نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2018-05-15

نویدنو  25/02/1397 

 

 

  • جنبش صهیونیستی از همان آغاز خود بخش آگاهانه استعمار اروپایی بود. تئودور هرتزل بنیانگذار (صهیونیسم) در کتاب خود " جودنستات " قبلا قول داده بود که کشور می تواند "بخشی از دیوار تمدن اروپایی علیه بربریت آسیاتیک باشد."

 

روز بزرگ

 یوری اونری - برگردان : هاتف رحمانی

 

نوید نو : رژیم صهیونیستی اسرائیل به همراه امریکا به بهانه گشایش سفارت خانه امریکا در اورشلیم دست به جنایت بی نظیری زدند که یادآور روز نکبت 14 ماه می 1948 است . در این اقدام جنایتکارانه در برابر اعتراض غیر مسلحانه ساکنان غزه بیش از 52 نفر کشته و حدود 1400 نفر زخمی شدند که حال بسیاری از ان ها طبق گزارش بهداشت فلسطین وخیم است . دنیا در این مورد سکوت کرده است و رسانه ها جز خبری ناگزیر و توجیه کننده رفتار اسرائیل به آن نپرداخته اند . جهان عرب در خواب خرگوشی هم آغوشی با ترامپ سکوت مرگ گرفته است و دنیای روشنفکری متعهد صدای نا رسایی دارد . پرداختن به مبارزه ملت فلسطین پرداختن به صلح است . پرداختن به بدویت لجام گسیخته امپریالیسم و سرمایه داری است . همان گونه که یوری اونری می گوید " جنبش صهیونیستی از همان آغاز خود بخش آگاهانه استعمار اروپایی بود. تئودور هرتزل بنیانگذار (صهیونیسم) در کتاب خود " جودنستات " قبلا قول داده بود که کشور می تواند "بخشی از دیوار تمدن اروپایی علیه بربریت آسیاتیک باشد." " و اسرائیل امروز تجلی عینی اجرای این ماموریت بخش آگاهانه استعمار اروپایی و امریکایی است .با تمام توان در افشا این جنایت ضد بشری و تحقق صلح با تامین خواسته های به حق ملت فلسطین بکوشیم . دفاع فرقه گرایانه ارتجاع از فلسطین نباید مانع از دفاع ترقی خواهانه از حقوق مردم فلسطین گردد.

 

روز بزرگ

 یوری اونری - برگردان : هاتف رحمانی

دو روز پیش ، دولت اسرائیل هفتادمین سال تولدش را جشن گرفت .ما  روز ها چیز دیگری جز سخنرانی های متعدد سرشار ازبیانیه های تاریخ گذشته نمی شنیدیم .فستیوال عظیمی از مزخرفات .

همه موافقند: این یک لحظه تاریخی است ، زمانی که بن گوریون در سالن کوچکی در تل آویو به پا خاست و تاسیس دولت اسرائیل را اعلام کرد.

هر کسی که از آن زمان زنده است این هفته مورد پرسش قرار گرفت . شما در آن لحظه کجا بودید ؟ وقتی که تاریخ بر در می کوبید ،چه احساسی داشتید ؟

خوب ، من زنده  بودم . و چیزی احساس نمی کردم .

من سرباز ارتش جدید بودم ، که هنوز" ارتش دفاعی اسرائیل"(نام رسمی آن به عبری) خوانده نمی شد. شرکت من قرارگاه کوچکی ازچادرهای دو نفره در هولدا ، کیبوتصی در جنوب تل آویو داشت .

ما آن شب باید به یک دهکده عرب بنام الکوباب ، نزدیک شهر رام الله حمله می کردیم . انتظار مقاومت سختی می رفت ، و ما در حال آماده کردن انواع تدارکات بودیم همان طور که سربازها قبل از جنگ آماده می کنند ، که یک نفر دوید و فریاد زد : " سریع ، بن گوریون در حال اعلام کشور در اتاق پدیرایی است " . تنها رادیو در مجاورت  اتاق نهارخوری کیبوتص بود. همه ، از جمله من به آن جا رفتیم .

رک و پوست کنده ، من نسبت به اعلامیه لعنت نفرستادم . ما در میانه جنگ مرگ و زندگی  بودیم – مرگ و زندگی برای هر دو طرف – ومی دانستیم که جنگ می تواند وجود یا عدم وجود کشور ما را تعیین کند. اگر جنگ را می بردیم ، می توانست کشوری وجود داشته باشد . اگر جنگ را می باختیم ، ممکن بود نه کشور و نه ما وجود نداشته باشیم .

  سخنرانی یک سیاستمدار در تل آویو اوضاع را تغییر نمی داد. اما من نسبت به جزئیات کنجکاور بودم : کشور جدید ممکن است به چه نامی خوانده شود؟ پیشنهادهای متعددی وجود داشت ، و می خواستم بدانم کدامیک پذیرفته شده بود.

 زمانی که کلمه "اسرائیل" را شنیدم ، من نهارخوری را ترک کردم وبه کار پاک کردن تفنگ خود برگشتم .

 به هر حال جنگ شدید تحقق پیدا نکرد. وقتی که از دو طرف به دهکده حمله کردیم ، ساکنان دهکده گریختند. ما وارد خانه های خالی شدیم ، که هنوز غذاهای روی میز گرم بود .ساکنان روستا هرگز اجازه بازگشت پیدا نکردند.  

صبح روز بعد شرکت من به جنوب منتقل شد . ارتش مصر در حال ورود به فلسطین بود و ما باید آن ها را قبل از رسیدن به تل آویو متوقف می کردیم . اما آن حکایت دیگری است .

داوید بن گوریون که صدای او را در آن بعد از ظهر شنیدم اکنون به قهرمان ملی همه زمان ها تبدیل شده است ، مردی که دولت اسرائیل را تاسیس کرد. این هفته فیلم مستندی در باره او  از تلویزیون پخش شد .

راویو دروکر کارگران فیلم ، روزنامه نگاری برجسته ، فیلم خیلی خوبی ساخته است . فیلم بن گوریون را همان طور که بود ، با همه نقاط خوب و بد او نشان می دهد.

در مقایسه با او جانشینان او در مقام نخست وزیری درجه  دوم بودند. اشغالگر کنونی ( منظور ناتانیاهو – مترجم)  را ذکر نمی کنم که یک کوتوله است .

بن گوریون بود که تصمیم گرفت تشکیل دولت اسرائیل را در آن لحظه خاص ، که آخرین اشغالگران بریتانیایی رفته بودند و ارتش های چهار کشور عربی همسایه در آستانه ورود به کشور بودند اعلام کند. همکاران او از تصمیم او ترسیده بودند وباید از سوی او به پیش رانده می شدند.

من صریحا فکر نمی کنم که این تصمیم خیلی اهمیت داشت . اگر اعلام تشکیل  برای چند ماه  به تاخیر افتاده بود ، هیچ تفاوت واقعی نمی کرد . ما اگر چه با تلفات بسیار سنگین در جنگ پیروز شده بودیم ، هر زمان می توانستیم تاسیس کشور را اعلام کنیم .

اگر چه فیلم مستند خیلی دقیق است ، اما خطاهای بسیاری دارد. مثلا ، فیلم توده ها را در تل اویو نشان می دهد که در خیابان ها برای اعلام کشور هلهله می کنند. آن (صحنه) یک تحریف است ،  اگر چه آن قدر تکرار شده است که دروکر برای باور به آن معذور باشد . در حقیقت ، توده ها در نوامبر 1947 ، زمانی که سازمان ملل برای تقسیم فلسطین به دو کشور عربی و یهودی ( وجدایی در اورشلیم) تصمیم گرفت هلهله کردند.    

زمانی که دولت یهودی رسما در 14 ماه می تشکیل شد ، و بن گوریون آن سخنرانی را ایراد کرد، خیابان ها خالی بود. جوانان در ارتش بودند و سالمندان برای هلهله کردن خیلی در اضطراب بودند.

در آن جنگ ، حدود 63000 نفر– از جمعیت 630.000 نفری یهودی معادل سه میلیون نفر از شهروندان امروز امریکا-  کشته شدند . افراد بسیار زیادی (از جمله من)  زخمی شدند. تلفات سمت  عربی حتی در شرایط  مطلق بالاتر بود.

رفتار های بن گوریون بسیار و رنگارنگ بود. او دوست داشت خود را بعنوان فیلسوفی بزرگ مطرح کند ، و مستند او را در حال دریافت چند صد کتاب نشان می دهد که (بهای آن ) از طرف یک یهودی بریتانیایی پرداخت می شد – امری که تحت قوانین جاری اسرائیل می تواند یک جرم جنایی باشد.

بی جی ( آن چنان که خود را می نامید) در اداره جنگ دخالت می کرد ، برخی از تصمیم های اشتباه  او به قیمت جان های بسیاری تمام شد . او منش ارتش را به شیوه ای تغییر داد که ما سربازها  بسیار ناراضی بودیم .

اما همه تصمیم های خوب و بد او در مقایسه با نقش واقعی تاریخی اویعنی  تصمیم او به تبدیل اسرائیل به سنگری علیه دنیای عرب در حال ظهور ناچیز بود.

البته ، جنبش صهیونیستی از همان آغاز خود بخش آگاهانه استعمار اروپایی بود. تئودور هرتزل بنیانگذار (صهیونیسم) در کتاب خود " جودنستات " قبلا قول داده بود که کشور می تواند "بخشی از دیوار تمدن اروپایی علیه بربریت آسیاتیک باشد."

اما بن گوریون بود که این وعده مبهم را از همان روزاول اسرائیل عملی کرد. طبق نوشته اولین زندگی نامه نویس او ، او عرب ها و فرهنگ عرب را از از اولین روز (حضور) خود در فلسطین دوست نداشت ، اسرائیل اقلیت عرب را سرکوب و از ترسیم مرزهای اسرائیل خودداری کرد .  

البته دلیل تحلیل برنده آن بود وهست که صهیونیسم از همان آغاز خواستار خلع ید عرب ها از زمین هایشان در راستای ایجاد یک ملت جدید یهودی در آن جا بود . این (خواسته) هرگز پذیرفته نشد اما از همان ابتدا آشکار بود .

تمام جانشینان بن گوریون تا اشغالگر کنونی مقام نخست وزیری ، این خط را دنبال کردند. حتی در جشن هفتاد سالگی آن ، اسرائیل هیچ مرز رسمی را به رسمیت نمی شناسد . اگر چه ما موافقت نامه های صلح رسمی با دو کشور عربی (مصر و اردن) داریم و همکاری غیر رسمی با چند کشور دیگر ، اما مورد نفرت صد ها میلیون عرب و یک میلیارد مسلمانیم . و حتی مهم تر از آن ، ما با کل ملت فلسطین در جنگیم . این ارثیه واقعی بن گوریون است .

من روی این موضوع کاملا واقفم . من هم همراه بن گوریون در جنگ بودم.  هر چه سلطنت او طولانی تر شد او بیشترقدرت مطلقه شد . روی هم رفته از فرض  او از قدرت در جنبش صهیونیستی پیشا کشوری ، او به مدت 30 سال متوالی رهبر عالی کشور بود . هیچ انسانی نمی تواند چنین مدت طولانی بدون دچار شدن به  حدی از سوء رفتارباقی بماند .

من بلافاصله بعد از جنگ صاحب و سردبیر مجله خبری شدم و انتقاد شدید ازرفتار های دیکتاتورمنشانه فزاینده او ، رفتار استعماری او با فلسطینی ها ، سیاست ضد صلح او ، سیاست اجتماعی – اقتصادی ارتجاعی او و فساد بسیاری از پیروان او را آغاز کردم.

رئیس خدمات امنیتی آشکارا مرا "دشمن شماره یک دولت" خواند. در یک موقعیت رئیس امنیت ( با اسم مستعار" لسار کوچک") به بن گوریون پیشنهاد کرد تا مرا "تحت بازداشت دولتی"– دستگیری بدون دستور دادگاه - قرار دهد. بن گوریون موافقت کرد ، اما  به یک شرط که مناحیم بگین، رهبر اپوزیسیون با سکوت خود آن را  تایید نماید . بگین از تایید آن خود داری و تهدید به افشا تعفن کرد. او نیز در خفا به من هشدار داد.

دفتر من بارها بمب گذاری شد، خودم مورد حمله قرار گرفتم و دست های من شکسته شد . ( همان طور که قبلا گفتم ، ان حمله  برکتی در لباس مبدل بود. زن جوانی بنام راشل داوطلب شد تا همراه من برای کمک به من برای چند هفته حرکت کند، و 53 سال تا زمانی که در گذشت همراه من ایستاد.)   

در اوج جنگ ما ، بن گوریون به تاتر ملی ( هابیما) دستور داد تا نمایشی را آشکارا علیه من تهییه کند. آن نمایش سردبیر شریر هفته نامه ای را نشان می داد که از بدبخت کردن مردم لذت می برد . اگر چه او هرگز به تاتر نمی رفت ، اما به تماشای  افتتاحیه آن نمایش رفت . فیلم مستند او ، همسر و همکاران او را وسیعا سر در گم نشان می دهد . نمایشنامه تا نمایش سوم دوام نیاورد .

باید پذیرفته باشد که او رهبری بسیار شجاع بود . اگر چه یک ضد کمونیست ثابت قدم بود ، اما اجازه داد استالین در طی جنگ استقلال 1948 با اسلحه از اسرائیل حمایت کند. او درست هشت سال بعد از هولوکاست با المان صلح کرد ، چون کشور جوان به شدت نیازمند پول بود . او وارد ائتلاف معروف با فرانسه و بریتانیا برای حمله به مصر ( با نتایجی فاجعه بار) شد .  در اواخر او خود را با شاگردان جوان – موشه دایان ، تدی کولک، شیمون پرز و دیگران – احاطه کرد و همکاران مسن تر از او به وحشت افتادند. آن ها علیه او گروه تشکیل دادند و او را به بیرون پرت کردند.تلاش او برای تشکیل حزبی جدید و تدارک بازگشت به صحنه به گل نشست . در پایان ما به نوعی صلح کردیم .

وقتی که امروز ما به تمام  کارهای او نگاه می کنیم باید پذیرفته باشد که نفوذ او بر اسرائیل امروز عظیم است .هم برای بهتر و هم برای بدتر ، او بر مسیر هایی تکیه کرد که اسرائیل هنوز ان را می نوردد.  

بیشتر برای بدتر.

برگرفته از سایت یوری اونری  

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: