نویدنو 06/01/1398
کانون
نویسندگان ایران: سیل؛ فاجعه تا سقف خانه
مردم چند استان شمالی همچنان درگیر مشقات سیل هستند و معاون استاندار
گلستان، میرمحمد غراوی، در گفتگو با رسانهها هشدار داد که شهرستان
گمیشان با خطر موج دوم سیلاب روبهروست.
به گزارش خبرگزاریها مردم شهرهای سیلزده در استانهای گنبد و گلستان
همچنان درگیر سیل ویرانگر چند روز اخیر هستند و از سوی مسئولان کمک
چندانی به آنها نشده است. تاکنون مرگ یازده نفر، خرابی و زیر آب رفتن
صدها خانه، آبگرفتگی چندین شهر و هزاران محل مسکونی و بیخانمانی
دهها هزار نفر گزارش شده است.
معاون استاندار گلستان همچنین با اشاره به اینکه در حال حاضر «دوسوم
آققلا و حدود ۱۰ روستای این شهرستان را ۱۰ تا ۵۰ سانتی متر آب فرا
گرفته» گفت رفت و آمد در این مناطق فقط با قایق امکان پذیر است.
در یکی از گزارشهای محلی گفته شده است که ساکنین ۲۰ روستای حاشیه
گرگانرود در شهرستان گمیشان و سیمینشهر آماده خروج از خانهها هستند.
معاون استاندار گلستان، روز جمعه دوم فروردین با اشاره به اینکه بیش از
نیمی از شهر آققلا و ۱۰ روستای این شهرستان را آب فراگرفته، هشدار داد
که شهرستان گمیشان با خطر موج دوم سیلاب روبهروست.
***
از جاری شدن سیل در استانهای شمالی کشور چند روز میگذرد اما
آسیبهایش همجنان ادامه دارد؛ جان مردم را میگیرد و خانهخرابشان
میکند. بیش از ده کشته و خرابی هزاران خانه و بر آب شدن هستی دهها
هزار انسان از نتایج آغازین سیل است و بیگمان چنانکه به تجربه
دریافتهایم تا پایان کار – متاسفانه - باز هم بر میزان آن افزوده
خواهد شد. سبب چیست؟ چرا سیل چنین ویرانگر چهره نمود؟ روزنامهها و
دیگر رسانههای حکومتی "بارش شدید باران"، "بیسابقه بودن بارش"،
"سرریز شدن آب سدها" و "طغیان رودها" را سبب سیل و خسارتهای آن اعلام
میکنند و چنین مینمایانند که "بلایی طبیعی" نازل شده است؛ اما این
فقط عکس مار است و به درد فریب دادن سادهلوحان میخورد وگرنه هر انسان
اندک عاقلی نیز میداند که در قرن ۲۱ و با این درجه از پیشرفت تکنولوژی
و قدرت تولید و پیشبینی و پیشگیری، دیگر بروز هیچ "بلای طبیعی"،
طبیعی نیست بلکه پدیدهای اجتماعی است و دلایل اجتماعی دارد و برای از
میان بردن یا بیاثر کردنش باید دست به ریشههای عوامل اجتماعی آن برد.
اگر در جامعهای جان انسان و آسایش و امنیت و آزادیاش اهمیت داشته
باشد، اگر مردم از اختیار تعیین سرنوشتشان برخوردار باشند آنگاه
اتفاقهای نادر و غیرقابل پیشبینی هم به مصیبتی بزرگ نمیانجامد. چرا
در این کشور حادثه پشت حادثه به فاجعه پشت فاجعه منجر میشود؟ چرا
مکررات تکرار میشود؟ اتفاقهای تکراری و واکنشهای تکراری "مقامات" و
"مسئولان" و باز و باز و باز... در این تکرارها اما یک چیز همجنان تازه
است: آوار شدن فاجعه بر سر مردم.
برای نشان دادن مسبب این فاجعهها انگشت اتهام به سوی طبیعت گرفتن
زیادی کهنه است و حتی با وصلهی "ضعف مدیریت" هم نمیتوان آن را نوسازی
کرد. نکته اینجاست که بیشتر این حادثهها قابل پیشبینی و مهمتر
اینکه قابل پیشگیری است. با فراهم کردن زیرساختهای مناسب و تمهیدات
لازم که وظیفهی حکومتها و دولتهایشان است، میتوان جلوی بروزشان را
گرفت، یا خسارتهایشان را به حداقل رساند و به سرعت جبران کرد. این، با
سطح پیشرفت علم و تکنولوژی کنونی کاملا ممکن است. پس کدام منفعت جلوی
این کار را میگیرد؟ سود چه کسانی در نادیده گرفتن حقوق مردم و آسیب
رساندن به آنها تامین میشود؟ وقتی بارش باران به سیلاب و سیلاب به
فاجعه منجر میشود صحیحتر این است که به جای اندازه گرفتن میزان باران
میزان ثروتهایی را اندازه بگیریم که از زیرپا گذاردن حقوق شهروندی و
انسانی مردم نصیب عدهای قلیل میشود.
باز هم یاری مردم!
مستقل از دلایل اتفاق و ریشههای آن اکنون با خود اتفاق روبرو هستیم؛
با هستی بر آب شدهی بخشی از مردم این سرزمین. فوریترین و لازم ترین
اقدام کمک رساندن به آنهاست. "مقامات" و "مسئولان" از پشت تریبونها و
در مصاحبهها از "کمک فوری" و "حل سریع مشکلات" و "حمایت از مردم
سیلزده" دم میزنند (و در کدام حادثه دم نزدهاند؟! نتیجه؟). به تجربه
اما میدانیم باز هم خود مردم هستند که ناچار باید به داد مردم سیلزده
برسند و دست یاری به آنها بدهند. همانطور که به کمک مردم زلزلهزدهی
بم و آذربایجان و کرمانشاه و... برخاستند. این کار همزمان به دو سطح
مختلف اشاره دارد: سطح بالای انسانیت مردم، و سطح پایین حقوق انسانی و
مدنی آنها.
کانون نویسندگان ایران
|