نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-01-25

نویدنو  07/11/1395 

 

 

برونسپاری قدرت سیاسی ،

سیاست ورزیِ شرکت ها در عصر جهانی سازی

احمد سپیداری

رابطهٔ دوجانبهٔ بین شرکت های بزرگ و دولت های سرمایه داری انحصاری در کشورهای صنعتی امر ناشناخته ای نیست. دست پنهان و آشکار این شرکت ها در هدایت سیاست ها، تصویب قوانین، به اجرا درآوردن مصوبات و از میان برداشتن مقاومت ها در برابر پیشبرد آن، مورد بحث های گسترده ای قرار گرفته و کتاب ها و مقالات بسیاری در این زمینه نوشته شده است.

برای نمونه، شرکت ها سالانه حدود ۲ میلیارد دلار برای لابیگری و تحت تاثیر قراردادن نمایندگان کنگره و سنای آمریکا هزینه پرداخت می کنند. موسساتی که این لابیگری را انجام می دهند، عمدتا نماینگان قبلی و یا افراد متنفذی را بکار می گیرند که دارای ارتباط های فعال با نمایندگان فعلی اند. این مبلغ از بودجهٔ جاری مصوب این دو نهاد بیشتراست[1].

دخالت های مستقیم و با واسطهٔ شرکت ها در انتخاب دولت مدافع منافع خود در کشورهای سلطه گر در مرکز و کشورهای تحت سلطهٔ پیرامونی، به  بخشی از تاریخ سیاسی جهان تبدیل شده است.  این رابطه اما همچون همه تحولات در زندگی سیاسی اجتماعی دوران های اخیر یعنی دوران جهانی سازی شرکتی، دستخوش تغییراتی بوده که باید آن را به درستی باز شناخت و در تحلیل های سیاسی مورد توجه قرار داد.

برتولت برشت هنرمند مبارز شهیر در همین زمینه آموزه ای دارد که درک آن در پراتیک سیاسی بسیار پر اهمیت است. او در کتاب «اندیشه های متی» و تحت نام «هنر رانندگی» می نویسد:

«می-ان-له به شاگردان خود آموخت: وقتی در جاده باریکی با اتوموبیل حرکت می‌کنیم لازم است مواظب ماشین جلوی خود باشیم وگرنه تصادف می‌کنیم. چطور مواظب ماشین جلویی باشیم؟ به این ترتیب که باید ماشینی را که جلوی ماشین جلویی ما میراند، در نظر بگیریم. باید مواظب تمام آنچه بر سر راه ماشی جلویی قرار می‌گیرد بود، زیرا که حرکت و توقف آن تابع تمام این موانع است. مثل این است که راننده، ماشین جلویی را هم میراند. وقتی چیزی جلو آن بیاید این هم باید بایستد. یعنی اگر مانعی بر سر راه ماشین جلو آمد، خود من هم باید بایستم، زیرا او تابع این مانع است.

بسیار مهم است که همیشه از خود بپرسیم آنکه جلو ما می‌راند چه وابستگی‌هایی دارد.»[2] 

                                                                   

بر اساس این درسِ  کلیدی و از آنجا که عملکرد سیاسی دولت ها به شدت متاثر از عملکرد شرکت ها و سرمایه داران بزرگی است که این «ابزار» را برای تامین و گسترش منافع خود هدایت می کنند، شناخت چگونگی پیشبرد منافع ویا تضاد منافع شرکت ها و یا گروهای ذینفع در اجرای سیاست ها به یک ضرورت برای تحلیل درست سیاسی و پیشبرد پراتیک مبارزات دگرگونساز اجتماعی تبدیل می شود.

سرمایه داران و شرکت های بزرگ  سال هاست از طریق دولت در کشور سلطه گر خودی عمل کرده و منافع خود را در کشور مرکز (امپریالیستی) و کشورهای تحت سلطه (مستعمره و نو مستعمره) به پیش برده اند. این شرکت ها با جهانی شدن اقتصادی و اجرای سیاست های نولیبرالیستی، بویژه خصوصی سازی گسترده که طی آن، حتی نهادهای امنیتی و نظامی نیز برونسپاری و خصوصی شده اند، مداخلات سیاسی توسط آن ها متنوع شده و گسترش یافته و در سطح جهانی اشکال مستقیم تری به خود گرفته است. بد نیست برای اینکه با ابعاد اقدامات در این زمینه اشنا شویم، نگاهی به چند گزارش نمونه وار در رسانه ها بیندازیم.

با معرفی شدن «رکس تیلرسون» بعنوان وزیر امور خارجهٔ آمریکا، شبکهٔ ان بی سی گزارش ویژه ای در مورد اقدامات شرکت نفتی اکزون از فراز سر دولت آمریکا در کشور چاد داد که روشنگرانه است[3].

در ماه اگوست ۲۰۰۶ حکومت چاد به دو کمپانی نفتی (شورون و پتروناس) از سه کمپانی غولپیکری که با کمک آمریکا و وام بانک جهانی مشغول استخراج نفت در کشور چاد و انتقال آن تا دریا از طریق کشور بودند، دستور ترک کشور را در عرض ۲۴ ساعت داد. شرکت سوم یعنی اکسون و تحت مدیریت آقای تیلرسون، که مذاکرات مخفیانه ای را مستقلا با دولت چاد انجام داده بود، اما ماند و انحصار پیشبرد کار را به خود تخصیص داد. شرکت اکسون پول لازم برای پرداخت وام بانک جهانی را به دولت چاد پرداخت و علیرغم مخالفت ها، پروژه را گسترش داد.

در ادامهٔ گزارش به مورد دیگری نیز اشاره شده است:

«اکسون با درخواست صریح  دولت آمریکا مبنی بر هماهنگی با دولت مرکزی در بغداد مخالفت کرد... ما معاملات خودمان را با دولت کردی در قسمت شمالی عراق خواهیم داشت، زیرا این معامله ممکن است برای دولت آمریکا زیان بار باشد ولی برای ما راحت تر است.»

«اکسون سیاست خارجی خود را دارد که بارها در تضاد با ایالات متحده قرارگرفته است... در کشورهای بزرگ و کوچک و حتی در کشورهایی که ما با آن ها بطور فعالانه در جنگ بودیم»

«ترامپ رکس تیلرسون، مدیرعامل اکزان را به عنوان وزیر امورخارجه معرفی کرده است. کاندولیزا رایس و باب گیتس پیشنهاددهندهٔ وی بودند که اکنون هر دو از مشاوران شرکت اکسون اند».

خبرگزاری بی بی سی به نقل از روزنامه "یو اس ای تودی" نیز گزارش می دهد که :

« شرکت اکسون موبیل در زمان تحریم های ایران از طریق یک زیرمجموعه اروپایی خود با این کشور معامله کرده بود؛ این معامله در زمان مدیریت رکس تیلرسون انجام شد که دونالد ترامپ او را نامزد هدایت وزارت خارجه کرده است… اسناد آن معامله نشان می دهد که این شرکت ۵۳.۲ میلیون دلار با ایران معامله داشته است.»

«اکسون موبیل به روزنامه یو اس ای تودی گفت که آن معاملات قانونی بود زیرا اینفینیوم که مشترکا با شرکت شل اداره می شود در اروپا قرار داشت و آن معاملات بدون مشارکت کارمندان آمریکایی انجام شد.»

«سناتور دمکرات باب منندز که از اعضای حزب دمکرات در کمیته روابط خارجی سناست … در بیانیه ای که در اختیار این روزنامه گذاشت نوشت: "یافتن منفذهایی برای انجام معاملات پرسود تجاری با دشمنان سیاسی، و بی ملاحظی کامل نسبت به منافع ملی آمریکا، کارنامه ای نیست که نامزد وزارت خارجه بخواهد نشان دهد."»[4]

تردیدی نیست که تنش های سیاسی اخیر انتخاباتی و پیامدهای آن در آمریکا باعث شده چنین سخنانی گفته شود و هدف گزارش دهندگان نیز بهره برداری از آن برای تایید سیاست هایی است که به همان میزان ضد مردمی و سلطه گرانه بوده است. با این وجود، رفتار «خودمختارانه» شرکتی مانند اکسون حکایت از قدرتی دارد که تمرکز نجومی سرمایه ، جهانی شدن و اقدام چندجانبه از طریق دولت ها، نهادها و بازارهای متنوع به جای وابستگی به دولت خودی، به شرکت های جهانی شده داده است.

این نوع عملکردها صرفا به شرکت های نفتی یا تولیدی و خدماتی اختصاص نداشته و دامنهٔ وسیع تری دارد.

بر اساس یک گزارش به نقل از تلویزیون دیجیتالی ترک های جوان در آمریکا[5] «از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ مبلغ ۱۳ میلیارد دلار قرار داد در زمینه عملیات ویژه  با ۳۰۰۰ شرکت مختلف خصوصی بسته شده که البته شرکت های بزرگ نظامی سهم اصلی آن را داشته اند[6] . دامنه اجرایی این قراردادها بسیار وسیع است. برای مثال، شرکتی خصوصی مشغول یافتن تروریست هاست، شرکت خصوصی دیگری عملیات حمله را طرح می ریزد، یک شرکت خصوصی پهبادهای حمله کننده می سازد و یا هدایت می کند. شرکت های خصوصی دیگری کارشان دستگیری و بازجویی تروریست هاست. شرکت هایی محل های بازجویی مخفی و زندان ها را اداره می کنند و جالب اینکه قراردادهایی هم برای کار تبلیغاتی بسته شده[7] تا گوش ما را با تبلیغات اغواکننده در مورد مبارزه با تروریست ها کر کنند.»[8]

بلک واتر یکی از محصولات برونسپاری در صنایع امنیتی نظامی آمریکاست. قبلا شاهد مشارکت این شرکت در عراق و نیز حفاظت از دولت برآمده از شورش های ناسیونالیستی - فاشیستی اوکراین و تربیت تروریست ها در سوریه بوده ایم و امروز حمل و نقل در مناطق ناامن آفریقایی برای شرکت های بزرگ را هم به لیست کارهایش افزوده است. بنیانگذار بلک واتر «اریک پرینس» ظاهرا این شرکت را فروخته و شرکت دیگری به نام «فرانتیر سرویسز گروپ» را براه انداخته که حیرت انگیزتر است.

براساس افشاگری هایی که «اینترسپت» انجام داده، او در صدد ایجاد یک نیروی هوایی خصوصی است (تعجب نکنید! بله نیروی هوایی خصوصی.) جالب است که او اولین هواپیماهایش را در اطریش ساخته، به کمک برخی دلالان سلاح روسی به سلاح تجهیز کرده، در سودان جنوبی بکار گرفته، و در بلغارستان مشغول گسترش برنامه هایش بوده است[9].

حیرت انگیزتر اینکه، «اریک پرینس» به صورت مخفیانه مشاورت ترامپ برای انتقال قدرت در کاخ سفید است و این در حالی ست که خواهرش «بتسی دووس» وزارت آموزش و پرورش را در دست گرفته تا کار خصوصی سازی مدارس دولتی را ده ها گام دیگر به پیش ببرد[10].

بلاک واتر تنها یکی از این شرکت های خصوصی نظامی امنیتی ست و دادگاهی شدنش به خاطر جنایت های بیشرمانه در عراق بود که آن را در زیر ذره بین و توجه رسانه ها قرار داد. وگرنه ده ها شرکت بزرگ و کوچک مشابهی در کارند که کارشان به رسانه ها نیز کشیده نشده بود.

شرکت خصوصی «تایگر سوان» یکی دیگر از آن هاست که توسط «جیمز ریس» یکی از کارگزاران «دلتا فورس» بنیان گذاشته شده. این شرکت عملیات بسیاری در عراق، افغانستان و دیگر نقاط دنیا داشته است. علت به رسانه ها کشیده شدن پای این شرکت نیز سرکوب خونین و غیر قانونی سرخپوستان و اعتراضات پایمردانهٔ مبارزان حفظ محیط زیست در «استندینگ راک» در داکوتای شمالی است[11]. «تایگر سوان» فعالیت های حفاظتی امنیتیِ شرکت خط لولهٔ نفتی «داکوتا اکسس» را بعهده داشته و تظاهرات مسالمت آمیز و مقاومت حماسی سرخپوستان در منطقهٔ « استندینگ راک»[12] برای جلوگیری از تخریب یک گورستان قدیمی و نیز عبور خط لوله نفت از زیر دریاچه «اوآهه» را با رها کردن سگ های تعلیم دیده، مورد حمله قرار داده است[13]. این شرکت همچنین عملیات جاسوسی در منطقه را نیز بر عهده داشته است. جالب اینکه وقتی پس از پخش فیلمی از فراز این سرکوب ددمنشانه توسط خبرنگاران مبارز در شبکه های اجتماعی، ادارهٔ هوانوردی فدرال پرواز بر فراز این منطقه را ممنوع اعلامی می کند[14]، پرواز پهبادهای جاسوسی این شرکت متوقف نمی شود و آن ها به کار خود ادامه می دهند[15].

با خصوصی سازی های عظیم صورت گرفته در دستگاه نظامی امنیتی آمریکا در طی چند دههٔ گذشته و به تملک گرفته شدن شرکت های برآمده از این سیاست ها توسط مافیای حاکم بر مجتمع نظامی صنعتی ، بخش عظیمی از قدرت نظامی امنیتی آمریکا تا هم اکنون نیز برونسپاری شده است.

می شود از خود پرسید آیا شرکت های جاسوسی، امنیتی و نظامی برونسپاری شدهٔ آمریکایی تنها یک مشتری دارند و آن هم دولت آمریکاست یا علاوه بر دولت آمریکا، مشتریانی دیگری هم چه در میان دولت ها و چه شرکت های بزرگ پیدا می شود. پاسخ به این سوال است که ما را با یکی از مهمترین ویژگی های عصر جهانی سازی شرکتی روبرو می کند و آن برون سپاری قدرت سیاسی از دولت ها به «شرکت» های بسیار قدرتمندی ست که از درون و از فراز سر آن ها اقدام می کنند.

این جابجایی در قدرت توسط سیاست های خصوصی سازی نولیبرالی را در کشور خودمان هم به نوع دیگری و البته با ویژگی های خاص یک حکومت مبتنی بر اسلام حکومتی شاهدیم. نهادهایی همچون بیت رهبری،  آستان قدس رضوی، قرارگاه خاتم انبیای سپاه پاسداران، بنیاد مستضعفان، کمیتهٔ امداد امام، ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد ۱۵ خرداد، سازمان تامین اجتماعی، و غیره و غیره که ده ها شرکت سرمایه گذاری، بانک و صندوق قرض الحسنه، و مراکز صنعتی و خدماتی در داخل و خارج کشور را با سرمایه های نجومی زیر کلید خود دارند، چرخش اقتصادی بیشتری از خود دولت دارند و هر گونه سیاست گذاری اقتصادی توسط آن را کنترل می کنند. این تازه در حالی ست که جمهوری اسلامی یک کشور نفتی ست که صنعت نفت حداقل در بخش فروش و انتقال درآمدش هنوز در دست دولت است. اگر به جلوی این اسم های پرطمطراق یک شرکت بگذاریم، یعنی بگوییم شرکت آستان قدس، شرکت خاتم النبیا، شرکت تامین اجتماعی (واقعا هم بعنوان یک شرکت کاملا خصوصی عمل می کنند که در منطقه «بدون مالیات» ثبت شده است.) تصویر واقعبینانه تری از فضای اقتصادی کشور بدست داده ایم. نگاهی به پرونده های به دادگاه کشیده ای که هر روزه شاهد آن هستیم، نشان گر آن است که به اصطلاح «کارآفرینان» بنیانگذار و سازماندهندهٔ این شرکت ها درگیر سرمایه گذاری و تجارت های مافیایی در کشورهای مختلف بوده و از فراز سر دولت یا با کمک آن با شرکت های جهانی درارتباط بوده اند.

سیاست های نولیبرالی در دوران جهانی سازی شرکتی، به برونسپاری قدرت اقتصادی خلاصه نمی شود. هدف این سیاست ها که امروز به شکل یک «کیش» جهانی به پیش برده می شود، واگذاری بخش بزرگی از قدرت دولتی به شرکت های تحت تملک «یک درصدی» ها از طریق برونسپاری قدرت سیاسی بوده است. دولت پنهانیِ هدایت شده توسط شبکهٔ شرکت های جهانی یک دولت صد در صد نولیبرالیستی است و جز حفظ بازار «مقدس» برای ادامهٔ حیات آن ها وظیفهٔ دیگری ندارد. در این دولت پنهانی، مردم هیچ حق و حقوقی جز حق دسترسی و مراجعه به بازار ندارند.

تعرض شرکت های جهانی به دولت ها، آن هم درست همزمان با یورش گستاخانه به حقوق اجتماعی مردم با چنین هدفی صورت می گیرد و از همین روست که به شدت ارتجاعی ست و باید با تمام وجود در برابر آن ایستاد.

پیام جنبش «تسخیر وال استریت» تغییر انگشت نشانه از «دولت» به مافیای قدرت در «وال استریت» بود که رفتارهای سلطه گرانه و ضد دمکراتیک دولت ها در مرکز و به طبع آن در پیرامون را باعث می شود.  نباید لحظه ای این پیام تاریخ ساز را نادیده گرفت.

این مهمترین پیام قرن ماست و بدون درک آن، نمی توان تحلیل درستی از تحولات پیش روی جهانی  داد که در آن زندگی، کار و مبارزه می کنیم.


 

[1] http://www.theatlantic. com/business/archive/2015/04/ how-corporate-lobbyists- conquered-american-democracy/ 390822/

[2] اندیشه های متی-برتولت برشت-ترجمه بهرام حبیبی- انشارات آگاه

[3] Finally The REAL REASON Why Trump Picked Exxon CEO Rex Tillerson AND Why He's Taking a 99% PAY CUT

https://www.youtube.com/watch? v=rEdYYm00ahM

[4] http://www.bbc.com/ persian/world-38565351

[5] https://www.facebook.com/ video.php?v=304109513109727& set=vb.241576186029727&type=2& theater

[6] Lockheed Martin, L-3 Communication, Boeing, Harris Corporation, Jacob Engineering Group, MA Federal, Raytheon, and ITT corporation

[7] برای اساس گزارش اعلام شده، Ussocom قراردادی ۱.۵ میلیارد دلاری برای تبلیغات و اجرای عملیات روانی داشته که هدفش تشویق مردم به پشتیبانی از عملیات ضد تروریستی بوده است.  

[8] http://www.rahman-hatefi. net/navidenou-804-94-64- 940225.htm

[9] https://theintercept.com/ 2016/04/11/blackwater-founder- erik-prince-drive-to-build- private-air-force/

[10] https://www.democracynow. org/2017/1/18/scahill_ blackwater_founder_erik_ prince_the

[11] http://www.cbc.ca/news/ world/dakota-access-pipeline- 1.3881042

[12] https://en.wikipedia.org/ wiki/Dakota_Access_Pipeline_ protests

[13] https://www.democracynow. org/2016/11/21/jeremy_scahill_ tigerswan_security_linked_to

[14] https://www.youtube.com/ watch?v=S4AzezTWwd4

[15] https://www.desmogblog. com/2016/10/28/private- security-firm-dakota-access- iraq-afghanistan-blackwater


 

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: