% از مردم مساوی 80% بقیه است .
ویا اینکه شمار بيكاران در ايالات متحده در فاصله ماه هاي ژانويه و آوريل ۲۰۰۳ نزديك به ۵
درصد افزايش يافته است. در اسپانيا 9/11 درصد جمعيت فعال با مشكل بيكاري دست به
گريبان است و اين رقم يك ركورد در اروپا محسوب مي شود. نرخ بيكاري در آلمان 7/10
درصد و در فرانسه 3/9 درصد است. اما اين ارقام واقعيت را كمتر از آنچه هست نشان ميدهد.
كار پاره وقت تحميلي و ساعت هاي كاري نامتعارف گسترش بي اندازه يافته و اكنون در
فرانسه از هر شش حقوق بگير نزديك به يكي كمتر از حداقل دستمزد ماهانه حقوق مي گيرد. كارگران فقير كه بيشتر آنها را زنان تشكيل مي دهند ديگر خاص جامعه آمريكا نيستند . (2).

سازوکار اجرای این « بهشت زمینی » بنا بر نظر اعلام کنندگانش مبتنی بر دو مکانیسم مکمل است .
1- جریان آزاد سرمایه(*) 2- جریان آزاد تجارت
براستی ببینیم که این هردو مکانیسم در واقعیت عینی خویش چه می کنند ؟
« در پایان سال 1990، سرمایه گذاری مستقیم خارجی – یعنی سرمایه گذاری در ساخت کالا، دارایی های غیر منقول ، استخراج مواد خام ، نهادهای مالی وغیره که از طرف سرمایه گذاران همگی کشور ها در خارج از مرز های ملی شان صورت می گیرد – به بیش از 1.5 تریلیون دلار رسید . چون این بر آورد رسمی است ، عملا واقعیت را به طور فاحشی کمتر از انچه هست نشان می دهد ، زیرامبتنی بر ارقام دفتری است ، اما حتی به عنوان یک بر آورد حداقل هم آنچه در این رقم مهم ومعنی دار است فقط حجم این رقم نیست ، بلکه سرعت بی سابقه ی رشد آن طی دو دهه ی اخیر هم هست . فقط در سال های دهه ی 1980 رقم سرمایه گذاری مستقیم در سر زمین های خارجی تقریبا سه برابر شده است . به علاوه این سرمایه گذاری ها زمینه هایی بسیار فراتر از ساخت کالا واستخراج مواد خام را هم زیر پوشش گرفته است . » (3)
گسترش این حجم سرمایه گذاری ، در همان حال ، موجب مطرح شدن پرسش هایی در باره مضمون ونتایج بلند مدت تر آن هم شده است . « نظریه ای که بطور وسیعی مورد قبول قرار گرفته ، فرسایش حاکمیت ملی را در کانون های سرمایه داری تصور می کند که باید از قرار معلوم جای خودرا به یک « بین الملل سرمایه » بدهد که قوانین حاکم بر روابط بین المللی را ایجادکرده ، تقویت وتحکیم خواهد بخشید . اعضای دور اندیش تر طبقه سرمایه دار ِ حاکم خوب می دانند که تصور یک « بین الملل» در شرف ظهور ِ سرمایه چقدر واهی وبی اساس است . راست است که با توجه به پیچیدگی هر روز بیشتر دنیای مالیه ی بین المللی ودامچا له های بسیاری که در آن وجود دارد. آنان در جست وجوی راه هایی هستند تا آن نهادهای بین المللی را که می تواند به آنان کمک کند تا هرج ومرج بالقوه ای را که با آن روبرو هستند به حداقل برساند، تقویت کنند ، یا نهاد های تازه ای را برای این منظور به وجود آورند . اما هر چند این ضرورت بطور مجرد بسیار خوب درک شده است وهرچند گام های بسیاری به امید همکاری بیشتر در این زمینه برداشته شده است ، اما باز هم هیچ گونه فروکشی در انگیزه وعطش کشور ها برای به دست آوردن قدرت وثروت بیشتر حاصل نشده است . حاصل کار این است که جهانی شدن تسریع شده ی سال های اخیر هم منجر به هماهنگی نشده است . » (4)
جهانی شدن خود معلول این ناهماهنگی رو به افزایش است . بر خلاف انتظاراتی که همه جا شایع است ، پا به پای وابستگی متقابل رو به رشد قدرت های عمده ی سرمایه داری به یکدیگر ، سرچشمه های اختلاف وتنش هم در میان آنان افزایش یافته است . انتشار جغرافیایی سرمایه نیز تضادهای بین ملت های فقیر وغنی را کاهش نداده است . گرچه تعدادی از کشورهای جهان سوم با استفاده از روند جهانی شدن ، درجهت صنعتی شدن ورونق تجارت ، پیشرفت قابل ملاحظه ای کرده اند اما فاصله وخلا عمومی حاکم میان کشور های کانونی وکشور های پیرامونی مدام گسترده تر شده است . برای شناخت عمیق تراز وضعیت حاکم بر جهان سرمایه داری ناچار از توضیحات شاید کمی طولانی تری در این باره هستیم .
تاریخ سرمایه داری وامپریالیسم تاریخی است پر فراز ونشیب . «اگر مدت دوقرن گذشته یا چیزی در همین حدود را که از آغاز انقلاب صنعتی تاکنون گذشته است مورد باز نگری قرار دهیم دو دوره را در این مدت می یابیم که طی هر یک از این دوره ها ، به روشنی یک قدرت سرکرده بر دیگر ان تسلط داشته است : تسلط بریتانیا در میانه سده ی نوزدهم وتسلط ایالات متحده در میانه ی سده بیستم . »(5)
« سرکردگی بریتانیا از اواخر دهه ی 1840 تا اوایل دهه ی 1870 طول کشید . پیدایش آن به روشنی با چیزی که برای آن دوره یک رونق بی سابقه به شمار می رفت همراه بود ، رونقی که طی آن بریتانیای کبیر _ با فاصله زیاد از دیگران _ بزرگ ترین وقوی ترین قدرت صنعتی وبازرگانی بود . شالوده نظامی برتری این کشور در بازرگانی خارجی ومستملکات استعماری آن ، برتری بی چون وچرای نیروی دریایی اش بود . حکومت بریتانیا که فاقد یک ارتش به اندازه کافی بزرگ برای مهار کردن قاره بود ، با سیستمی از اتحادهای نظامی تقویت وپشتیبانی می شد که برای حفظ یک موازنه ی قدرت در اروپا طراحی شده بود : پشتوانه ایدئولوژیک این نظام با هواداری شدید از پایه پولی طلا واصول تجارت آزاد وتشویق قدرتمندانه ی آنها تامین می شد . پایه پولی بین المللی طلا که به وسیله بانک انگلستان اداره می شد ، در عمل یک پایه پولی استرلینگ بود . با این نقش ، پایه پولی یاد شده یک ستون مهم بر تری اقتصادی بریتانیا به شمار می رفت و تجارت آزاد به روشنی مزایای خارق العاده ای را به این کشور که دارای پیشرفته ترین ظرفیت ساخت وتولید کالا بود ، ارزانی می داشت . با این وجود ، هنگامی که توانایی تولید وساخت کالا وصادرات کشورهای درون قاره اروپا وایالات متحده آغاز به رشد کرد واز بریتانیا پیشی گرفت ، روز های افتخار بریتانیا هم به سر رسید . گرچه برتری بریتانیا یک شبه از میان نرفت ولی فرو غلطیدن آن از بالابه رده های پایین تر ، هنگامی که بحران بزرگ سال های 1873تا1896ضربات خودرا وارد ساخت ، به طور روشن افتابی شده بود . رقابت در بازرگانی خارجی رشد کرد وتا نقطه ای رسید که سیاست های حمایتی(**) به تدریج جایگزین تجارت آزاد شد . رقابت تشدید شده برای فضای اقتصادی ونظامی اضافی ، به تلاش دیوانه وار برای به دست آوردن مستعمرات انجامید. قدرت های استعماری ، بین سال های اخر دهه ی 1870وسال 1914 _ در هر سال به طور متوسط حدود 240،000 مایل مربع مستعمره به چنگ می آوردند که تقریبا سه برابر متوسط مقدار مستعمراتی است که در 75 ساله ی نخست قرن نوزدهم به دست می آوردند . مارک آلمان به طور روز افزونی بر نقش وموقعیت ممتاز پوند استرلینگ می تاخت وبرای بازار پولی لندن که تنظیم کننده نظام مالی بین المللی بود ، این تهدید را به وجود آورده بود که آن را از خر مراد به زیر کشد . حتی برتری دریایی بریتانیا هم در یک مسابقه ی تسلیحاتی تسریع شده رو به زوال رفت .تحت چنین شرایطی ، دیگر ترتیبات سنتی موازنه ی قدرت برای صلح به عنوان یک ضامن قابل اطمینان به کار نمی آمد ، وبا گذشت سه چهارم قرن از روز های اوج سر کردگی بریتانیا ، مشخصه غالب بر امور جهانی هرج ومرج وعدم هماهنگی بود : دوجنگ جهانی ، بحران بزرگ دهه ی 1930، منسوخ شدن پایه پولی طلا ، وفروپاشی نظام بین المللی وتجزیه ی آن به بلوک های تجاری وپولی جداگانه .» (6)
« نظم نوین جهانی » در دنیای سرمایه داری بر روی خاکستر جنگ جهانی دوم واین بار به سرکردگی ایالات متحده قد بر افراشت . « قدرتی با بر تری غیر قابل چون وچرا در زمینه ی تسلیحات وظرفیت تولیدی ومالی ای که برای شلاق زدن به بقیه ی دنیا ی سرمایه داری وبه شکل دلخواه در آوردن وبه راه دلخواه بردن آن کفایت می کرد . »(7) قرارداد « برتون وودز(1944) به سیادت استرلینگ نقطه پایان گذاشت ودلار های تضمین شده ی امریکا با طلا مورد تقدیس قرار گرفت . تبلیغ بازار آزاد وتجارت آزاد از سر گرفته شد ونهادهای بین المللی تازه ای ابتکار وایجاد شدند ودر جهت این هدف انطباق یافتند که یک شبکه ی امپریالیستی کمابیش یکپارچه را حفظ ونگهداری کنند . شبکه ای که هدفش آن بود که دامنه تجارت آزاد را گسترش داده ، بر دنیای مستعمراتی پیشین لگام زده وملت هایی را که در صدد گسستن این شبکه وخارج شدن از آن بودند به وسیله جنگ یا با سایر وسایل سر جای خود بنشاند . ( ودرست در همین معادلات بود که جنبش ملی ایران آماج کودتای امریکایی – انگلیسی – ارتجاعی واقع شد .) امریکا نقش ژاتدارم جهانی را به عهده گرفته بود وانتظار ودر مواقع ضروری اصرار داشت که قدرت های هم پیمان وکشورهای مشتری آن به ستون یک پشت سر او حرکت کنند . اما این سرکردگی بیش از سه دهه دوام نیاورد .دوران سرکردگی امریکا هم که بایک رونق اقتصادی بزرگ وغیر عادی مشخص شده بود ، با فروکش آن به سر رسید . قدرت های تازه نفسی همچون ژاپن وآلمان به سرعت به ایالات متحده می رسیدند وتوانایی می یافتند که با برتری این کشور در تجارت خارجی وامور مالی هماوردی کنند . هماهنگی ها میان کشور های عمده بویژه به علت روشی که امریکا برای بهره برداری از موقعیت ممتاز دلار در پیش گرفته بود دچار اختلال می شد . بی توجهی ای که امریکا در مقابل تعهدی که برای پشتیبانی دلار با طلا انجام داده بود وانتشار حجم کنترل نشده و خارق العاده ای از دلار که آن را برای راه اندازی جنگ (11) وساختن پایگاه وتامین هزینه های مشتریان خود وسرمایه گذاری در بنگاه های چند ملیتی راهی سرزمین های خارجی کرده بود در عمل به بقیه دنیا می گفت یا باید اورا دوست بدارند ویا از ناچاری تحملش کنند . اما رقبای نوپدید که یا برای نشان دادن مخالفت ویا درجهت دفاع خویش عمل می کردند ، با تبدیل انباشته های وسیع دلار به طلا مبارزه را ادامه دادند . ایالات متحده که عرضه طلایش به سرعت کاهش می یافت سرانجام تصمیم به لغو یک جانبه قرارداد « برتون وودز » گرفت ،(1971) واین اقدام محور حیاتی آن چیزی بود که بایستی به عنوان دوره جدیدی در هماهنگی مالی کشور ها ونقطه عطفی در نقش سر کردگی ایالات متحده به حساب اید . پایان سر کردگی بی چون وچرای ایالات متحده به معنای زوال کامل سلطه ایالات متحده نبود ، زیرا برتری نظامی آن هنوز وجود داشت ( والبته با فروپاشی اتحاد شوروی تشدید هم شد ). زراد خانه های هسته ای ایالات متحده ، پایگاه های نظامی پراکنده در همه نقاط وسایر منابع نظامی ، دست نخورده باقی مانده اند. واگرچه قدرت تولیدی امریکا به طور نسبی ضعیف تر از روز های پس از جنگ جهانی دوم شده است ، با این وجود هنوز هم بالا وخیلی زیاد است . اما دیگر در به همان پاشنه ای نمی جرخد که تاکنون می چرخیده است ، وامور یقینا دیگر آن طوری نیست که یطور سنتی بوده است . ایالات متحده با چالش های روز افزونی از سوی هم پیمانان خود ، ومحدودیت های رو به تزایدی در توانایی مالی خود وکاهش آزادی آن در تحمیل نظراتش در امور بین المللی رو به روست .
ویژگی ها وجنبه های بر جسته ی این بی نظمی اقتصادی وسیاسی کنونی طی دو دهه گذشته یکی پس از دیگری افتابی شد.این ها عبارت بود از « یک تورم مارپیچ که در دهه ی 1970بر اقتصاد جهانی مستولی گردید ، بحران بدهی های جهان سوم که در دهه ی 1980فوران کرد ، نرخ های ارز خارجی که به طور گسترده ای نوسان می کرد ، وجریان های پولی بین المللی که چنان طغیان کرد که کوه رو به تزایدی از بدهی ها ایجاد کرد » (8)
برای نشان دادن این تغییرات محیط اقتصادی در بین کشور های سرمایه داری به جدول زیر توجه کنیم :
تولید نا خالص داخلی کشور های صنعتی شده بطور سرانه

سال به دلار ( با قیمت های سال 1980)
1950 3298 میانگین تغییر در صد سالانه
1973 7396 از 1950تا 1973 3.6%
1989 10104 از 1973تا 1989 2.0%
کشورهایی که این جدول ان هارا در بر می گیرد عبارتند از استرالیا،اتریش، بلژیک ، دانمارک ، فنلاند ، فرانسه، المان ، هلند ، نروژ، سوئد، سوئیس ، انگلستان ، وایالات متحده امریکا .
ماخذ : بانک جهانی (9)

همانطور که جدول نشان می دهد تولید نا خالص سرانه داخلی طی بیست وسه سالی که از 1950تا 1973را در بر می گیرد با نرخ هنگفتی که به طور غیر عادی بالاست رشد کرده است . این ، البته فقط یک میانگین است . برخی کشور ها در اواخر دهه ی 1960آغاز به فرو کش کردند ، بقیه دیرتر . معهذا فروکشی همه گیر از 1973 تا 1989 حاد وهمگانی بود . تغییر در میانگین نرخ رشد بین این دو دوره _ یعنی از 3.6% به 2.0% در سال _ برابر با یک کاهش 45درصدی می شود . همین کاهش سنگین میزان رشد هم مقیاسی است برای پی بردن به حجم امکانات بالقوه ای که ، چه در زمینه ایجاد مشاغل وچه در زمینه تولید کالا ها وخدمات وجود داشته واز میان رفته است ، که به اضافه منابعی که در نتیجه جنگ وتولید تسلیحات تلف شده است ، روی هم منابعی را تشکیل می دهند که در شرایط و اوضاع واحوال دیگری می توانستند برای هدف های اجتماعا سود مندی مانند مسکن ، رفاه عمومی وحفاظت از محیط زیست مورد استفاده قرار گیرند. در اصل ، آنچه با کاهش قابل توجه نرخ های رشد بر ملا می شود ، این است که نیروی محرکه دنیای سرمایه داری پیشرفته به ته کشیده است . عوامل ویژ ه ای که یک موج بلند رشد شتابان را در دهه های 50 و 60 بر انگیختند خیلی از کارایی واثر خودرا از دست داده اند، در حالی که محرک های تازه _ مثلا کامپیوتر ونو آوری های ارتباطی _ هم نشان داده اند برای این که موجبات کاربرد کامل منابع موجود را فراهم سازند یا نرخ های رشد گذشته را دوباره به دست آورند ، کافی نیستند . وحاکی از محدودترشدن فرصت های سود آور برای سرمایه گذاری کاپیتالیستی ودر تگنا افتادن ان است . همین مفهوم را جدول زیر به نحو بارزتری نمایان می سازد
تولید صنعتی : میانگین افزایش در صدی سالانه
70-1960 80-1970 90-1980 ( الف)
ایالت متحده امریکا 9/4% 3/3% 6/2%
ژاپن 9/15% 1/4% 9/3%
المان غربی 2/5% 3/2% 8/1%
فرانسه 0/6% 0/3% 0/1%
ایتالیا 3/7% 3/3% 3/1%
انگلستان 9/2% 1/1% 8/1%
(الف)- به استثنای ایالات متحده ، داده های مربوط به تولید 1990 مبتنی بر تولیدات نیمه نخستین ان سال می باشد .(10)

نتیجه ی این فروکشی که بیش از دو دهه است گریبانگیر کشور های سرمایه داریست ، سرمایه را به جست وجوی فرصت های تازه برای کسب سود وایجاد این گونه فرصت ها بر انگیخته است . وهمین مقطع آغاز سیر رو به گسترش جهانی کردن اقتصاد در راستای منافع سیری ناپذیر سرمایه وغارت ملل جهان است .

27/1/1383


==============================================================
1_ یا سوسیالیسم یا بربریت – ایستوان مزاروش ترجمه دکتر مرتضی محیط – انتشارات اختران 1382 ص 82
2_ ويرانسازی های پنهان کم اشتغالی لوموند دیپلماتیک ژوئن http://ir.mondediplo.com/article113.html 2003

3_ جهانی شدن با کدام هدف ؟- ترجمه ناصر زرافشان - انتشارات آگاه – سال 1380- ص 71
4_ همان ص 72
5_ همان ص 74
6_ همان ص 76-75
7_ همان ص 76
8_ همان ص 78
9_ همان ص 80
10_همان ص 82
11_ فهرستی از جنگ های امریکا
China 1945-46 Korea 1950-53 China 1950-53 Guatemala 1954 Indonesia 1958 Cuba 1959-60 Guatemala 1960 Congo 1964 Peru 1965 Laos 1964-73 Vietnam 1961-73Cambodia 1969-70 Guatemala 1967-69 Grenada 1983 Libya 1986 El Salvador 1980s Nicaragua 1980s Panama 1989 Iraq 1991-99 Sudan 1998 Afghanistan 1998 Yugoslavia 1999 Afghanistan2002 Iraq2003
*- نگاه کنید به مقاله مزدوران سر سپرده و کارآ(تصويري گروهي از بانک جهاني) لوموند دیپلماتیک اکتبر 2002
http://ir.mondediplo.com/article9.html

*- برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به از حمايت گرايي تا طرفداري از تجارت آزاد، يک تغيير مشي فرصت *
جويانه – لوموند دیپلماتیک ژوئن 2003
http://ir.mondediplo.com/article94.html

وهمچنین به مقاله ( هنگامي كه نشريه اكونوميست بر ضد خويش مي انديشد!) از لوموند دیپلماتیک ژوئن http://ir.mondediplo.com/article103.html 2003

نسخه خطی اقای ادیب – قسمت سوم

واقعیت کدام است ؟

در قسمت های پیشین گفته شد که طرفداران جهانی کردن ، دو عنصر 1_ جریان آزاد سرمایه و2_ جریان آزاد تجارت را مکانیسم رهایی کشور ها ورمز توسعه می دانند .
جریان آزاد سرمایه :
سازمان تجارت جهانی(دبلیو .تی.او) دراول ژانویه 1995جانشین سازمان گات گردید که از 1948 هدایت بازار جهانی را بر عهده داشت . این سازمان امروز 146 عضو از تمام قاره های جهان را در خود جای داده است . لازمه عضویت در آن پذیرش مجموعه ای از موافقت نامه های تجارت آزاد ، درهمه زمینه ها از صنعت وارتباطات وکشاورزی گرفته تا رعایت حق امتیاز کالاهای تجاری است . اگرچه سازمان تجارت جهانی رسما نهاد گسترش جهانی سازی است اما دونهاد مهم دیگر ، یعنی بانک جهانی وصندوق بین المللی پول هم نقش های مشابه مهمی را در اجرای تجارت ازاد به عهده دارند . این دو نهاد سرمایه لازم را در اختیار کشور های در حال توسعه قرار می دهند . این دونهاد به منظور فراهم امدن شرایط لازم برای دریافت وام ، گیرندگان وام را وادار به اصلاحاتی بنیادی در اقتصاد کشورشان می نمایند که در عرف بین الملل به «برنامه تعدیل ساختاری » شناخته می شود . کشور ماهم از دوره اول ریاست جمهوری رفسنجانی به صف مجریان « برنامه تعدیل ساختاری» پیوسته است . ستون فقرات برنامه تعدیل ساختار عبارت است از التزام دولت ها به کاهش هزینه های جاری دولت با بازسازی اقتصاد در راستای خصوسی سازی وتحصیل حداکثر در امد خارجی از راه صادرات . بدین منظور فرایندی سه مرحله ای به شرح زیر مد نظر قرار می گیرد . 1_ تشویق سیستم اقتصادی متکی بر صادرات وایجاد بازار مصرف داخلی برای واردات . 2_ خصوصی سازی صنایع دولتی که بیکاری یکی از عوارض چشمگیر ان است . و3_ قطع بودجه آموزش وپرورش ، خدمات درمانی ؛ وپایان دادن به پرداخت یارانه ها برای مواد غذایی وسوخت مصرفی مردم . که فقر گسترده اجتماعی را سبب می شود .
علیرغم تمام ترفند ها وشعبده های سه نهاد مذکور و«علیرغم دگرگونی های برجسته ونمایانی که از پایان جنگ دوم جهانی تاکنون در نظام جهانی سرمایه روی داده است ، دو مشخصه عمده ومشحص کننده جهان سوم تغییر کلی نکرده است . یکی این که در مفهوم بنیادی کلمه ، قیود وابستگی که پیرامون را در اسارت کانون نگاه می دارد همچنان به جای خود باقی است ، ودوم اینکه شکاف وفاصله میان کانون وپیرامون ، همانگونه که در سر تا سر طول تاریخ سرمایه داری شاهد بوده ایم ، روز به روز بزرگتر وعمیق تر می شود . »(1)
جدول زیر که به زمان ما نزدیک است گویای این مطلب است .

شکاف میان اقتصادهای بازار توسعه یافته وتوسعه نا یافته ( تولید نا خالص داخلی سرانه )
کشورهای توسعه نا یافته به صورت در صدی از کشور های توسعه یافته
1960 1970 1978
همگی اقتصادهای بازار توسعه نا یافته 7/8% 4/7% 1/6%

افریقا (بدون افریقای جنوبی) 9/6 6/5 5/3
امریکای لاتین (کاراییب ) 2/22 9/17 5/12
تولید کنندگان نفت 3/31 3/26 0/12
دیگران 0/20 3/15 7/12
آسیا – خاورمیانه 7/16 9/14 6/19
تولید کنندگان نفت 9/18 7/16 8/27
دیگران 2/15 5/13 8/11
آسیا- شرق وجنوب شرقی 3/5 5/4 8/3
(2)
درحال حاضر بیش از سه میلیارد نفر از جمعیت جهان با مبلغی کمتر از 2 دلاردرروزو2/1 میلیارد نفر یا درامدی کمتر از 1 دلاردر روز، روزگار می گذرانند . علاوه بر این فاصله 20%از ثروتمند ترین بخش جمعیت جهان با 20% از فقیرترین بخش مردم جهان طی 40سال گذشته 2 برابر گشته است . دارایی سه نفر از بیلیاردرهای ثروتمند جهان از در امد ناخالص 48 کشور با 600میلیون نفر که در انتهای لیست توسعه جهانی قرار دارند بیشتر است . شکی نیست که جهانی سازی اقتصاد ، سود های هنگفتی به همراه داشته است . اما ان چه که نمایان وبر جسته است گشترش نابرابری وفقردر کشور های پیرامون وبر خورداری شرکت های فرا ملیتی ودولت های کانونی بوده است . رشد چشمگیر سرمایه گذاری در کشورهای خارجی یکی از بزرگترین فواید جهانی کردن وانمود می شود . بویژه بر سرمایه گذاری در کشورهای توسعه نایافته تاکید بیشتری می گردد. اما حقایق چیز دیگری را نشان می دهند . از مبلغ 865 میلیارد دلار سرمایه گذاری در سال 1999 مبلغ 636 میلیلرد دلار به کشورهای کانونی وصنعتی توسعه یافته اختصاص داشته است . وحتی در کشورهای درحال توسعه هم این اقتصاد های قوی ترهستند که سرمایه خارجی را جذب می کنند . 82% از همان مقدار 24% کل سرمایه گذاری خارجی در کشورهای توسعه نایافته ، بالغ بر 172 میلیارد دلارتوسط ، 10 کشور شامل چین ، برزیل ، آرژانتین ، مکزیک ، جمهوری کره ، شیلی ، تایلند، سنگاپور، مالزی و عربستان سعودی جذب وبه 48 کشور انتهای لیست کشورهای در حال توسعه تقریبا چیزی نرسیده است . به گفته کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل در یکی از آخرین گزارش هایش در مورد جهانی کردن ، کشورهای فقیر دنیا نه تنها در این معامله شرکت داده نشده اند بلکه به تحمل اثرات منفی جهانی شدن بر اقتصاد خود مجبور شده اند .
تجارت آزاد :
گسترش صادرات وایجاد مزیت های نسبی برای رقابت در بازار جهانی سنگ بنای جهانی سازی است . این کار به خودی خود ایرادی نمی تواند داشته باشد . کشورها ناگزیر از داد وستد وبازرگانی متقابلند. اما باید دید این طبل پر آوازه در واقعیت عینی خود چگونه کارکردی می یابد .
« عرفا عقیده عمومی بر این است که اقثصادهای جهان سوم اگر فقط قدری بیشتر متمایل به صادرات شوند وبه عبارت بیشتر به اقثصاد جهانی وابسته شوند راه خروجی از این بن بست برای جهان سوم وجود دارد . اما در واقغیت امر تجارت جهانی یکی از مکانیسم های اصلی همیشگی ساختن شکاف وفاصله ای است که بین کانون وپیرامون وجو دارد . افزون بر این ، روند جهانی شدن حتی به سلطه بیشتر ووسیع تر غول های چند ملیتی بر تجارت خارجی منجر شده است . این تسلط ، شکل های گوناگونی را ، از ابتدایی ترین وخام ترین شکل استثمار ، تا عملیات « عادی » دست نامرئی بازار ازاد ، به خود می گیرد » (3)
تصور عامیانه ای وجود دارد که « باید از ببر های چهاگانه پیروی کرد وپارا جای پای ان ها گذارد. این چهار کشور در زمینه انچه که ممکن ودست یافتنی است به ما عشق والهام می بخشند . معمولا کره جنوبی ( واخیرا چین ) را به عنوان الگوی ایده ال رهایی از توسعه نا یافتگی از بین این چهار کشور بر می گزینند . ... صرف نظر از این که ایا الگوی توسعه کره برای مردم این کشور در زمینه بهداشت ورفاه عمومی چه ارمغانی داشته است ، این موضوع روشن است که دستاورد این کشور در قالب یک نرخ رشد بالای چشمگیر ، به توانایی این کشور در تولید، .یافتن بازار های صادرات فولاد ، ماشین آلات ، اتوموبیل وسایر فراورده های ساخته شده مربوط می شود . ... کره جنوبی از یک کشور نمونه جهان سومی فاصله گرفته است . سطح صادرات سرانه کالاهای ساخته شده کره صد برابر هندوستان ، پنجاه برابر پاکستان وبیش از ده برابر مکزیک وبرزیل ، یعنی دو کشوری است که به صادرات کالاهای ساخته شده ی خود به عنوان موتور رشدشان می نگرند . بنا بر این این سئوال مطرح می شود : اگر کره جنوبی توانست این کاررا انجام دهد ، چرا هر کشور توسعه نایافته دیگری نتوانست همین کاررا انجام دهد ؟»( 4 )
جدول زیر برای پاسخ به این سوال چشم اندازی بدست می دهد .
صادرات جهان سوم به صورت درصدی از صادرات جهانی کالاهای ساخته شده

1966 1982 1986
تمام کشورهای توسعه نایافته 2/11% 3/13% 8/13%

امریکای لاتین 7/3 0/3 9/2
برزیل 9/0 3/1 2/1
مکزیک 4/0 3/0 6/0
دیگر کشورهای امریکای لاتین 4/2 4/1 1/1
افریقا 4/2 9/0 7/0
اسیا- خاورمیانه 3/0 8/0 7/0
اسیا- شرق وجنوب شرقی 1/4 4/8 3/9
هنگ کنگ 7/0 2/1 3/1
جمهوری کره 1/0 9/1 4/2
سنگاپور 4/0 1/1 0/1
تایوان 3/0 9/1 6/2
دیگر کشورهای اسیا 7/0 2/0 2/0
کشورهای توسعه نایافته به استثنای
چهارکشور آسیایی 6/9 3/7 8/6
(4)
اطلاعات مندرج در این جدول سهم کالاهای ساخته شده را که از سوی جهان سوم به فروش رسیده است در کل صادرات جهانی نشان می دهد . در طول 20سالی که این جدول آن را دربر می گیرد ، سهم کشورهای توسعه یافته از صادرات جهانی فراورده های ساخته شده 6/2 در صد افزایش یافته ، یعنی از 2/11 درصد درسال 1966به 8/13 % در سال 1986 رسیده است . پس چرا در مقابل آن جهش بزرگ در آسیا ، افزایش سهم کلی کشورهای توسعه نایافته چنین ناچیز ودر واقع غیر قابل توجه است ؟پاسخ در آخرین سطر جدول افتابی می شود . صرفنظر از آن چهار کشور یا سرزمین آسیایی ، سهم پیرامون از تجارت جهانی ، در کالاهای ساخته شده بین سال های 1966و1986 تقریبا به میزان یک سوم کاهش یافته است . .. همین تصویر کلی هم برای این که پندارهای واهی وبیهوده ای را که در باره فرصت های طلایی جهان سوم در جریان جهانی شدن وجود دارد ، از عالم کلی بافی های خیالی به زیر کشیده وآن را با محک واقعیت بسنجیم ، معنی دار ومهم است ، به ویژه با توجه به تجربه ای که نتایج آن در جدول منعکس است وهمچنین با در نظر گرفتن این که شرکت های غول آسای چند ملیتی تاچه حد مجاری تجارت بین المللی را به روی رقبای مستقل خود تنگ می کنند . به علاوه در دوره های کندتر شدن حرکت عمومی اقثصادی ، به ناگزیر رقابت تشدید می شود وموانع تجاری هم که از طرف دولت ها وضع وبر تجارت تحمیل می شود به ناگزیر رواج می یابد . بدیهی است که معنای وجود این موانع آن نیست که همه درها محکم وبه طور کامل بسته باشد ، هیچ دلیل ویژه ای برای این وجود ندارد که می بینیم این جا وآن جا برخی کشورها توانسته اند در برخی بازار های صادراتی نفوذ کنند . اما آنچه واقعیات مشخص وتاریخ نشان می دهد این است که آزادی عمل به درجه ی بسیار زیادی محدود می شود . »(5)
علاوه بر همه این ها سطح مبادلات جهانی هم محدودیت های خودرا دارد . کل تجارت جهان در سال 1986 2.1 تریلیون دلار بوده است . اگر قرار می شد همه کشورها با سطح رشد صادرات سرانه کره وارد این بازار شوند ، با در نظر داشت 4 میلیارد جمعیت جهان سوم ، وبا احتساب سرانه صادرات کره یعنی 1365 دلار می بایست مبلغ 5.5 تریلیون دلار کالا وارد چرخه بازار شود ، که بیش از دوبرابر کل تجارت جهانی است . باقیمانده این 5.5 تریلیون دلار کالا به چه کسی باید فروخته شود؟بازارهای لازم برای یک چنین جهش خارق العاده ای در تجارت را در کجا باید پیدا کرد ؟ درسال 1989، سهم جهان سوم از 2.1 تریلیون دلار کل تجارت جهانی کالاهای ساخته شده بیش از 13 % نبوده است .


گمان می کنم به اندازه ضرور در شناخت مکانیسم عملکرد گردش سرمایه وتجارت آزاد گفته شد . لذا مطلب را در همین جا خاتمه داده ودر قسمت اخر این مقال باز به سئوالات آقای ادیب ومسائل مشخص ایران خواهیم پرداخت .
ادامه دارد
28/1/1383

1_جهانی شدن با کدام هدف – ناصر زرافشان – انتشارات اکاه – ص 107
2_ همان ص 106
3_ همان ص 117
4_ همان ص 120
5_ همان ص 121

نسخه خطي اقاي اديب ـ قسمت چهارم

جهان ديگري ممكن است

آقاي اديب خواهان تجديد نظر چپ است . ادعا مي كند كه بعد از فرو پاشي شوروي ، چپ ماركسيستي با ادبيات جديدي سخن مي گويد . اين درخواست تجديد نظر آقاي اديب در جهت كنار آمدن با دنياست . ببينيم عيار واقعي اين تقاضا چيست .
1ـ اقاي اديب شگرد ويژه خويش را دارد . ايشان با رديف كردن سلسله اي از اعداد وارقام آماري در كلامي موجز ، با اعتماد به نفسي گسترده ، سعي مي كند مخاطب خودرا مرعوب ووانمود نمايد كه اين سلسله اعداد وارقام با منطق رياضي فراهم آمده است . اقاي اديب در اين شيوه، پيشاپيش جاي چون وچرا در آمار را سلب مي كند .
2ـ اقاي اديب در قسمت نظري سخنانش نيز با تكيه بر همين ايجاز وكوبندگي ، مخاطب را در منگنه قرار مي دهد . ايشان يك هدف را دنبال مي كند . پيوستن كامل ايران به اقتصاد جهان . انچه از جهاني شدن در ابعاد اقتصادي ضروري است مد نظر ايشان است . ايشان در اين راه به شيوه كاهنان باستان ، البته با ادبياتي مدرن ، دست به پيشگويي مي زند . مثلا 70درصد اقدام لازم براي پيوستن به سازمان تجارت جهاني را تحقق يافته و30درصد باقي مانده را طي سه سال وجايي 5 سال قابل تحقق مي دانند . اقاي اديب عامدانه از ورود به ساير ابعاد مدعاي خويش هم سر باز مي زند . جهاني شدن ابعاد گوناگوني را حتي در همان ادبيات بانك جهاني وسازمان تجارت جهاني دارد. يكي از مشخصه هاي بارز ادعا ها اين است كه بازار ازاد واقتصاد جهاني شده موجب فراهم امدن جامعه اي بازواستقرار دموكراسي مي شود . اقاي اديب در اين باره حرفي نمي زند .
3ـ آقاي اديب وارد ماهيت دولت در ايران نمي شود . از نظر ايشان معلوم نيست دولت ونظام حاكم در ايران آيا دولتي است رانتير، طبقاتي ، يا توتاليتر و يا ... آقاي اديب عامدانه در اين گذر گاه ساكت است . انتقاداتي آبكي از دولت خاتمي وحزب جبهه مشاركت دارد. دولت خاتمي را بر اساس استدلال دولت حداقلي در 4 تا10 مورد داراي اختيار ودر ساير موارد ايشان را دولتي تشريفاتي مي نامد . به مجلس حداقلي اشاره مي كند وخواسته ها وانتظارات مردم از مجلس را خلاف شان مجلس حداقلي مورد نياز سازمان تجارت جهاني مي شمارد . آقاي اديب جايي سن خودرا 8 سال اعلام كرده است . يعني هم سن تشكيل سازمان تجارت جهاني . آيا دولتي كه در طي 8 سال 70در صد در جهت آرزوهاي اقاي اديب انجام وظيفه كرده است قابل نقد است ؟
4ـ اقاي اديب از سر دموكراتيسم يا دلسوزي براي چپ وسابر نيروها به اين گفتگو دامن نزده است . ايشان در طي مقالات خويش پيامي را تكرار مي كنند . ايشان به زبان ظاهرا مدرن اقتصاد جهاني شده ، اعلام مي كنند كه چپ چاره اي ندارد جز كنار امدن با دولت . يعني دولتي كه تحت زعامت ولي فقيه 70در صد ارزوهاي اقاي اديب را محقق ساخته است .
5ـ ستون فقرات انديشه وبنيان تلاش چپ را تحقق همه جانبه عدالت اجتماعي تشكيل مي دهد . روابط ظالمانه حاكم بر سر نوشت كشور نمي تواند در هيچ شرايطي مورد تاييد چپ قرار بگيرد . چپ عدالت همه جانبه را در تحقق واقعي دموكراسي ،آزادي بيان ، آزادي انديشه ، آزادي تشكيلات مستقل غير دولتي ، تامين حقوق دموكراتيك اكثريت مردم جامعه شامل معيشت مناسب ، مسكن ، كار ، اموزش ، بهداشت ، حفظ محيط زيست وتحقق آزادي هاي وسيع اجتماعي در تعيين سرنوشت خويش ودر يك كلام برامد جامعه مدني مدرن مي داند . دولتي كه به ارزوهاي اقاي اديب جامعه عمل پوشانده است فاقد تمام اين خصيصه هاست .
6ـ اقاي اديب مي داند در شهري زندگي مي كند كه سنگ هارا بسته وسگ هارا گشوده اند. مصداق واقعي اين را در انتخابات هفتم مجلس به عيان ديده اند . ايشان هم به پيروي از همين منطق ، چپ را اماج سئوالات خويش كرده اند ـ سئوالاتي كه مي دانند در داخل كشور چپ قادر به پاسخگويي آنها نخواهد بود ـ واتهاماتي هم چون ، داشتن ديدگاه هاي اقتصادي متكي بر در امد نفتي را با دست ودل بازي نثار چپ مي كنند . ايشان حتما عمدا از ياد برده اند كه اولين منادي توسعه همه جانبه در اين كشور كه با اتكاي به بر نامه ريزي علمي وواقع گرايي عملي خواستار تحقق توسعه واقعي وملي كشور بوده اند نيروهاي چپ بوده اند. ( برنامه حزب كمونيست ايران )
7ـ اقاي اديب با تكيه به داده هاي وضعيت موجود تحقق كامل ارزوهايشان را عملي ترين برنامه در كوتاه ترين مدت مي دانند . مباركشان باد ! . مطمئن باشند كه چپ براي ايشان كف نخواهد زد . اماج هاي پيشگويانه ايشان را در عرصه واقعي اجتماع، خارج از كاغذ هاي سياه شده به تماشا خواهيم نشست . اين انكاري از سر عناد ولجاجت نيست . منطق تحولات اجتماعي اموخته است كه روند مسلط اين تحولات قابل بررسي وشناخت علمي ودقيق است . تمام ترفند هاي 45 ساله جهان سرمايه داري در جهت خنثي كردن همين تحولات دروني پديده هاي اجتماعي بوده است كه خارج از ذهن ناظر در عينيت مادي خويش رخ داده است .
8ـ چپ خارج ار هر برنامه اي كه براي تحولات اقتصادي وتوسعه همه جانبه ايران ارائه كند ، ساختار سياسي حاكم را سد راه هر تحول بنيادي مي شناسد . افتراق بزرگ چپ با اقاي اديب در همين نكته است . دست وپا زدن اقاي اديب براي اقناع بخشي از جامعه رو به تحول ايران است كه روز به روز عاصي تر از پيش وخسته از برنامه هاي جاري رژيم ولايت فقيه به دنبال مفري براي تغيير شرايط مي گردد. پيشنهاد هاي عدالت محور چپ ، همان نوش دارويي است كه جامعه جوان وتحول خواه ايران را به خويش مي خواند . اقاي اديب كه در مركز گزارش ها ، امار ، سمينارها وسخنراني ها قرار دارد به روشني اين نكته را در عمل روز مره شاهد است . ايشان در كنار عقب مانده ترين نيروي سياسي جامعه ايران كه از سر ناگزيري به اجراي برنامه تعديل اقتصادي براي حفظ بقاي سياسي خويش تن داده است ، با ادبيات ظاهرا مدرنٍ ِاقتصاد جهاني شده ، به فريب مردم مي پردازد . ايشان حتي از پذيرش واعتراف به اين نكته درنوشته ها، سمينارهاو نشست هاي كارگري كه به وفور در اختيار ايشان است ، سر باز مي زند كه دولت ايران عليرغم پذيرش سه جانبه گرايي در روابط كار وسرمايه ، ـ كه خود محصول تحميلي ِ چاره انديشي هاي ناشي از اجراي جهاني شدن است ـ اجراي يكي از شروط ان ـ كه حق كارگران براي ايجاد تشكيلات مستقل كارگري را به رسميت مي شناسد ـ را به لطايف الحيل مانع مي شود . دليل اين امر جز اين نمي تواند باشد كه از نظر ايشان هرگونه ايجاد تنش وتشنج در راه تحقق شرايط سازمان تجارت جهاني كاري است غير ملي ومزاحم !
9ـ اقاي اديب كه مدعي است به زير وبم همه اقتصاد ايران اشنايي دارد، از طرح معضل بنيادها در جمهوري اسلامي ايران طفره مي رود . ايشان صحبت از دولت حداقلي مي كند ولي فراموش مي كنند كه به عبارتي 35 درصد وبه ادعايي ديگر 48 درصد اقتصاد ايران در اختيار بنياد هاست . ايشان مي دانند كه حدود 6صد هزار نفر نيروي كاركشور را اين نهادها در اختيار دارند. ايشان بي اطلاع نيست كه فقط سرمايه بنياد مستضعفان بيش از 12 ميليارد دلار بر اورد مي شود . ايشان از قاچاق كالا سحن مي گويند ولي عمدا فراموش مي كنند كه بگويند اين قاچاقچيان كالا كيانند؟ ايشان دولت در دولت رسمي را به طاق نسيان مي كوبند تا خللي در تئوري هايشان وارد نشود. ايا در كشوري كه بيش از 80درصد منابع ملي در اختيار باند هاي فاسدي به نام دولت وشبه دولت است مي توان از تحقق بازار ازاد ودولت حداقلي سخن گفت ؟. وايا كدامين دورنماي توسعه توليد در جامعه به شدت دلالي شده ايران با وضعيت فعلي متصور است ؟ آيا6ميليارد دلاركالايي كه توسط مافياي قدرت وثروت قاچاق مي شود در داخل همين مرزهاي جمهوري اسلامي بازار ندارد ؟ كدامين زير ساخت هاي توليدي براي مقابله با اين بلاي عظما طراحي شده است ؟ ايا ادامه اين وضعيت ويا قانوني شدن اين واردات، تبديل هرچه بيشتر ايران به سوپر ماركتي از نوع كويت ويا امارات متحده عربي نيست ؟ ايا سرنوشتي جز ارژانتين سراپا بدهكار در صورت تحقق كامل تئوري هاي اقاي اديب براي ايران بلا كشيده متصور است ؟ ايشان كه تورم سال 1383را در صورت برداشت 6.5 ميليارد دلار از ذخاير ارزي توسط دولت تا 30در صد پيشگويي مي كنند ، ايا به ورشكستگي وتورم در صورت ناتواني از باز پرداخت بدهي هاي خارجي فكر مي كنند ؟ براي ايشان اين مقولات محلي از اعراب ندارد .
10ـ راستي برنامه اقاي اديب براي اخذ ماليات بر درامد چيست ؟ آيا ايشان اعتقاد دارند كه دولت حداقلي نبايد در روابط ازادي بازار دخالت كند ؟ ايشان در تقسيم بندي از توزيع درامد نفت فقط چهار حوزه اجتماعي را به دليل اينكه پول نفت در اختيار دولت است ، دولت را پاسخگو وداراي قدرت اراده مي داند . يكي از اين موارد مساله دفاع است ، كه دربرگيرنده تامين امنيت داخلي نيز هست . پرسيدني است كه چرا بايد دولت در امد ملي را صرف تجهيز پليس ودادگستري وانتظاماتي كند كه بيشترين سود ان عايد سرمايه داران وقدر قدرتان سياسي واقتصادي است وبيشترين زيان ان متوجه فقراوطبقات پايين اجتماع، كه به دليل ترس حاكميت از شورش ونا فرماني آنها در جهت احقاق حقوق انسانيشان ، وفقر وفحشا وانواع بزهكاري هاي اجتماعي ناشي از سلطه طبقاتي روابط اجتماعي ، انهارا در هر شرايط در منگنه قدرت ، سركوب ومنكوب مي كند ؟چرا بايد ماليات هاي غير مستقيم وماليات حقوق ِ مزدبگيران راسا ونقدا ودر جا كسر وبه خزانه واريز شود اما ماليات عملكرد سرمايه داران در پيچ وخم هزار راه ِ بند وبست وارتشا وحساب سازي هاي انچناني مكتوم بماند . به راستي جعبه جادويي امار شما ميزان ماليات دريافتي از شركت ها واشخاص حقيقي را چقدر نشان مي دهد ، وبه نظر كارشناسانه شما تا چه حد به رقم دريافت ماليات واقعي انها نزديك است ؟
11ـ چپ به انچه كه آٌقاي اديب بدان مي خواند گردن نخواهد گذاشت . تجديد نظر چپ به دليل تسلط سازمان تجارت جهاني در ديدگاه ها وانديشه ها واستراتژي وتاكتيك ارزوي همانانيست كه ناقوس پايان جهان را به صدا در اوردند . ضربه هايي را هم البته به چپ زدند . ولي اين ضربه ها خوش يمن و ايمن ساز بود . بخشي از چپ به اردوگاه سرمايه گريخت . وچه بهتر! صفوف چپ در 10سال گذشته در سطح جهان ودر سطح كشور پالايش يافته تر وكار ازموده تر به ميدان نبرد طبقاتي پاي گذاشته است . اگر روزي شبح كمونيسم ، لولو سر خرمن هر بازارچه اي بود ، امروز وسيع ترين همدلي ها را نثار چپ مي كنند . جهان تازه اي متولد شده است . همچنان كه در قسمت اولين اين مقال آمد ، امروز شعار” همه مردم جهان متحد شويد“, بنيان مادي قابل اجرايي پيدا كرده است . نه تنها جهان به پايان نرسيده است بلكه اين جهان نو مي رود تا سرمايه را در گرداب تناقضات وبحران هاي ساختاري خويش ، در حاليكه كار را به اجتماعي ترين شكل خويش در تمام طول تاريخ گسترش داده است، وبنيان مادي تحقق سوسياليسم را فراهم اورده است در بربريت جهان كهنه دفن نمايد
12 ـ چپ در عين اينكه ساختار اجتماعي ـ اقتصادي وسياسي جمهوري اسلامي ايران را سد راه هر تحولي مي داند ، در عين حال به دو شيوه بنيادي در راه دگرگوني عميق اجتماعي بر پايه محوريت عدالت اجتماعي مي كوشد . اين دوراه يكي دروني است وديگري جهاني . از منظر دروني تاسيس دولتي دموكراتيك مبتني بر انتخاب ازادانه شهروندان گام اول اين تحول است . چپ بر خلاف طرفداران اقتصاد جهاني شده معتقد به دولت حداقلي نيست . معتقد است دولت عالي ترين سازمان دموكراسي ملي است ناشي از اراده ازاد شهروندان در جهت تحقق عدالت اجتماعي . توسعه پايدار با تكيه بر مولفه هاي بومي توليد كه داراي مزيت نسبي اند ، به كارگيري اخرين دست اوردهاي فني وعلمي ، كشف وانكشاف منابع توسعه مادي وانساني در خدمت تحقق عدالت از وظايف بنيادي دولت دموكراتيك ملي ( و يا هر عنواني كه به لحاظ حقوقي مي تواند داشته باشد ) است . مبادله وتجارت يكي از بنيادي ترين امور اجتماعي است . توجه به وجه برابر حقوق در تجارت بين الملل ، يافتن پيوندهاي مناسب با نياز هاي واقعي جامعه ، يافتن بازارهاي مناسب با سطح توليدي كشور از اهم وظايف دولت دموكرات ملي است .دخالت همه جانبه دولت دموكرات ملي در توزيع منابع وثروت اجتماعي در جهت رفاه وتحقق ازادي فردي واجتماعي از تفاوت هاي اساسي اين دولت با دولت حداقلي مورد نظر اقاي اديب است . تخصيص منابع در جهت گسترش بنيان هاي مادي توليد ،‌فراهم اوردن امكانات اشتغال كامل واقعي جهت زحمتكشان وهمه طبقات وقشر هاي اجتماعي وارائه خدمات گسترده عمومي از محل توليد ملي برنامه اساسي اين دولت است . ( بعنوان مثال مي توان به سرنوشت نساجي ها در ايران اشاره كرد كه عليرغم تاريخي 80ساله در چرخه توليد كشور عملا به دليل عدم توجه وعدم نوسازي به فلاكتي روزگار سوز براي زحمتكشان اين رشته تبديل شده است . درحاليكه تحت زعامت دولتي دموكراتيك وملي وبا اختصاص منابع در جهت نوسازي وباز سازي مي توانست به يكي ازرشته هاي داراي مزيت نسبي براي صادرات در توليد كشور تبديل گردد. طرفه انكه تمام دود اين ويراني تنها وتنها به چشم زحمتكشان اين رشته رفته وانهارا با فقر وبيكاري ودر بدري مواجه كرده است والا صاحبان خصوصي اين بخش با اقدام به واردات انواع پارچه پاكستاني وكره اي وتايواني وچيني عملا هزاران برابر سود به جيب مباركشان ريخته اند .)
13ـ اما از بعد جهاني . ما تنها كشور در دنيا نيستيم كه در پنجه مناسبات نابرابر سلطه قدرت هاي متروپل اسيريم . تلاش كشورهاي فقير جهان در راستاي احقاق حقوق براي مبادله اي برابر ، تغيير در مناسبات قانوني قرارداد هاي بين المللي ، تامين اصل يك كشور يك راي ، حتي در درون سازمان تجارت جهاني به شدت ادامه دارد . ايجاد قطب هاي مبادله ، بازارهاي بين كشورها ومقابله با زور گويي هاي رايج ودست اندازي قدرت هاي بزرگ درامر سرمايه گذاري در اين كشور ها ، درحال نضج وشدت گيري است . مقابله با سياست هاي حمايتي كشورهاي متروپل ، ودست يابي به تجارتي برابر حقوق ومتكي بر نياز هاي واقعي كشور ها امروزه كار روزمره بسياري از ملت ها وكشور هاست . دولت دموكراتيك ملي ما در كنار اين مبارزه واين كشور ها خواهد بود . پيوند با دموكراتيسم جهاني در جهت تحقق حقوق بشر ،صلح ، ازادي وتوسعه پايدار براي عدالت اجتماعي از بنيان هاي اساسي دولت مورد نظر چپ است . ياري وهمبستگي با جنبش سراسري وجهاني ضد جهاني شدن تا تحقق كامل شعار « دنياي ديگري ممكن است » دستور هميشگي دولت دموكرات ملي چپ است . ( جان پیلگردر کتاب جهانی سازی هفت راهکار را برای حذف مضرات جهانی سازی به شرح زیر پیشنهاد می کند : 1_ مردم را بعنوان اصل در نظر بگیرید 2_احاطه قدرت ملی را بر توسعه داخلی احیا کنید .3_به قوانین محافظت کننده کشورهای پیشرفته پایان دهید 4_تنگدستان را در اولویت قرار دهید 5_چند ملیتی هارا به پاسخگویی ملزم کنید 6_فضایی دموکراتیک برای مذاکره اصولی ایجاد کنید 7_بازار های مرکزی را قانون مدار کنید )
14ـ اميداست نگارنده را در خصوص اعلام برنامه چپ به كلي گويي متهم نكنند . عاجل ترين امر چپ دگرگوني در ساختار سياسي قرون وسطايي حاكم تحت رهبري ولايت فقيه است . كار پيشگويي از كساني چون اقاي اديب بر مي ايد . انتظارانطباق انچه كه كليات ان بيان گرديد در مصداق هاي ساختار كنوني اب در هاون كوبيدن است . چون انچه كه بايد در اولين قدم وبعنوان پيش شرط تحقق اين كليات فروريخته شودهمين ساختارهاي كنوني است
15ـ دور نيست روزي را شاهد باشيم كه اقاي اديب وكساني كه سخن گويي انهارا بعهده دارند در پيشگويي هاي خوشبينانه خويش تجديد نظر كرده وبا ادبيات جديدي براي فريب ديگري سخن بگويند . تا ان روز ....
12/2/138