نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2018-05-19

نویدنو  29/02/1397 

 

 

  • آن چه که من قصد بیان آن را دارم پاسخ گفتن به پاره ای   برداشت های  انحرافی فکری ونظری است که متاسفانه گریبانگیر ایشان وپاره ای از همفکران ایشان شده است شده است.از ان جمله است درک ایشان از نولیبرالیسم وکارکرد آن در کشورهای جهان سوم و ایران

 

 

مطلب دریافتی

سخنی با آقای فرخ نعمت پور وهمفکرانشان  سیامک طاهری

 

آقای فرخ نعمت پور در نوشته ای با عنوان " از شعار زدگی بپرهیزیم،به متن بپردازیم" در مقام پاسخ گویی به  مطلبی در نامه مردم برآمده اند. در اینجا من قصد آن ندارم که به جای نویسندگان نامه مردم به ایشان پاسخی بدهم. زیرا که آنان خود زبانی گویا دارند و در صورتی که لازم بدانند به این کار دست خواهند زد.

آن چه که من قصد بیان آن را دارم پاسخ گفتن به پاره ای   برداشت های  انحرافی فکری ونظری است که متاسفانه گریبانگیر ایشان وپاره ای از همفکران ایشان شده است شده است.از ان جمله است درک ایشان از نولیبرالیسم وکارکرد آن در کشورهای جهان سوم و ایران

مارکس جمله ای دارد که می گوید برای آنکه یک صفحه مطلب نوشته شود باید به اندازه کوه مون بلان مطلب خوانده شود. و یک طنزی که چندی پیش در شبکه ای مجازی خواندم می گوید: اگر در 24 ساعت گذشته مسواک نزده اید و یا کتابی نخوانده اید لطفا دهان خود را باز نکنید.

دوستانی چون آقای نعمت پور که به اندازه کوه مون بلان مطلب می نویسند خود بگویند که از تاریخ واقتصاد ایران چه می دانند؟ چرا به همه پدیده ها وحتی به مسائل اقتصادی و نظری از دریچه سیاسی نگاه می کنند؟ آيا مقوله لیبرالیبسم وکار کرد آن در کشورهای جهان سوم مقوله ای است که بتوان با سیاسی نگری به آن پرداخت. در اینجا من ایشان وهمفکرانشان را به برخوردی نظری و نه سیاست زدگی دعوت می کنم.

1-   قوانین اجتماعی و حتی طبیعی از درستی ای نسبی بر خوردارند. آب در 100 درجه به جوش می آید ولی در کنار دریا و بر فراز قله کوه این قانون صادق نیست. یک قانون اقتصاد سرمایه دار ی (بخوان لیبرالیستی ) می گوید تحریک تقاضا باعث افزایش تولید می شود. کینز اقتصاددان بر پایه همین دیدگاه معتقد بود که در صورت لزوم دولت ها باید عده ای را استخدام کنند تا بطری های شراب را دفن کرده و عده ای دیگر را استخدام کنند تا بطری های دفن شده را خارج کنند. چرا که این امر ایجاد شغل می کند و ایجاد شغل به توان خرید می انجامد و توان خرید افزایش تولید را منجر می شود. این قانون در کشورهای سرمایه داری پیشرفته به شکل گیری دولت های رفاه انجامید، اما همین قانون دوبار درایران آزمایش شد، یک بار در زمان سلطنت محمد رضا شاه با بالا رفتن ناگهانی قیمت نفت وبار دیگر در زمان احمدی نژاد با پرداخت یارانه نقدی .

در زمان محمد رضاه شاه حاصل پول فراوانی که در جامعه سرازیر شد، واردات بی رویه از برنج آمریکایی وتایلندی ومرغ هلندی تا انواع سیگار وینستون و کنت و ومشروبات الکلی و ...غیره بود .در واقع افزایش درآمد مردم به افزایش تولید منجر نشد،زیرا که کالاهای تولید شده در داخل به هیچ وجه قابلیت رقابت با کالاهای تولید شده صنعتی دنیای غرب را نداشتند. عرق سگی ایرانی وهمافیلتر دار کجا و ویسکی آمریکایی جانی واکر وسیگار کنت و مارلبورو ووینستون کجا

    همین وضعیت در زمان احمدی نژاد رخ داد. یارانه نقدی به جای رشد تولیدات    داخلی به رشد واردات انجامید.

پیشتر نیز در زمان قاجار کوشش هایی که برای پی ریزی صنایع در کشور انجام شده بود، همگی به علت رقابت کالاهای داخل با کالاهای ساخته شده کشورهای صنعتی با شکست روبرو شده بود. ایشان وهمفکرانشان در صورت تمایل برای توضیحات بیشتر می توانند به کتاب این نگارنده  "لیبرالیسم ایرانی،رویا یا توهم " مراجعه کنند.

مشکل اینجاست که کاشفان این قوانین از رشد طبیعی سرمایه داری الهام     گرفته و نظریات خود را تئوریزه کرده اند و نه از شکل گیری سرمایه داری کژدیسه    شده (کج وکوله) درجهان سوم . این که آنان به چنین جمع بندی هایی دست یافته اند،قابل درک است ـ ولی نه مورد تایید ـ اما این که دوستان مدعی رهبری جنبش مردم ایران، همان سخنان را در مورد کشور ما تکرار کنند، نه قابل قبول است ونه قابل درک.

2-   پس از شکل گیری استعمار (که برای ایرانیان تقریبا مترادف با زمان آغا محمد خان قاجار می شود) وضعیت جهان به گونه ای دیگر شکل گرفت.آنچه که امروز با تسامح کشورهای جهان سوم و کشورهای پیشرفته سرمایه داری خوانده می شوند، هریک وارد  فاز جداگانه ای شدند. آقای فرهاد نعمانی استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران در پیش از انقلاب، که ترجمه های ارزشمندی هم در زمینه توسعه دارد،درجزوه های درسی پلی کپی خود با اصطلاح کشورهای توسعه نیافته به شدت مخالفت می کرد، زیرا اعتقاد داشت، این  اصطلاح گول زننده، این تصور ساده انگارنه، را در شنونده ایجاد می کند که ساختار این کشورها همانند ساختار کشور های توسعه یافته است که با کمی سرعت در رشد ممکن است به کشوری توسعه یافته تبدیل شوند. حال آنکه این کشورها وارد دوفاز جداگانه از رشد وتوسعه شده اند و با الگو گیری از کشورهای توسعه یافته ( بخوان امپریالیستی ) هرگز نمی توان به مقام این کشورها دست یافت. به عبارت دیگر شباهت این دو دسته از کشورها مانند شباهت اوران اوتان وشامپانزه است. که هرچند هردو میمون ( دراینجا سرمایه داری ) هستند، اما دوگونه جداگانه اند. کشورهای به اصطلاح جهان سوم باید راهی جدای از راهی که  کشورهای امپریالیستی برای رشد وتوسعه خود  رفته اند، بیابند. آیا کشور چین و ویتنام همان راهی را طی کردند که کشورهای اروپایی طی کردند.

3-   پس از جنگ جهانی دوم کشورهای اروپایی (اعم از اروپای شرقی وغربی

وشوروی ) به ویرانه ای تبدیل شده بودند. آمریکا که دیر هنگام وارد جنگ شده بود و به جز بمباران بندر پرل هاربور، جنگ در هیچ نقطه دیگر از خاک این کشور جریان نیافت،نه تنها از این امر مستثنی شد.بلکه  برعکس جنگ باعث شد که کارخانه های آن با ظرفیت کامل کار کنند. در نتیجه این کشور، خوشه چین این جنگ ویرانگر شد و از همه کشورهای درگیر جنگ طلبکار گردید. در همه کشورها ی اروپایی کمونیست ها مارش ظفر نمونی را آغاز کرده بودند. در کشورهای ایتالیا وفرانسه کمونیست ها در آستانه بدست گرفتن قدرت از طریق انتخابات بودند. می دانیم که برای رشد وتعالی اقتصادی یک کشور ، سه عامل سرمایه، مواد اولیه ونیروی کار افزون بر دانش فنی لازم است. در این کشورها عامل دانش فنی به وسیله بمباران ها از میان نرفته بود. آمریکا برای جلوگیری از روند پیشرفت کمونیست ها در کشورهای اروپایی طرحی را به نام طرح مارشال ارائه کرد. بر مبنای این طرح سیل سرمایه به کشورهای اروپای غربی روانه شد. در این مرحله، این کشورها  برای کمبود مواد اولیه به استثمار وحشیانه منابع معدنی کشورهای جهان سوم دست زدند و کمبود نیروی انسانی خود را نیز از کشورهای مستعمره خود جبران کردند.

انگلستان از نیروی کار هندی ها ودیگر مستعمرات خود، فرانسه از مراکش وتونس و کشورهای افریقایی و کشور آلمان که از مستعمره ای برخوردار نبود از نیروی کار ترک ها بهره برد.  (فراموش نکنیم که ما از دوره ای سخن می گوییم که صنایع "کارگر بر" بوده اند ) به این ترتیب سومین دوره رشد طلایی سرمایه دار ی آغاز شد.(دوره اول انقلاب صنعتی ، دوره دوم شکل گیری استعمار ودوران کشتی های توپ دار که طی آن ثروت بی کرانی روانه کشورهای اروپایی شد.) کشور شوراها  از هرسه ی این منابع محروم بودد. افزون برآن سطح دانش فنی دراین کشور از اروپائیان عقب تر بود. این کشور نه از پول های آمریکایی برخوردار بود و نه از نیروی کار برده مانند کشورهای مستعمره ونه ازمنابع معدنی این کشورها .

 تنها و تنها باید بر توان داخلی تکیه می کردد. با این همه در سال های اولیه پس از جنگ ما شاهد رشد بی امان کشور شوروی هستیم. این کشور اولین سفینه سرنشین دار وسپس اولین انسان را به فضا پرتاپ می کند. در صنایع نظامی پابه پای آمریکا رشد می کند. مایحتاج اولیه را برای مردم خود تامین کرده و در زمینه های هنر و ورزش به بالاترین مقام های جهانی دست می یابد. و نه تنها کشورهای دیگر را استثمار نمی کند،بلکه کمک های شایانی نیز به آن ها می کند. کمک های بی دریغ این کشور به ویتنام وکوبا وساختن سد عظیم آسوان نمونه ای کوچک از این کمک های بی دریغ کشوری است که خود در شرایط جنگ سرد ورقابت تسلیحاتی با امپریالیسم وحشی حاکم بر سرنوشت بشریت قرار داشت.

بطوری که ملاحظه می شود یکی از دلایل مهم عقب افتادن کشورهای سوسیالیستی از کشورهای امپریالیستی مکیده شدن شیره جان ومنابع طبیعی کشورهای جهان سوم به وسیله کشورهای امپریالیستی بوده است. همان امری که دلیل عمده گسترش شکاف کشورهای جهان سوم وکشورهای امپریالیستی بوده است. همان عاملی که دوستانی چون آقای نعمت پور، آگاهانه ویا ناآگاهانه سعی در پوشاند آن دارند.

4-   ایشان در جایی از نوشته خود می نویسند: " اشتباهی کە دوستان ... می کنند این هست کە شرایط اقتصادی ایران را نئولیبرالیستی می دانند."

شرایط اقتصاد نئولیبرالیستی یعنی چه؟

لیبرالیسم سیستمی است که در چهارچوب یک کشور معنا پیدا می کند، حال آن که نولیبرالیسم ، سیستم لیبرالیستی در دوره جهانی شدن است. بنابراین لازمه پیاده شدن سیستم نو لیبرالیستی در یک کشور، ادغام اقتصاد آن کشور در اقتصاد جهانی است. این که آقای نعمت پور می گویند که شرایط اقتصاد ایران نئولیبرالیستی نیست، کشف آمریکا نیست وهیچ کسی هم تا کنون نگفته است که اقتصاد ایران دراقتصاد جهانی ادغام شده است. بنابراین نسبت دادن چنین ادعایی به دیگران از بیخ وبن دروغ است. پس موضوع بحث چیست؟

سخن بر سر آن است که فضای حاکم بر اندیشه مدیران اقتصادی ایران، تئوری های نو لیبرالیستی است  و چون این اندیشه ها با ساختار جامعه ایران هم سنخی ندارند، ناچار می شوند راه هایی را در پیش گیرند که به ویرانی اقتصادی منجر می شوند. بی جهت نیست که خصوصی سازی به خصولتی سازی منجر می شود. آیا به غیر از ارگان هایی چون سپاه وآستان قدس رضوی و... نیروی دیگری  درشرایط آن روزکشور وجود داشت که ضمن احساس امنیت، از توانایی مالی لازم برای خرید واحد های خصوصی سازی شده برخوردار بوده باشد.این آقایان برای آن که مسئولیت عملکرد خود را نپذیرند اینک فریاد آی دزد آی دزد را سر داده اند. وقتی این مدیران وسیاست گذاران اقتصادی به وضوح وبی پرده پوشی می گویند که فقط آن تولیداتی باید در کشور بمانند که دارای مزیت اقتصادی هستند وبقیه باید به طور طبیعی کنار بروند، همان وضعیتی را پیش می آورند که امروز بر صنایع ما حاکم است. در اینجا بد نیست به گفته آقای ترکان اشاره شود که می گویند ما فقط در تولید آبگوشت بز باش دارای مزیت اقتصادی هستیم وآقای زیبا کلام در پاسخ ایشان می گویند حتی دراین زمینه نیز ترک ها از ما پیشی گرفته اند. به این ترتیب شما به خوبی با بن بست اندیشه های نولیبرالی در ایران روبرو می شوید. دوستانی چون آقای نعمت پور با درس گیری از زندگی در کشورهای امپریالیستی کدام راه رشدی را برای ایران ترسیم می کنند. آیا تا ابد می توان از پاسخ گویی به این سوال طفره رفت. مقایسه کشورهای جهان سوم وایران با کشورهایی مانند انگلستان وآلمان ونروژ چه معنایی دارد. آیا پیاده کرد سیستمی نظیر سیستم این کشورها در ایران اساسا ممکن است؟  واگر نه چرا باید فضای سیاسی را از این مقولات دست نیافتنی پر کرد؟ چرا ایشان به شکلی مستدل نظرات خود را نسبت به مقوله امپریالیسم بیان نمی کنند. آیا فقط منظور پز روشنفکری گرفتن است؟ آیا دوستان بر کشتی آرامش نشسته ما با این بضاعت اندک تئوریک ونظری می خواهند به مقام رهبری مردم دست یابند؟

در زمینه رابطه آزادی با رفاه پس ازپاسخ آقای نعمت پور و پایان این بحث، مفصلا سخن خواهم گفت.


 


 

 

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: