نویدنو 27/01/1398
توضیح نویدنو :
اصغر نصرتی (چهره) هنرمند تاترسفری داشته است به کوبا . خاطرات این سفر
به صورت منظم پیش از این در فیس بوک نویسنده منتشر شده است . سفرنامه
ها اگر چه به تعداد مسافران و راویان می تواند متفاوت باشد اما واقعیت
فضای زنده و واقعی محل مورد باز دید را در اختیار خواننده می گذارد و
با تجربه های مسافر - راوی شریک می سازد . برای خوانندگان ایرانی
تقریبا آن چه از کوبا گفته می شود نقل از رسانه ها وخبر گزاری های
رسمی جهانی است که در اکثر قریب به اتفاق موارد با پیش داوری های
ایدئولوژیک رسانه های جریان اصلی همراه است . نویدنو بی هیچ داوری در
آن چه اصغر نصرتی روایت کرده است ، این سفرنامه را با خوانندگان خود به
اشتراک می گذارد . امیدواریم با دنبال کردن روایت سفرنامه ما و نویسنده
را از نظریات خود محروم نکنید .
کوبا ،
سرزمین انقلاب 1
اصغر نصرتی (چهره)
آغاز سفر نامه
مقدمات
عازم کشور کوبا هستم و طبق عادت و سنت چند سالهام، یادداشتهایی
خواهم نوشت و اگر فرصت و حوصله و امکانی پیش آید، آنها را منعکس خواهم
کرد. پس اگر مایل بودید با حضور
خود مرا همراهی
کنید.
سفرهای اینچنانی که محیط و زبانش برایت غریب است،
باید
که پیشا پیش اندک اطلاعاتی برای سفرت
همراه
داشته باشی تا توشهی راه و ابزار کارت باشند. از همین رو چندی پیش
دنبال کتابهایی در باره کوبا رفتم و وقتی با خیل عظیمی از مجموع
کتابها روبرو شدم، بیشتر موجب وحشتم
شدند تا خرسندی!
چرا
که کتابهای مربوط به کوبا آنقدر فراوان بودند که شانس انتخاب بیشتر
سبب سرگردانی گشتند تا خرسندی.
اما هر چه بود از انبوه عظیم موجود دو کتاب را برگزیدم که امبدوارم در
سفر مرا همراهی کنند. تا شاید از خواندن گه گاهی آنها نکات مفیدی
را برای خود برگزینم، ورنه زمان و حوصلهی خواندن این کتابها خود
پروژه ای میشوند طولانیتر از خودِ سفر.
کوبا، سرزمین انقلاب ۲
فرودگاه
دوسلدورف
خیلی وقتها من میل به پرواز ندارم. نه به خاطر اینکه با سرعت و
صرفهجویی در زمان مخالفم. بلکه اوقاتی که برای کنترل امنیتی، صدور
بوردینگ کارت و تحویل چمدان صرف میشه و اینکه همه چیزت رو باید بریزی
در بادیه و اجازه بدی هرجای خوب و بدت رو دست بکشند
و یه
جا عینکت جا میمونه و یه جا باید آیپد و گوشیت رو مورد کنترل قرار
بدی، برای من واقعن آزار دهنده ست! اما چه کنم که
سفر چنین کوتاه
به کوبا راهی غیر پرواز نداره!
امروز در فرودگاه اما علاوه بر دشواریهای نامبرده موردی پیش آمد که تا
کنون در مجموع سفرهای من بیسابقه بود؛ اینجا به علت امنیتی حق پرواز
به مادرید را دریافت نکردم!
نیم ساعتی “مشکل” مورد بررسی
و دقت
خانمها
و
برادران بخش ایمنی قرار گرفت. من حرص میخوردم
و اونها در عالم خلسه میان تلفن و بحث به زبان اسپانیایی،
وقت مرا تلف میکردند. عاقبت به خیر گذشت!
ظاهرن نام من با بن لادن اشتباه شده بود! کشف این مطلب که زندگی
بنلادن رو به پایان رساندهاند و شباهتهایمان کمتر از تفاوتهایمان
است،
پایان بازی را به نفع من تمام کرد.
|