نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-02-14

نویدنو  26/11/1395 

 

 

آیا روسیه امپریالیست است ؟ 4

سام ویلیامز –برگردان : هاتف رحمانی

 

آیا فدراسیون روسیه زندان ملت هاست ؟

لنین از تمام اشکال سرکوب و نژاد پرستی، نه فقط شونیسم روسیه کبیر که چنین تکیه گاه رژیم تزاری را ثابت کرده بود متنفر بود . در سطح شخصی ، لنین هرگز » جوک های قومی» نگفت . بعد از انقلاب هیچ ملتی مجبور به باقی ماندن در فدراسیون روسیه که به اتحاد شوروی تبدیل شده بود نشده بود . مثلا ، لهستان و فنلاند هر گز عضو فدراسیون شوروی نشدند. ملت هایی که به اندازه کافی برای موجودیت بعنوان کشورهای مستقل پیشرفته بودند اما باقی ماندن در فدراسیون شوروی را انتخاب کردند به عنوان جمهوری های شوروی سازماندهی شده بودند ، که صریحا حق جدایی را شامل می شد .

اما امپراطوری قدیمی روسیه به علاوه ملت هایی که کاملا قادر بودند به عنوان کشورهای مستقل موجود باشند نیز در بر گیرنده ملیت های کوچکتری بودند که خود آن ها در واقع به اندازه کافی جمعیت برای رفتار به عنوان کشورهای مستقل قابل دوام را نداشتند. این ملت ها در جمهوری های خود مختار شوروی سازماندهی شده بودند. آن ها به زبان مادری خود آموزش می دیدند و در چند مورد برای اولین بار برای این زبان ها الفبای نوشتاری ایجاد شده بود .

در زمان لنین ، تلاش بسیاری هم در جمهوری های شوروی وهم در جمهوری های خود مختار شوروی برای ایجاد رهبری از ملیت های خود آنان انجام گرفته بود . این سیاست مخالف سیاست تزاری «روسی سازی» بود . مثلا ، در اکرایین ، سیاست «اکرایینی کردن» تعقیب شده بود ، نه تنها زبان اکرایینی در همه اداره های رسمی مورد استفاده قرار می گرفت بلکه رهبری اکرایین هم در حزب و هم در کشور ایجاد شده بود .

جانشینان لنین استاندارد های بالای او را حفظ نکردند . معروف است که لنین نزدیک به پایان زندگی خود آن چه را که او به مثابه سیاست های خام دستانه باز تاب دهنده شونیسم روسیه کبیر از سوی جوزف استالین ، فلیکس دزیرنسکی و سرجو ارجونیکیدزه نسبت به گرجستان جمهوری محلی خود استالین و ارجونیکیدزه مشاهده می کرد محکوم کرد . باید خاطر نشان کرد که استالین ، فلیکس دزیرنسکی ، که ملیت لهستانی داشت، و سرجو ارژنیکیدزه همه غیر روس بودند. به عنوان غیر روس ها ، مردانی مانند استالین ، دزیرنسکی و ازجونیکیدزه از سوی عناصر عقب افتاده برای » روس تر از روس ها » بودن تحت فشار بودند. لنین از این نوع کارها متنفر بود.

جنگ جهانی دوم مشکلات بزرگتری را در جبهه ملی مطرح کرد . درجات به شدت متفاوت توسعه اقتصادی و ساختار طبقاتی ملیت های مختلف و شرایط تاریخی معین ویژه ناشی از ماهیت فاشیسم المان ، در ترکیب با سیاست رهبری اشتراکی سازی کشاورزی اغلب غیر داوطلبانه استالین – زمانی که روستایی ها با پیوستن به یک مزرعه اشتراکی موافق نبودند ، آن زمان پیوستن آن ها اجباری می شد ، که بر خلاف اصول مارکسیستی حرکت می کرد – در میان برخی ملیت ها هم دستان نازی بیشتری نسبت به دیگر ملیت ها ایجاد کرد .

شرایط ویژه ای برای یدیش زبان های سنتی ملیت یهودی شوروی اعمال شد . یهودیان در روسیه تزاری افراد تاجر مسلکی بوده اند که به معنی آن بود که  یهودیان بسیاری – البته ، نه همه- به شدت به مالکیت خصوصی وابسته بودند. با وجود این ، هم دستان نازی اندکی در بین یهودی ها وجود داشت .به این خاطر که سیاست نازی نسبت به «مسئله یهود » خیلی ساده بود . باید هر مرد و زن و کودک یهودی کشته می شد ، یا تا حد مرگ از آن ها کار می کشیدند یا آن ها را بی درنگ می کشتند.

بنا بر این ، در بین ملیت یدیش زبان یهودی تمام طبقه ها و لایه ها – کارگران که از سیستم شوروی به خاطر جایگاه طبقاتی خود دفاع می کردند ، کاسب های کم و بیش غیر قانونی که احتمالات بسیاری را برای کسب سود در اقتصاد دچار کمبود شوروی کشف می کردند اما آرزومند بازگشت حاکمیت سرمایه داری بودند به نحوی که بتوانند کارگران را به صورت قانونی استثمار کنند ، و روشنفکران انقلابی و ضد انقلابی همانند – جایگزینی جز همراهی با قدرت شوروی علیه مداخله گران امپریالیست المان نازی نداشتند. در طی جنگ جهانی دوم ، یهودیان شوروی وفا دار ترین ملیت در داخل اتحاد شوروی بودند ، با وجود تعداد نسبتا بزرگ کاسب کارهایی که کم و بیش به صورت غیر قانونی عمل می کردند که در میان این مردم به صورت سنتی تاجر زندگی می کرد.

امور در بین چچن ها ، که جامعه آن ها به شیوه هایی شبیه یهودی ها بود متفاوت بود. مانند یهودی ها ، چچن ها در روسیه تزاری ملتی تاجر بودند ، و چچنی های بسیاری ، مانند یهودی های بسیاری ، در بازی در «بازار سیاه » شوروی مهارت داشتند. اما نازی ها هیچ سیاستی برای انقراض چچنی ها ، که به صورت سنتی به مذهب اسلام عمل می کردند نداشتند. در واقع ، در طی جنگ ، المان به عنوان قهرمان خلق های مسلمان مطرح بود خیلی شبیه امریکا که به عنوان قهرمان مردم چین علیه ژاپن ، و ژاپن به عنوان قهرمان مردم هند علیه بریتانیا مطرح بودند .

المان از منافع مسلمان ها » دفاع » می کرد چون دشمنان امپریالیسم المان ، به ویژه بریتانیا ، بخش اعظم جهان اسلام را به بندگی کشیده بود . به عنوان بخشی از سرکوب عمومی ملت عرب ، که بخشی از جهان اسلام را تشکیل می داد ، امپریالیسم بریتانیا آغاز ورود استعمار گران صهیونیست یهودی به داخل  فلسطین را  با اعلام  بیانیه بالفور در سال 1917 مرسوم کرد .

به دلایل فوق ، مسلمان های چچنی تعداد نسبتا بالایی از هم دستان نازی را تولید می کردند .به این امر دولت استالین با تبعید چچنی ها به مناطقی بسیار دور از جنگ پاسخ داد.

به دنبال جنگ جهانی دوم ، دولت استالین نیز تصمیم گرفت که در روشنای آن چه به عنوان تعداد بسیاری از همدستان نازی در میان تاتار های کریمه – که مانند چچنی ها به صورت سنتی مسلمان هستند-  در زمان اشغال شبه جزیره کریمه از سوی نازی ها می دید تاتار ها را از کریمه دور و جمهوری خود مختار شوروی آن ها را منحل نماید . تاتار ها به آسیای مرکزی منتقل شدند ، که خانه تاریخی تاتار ها است و تاتار های کریمه تنها یک زیر مجموعه آن است . خلق تاتار به عنوان یک کل بزرگترین اقلیت ملی فدراسیون روسیه امروز را تشکیل می دهند، و جمهوری خود مختار خود را در فدراسیون روسیه دارند. المانی تبار های ولگا نیز تبعید شدند چون ، در سایه ملیت مشترکشان با متجاوز ها ، دولت استالین نسبت به وفا داری آن ها تردید داشت .

جا به جا کردن کلیت ملیت ها و لغو جمهوری های خود مختار – چون مخالف با تنبیه  فردی هم دستان نازی ها بود- نقض ریشه ای اصول لنین و انقلاب روسیه بود و بنا بر این به سنگینی مورد تاکید تاریخ نگاران غربی است که به طرح انقلاب روسیه و اتحاد شوروی در بدترین نور ممکن پرداخته اند.

هر چند قهرمان های امپریالیسم امریکا اتوریته اخلاقی اندکی برای ساختن مسئله ای از این امر دارند . دولت روزولت تمام مردم ژاپنی تبار امریکا – مرد ، زن ، کودک- را در اردوگاه های متمرکز شده در طی جنگ جهانی دوم زندانی کرد چون بیم داشت برخی از این افراد ممکن است نسبت به سرزمین اجدادی خود بیشتر از امریکا  وفا داری نشان دهند.

علاوه بر این، در طی جنگ پوسترهای تبلیغاتی دولت کاریکاتور های به شدت نژادپرستانه ای از ملت ژاپن نشان می داد . این پوستر ها وسیعا در کارخانه ها و جاهای دیگر به نمایش در می آمد، که در ایجاد هیستری نژاد پرستانه علیه ژاپنی ها و امریکایی های ژاپنی تبار تاثیر داشت . این پوستر ها با کاریکاتور های نژاد پرست خود از مردم ژاپن به کارگران هشدار می داد خاموش باشند تا مبادا از سوی جاسوس ها شنیده شود . احتمالا این جاسوس های ژاپنی می توانستند ماسک سفید پوستان را بزنند.

اگر چه امریکا با المان و ایتالیا نیز در جنگ بود ، اما کاریکاتور های نژادپرستانه همانندی از المانی ها یا ایتالیایی ها در پوسترهای تبلیغاتی وجود نداشت . در راس همه ، المان ها وایتالیا یی ها سفید پوست بودند ، و حزب دموکرات روزولت حتی بیش از محافظه کارهای جمهوری خواه رقیب در آن روز ها بر نژاد پرستی سفید مبتنی بود ، و نه تنها در جیم کرو جنوب [1] . ماشین های شهر بزرگ دموکرات ها بر گروه های قومی  سفید پوست بنا شده بودند و دموکرات های شمالی به عنوان مدافعان کارگران سفید پوست در برابر افریقایی تبار ها که با اقوام سفید پوست برای سخت ترین و نا مطلوب ترین مشاغل در بازار کار سرمایه داری رقابت می کردند مطرح شده بودند.

زندانی کردن جمعیت ژاپنی تبار امریکا با وجود این واقعیت که در هیچ نقطه ای در طی جنگ هیچ امکان واقعی برای تهاجم ژاپن به امریکا وجود نداشت عملی شده بود . در واقع ،نیروی هوایی ژاپن در طی زمان کامل جنگ  قادر به به راه انداختن یک بمباران ساده علیه سرزمین اصلی امریکا نبود. بمباران معروف پایگاه دریایی امریکا در بندر پرل هاربور، مستقر در مستعمره هاوایی  در هزارها کیلومتری غرب سرزمین اصلی امریکا ، هر گز تکرار نشد . بر عکس ، امریکا کارزار ننگین بمباران علیه جزایر ژاپن را به راه انداخت که شهرهای آن را به ویرانه تبدیل کرد. آن کارزار با انداختن بمب های اتمی روی هیروشیما و ناگازاکی به اوج رسید .

در برابر ناتوانی ژاپن در حمله به امریکا ، تجاوز به اتحاد شوروی از سوی المان ها تحت رهبری نازی ها بسیار واقعی بود. اگر امپریالیسم المان به اتحاد شوروی تجاوز نکرده بود، تبعید اقلیت های ملی که نقض شدید سیاست ملیتی لنین و انقلاب روسیه بود هرگز رخ نمی داد. هم چنین ، بر خلاف خلق فلسطین ، که برای ایجاد فضا برای اسرائیل صهیونیست پس از جنگ از سرزمین خود تبعید شدند، ملیت های تبعید شده اتحاد شوروی در خانه های جدید خود با توسعه شدید اقتصاد برنامه ریزی اتحاد شوروی جذب شده بودند .

به خاطر بهره کشی و سرکوب امپریالیستی ملت عرب ، اقتصاد های آن ها قادر به جذب بسیاری از افراد فلسطینی آواره شده نبوده اند. در نتیجه ، فلسطینی های بسیاری هنوز65 سال پس از رانده شدن از سرزمین خود در اردوگاه های آوارگان زندگی می کنند. دو نسل کامل فلسطینی ها در این اردوگاه های فلسطینی بزرگ شده اند و اکنون نسل سوم در حال رشد تنها اردوگاه های آوارگان را به عنوان وطن می شناسند. چنین چیزی در اتحاد شوروی رخ نداد .

با وجود نقض حقوق ملی برخی ملیت ها ناشی از تجاوز نازی و سیاست کمتر حساس نسبت به ملت های غیر روس به طور کلی که در دوران جانشینان لنین مسلط شد، موضع ملیت های غیر روس به عنوان یک کل در مقایسه با ان چه در زمان تزار موجود بود پیشرفت بسیار عظیمی بود .

ادامه بقای جمهوری های خود مختار امروز – که برای همین روسیه جمهوری خواه امروز یک فدراسیون است چون با کشور واحد مخالفت کرد – هر چند ممکن است از احیا سرمایه داری آسیب دیده باشند – باقی مانده دموکراتیک – نه سوسیالیست – پیروزی انقلاب اکتبر است . اما این امر این واقعیت را که شرایط تمام خلق های غیر روس ، که با وضعیت مردم روس فدراسیون روسیه همانند است،به صورت عظیمی از زمان ویرانی اتحاد شوروی و بازگشت سرمایه داری خراب تر شده است تغییر نمی دهد .

هنوز ، حتی امروز مقایسه شرایط و حقوق ملی خلق های غیر روس فدراسیون روسیه با نزدیک ترین معادل جمهوری های خود مختار روسیه ، شرایط ملت های بومی – عموما معروف به «سرخ پوستان امریکایی » – امریکا در » سرزمین های سرخ پوستان» که باید به خلق های بومی اجازه دهد تا حقوق ملی خود را در چهارچوب ایالات متحده امریکا اعمال کنند می تواند ارزشمند باشد .

در دسامبر1991 ، بوریس یلتسین ، رئیس جمهور فدراسیون روسیه استقلال روسیه از اتحاد شوروی را اعلام کرد – اقدامی که به پایان اتحاد شوروی رسمیت داد . ملی گرا های ارتجاعی روس سال ها شکایت کرده بودند که ملت روس از سوی ملیت های غیر روس اتحاد شوروی سرکوب شده بودند . این شکایت ادعای نژاد پرست های سفید پوست در امریکا را پژواک می دهد که سفید پوست های امریکایی تحت «استبداد»باراک اوباما رئیس جمهور افریقایی تبار سرکوب می شوند، که فرضا منافع خلق «جهان سوم» را ماقبل » امریکایی های واقعی – که سفید پوست هستند- » قرار می دهد .

آیا ملیت های اقلیت موجودی که با سرکوب بالفعل یا بالقوه ملیت اکثریت  روس مواجه هستند به معنی ان است که ما باید فدراسیون روسیه امروز را به عنوان امپریالیست تعریف کنیم ؟ فراتر از همه ، یکی از دلایلی که لنین در سال 1914 روسیه تزاری را به مثابه امپریالیست توصیف کرد آن بود که روسیه زندان خلق ها بود . آیا فدراسیون روسیه امروز ، اگر چه در یک مقیاس بسیار کاهش یافته ، هنوز زندان ملیت ها نیست ؟

اگر ما از حضور ملیت های اقلیت و امکان سرکوب آن ها از سوی ملت اکثریت برای تمیز دادن بین امپریالیست و ملت های سرکوب شده استفاده کنیم ، پیدا کردن کشورهای غیر امپریالیست در همه جای دنیا می تواند دشوار باشد .

مثلا چین پیشا 1949 می توانست «امپریالیست» باشد چون اقلیت های ملی داشت که ملیت » هان کبیر» آن ها را یا سرکوب کرد یا بالقوه سرکوب کرد . سوریه ، عراق و ایران همه «مسئله کرد» دارند. هند ، حتی وقتی که رسما مستعمره بریتانیای کبیر بود، می توانست به نوبت خود «امپریالیست» تلقی گردد، چون از ملیت های بسیاری تشکیل شده است که به زبان های بسیاری سخن می گویند و مذاهب متفاوتی نسبت به ملت خالص هندو دارند. ستیزه معروف میان هندو ها و مسلمان ها تنها یک جنبه از مسئله ملی به شدت پیچیده در هند است .

پیروزی حزب باهارا جاتای مسلمان فریب تحت رهبری مودی راست افراطی در انتخابات ماه می امسال (2015) با سرخوشی عظیمی از سوی رسانه های امپریالیستی استقبال شد ، مسئله ملی به تیزی جدیدی در هند کشیده می شود . اما ، به معنی آن نیست که هند اکنون یک کشور امپریالیست است . حتی کشورهای افریقایی ، سرکوب شده ترین کشورها در جهان ، ملت های مختلف بسیاری در داخل مرزهای خود دارند . پس با این منطق آن ها نیز می توانند امپریالیست تلقی شوند.

در نتیجه ، مسئله ملی چیزی از گذشته برای فدراسیون روسیه نیست ، اما حقیقت هم دارد که جمهوری فدراسیون روسیه امروز از زندان ملت هایی که روسیه تزاری بود بسیار فاصله دارد .

 

[1] – قانون های جیم کرو قانون های نژاد پرستانه محلی در جنوب امریکا بود و تا سال 1965 اجرای آن  ادامه داشت .سرچشمه :

 Is Russia Imperialist?

 

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: