نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2018-08-17

نویدنو  26/05/1397 

 

 

  • پس از مدت ها قطع ارتباط بین رفقا فرهاد عاصمی و هاتف رحمانی ، رفیق عاصمی از سر مهر در اوایل خرداد1397 ای میلی ارسال و جویای احوال رفیق هاتف می شوند . این ای میل و تداوم گفتگو ها به مدت یک ماه ادامه می یابد . رفیق مهربان هم وارد موضوع می شوند ونظرات خود را با هر دو رفیق در میان می گذارد . نتیجه آن گفت و شنفت دیجیتالی را در ادامه خواهید خواند .

 

نویدنو : نامه های رد و بدل شده بین رفقا فرهاد عاصمی ، هاتف رحمانی و مهربان در اختیار ما قرار گرفته است . ما کلیه این نامه ها را به صورت جزوه پی دی اف آماده و در اختیار خوانندگان قرار خواهیم داد . اما برای دوستانی که حوصله و وقت خواندن کتابچه ای را ندارند ، نامه ها را به صورت مرتبط جواب و پاسخ نیز منتشر می کنیم . امیدواریم انتشار این نامه ها نوری بر زوایای تاریک احتمالا مشترک بین افراد بیفکند.

 

گفت و شنفت در سیاست های حزب توده ایران-3

 

نامه رفیق فرهاد به هاتف

٨ خرداد ١٣٩٧ – ٢٨ مه ٢٠١٨

رفيق هاتف عزيز روز بخير

براي توضيح هاي شما تشكر مي كنم. براي اولين بار توضيح همراه با طرح استدلال براي موضع اتخاذ شده است كه كمك بزرگي است براي درك شرايط. «صراحتي» مستدل و شادي آور. بدين ترتيب گامي درست به منظور تقويت وظيفه روز كه عنوان شده است. وظيفه پشتيباني و تقويت سياست حزب توسط همه ي توده اي ها. من به اين اصل كاملاً پايبند و معتقدم.

در آغاز بگويم كه حق با تو است، بحث ها ميان توده اي ها تاكنون با ثمره اي همراه نبوده است كه بتواند در كمك به سياست حزب قابل استفاده باشد. «مايوس كننده» اما نيست. بايد آن را در جهت درست به حركت انداخت. شركت كردن سازنده ي رفقا آرش و مهرگان و ديگران مي تواند در اين زمينه كمك و راهگشا باشد. مي دانم كه وقت تنگ است و دست- مغزها كرانمند. باوجود اين، شيوه تجهيز توده اي ها در دفاع از سياست تصويب شده ي حزب كه مي تواند در گفتگوها نقش ايفا سازد، شيوه ي درست و شيوه ي سنتي در حزب ماست. اين را هم نبايد فراموش كرد!

من از تعريف هاي پدرم ياد دارم كه در باشگاه حزب در خيابان .. شمال ميدان توپخانه، هر جمعه بعد از ظهر برنامه سخنراني و پرسش و پاسخ برقرار بوده است. بياد ندارم، اما گفته شد كه من هم همراه پدر و مادر به آنجا رفته ام.

با شيوه ي ذكر شده كه «حزب بنا به ضرورت هاي روز و بر اساس نيازهاي مشخص لحظه مشخص اجتماعي [تاريخي] اتخاذ موضع مي كند»، كاملاً موافقم و آن را مورد تاييد قرار مي دهم. ولي با نپرداختن «هميشه به بديهيات» موافق نيستم، زيرا بديهيات مي تواند براي توده اي هاي فعال و هوشمند در ظاهر روزمره و خسته كننده باشد (ظاهري كه هميشه صدق نمي كند!)، براي توده هاي وسيع مردم و در مركز آن زحمتكشان اغلب براي اولين بار مطرح مي شود. به راست گرايدن كارگران در كشورهاي سرمايه داري، ناشي از در دسترس آن ها نبودن مواضع شفاف و با سرشتي ”چپ“ است. پيامد چنين وضعي، ارتقا نيافتن سطح آگاهي كارگران به سطح آگاهي طبقاتي است. با اين فاجعه در كشورهاي سرمايه داري در غرب و در جهان سوم هم روبرو هستيم. اين كمبود به طبقات حاكم اين امكان را داده است، ايدئولوژي خود را حاكم سازند! فراموش نكنيم.

اگر نوشتم كه طرح «بديهيات» در مبارزه ي ترويجي و تبليغي نمي تواند باعث روزمرگي گردد، و تنها در ظاهر خسته كننده و تكراري است، مستدل است. ما هيچ گاه به تكرار بديهيات نمي پردازيم، مگر در كتاب هاي درسي. به سخني ديگر در مقاله ها به درس سيستماتيك ماركسيسم- لنينيسم نمي پردازيم و اصول ديالكتيك را مطرح نمي كنيم. شيوه ماركس به كار بردن اسلوب تجزيه و تحليل جامعه شناسي علمي است در سطر سطر نوشته هايش. كاپيتال قله اي از به كار بردن اين شيوه است.

لذا وظيفه، تكرار بديهيات نيست، بلكه انطباق آن چيزي به شرايط مشخص است كه مي توان آن را «بديهيات» نيز ناميد. ما موضع فلسفي ماركس (و شاگرد او طبري و ديگران را) بر شرايط روز انطباق مي دهيم، شرايطي كه به ويژه در دوران هاي انقلابي – مانند اين روز ها در ايران – به سرعت تغيير مي يابد. ما هيچ گاه با تصويب برنامه، نمي گويم كار را انجام داديم و حالا تنها بايد براي آن تبليغ كنيم. ما برنامه را هر روز به روز مي كنيم، يا از روند واقعي هستي كه ماركس آن را «پراتيك انقلابي» توده ها مي نامد، عقب مي مانيم و هرز مي رويم.

خيال نمي كنم آن هايي كه برنامه حزب و مصوبات ششمين كنگره را با توانمندي تنظيم و به تصويب رساندن، در پس آن و در سال هاي اخير، بيش از من از آن ها دفاع و جانبداري مشخص كرده باشند و درستي آن ها را به ثبوت رسانده باشند؟ اين طور نيست؟

اما مفاد مشخص برنامه براي شرايط بعد از ديكتاتوري، نه به علت گذشت زمان كهنه شده است. بلكه از نظر مضموني به دوران گذشته تعلق دارد. به دوران انقلاب بورژوا- دمكراتيك! بي جهت هم نيست كه كليت آن به «منشور حزب چپ ايران» نيز بدل شده است! چرا بايد توده ها دنبال برنامه ي ما باشند، هنگامي كه همه ي ”چپ“ و آن ها كه خود را ليبرال هم مي نامند، پرچم همين برنامه اقتصادي را به دوش مي كشند؟ مگر فرشاد مومني به خيال خود باد بادبان ترقي خواهي توده اي را با كتابش نگرفته است؟ برنامه اش در انطباق كامل است به رئوس نظراتي كه شما مطالعه دوباره آن را توصيه كرده ايد. چه بسا برّاتر و مستدل تر!

چنانچه اما حزب ما نيز براي شرايط كنوني داراي اين موضع است كه با تثبيت «توليد ارزش افزار» به وظيفه ي روز پاسخ كافي داده شده است، آن وقت بايد براي كارگران توضيح بدهد كه با خواست بازگرداند خصوصي سازي ها و آزادسازي حقوق قانوني كارگران در قانون كار و .. چه بايد كرد؟ بايد از كارگران خواست اين خواست ها را از فهرست هدف مبارزاتي خود حذف كنند؟ آيا پاسخ به اين پرسش جزو «ضرورت هاي روز و نيازهاي مشخص لحظه مشخص اجتماعي [تاريخي]» نيست؟! هست! و بدون پاسخ مشخص به آن، رهبري طبقه كارگر را چه كس و كدام حزب ديگر بايد به عهده بگيرد؟ آيا اي ضرورت و نيازها كه مي توان آن را از «پراتيك انقلابي» همه گردان هاي كارگري در اعتصاب هاي ماه هاي اخير بيرون كشيد، خواستي كه توسط سازمان صنفي معلمان نيز مطرح شده است، ما را با وظيفه به روز كردن برنامه خود فرا نمي خواند؟ مي خواند!

ماركس انتقاد را غرولند نمي نامد، آن را اهرم براي ارتقاي شناخت در لحظه مشخص تاريخي ارزيابي مي كند. اهرمي كه بايد با آن زندگي كرد تا توانست به وظيفه روز پاسخ داد. و اين ممكن نيست، هنگامي كه تنها به نظر «آن ها كه با من هم عقيده اند» بسنده نكنيم.

سياست حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران هنگامي كه پايان بخشيدن به اقتصاد سياسي تئوليبرال را با صراحت مطرح مي كند كه برنامه تعريف شده ي حزب توده ايران است، از اين رو مستدل و علمي است، زيرا ترديد ندارد كه بايد از نظام سرمايه دارانه گذشت، تا توانست از سيستم سلطه ي سرمايه مالي امپرياليستي رهايي يافت! سخنان مارودو در مراسم تحليف او، چنين دورنمايي را براي ونزوئلا طرح نموده است. لذا در بهترين حالت پيشنهادهاي مومني و ديگران «شيوه ي تعميراتي اقتصاد سياسي سرمايه دارانه» هستند. آن ها درك نمي كنند كه در شرايط كنوني در جهان كه سرمايه مالي امپرياليستي مي خواهد مساله عمده ي ”مالكيت“ را با خصوصي سازي همه ي صحنه هاي هستي جامعه به سود خود حل كند، فضايي براي تغييرات به سود عدالت اجتماعي آن هنگام هم وجود نخواهد داشت كه ”آزادي“ برقرار گردد. آيا يونان، فرانسه، ايتاليا و .. در وضعي ديگر قرار دارند؟

تنها با اعلام و دفاع مستدلانه از اقتصاد سياسي ملي- دمكراتيك كه حزب توده ايران آن را مرحله انقلاب ايران ارزيابي نموده است، مي توان نقش راهبردي انديشه توده اي را بر شرايط نبرد طبقاتي سوار و هژموني آن را ايجاد نمود. اين كار از اين رو شدني است، زيرا در شرايط ”تاريخي“ كنوني، تنها راه برون رفت از سيستم نواستعماري سلطه ي سرمايه مالي امپرياليستي، دنبال نمودن اين اقتصاد سياسي است. شرايط در چين نشان آن است. در اين امر ترديدي روا نيست، كه بايد جايگزين ترقي خواه و رهايي بخش را مطرح ساخت. استدلالي در برابر آن وجود ندارد! وجود دارد؟

با به روز شدن برنامه ي حزب توده ايران كه خبر رفيق آرش براي نشست مرا اميدوار ساخته بود، فاصله ي ضروري موضع حزب طبقه كارگر از ديگر جريان هاي ”چپ“ و غيره برجسته خواهد شد و با دفاع و جانبداري از سياست حزب توسط همه ي توده اي ها به طور جمعي نبرد براي برنامه حداقل كارگري حزب به پيش برده خواهد شد. برنامه حداقل كارگري كه در آن وظيفه ي دمكراتيك، آن چنان وظيفه ي پيگيري است كه قادر است همه ي متحدان نزديك و دور ما را براي گذار از ديكتاتوري تجهيز كند و روند مبارزه ي طبقاتي را به سوي گذار از نظام سرمايه دارانه تحت رهبري جبهه متحد خلق به پيش براند.

نمي دانم عنوان نمودن «جا و مكان و صندلي» به چه كسي بازمي گردد. چنانچه با نگاه به سوي من آن را ذكر كرده اي، بايد بگويم كه بسيار به خطا مي روي. امكان ها فيزيكي و وضع سلامتي كه با آن به طور روزانه دست بگريبان هستم، هر نوع بلند پروازي را در اين زمينه ناممكن مي سازد. لذا من را لطفاً از چنين فهرست كنار بگذار.

سحن من هيچ چيز نيست جز آن كه بايد همه ي توان ها را جمع كرد تا هژموني انديشه ي طبقاتي ماركسيستي- توده اي در جو مبارزات حاكم بشود. در اين زمينه آماده هستم هر نوع كمكي كه از دستم برايد انجام دهم. شكل سازماني آن را من نمي توانم تعيين كنم. رهبري حزب بايد شكل مناسب و متناسب را بيابد.

اگر ممكن باشد بحث و بررسي را بر دور محور به روز كردن برنامه حزب متمركز سازيم و درباره ي ضرورت طرح اقتصاد سياسي ملي- دمكراتيك به بررسي و تبادل نظر بپردازيم، گره كار گشوده خواهد شد. برنامه حزب به روز و به پرچم نبرد طبقاتي در ايران بدل خواهد شد. آن وقت، مواضع انتقادي كه اينجا و آنجا مطرح مي گردد، جهتي سازنده خواهد يافت. جريان هاي انحرافي – به جز ماموران - فروخواهند پاشيد. دست و پا زدن صادقانه ي بسياري را در ميان توده اي ها پايان خواهد داد و در سير درست قرار خواهد داد. از اين طريق مي تواند احساس «مايوس كننده» اي كه از آن سخن راندي و من در آغاز نيز آن را مورد تاييد قرار دادم، در گفتگو ميان توده اي ها به عكس خود بدل گردد. تكرار كنم، شركت رفقاي مومن حزبي در بحث ها، بدون ترديد براي اين امر كمك است.

ممنون برای صرف وقت و کمک سازنده برای تعمیق تفاهم.

دستتان را می فشارم

فرهاد عاصمی

 

نامه هاتف به رفیق فرهاد

رفیق گرامی

سپاس از پاسخت . در ابتدا چند نکته را خاطر نشان کنم :

1- غرض من از ذکر بحث از "جا و جایگاه و صندلی" امری کلی است که شنیده هایم از برخی رفقای خارج از حزب به این گمان دامن می زند. کسانی که خود را "ژنرال" می خوانند و آن را شرط اول بازگشت به حزب قرار داده اند.

2- امر به روز کردن برنامه موضوعی است که از دید شما عاجلیت یافته است . من چنین گمانی ندارم و معتقدم بر اساس همان برنامه بر موضوع ها و نیاز های روز روند پیشرفت جامعه می توان پاسخ داد و پاسخ هم داده می شود . از این رو گمان می کنم پرداختن به این مسئله کانالی انحرافی است .

اما بعد ، آن چه که چشم اسفندیار جنبش و جامعه کنونی ماست رشد نا متوازن عامل ذهنی و عینی است . شرایط ذهنی جامعه ما در اثر عوامل موثر بسیاری از جمله استبداد غلیظ مذهبی ، غلبه اندیشه و فرهنگ اسلام سیاسی ف سرکوب و دور کردن پیشاهنگ از طبقه و توده و... هم وزن شرایط عینی رشد نکرده است و این خود سبب انزوای پیشاهنگ و عدم تفهیم و تفاهم میان زحمتکشان به طور کلی و طبقه کارگر به طور خاص می شود . سیبل حمله این جاست و باید همه توان را بر رفع این مشکل گذاشت و به رشد شرایط ذهنی پرداخت . این وظیفه جز با انسجام نظری و سازمانی حزب طبقه کارگر قابل دسترس نیست . به ویژه با ضعف رسانه ای ، جوبسیار شدید امنیتی و حساسیت بیش از اندازه نظام بر عمل و حرکت توده ای ها انجام و ادای این وظیفه دشوار تر از همیشه است . گشودن هر گونه جبهه کناری در برابر این وظیفه عام حاصلی جز دامن زدن به گرایش های فرقه ای ف تشویق اقدام های فراکسیونی و کاستن از دامنه عمل توده ای ها نیست و نمی تواند باشد .این که می گویم وظیفه اصلی بردن مواضع ، سیاست ها و برنامه حزب به درون توده ها وظیفه عاجل و وقفه ناپذیر هر توده ای است ناشی از این توجه به رشد نا متوازن شرایط ذهنی است .

این که دائم بنویسیم وفریاد بزنیم که "نظام اصلاح پذیر نیست"، " اصلاح طلب ها نه راه حل که مشکلند"، و... ده ها سخن درست دیگر به تنهایی کافی نیست. باید با حضور در تجربه روزانه توده ها این ادعا ها را به اثبات رساند. این حضور هم جز با بردن سیاست و برنامه حزب در گسترده ترین معنا بین توده ها مقدور نیست . یعنی دیالکتیکی شکل گرفته است که پاسخ به آن دیالکتیک در واقع درک ضرورت لحظه و پی افکندن ریشه های ازادی است . روزمرگی و باری به هر جهت گذراندن واز این ماجرا به ماجرای دیگر عبور کردن معنایی جز گذران مکانیکی وقت ندارد .اغتنام فرصت در این جا به معنی انتقال سیاستی منسجم ، برباری و توضیح هزاران باره نیازهای اجتماعی براساس یرنامه و آماج های حزب است که اماج های مرحله ای توده ها و به ویژه طبقه کارگر است .

نمونه ای ارائه کنم . رفیق سیامک در دو مقاله به امر جنگ ف حاکمیت و موضع توده ای پرداخته است . متاسفانه در هیچ یک از نوشتار ها از عهده موضوع بر نیامده است . دلیل این امر به نظرمن این است که رفیق سیامک خود نگاه منسجمی به موضوع ندارد و از این رو قدرت "اقناع" نوشته اش ضعیف است . همین را با نوشتار نامه مردم مقایسه کنید که چقدر دقیق و علمی به شکافتن و توضیح "حاکمیت ملی" پرداخته است و با توانمندی بی نظیری حق مطلب را ادا کرده است . نوشتاری که صرف نظر از هر تایید و تکذیبی از توان "اقناعی" بالایی بر خوردار است و در این اشفته بازار تحلیل ها و توهم های گوناگون می تواند رد راهنمای هر مارکسیستی در موضوع حاد روز و در ضمن تاریخی جامعه باشد .

یا نمونه های دیگر: یکی همان نوشتار برجام رفقای 10 مهر که شما به درستی خط دفاع از "حاکمیت جمهوری اسلامی" را در آن نشان داده اید و دیگری سرمقاله راه توده که نسخه طابق النعل همان نوشتار است . توجه کن : " از مقاله 10 مهر : باید انتظار داشت که بر اثر تشدید بیش از پیش تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه ایران، وضعیت مردم در داخل کشور از آنچه که هست نیز بسیار بدتر شود و به بحران‌های گسترده‌تر اجتماعی، از نوع آنچه که در ماه‌های اخیر در شهرهای مختلف کشور شاهد بوده‌ایم بیانجامد. آمریکا روی این مسأله حساب باز کرده است که با تشدید تحریم‌های اقتصادی خردکننده علیه ایران خواهد توانست نارضایتی‌های موجود را به یک خیزش عمومی در داخل کشور بدل کند، کشور را از درون فلج نماید، و زمینه را برای وارد آوردن ضربه نهایی نظامی به ایران آماده سازد. البته تردیدی نیست که در نتیجه ادامه سیاست مقاومت، شرایط اقتصادی مردم حداقل برای مدتی وضعیت دشوارتری پیدا خواهد کرد. اما اشتباه خواهد بود اگر چنین وضعیتی را سرنوشتی محتوم بدانیم و دست از مقاومت بکشیم. دولت جمهوری اسلامی می‌تواند، و باید، از راه یک برنامه‌ریزی اقتصادی آگاهانه و حساب شده ـــ به‌ویژه در جهت از میان برداشتن سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی که طی دهه‌ها زندگی زحمت‌کشان کشور را به‌سمت نابودی کشانده است ـــ از انتقال فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌های آمریکا به‌روی توده‌های مردم، به‌ویژه زحمت‌کشان کشور، جلوگیری کند، و مانع ازهم پاشیدن شیرازه کشور گردد. در این رابطه کافی است به تجربه کوبا پس از سقوط اردوگاه سوسیالیسم نظری بیافکنیم تا راه‌های مناسب مقاومت در برابر یورش‌های اقتصادی امپریالیسم را دریابیم."  و " از سر مقاله راه توده : راه حل دوم بازگشت از مسیر طی شده در این سه دهه است. یعنی اعتماد به مردم، پذیرش حق انتخاب آنها، بازگشت به قانون اساسی و پذیرش اجرای همه اصول آن بویژه اصول سیاسی مربوط به حقوق ملت و اصول اقتصادی مربوط به مبارزه با فساد و نابرابری طبقاتی، پاسخگو شدن قدرت، تضمین آزادی ها، در پیش گرفتن سیاست‌های نوین اقتصادی در مشورت با مردم و بر مبنای خواست آنها نه بر مبنای فشار محافل فاسد حکومتی یا برندگان سیاست‌های کنونی اقتصادی و سپاه و اتاق بازرگانی، پایان دادن به خصوصی سازی‌های ویرانگر و فاسد سازو پذیرش مسئولیت دولت و جامعه در برابر رفاه و آسایش و بهداشت و آموزش همه شهروندان بطور برابر و عادلانه، پذیرش حق مشارکت زنان، باز کردن راه و امید دربرابر جوانان یعنی در یک کلام پر کردن شکاف میان حاکمیت و مردم. " هر دو این نوشتار ها ملغمه ای است از واقعیت ها که در تحلیل نهایی چیزی جز جبهه سایی در برابر بورژوتزی خود و دیکتاتوری نیست.  علت را آیا شما در چه می دانید ؟ هر دو این نشریه ها دم از "مشی توده ای" می زنند اما در عمل آب به آسیاب که می ریزند؟ آیا فکر می کنید حزب باید همه کاررا تعطیل و به این خرافه ها جواب بدهد ؟

یا نمونه دیگر : رفیق سیامک در اخرین نوشته خود بجای استفاده از ترمینولوزی استوار مارکسیستی دست به جعل عبارت می زند . عبارتی که – اگر چه توضیح می دهد- از هر بار مارکسیستی – لنینیستی تهی است و حاصلی جز ویران کردن ترمیننولوژی علمی نخواهد داشت . منظورم عبارت های "دیکتاتور باور" و " امپریالیسم باور" است . این غنی کردن گنجینه علمی نیست . تهی کردن مفاهیم وجعل عبارتی است که عملا گوینده را نیز از هدف اصلی خود دور می کند.

به راستی در این آشفته بازار که مشتی از خروار ان را بیان کردم وظیفه رفقای توده ای چیست ؟ در گیر شدن در این بحث های انحرافی ؟ و یا توضیح هر چه بیشتر و گسترده تر مواضع علمی و انقلابی حزب به توده ها با تمام امکاناتی که در اختیار دارد؟ شما می گویید برنامه ما به برنامه حزب " چپ" تبدیل شده است . اولا من نشانه ای از ان ندیده ام . ثانیا چه بهتر!  که به مواضع آن ها نزول کرده ایم . سیلی ضرورت ها شاید و فشار نیروهای چپ واقعی در داخل این سازمان شاید آن ها را وادار به این پذیرش ساخته است . اما آیا حتی با پذیرش این گفته شما، سیاست های حزب هم به سوسیال دموکراسی ان ها نزول کرده است ؟ یا بالعکس رایکالیسم توده ای ان ها را در چنبره خویش می فشارد؟ رفیق گرامی سخن بسیار است و فرصت ها اندک . برای شما سلامتی آرزو می کنم و امیدوارم فرصت طلبانی که در مواقعی به شدت ضد حزبی هم هستند با استفاده از امکان صفحه شما سبب آسیب حیثیتی نشوند. این هشداری رفیقانه است و بس .

پ.ن: شاید روزی درگیر پلمیک با رفیق سیامک هم شدم .دنیا را چه دیدی ، جوانی است وهزاران آرزو !

دستت را می فشارم .

هاتف

١١ خرداد ١٣٩٧ – ٣١ مه ٢٠١٨

 

 

برای دریافت کتاب کلیک کنید

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: