نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2018-03-31

نویدنو  11/01/1397 

 

مطلب دریافتی

  • امپراتوری آمریکا بطور قابل توجهی میدان آزادی عمل و حضور خود را در چندین منطقه، بویژه در آمریکای لاتین افزایش داده است. افزوده ها و توسعه ها شامل آرژانتین، برزیل، کلمبیا، مکزیک، آمریکای مرکزی، پرو و کارائیب (وابسته به دریای کارائیب) است. آرژانتین مهم‌ترین دارایی جهت طراحی مجدد امپراتوری آمریکا در آمریکای لاتین  است.

     

 

بازسازی نقشه امپراتوری آمریکا

 جیمز پتراس - برگردان: آمادور نویدی

نقشه امپراتوری ترامپ : دارایی ها و بدهی ها

 

 

امپراتوری آمریکا در سراسر جهان گسترش یافته است؛ بسط می یابد و قرارداد می بندد، و باتوجه به توانایی خود جهت تأمین دارایی های استراتژیک، علاقمندست و قادرست که قدرت نظامی و اقتصادی خود را برای مقابله با دشمنان در حال ظهور افزایش دهد.

نقشه امپراتوری میزان مختصری از بُردارها، دست‌رسی و دوام قدرت و ثروت جهانی است. نقشه امپراتوری دارایی‌ها و بدهی‌های خود را  طبق موفقیت‌ها و عقب‌شینی های مراکز قدرت داخلی و خارجی تغییر- افزایش یا کاهش می‌دهد. درحالی‌که امپراتوری آمریکا در درگیری‌های شدید خاورمیانه درگیرست، نقشه امپریالیستی در جاهای دیگر با کم‌ترین هزینه و موفقیت‌های بیش‌تر بسط داده شده است.

گسترش امپراتوری

امپراتوری آمریکا بطور قابل توجهی میدان آزادی عمل و حضور خود را در چندین منطقه، بویژه در آمریکای لاتین افزایش داده است. افزوده ها و توسعه ها شامل آرژانتین، برزیل، کلمبیا، مکزیک، آمریکای مرکزی، پرو و کارائیب (وابسته به دریای کارائیب) است. آرژانتین مهم‌ترین دارایی جهت طراحی مجدد امپراتوری آمریکا در آمریکای لاتین  است. آمریکا امتیازات نظامی، اقتصادی و سیاسی کسب نموده است. در مورد آرژانتین، پیش‌رفت‌های سیاسی و اقتصادی  مقدم بر گسترش نظامی بود.

 

آمریکا جهت تضمین انتخاب دست نشانده خود موریسیو ماکری، حمایت ایدئولوژیکی و سیاسی ارائه داد. رئیس جمهور جدید آرژانتین بلافاصله بیش از ۵ میلیارد دلار به  محتکر لاش‌خور وال استریت، پل سینگر انتقال داد، و اقدام به بازکردن دریچه های یک جریان پرمنفعت چند میلیارد دلاری از سرمایه مالی اقدام نمود. سپس رئیس جمهور ماکری با دعوت از پنتاگون و سرویس های اطلاعاتی آمریکا به ایجاد پایگاه‌های نظامی، ایستگاه‌های جاسوسی و عملیات آموزشی در امتداد مرزهای کشور دست زد. به همان اندازه مهم، آرژانتین رهنمودهای طراحی شده آمریکا جهت سرنگونی دولت ونزوئلا را پذیرفت، دولت ملی گرای بولیوی تحت ایوو مورالس را تضعیف نمود و سیاست ادغام منطقه ای آمریکا محور را دنبال کرد.

آرژانتین: دست نشانده ای بدون حمایت اقتصادی

 درحالی‌که آرژانتین کشوری‌ست که علاوه بر استفاده سیاسی و نظامی برای امپراتوری آمریکا سودمندست، اما دست‌رسی به بازار آمریکا را ندارد – و هنوز وابسته به چین است -  و در تأمین توافق تجارت استراتژیک با اتحادیه اروپا موفق نبوده است. واشنگتن حضور نظامی خود را با یک دست نشانده یک‌پا بسط داده است.

 

کلمبیا و مکزیک، کشورهای دست نشانده بلندمدت، برای آمریکا سکوی پرشی جهت بسط نفوذ آمریکا در آمریکای مرکزی، منطقه اندیان (بومیان اندیان و اسپانیایی) و کارائیب  را ارائه  داده اند. آمریکا در کلمبیا، جنگ ویران‌گرش را علیه شورشیان ضدامپریالیست و حامیان طبقاتی کارگر و دهقان آن‌ها تأمین مالی نموده و هفت پایگاه نظامی را به عنوان سکوی راه اندازی کمپین بی ثبات سازی واشنگتن علیه ونزوئلا تأمین نموده است.

 

مکزیک در بسیاری از مأموریت‌های نظامی و اقتصادی– از طرح های تولیدی میلیارد دلاری گرفته تا چندین میلیارد دلار پول‌شویی حاصل از سود مواد مخدر به بانک‌های آمریکایی خدمت کرده است.

 

برزیل با برکناری و دست‌گیری رهبران حزب کارگران، ضمیمه جدیدی برای امپراتوری است. تغییر قدرت سیاسی و اقتصادی نفوذ آمریکا را از طریق  اهرم‌های خود بر ثروت‌مندترین کشورهای قاره افزایش داده است. در مجموع، آمریکا نفوذ امپریالیستی و کنترل از طریق مالکیت و استفاده خود از آمریکای لاتین را بسط داده است. یک پیش‌بینی وجود دارد: حداقل در مورد برزیل و آرژانتین، پیش‌رفت آمریکا به این‌دلیل که فاقد پایه های اقتصادی سیاسی استوار است، موقت و مشمول به بازگشت می باشد.

 

اگر آمریکای لاتین بازتاب دهنده  توسعه و صعود فوری و ناگهانی نفوذ امپریایستی آمریکاست، بقیه نقشه جهانی منفی یا در بهترین حالت متناقض است.

 

مأموریت ساخت امپراتوری جهت پیش‌رفت در شمال شرقی آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا شکست خورده است. آمریکا نفوذ  خود را در اروپا حفظ نموده است، اما بنظر می‌رسد که جهت توسعه حضور خود با موانع مواجه است.

 

کلید توسعه یا زوال امپراتوری آمریکا به کارایی اقتصاد داخلی آمریکا وابسته است. 

زوال امپریالیستی: چین

عزم آمریکا جهت بازسازی نقشه امپراتوری جهانی در آسیا بیش‌تر مشهودست. قابل ملاحظه ترین تغییر در روابط سیاسی و اقتصادی آمریکا در منطقه، جای‌گزین شدن چین به جای آمریکا به عنوان سرمایه گذار غالب، ساخت زیربنای تجاری و وام دادن در منطقه صورت گرفته است. بعلاوه، چین نقش خود را به عنوان صادرکننده پیش‌رو نسبت به آمریکا، در افزایش مازاد تجاری صدها میلیارد دلاری سالیانه افزایش داده است. در سال ۲۰۱۷، مازاد تجاری چین به ۳۷۵ میلیارد دلار رسید.

 

در واکنش به رکود نسبی اقتصادی آمریکا، واشنگتن وسعت حضور دریایی و نظامی  خود را در جنوب دریای چین توسعه داده است، و نیروهای هوایی و زمینی خود را در کره جنوبی، ژاپن، استرالیا، فیلیپین و گوام تقویت کرده است. این‌که چگونه این تقویت حضور نظانی آمریکا بر بازسازی نقشه حضور امپریالیستی اش اثر می‌گذارد، بستگی به پویایی اقتصاد داخلی آمریکا و توانایی اش جهت حفظ دست نشاندگان نظامی اصلی موجود- کره جنوبی، ژاپن، استرالیا و فیلیپین دارد. حوادث اخیر نشان می‌دهد که کره جنوبی علائم خروج از مدار اقتصادی و نظامی آمریکا را دارد. سئول با «دستور کار  حمایت از مصنوعات داخلی» ‌آمریکا و فرصت ها جهت گسترش روابط تجاری خود با چین مشکل تجاری دارد. به همان اندازه مهم، کره جنوبی بسوی مصالحه با کره شمالی و کاهش  نظامی‌گری آمریکا روی آورده است. اگر کره جنوبی برود، قدرت پایگاه نظامی آمریکا در شمال آسیا هم می‌رود.

 

استراتژی نظامی آمریکا بر مبنای حفظ و گسترش شبکه دست نشاندگان خود منطبق است. با این‌حال، سیاست‌های  حمایت از مصنوعات داخلی منجر به رد توافقات تجاری چند جانبه می‌شود، که روابط اقتصادی اش را با شرکای نظامی بالقوه موجود از بین می‌برد. در مقایسه با آمریکای لاتین، بازسازی نقشه امپریالیستی آمریکا منجر به انقظاع اقتصادی و انزوای نظامی در آسیا می‌شود. افزایش حضور نظامی آمریکا حتی سلاح‌های استراتژیک مرگ‌بار بیش‌تری در منطقه ریخته است، اما جهت مرعوب ساختن یا  انزوای چین یا کره شمالی شکست خورده است.

بازسازی نقشه خاورمیانه

آمریکا طی دو دهه گذشته چندین تریلیون دلار در خاورمیانه و شمال آفریقا و غرب آسیا هزینه کرده است. مداخله آمریکا از لیبی و جنوب سودان گرفته، تا در سراسر سوریه، فلسطین، عراق، ایران و افغانستان منجر به هزینه های عظیم و پیشرفت‌های مشکوک گشته است. بجز مورد رنج و مصیبت، دست‌آوردها ناچیزند. آمریکا هرج و مرج و ویرانی را در سراسر لیبی و سوریه گسترش داده است، اما نتوانسته است که هیچ‌کدام را در یک امپراتوری بزرگ ترکیب نماید. جنگ‌های خاورمیانه، که به امر اسرائیل آغاز شدند، تل آویو را با یک حس آسیب ناپذیری و تشنگی بیش‌تر پاداش داده است، در حالی‌که دشمنان آمریکا را چندبرابر و متحد ساخته است.

 

امپراتوری‌ها از طریق اتحاد با قبایل مسلح، سازمان‌های جدایی‌طلب و فرقه ایی بطور مؤثر گسترش نمی یابند. امپراتوری‌هایی که با نهادهای  مختلف، شکسته و خودخواه متحد می‌شوند، نمی‌توانند گسترش یابند یا قدرت جهانی خود را تقویت نمایند.

 

آمریکا جنگ علیه لیبی را براه انداخت و اهرم سیاسی و منابع اقتصادی  کشور را که در طول رژیم قذافی لذت می‌برد، از دست داد. آمریکا در سومالی، جنوب سودان و سوریه مداخله کرد، و مناطق تحت محاصره «جدایی‌طلبان» خودخواه جنگ سالار و مزدوران  یارانه گیر را بدست آورده است. افغانستان، طولانی ترین جنگ آمریکا در تاریخ، یک فاجعه نظامی تمام عیار است. پس از هفده سال از جنگ و اشغال، آمریکا تحت محاصره دیواری در کابل قایم شده است. در عین‌حال، رژیم دست نشانده با یارانه های ماهانه چندمیلیارد دلاری حمایت می‌شود.

 

عراق یک پایگاه امپریالیستی «تقسیم شده» – نتیجه پانزده سال از مداخله نظامی است. دست نشاندگان کُرد،  جنگ‌سالاران سُنی سعودی، شبه نظامیان شیعه، کلاه‌بردان بغداد، و مزدوران پیمان‌کار آمریکایی که همه باهم جهت کنترل و بدست گرفتن قطعه بزرگ‌تری از غارت و چپاول رقابت می‌کنند. هر مترمربع از زمین رقابت به قیمت صدها میلیون دلار و شماری تلفات انسانی برای آمریکا هزینه برداشته است.

 

ایران برای همیشه در معرض خطر تهدید قرار دارد، اما استقلال خود را در خارج از مدار آمریکا – سعودی – اسرائیل حفظ  کرده است. نقشه ژئوپولیتیک آمریکا به اتحاد مشکوک با عربستان سعودی و دست نشاندگان کوچک خود در میان امارت های کوچک تقلیل یافته است – که همیشه با یک‌دیگر در حال جنگ اند- و هم‌چنین اسرائیل، «دست نشانده ای» که در هدایت حامی خود با گرفتن افسارش، آشکارا لذت می‌برد! نقشه امپریالیستی آمریکا در مقایسه با دوران قبل از گردش هزاره، کوچک‌تر شده و با کاهش بیش‌تر مواجه است.

نقشه آمریکا – ناتو – اتحادیه اروپا

روسیه متعاقب با ترمیم و استرداد حاکمیت و رشد اقتصادی خود پس از سال‌های مصیبت بار ۱۹۹۰، پیشه آمریکا جهت امپراتور جهان تک‌قطبی را به چالش کشیده و آن‌را تقلیل داده است. با صعود پرزیدنت پوتین، امپراتوری آمریکا و اتحادیه اروپا بزرگ‌ترین و سودآورترین دست نشانده و منبع غارت آشکار خود را از دست داده اند .

 

با این حال، آمریکا دست نشاندگان سیاسی خود را در رژیم های بالیتیک، بالکان ها و اروپای شرقی و مرکزی حفظ می‌کند. بهر حال، این دست نشاندگان متمرد، اغلب مشتاق اند که با روسیه مجهز به سلاح هسته ای  مقابله کنند، و مطمئن هستند که آمریکا و ناتو مداخله خواهند کرد، علی‌رغم این احتمال ‌که در یک قیامت هسته ای دود هوا شده و بخار می‌شوند.

 

تلاش‌های واشنگتن جهت  تسخیر مجدد و برگرداندن روسیه به دست نشاندگی شکست خورده است. واشنگتن از روی ناامیدی متوسل به ازدیاد یک سری از تحریکات و درگیری‌های شکست خورده بین آمریکا و اتحادیه اروپا، و در درون آمریکا بین ترامپ و دمکرات‌ها؛ و میان جنگ‌سالارانی شد که کابینه ترامپ را کنترل می‌کنند.

 

علی‌رغم تحریمات آمریکا، آلمان هم‌چنان روابط تجاری با روسیه دارد، که بر کاهش قدرت آمریکا جهت دیکته کردن سیاست خود به اتحادیه اروپا تأکید می‌کند. حزب دمکرات و جناح نظامی‌گرای افراطی کلینتون بصورت پاتولوژیکی برای بازگشت به سال‌های ۱۹۹۰ عصر غارت و چپاول (قبل از پوتین) د‌ل‌تنگ مانده است. جناح کلینتون بر سیاست‌های انتقام‌جویی به کین توزی متمرکز مانده است. در نتیجه، آن‌ها  بشدت علیه مبارزات انتخاباتی دونالد ترامپ مبارزه کردند، و وعده دادند که یک درک واقعی جدید با روسیه را دنبال نمایند. اختراع روسیه گیت صرفاً یک نزاع داخلی انتخاباتی نیست که توسط «لیبرال‌های» آشفته هدایت شود. چیزی‌که درخطرست چیزی کم‌تر از یک درگیری عمیق درباره بازسازی نقشه جهانی آمریکا نیست. ترامپ ظهور مجدد روسیه را به عنوان یک قدرت جهانی پذیرفته و برسمیت شناخته است که باید « مهار» شود، در حالی‌که دمکرات‌ها جهت برگردان واقعیت، سرنگونی پوتین و بازگشت به عیاشی های بارون های دزد دوران کلینتون مبارزه می‌کنند. درنتیجه این درگیری‌های استراتژیک ادامه دارد، واشنگتن قادر نیست که یک استراتژی جهانی هم‌آهنگ را ایجاد نماید، که نوبه خود نفوذ آمریکا را در اتحادیه اروپا، در اروپا و جاهای دیگر بیش‌تر تضعیف نموده است.

 

با این وجود، یورش شدید دمکرات‌ها علیه اظهارات سیاست خارجی اولیه ترامپ درباره روسیه موفق به نابودی «محور واقعیت‌گرایی » او شد و باعث تسهیل صعود جناح نظامی‌گرای متعصب در درون کابینه اش گردید، که سیاست‌های ضدروسیه دمکرات‌های کلینتون را تشدید نموده اند. در کم‌تر از یک‌سال، تمام مشاوران واقعیت‌گرای ترامپ و اعضای کابینه اش پاک‌سازی شده و با نظامی‌گران جای‌گزین گشته اند. سیاست دکترین خصمانه ضدروسیه تبدیل به برنامه ای جهت راه اندازی یک استراتژی نظامی جهانی بر مبنای افزایش عظیم بودجه نظامی، و درخواست‌هایی شده است که کشورهای اتحادیه اروپا بودجه نظامی خود را افزایش دهند، و با ائتلاف نظامی اتحادیه اروپا محور، مانند آن‌چه که اخیراً توسط رئیس جمهور فرانسه ایمانوئل ماکرون پیش‌نهاد شد، علناً مخالفت کنند.

 

علی‌رغم وعده های مبارزات انتخاباتی ترامپ جهت «عقب‌نشینی»، آمریکا دوباره به افغانستان، عراق و سوریه در راهی بزرگ وارد شده است. تغییر عقیده ترامپ از مهار جهانی و اقعیت‌گرایی به «عقب‌نشینی و تجاوز» علیه روسیه و چین، موفق به تأمین یک پاسخ مثبت از متحدان حال و گذشته نشده است.

 

چین روابط افتصادی خود را با اتحادیه اروپا  افزایش داده است. روسیه و اتحادیه اروپا در روابط تجاری گاز و نفت استراتژیک شریک‌ند، از نظر داخلی، بودجه نظامی آمریکا کسری بودجه را عمیق‌تر می‌کند و مخارج اجتماعی را شدیداً تهدید می نماید. این سناریویی جهت افزایش انزوای آمریکا با تجاوز بی‌هوده خود علیه یک جهان پویا و در حال تغییرست.

نتیجه گیری

بازسازی امپراتوری جهانی ترامپ نتایجی ناهموار داشته است، که اغلب از نقطه نظر استراتژیک منفی هستند.

 

شرایطی که منجر به دست نشاندگان جدید در آمریکای لاتین شد، قابل اهمیت است، اما با عقب‌نشینی ها در آسیا، بخش‌هایی در اروپا، پریشانی در داخل و عدم هم‌آهنگی استراتژیک، بیش‌تر ضربه خورده است.

 

بازسازی امپراتوری جهانی نیازمند واقعیت‌گرایی ست - برسمیت شناختن صف‌بندی قدرت های جدید، تطابق با متحدان، و بالاتر از همه، ثبات سیاسی داخلی، که منافع اقتصادی و تعهدات نظامی را متعادل می‌سازد.

 

تغییر کلیدی از واقعیت‌گرایی به سمت یک روسیه بهبود یافته به نظامی‌گری و مقابله، شکست آمریکا را به عنوان رهبر هم‌آهنگ کننده امپراتوری جهانی تسریع کرده است.

 

آمریکا  درحالی‌که در جنگ‌های تجاری مخرب در مناطق استراتژیک شرکت می‌کند، اما در جنگ‌های طولانی مدت  در مناطق پیرامونی شکست می‌خورد. آمریکا مبالغ عظیمی در فعالیت‌های بدون بازده هزینه می‌کند، درحالی‌که ایلات فقیر و دولت‌های محلی «رفرم » مالیاتی را بنفع الیگارش‌ها ازبین می‌برند.

 

بازسازی نقشه جهانی اکنون شامل یک امپراتوری بی ثبات و بدون اندیشه ای‌ست که توسط آمریکا رهبری می‌شود که ناتوان از موفقیت است، درحالی‌که قدرت‌های درحال ظهور در تصرف قدرت منطقه ای غوطه ورند.

 

دیگر یک امپراتوری هم‌آهنگ کننده وجود ندارد که سرنوشت جهان را کنترل کند. ما در دنیایی از نقشه های سیاسی چهان زندگی می‌کنیم که بر قدرت‌های منطقه ای و دست نشاندگان متمرد متمرکزست، درحالی‌که اغلب سیاست‌مداران نالایق شایعه پرداز در واشنگتن با رئیس جمهور ترامپ گستاخ، جاهل، و رژیم متزلزل او رقابت می‌کنند.

 

globalresearch.ca

درباره نویسنده:

جیمز پتراس، استاد بازنشسته (بارتل) جامعه شناسی در دانشگاه بینگهامتون – نیویورک است.

https://petras.lahaine.org

برگردانده شده از:

http://www.cpa.org.au/guardian/2018/1813/08-mapping.html

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: