فریبرز مسعودی
به تازگی اعلام شد که استعفای دکتر نیلی از سمت دستیاری رییس جمهور از
سوی روحانی پذیرفته شده است. استعفایی که گویا بی ارتباط با انتقاد
شدید و بی سابقه روحانی از سیاستهای اقتصادی (به ویژه در زمینه
دستکاری در نرخ ارز در ماههای اخیر) برخی از اقتصاددانان ملانقطی که
چیزی از زیر و بم اقتصاد نمیدانند نبوده است. شاید این برای نخستین
بار باشد که سیاستهای فاجعه آمیز اقتصاددانان نولیبرال در سالهای
اخیر از سوی مقامهای رسمی کشور وبه ویژه در سطح عالی از تریبونهای
رسمی مورد انتقاد قرار میگیرد.
درست
در چنین بازهای حکم اعدام سلطان سکه و همدست وی اجرا و خبر آن به طور
رسمی منتشر میشود. این دو رویداد که خبر یکی از آنها به سرعت در
رسانهها بازتاب یافت ولی اولی در لابلای خبرها گم شد، پیام مهمی برای
جامعهای که گذران زندگی روزمره آن در اثر سیاستهای اقتصادی غلط و
شوکهای وارد شده به آن تحت آموزههای این گونه اقتصاددانان و سودورزی
افرادی چون سلطان سکه آسیب جدی دیده و به مخاطره افتاده است دارد.
ریشه یابی وجود فساد و پایداری آن در جامعه ایران نیاز به واکاوی ژرف
تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی دارد که جای آن در این نوشتار نیست.
اقتصاددانان و تاریخ نگاران معاصر ایرانی و غربی در این زمینه
پژوهشهای فراوانی انجام داده اند که البته همگی به نتیجههای یکسانی
دست نیافتهاند اما اغلب بر این نکته اشتراک نظر دارند که در ایران
برخلاف اروپا "ریشه ثروت در قدرت است" از این رو پس از رویداد انقلاب
بهمن 57 سیاستمداران و کنشگران سیاسی تاکید داشتند که چینش سیاسی دولت
و حاکمان به گونه ای باشد که قدرت چرخشی باشد و در یک جا متمرکز نشود،
به همین منظور با نظام سیاسی ریاست جمهوری مخالفت شد و به جای آن مجلس
در صدر نشانده شد. انقلاب 57 اگرچه نظام سیاسی شاهی را در ایران
برافکند اما بر همگان آشکار است که ایجاد دگرگونی در ریشههای اقتصادی
آن هم در جامعه ایرانی که از یک سو به شدت با سنتها در آمیخته و از
سوی دیگر با منافع و مطامع انحصارهای سرمایهداری جهانی روبروست بسیار
دشوار و نیازمند عزم آهنین عمومی و دانش پیچیده و مشارکت سیاسی گسترده
مردم است. دوران جنگ 8 ساله و تحریمهای گسترده و ظالمانه غرب علیه
ایران موقعیتهایی فراهم آورد که به تدریج سرمایههای انباشت شده در
این دوره به دنبال مفری برای تاثیرگذاری بر اقتصاد ایران و سیاستگذاری
اقتصادی باشند. زمینه سازیها برای حضور این بخش از سرمایههای انباشت
شده دوره جنگ که بخشی نیز به جا مانده از دوران پیش از انقلاب بود در
کنار پیشینه تاریخی اقتصاد رانتیر ایران، موجب گسترش رسمی سیاستهای
توزیع رانت و رانت خواری شد.
مروری بر تاریخ سی ساله ایران پس از جنگ نشان میدهد در هر دوره که
دستکاری در نرخ ارز و تعدیل اقتصادی به تشویق اقتصاددانهای هم فکر
دکتر نیلی توسط دولت انجام شده جامعه با تنشهای اقتصادی و تکانههای
اجتماعی و سیاسی درگیر شده. و نتیجه دستگیری چند سلطان اختلاس و
اخلالگر اقتصادی و معرفی کسانی به عنوان عامل اصلی فساد و رانت خواری
و برهم زننده نظم اقتصادی بدون توجه به عامل و محرکهای اصلی آن که
همانا سیاستهای آزادسازی اقتصادی، خصوصی سازی و واقعی کردن نرخ ارز
بوده است. فاضل خداد نخستین اختلاس گر تاریخ جمهوری اسلامی که در
ارتباط با اختلاس 123 میلیارد تومانی از بانک صادرات در دهه 70 اعدام
شد، رکوردشکن 3 هزار میلیارد تومانیبعدی مه آفرید امیرخسروی که در یک
دهه بعد اعدام شد، و به همین ترتیب اختلاس گران و فاسدهای دیگری چون
خاوری و بابک زنجانی و شهرام جزایری که هر یکی روی دست دیگری بلند
میشوند و ادامه این رکورد شکنی در اختلاس و فساد تا سالهای اخیر
همیشه همزمان با اجرای سیاستهای شوک درمانی توسط اقتصاددانان شیفته
بازار آزاد و دست نامریی آدام اسمیت بوده است.
آدام اسمیت و سیاست کردن قصاب و نانوا
از آدام اسمیت اقتصاددان محبوب نولیبرالها جمله ای نقل میشود به این
مضمون که "حس خیرخواهی و انسان دوستی قصاب و نانوا نیست که غذای ما را
تامین میکنند، برعکس این ناشی از حس خودخواهی آنهاست!" نولیبرالها
در ادامه این گونه استدلال میکنند که باید از حس سودجویی و خودخواهی
انسانها آموخت که این ویژگی اصلی آدمهاست و میتوان با استفاده از
این ویژگی انسانها و سپردن همه چیز به دست سازو کار بازار (یا همان
دست نامریی بازار ) وضعیت همگان را بهبود بخشید!
در برابر این افسانه در ایران خود ما از دوره شاه عباس نقل میشود که
چگونه وی کبابی و نانوا را به جرم کم فروشی سیاست میکند و در میدان
شهر آن کبابی را به سیخ کشیده کباب میکند و نانوا را در تنور
میسوزاند که درس عبرتی باشد تا سودجویان و طمع ورزان بر توسن حرص و آز
خود افسار بزنند! حکایت مدیریت اقتصادی شاه عباسی البته منسوخ شده و به
تاریخ پیوسته است اما حکایت آدام اسمیت نیز که دست کمی از داستان سیاست
کردن نانوا و قصاب ندارد به طرز شگرفی ساده لوحانه و تاریخ مصرف آن در
همان سالهای اولیه عمر سرمایهداری به پایان رسیده است. شاید بهتر
باشد جناب دکتر نیلی و همفکران وی یک بار برای همیشه مسولیت وضع پیش
آمده برای اوضاع اقتصادی کشور را بپذیرند و به جای دنبال کردن دست
نامریی جناب آدام اسمیت در بازار ناکجاآباد نولیبرالی در روی زمین
کسادی بازار قصاب و نانوا را تماشا کنند و دیگر در پی دست نامریی
نگردند!
نقل از وبلاگ لیشقه