نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2019-04-24

نویدنو  04/02/1398 

 

 

  • زردی
    پریده از لبه ی بام
    سُربِ غروب
    غربال می شود
    تا بگشاید شب
    چترِ سیاهش را .
     

 

 

سه شعر از استاد محمد خلیلی

به نقل از فیس بوک شاعر

 

گامی اگر نتابی


*************
زردی
پریده از لبه ی بام
سُربِ غروب
غربال می شود
تا بگشاید شب
چترِ سیاهش را .
***
وقتی نمانده است ،
وقتی نمانده است
برخیز و پاشنه هایت را برکش
سگرمه هایت را بگشا
پا برزمینِ خیابان بگذار
و روی آوارهای ریخته
آوازِ سهره ها را تکرار کن .
***
وقتی نمانده است
گامی اگر نتابی
برای گفتن نیز
حرفی نمانده است !
******************
از کتابِ " افروزه ها "


 

 

صداهایش ...

 

" برای : حیدرِ مهرگان "

***********

با عشق وزیده بود

در لحظه های رفتن .
**
رودِ صدایش بود
که می خواند 
در نشیب .
**
توفانِ سینه اش بود
که می توفید در فراز .
**
و دانشِ همایونش
و نورِ بالغ اش ...
که می سوخت
پا به جا .
**
اکنون
خود از خاک
گذشته است ،
اما صداهایش ...
اما ستاره هایش ... !

**********************
خرداد 80 استکهلم

 

 

روی سینه ی آه


*************
زمزمه ها بالا نمی آیند
کلوخِ گسی راهِ گلو را گرفته است .
**
با بال زدن هایت خیلی رفته ای ،

این است که بغض بسته ام 
چیزی نمانده که بشکند ، شکسته است ،
آخَر، از چشم انداز غایبی .
**
چند دور خواهی زد کبوترِ سحری ؟
از این ابرهای تاریک تا کجا ...؟
**
گفتم شاید
یک دورِ دیگر بنشینی
روی همین تلِ ویرانه !
که زیر آوارهایش
پر از آرزوهاست .
**
اگر می خواهی ، جدا شو از ابرها
این جا
یک تکه سایه هست
برای نفس هایت .
**
این جا 
همین کنار 
روی همین سینه ی آه .
******************************
از کتاب در حال انتشار " ماه و بلدرچین ها ."
 

 

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: