نویدنو 28/03/1397
در پاسخ به فرخ نعمت پور:
داستان
آن اصلاحطلب “تغییر یافته” و جارچیانش ،
خسرو .ت
مُشک آنست که خود ببوید
نه آنکه عطار بگوید
آقای
فرخ نعمتپور در مقاله خویش در سایت کار آنلاین با تیتر “حزب تودە
ایران و معیار تغییر” (۱) به مسئله برخورد حزب تودهٔ ایران به مصاحبه
آقای تاجزاده با “رادیکال اعتماد آنلاین”(۲) پرداخته است.
راستش را بخواهید من با دیدن تیتر مطلب فکر کردم مقاله در مورد شیوه و
اسلوب تحلیل سیاسی حزب و یا بررسی پایههای فلسفی دیدگاههای حزب است.
اما با خواندن مقاله طعمی گس در دهانم نشست.
آقای نعمتپور با مرور مقاله “تأملی بر سخنان مصطفی تاجزاده، دربارهٔ
درسآموزی از شکستِ انقلاب ۵۷ و آیندهٔ میهنمان” (۳) مندرج در سایت
حزب توده ایران مینویسد که تحلیل حزب از سخنان تاجزاده در گفتگوی
تصویری او با “رادیکال اعتماد آنلاین” تحلیلی است که “بشیوە تیپیک می
تواند در عمق خود متد حزب تودە ایران بە امر تغییر در افراد را نشان
دهد.” ایشان پس از نوشتن ۵ پاراگراف کوتاه به این نتیجهگیری میرسد:
“اما عدم اعتقاد بە تغییر در تاج زادە از طرف حزب تودە ایران، بە علت
اعتقاد او بە اصلاح طلبی و یا تکرار ادعاهای همیشگی در مورد حزب تودە
(کە بە نظر نگارندە بیشتر مورد دوم علت عدم جدی گرفتن ادعای تاج زادە
توسط حزب شدە است)، یک برخورد دگماتیستی است کە بە فاکتها توجە نشان
نمی دهد. مطلب نشان می دهد کە برای حزب، چگونگی برخورد تاج زادە بە
مسئلە حزب از اهمیت بیشتری برخوردار است تا ادعای تاج زادە در مورد
تغییر در افکارش. تا جائیکە اصل تغییر در نگاە تاج زادە هم زیر سئوال
می رود.”
جل الخالق! آخر آقای نعمتپور، شما که درس فلسفه را هم توی دانشگاههای
فرنگ خواندهای! شما دیگر باید بتوانی مو را از ماست بکشی. بگذار
داستان را برایت ساده کنم.
یک آدمی که در ۳۰ سال پیش یکی از مسئولین بالای امنیت کشور بوده حالا
آمده است جلوی دوربین و میگوید که بله، من ۳۰ سال پیش کارهای غیرقانونی
(توجه کن که هنوز هم میگوید “خلاف قانون” و نه اشتباه، غیر اخلاقی،
توطئه گرانه، ناجوانمردانه، …) میکردم. مثلا زاغ خانه این و آن را
میزدیم و از دیوار مردم بالامیرفتیم و دزدی میکردیم (در مورد مشخص
آقای تاجزاده میتوان گفت مثلا رصد و تعقیب و شناسائی، شنود، پاپوش
سازی و جعل سند، بستن مطبوعات و چاپخانهها، بستن دفاتر، مهرهچینی در
تشکیلات سازمانها و احزب غیر خودی، دستگیریهای غیرقانونی،اعترافگیری
و غیره). حالا بعد از ۳۰ سال من به این نتیجه رسیدهام که این کارها
غیر قانونی(!!) بود و نباید میشد و من حالا از این کارها پشیمانم.
تا اینجا باید به این آدم گفت خُب، دستمریزاد. اعتراف به اشتباه و
عذرخواهی بابت عواقب آن اشتباهات قدمیاست بزرگ و به جلو. تا اینجا به
ایشان نه تنها مدال که میباید “تاج” داد. اما ناگهان مجری برنامه
میگوید: “اگر اهل اقرار و اعتراف و توبه …. هستید یک اعتراف راجع به
خودتون بکنید”. آن مسئول سابق میگوید: “که چی؟” مجری میگوید: “به نسل
جوان بگید که کجا اشتباه کردید. یک مثال رو برای یک جوان بگید که من
اینجا اشتباه کردم “. و این آدم ناگهان یاد بالا رفتن از در و دیوار
خانهٔ چه کسی میافتد؟ خانهٔ همسایهٔ شما، حزب توده ایران! بله،
همسایهٔ شما آقای نعمتپور! هرچند که شما در آن سال ۶۰-۶۱ که این آقای
مسئول مشغول بالا رفتن از در و دیوار خانه مردم بود، جوانی ۱۵-۱۶ ساله
بودید که نمیدانستید برپا کردن یک خانه و دیدن آنکه چگونه دزدان از
چپ و راست مترصد بالا رفتن از دیوار خانه هستند چه احساس تلخی در روح و
روان صاحب خانه باقی میگذارد. بگذریم. آقای مسئول سابق میگوید: روی
حالت قدیمیای که داشتیم میدونستیم که اینها آدمهای بدی هستند ( یا
دقیقتر،ایشان میگوید “روی حالت قدیمیای که خودمون داشتیم خیلی ضد
تودهای بودیم و حزب توده را خائن میدونستیم و اینکه یکی از دلایل
شکست دکتر مصدق خیانتهائی بود که حزب توده کرد”). مجری خنده کنان
میگوید “دقیق رصدشان میکردید؟” مسئول سابق خندهکنان میگوید “رصد؟!
هه هه! بیشتر از رصد!”
بعد هم ایشان داستان نفوذی و جاسوس بودن حزب توده ایران و کذا و کذا را
میگذارد جلو و در حقیقت میگوید که چون اینها از نظر ما آدمهای بدی
بودند ما باید از در و دیوار خانه آنها بالا میرفتیم و داستان باید
اینجور تمام میشد که شد چون بنظر ایشان در این مورد “از این منظر من
همیشه ملی بودم و هنوز هم هستم. یعنی معتقدم هر جریان سیاسیای که به
خارج وصل بشه، مهم نیست روسیه است و یا آمریکاست یا انگلیسه و هرجائی
که هستش، اینجا سیاستورزی ما نباید داشته باشیم. جاسوسی معادل خیانت
است”. به به! چه آدم خوب و ملی و میهنپرستی است این آقای مسئول سابق،
این آقای تاجزاده!
ببینید، آقای تاجزاده یک فرصتی پیدا کرده (و یا به او یک فرصتی داده
شده) تا بعنوان یک آدم سیاستمدار بیاید و بگوید که اشتباهاتش را
فهمیده است و تغییر کرده است. اما هدف آقای تاجزاده چیست؟ تغییر نظرات
یک فعال سیاسی مربوط به خود اوست اما هنگامی که وی این تغییر آراء خویش
را به جهان اعلام میکند میدان برای ۲ سئوال اساسی گشوده میشود: ۱-
هدف وی از اعلام این تغییر آراء در این برهه زمانی چیست؟ و ۲- آیا این
ادعای تغییر واقعی است؟ در مورد سئوال اول میتوان حدس زد که یک
سیاستمدار با اعلام تغییر نظراتش هدف بازنشستگی از کار سیاسی را ندارد
بلکه میخواهد هوادارانی جدید که حاضر به قبول نظرات جدید وی و تلاش
جهت عملی کردن این نظرات هستند را بیابد و به دور خود جمع کند. برای
یافتن جواب سئوال دوم باید به منطق، تجربه، عمل و گذشت زمان تکیه کرد.
بر اینها باید شم سیاسی را نیز اضافه نمود. اما گاهی نیز شاهد از غیب
و به صورت پرسیدن یک سئوال از آن سیاستمدار به مدد میآید! آقای
نعمتپور، شک تودهایها با ادعای تغییر توسط تاجزاده و امثالهم بخاطر
دگماتیسم متدیک حزب توده ایران نیست. اتفاقا این سیالی متد و اسلوبهای
سیاسی حزب است که به تودهایها در مورد این ادعاها هشدار میدهد. مشکل
قضیه این نیست که آقای تاجزاده میگوید چون من به اشتباهاتم اقرار
کردم پس به من اعتماد کنید و حرفها و راهحلهای من را قبول کنید.
مشکل قضیه از آنجا است که وقتی از او میپرسند “چه اشتباهی؟” ایشان
یکسره و تنها و تنها از “اشتباهشان” راجع به حزب سخن میگوید. آیا
انتخاب و پرداختن به این “اشتباه” از میان هزاران اشتباه دیگری که آقای
تاجزاده بعنوان مسئول امنیتی، معاون وزیر ارشاد و وزیر کشور، سرپرستی
وزارت کشور، مشاور سیاسی رئیس جمهور وقت در دورانی طولانی، و …. انجام
داده است اتفاقی بوده است؟ به نظر من خیر. ایشان سعی میکند تا با
تکرار مکررات دروغهای ساختهٔ ساواک و ساواما بگوید که اولا کار “غیر
قانونیای” که انجام داده بی پشتوانه اخلاقی نبوده (با بیان این حکم که
“جاسوسی خیات است”) و همچنین بگوید که وی به هر حال یک کمی غیر قانونی
عمل کرده و حالا عبرت گرفته است.
آقای نعمتپور! آیا شما با پنجاه و اندی سال سن و داشتن تحصیلات عالیه
نفهمیدید که ایشان دارد در این مصاحبه تحت عنوان “اعلام تغییر” خود به
سینه خودش مدال میهنپرستی میزند. آیا میدانید مدالی که ایشان و چندی
دیگر از اصلاحطلبان “تغییر یافته” به سینه میزنند به قیمت خون چه
کسانی است؟ بگذار تا برایت ۱۰ مثال از سال ۶۱ بزنم:
–
ناخدا بهرام افضلی، فرمانده نیروی دریایی و فاتح نبردهای خلیج فارس
–
سرهنگ بیژن کبیری، فرمانده نامدار ارتش و فاتح عملیات جنوب و شکستن
محاصره آبادان
–
سرهنگ هوشنگ عطاریان، فاتح عملیات غرب کشور و مشاور وزیر دفاع و مسلط
ترین افسر وقت ارتش ایران به دانش نظامی
–
سرهنگ حسن آذرفر، استاد دانشکده افسری و فرمانده پرسنلی نیروی زمینی و
از برجسته ترین افسران وقت ارتش ایران
–
شاهرخ جهانگیری، عضو رهبری حزب و از کادرهای سازمان حزبی نوید
–
فرزاد جهاد، کادر مجرب و قهرمان شکنجه گاه کمیته مشترک
–
ابوالفضل بهرامی نژاد، پژوهشگر و مبارز وفادار توده ای
–
محمد بهرامی نژاد، از کادرهای با تجربه حزب
–
غلام رضا خاضعی و خسرو لطفی، کادرهای سازمان حزبی نوید (۴)
کافی نیست؟ برایت از خون صدها تودهای و اکثریتی دیگر که بعدها در
جریان فاجعه ملی سال ۶۷ جان باختند بگویم؟ نه، بگذار از هزاران اسیران
دربند و به قتل رسیده در کشتار فاجعه ملی ۱۳۶۷بی هیچ دریغی بابت تعلق
تشکیلاتی، سیاسی و عقیدتیشان یاد کنم. و یادمان نرود هزاران تودهای و
اکثریتی که مویشان در زندانهای جمهوری اسلامی و یا در مهاجرت اجباری
سفید شد.
راستی، یک چیز را میخواستم برایت بازگو کنم (شما شاید در آن دوران
جوانیتان از این نکته غافل شدید): جرم اعلام شده در هنگام یورش به حزب
در سال ۶۱، ادعای “تدارک کودتا توسط حزب” بود. آقای تاجزاده و حلقه
اطرافش دروغ بودن این جرم را همان موقع میدانست. آقای تاجزاده با
تعمد این را فراموش کرده و به “جاسوسی” اشاره میکند که آن خود “حدیث”
دیگری بود زاییده از مشت و لگد، شلاق، دستبند قپانی، شکستن دنده و فک،
سوزاندن گوشت، ماهها خوابیدن در سلول تابوت، بیداری اجباری و غیره.
آقای تاجزاده از آن حلقهای که مسئول شکنجه و “بازجوئی” از
تودهایهای دربند بود فاصله چندانی نداشت.
آقای تاجزاده قدری تغییر کرده است اما نه آنچنان که وی ادعا میکند و
نه آنقدر که شاید شما مشتاقید دیگران به آن باور کنند. اما اکنون و در
این برهه از زمان شاید از ایشان انتظاری بیشتر از این نباید داشت.
داستان این است که آقای تاجزاده اصلاحطلب تغییر یافته کنونی و
امثالهم در دهه اول انقلاب با داشتن نقش موثر در حیات سیاسی و دستگاه
امنیتی – حکومتی کشور در یک دوره طولانی، بخاطر دگمهای خویش دمار از
روزگار خلق و نیروهای خلقی درآوردند. مشکل ما با آقای تاجزاده
اصلاحطلب بودن ایشان نیست. مشکل ما با آقای تاجزاده این است که ایشان
بر گُردهٔ خویش انبانی از اشتباهات و اسرار را حمل میکنند. آن
“اشتباهاتی” که عذرخواهی بابت آنان و آن “اسراری” که بازگو کردنشان
میتواند امروز به اتحاد گردانهای مردمی و پیشبرد امر مردم در جنگ
علیه حکومت ولائی کمک بسیار کند. اما ایشان در آن فرصتی که یافت از
انبان خویش چه چیزی را بیرون آورد؟
من فکر میکنم که ادعای تغییر از طرف آقای تاجزاده نتیجه مستقیم
بازبینی وی از عملکرد شخص خویش در سرکوب نیروهای مردمی میهنمان نبوده
بلکه این مصاحبهها و ادعاهائی از این دست پاسخ به آن پدیدهای است که
ایشان، و بسیاری از اصلاحطلبان نظیر وی، چندیست با آن روبرو هستند:
زمان زیادی است که مردم دیگر به حرف آنها وقعی نمینهد. جنبش مردمی ان
چنان پیش رفته که اصلاحطلبانی مانند تاجزاده نه در جلوی این جنبش
بلکه در پس و جدای از آن قرار دارند و این ادعاها تنها تلاشی است برای
آنکه در سپهر سیاسی امروز میهنمان، که بطور فزایندهای عرصهاش
خیابان و طراحانش مردماند، جائی برای خود باز کنند. این تغییرات کمی
که آقای تاجزاده از خود نشان داده است راه درازی تا تبدیل شدن به
تغییرات کیفی در پیش دارد.
ما تودهایها بخیل نیستیم و به نوبهٔ خود ورود هر کسی را که نه در
ادعا بلکه در عمل به صف جنبش مردمی میپیوندد خیرمقدم میگوییم.
حال، با یک مقدمه، چند سئوالی از خود شما آقای فرخ نعمتپور که در سایت
یکی از سازمانهائی قلم میزنید که خود از قربانیان عمل مستقیم این
اصلاحطلبان تغییر یافته امروزی و صاحبان قدرت دولتی در دهه ۶۰ میباشد
دارم:
دزدی به خانه شما و بسیاری دیگر زد و هستی و دار و ندار شما را برد و
ثمره آن دزدی ایشان به باد رفتن جان عزیزانتان بود. بعد از ۳۰ سال وی
بیاید پشت یک تریبون و اعلام کند که عذر میخواهد و تغییر یافته است
اما در پاسخ به اولین سئوال که “از انجام تمامی آن دزدیها توبه
میکنی؟” ایشان یکسر و بی هیچ مقدمهای، و با ارائهٔ تنها و تنها یک
مثال، بیاید و بگوید: نه از زدن خانهٔ فرج نعمتپور و نه از بابت کشته
شدن عزیزان او. چرا؟ “از این منظر من همیشه ملی بودم و هنوز هم هستم.
یعنی معتقدم هر جریان سیاسیای که به خارج وصل بشه، مهم نیست روسیه
است و یا آمریکاست یا انگلیسه و هرجائی که هستش، اینجا سیاستورزی ما
نباید داشته باشیم. جاسوسی معادل خیانت است”. حال تو بگو: آیا شما به
ادعای تغییر او شک نمیکردی؟
و اما سئوال دیگر: کدام نکته در آن مقالهٔ حزب بود که تو را دست به قلم
کرد؟ متد حزب تودهٔ ایران در سنجش تغییر در نظرات سیاسی یک فرد؟ یا
داستان چیز دیگریست؟ بکارگیری یک متد هدفمند است.
هدف تو چیست؟
فلسفه و اسلوب و متدیک آن را نمیتوان با رنگ و لعابی آکادمیک در تمامی
زاویهها و توی و پستوهای کائنات، جامعه و یا ضمیر انسان بکار برد.
فلسفه گاهی گرمی خون دارد و گاهی سردی فولاد. فلسفه برای ما تودهایها
ابزار تغییر است و کُنه و ضمیر آن عمل. ما میدانیم که تنها عمل است
که ادعاهای یک فیلسوف قلم زن سیاسی و یا یک اصلاحطلب “تغییر یافته” را
به سنجش میکشد.
عمل تو چیست؟
خسرو ت.
منابع:
۱-
http://www.kar-online.com/node/14972
۲-
http://etemaadonline.ir/content/161500/مصطفی-تاجزاده-در-گفت-و-گوی-تصویری-با-اعتمادانلاین-قسمت-دوم-رادیک
دقیقههای ۲۴:۲۸ تا ۲۷:۳۰
۳-
https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/3851-1047-28-12-8
۴-
https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/2438-2014-02-24-22-34-54
برگرفته از : صدای مردم
|