نویدنو 29/09/1397
انتخابات
برزیل
رسماً
نئوفاشیسم را به عنوان نماینده سیاسی نئولیبرالیسم معرفی کرد.
مسعود امیدی
مقدمه
سرانجام جایر بولسونارو
با 55 درصد آرا در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری برزیل به عنوان رئیس
جمهور این کشور برگزیده شد. کسی که با توجه به تشابه شخصیت و دیدگاه ها
و منش سیاسی اش به ترامپ برزیل معروف شده است. انتخاب او با توجه به
روند وقایع در برزیل برای بسیاری دور از انتظار بود . برخی در رسانه
های جریان اصلی کوشیدند و همچنان می کوشند تا روی کار آمدن او را بیش
از هر چیز محصول شکست چپ در آمریکای لاتین و به طور مشخص برزیل معرفی
کنند و ترس از ونزوئلایی شدن برزیل از سوی مردم را علت اصلی پیروزی و
روی آوردن مردم به نماینده راست افراطی در این انتخابات نشان دهند. اما
به نظر می رسد اگر دلایل
نتیجهی
انتخابات برزیل را اگر از یک سو می توان و باید در ارتباط با
روندهای داخلی مبارزه طبقاتی و سیاسی در این کشور جستجو کرد ، از سوی
دیگر نمی توان آن را جدا از روند های کلی سیاسی در شرایط کنونی جهان
مورد توجه قرار داد. روی کارآمدن دولتهای راست افراطی در بسیاری از
کشورهای اروپا و آمریکا در سال های اخیر بسیار متداول بوده و تاثیر این
روند در کشورهای پیرامونی نیز مشاهده می شود. دلایل اصلی آن را باید در
بحران عمیقی دانست که محصول چند دهه تسلط نئولیبرالیسم بر اقتصاد جهانی
است که با پیامدهای بسیار مخرب در حوزه های اقتصادی، و اجتماعی برای
بخش عظیمی از مردم جهان همراه بوده و جنبش عظیم ضد جهانی سازی و
نئولیبرالیسم را در سرتاسر جهان سبب گردیده و رویکردی نیرومند و گسترده
به چپ در سراسر جهان را شکل داده است ، که بویژه در آمریکای لاتین با
توجه به سنت های مبارزاتی و تاریخی ویژه این منطقه ، با استقبال گسترده
ای از سوی طبقه کارگر و توده های مردم مواجه شده و در دهه های گذشته
منجر به شکل گیری دولت های چپ در برخی از کشورهای این منطقه گردید.
این واقعیت سبب شد تا ادعای عصر پایان تاریخ و جاودانگی لیبرالیسم بیش
از هر زمان دیگری بی اعتباری خود را نشان داده و نظریه پردازان خود را
وادار به پس گرفتن ادعای خود کند.
با برآمد مجدد چپ و این بار در پاردایم چپ آمریکای لاتین ، سرمایه برای
مقابله با آن ناچار می شود نقاب از چهره برافکنده و ماهیت واقعی ضد
دموکراتیک خود را که در زیر هاله ای از ادعاهای حقوق بشری، دموکراسی
خواهی و آزادی خواهی پنهان کرده بود، بار دیگر آشکار کند.
نمی توان نتیجه انتخابات در برزیل را بدون این نگاه و بدون توجه به جهت
گیری ها و مداخلات امپریالیسم آمریکا در این کشور به صورت واقع بینانه
و علمی مورد بررسی قرار داد. تاکید بر خطاهای چپ و رویگردانی مردم از
آنها و روی آوردن به راست افراطی نگاهی بسیار ساده اندیشانه به واقعیت
پیچیده مبارزه طبقاتی و اجتماعی و انتخابات برزیل است که از سوی رسانه
های جریان اصلی تبلیغ و ترویج می شود. حقیقت غیر قابل انکار آن است که
چپ در هر جای جهان و از جمله در برزیل می تواند مرتکب خطاهایی نیز در
مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی با توجه به مداخلات گسترده امپریالیستی
و مقاومت طبقات ارتجاعی در آن جامعه شده باشد، اما تمرکز بر این گونه
خطاها به عنوان دلایل آنچه در برزیل با روی کار آمدن راست افراطی روی
داده است، به معنای چشم فروبستن بر این مداخلات و مقاومت های مخرب و
ارتجاعی خواهد بود. حقیقت آن است که با یک رویکرد سیاسی نئوفاشیسم در
سطح جهان مواجه هستیم، که پس از از بین رفتن اتحاد شوروی و تسلط
بلامنازع نئولیبرالیسم بر جهان ، در صدد تغییر قوانین بازی است.
رویکردی که به روشنی نشان می دهد که با باصطلاح دموکراسی بورژوایی ممکن
است بتوان نهادهای سیاسی حاکمیت چون پارلمان و دولت را به چنگ آورد و
از دست نمایندگان سرمایه خارج کرد ، اما در این چارچوب به هیچ وجه نمی
توان به تثبیت و تحکیم حاکمیت های برآمده از اراده مردم و برنامه ریزی
و اجرای برنامه های مبتنی بر توسعه انسانی پرداخت. نظام سرمایه داری
جهانی که سرمایه داری داخلی هر کشوری نیز جزئی از آن بوده و هماهنگ با
آن عمل می کند، با استفاده از اهرم های سیاسی، مالی، حقوقی، رسانه ای ،
نظامی و...و هر توطئه ای ، تمام تلاش خود را برای ممانعت از روند
دموکراتیزه شدن واقعی حیات سیاسی و توسعه عدالت اجتماعی در کشورهای
مختلف انجام خواهد داد. رویدادهای سیاسی در جهان کنونی نشان می دهند که
نئولیبرالیسم هیچ نسبتی با اندیشه سیاسی لیبرالیسم نداشته و در واقع
زمینه ساز نئوفاشیسم در همه جای جهان است.
سیمای کلی کشور برزیل
جمهوری فدراتیو برزیل بزرگترین و پرجمعیّتترین کشور
آمریکای جنوبی
است. پایتخت آن
برازیلیا
و زبان رسمی آن
پرتغالی
است. برزیل که منطقه وسیعی را بین مرکز آمریکای جنوبی و
اقیانوس اطلس
در بر میگیرد، شرقیترین کشور قارهی آمریکاست و با کشورهای
اروگوئه،
آرژانتین،
پاراگوئه،
بولیوی،
پرو،
کلمبیا،
ونزوئلا،
گویان،
سورینام
و
گویان فرانسه
هممرز است. در حقیقت، برزیل به جز
اکوادور
و
شیلی
با تمامی دیگر کشورهای آمریکای جنوبی مرز مشترک دارد. برزیل محدودهای
وسیع از سواحل شرقی آمریکای جنوبی را اشغال کرده و از شمال به نیمکره
جنوبی کشیده شدهاست.
برزیل دارای زمینهای
کشاورزی
وسیع و جنگلهای استوایی است؛ و با داشتن منابع طبیعی گسترده و نیروی
کاری غنی، قدرتمندترین اقتصاد آمریکای جنوبی است.
برزیل مستعمرهی
پرتغال بود و این کشور تنها کشور قاره آمریکاست که مردم آن به زبان
پرتغالی سخن میگویند. برزیل کشوری چندملیتی است و جمعیت آن متشکل از
نژادهای اروپایی، سرخپوستان آمریکا، آفریقائی و نیز آسیائی است. مذهب
اصلی این کشور
کاتولیک
کلیسای رم است.
عواملی چون اندازه و آب و هوا و منابع طبیعی غنی، این کشور را متمایز
کردهاست. برزیل پنجمین کشور از لحاظ وسعت در جهان بعد از کشورهای
روسیه،
کانادا،
چین
و
آمریکا
است؛ و در
قاره آمریکا
(شمالی و جنوبی) سومین کشور از لحاظ وسعت میباشد. وسعت این کشور
۸٫۵۱۱٫۹۶۵ کیلومتر مربع است که ۵۵٫۴۵۵ کیلومتر آن را آب شامل میشود.
برزیل با در اختیار داشتن بخشهای گسترده و توسعهیافته کشاورزی، معدن،
تولید، خدمات و نیز نیروی کار، دارای تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت
خرید) بیش از سایر کشورهای آمریکای لاتین است و این امر برزیل را تبدیل
به قدرت اقتصادی منطقه کردهاست. برزیل در حال گسترش حضور خود در
بازارهای جهانی است. مهمترین صادرات برزیل را هواپیمای دارای بال
ثابت، قهوه، وسایط نقلیه، سویا، سنگ معدن آهن، آب پرتقال، فولاد،
منسوجات، کفش، گوشت و تجهیزات برقی تشکیل می دهد دادهاست.
بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، برزیل نهمین اقتصاد
بزرگ جهان از نظر برابری قدرت خرید و یازدهمین قدرت اقتصادی جهان از
نظر نرخ داد و ستد بازار است. برزیل دارای اقتصاد متنوع و درآمد متوسط
بوده و نیز دارای تنوع از نظر سطح توسعه یافتگی است. بیشتر بخش صنعتی
این کشور در بخشهای جنوب و جنوب شرقی این کشور تجمع یافتهاست. منطقه
شمال شرقی فقیرترین منطقه برزیل است، اما این منطقه نیز در حال جذب
سرمایهگذاریهای جدید است.
برزیل دارای پیشرفتهترین بخش صنعتی در آمریکای لاتین است. صنایع برزیل
که یک سوم تولید ناخالص داخلی این کشور را به خود اختصاص دادهاست، از
صنایع خودروسازی تا صنایع فولاد، پتروشیمی، رایانه، هواپیما، و نیز
کالاهای مصرفی بادوام را شامل میشود. بخشهای تجاری برزیل و نیز
واحدهای تجاری چندملیتی، سرمایهگذاری گستردهای در تجهیزات و فناوری
جدید در این کشور کردهاند که بخش عمدهی آن از شرکتهای آمریکای شمالی
خریداری شدهاست.
پتروبراس
بزرگترین شرکت نفتی برزیل است. برخی از کانونهای فناوری برزیل در
سائو خوزه دوس کومپوس،
کامپیناس،
سائو کارلوس،
ریودوژانیرو،
کوریتیبا،
پورتو آلگر،
بلو هوریزونته،
رسیف
و
سائوپائولو
واقع شدهاست. فناوری اطلاعات در برزیل یکی از پیشرفتهترین انواع خود
در جهان است. فناوری اطلاعات در برزیل با توجه به بازار داخلی، به
عنوان پیشرو خدمات مالی، صنایع دفاعی، مدیریت ارتباط با مشتری، دولت
الکترونیک، و مراقبت بهداشتی در نظر گرفته میشود.
بریکس (BRICS)
نام گروهی به رهبری قدرتهای اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن
حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو
برزیل،
روسیه،
هند،
چین
و
آفریقای جنوبی
تشکیل شدهاست. در ابتدا نام این گروه
بریک
نام داشت اما پس از پیوستن آفریقای جنوبی، به بریکس تغییر نام یافت.
هرچند اعضای گروه بریکس همگی به غیر از روسیه در ردهی
کشورهای در حال توسعه
یا اقتصادهای در حال ظهور هستند اما عموماً به واسطهی اقتصادهایی با
رشد پرشتاب و فراگیر و نفوذ تأثیرگذار بر امور جهانی و منطقهای از
دیگر کشورها متمایز میشوند. بریکس نمایانگر نیمی از جمعیت جهان است و
۲۸٪ قدرت اقتصادی دنیا را در اختیار دارد.
هو جینتائو،
رئیسجمهور چین معتقد است که گروه کشورهای عضو بریکس، حامی و
ارتقادهندهی وضعیت کشورهای در حال رشد و نیرویی برای حفظ صلح جهانی
هستند.
نمودارهای زیر که از سایت مرجع آماری
www.statista.com
در اینجا ارائه می شوند، تصویر بهتری از سیمای کشور برزیل را ارائه می
دهند.
تولید ناخالص داخلی کشورهای بریکس از سال 2012 تا 2022
( ارقام به میلیارد دلار )
کشورهای بریکس (BRICS
) در چند سال گذشته شاهد رونق اقتصادی بوده و در نتیجه تولید قابل
توجهی را تجربه کرده اند . هر یک از این چهار کشور در سال 2014 یکی از
10 بزرگترین تولید ناخالص داخلی را داشته اند که تولیدی بیش از کشورهای
توسعه یافته مانند کانادا و استرالیا است. نرخ بیکاری در این کشورها،
به استثنای هند، هم کم است. چین، روسیه و برزیل نرخ بیکاری را در حدود
6 درصد یا کمتر در سال 2013 حفظ کردند که نشان میدهد اقتصاد آنها هنوز
برای تولید از قدرت ایجاد اشتغال برای کارگران برخوردار است.
جمعیت برزیل از سال 2012 تا 2022
( ارقام به میلیون نفر)
همانگونه که مشاهده می شود برزیل در سال 2018 در حدود 209 میلیون نفر
جمعیت دارد.
رشد تولید ناخالص داخلی از 2012 تا 2022
(در مقایسه با سال قبل)
برزیل طی یک دهه گذشته تغییرات بزرگی را شاهد بوده است و اکنون یکی از
سریعترین اقتصادهای رو به رشد در این سیاره است. افزایش رشد اقتصادی در
این کشور با توسعهی طبقات اجتماعی و افزایش فاصله طبقاتی و مبارزه
طبقاتی نیز همراه بوده که تاثیر خود را بر سیمای سیاسی این کشور نیز
آشکارا بر جای گذاشته است. رشد گرایشات چپ و روی کارآمدن دولت های چپ
در دههی گذشته در این کشور نشان از تشدید مبارزه طبقاتی در این کشور
دارد.
نرخ بیکاری از 2007 تا 2017
افزایش نرخ بیکاری سال های اخیر ناشی از افزایش نرخ رشد اقتصادی در این
سال هاست که در سیستم سرمایه داری امری متعارف است. در سال 2014 نرخ
بیکاری نزدیک به 5/6 % بوده است.
نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی از سال 2012 تا 2022
نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی یکی از شاخص های مهم اقتصادی در
اقتصادهای ملی است. رقم بدهی در این گزارش
شامل بدهی های دولت، عمومی و شهرداری ها
و بیمه اجتماعی. در سال 2017 برابر 84% از ارزش تولید ناخالص
داخلی این کشور است. این نسبت در برخی از کشورهای اروپایی بیش از دو
برابر تولید ناخالص داخلی آنهاست.
نرخ تورم از سال 2012 تا 2022
نرخ تورم در سال 2017 در این کشور در مقایسه با سال قبل 45/3% بوده که
در بین کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه رقمی آشکارا پایین است.
تراز تجاری برزیل از 2007 تا 2017
(ارقام به میلیارد دلار آمریکا)
برزیل در سال 2017 از مازاد تجاری معادل 60 میلیارد دلار آمریکا
برخوردار است.
شرکای تجاری برزیل (واردات از کشورها)
همانگونه که مشاهده میشود برزرگترین شریک تجاری برزیل در سال 2017 چین
با 18% است و پس از آن آمریکا با 7/16% در ردهی دوم قرار میگیرد.
صادرات تجاری برزیل (صادرات به کشورها)
باز هم چین به عنوان بزرگترین مشتری محصولات صادراتی برزیل بوده و
نزدیک به 22% از صادرات برزیل به چین است و پس از آن آمریکا در ردهی
دوم با 5/12% قرار دارد.
شاخص فضای کسب و کار از آگوست 2017 تا آگوست 2018
رقم 50 برای این شاخص طبیعی محسوب میشود و مشاهده میشود که طی دورهی
یک سالهی مورد بررسی این شاخص در برزیل اساساً بالاتر از 50 بوده که
نمایانگر یک فضای خوشبینانه برای کسب و کار است. در اوت 2018 نیز بر
اساس گزارش مجلهی کسب و کار این شاخص برای برزیل برابر 3/53 بوده است.
وقتی قرار است در بارهی انتخابات برزیل سخنی گفته شود ، باید توجه شود
از کشوری با این پتانسیل اقتصادی و سیاسی و اهمیت و نقش مهم آن در
اقتصاد بین المللی سخن گفته می شود. از این منظر انتخابات برزیل به
عنوان یکی از مقتدرترین اقتصادهای جهانی که در دههی گذشته عملا در
تلاش برای ادارهی اقتصاد خود با نوعی جهت گیری چپ و مردمی بوده است ،
به شدت مورد توجه توجه قرار می گیرد. بدیهی است که کشوری مانند آمریکا
در همسایگی این کشور مهم نه به تحولات سیاسی داخلی و سمتگیریهای
سیاست خارجی آن بیتفاوت است و نه به جهتگیریهای اقتصادی و اجتماعی
آن. بنابراین بر اساس تجربه تاریخی و مداخلات متعدد در کشورهای مختلف
بویژه در کشورهای آمریکای لاتین ، طبیعی است که در صدد هر نوع مداخله
در این کشور برای هدایت آن در مسیر منافع خود باشد. بویژه در شرایطی که
دولت راست افراطی ترامپ در آمریکا حکومت میکند، این مداخلات دلیل
بسیار نیرومندتری نیز خواهد داشت.
برزیل با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک و پتانسیل های اقتصادی خود در صورتی
که یک مسیر رشد اقتصادی مستقل و ملی را تجربه کند، از این ظرفیت
برخوردار است که چیزی شبیه به کابوس چین را برای ایالات متحده آمریکا
بازتولید کند. بویژه با نقشی که در کشورهای بریکس در کنار چین، روسیه،
هند و آفریقای جنوبی میتواند در ایجاد قطب اقتصادی جدیدی در جهان ایفا
کند. بسیار کمتر از اینها برای مداخله آمریکا در این کشور کافی است. با
توجه به جهات مختلف می توان تصور کرد که اهمیت برزیل برای آمریکا در آن
منطقه چندان کمتر از ایران در خاورمیانه ، روسیه در شرق اروپا و چین در
شرق آسیا نباشد.
بولسونارو کیست و به دنبال چیست؟
جایر بولسونارو در دور نهایی انتخابات، ریاست جمهوری برزیل را به دست
آورد. بولسونارو 55 درصد رأی را به دست آورد، و نمایندهی
حزب کارگران فرناندو هاداد را شکست داد.
بولسونارو با مداخلهی پیشرفتهی امپریالیستی و هماهنگ شده توسط ایالات
متحده در اتحاد با جناح راست در برزیل پیروز شده است. این اقدام
مداخلهی امپریالیستی در راستای برنامه های سرمایه داری جهانی برای
نابود کردن چپ صورت گرفت – اقداماتی که از کودتای پارلمانی علیه دیلما
روسف در سال 2016 و سپس محکومیت لولا دا سیلوا در اوایل امسال(2018)
آغاز شد. استیو بنیون، مشاور ارشد سابق ترامپ، مشاور کمپین بولسوونارو
بود و میلیون ها دلار از طرف سرمایه گذاری بین المللی برای انتشار
اخبار تحریک آمیز و ارتجاعی ساختگی و تهمت های فتنه جویانه علیه حزب
کارگران در مقیاس یک سونامی صرف شد.
بخش هایی از لیبرال ها تلاش کرده اند که شخصیت واقعی بولسونارو را با
ایجاد یک طبقهی قلابی از "مردان / زنان قوی "، "پوپولیست" و غیره
مغشوش کنند. بنابراین ادعا می شود که بولسونارو بخشی از "موجی" از
رهبران چون ترامپ ، پوتین و... و یک "ملی گرای برزیلی" است. ایجاد این
طبقهی جعلی با هدف مخفی کردن این واقعیت است که بولسونارو در واقع یک
عروسک کاملاً در اختیار ایالات متحده است که هدفش وابسته کردن کامل
برزیل به ایالات متحده است در حالی که رهبرانی مانند پوتین و غیره تلاش
کردند تا مانع اعمال نفوذ و مداخله سیاسی آمریکا در کشور هایشان شوند.
بولسونارو به هیچ وجه یک "ناسیونالیست برزیلی" نیست؛ او به عنوان یک
پیرو رژیم ایالات متحدهی
آمریکا
در برزیل بوده و بیش از همه دیکتاتوری نظامی برزیل را که گروگان محض
ایالات متحده بود، ستایش می کند .
پیروزی بولسونارو یکی از بزرگترین شکست ها و شاید بزرگترین شکست
ژئوپلتیک چپ در 20 سال گذشته یعنی از زمان انتخاب هوگو چاوز در سال
1998 که منجر به پیشرفت عظیمی برای چپ در سراسر آمریکای لاتین شد، است.
اکنون دونالد ترامپ یک عروسک را به عنوان رئیس جمهور در پنجمین کشور
بزرگ جهان و هشتمین اقتصاد بزرگ جهان معرفی خواهد کرد. ترامپ می خواهد
از بولسونارو به عنوان ابزاری برای تهاجم به چپ در سراسر آمریکای لاتین
به ویژه دولت های چپ در ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه، بولیوی و مکزیک
استفاده کند. مداخله نظامی برای سرنگونی دولت سوسیالیست مادورو در
ونزوئلا به یک احتمال بسیار جدی تبدیل شده است. ترامپ همچنین می خواهد
از بولسونارو به عنوان دست نشاندهی خود در صحنهی جهانی استفاده کند -
از شرکت در جنگ سیاسی و اقتصادی ایالات متحده در برابر چین گرفته تا از
ریل خارج کردن مبارزهی بینالمللی برای جلوگیری از فرار آمریکا از
مسئولیت خود در برابر تغییرات اقلیمی و.... استفاده کند.
طبقهی کارگر و ستمدیدگان در برزیل در وضعیت بسیار خطرناکی قرار گرفته
اند. بولسونارو هفته گذشته تهدید وحشیانه ای را مطرح کرد مبنی بر
اینکه او چپ را در برزیل از میان برمی دارد . وی بی وقفه موجی شدیدی از
خشونت و حملات به چپ، زنان، دگرباشان ، سیاه پوستان و روزنامه نگاران
را ترویج کرده است. او طرح های خود برای تقویت و نهادینه کردن این
خشونت را از طریق تقویت ارتش و پلیس مشخص کرده است.
نیروهای چپ و پیشرو برزیل به طور فزاینده در سطح وسیعی به حمایت و
همبستگی بین المللی نیاز دارند. در سراسر جهان، دولت های مترقی، احزاب
سیاسی، سیاستمداران، اتحادیه های کارگری، شخصیت های اجتماعی و افراد
مشهور، سازمان های زنان، جنبش های مردمی، جنبش های ضد نژادپرستانه،
جنبش ضد جنگ و صلح و جنبش های زیست محیطی باید علیه بولسونارو سخن
بگویند و از حقوق بشر ، دموکراسی و پیشرفت اجتماعی دفاع کنند . آنها
همچنین باید تلاش های خود را برای پشتیبانی از تقاضای آزادی لولا دا
سیلوا، زندانی سیاسی را چند برابر کنند. اگر راست برزیل و قوه قضائیه
محافظه کار این کشور در اتحاد با ایالات متحده او را از حضور در سمت
رئیس جمهور منع نکرده بود، بیتردید برندهی انتخابات اخیر برزیل
میشد.
بولسونارو در سال 1955 در سائو پائولو از والدین ایتالیایی تبار متولد
شد و در سالهای 1971 تا 1988 در ارتش خدمت کرد. او در همان زمان بعنوان
یک عضو شورای شهر در ریودوژانیرو برای حزب دموکرات مسیحی انتخاب شد. در
سال 1990، عضو کنگره فدرال از سوی همان حزب شد. از آن زمان به تعدادی
از احزاب سیاسی وابستگی داشته است. او در 22 ژوئیه، او به طور
رسمی به عنوان نامزد ریاست جمهوری حزب لیبرال اجتماعی[2]
انتخاب شد.
رویکرد سیاسی بولسونارو به طور عمده تحریک آمیز و قطبی سازی است
. وی از ژنرال پینوشه ستایش کرد و پشتیبانی اش از شکنجه گران را
اعلام کرد و خواستار آن شد که مخالفان سیاسیای که از وی به عنوان
"ناشایست ترین منتخب در جهان دموکراتیک" سخن میگویند ، مورد ضرب وشتم
قرار گیرند. او جریان راست را به سرمایه گذاری در آمریکای لاتین فرا
میخواند. او خود را به عنوان یک دونالد ترامپ گرمسیری رنگ میکند : یک
جنگجوی با ایمان جنگ های صلیبی که مدافع آزادی اسلحه و ضد بنیادگرایی،
که بر روی "تخلیه باتلاق"[3]
و جلوگیری از جرایم خشونت آمیز متمرکز است !
او در راس درخواست های مکرر برای بازگشت به دیکتاتوری، به همان اندازه
نیز حملات تحریک آمیز به زنان، سیاه پوستان، افراد همجنسگرا، خارجی
ها و جوامع بومی را سبب شده است و به همین دلیل در اوایل سال جاری توسط
دادستان کل متهم به ترویج نفرت شد.
مورخ برزیلی هلویا ستارلینگ میگوید که او بویژه از گرایش های
اقتدارگرایانهی بولسونارو و برنامه اش برای تضعیف قوانین کنترل اسلحه
برآشفته است او می گوید :" اگر او واقعاً اجازه دهد که مردم مسلح شوند،
این کشور تبدیل به غرب وحشی میشود."
وی در یکی از برنامه های پیش از انتخابات اصرار داشت که "ما بر همه،
حتی خدایان، حکومت خواهیم کرد." ،"بیایید برزیل را با هم عوض کنیم."
برزیل مترقی که با ظهور سیاستمدار طرفدار شکنجه که طرفداران و نزدیکانش
مایل به پوشیدن لباسهایی با تصاویری از تفنگ و اسلحه هستند، به این
روند تن نخواهد داد.
ثریا دِ سوزا
یک وکیل 56 ساله که در یک مدرسه در محله سانتا
ترزای ریو رای خود را به صندوق انداخته است، گفت: برزیل با یک انتخاب
جدی به نام "دموکراسی یا فاشیسم" مواجه است.
قصاب 56 ساله ای از شهری که رئیس جمهور لولا در آن متولد شده است ، می
گوید: "این حتی از آن شیطان کوچک در ایالات متحده هم بدتر خواهد بود.
... او فقط می خواهد مردم را بکشد. تنها چیزی که او دوست دارد، اسلحه
است."
حقایق دردناک پشت پردهی برنده شدن بولسونارو در انتخابات برزیل
با توجه به تصویری که از سیمای چپ ارائه شد و تجربه تاریخی دولت های چپ
در این کشور ، مهم است که به این پرسش که چرا مردم برزیل در انتخابات
اخیر یک نئوفاشیست را انتخاب کردند؟ اندیشیده شود. اگر اطلاعات خود را
از روزنامه ها دریافت کنیم، ممکن است فکر کنیم که این اتفاق از آن رو
افتاده است که ترس برزیلیها از افزایش نرخ خشونت یا افزایش فساد ،
دلیل این انتخاب آنها بوده است.
اگر چه برزیل شاهد افزایش 14 درصدی قتل در سال های بین 2006 و 2016
بوده است، این نسبت در سائو پائولو با کاهش 46 درصدی روبرو بوده است که
در مقایسه با سال های 2000 تا 2006 حتی بیشتر نیز هست. نرخ قتل در شهر
سائوپائولو از 60 در 100،000 در سال 2000 به 7/7 در سال 2017 رسیده است
که به طور قابل توجهی پایین تر از شهرهای بزرگ آمریکا است.
همچنین میزان قتل در ایالات متحده نیز در همان دوره از 26 در 100،000
به 5/9 کاهش یافت. با اینکه درسال 2017 در سطح کشور در ایالات متحده
میزان قتل اندکی افزایش داشت، اما در شهر سائوپولو 15% کاهش یافته است.
در مورد شهر ریودوژانیرو نیز که 67% از رای دهندگان از بولسنارو حمایت
کردند، نیز همین ادعا می شود. در سال
2002 در ریودوژانیرو نرخ قتل 60 در 100،000 بود. این نرخ تا سال 2010
به 26 در 100،000 کاهش یافت.اما دوباره شروع به افزایش کرد و در
سال 2017 به حدود 37 در 100000 رسید که آمار نگران کننده ای است اما نه
در حد ایالات خشن در برزیل. ریو دارای یک
محیط سیاسی و جنایی منحصر به فرد است. به عنوان مثال، گزارش عفو بین
الملل نشان می دهد که 25 درصد از تمام قتل هایی که در سال گذشته در ریو
دو ژانیرو صورت گرفت، توسط افسران پلیس انجام شده است.
اگر میزان قتل در برزیل در 15 سال گذشته در ریو و سائو پائولو کاهش
چشمگیری داشته است، چرا برزیل بیشترین میزان قتل در سال گذشته را تجربه
کرد؟ یکی از دلایل این است که 6 ایالت از 10 مورد خشونت آمیز ترین
ایالتهای برزیل در شمال شرقی این کشور یعنی منطقه ای که فرناندو
هاداد ، بولسنارو را در همه ایالتها شکست داد، قرار دارند. به عنوان
مثال در کیارا (
Ceará)
که میزان قتل 8 برابر بیشتر از سائوپائولو است، فرناندو هاداد 71 درصد
از آرا را دریافت کرد.
آیا ترس از خشونت دلیل انتخاب بولسنارو توسط مردم در سائوپائولو بود
یا ترس از تهدید به خشونت به دلیل اینکه ساکنان شمال شرقی هاداد را
انتخاب کردند ؟ باید با آن درست روبرو شد . همه از خشونت می ترسند اما
اگر 25 درصد آرا برای یک نامزد "ضد خشونت" از یک منطقهی برزیل که
دارای نرخ جرمی قابل مقایسه با مکانهای اروپا یا کاناداست، باشد، می
توان نتیجه گرفت که هرکدام از آرای رای دهندگان ممکن است دستکاری شده
یا مسائل مهم دیگری در بین باشد .
رسانه های راست و جریان اصلی به دروغ این باور را ترویج می کنند که
چپها تنها کاری که می کنند، فساد را افزایش می دهند.
دلیل دیگری که معمولا برای حمایت از بولسونارو ذکر شده است، ناامیدی
مردم برزیل در برابر فساد است که طی پنج سال گذشته تقریبا به طور
انحصاری در رسانه های ملی و بین المللی با نام حزب کارگران برزیل همراه
بوده است. حقیقت آن است که رئیس جمهور دیلما روسف هرگز برای غنی سازی
شخصی از طریق فساد اقدامی انجام نداد. در واقع، او خودش قربانی فساد
است. دلیل متهم شدن او به فساد در واقع یک اتهام غیر مجرمانه و در واقع
یک تخلف بودجهای بود که به طور سیستماتیک توسط تمام رهبران تمام سطوح
دولت برزیل انجام می شد و یک هفته پس از آنکه او از مقام خود برکنار
شد، قانونی شد. پس از آن هم آشکار شد که اعضای کنگره برای رأی دادن به
اعلام جرم او رشوه گرفته بودند.
لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا که به طور کلی مردی به اندازه کافی مقتدر
بود تا مانع خصوصی سازی ذخایر نفتی عظیم برزیل شود، متهم به اتهاماتی
مانند «اقدامات نامشخص فساد» در ارتباط با یک آپارتمان شده بود که
دادگاه قادر به اثبات آن نبود، با این وجود او را قبل از اینکه پرونده
اش فرآیند استیناف خود را طی کند، دستگیر کردند و به زندان انداختند.
او را در حرکت سازمان یافته ای که گلن گرین والد[5]
میگوید که به وضوح برای ممانعت از شرکت او در انتخابات ریاست جمهوری
در این سال برنامه ریزی شده بود، از سر راه برداشتند.
به همین ترتیب، فرناندو هاداد نیز زمانی که سرجیو مورو قاضی و
دادستانیِ تحت حمایت ایالات متحده به طور غیرقانونی در طول دورهی
انتخابات گواهی درخواست معاملهی ارزان را در اختیار مطبوعات گذاشته و
ادعا کردند که او در یک رسوایی فساد دست داشته است، علی رغم این که این
گواهی قبلا توسط دفتر دادستان عمومی رد شده بود،. قربانی اتهام فساد
شد.
از طرف دیگر جایر بولسونارو برنده انتخابات را داریم که 25 سال را در
پیوستگی و ارتباط تنگاتنگ با فاسدترین حزب سیاسی در برزیل ،حزب باصطلاح
پیشرو[6]
به رهبری فاسدترین سیاستمدار تاریخ برزیل پائولو مالوف که در فهرست تحت
تعقیب اینترپل است و نمی تواند از برزیل خارج شود و در صورت خروج
دستگیر خواهد شد، همکاری کرده است. بعلاوه بولسونارو در حال حاضر هم از
سیاستمداران فاسد برای کمک به اجرای حکومت خود دعوت کرده است. این نام
ها عبارتند از :
آلبرتو فراگا[7]
عضو کنگره از حزب دموکرات و فروشندهی صنایع تسلیحاتی که بولسونارو از
او برای هدایت جناحش در کنگره دعوت به عمل آورد. فراگا سه هفته قبل از
انتخابات دور اول در سپتامبر 2018 بعد از اینکه به اتهام دریافت رشوه
از یک شرکت اتوبوسرانی دستگیر شد، به 4 سال حبس تعلیقی محکوم شد.
عضو کنگره ، اونیکس لازارونی
[8] که قبلا به عنوان رئیس
ستاد بولسونارو تایید شده بود، پذیرفته است که از شرکت بسته بندی گوشت
JBS
برای شرکت در یک صندوق غیرقانونی مبارزه با مواد مخدر در سال 2017 رشوه
گرفته است.
عضو کنگره، پادرنی آولینو[9]
از حزب دموکرات که در سال 2016 به اتهام پرداخت میلیون ها دلار بالاتر
از نرخ بازار برای مبلغ معامله جهت اجاره ساختمان ها به دوستانش محکوم
شده بود و از مبلمان مدرسه زمانی که وزیر آموزش و پرورش در مانوس[10]
بود، استفاده کرده بود.
4) پائولو گوئدس[11]
اقتصاددان پول گرای تحصیل کرده دانشگاه شیکاگو و مدافع سابق آگوستو
پینوشه است. بولسونارو او را به عنوان وزیر اقتصاد خود دعوت کرده است،
حتی او در حال حاضر توسط دفتر دادستانی مورد تحقیق قرار دارد که می
خواهد بداند چگونه در طول شش سال که سرمایه گذاری های بازنشستگی را
مدیریت می کرد، موفق به جابه جایی یک میلیارد دلار شده است.
چطور می شود بولسونارو به عنوان نامزدی که کارنامه اش و شرایط کنونیاش
اینچنین با نمادهای فساد و خشونت در هم آمیخته است، پرچمدار مبارزه با
فساد و خشونت می شود و چگونه می شود که چنین شخصی در انتخابات پیروز می
شود؟ واقعیت این است که انتخابات نه عادلانه بود و نه آزاد. این نتیجۀ
یک مبارزه متقلبانهی گستردهای بود که توسط دولت ایالات متحده، ارتش
برزیل و قوهی قضائیه حمایت شده بود تا اطمینان حاصل کند که خصوصیسازی
بزرگترین ذخایر نفتی فراساحل که توسط دولت کودتایی میشل تِمِر اجرا شده
بود، تداوم یافته و دسترسی ارتش آمریکا به پایگاه های برزیلی برای
احتمال دستیابی به نفت ونزوئلا در آینده تاًمین گردد. بررسی میدانی
رویدادهای برزیل نشان می دهند که رخدادهای زیر نسبت به خشونت و فساد،
تأثیر بسزایی بر پیروزی بولسونارو داشتند :
1)
یک عملیات مشترک حاکمیت ایالات متحده و برزیل، نامزد پیشرو لوییز
ایناچیو لولا دا سیلوا را که وعده داده بود روند خصوصی سازی نفتی را
برگرداند و مجددا منافع دولتی نفت را به بهداشت عمومی و آموزش و پرورش
تخصیص دهد ، زندانی کرد. او به اتهام تقلب و تبانی در یک معامله قبل از
پایان روند بازجوییاش و بدون هیچ مدرک مستندی و تنها براساس یک شهادت
بوسیله یک مجرم محکوم شده به اتهام قاچاق مواد مخدر در ازای وعدهی
کاهش حکم و نگهداری جزئی در زندان، زندانی شد.
2)
لولا اعلام کرد که به هر حال به عنوان حق خود مطابق با قوانین برزیل و
بین المللی به عنوان رئیس جمهور اقدام به شرکت در انتخابات میکند.
دادگاه انتخاباتی به 1400 نامزد ریاست جمهوری با مسائل حقوقی مشابه
مجوز داد، اما آنها لولا را مستثنا کردند. او در همهی نظرسنجی های
انتخاباتی و از پشت میله ها نیز با حمایت بیشتری نسبت به تمام
کاندیداهای دیگر و دو برابر حمایت بولسنارو به رهبری هوادران خود می
پرداخت، به همین دلیل بود که آنها بر آن شدند تا مردی را که به راحتی
قادر به شکست دادن فاشیسم بود، از ادامه راه بازداشته و مانع از شرکت
او در انتخابات شوند.
3)
کمیتهی حقوق بشر سازمان ملل متحد حکمی برای حکومت برزیل صادر کرد تا
اجازه دهد لولا بتواند به دفترش برود. برزیل امضا کنندهی پروتکل
سازمان ملل متحد برای حقوق مدنی و سیاسی است و طبق مصوبهی شماره
311/2009 برای این کشور احکام شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد
[12] از نظر قانونی لازمالاجراست .
دادگاه عالی انتخابات، قوانین برزیل را نقض کرد و هنگامی که مانع شرکت
لولا در انتخابات شد، اجرای حکم سازمان ملل را نیز نادیده گرفت.
4)
با اینکه مسئلهی نقض حقوق بشر در این مورد بسیار روشن است، ولی صدای
مدعیان حقق بشری شیفتهی غرب و دموکراسی و حقوق بشر آمریکایی و رسانه
های جریان اصلی در خدمت سرمایه برای محکومیت این انتخابات غیر قانونی
برزیل هیچگاه شنیده نمی شود. همانطور که هیچگاه تصویر درستی از دامنه و
عمق جنایات به قول خود "ائتلاف به رهبری عربستان" و با هماهنگی آمریکا
و اسرائیل در یمن یا تروریستهای داعشی و .... و حامیان غربی –عربی و
منطقه ای آنها در سوریه ارائه نمی کنند.
5)
در کشوری که خبرنگاران تلویزیونی آن برای مصاحبه با قاچاقچیان مواد
مخدر و قاتلان مردم به طور منظم وارد زندان ها می شوند، دادگاه ها لولا
را از صحبت با روزنامه نگاران محروم میکنند، و به طور غیرقانونی او را
از اطلاع رسانی به مردم ، مبنی بر اینکه باید در انتخابات علیه فاشیسم
رای دهند، باز می دارند .
6)
3/3 میلیون رای دهنده که اکثر آنها از فقرا بودند و در شمال شرقی -که
بر اساس مردم شناسی (دموگرافی) بیشترشان از حزب دگرگونی (یک حزب سیاسی
چپ سوسیال دموکرات در برزیل) پشتیبانی می کردند - از دو هفته قبل از
انتخابات از لیست های انتخاباتی[13]
پاکسازی شد.
7)
پس از شکلگیری جریان حمایت از بولسونارو در دور اول انتخابات،
روزنامهی فویا د سائو پائولو[14]
افشا کرد که کمپینی از یک صندوق سیاه غیرقانونی که با پرداخت
مبلغ نزدیک به 4 میلیون دلار از سوی هر یک از صدها نفر از تجار و
بازرگانان برای استخدام شرکتهای فنآوری اطلاعات جهت دستیابی
غیرقانونی به اطلاعات شخصی کاربران از برنامه کاربردی (اپلیکشن ) و
رسانهی اجتماعی واتس آپ (WhatsApp)
تشکیل شد. براساس این مقاله، این برای ایجاد هزاران گروه هدفمند از
جمعیت شناخته شده استفاده کرده و این گروهها دائماً با دروغ و تهمت
علیه حزب سیاسی چپ سوسال دموکرات برزیل(
(PT
بمباران می شوند. این دروغها عمدتاً بر مبنای ترس و وحشت در مورد
خشونت و فساد نیست، بلکه بر عکس در بارهی آن است که حزب
PT
توسط منحرفان جنسی هدایت می شود که می خواهند بچه های همه را همجنس گرا
کنند. پس از آنکه رزا وبر
[15] عضو دادگاه عالی انتخابات از سوی
حاميان بولسونارو تهديد به مرگ شد و جلسه ای با ژنرال سرجیو اچگوین
حامی بولسونارو برگزار کرد، تحت فشارها و ارعاب آنها تصميم گرفت تا
تحقيقات در مورد تخلفات آنها را تا پايان دورهی انتخابات متوقف کند.
سرمایه بینالمللی و دولت آمریکا در حال حاضر دقیقاً همان چیزی را که
میخواهند، در برزیل بهدست آوردهاند. تمام منابع طبیعی برای بهره
برداری از سرمایه خارجی گشوده می شوند. ارتش آمريکا قادر خواهد بود از
پایگاه پرتاب موشک آلکانتارا به عنوان پرتاب براي تهاجم به ونزوئلا
استفاده کند. شركت برزیل در بریکس در نطفه خفه شده است و شرکت های نفتی
ایالات متحده در نفت برزیل شنا می كنند. صرفنظر از مداخله ایالات متحده
و نهادهای آن، این رویدادها با الگوی مداخلات ایالات متحده در آمریکای
لاتین در طی 100 سال گذشته انطباق دارد. اگر واقعا کسی علاقمند به شکست
دادن فاشیسم هست، مهم است که از رویکرد عامیانه فراتر رفته و سعی کند
تا بازیگران واقعی در بازی را آنچنان مورد شناسایی قرار دهد که بتوان
با آنها مقابله کرد. به منظور انجام این کار، باید از این ایده فراتر
رفت که برزیل در یک خلاء ژئوپولیتیک عمل میکند و اینکه برای بازگشت به
نئوفاشیسم که قبلا با پشتیبانی گستردهی دولت ایالات متحده از سال های
1964 تا 1985 برقرار شده بود، را می توان به روشنی در فضای سیاسی
برزیل از سوی راست های داخلی و حامیان آمریکایی آنها مشاهده نمود.
جمع بندی
جامعه برزیل در سال 2018 انتخاب بین دموکراسی و فاشیسم ، تحت مداخله
سرمایه داری جهانی و نئولیبرالیسم به نمایندگی امپریالیسم آمریکا و
ارتجاع داخلی برزیل ، جای دموکراسی را به فاشیسم داد.
این انتخابات باردیگر نشان داد که با استفاده از دموکراسی جوامع
سرمایهداری اگر چه ممکن است بتوان به تصرف نهادهای سیاسی حاکمیتی چون
دولت و پارلمان دست یافت اما تحکیم و تثبیت دموکراسی در فضای دموکراسی
بورژوایی که در آن سرمایهداری از امکانات مختلف مالی، سیاسی، حقوقی،
رسانهای و تبلیغی، نظامی و ... برخوردار است، حاکمیت برآمده از جنبش
های مردمی را در معرض یک مسابقهی نابرابر قرار میدهد که از یک سو
ممکن است تحت فشارهای بسیار زیاد ارتجاع داخلی و خارجی دست به اشتباهات
بزند و از سوی دیگر به راحتی بازی انتخابات را به رقبای برخوردار از
امکانات گسترده ببازد. بر این اساس چپ و نیروهای مترقی پس از رسیدن به
قدرت با قوانین جاری دموکراسی بورژوایی باید اقدام به تغییرات جدی در
ساختار و نهادهای قدرت و تغییر قانون اساسی نمایند.
این انتخابات نشان داد که نقش رسانهها در روند تحولات سیاسی امروز
جهان تا چه اندازه تاثیرات تعیینکننده دارد. و حضور موفق و فعال و با
برنامه در این فضا، به دست گرفتن آن و اعمال هژمونی نظری و سیاسی در
این فضا تا چه اندازه میتواند به توازن قوای سیاسی به نفع جنبشهای
تودهای و ضددیکتاتوری کمک کند.
این انتخابات همچنین نشان داد که مبارزه با فساد در سیستم های سیاسی
دموکراتیک و ایجاد سازوکارهای نظارت مردمی برای دیدهبانی فعالیتهای
اقتصادی و تعاملات و نوع تصمیمگیریهای مدیریتی و اقتصادی از چه
حساسیت بالایی برخوردار است و چگونه ارتجاع در صدد است تا با استفاده
از قدرت رسانهای خود از کژرویها، کاستیها ، سهلانگاریها و
اشتباهات و... حاکمیتهای مردمی بیشترین بهرهبرداریهای مخرب را برای
طرح اتهامات دروغین و مخرب علیه این دولتها بکند .
این انتخابات همچنین نشان داد که راه سومی وجود ندارد . یا دموکراسی و
مسیر توسعهی اقتصادی و اجتماعی انسانمحور و عادلانه ، یا نئولیبرایسم
و فاشیسم. تصور چهرهای انسانی از سرمایهداری با پایبندی به ارزشهای
دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و... در چارچوب سیستم سرمایهداری بویژه
برای کشورهای پیرامونی سرابی بیش نیست.
با این وجود شواهد مرتبط با صف بندی طبقاتی و سیاسی موجود در برزیل
حاکی از آن است که چپ و تودهی مردم از این شکست تاریخی درس خواهند
گرفت و مانع از تحکیم حاکمیت فاشیسم در برزیل خواهند شد. جامعهی برزیل
آرام آرام از شوک این رویداد تاسف بار خارج میشود و تردید نباید کرد
که حزب کارگران برزیل درسهای مهمی را از این شکست مقطعی خواهد گرفت و
چه بسا باید منتظر تغییرات جدی در برخی جنبههای فکری و ایدئولوژیک
آنها در ارتباط با مبارزهی اجتماعی بویژه در جهت نزدیکی با مارکسیسم
انقلابی و لنینیسم بود. توده های مردم نیز بهزودی با مواجهشدن با
چهرهی عریان و فاشیستی نئولیبرالیسم خواهند فهمید که چه فرصت تاریخی
مهمی را در انتخابات از دست دادهاند.
حاکمیت نئوفاشیستهای نئولیبرال را باید به مثابهی آغاز پایان آنها
دانست. دلیل آن روشن است . آنها قادر به ارائهی هیچ گونه پاسخ
راهگشایی برای بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیش روی جامعهی
برزیل نخواهند بود. چپ برزیل خود را برای بازپسگیری ماشین دولتی آماده
میکند. اما باید دید این بار برای حفظ آن چه تدابیری خواهد اندیشید.
21 آبان 97
منابع :
https://goo.gl/hRLhpJ
https://www.statista.com/topics/1537/brazil/
https://goo.gl/cq4mGx
https://goo.gl/J2cvk1
https://goo.gl/USmbsg
https://www3.nd.edu/~undpress/excerpts/P03064-ex.pdf
|