نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-03-17

نویدنو  27/12/1395 

 

 

ضد برند ،

 پژوهشی پیرامون نیمرخ تاریک برندهای مشهور جهان- بخش چهارم وپایانی

 زندگی در جهان تحت حاکمیت برندها

 مسعود اميدي

برندها نام ها و آرم هایی هستند که به صورتی نمادین مجموعه وسیعی از محصولات و خدمات را نمایندگی می کنن به شکلی گسترده به کار گرفته شده و بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته و بدترین جامعه ماوراء تجاری را به نمایش گذاشته اند. برندها حضور خود را بر تمامی فضاهای عمومی و خصوصی زندگی مردم در جامعه تحمیل کرده اند.

شرکتهایی در قالب نماد برند به شما می گویند که شما برای رسیدن به شاًن، جذاب به نظر رسیدن، پذیرفته شدن توسط دیگران، پیدا کردن احساس مناسب نسبت به خود و ... اکنون به "محصول یا خدمت" دیگری نیازمندید.

فضای شهرها، ایستگاههای مترو، فرودگاهها، استادیوم ها، میادین مسابقات، تلویزیون، سینما، تئاتر و سایر اماکن عمومی جولانگاه برندهاست. بسیاری از این فضاها می توانست به جای برندها با نمادهایی از رویدادها یا تصاویر تاریخی، قهرمانان یا اسطوره ها و افسانه ای محلی پرشوند.

در جهان تحت حاکمیت برندها این منافع شرکتها (نه نیازها و خواسته های افراد) است که به هدایت کننده سیاست ملی و بین المللی از جمله جنگ،  تجاوز و اعمال هژمونی و کنترل در فضای سیاسی  کشورها تبدیل شده است.  

به گواهی کارنامه شرکت انرون و موارد مشابه دیگر در فضای حاکمیت برندها علی رغم همه آنچه در باره منشور اخلاقی و مسئولیت های اجتماعی شرکت ها گفته می شود، شاهد طمع ورزی گسترده صاحبان وصاحب منصبان شرکت ها به منافع کارکنان، سهامداران و عموم  هستیم.

پیام های تبلیغاتی شرکت ها در مقیاسی گسترده و به صورتهای آشکار و پنهان در چارچوب استراتژی بازاریابی آنها همچون سوداگران مواد مخدر به دنبال توسعه اعتیاد به مصرف در جامعه است. شرکتهایی که با روش های پیچیده مهندسی اذهان و روح و روان و اعصاب مردم جامعه به تنها چیزی که می اندیشند، سود است.

از جمله تصاویر زشت جهان تحت حاکمیت برند، استفاده گسترده از سکس برای فروش انواع محصولات و خدمات در طیف وسیعی از اقلام محصول است.

برندها به پیروی از نظریه ژان باتیست سی[1] اقتصاد دان معروف فرانسوی مبنی بر اینکه عرضه، تقاضای خود را بوجود می آورد، به روش های مختلف می کوشند مردم را متقاعد نمایند که آنها نیازمند محصولات و خدماتی هستند که در واقع به آنها نیازی ندارند.

برندها به منبعی با اهمیت فزاینده از وابستگی شخصیتی و هویتی اشخاص تبدیل شده و از نقشی ورای نهادهای سنتی از قبیل مدارس، انجمن ها، کلیساها و غیره برخوردار شده اند.

فعالیت فروشگاههای زنجیره ای برند.(مانند وال مارت[2] و بارنز[3] و نوبل[4])، عموماً منجر به ورشکستگی و خروج  فروشگاههای کوچکتر که عموماً نماینده بخش های خرد در سیستم توزیع و اقتصاد ملی محسوب می شوند، از کسب و کار می گردد

https://dl-web.dropbox.com/get/brand%20critics/Business%20in%20a%20Sustainable%20Society%20The%20Meaning%20of%20Life%20According%20to%20Brands.htm?_subject_uid=348466698&w=AADQs0UQ-GnZJaey4Uqljc_CFm-r-Ma1aj3mGq_vUj3tEgکتاب "بدون مارک"[5] نائومی کلاین [6] به کتاب نسبتاً با نفوذی تبدیل شده و حضور رو به رشد تبلیغات و برند سازی در جامعه و اثرات مربوط به آن ها را در زندگی روزانه ما مورد بحث قرار داده است. کلاین به صورتی عالی تاریخچه تکامل تبلیغات در طول چند دهه گذشته را شرح می دهد که در آن شرکتها از تبلیغ یک محصول به ساختن یک هویت برند تغییر جهت داده اند تا ،مصرف کنندگان را در جهت جستجوی مفهومی از افتخار یا شهرت در مفهوم برند هدایت کنند.

مایک والنته[7] یکی از پژوهشگران در زمینه برند می نویسد: "من از دانشجویانم پرسیدم که آیا آنها با جامعه ای که ما در آن زندگی مان را از طریق مکانیزم هایی به معانی و هویت هایی متصل کنیم که از کسب و کار سرچسمه می گیرد، موافقند؟ درکمال تعجب ، سه پاسخ مشترک و مشابه دریافت کردم:

رایج ترین پاسخ این بود که در نهایت این اشکالی ندارد زیرا مصرف کنندگان همواره  از این انتخاب برخوردار خواهند بود که از این هویت ها فاصله بگیرند. در واقع نیز بسیاری از این دانشجویان از استعداد آن برخوردارند که تحت تاثیر پیام هایی اینچنین قرار نگیرند.

 اما در اینجا پیش فرضی وجود دارد مبنی برآن که متوسط مشتریان از چنان قدرت دور اندیشی و بصیرتی برخوردارند که بتوانند خود را از حیطه تاثیرگذاری پیام های مهیجی که در معرض آن قرار دارند، خارج نمایند. این دیدگاه همچنین چشم خود را برانگیزه های ذاتی شرکت ها برای تحت تاثیر قرار دادن اطلاعاتی که در دسترس مصرف کننده قرار می گیرد، چگونگی توجیه و تفسیر این اطلاعات و اینکه مشتریان در پاسخ به این اطلاعات از چه انتخاب هایی برخوردارند، می بندد. برای شرکت هایی که در جستجوی مصرف کنندگان تکراری هستند، این سه نکته محوری شناختی ، اهرم های مهمی هستند.

پاسخ دوم این بود که این چیز خوبی است. زندگی های ما پیرامون یافتن معنی زندگی می گذرد و شرکتها صرفاً یکی از بازیگران در جامعه هستند که وقوع این امر را امکان پذیر می نمایند. در نگاهی خوشبینانه، آیا واقعاً اشکالی در این است که کسی هویت خود را با برند بادی شاپ[8] همچون نماد اخلاقیات و محیط زیست تعریف کنید؟

 من اغلب در این اندیشه ام که آیا افرادی در سن دانشجویان من قادر به درک زندگی ای که منحصراً تحت تسلط معاملات تجاری نباشد، هستند؟ با توجه به اینکه تنها آلترناتیو سرمایه داری در زمانی که آنها 2 یا 3 ساله بودند، وجود داشت؟

پاسخ سوم این بود که اهمیت موضوع از آنروست که اگر اجازه دهیم که این مسئله در جامعه بدون هر گونه چالشی پیش برود، تفسیر مردم از واقعیت تنها مبتنی بر  نقطه تلاقی جریان های پیام های هویت شرکت ها خواهد شد که باید و نباید آنچه را که افراد برای پیدا کردن معنی در زندگی ممکن است انجام دهند، بر آنها دیکته خواهد نمود. زمانی بود که دولت این نفش را داشت...،زمانی کلیسا این نقش را داشت و اکنون زمانی است که شرکتها این نقش را ایفا می کنند.

 همانطور که کلاین توضیح داد، این جاست که ما می توانیم امیال و اهداف عمیقاً امپریالیستی سرمایه داری را ببینیم. این دانشجویان نگرانند که در پرتو اهداف سود حداکثری به دقت تعریف شده شرکتها، آنها از جایگاه ضعیفی برای تعیین اینکه به عنوان جامعه چه چیزی را معنی دار تعریف کنند، برخوردار باشند.

شکی نیست که همه چیزهایی را که ما در طول زندگی روزمره مان در اطراف خود می بینیم، یک سازه اجتماعی هستند. درک خود ایده یک واقعیت عینی براستی دشوار است. اما آیا این به معنی آن است که  ما باید اجازه دهیم که عدم توازن قوا موجب بازیگران معینی در جامعه گردد که ساختار اجتماع را به گونه ای که آنها را منتفع نماید، مورد اطلاع رسانی قرار دهند؟ یکی از دانشجویانم برای من آهنگی را فرستاد که به خوبی به این سوال جواب می دهد."[9]

خواننده در بخشی از این آهنگ می خواند:

"

شلوارهای جین لوله تفنگی  را ترجیح می دهی یا شلوار دمپا گشاد را؟

پیراهن چسبان یا دامن زنانه

کلاه های پشت نقاب دار و شلوارهای  گل و گشاد

کتانی سفید و کراوات با جلیقه

 

منصفانه نیست

من نمی توانم  آن موهای پر پشت را برویانم

تو پارسال ملکه هیپ هاپ بودی

و اکنون در گروه راک اند رولی

 

حقیقت آنست که من درک نمی کنم  

فقط می خواهم به تو نشان دهم که من واقعاً  کی ام

چرا همه چیز اینقدر تصنعی است

زیر لباسهایی که می پوشیم

من میل دارم اینچنین با تو مواجه شوم

 

اگر می توانستم

 در زیر دوش با تو  صحبت می کنم،

آیا می توانستی سبکی داشته باشی؟

و آیا هنوز از اقتدارت برخوردار بودی؟

...

چرا همه چیز اینقدر جعلی است؟

آیا وجودمان واقعاً از گروههایی هویت می یابد که  خودمان آنها را می سازیم؟

زیر لباسهایی که می پوشیم

من میل دارم اینچنین با تو مواجه شوم

 

عمه فریدای من

درست مانند دوستانش لباس می پوشد

و من تردید دارم که این هیچگاه  پایان یابد

اگر می توانستیم این پوشش  دروعین و ساختگی مان را می دریدیم و دور می انداختیم،

آنگاه شاید می توانستی درکم کنی"[10]

تاثیرات جنبه های منفی صنعت مد و برند های پوشاک بر جامعه[11]

برخی از جنبه های منفی صنعت مد بر جامعه عبارتند از :

ارزش های اخلاقی- مد هیچگونه توجهی به اخلاقیات  ندارد. تمام مدها و گرایشات جدید به گونه ای تبلیغ و ترویج می شوند که مردم بویژه نوجوانان نمی توانند از آن اجتناب کنند. برای آنها مهم نیست که چقدر این مسئله اخلاقی یا غیر اخلاقی است.  

اقتصادی- صنعت مد اساساً با ترویج و تبلیغ سیستم سرمایه داری همراه است. مد با عقلانیت اقتصادی در ابعاد اجتماعی همراه نیست. چراکه مردم تحت تاثیر تبلیعات مد لباسهای جدیدی را می خرند و این در حالی است که لباسهای قبلی هنوز کاملاً قابل استفاده اند و اساساً هیچ ایرادی ممکن است نداشته باشند. مد سبب می شود مردم لباسهای قدیمی را فقط بخاطر اینکه از مد خارج شده اند، دور بیندازند.

زودگذر بودن هوس مد- بیشتر روندهای مد عمر بسیار کوتاهی دارند. طی زمان های کوتاهی در حد ماه مدها می آیند و می روند . و این کوتاهی بازه های زمانی مد آن را تبدیل به یک هوس زودگذر می کند. مد واقعی شامل تغییر سبک های جدید است که معمولاً در بازه های زمانی طولانی تری مطرح می شود، اما مردمی که آگاهی چندانی از مد ندارند، از روندهای کوتاه مدت و هوس آلود مد پیروی
می کنند، به جای اینکه سبک واقعاً مناسب خود را دنبال کنند.

آسیب به سلامتی- روندهای خاصی از مد برای سلامتی مضر هستند. اینگونه مدها نوجوانان را در جهت  افراط گرایی سوق می دهند. چه چیزی می تواند تکان دهنده تر از این باشد که شماری نوجوان خالکوبی های عجیب و با اشیایی نوک تیز بر بدن خود انجام دهند که اساساً برای سلامتی خطرناک است. اما این نوجوانان متاثر از فضای تبلیغاتی کورکورانه از اینگونه مدها اطاعت می کنند. تا آنجا که برخی از طراحان اینگونه مدها ادعا می کنند که بیشتر مدهای خود را به گونه ای طراحی می کنند که خارش نداشته باشند."

ایجاد حالت سرکشی در جوانان- مدهای خاصی باعث سرکشی در جوانان می گردند. آنها تا حدی جذب مدهای جدید می شوند که به هر چیزی برای تصاحب آن تن می دهند. سرقت، دزدی و استفاده از سایر ابزارهای سوء برای به روز شدن با آخرین مدها در بین جوانان در دنیای امروز چندان غیر معمول نیست.

ناسازگار با حامعه - دیوانگی مد سبب می شود مردم ناسازگار با جامعه شوند. زیرا آنها برای اینکه خود را متمایز و متفاوت نشان دهند، مکن است به هر سبکی از مد تن می دهند.

مد ظاهری است- آلبرت اینشتاین همیشه قدیمی ترین و کهنه ترین لباسها را می پوشید. یک بار او گفت که "اگر بیشتر ما مردم بخاطر مبلها و لباس های نخ نمای خود شرمسار هستیم، بگذارید بخاطر ایده ها و فلسفه های نخ نمای خود شرمسارتر باشیم...این می تواند وضعیت غم انگیزی باشد اگر بسته بندی بهتر از گوشت داخل آن باشد." لباس ها نیز همچون بسته بندی خویشتن درونی ما محسوب
می شوند . آنها می توانند ما را به شیوه ای منفی یا مثبت ارائه کنند. گاهی اوقات مردم دیگران را بخاطر ظاهر بیرونی شان بطریقی اشتباه  قضاوت می کنند.

قربانیان مد- واژه  مدپوش وسواسی[12] یا"قربانی مد" به کسی اطلاق می شود که بنده وار و کورکورانه از مدهای رایج پیروی
 می کند. بسیاری از دختران و پسران جوان به همین شیوه از مدهای خاصی پیروی می کنند، بدون اینکه فکر کنند با این مد خوب به نظر خواهند رسید یا نه.

تعییرات مد- مد بنا به تعریف خود به طور مداوم تغییر می کند. تعییرات مد ممکن است با سرعت بیشتری نسبت به سایر زمینه های فعالیت انسانی مانند زبان، اندیشه و...رخ دهد. برای برخی ها تغییرات مدرن با گام های سریع در مد در بردارنده بسیاری از جنبه های منفی سرمایه داری است از جمله اینکه : مد منجر به ضایعات می شود بطوری که  مردم را تشویق به  خرید چیزهای غیرضروری
می نماید. تا آنجا که مِگنون مک لاقلین[13] درسال 1960 در"کتابچه عصبی" نوشت که "زنان معمولاً چیزهایی را که می خرند، دوست دارند، در عین حال از دو سوم آنچه در کمدهایشان هست، متنفرند.

جنبش اجتماعی  ضد برند

جنبش ضد برند اساساً جنبشی ضد سرمایه داری بوده و تاریخچه آن بسیار طولانی است. به موازات رشد برندها و حاکمیت آنها بر فضای عمومی، حنبش ضد برند نیز توسعه پیدا کرده است. انواع جنبش های اجتماعی که در کشورهای مختلف در برابر جهانی سازی، مخالفت با سیاستهای بانگ جهانی و صندوق بین المللی پول شکل گرفته است و مشاهده می شود، به نوعی می توان گفت ضد برند و ضد سرمایه داری است. جنبش های اجتماعی ضد برند در جهان امروز دامنه بسیار گسترده ای داشته و در این نوشته قرار نیست مورد بررسی قرار

گیرند. اما در پایان این نوشته مرور خلاصه ای بر شخصیت و آثار نائومی کلاین فعال اجتماعی و مبارز ضد برند صورت می گیرد.

نائومی کلاین، فعال اجتماعی و مبارز ضد برند

« نائومی کلاین متولد ۱۹۷۰و یک روزنامه‌نگار و فعال اجتماعی کانادایی است که بیش از همه بخاطر تحلیل‌ها و نقدهایش بر جهانی‌سازی شرکتی(corporate globalization)  مشهور است. کلاین که در دانشگاه تورنتو در رشته روزنامه نگاری تحصیل کرده‌است، از فعالان بزرگ سیاسی ضد- جهانی‌سازی نئولیبرالی یا به عبارتی طرفدار تغییر جهانی سازی کنونی است و خواهان تغییر آن به گونه‌ای است که اثرات زیانبار اقتصادی، سیاسی و محیط زیستی آن حذف شود.

کلاین در شهر مونترال از ایالت کبک کانادا بدنیا آمد و در خانواده‌ای یهودی با پیشینه ی فعالیت‌های صلح طلبان بزرگ شد. والدینش در سال ۱۹۶۷ بدلیل مخالفت با جنگ ویتنام از امریکا به مونترآل نقل مکان کردند. مادرش "بانی شر کلاین" مستندسازی است که شهرت خود را بیشتر  مدیون فیلم«این یک داستان عاشقانه نیست» می‌باشد؛ فیلمی که او بر ضد پرونوگرافی ساخته‌است. پدرش مایکل کلاین یک پزشک و ازاعضای سازمان «پزشکان دارای مسئولیت اجتماعی» است. پدرکلاین در فضایی که با اندیشه‌های مربوط به عدالت اجتماعی و برابری نژادی احاطه شده بود٬بزرگ شد. همسر کلاین اَوی لویس٬روزنامه نگار تلویزیونی و مستند ساز است.

 

 

کلاین بیشتر دوران نوجوانی خود را در مراکز خرید گذراند و شیفته‌ی اجناس مارک‌دار بود. به عنوان یک کودک و سپس یک نوجوان، او احساس می‌کرد که "داشتن یک مادر فمینیست توان‌فرساست" و ضمن دوری از سیاست، به استقبال "مصرف‌گرایی تمام‌عیار" رفت. او تغییر در جهان‌بینی‌اش را به دو رویداد نسبت می‌دهد. یکی زمانی که ۱۷ ساله و در حال آمادگی برای دانشگاه تورنتو بود رخ داد؛ مادر او سکته کرد و به شدت معلول شد.  نائومی، به همراه پدر و برادرش، در بیمارستان و خانه از مادرش مراقبت کردند، اما به این منظور ناچار شد برخی اولویت‌های تحصیلی را فدا کند. این وقفه‌ی یک‌ساله سبب شد تا او دیگر "لوس و ننر" نباشد. در سال بعد، پس از آغاز تحصیل در دانشگاه تورنتو، رویداد دوم اتفاق افتاد: کشتار سال ۱۹۸۹ دانشجویان زن مهندسی در اکول پلی‌تکنیک، که برای فمینیزم به منزله‌ی زنگ بیداری بود. کلاین با چاپ مطالبی در "ورسیتی"، یک روزنامه‌ی دانشجویی، در مقام سردبیر نوشتن را آغاز کرد. پس از سال سوم در دانشگاه تورنتو، او انصراف داد تا به شغلی پیشنهادی در "گلوب اند میل" تورنتو بپردازد و سپس سردبیری نشریه‌ی "دیس" را برعهده داشت. در ۱۹۹۵، او به دانشگاه تورنتو بازگشت تا درسش را ادامه دهد. اما پیش از آن‌که نمره‌های نهایی برای اخذ مدرکش را دریافت کند، دانشگاه را برای گذراندن یک دوره‌ی آموزشی خبرنگاری ترک گفت.

بدون برند-(No Logo)  نائومی کلاین در سال ۲۰۰۰، کتاب بدون مارک را منتشر کرد، که برای بسیاری، به جنبش ضد جهانی سازی تبدیل شد. او در این کتاب، فرهنگ مصرفی برند محور و عملکرد شرکت‌های بزرگ را مورد حمله قرار داده‌ است. همینطور کلاین در این کتاب چندین ابر شرکت را به بهره کشی از کارگران در فقیرترین کشورهای جهان در جهت کسب سود بیشتر، متهم می‌کند. کلاین در این کتاب، شرکت نایک را مورد نقد قرار می‌دهد بدون مارک با فروش بیش از یک میلیون نسخه در بیش از ۲۸ زبان، به پرفروش ترین کتاب بین‌المللی تبدیل شد .

حصارها و پنجره‌ها Fences and Windows)  - (در سال ۲۰۰۲ کلاین کتاب حصارها و پنجره‌ها را منتشر کرد، این کتاب مجموعه‌ای از مقالات و سخنرانی‌های اوست که در حمایت از جنبش ضد جهانی سازی نوشته‌است. (تمام درآمد حاصل از فروش این کتاب از طریق صندوق حصارها و پنجره‌ها، به نفع سازمان‌های فعال هزینه شد.)

  مصادره (The Take) -(فیلم ۲۰۰۴) -در سال ۲۰۰۴ کلاین و همسرش اوی لوییس فیلمی مستند به نام مصادره (The Take) را ساختند. این فیلم در مورد کارگرانی در آرژانتین است که بطور دسته جمعی، کارخانه‌ای را بستند و سپس خودشان تولید را از سر گرفتند.

دکترین شوک: ظهور سرمایه‌داری فاجعه - کتاب سوم کلاین «دکترین شوک: ظهور سرمایه‌داری فاجعه» که در 4 سپتامبر سال 2007 منتشر شد، در سطح بین‌المللی فروش بالایی داشت و در جدول آثار پرفروش روزنامه‌ی نیویورک تایمز قرار گرفت. این کتاب به 28 زبان دنیا ترجمه شده است . کلاین در این کتاب براین باور است که سیاست‌های «بازار آزاد» که از سوی میلتون فریدمن (برنده‌ی جایزه‌ی نوبل اقتصاد) و «مکتب علم اقتصاد شیکاگو» ارائه شده‌اند، به شکلی برجسته در کشورهایی همچون شیلی در زمان پینوشه، روسیه تحت رهبری یلتسین، و ایالات متحد آمریکا (برای مثال، طی خصوصی‌سازی مدارس عمومی نیواورلئان پس از طوفان کاترینا) اجرا شده است. محور مباحثه‌های کتاب پیرامون این قضیه است که کسانی که مایل به اجرای سیاست‌های بدنام «بازار آزاد» هستند، در حال حاضر این کار را با بهره‌گیری از ویژگی‌های خاصِ به وجود آمده پس از فجایع بزرگ (اقتصادی، سیاسی، نظامی یا طبیعی) انجام می‌دهند. ماجرا از این قرار است: هنگامی که یک جامعه "شوک" بزرگی را تجربه می‌کند، تمایل گسترده‌ای برای یک واکنش سریع و قاطع در جهت اصلاح وضعیت ایجاد شده وجود دارد؛ این تمایل به انجام یک عمل جسورانه و فوری، فرصتی را برای افراد سوءاستفاده‌گر فراهم می‌کند تا سیاست‌هایی را اجرا کنند که فراتر از یک واکنش مشروع و قانونی به فاجعه‌ی مزبور است.»[14]

 

 

 

 

  

Because my country has sold

its soul to corporate power

Because consumerism has become

our national religion

Because we have forgotten the true

meaning of freedom

And because patriotism now

means agreeing with the president

I pledge to do my duty

and take my country back."

 

                                                                                               

 

 

 

 

 

 

منابع:

 

 

1-  http://www.brandztech.com/file/file?i... :

        Brands Schools (معرکه برندها)

2-  http://goo.gl/gDtww8  :       

    The negative effects of fashion, 18 Feb 2013

3-  http://goo.gl/VoMg6U    :       

   زنی که می خواهد یک "باربی بی مغز سکسی"باشد

4-  http://www.businessdictionary.com

5-  http://www.goodreads.com/author/quotes/41

9.Naomi_Klein

6-  http://goo.gl/oJ7t7T :      

    Global 500 2014  The World's Most Valuable Brands

7-  http://www.chinalaborwatch.org/report/103 :    

       China Labor Watch (CLW)

8-  :         استیو جابز و نقض حقوق کارگران- مسعود امیدی

9-  http://goo.gl/0oR2Nm :

   Remembering Steve Jobs’ Record on Workers’

 Rights By Mike Elk IN THESE TIMES

10-               http://goo.gl/cJ2BU3 :   

  Chinese workers send a letter to Steve Jobs, claim their health is  compromised for profits

11-               http://sanhati.com/excerpted/6726/  :    

 The Ready-made Garment Industry: Global Chain Of Imperialist Exploitation

12-               http://mehreganmag.com/   :

   ﺻﻨﻌﺖ ﭘﻮﺷﺎﻙ ﺁﻣﺎﺩﻩ : ﺯﻧﺠﻴﺮﻩ ﺟﻬﺎﻧﻰ ﺍﺳﺘﺜﻤﺎﺭ ﺍﻣﭙﺮﻳﺎﻟﻴﺴﺘﻰ نوشته  ﺩِﺑﺎﺭﺍﺗﺎ ﻣﺎﻧﺪﻻﺭ، ترجمه ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺍﻣﻴﺪﻯ، مجله مهرگان،شماره21

13-               http://goo.gl/PudxQQ  :    Adidas exploitation: the truth behind the brand

14-               http://goo.gl/8bxyrL   :  TED Case Studies: NIKE: Nike Shoes and Child Labor in Pakistan By TED , Feb 9, 2012

15-               http://goo.gl/WGzoef  :  The Meaning of Life According to Brands , September 27, 2011

16-               http://goo.gl/YLmZW6  :    PROZZAK , Clothes We Wear Lyrics

17-               http://goo.gl/NSs3t7   :   Negative Aspects of Fashion

 


 

[2] -Wal-Mart

[3] -Barnes

[4] -Noble

[5] -No Logo

[6] -Naomi Klein

[7] -Mike Valente

[8] -Body Shop

 Body Shop  ارائه کننده بیش900 محصول زیبایی است و فروشگاههای آن به صورت آنلاین محصولات مراقبت های پوستی، آرایشی، کرم های بدن، محصولات روغنی معطر جهت ماساژ بدن ، مراقبت های مو و همه محصولات مورد نیاز شستشو را ارائه می دهند.

[9] -http://goo.gl/WGzoef ,  The Meaning of Life According to Brands , September 27, 2011

[10] - http://goo.gl/YLmZW6 ,     PROZZAK , Clothes We Wear Lyrics

[11] -http://goo.gl/NSs3t7,  Negative Aspects of Fashion

[12] - fashionista

[13] - Mignon McLaughlin                      

  روزنامه نگار و نویسنده آمریکایی و نویسنده کتاب دو جلدی " Neurotic's Notebook"(1983-1913)

 

[14] - به نقل از ویکی پدیا با تلخیص

 

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: