نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2016-10-05

نویدنو  13/07/1395 

 

 

" ونزوئلا آینده چرخه ترقی خواهی را تعیین می کند"

گفتگو با کلادیو کاتز- برگردان : هاتف رحمانی

وضعیت سیاسی جدید درامریکای لاتین : چه چیزی در پیش رو قرار دارد ؟

شما در اثر خود در باره امریکای جنوبی ، از دو گانگی که منش نمای دهه گذشته است صحبت می کنید . آن دوگانگی واقعا چیست ؟

کلودیو کاتز: به نظر من ،چرخه به اصطلاح ترقی خواه دهه گذشته در امریکای جنوبی روندی تا اندازه ای نتیجه قیام های مردمی ( آرژانتین ، بولیوی ، ونزوئلا ، اکوادور) بوده است که رابطه نیروهای منطقه را تغییر داد . آن ها به ما اجازه دادند از قیمت بالا تر مواد اولیه و در آمد های دلاری به شیوه ای که به صورت قابل توجهی از آن چه در دوران های دیگر رایج بود متفاوت  بود برخوردار شویم . در این فاصله ، برنامه های سیاسی توسعه ای و توزیعی جدیدی در کنار مدل نئو لیبرالی وجود داشت. از نظر سیاسی ، دولت های دست راستی اکنون به چپ مرکز و دولت های رادیکال پیوسته بودند. دوره ای بود که در آن ، با عقب نشینی سازمان کشورهای امریکایی و به رسمیت شناختن کوبا ظرفیت امپریالیسم برای اقدام به صورت جدی محدود شده بود. داود نهایتا جالوت را شکست داد و ایالات متحد ناگزیر از پذیرش آن شکست شد .    

همچنین دهه ای بود که در آن تعدیل به شیوه یونانی در هیچ کشور امریکای لاتینی وجود نداشت. و پیروزی های دموکراتیک مهمی وجود داشت . مقایسه امریکای جنوبی با امریکای مرکزی به شدت روشنگر است . تفاوت سطح حمله ای که در مکزیکو ، هندوراس و گواتمالا جریان دارد با آزادی عمومی کسب شده در آرژانتین ، بولیوی ، یا برزیل ، نشانه روشنی از وسعت این تغییر است . و چاویسمو برنامه سوسیالیستی را نجات داد . به خاطر تمام این دلایل امریکای جنوبی به نقطه ارجاع جنبش های اجتماعی سراسر جهان تبدیل شد .

من در نوشتار جدیدی به " دوگانگی در امریکای لاتین" اشاره کردم چون این تغییر در چرخه سیاسی و در رابطه نیروها با تحکیم الگوی انباشت استخراجی ریشه دار در صادرات مواد اولیه اساسی و پیوستن امریکای لاتین به تقسیم کار جهانی بعنوان تهیه کننده تولیدات اساسی همزیستی دارد . آن وضعیت برای دولت نئو لیبرال طبیعی است – چون بخشی از راهبرد ( استراتژی) آن را تشکیل می دهد. اما برای دولت های ترقی خواه چپ مرکز کشمکشی (تنشی) با ساختار ، و برای دولت های رادیکال ، توزیع گرا ،ستیزه ای با نسبت های عظیم وجود دارد .  

بنا براین ، قیام های موفقی وجود داشتند که به دولت های متمایزی ، برخی ضد لیبرال ، منجر شدند اما وضعیتی ایجاد شده بود که دیر یا زود باید از بین می رفت ، چون آن ها نمی توانستند با مدل استخراج فوق العاده و تقویت پیکره اقتصاد وابسته امریکای لاتین هم زیستی کنند.  آن چه در ماه های اخیر به سطح آمد همان تناقض است . و به همین خاطر است که اعاده محافظه کاری ، و همراه با آن بحث در باره پایان چرخه مترقی آغاز شد. در پایان سال ما با دو حادثه تعیین کننده مواجه شدیم. 

نخست ، پیروزی ماکری ، که چون اولین لحظه بازگشت یک راست گرا به ریاست جمهوری است مهم است. با آغاز شدن کاسرولازوس ( آغاز اعتراض های خیابانی دیگ و ماهیتابه ) ، راست قدرت سیاسی خود را ساخت ، پرونیسم را شکست داد ، و یک دولت "سئو کراسی" ( نوعی دولت دموکراتیک در یونان باستان) برای کشور تشکیل داد که اکنون توسط " صاحبان قدرت خود "، کابینه ای خالص از طبقه سرمایه دار اداره می شود. 

حادثه دوم جزئی تر اما مهم تر است . در ونزوئلا راست دولت را به دست نیاورد بلکه ، در شرایط جنگ اقتصادی وحشیانه ، تروریسم رسانه ای ، آشوب اقتصادی ایجاد شده از سوی ارتجاعی ها پارلمان را قبضه کرد . و ونزوئلا نماد کامل روند های رادیکال در داخل چرخه مترقی است .

اوضاع در این مجموعه جدید قاره ای ، اوضاع کشورهایی که از دوگانگی ذکر شده نه تنها از نظر الگوی اقتصادی بلکه سیاست های نئو لیبرالی دور هستند چگونه است ؟ 

کلودیو کاتز: یکی از شکاف های عمده اطلاعاتی در تمام این دوران پنهان بودن آن چه در این کشور های تحت مدیریت نئولیبرالیسم  اتفاق می افتد بوده است . شما ممکن است احساس کنید که همه چیز در آن جا به خوبی جریان دارد و احساس کنید که مشکلات امریکای لاتین منحصر به کشور های دیگر است . اما در حقیقت این یک تحریف عظیم رسانه ای است .کافی است نگاهی به وضعیت مکزیک بیندازیم ، کشوری که سطح به شدت بالای جنایت ، نابودی استخوان بندی اجتماعی، و منطقه های عظیمی سرشار از قاچاق مواد مخدر دارد . یا به وضعیت کشورهای امریکای مرکزی تلفات دیده از مهاجرت و سلطه جنایت ، با رئیس جمهور هایی مانند رئیس جمهور گواتمالا که به خاطر رسوایی فساد از کار برکنار شد نگاه کنیم .یا مدل اقتصادی شیلی را در نظر بگیریم ، که در آن یک وضعیت کاملا بحرانی همراه با کاهش قابل توجه رشد و اکنون پدیداری فساد در کشوری که نمایشی از شفافیت به راه انداخته است وجود دارد. بدهی خانواده ، نا امنی شغلی ، نابرابری ، و خصوصی سازی آموزش و پرورش آمدن به سطح را اغاز کرده است . و دولت باچلت فلج شده است . اصلاحاتی  که فکر می کرد در زندان ها و آموزش و پرورش ، می تواند عملی کند ، اکنون به تاخیر افتاده است .

با نگاه به جهان نئو لیبرال ، ما شاهد تنها مورد عدم پرداخت بدهی در سراسر این دوره در پورتو ریکو هستیم ، کشوری که در حقیقت یک مستعمره امریکای شمالی است که نرخ بالای مالیاتی ، غارت منابع ، از هم پاشیدگی استخوان بندی اجتماعی خود را تحمل کرده است . آن کشور مدتی با (استفاده از سرمایه) عمومی (پرداخت بدهی را) جبران می کرد اما اکنون این پشتیبان تمام شده است و آن کشور بدهی را پرداخت نکرده است .

بنا براین در کشورهایی که درآمدهای (ناشی از فروش) مواد اولیه این چرخه عالی باز توزیع نشده بود ، وضعیت اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی بسیار وخیم است . اما کسی در باره آن سخنی نمی گوید. 

در این مرحله جدیدی که آغاز شده است، فکر می کنید در کشورهای نو توسعه گرایی مانند آرژانتین و برزیل چه رخ خواهد داد؟ آیا محافظه کاران اعاده شده در این کشورها به باز آرایی " بلوک ها" یی که آن ها را آشکارا با بلوک نئو لیبرالی  یک پارچه می کند تمایل خواهند داشت ؟ 

کلودیو کاتز: در این مورد ما باید در تراز نامه خود  در باره آن چه رخ داده است خیلی صریح اما در باره آن چه در حال وقوع است بسیار محتاط باشیم . من مایلم چیز ها را ، به تفاوت آن چه می دانیم و ان چه می توانیم تصور کنیم تفکیک کنم . آشکارا ، در آرژانتین و برزیل ، تغییر در حال اجرا نتیجه فرسودگی مدل اقتصادی نو توسعه گرا است . البته نه آن تنها دلیل است و نه من اطمینان دارم که بتوان ضربه بزرگتری بیشتر از عامل های دیگر بدان نسبت داد ، اما پیش زمینه مشکل آن است . 

در هر دو کشور تلاشی برای استفاده از بخشی از منافع تولید شده ناشی از افزایش قیمت های مواد اولیه در راستای وصله پینه کردن صنعت و ساختن مدلی برپایه مصرف وجود داشت . اما چون ما با سامانه سرمایه داری عمل می کنیم این نوع از فرایند ها محدود یت های بسیار شدیدی دارند ، چون چیزی که در وحله نخست کار می کند بعدا چون سود بخشی سرمایه داری تحت تاثیر قرار می گیرد فرسوده می شود. نظریه اقتصادی " تریکل آپ"[1] جواب نمی دهد. آن فریبی از ارتداد کینزی است با این تصور که با افزایش صرف در تقاضا دایره پرهیز گاری آغاز می شود . آن چه رخ می دهد خلاف آن است . آن دولت ها در برخی نقطه ها با محدودیت مواجه می شوند ، و بعد روند های کلاسیک مبارزه سرمایه و فشار روی نرخ مبادله را آغاز می کنند – که همان چیزی است که در هر دو کشور رخ داده است .  

من فکر می کنم یک فرسودگی اقتصادی وجود دارد اما زوال سیاسی مهمی هم در هر دو کشور برزیل و آرژانتین وجود داشته است . آن فرسایش در هر دو مورد با ظهور نارضایی اجتماعی که دولت خواهان تحت کنترل در آوردن آن با پاسخ به مطالبات نبود قطعی شده بود . این محیطی بود که ماکری در آن بالا آمد و گسترش پایگاه اجتماعی راست برزیل در آن جای گرفته بود .

ترازنامه روشن است ، اما آن چه باید رخ دهد آشکار نیست . آزمون بزرگ دولت ماکری خواهد بود .ما هنوز نمی توانیم آن را ارزیابی کنیم .آن یک دولت دست راستی کلاسیک همراه با تمام منش های ارتجاعی دولت دست راستی است . اما در بستری از مبارزه جویی بزرگ عمل می کند. بنا بر این تضادی بین آن چه می خواهد انجام دهد و آنچه می تواند انجام دهد وجود دارد . 

بازگردیم به ونزوئلا ، شما در یک سخنرانی ایده ای را مطرح می کنید که فکر می کنیم مهم است ، بیهودگی همیشگی و به کاربردن مبتذلی را یاد آوری می کنید که " آن چه پیشرفت نمی کند عقب نشینی می کند " " آن چه رادیکالیزه نمی شود به عقب باز می گردد" برای قرار دادن این امر در شرایط مشخص ، ما توصیه فیدل را به آلنده پس از تانکازو[2] یاد آوری می کنیم " این گیرون شماست ". چه چشم انداز ها یی  – نه انتزاعی بلکه مشخص در شرایط نیروهای سیاسی و اجتماعی – برای رادیکالیزه شدن در ونزوئلا می بینید ؟ چه اقدام هایی باید در این راستا عملی شود ؟ 

کلودیو کاتز: این عبارت ها به تکرار شنیده می شوند، اما ممکن است کسانی که این عبارت ها را به کار می برند به کار بردن آن را زمانی که انجام آن ضروری است ، به ویژه در ونزوئلای امروز فراموش می کنند. در ونزوئلا ، چرخه ترقی خواهی و آینده با هم تعریف می شوند. روندی اصولی بوده است و نتیجه آن در بستر کل منطقه تعیین خواهد شد . 

آشکار است که امپریالیسم چشم خود را به ونزوئلا دوخته است . ایالات متحده کوبا را به رسمیت می شناسد و روابط دوستانه ای با دولت های بسیاری دارد ، اما نه با ونزوئلا. در آن جا امپریالیسم کاهش قیمت نفت را تحمیل می کند ، سازمان های پارلمانی را تدارک می بیند ، ان جی او های توطئه گر را تامین مالی می کند ، مانور نظامی برگزار می کند. انتخابات در این بستر جنگ اقتصادی برگزار شد  و در پایان راست به پیروزی دست یافت . برای اولین بار راست اکثریت را در پارلمان کسب کرد و اکنون فراخواندن رفراندومی برای برکناری رئیس جمهور مادورو را هدف گرفته است .

راست برای باز گذاشتن دو مسیر ، مسیرکاپریلس[3] و مسیر لوپز[4] تلاش می کند. لوپز بازگشت به اعتراض های خیابانی خشونت آمیز را ترویج می کند اما کاپریلس از جنگ فرسایشی علیه مادورو طرف داری می کند. و آن به شدت روشنگر است که ماکری در آرژانتین در ابتدا حمله ای تحت پوشش " شرط دموکراتیک" پیشنهاد کرد ، اگر چه بعدا به تاخیر انداختن آن را بر گزید .ماکری بین دو راهبرد (استراتژی) فوق در نوسان است ( اما یاد آوری کنم که لیلیان تینتوری همسر لوپز ، در پیروزی انتخاباتی او حضور داشت ) . او آهنگ مسلط را پیگیری خواهد کرد . لوپز از یک طرف و کاپریلس از طرف دیگر ، چون هر دو یک دیگر را کامل می کنند. آن ها دو خط  یک امر همانند هستند . و ماکری یکی از سازمان دهندگانی است که به صورت جهانی توطئه می کنند.   

اکنون فشار عظیمی روی مادورو برای موافقت با مذاکره وجود دارد ، که می تواند او را بدون توان انجام کاری در هم شکند. اما او نیز می تواند واکنش نشان دهد و عبارت معروف را به کار گیرد : فردی که رادیکالیزه نمی شود عقب خواهد رفت . او می تواند ضربه ای وارد کند. یک ستیزه بزرگ نزدیک می شود ، چون پارلمان تحت رهبری دست راستی قدرت هایی را درخواست خواهد کرد که رئیس جمهور آماده تسلیم آن نیست . پارلمان به عفو لوپز رای خواهد داد و  قوه مجریه آن را وتو خواهد کرد . قوه مجریه قانونی علیه احتکار خواهد آورد و پارلمان تصمیم ندارد آن را بپذیرد . آیا قوه مجریه حکومت می کند یا پارلمان برخورد قدرت هاست که بسیار نمونه وار است .   

در آن صحنه ، چون آماده کردن فراخوان به رفراندوم یک سال زمان می برد – آن ها باید امضا جمع آوری کنند ، امضا ها باید رسما شناسایی شوند ، آن ها دعوت به رفراندوم کنند و در آن پیروز شوند- این امر در حال ایجاد ستیزه ای مهم است . و دشواری مسئله در آن جا خوابیده است . یک بخش محافظه کار ، سوسیال دموکرات یا در گیر در فساد در داخل چاویسمو وجود دارد که اشتیاقی به انجام هیچ کاری در پاسخ به آن مسئله دشوار از طریق رادیکالیزه کردن روند ندارد . 

آن بخش در راه  واکنش علیه تجاوز امپریالیسم مقاومت می کند. آشکار است که امپریالیسم در حال به راه انداختن جنگ اقتصادی علیه ونزوئلا است ، اما مسئله آن است که مادورو در شکست دادن آن حمله موفق نبوده است . مسئله آن است که ونزوئلا کشوری است که به دریافت دلار، از طریق شرکت ملی نفت ونزوئلا ادامه می دهد و آن دلار ها به بخش هایی از بوروکراسی فاسد منتقل می شوند . آن دلار ها راه خود را از طریق قاچاق ، از طریق ایجاد کمبود ، از طریق دستکاری نرخ مبادله به کلمبیا پیدا می کنند و کشور با صف ها و رنجش عمومی به زندگی خود ادامه می دهد . علاوه بر این ، ونزوئلا اکنون زیر سنگینی بار یک بدهی دولتی قابل ملاحظه قرار دارد . ونزوئلا برای پرداخت تمام واردات و هم زمان پرداخت اقساط خود دلار کافی ندارد .  

در این شرایط بخش های سوسیال دموکرات و محافظه کار دولت خودشان را به شکایت کردن در باره "وضعیت وحشتناک تحمیل شده از سوی امپریالیسم" بدون هیچ اقدام موثری برای خنثی کردن آن حمله محدود می کنند.

و این رفتار پی آمدهایی دارد ، چون تضعف روحیه را افزایش می دهد. راست خیلی زیاد پیروز نبود چون رای ها را از چاویسمو  دردید به خاطر آن که برخی از افراد رای ندادند. آن امر قبلا هم اتفاق افتاده بود . آن شکلی از اعتراض است که برخی ونزوئلایی ها در گیر آن هستند. و بسیار گیج کننده تر ، جدی تر، گرایش رهبرهایی است که با چاویسمو خداحافظی می کنند یا به زندگی شخصی باز می گردند. آن ها هم گزینه ای را مطرح نمی کنند و به جای پیشنهاد اقدام های رادیکال علیه راست فقط از دولت انتقاد می کنند. آن امر به نوبه خود با رفتار دولت در جلوگیری از توسعه جریان های چپ تکمیل می شود. (دولت) به جای تشویق آن ها ، به جای آسان کردن اقدام های آن ها ، امکانات آن ها را محدود می کند. و آن ساختار از بالا تا پایین حزب سوسالیست مردمی ونزوئلا را حفظ می کند.      

 وضعیت این چنین است . و همان طور که افراد بسیاری می گویند ، این آخرین فرصت است . اکنون یا هر گز. و این آخرین فرصت است به معنی ایجاد گفتگو در دو عرصه بسیار روشن است . از نظر اقتصادی : ملی کردن بانک ها و تجارت خارجی ، و استفاده از آن دو ابزار برای تعیین شیوه دیگری برای استفاده از دلار ها . اقتصاد دان های خوب بسیاری هستند که این موضوع را بیشتر از ده سال می گفته اند . آن ها برنامه هایی نوشته اند که چگونگی انجام آن را با جزئیات توضیح می دهد. بنا بر این هیچ اقدام ناشناخته ای وجود ندارد . و نکیه گاه دیگر سیاسی است . برای حفظ رادیکالیزه شدن ، قدرت کمونی مورد نیاز است . ونزوئلا اکنون قانون دارد ، یک ساختار، قانون تصویب شده ، که شکل جدیدی از سازمان کمونی را برای اداره کشور فراهم می کند- ار پایین و از بالا ، با اختیارات مجزا ، که در آن دموکراسی واقعیت دارد و قدرت مردمی به یک سری نهادهای دفاعی محدود نشده است . آن یک ساختار تعیین کننده برای ستیزه با پارلمان راست است . اگر مادورو و رهبری ونزوئلامی خواهند روند بولیواری را نجات دهند ، نوبت قدرت کمونی است .خواهیم دید .چیزی که من فکر می کنم آن است که کارت ها روی میز هستند  و گفتگو باید آغاز شود . [5]

برای روشنفکر ها وحتی فعال ها عادی شده است که امید های خود را بیشتر  از فعالیت سازمان های توده ای روی فعالیت های دولتی می گذارند. چشم اندازی که برای مبارزه های اجتماعی در پیش رو قرار دارد چیست ؟ امپریالیسم ستیزی و سرمایه ستیزی چه نقشی در آن ها خواهد داشت ؟ 

کلودیو کاتز: خیلی اهمیت دارد ، من فکر می کنم ، در هر گفتگویی در باره هر موضوعی چرخه مترقی به توجه کردن نه تنها به دولت بلکه به ان چه در پایین در جریان است پایان داده است . بسیاری از نویسنده ها به شناسایی چرخه ای از عبارت هایی که قدرت مجریه به کار می برد تمایل دارند . اما آن تنها یک عامل است . چرخه از قیام مردمی سرچشمه گرفت  و ان چه رابطه نیروها را تعریف می کند قیام های مردمی است . روند ها در طی ده سال گذشته جدید بود چون ، از طریق توزیع جزئی از منافع منابع ، بسیاری از دولت ها شبکه های رفاه گرایانه و الگو های مصرف را توسعه دادند که مبارزات اجتماعی را معتدل کرد . ان زوندی کی از توضیح ها برای آن است که چرا ما از سال 2004 قیام هایی نداشته ایم .   

تغییری در چرخه اقتصادی وجود دارد که مصمم است مبارزه اجتماعی را  از دستور کار کنار بگذارد ، و در این روند ها گفتگو از برنامه چپ از سر گرفته خواهد شد . این امر بسیار به ان چه در ونزوئلا پرورده می شود بستگی دارد ، که برای چپ اصلی در دوره اخیر ، ونزوئلا به همان شیوه ای که در دوران های دیگر انقلاب کوبا یا ساندیسمو بود ، محل رجوع سیاسی بوده است . مراجعه های رهایی بخش قاره ای هستند. (تغییر) در یک کشور حادث می شود و به مرکز توجه تمام کشور های دیگر تبدیل می شود. 

اما مشکل راهبردی بزرگ در این حقیقت نهفته است که بسیاری از اندیشمندان این دیدگاه را دارند که چپ باید روی ساختن یک مدلی از سرمایه داری پسا-لیبرال تمرکز کند. این فکر روند های رادیکالیزه شدن را مسدود می کند. آن فکر تصور می کند که چپ بودن پسا لیبرال بودن است ، که در چپ بودن تقلا کردن برای ساختن یک سرمایه داری سازمان یافته ، انسانی ، تولیدی است . این فکر چپ را از سال های بسیاری تا کنون ضعیف کرده است چون چپ بودن به معنی مبارزه با سرمایه داری است . برای من ، این یک الفبا است .سوسیالیست بودن مبارزه برای جهان کمونیستی است . اما اگر هویت چپ دگرگون شده است ، نتیجه نا امیدی است .

 ساختن چپ به معنی دوباره گرفتن فکر مرحوم چاوز است . تعهد استوار به یک برنامه سوسیالیستی که با سنت های مارکسیسم امریکای لاتین و انقلاب کوبا مرتبط است . به نظرم می رسد که این خط راهبردی پیشروی با توهم های قدرتمندی در باره آسان بودن جایگزین کردن این افق از طریق همگرایی مثلا ، با پاپ فرانسیس تحریف شده است. تصور آن است که با مرگ چاوز ما به مرجع دیگری نیاز داریم  و آن تصور این است که پاپ فرانسیس می تواند جانشین باشد . من فکر می کنم این یک خطای راهبردی است . من فکر نمی کنم دکترین اجتماعی کلیسا راهنمایی باشد که ما باید در مبارزه خود علیه سرمایه داری بپذیریم . آن دکترین بعنوان یک ایدئولوژی علیه کمونیسم ساخته شد ، نه علیه سرمایه داری. و پاپ فرانسیس اکنون آن را با نیت باز سازی نفوذ مردمی بسیار تضعیف شده کلیسای امریکای لاتین نو سازی می کند. و به نظر من تصور آن که این نوسازی می تواند مطلوب چپ که در قطب مخالف برنامه واتیکان قرار دارد باشد ساده لوحی بزرگی است . من فکر می کنم ما باید ازایده آل های خودمان در این لحظه کلیدی در تاریخ امریکای لاتین دفاع کنیم .   

کلادیو کاتز اقتصاد دان آرژانتینی است و مصاحبه در 20دسامبر 2015 انجام گرفته و توسط ریچارد فیلدر به انگلیسی برگردانده شده است .  

سرچشمه مانتلی ریویو


 

[1] trickle-up یک سازمان غیر انتفاعی جهانی است که  برای قدرت مند کردن  افرادی که با در آمد روزانه زیر 1.25 دلار زندگی می کنند تلاش می کند. اولین اقدام این سازمان ایجاد واحد های کوچک تجاری با فراهم کردن منابع لازم است .

[2] - Tancazo کلمه ای که پس از کودتای نافرجام 29 ژوئن  1973 شیلی به رهبری سرهنگ روبرتو سوپر به کودتاگران داده شده بود .

[3] -Capriles رهبردست راستی ونزوئلا

[4] -López رهبر دست راستی ونزوئلا

[5] - مصاحبه قبل از اعلام آغاز پارلمان کمونی انجام گرفته است .

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: