نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2018-08-23

نویدنو  01/06/1397 

 

 

  • شما می توانید از طریق برنامه خود تاثیر مهمی بر روند تشکیل جبهه متحد ضد دیکتاتوری و نیز نزدیکی فعالان چپ در سطحی فراگیر در جهت دنبال نمودن مطالبات عدالتخواهانه و دموکراتیک  طبقه کارگر و سایر زحمتکشان و همه نیروهای مترقی جامعه باشید.

 

یادداشتی بر مفهوم "چپ ملی" در دیدگاه  دکتر مرتضی محیط

نویدنو

برنامه 27 مرداد 97 دکتر مرتضی محیط همانگونه که انتظار می رفت و برابر رویه سال های قبل با توجه به شصت و پنجمین  سالروز کوتای 28 مرداد سال 1332 به این موضوع اختصاص یافت که بخشی از آن که به خاطرات ایشان در ارتباط با رویدادهای کودتا  مرتبط بود، برای مخاطب آشنا بود اما قسمت دیگری از صحبت های ایشان که در آن به تعریف چپ و  چپ ملی اشاره شد، تا اندازه ای جدید (نه کاملاً) بوده و قابل توجه به نظر می رسد. ایشان مطرح کردند که من در آن زمان دانش آموزی  16 ساله و طرفدار دکتر مصدق بودم اما گرایشات چپ نیز داشتم و به عبارتی "چپ ملی" بودم. در همین ارتباط  ایشان تعریفی از چپ به معنای طرفداری از دوزخیان زمین و طرفداری از توده های زحمتکش ارائه دادند و گفتند که آن را از مادربزرگ محترم خود در همان سال های کودکی  و از جمله در پخش شعله زرد میان همسایه ها و از مردم دوستی ایشان آموخته اند. ایشان در ادامه در ارتباط با بررسی رویدادهای سال 32 از عبارت " چپ ملی" استفاده کرده و مطرح کردند که مارکس هم  یک "چپ ملی " و یک "ملی گرای آلمانی سه آتشه " بود چراکه از آلمان در برابر اشغال دانمارک ، مجارستان در برابر اطریش ، لهستان در برابر تزار روس و.... حمایت نمود.

دکتر محیط در ادامه صحبت های خود مطرح کرد که "چپ اگر ملی نباشد، چپ نیست." در همین ارتباط ایشان مطرح کردند کسانی  که شعارهایی چون "کارکران جهان وطن ندارند" و... می دهند، این "دستک و دنبک ها" را به صورتی نامربوط از میان خروارها نوشته مارکس  بیرون می کشند. آقای دکتر محیط این بحث را به کودتای 28 مرداد سال 32 مربوط می کنند و نتیجه می گیرند که "چپ می باید از مصدق دفاع می کرد" ، همانگونه که کمونیستهای چین از سون یات سن  دفاع کردند و البته از چیان کان چک هم دفاع کردند که وطن فروش بود .

ایشان مطابق معمول در نقدی صادقانه از موضع خود در ارتباط با حمایت از دکتر مصدق در سال 32 مطرح می کنند که "من فکر می کردم که واقعا آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی ماموریتش نجات بشریت و کشورهای دیگر از استعمار انگلیس است.من نسبت به آمریکا خوشبین بودم. و این خطایی مهلک و کشنده و نابودگر بود. " ایشان دکتر مصدق را نیز حامل چنین خطایی معرفی کردند.

بخش های دیگر برنامه ایشان در باره کنوانسیون حقوقی دریای خزر و مرگ سمیر امین بود که موضوع این یادداشت نیستند.

بی تردید تلاش دکتر محیط  طی سال های پخش برنامه تلویزیونی  ایشان در ارتقای آگاهی اجتماعی اقتصادی ، تاریخی و سیاسی مردم میهن ما نقش مثبتی داشته است . این برنامه بویژه در شرایط کنونی جامعه ما و فقدان یک برنامه تلویزیونی  متعلق به احزاب و سازمان های چپ  که در جهت ترویج و تبلیغ جبهه وسیع ضد دیکتاتوری و دفاع از عدالت اجتماعی  و سازماندهی و افزایش آگاهی طبقاتی کارگران و توده های وسیع  زحمتکش جامعه عمل کند،  می تواند از اهمیت بیشتری نیر برخوردار باشد. بطور کلی نقش برنامه تلویزیونی دکتر محیط در افشای ماهیت امپریالیسم و  اهداف و برنامه های آن در منطقه  نقش ارزشمندی داشته است.

این امر سبب شده است تا بویژه با توجه به سالهای طولانی سیر و سلوک دکتر محیط در فضای مبارزه و تفکر مارکسیستی و مطالعات و آثار ایشان در این ارتباط ، سطح انتظارات از برنامه ایشان گاه فراتر از حد مطالبی باشد که در برنامه ارائه می شود.

به نظر می رسد برنامه شنبه 27 مرداد یکی از مواردی است که می توان آن را بازتابی از فاصله چشمگیر بین انتظارات و مطالب ارائه شده در برنامه دانست0 دلیل این فاصله را می توان در موارد زیر مورد توجه قرار داد :

1-  تعریفی را که  دکتر محیط از چپ در این برنامه ارائه کردند، بسیار کلی و غیر دقیق بود. حتی اگر این تعریف را به عنوان یک تعریف عمومی برای چپ در مفهوم اجتماعی و اقتصادی آن بپذیریم، به هیچ وجه نمی توان به آن برای یک بحث جدی در حوزه نظری و سیاسی در ادبیات چپ استناد کرد.  چپ به عنوان طرفداری از دوزخیان زمین و عدالتخواهی در حوزه های اقتصادی و اجتماعی مفهومی است که بیشتر تداعی کننده نوعی برابری طلبی آرمانخواهانه و سوسیالیسم تخیلی است و ارتباط معناداری با زیربنای مادی تفکر سوسیالیستی  یعنی طبقه کارگر، مبارزه طبقاتی ، آگاهی طبقاتی ، رهبری طبقه کارگر ، براندازی جامعه سرمایه داری، دیکتاتوری پرولتاریا و بنای سوسیالیسم را بازتاب نمی دهد..

2-  روشن است که دکتر محیط، استاد این گونه مباحث است و بارها تحت عنوان رفتن به ریشه ها به بسیاری از مبانی نظری و تحلیلی ادیشه مارکسیستی پرداخته است و شاید یادآوری این موارد به ایشان غیر ضروری به نظر برسد. اما نکته آنجاست که ایشان براساس این تعریف کلی و غیر دقیق و غیر مارکسیستی از چپ ، تعریفی به نام "چپ ملی" را مطرح می کنند که از لحاظ نظری از ابهام زیادی برخوردار بوده و جای بحث و گفتگوی فراوان دارد. اولا استفاده از چنین مفهومی در ادبیات شناخته شده و مرجع چپ یعنی در آثار مارکس، انگلس و  لنین مشاهده نمی شود. ثانیاً مواردی مانند دفاع  مارکس از لهستان در برابر تزار روسیه یا از آلمان در برابر اشغال دانمارک  و سایر مواردی که  دکتر محیط به آنها اشاره می کنند، به هیچ وجه برای ابداع عبارت "چپ ملی " و بدتر از آن انتساب لقب " ملی گرای آلمانی سه آتشه" به مارکس کفایت نمی کنند. چرا که اگر استفاده از چنین ترکیبی در ادبیات مارکسیستی و بعدا لنینیستی  روا بود، با توجه به مواردی که دکتر محیط به آنها اشاره کرده اند، چنین مفهومی باید توسط خود مارکس در ادبیات مارکسیستی وارد می شد. یعنی اگر مسئله ای دارای اینچنین جایگاه و اهمیت بالایی در نگاه مارکس به رویدادهای اجتماعی و سیاسی بود، مفهوم و ادبیات متناظر آن نیز باید در آثار مارکس مشاهده شود و به نظر نمی رسد که عبارت "چپ ملی " چنین باشد.

3-  حقیقت آن است که برخورد مارکس و مارکسیستها با مسئله ملی از منشور مبارزه طبقاتی می گذرد و همواره تحلیل مشخص از وضعیت مشخص یک تضاد، درگیری و جنگ بین دو کشور و ماهیت آن جنگ است که مهم ترین عامل برای تشخیص جهت گیری های ارتجاعی یا ترقی خواهانه هر یک از طرفین جنگ  در روند عمومی مبارزه طبقاتی و رهایی بخش است. آقای دکتر محیط که زندگی و آثار مارکس را ترجمه کرده اند، آیا در هیچ جایی از نوشته های مارکس و زندگی ایشان به عبارتی برخورد کرده اند که  بیانگر مفهومی نزدیک به آنچه ایشان تحت عنوان "چپ ملی" یا " ملی گرای آلمانی سه آتشه" از آن سخن می گویند ، باشد ؟ "ملی گرایی سه آتشه" بیشتر تداعی کننده نوعی  ناسیونالیسم افراطی و گرایشاتی چون پان ترکیسم، پان عربیسم و انواع پان های مشابه دیگر و بدتر از آن حتی شوونیسم و نازیسم است. نسبت دادن اینگونه القاب به مارکس بشدت به دور از حقیقت و دور از انصاف به نظر می رسد. این ادبیات، فاقد دقت علمی است و با محتوی اساسی مارکسیسم به عنوان دانش مبارزه طبقاتی و رهایی بخش بشر از مناسبات مبتنی بر استثمار سیستم سرمایه داری و بنای جامعه سوسیالیستی مبتنی بر توسعه انسانی سازگار نیست. بعید به نظر می رسد مارکسیستی بارزترین و فاجعه بارترین اشتباهات چهره های برجسته ای چون کائوتسکی و برنشتاین از حزب سوسیال دموکرات آلمان در انترناسیونال دوم در دفاع از کشور خود و به عبارت دیگر وجه ملی و بورژوازی خودی و تشویق و کشاندن کارگران آلمان  به رویارویی با کارگران سایر کشورهای درگیر جنگ با آلمان در جنگ جهانی را به خاطر نداشته باشد. این همان انحرافی بود که لنین در برابر آن ایستاد و ضرورت تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ انقلابی بر علیه بورژوازی خودی و انتقال "همه قدرت به دست شوراها " را و پیروزی انقلاب اکتبر را دنبال نمود.   با چنین پیشینه ای در جنبش کارگری و کمونیستی است که فعالان چپ و کارگری در ارتباط با جنگ ها پیش از هرچیز بر اساس تحلیل مشخص از وضعیت مشخص به تحلیل جنگ و طرفین آن و ماهیت طبقاتی و اهداف آنها پرداخته و اگر آن را در جهت منافع عمومی جامعه و طبقه کارگر ارزیابی نکنند، جنگ را ناعادلانه ارزیابی کرده و آن را تحریم می کنند که مصداق های آن در تاریخ جنبش کمونیستی نیز فراوان است. حال باید دید با چنین بستری از تفکر و تحلیل چگونه می توان عبارت  " ملی گرای آلمانی سه آتشه" را به مارکس منتسب نمود! به نظر می رسد رفیق محترم و بزرگوار ما دکتر محیط  برای پیشگیری از ترویج سوء تفاهم ، بدون تعارف باید در انتخاب واژگان مورد استفاده خود دقت بیشتری از خود نشان دهند.

4-  دکتر محیط با چشم فروبستن بر شعار مانیفست کمونیستی مبنی بر "کارگران جهان متحد شوید"، کسانی را که بر جنبه های بین المللی و همبستگی جهانی کارگران یعنی انترناسیونالیسم پرولتری که لنین بدرستی آن را یکی از ویژگیهای برجسته یک حزب پیشانگ طبقه کارگر معرفی می کند، این گونه شعارها را "دستک و دنبک " هایی معرفی می کنند که برخی ها آن را از میان خروارها نوشته مارکس که گویا بیانگر درست نظر مارکس نیز نیست ، بیرون می کشند تا جنبه های طبقاتی مبارزه طبقه کارگر  و ضرورت همبستگی بین المللی کارگران را مورد تاکید قرار دهند! دکتر محیط آشکارا تمایل و برداشت مورد پسند خود از مبارزه ملی و ضرورت توجه چپ به وجوه ملی مبارزه را به اندیشه ها و نظرات مارکس منتسب می کنند.  ایشان در همین ارتباط  بدون تبیین تحلیلیِ  دیالکتیک ملی و بین المللی و بدون تبیین تحلیلیِ دیالکتیک مبارزه طبقاتی و ملی با برخوردی بسیار سطحی و دور از انتظار با فروکاستن موضوع به انتساب صفت ملی به چپ ، نتیجه می گیرند : "چپ اگر ملی نباشد، چپ نیست." و این در حالی است که عده ای تحت عنوان چپ در شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی امروز جامعه ایران با توجه به مسئله فشارهای آمریکا و تحریم ها و تهدیدهای امپریالیسم آمریکا ، در تلاشند تا دفاع از حاکمیت ایران و بویژه دولت روحانی را به عنوان وظیفه ملی چپ معرفی کرده و مبارزه طبقاتی را به محاق ببرند. این باور به صورتی غیر مستقیم همه نیروهای چپی را که علیه دیکتاتوری و برای عدالت اجتماعی  و دموکراسی و آزادی در ایران مبارزه می کنند و بر اساس تحلیل خود حاکمیت جمهوری اسلامی و تمامی جناح های آن را (که خود را نماینده منافع ملی تصور می کنند ) به هیچ وجه نماینده منافع توده های عظیم کار و زحمت نمی دانند، از دایره چپ بیرون می کند.

5-  کمونیستها بر اساس آموزش های مانیفست کمونیستی مارکس و انگلس به اتحاد جهانی طبقه کارگر و همه زحمتکشان جهان علیه بورژوازی به عنوان یک طبقه جهانی اعتقاد دارند . این باور که در مانیفست کمونیستی مارکس و انگلس و در عصر رونق و رقابت بورژوازی در اروپا به صورت آشکار بیان گردیده است و با رقابت بورژوازی این کشورها برای توسعه بازارها  به دو جنگ ویرانگر جهانی و بسیاری از جنگ های  منطقه ای در گوشه و کنار جهان انجامید و کارگران و زحمتکشان کشورهای مختلف را قربانی کرد، امروز در دوران جهانی سازی و نئولیبرالیسم  که با استفاده از سیستم های مدیریتی و امکانات ارتباطی پیشرفته   برای برنامه ریزی، نظارت و کنترل بر زنجیره کامل فرآیند مکان یابی، منبع یابی، تجهیز، تولید و بازاریابی و  توزیع گسترده محصول در گستره جهانی برای سرمایه به مثابه یک طبقه جهانی تحقق عینی یافته و بورژوازی کشورهای مختلف نیز در یک زنجیره ای از تقسیم کار جهانی در آن از نقش فزاینده ای برخوردار شده اند، شاید مهم ترین حقیقت در باره سرمایه داری امروز در جهان است. این در مورد بورژوازی ایران هم صدق می کند. یعنی این بورژوازی اساسا فاقد ظرفیت ملی و ضدامپریالیستی است.

تردیدی نیست که جنبش ملی شدن نفت را به نوعی می توان ادامه جنبش مشروطیت نیز دانست که ماهیتا یک انقلاب بورژوا دموکراتیک بود. اما این حقیقت به تنهایی برای موضع گیری در برابر دکتر مصدق کافی نبود . برای این منظور باید به "خطاهای مهلک و کشنده و نابودگری" نیز که مصدق در اعتماد به امپریالیسم آمریکا داشت، توجه می شد. رفیق بزرگوار جناب  دکتر محیط ، این انتظار شما از چیزی به نام بورژوازی باصطلاح ملی که مربوط به دوران انقلاب های بورژوا دموکراتیک است ، وقتی در کنار باورتان مبنی بر اینکه "ایران یک کشور سرمایه داری نیست"،  قرار می گیرد ، مفهومی به نام " چپ ملی " از آن زاده می شود که لابد در برابر گرایش دیگری از چپ غیر ملی مطرح است. البته و شما به خوبی می دانید که این چپ غیر ملی همان کمونیستهایی هستند که در سراسر جهان به دلیل اعتقادات و جهت گیری انترناسیونالیستی خود  از سوی بورژوازی کشورهای مختلف متهم به وابستگی به بیگانه ، جاسوسی برای کشورهای دیگر، وطن فروشی و...شده اند و هنوز هم می شوند. کودتاچیان 28 مرداد سال 32 در ایران نیز با اتهاماتی از همین نوع نسبت به بازداشت و زندان و شکنجه و اعدام کمونیستهای ایران یعنی رهبران ، اعضا و هواداران حزب توده ایران  اقدام کردند. اعدام بسیاری از کمونیستها در ایران در دهه شصت نیز با چنین اتهاماتی همراه بود. بسیاری از مصاحبه ها و اعترافات بازداشت شدگان در شکنجه گاههای جمهوری اسلامی نیز برای پذیرش خیانت به منافع ملی، جاسوسی و ... از سوی قربانیان برنامه ریزی شده بود.  

6-  شما بارها در آموزش های خود گفته اید که جنبش کمونیستی از زمان پیدایش خود در تلاش برای انسجام بین المللی خود در قالب اتحادیه بین المللی کارگران  یا انترناسیونال اول ، انترناسیونال دوم که با جهت گیری سیوسیال دموکراسی به دفاع از بورژوازی خودی (ملی گرایی) فروپاشید و بعدتر نیز انترناسیونال سوم در زمان لنین پشت سر گذاشته است. و کمونیستهای جهان همواره کوشیدند تا به عنوان نمایندگان سیاسی طبقه کارگر کشورهای مختلف در قالب این تشکیلات بین المللی ، مبانی نظری و تحلیلی و ایدئولوژیک، جهت گیری های اساسی ، اهداف کلان و برنامه ها و سیاست های خود را بر علیه بورژوازی جهانی هماهنگ کنند. و به همین دلیل نیز همواره از سوی دولت های بورژوایی و رسانه های در اختیار آنها متهم به غیرملی بودن و وطن فروشی و جاسوسی و ... شده اند. (کاری که بورژوازی علناً همواره و به صورت رسمی انجام داده است و می دهد.) شما چرا این اتهامات را نسبت به کمونیستهای ایران در سال 32 تکرار می کنید؟

7-  اینکه  از یک سو می گویید "من فکر می کردم که واقعا آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی ماموریتش نجات بشریت و کشورهای دیگر از استعمار انگلیس است.من نسبت به آمریکا خوشبین بودم. و این خطایی مهلک و کشنده و نابودگر بود. " و این خوشبینی را به نوعی ناشی از خوشبینی  مصدق  به آمریکایی ها می دانید و از سوی دیگر با قاطعیت می گویید "چپ می باید از دکتر مصدق دفاع می کرد"  ، و فراموش می کنید که حزب چپ جوانی در آن سال ها به نام حزب توده ایران با پایگاه اجتماعی قابل توجه در میان توده های مردم وجود داشت که اتفاقا به دلیل همبستگی با احزاب چپ دیگر جهان و از جمله حزب کمونیست اتحاد شوروی و برخورداری از سطح آگاهی طبقاتی و علمی بیشتر نسبت به شما ، این خوشبینی " مهلک و کشنده و نابودگر" که شما و دکتر مصدق به آن دچار بودید،را  نداشت و به همین دلیل نیز با مصدق مرزبندی داشت و با توجه به خطای مهلک مصدق به حمایت صرف از مصدق اعتقاد نداشت و...، آیا به همین دلیل باید به  "چپ غیر ملی" و وابسته و... متهم شود؟! آیا فکر می کنید همبستگی انترناسیونالیستی کارگران جهان فقط باید در قالب اتحادیه های بین المللی صنفی کارگری باشد و همبستگی جهانی احزاب کمونیستی به عنوان نمایندگان سیاسی طبقه کارگر،  آن ها را تبدیل به چپ غیر ملی می کند؟ آیا فکر می کنید تنها همبستگی با احزاب کمونیستی مجاز هست که هنوز به قدرت نرسیده اند و اگر حزبی مانند حزب کمونیست اتحاد شوروی به قدرت رسید، دیگر همبستگی با این حزب موضوعیت خود ر از دست می دهد و ماهیت آن  تبدیل به وابستگی می شود ؟ و آیا از نظر شما همبستگی انترناسیونالیستی تنها بین جنبش کارگری و کمونیستی فاقد قدرت و در معرض سرکوب معنی دارد و مجاز است؟ 

8-  البته همه اینها به معنای آن نیست که کمونیستها با مفهوم دفاع از میهن  و منافع ملی بیگانه هستند. تاریخ جنبش کمونیستی بیانگر بزرگترین فداکاری ها در دفاع از میهن از سوی کمونیستها در سراسر جهان بوده است. اما این دفاع از میهن و منافع ملی هیچگاه برخاسته از تحلیل های انتراعی و کلی گویی های ملی و ناسیونالیستی غیر طبقاتی و غیر علمی نبوده است. ملی گرایی نیز هرگاه در صف بندی های مبارزات اجتماعی و طبقاتی و صف بندی های سیاسی متقابل نیروها یک جهت گیری مترقی یافته است، مورد حمایت کمونیستها نیز قرار گرفته است. ولی حمایت کمونیستها از ناسیونالیسم مترقی و ضدامپریالیستی نیز هیچگاه قرار نبوده است که با دم فروبستن کمونیستها بر ناپیگیری های سایر نیروهای ملی که به قول شما حامل نوعی " خطایی مهلک و کشنده و نابودگر " بوده اند، همراه باشد. قرار نبوده است که کمونیستها هم قادر به تشخیص آنچه که شما در شانزده سالگی تان قادر به تشخیص آن نبودید ، نباشند . با اینکه حزب توده ایران در سال 1332 بسیار جوان بود و از این منظر می توانست در تحلیل و تشخیص جهت رویدادها در معرض اشتباهاتی هم باشد، اما نمی توان آن را به دلیل اینکه در مقطعی از زمان در ارتباط با برخی جهت گیری های (مهلک و کشنده و نابودگر) دکتر مصدق با آن زاویه داشت، متهم به چپ غیر ملی و ... نمود.

9-  اطلاق عبارت "چپ غیرملی" به حزب توده ایران از طرف همان نیروی مرتجع اجتماعی و سیاسی ای ترویج و تبلیغ شد که به قول شما اعلامیه هایی را در خانه آیت اله بهبهانی ها  با رنگ قرمز به نام حزب توده ایران چاپ و در جامعه پخش کردند که در آنها آخوندها را تهدید به آویزان کردن از تیرهای چراغ برق و درختان خیابان ها کرده بودند. و همانگونه که شما نیز بدرستی مورد توجه قرار داده اید، اسناد همکاری اینها با سیا هنوز افشا نشده است . شما چرا با تاکید بر "چپ ملی" و انتساب ضمنی چپ غیرملی و وابسته به حزب توده ایران به تقویت این نگاه کینه توزانه و ارتجاعی به حزب توده ایران کمک و با آن همراهی می کنید ؟!

10-        واقعیت آن است که به دنبال مبارزات ضد استعماری ، جهت گیری های ملی  مترقی  به شمار گسترده ای از جنبش های  آزادیبخش ملی در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین  پس از انقلاب اکتبر و بویژه پس از جنگ جهانی دوم برمی گردد. دورانی که تحت تاثیر توازن قوای شکل گرفته در فضای اقتصادی و سیاسی جهان در نتیجه پیشرفت های درخشان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، برای بسیاری از کشورها این فرصت بالقوه فراهم گردید تا با استفاده از کمک های فنی و اقتصادی و سیاسی اتحاد شوروی در مسیر رشد و توسعه ای متفاوت از آنچه سیستم سرمایه داری در چارچوب تئوری هایی چون مدرنیزاسیون و... و در دایره بسته مرکز- پیرامون برایشان تدارک دیده بود ، قرار گیرند. بسیاری از کشورها در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین در صدد آن شدند تا مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی و روند صنعتی شدن خود را در این راستا دنبال کنند اما نیروهای مرتجع داخلی و امپریالیسم جهانی به شکل های مختلف و از جمله با طراحی و اجرای کودتاهای فراوان در این کشورها از جمله شیلی، کنگو، ایران ، اندونزی و...بسیاری دیگر از کشورها مانع از آن شدند تا دولتهای دموکراتیک و مردمی و پایبند به منافع ملی در این کشورها شکل گرفته و قوام یابند . نیروهای مرتجع و امپریالیسم نیک می دانستند با شکل گیری و استحکام دولتهای ملی و دموکراتیک در این کشورها ، با شکل گیری امکان فعالیت آزادانه  نیروهای چپ ، با توجه به تاثیر چشمگیر دستاوردهای درخشان اتحادشوروی در آن سال ها که اروپا و آمریکا را نیز تحت تاثیر قرار داده و  منجر به شکل گیری دولت های رفاه در بخش هایی از اروپا و سیاست های نیودیل در آمریکا شد، این کشورهای پیرامونی را نیز تحت تاثیر قرار داده و آنها را در مسیر رشدی غیرسرمایه داری در اتحاد با اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی قرار دهد. بر این اساس ارتجاع داخلی در این کشورها همراه با امپریالیسم به منظور پیشگیری از این جهت گیری در همه جای جهان کوشید تا در کنار انواع توطئه ها و کودتاها و...، فعالیت های ضد کمونیستی خود را در حوزه های نظری و تبلیغی بشدت گسترش دهند.  آنتی سویتیسم و آنتی کمونیسم ارتجاعی ، ویژگی برجسته برخورد سرمایه داری با اردوگاه کشورهای سوسیالیستی و کشورهای پیرامونی برای ممانعت از جهت گیری سوسیالیستی آنها در این دورانی است که به جنگ سرد هم معروف شده بود. در همین راستا و در امتداد توسعه کمونیسم ستیزی کوشیدند تا در کنار سرکوب ، ایجاد و توسعه  سازمانهای امنیتی ضد کمونیستی  و....، همه نیروهای چپ در کشورهای پیرامونی را به بیگانه پرستی، جاسوسی ، وطن فروشی و... متهم کنند . آنها اگر مجبور به تحمل فعالیت نیروی چپی هم در برخی جاها می شدند، ترجیح می دادند که این نیروی چپ هیچ پیوند همبستگی با جنبش جهانی کمونیستی بویژه احزاب پیرومند کشورهای سوسیالیستی نداشته باشند و چنین است که مفهوم "چپ ملی" و چپ غیر انترناسیونالیست شکل گرفت و هر حزبی که چنین نبود، متهم به صفت غیرملی و بعدتر وابستگی و جاسوسی و... گردید. شما چرا از عباراتی چون چپ ملی که هیچ نسبتی با ادبیات شفاف مبارزه طبقاتی جهانی طبقه کارگر علیه سیستم جهانی سرمایه داری ندارد و برای تخریب همبستگی جهانی طبقه کارگر و جنبش جهانی کمونیستی ایجاد شده است، استفاده می کنید؟

دکتر مرتضی محیط گرامی

همه ما می دانیم که جامعه ما شرایط حساسی را می گذراند . شرایطی که بشدت نیازمند تلاش برای ایجاد جبهه ای متحد بر ضد حاکمیت دیکتاتوری، فساد و بی عدالتی ناشی از  سه دهه اجرای برنامه های نئولیبرالی  در کشور است . فقر و فلاکت گسترده همراه با بیکاری روزافزون ، شرایط معیشتی زندگی مردم را به معنای واقعی بحرانی کرده و اعتراضات گسترده و رشد یابنده آنها را سبب شده است. جامعه آبستن تغییر و تحولات جدی است. تجربه بیش از دو دهه گذشته نشان می دهد که هر گونه امید بستن به اصلاحات و تلاش هایی که برای احیا و اصلاح اصلاحات صورت می گیرد، با توجه به فروبستگی فضای سیاسی کشور و فساد ساختاری نهادینه شده در آن فاقد هر گونه چشم انداز روشنی برای جامعه ایران است.

شرایط عمومی نشان می دهد که تنها با تغییرات ساختاری گسترده است که می توان امیدوار بود تا فضای دیکتاتوری به کنار زده شده و آزادی و دموکراسی به کشور بازگردد، سیاست های نئولیبرالی تعطیل شده و جهت گیری مردمی در اقتصاد  دنبال شود، حاکمیت مذهبی پایان یافته و با توجه به این جهت گیری ها و جلب حمایت مردمی ، امکان حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور در برابر تهدیدها و مداخلات امپریالیسم آمریکا و متحدان ناتویی و مرتجع منطقه ای آن فراهم گردد.

ضعف نیروهای چپ سبب شده است که نیروهای ارتجاعی تلاش گسترده ای را برای سوار شدن بر موج اعتراضات معیشتی و دموکراتیک مردم از طریق رسانه های گسترده در اختیار خود انجام دهند. جنبش ملی و دموکراتیک کنونی جامعه ایران بیشتر از همیشه نیازمند نزدیکی و اتحاد عمل نیروهای مترقی و دموکراتیک و عدالتخواه بویژه نیروهای چپ است. فرقه گرایی مزمن رایج در بین نیروهای چپ تا کنون مانع نزدیکی آنها به یکدیگر و دستیابی به یک پلاتفرم سیاسی حداقلی برای همگامی در جهت وحدت عمل شده است. 

نقش فعالان انقلابی برجسته ای چون شما در این شرایط خطیر می تواند در جهت نزدیک کردن نیروهای چپ بسیار مهم باشد. برنامه شما  مخاطبانی دارد که  تحت تاثیر باورهای شما هستند و برای نظر شما احترام قائلند. شما می توانید از طریق برنامه خود تاثیر مهمی بر روند تشکیل جبهه متحد ضد دیکتاتوری و نیز نزدیکی فعالان چپ در سطحی فراگیر در جهت دنبال نمودن مطالبات عدالتخواهانه و دموکراتیک  طبقه کارگر و سایر زحمتکشان و همه نیروهای مترقی جامعه باشید. یکی از مهم ترین انتظارات از برنامه شما آغاز سلسله بحث ها و رهنمودهایی عملی به منظور ایجاد جبهه ای متحد از نیروهای ترقی خواه برای مبارزه با دیکتاتوری و در جهت دموکراسی و آزادی و عدالت اجتماعی از یک سو و از سوی دیگر نزدیکی نیروهای چپ  در جهت همگامی  برای سازماندهی مبارزات طبقه کارگر و زحمتکشان است.

بر این اساس از فرهیختگان و دلسوزانی چون شما انتظار می رود برنامه ارزشمند هفتگی تان را به فرصتی برای ترویج و تبلیغ برای روند وحدت نیروهای خلق از یک سو و نزدیکی نیروهای چپ از سوی دیگر تبدیل کنید.

 

 

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: