نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-01-10

نویدنو  21/10/1395 

 

 

 

 یادآوری : آن چه تقدیم خواننده هامی شود بخش اول نوشتاری بلند است که

توسط آقای سام ویلیامز اقتصاد دان چپ گرای امریکایی نوشته شده است .علاقمندان به دیدگاه های ایشان می توانند به وبلاگ ایشان به این آدرس مراجعه کنند .امید است این نوشتار نوری بر بحث های موجود در جنبش چپ ایران بیفکند.

 

آیا روسیه امپریالیست است ؟ -1

سام ویلیامز - برگردان : هاتف رحمانی

آن چه که در سال 2013بعنوان اعتراضی در مقیاس کوچک درمیدان استقلال کیف علیه ویکتوریاناکویچ رئیس جمهور اکرایین آغاز شد به بحرانی که در بدترین سناریو می تواند به جنگ گرم تمام عیاری بین روسیه و امراطوری جهانی امریکا - اتحادیه اروپا – ناتو – از این پس امپراطوری - پیش رود گسترش یافته است . از فاکت های بیشتری که منتشر شده است ، آشکار شده است که اعتراض ها از همان آغاز مشخصه هوادار امپریالیستی ، هوادار امپراطوری داشته است . بعلاوه اکنون روشن است که دولت امریکا از آغاز اعتراض به شدت دست اندر کارآن بوده است . 

پوشش یک سویه رسانه های امریکایی از" جنبش هوادار میدان " آن چنان که نیروهای هوادار امپریالیست اکرایین به این عنوان خوانده می شوند ، فعالیت های ان جی او ها امریکا ساخته ، و نقش امریکا در "انقلاب نارنجی" هوادار امپریالیست سال 2004 همه به جهت همانندی اشاره می کنند. علاوه بر این به موازات پیشرفت بحران در اینترنت آشکار شد که دیپلمات های امریکایی طرفداربانک دار راست گرای نئو لیبرال آرسنی یاتسنیوک یا آن طور که دیپلمات ها با مهربانی او را می خوانند "یاتس" بودند. بدون تردیدی ، درست پس از کودتا که یاناکویچ را بر انداخت ، "یاتس" بعنوان نخست وزیر دولت جدید کودتا در کیف انتخاب شد . اما مسئله فراتر از این است .  

طبق نوشته ویکیپدیا ، در 18 آوریل 2014، هلدینگ بوریسما ، یکی از شرکت های برجسته تولید نفت وگاز در اکرایین ، انتصاب هانتر بایدن (پسر جوبایدن معاون رئیس جمهور امریکا – مترجم)  را به مدیریت عاملی خود اعلام کرد . دائره المعارف برخط اعلام می کند  "بوریسماامتیاز اکتشاف حوزه دنیپر- دونتس و حوزه های کاراپتیان و آزف – کوبان را کسب کرد و ذخایر و توانایی تولید قابل توجهی دارد . "

هانتر بایدن وکیل ، وفرزند جوزف بایدن معاون رئیس جمهور امریکا است . طبق نوشته ویکیپدیا ، رزومه هانتر بایدن حاوی ارتباط های چندگانه به صنعت مالی و دولت است : " از 2001 تا 2008 ، بایدن شریک بنیانگذار شرکت با مسئولیت محدود حقوقی ملی ، اولداکر، بایدن وبلر ، مستقر در نیویورک بود. او بعنوان شریک وعضو هیئت مدیره ادورا گلوبال نیز فعالیت می کرد . بایدن مدیر اجرایی و پس از آن رئیس صندوق های سرمایه گذاری و تجارت مشاوران پاردایم گلوبال ... در بانک بزرگ امریکایی ام بی ان ابود ، بایدن بعنوان معاون ارشد استخدام شده بود .   

گزارش های بیشتر ویکیپدیا :" علاوه بر حفظ مدیریت در هیئت مدیره ائتلاف رهبری جهانی امریکا ، طرح امنیت ملی ترومن و مرکز سیاست ملی ، او روی صندلی هیئت مشاوره برای موسسه دموکراتیک ملی(NDI) می نشیند . موسسه ملی دموکراتیک طرحی از موقوفه ملی برای دموکراسی ( NED ) است . آن ای دی سازمانی است که کارهایی راکه سیا 25 سال پیش به صورت سر پوشیده انجام می داد ( آشکارا) انجام می دهد .  

ویکتور یانا کویچ یک سیاست مدار سرمایه دار متوسط اکرایینی بود که تعادل بین امپراطوری و روسیه را حفظ می کرد . یاناکویچ سیاست مدار های آشکارا هوادار امپریالیست مرتبط با به اصطلاح انقلاب نارنجی را در انتخابات 2010  شکست داده بود . یاناکویچ کاملا فاسد است ، اما این امر تقریبا به طور کلی در باره سیاست مدار های سرمایه دار عمل کننده در کشورهای سوسیالیست سابق اتحاد شوروی و اروپای شرقی – ونه تنها در آن جا – حقیقت دارد .

اعتراض کننده های ضد یاناکویچ تلاش کردند تا انقلاب نارنجی را زنده کنند. این اصلا انقلاب نبود بلکه جنبشی مورد حمایت امریکا بود . هدف آن (جنبش )، بر این مبنا که نتیجه انتخابات دستکاری شده است ، ادعایی که تا حدی پرسش بر انگیزبود، وارونه کردن (نتیجه) انتخاباتی بود که در آن انتخابات یاناکویچ در برابر رقیب های نارنجی هوادار امپراطوری خود پیروز شده بود، . 

انقلاب نارنجی بخشی از یک سری "انقلاب های رنگی" هوادار امپریالیسم – برخی موفق وبرخی نا موفق – بود که از سوی امپراطوری و نماینده های محلی آن با هدف جایگزین کردن دولت هایی که به این یا آن شیوه در برابر امپراطوری مقاومت می کردند سازماندهی شد . دیگر انقلاب های این چنینی انقلاب سدر در لبنان ، انقلاب سبز نا موفق در ایران* ، که به صورت نا موفقی برای تعلیق یک انتخابات ریاست جمهوری تلاش کرد ، و انقلاب گل سرخ گرجستان را در بر می گیرد .

انقلاب نارجی در اکرایین در آغاز موفق بود. پیروزی آشکار یاناکویچ در انتخابات 2010، اما ، نشان داد که جنبش فاقد حمایت گسترده مردمی در بین مردم اکرایین است . در زمان حاکمیت آن از سال 2004 تا 2009 ، رهبران انقلاب نارنجی استفان باندرا و دیگر " ملی گرایان" اکرایینی را که با نازی المان در طی جنگ جهانی دوم همدستی کرده بودند مورد تجلیل قرار دادند.

اعتراض های کوچک اولیه نهایتا در میدان استقلال متمرکز شد اما به شدت ابعاد آن افزایش یافت . بسیاری از اعتراض کننده ها از اکرایین غربی ، که دست راستی بودند و از نظر تاریخی احساسات فاشیستی کاملی داشتند منتقل شده بودند (1). اعتراض کننده ها شکایت می کردند که رئیس جمهور یاناکوویچ موافقت نامه ای را با روسیه ، که مایل است اکرایین را از افتادن به  مدار امپراطوری حفظ کند ، و معامله بهتری را پیشنهاد کرد و نه با اتحادیه اروپایی امضا کرده بود . در مقابل اتحادیه اروپا خواستار اقدام های ریاضت نئو لیبرالی شدید در برابر وام هایی برای کمک به دولت ورشکسته اکرایینی بود .

دوش به دوش راست گرا های " میانه رو" که اکثریت اعتراض کننده ها را تشکیل می دادند ، تعداد فزاینده ای نیروهای آشکار فاشیستی مانند حزب سووبودا ، که بعنوان یک حزب نئو نازی  ، و حتی جناح راست افراطی تر  پیش ازآن که تصویر خود را اندکی تعدیل نماید  آغاز به فعالیت  کرده بودند  پدیدار شد. جناح راست از نماد های نازی استفاده می کند و به ندرت تجلیل خود از نه تنها اکرایینی هایی که  در کنار نازی های المانی در زمان جنگ جهانی دوم  جنگیدند بلکه برای خود المان نازی پنهان می کند.  

این ها تنها نمادهای ارتجاعی مورد استفاده نبودند. دوش به دوش نماد های نازی ، پرچم خود بردگی ، نخستین پرچم امریکایی شورشیان برده دار جنگ داخلی امریکای 1861-1865 ظاهر شدند. وقتی که تعداد اندکی از چپ گرا های اکرایینی تحت تاثیرراست افراطی" قرار گرفتند (2) در اروپای غربی ، برای پیوستن به اعتراض های دست راستی در میدان تلاش کردند تا همبسنگی خود را با مبارزه علیه یاناکوویچ اعلام کنند- به نظر من یک خطای سیاسی عظیم–از سوی آدم کش های جناح راست ، که بعنوان رهبر های جنبش در سطح خیابان اگر نه در راهروهای قدرت درحال ظهور بودند به کنار رانده شدند . توده دست راستی اعتراض کننده ها هیچ تلاشی برای جلوگیری از آن ها به خرج نداد . در واقع ، جناح راست ظاهرا به شدت مورد تقدیر اعتراض کننده های "میانه رو" دست راستی است .    

در فوریه ، جناح راست ، راهپیمایی اعتراضی در برابر ساختمان مجلس را هدایت کرد که یاناکوویچ را از ترس جان وادار به فرار کرد . جناح راست ستاد مرکزی حزب کمونیست اکرایین را در حرکتی  که یادآور راهپیمایی رسوای حزب نازی در برابر خانه کارل لیبکنشت – ستاد های حزب کمونیست المان – در سال 1933 در برلن بود اشغال کرد .  این رخ داد ها در رسانه های امریکایی ، که جنبش ارو میدان را  به دروغ به مثابه قیام دموکراتیک علیه دولت فرضا تحت کنترل روسیه و دیکتاتوری ویکتور یاناکوویچ نمایش می دادند یا نادیده گرفته شدند یا با اشکال مورد اشاره قرار گرفتند.

موارد بیشتری در باره ماهیت ارتجاعی جنبش ارو- میدان

چون من کارشناس امور اکرایین نیستم ، من بر ناظرانی مانند ولادیمیر ایشچنکو ، یک جامعه شناس اکرایین که مخالف سرمایه داری و عضو یک جنبش سوسیالیستی تحت نفوذ "چپ افراطی" اروپای غربی که ایشچنکو مانند آن ها کاملا موافق جنبش ارو – میدان است تکیه می کنم . اجازه دهید ببینیم او در باره مشخصه آن جنبش چه می گوید و چه به یاد می اورد ، او موافق آن جنبش اشت . 

ایشچنکو می نویسد :" اعتراض میدان بیشتر بعنوان یک اعتراض ایدئولوژیکی که وجود داشت ، تا حدی تلاشی برای شکستن رویای اروپایی ، مشاهده آن به نوعی مدینه فاضله که می تواند بسیاری از مشکلات اکرایینی ها را حل کند آغاز شد. و برای افراد دیگر اعتراضی علیه روسیه بود . به طور کلی پذیرفته شده بود که اگر یاناکوویچ قرار داد اتحاد اروپایی را امضا نکند، او به اتحاد گمرگی با روسیه ، بلاروس و قزاقستان خواهد پیوست . این کشور ها با لحن های منفی  بعنوان استبدادی ، کشورهای فقیری که لازم نیست اکرایین خود را با آن ها هماهنگ نماید توصیف می شدند. " 

حتی اگر فاشیست ها دست اندر کار نبودند ، این موضع در خود وخارج از خود عمیقا موضعی ارتجاعی است . آن موضع کشش به سوی کشورهای بهره کش امریکا – اتحادیه اروپا- ناتو امپراطوری جهان ، در ترکیب با دشمنی نسبت به کشورهای فقیر مورد بهره کشی مانند قزاقستان را بازتاب می دهد . به نظر من ، این دلیل بسنده ای برای مبارزه علیه یک چنین جنبشی است . با حفظ تمام تناسب ها ، این موضع با اندیشه " تی پارتی" در امریکا همانند است . آیا اعتراض های تی پارتی به دلیل آن که با دولت باراک اوباما مخالف است  ، که البته کاملا به دروغ ، ادعا می کند که هوادار کشورهای غیر سفید پوست "جهان سوم" هست  ترقی خواهانه است ؟ به سختی . اما مسئله فراتر است. ایشچنکو ادامه می دهد :" اما باید بدانید که جریان مسلط سیاسی در اکرایین مثلا نسبت به اروپای غربی بیشتر به راست تمایل دارد . اموری که ممکن است در غرب به شدت مورد انتقاد قرار گیرند در اکرایین کم و بیش قابل تحمل هستند. صحبت کردن در باره اموری مانند دفاع از مردم سفید پوست اروپایی کم وبیش مجاز است ، این نوع از امور حتی می تواند از سوی سیاست مداران جریان مسلط گفته شود . هم جنس گرا بودن مجاز است ، اما به رسمیت شناختن هر ضرورتی برای دفاع از افراد دگرباشان جنسی مجاز نیست . در این ایدئولوژی مسلط راست ، راست افراطی جناح راست یا حزب سووبودا عملا بعنوان چیزی افراطی مشاهده نمی شوند."  

من نمی دانم ایشچنکو از "جریان مسلط سیاسی" چه منظوری دارد ، اما به نظر می رسد که او در فکر خود قلمرویی خارج از آن چه را  که ارو – میدان – حامیان انقلابی نارنجی ظهور کرد – دارد . این می تواند نه تنها مدارا با جناح راست را که آشکارا به نماد های نازی ، از جمله بازو بند هایی که نشانه ای را در بر دارد که مانند صلیب شکسته به نظر می رسد افتخار می کنند توضیح دهد بلکه می تواند ظهور پرچم هم پیمانی ، پرچم خویش بردگی را نیز توضیح دهد ، اگر چه تا انجایی که من می دانم افراد افریقایی اندکی در اکرایین زندگی می کنند.

دلیل ایشچنکو برای حمایت از ارو – میدان

ایشچنکو ادامه می دهد :" اما بعدا در طی قیان میدان ، مسئله سرکوب و خشونت پلیس ، مسئله قانون های استبدادی که در ژانویه تصویب شده بود مطرح شد – آن ها به خط مقدم کشیده شدند . آن موارد از اتحاد با اروپا مهم تر شدند."

چپ گراهای بسیاری درغرب استدلال های مشابهی کرده اند . حتی اگر جنبش میدان جنبه های معین ارتجاعی داشت ، زمانی که دولت یاناکوویچ به اقدام های سرکوبگرانه و قانون دیکتاتوری برای آرام کردن آن چه به طغیانی کامل با هدف سرنگونی دولت منتخب تبدیل شده بود پناه برد  به یک جنبش مترقی علیه دیکتاتوری تغییر کرد . 

ما در اینجا می توانیم به نمونه خود المان در طی قیام هیتلر اشاره کنیم . هنریش برونینگ  صدر اعظم شبه دیکتاتور ، که با قانون حکومت می کرد و "صدراعظم گرسنه" خوانده می شد بارها اقدام های دیکتاتورمنشانه را در تلاشی نهایتا ناموفق برای  جلوگیری از به قدرت رسیدن نازی اتخاذ کرد . دریک نقطه برونینگ از قدرت شبه دیکتاتوری خود برای  منع سربازان ویژه جنگ اول المان از پوشیدن یونیفرم های قهوه ای آن ها استفاده کرد . این امر حقوق دموکراتیک  نازی ها را برای بیان سیاسی خود با پوشیدن لباس های منتخب خود نقض کرد .  

اکنون ، درست است که ما نباید به حمایت از قانون های ضد دموکراتیک از سوی دولت های سرمایه داری کشیده شویم حتی اگر آن ها فاشیست ها را هدف گرفته باشند . چنین قانون هایی دیر یا زود از سوی نیروی دو چندان شده علیه سازمان های کارگری مورد استفاده قرار خواهند گرفت . و همان طور که خود نمونه دولت برونینگ نشان می دهد ، اقدام های دیکتاتور منشانه او از به قدرت رسیدن نازی ها اندکی پس از آن جلوگیری نکرد ، و به نابودی تمام حقوق دموکراتیک باقی مانده منجر شد .

اما آیا مقاومت نازی ها در برابر دولت شبه دیکتاتوری برونینگ  جنبش نازی را به جنبشی دموکراتیک تبدیل کرد که چپ ها باید از آن حمایت می کردند ؟ البته نه! به همان دلیل ، هر آن چه اقدام های سرکوبگرانه و دیکتاتور منشانه ای که از سوی دولت بورژوایی یاناکوویچ علیه قیام ارو- میدان اتخاذ کرد - که همان چیزی است که توسعه یافت ،  به هیچ وجه اعتراض مسالمت آمیز مردمی از نوعی که ما در غرب با آن آشناییم نبود – قیام ارتجاعی ارو – میدان را به جنبشی دموکراتیک تبدیل نکرد .

Is Russia Imperialist?

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: