نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2016-04-23

نویدنو  04/02/1394 

 

 

 روش جدید برای کنترل ذهن

نوشته ی:روبرت اپستین[۱] -برگردان: مینا آگاه

 استفاده کننده گان از جی میل اکثرا به این واقعیت بی توجه اند که گوگل هر ایمیل آن ها را ذخیره و آنالیز می کند، حتی ایمیل هایی که هیچگاه نمی فرستند- همچنین ایمیل هایی که به آن ها می رسد چه از مشترکین جی میل و یا غیرجی میل.

اینترنت شکل های نامحسوسی از تاثیرگذاری را بوجود آورده که می تواند نتیجه انتخابات را جابجا و نیز هرچه را ما می گوئیم، فکر می کنیم، و یا عمل می کنیم دستکاری کند.

طی قرن گذشته، بیش از چند نویسنده ی بزرگ  نگرانی خود از آینده ی بشریت را به نمایش گذاشته اند. جک لندن نویسنده ی آمریکائی در کتاب خود ” پاشنه ی آهنین” ( ۱۹۰۸) دنیائی را تصویرکرده که در آن مشتی شرکت های ثروتمند غول پیکر- الیگارش- مردم را با ترکیب بی رحمانه ی پاداش و تنبیه زیر تسلط خود درمی آورند. بیشتر انسان ها عملا در برده داری زندگی می کنند، در حالی که خوش شانس ها، البته بدون داشتن هیچگونه کنترل واقعی برروی زندگی خود،   با دستمزدهای بالائی خریده شده و اجازه دارند راحت زندگی کنند.

در رمان “ما” ( ۱۹۲۴) نویسنده ی بزرگ روسی یوگنی زامیاتین، که افراط گری در اتحاد شوروی درحال شکل گیری را در چشم انداز می دید، دنیائی را تصویر کرده که در آن مردم از طریق نظارت فراگیر تحت کنترل و بررسی قرار می گیرند. دیوار خانه های آن ها از شیشه هایی شفاف ساخته شده تا هرکاری که افراد می کنند، مشاهده شود. آن ها اجازه دارند روزی یک ساعت برای همخوابگی سایه بانان خود را پائین بکشند، اما هم عشاق و هم ساعت قرار ملاقات باید از قبل ثبت شده باشد.

در رمان “دنیای قشنگ نو” (۱۹۳۲)، نویسنده ی انگلیسی آلدوکس هاکسلی جامعه ی تقریبا کاملی را به تصویر کشیده که در آن از طریق ترکیبی از مهندسی ژنتیک و آموزش های روانی، حس غم و خشونت از زندگی بشریت کنار گذاشته شده است. و در رمان بسیار سیاه تر “۱۹۸۴” ( نوشته شده در سال ۱۹۴۹) جورج ارول ، هموطن هاکسلی، جامعه ای را توصیف کرده که خود فکر در آن کنترل می شود؛ در دنیای ارول، به بچه ها یادداده می شود که از فرم ساده شده ای از انگلیسی به نام گفتار جدید استفاده کنند تا اطمینان حاصل شود که آن ها هیچگاه نمی توانند افکار و ایده هایی را ارائه دهند که برای جامعه خطرناک است.

با اطمینان می توان گفت که تمام این ها داستان های ساختگی اند. در هرکدام از آن ها رهبرانی که قدرت را در دست دارند کنترل مشخصی را بکار می گیرند که حداقل چندین نفر فعالانه علیه آن مقاومت کرده و گاهی هم بر آن ها غلبه یافتند. اما در رمان واقعی ” ترغیب پنهان” ( ۱۹۵۷) – که اخیرا به مناسبت پنجاهمین سالگرد انتشارش تجدید چاپ شده- وانس پاکارد[۲]، روزنامه نگار آمریکائی، نوع تاثیرگذاری “عجیب و غریب و ناشناخته” ای را توضیح می دهد که به سرعت در آمریکا ظهور پیدا می کند و به نوعی، خطرناک تر از انواع کنترلی است که در رمان ها به تصویرکشیده شده است. طبق گفته ی پاکارد، مدیران شرکت ها و سیاستمداران، براساس علوم روانپزشکی و جامعه شناسی ، شروع به استفاده از روش هایی نامحسوس، و در بسیاری از موارد کاملا غیرقابل کشف، کرده اند که طرز تفکر، احساسات، و رفتار مردم را عوض می کنند.

بیشتر ماها حداقل درباره ی یکی از این روش ها چیزی شنیده ایم. برای نمونه، «تحریک های نیمه خودآگاه»، یا چیزی که پاکارد آن را “محرک های زیرآستانه ای” می نامد، و آن در واقع، نشان دادن پیام کوتاهی ست که به ما می گوید چه کنیم، اما این کار را بقدری سریع می کند که ما متوجه مشاهده ی پیام نمی شویم. در سال ۱۹۵۸، براساس فشار افکارعمومی نسبت به پخش پیام های پنهان برای افزایش فروش بستنی در یک سینمای نیوجرسی، انجمن ملی بنگاه های سخن پراکنی- انجمنی که استانداردهای تلویزیون آمریکا را تعیین می کند- قانون خود را اصلاح کرد تا از پیام پنهانی در پخش تلویزیون جلوگیری شود. در سال ۱۹۷۴، کمیسیون ارتباطات فدرال اظهارداشت که استفاده از چنین پیام هایی علیه منافع عمومی است. قانون ممنوع کردن پیام های پنهانی همچنین به کنگره ی آمریکا نیز ارائه شد، اما هرگز به تصویب نرسید. هم انگلیس و هم استرالیا قوانین محکمی بر ممنوعت آن دارند.

محرک های زیر آستانه ای احتمالا هنوز بطور گسترده در آمریکا مورد استفاده قرار می گیرد- تشخیص آن سخت است و کسی هم به دنبال این کار نیست. با این وجود، احتمالا جای نگرانی زیادی نیست؛ تحقیقات نشان داده که این پیام ها تاثیر اندکی دارد و بیشتر برروی مردمی اثر می گذارد که از قبل آمادگی تحریک شدن دارند؛ برای مثال پیام پنهان برای نوشیدن، برروی افرادی تاثیر دارد که تشنه اند.

 پاکارد پرده از روی مشکل بسیار بزرگتری برمی دارد مبنی بر اینکه، شرکت های قدرتمند بطور مرتب به دنبال شگرد های گسترده و متنوعی هستند تا مردم را بدون اینکه متوجه بشوند، کنترل کنند، و در بسیاری از موارد این شگردها را بکار گرفته اند. او گروه های برنامه ریزی شده ای را تشریح می کند که در آن بازاریابان در همکاری نزدیک با دانشمندان جامعه شناسی تلاش دارند تا علاوه بر سایر چیزها بفهمند چگونه می توان مردم را وادار به خریدهایی کنند که به آن احتیاجی ندارند. و یا چگونه بچه ها را شرطی کنند تا مصرف کنندگان خوبی باشند- و این تمایلاتی ست که صریحا در کتاب “دنیای قشنگ نو” هاکسلی پرورش یافته و تدریس شده است. با راهنمائی دانشمندان جامعه شناسی، بازاریابان به سرعت متوجه شدند که چگونه با عدم احساس امنیت، ضعف ها، ترس های ناخودآگاه، احساس های تهاجمی و تمایل های جنسی بازی کنند تا تفکر، احساسات و رفتار مصرف کنندگان را، بدون آنکه کسی متوجه دستکاری در آن ها بشود، تغییر دهند.

پاکارد می گوید در اوایل دهه ی پنجاه سیاستمداران هم موضوع دستشان آمد و با استفاده ازهمان نیروهای پنهان که برای فروش یک صابون بکار می رفت، شروع به عرضه ی خود مثل یک کالا کردند. پاکارد گفته ی نگرانی آور اقتصاددان انگلیسی، کنت بولدینگ[۳] را مقدمه ی فصل سیاست در کتاب خود قرارداد: “دنیایی از دیکتاتورهای غیرقابل رویت امکان پذیراست که هنوز از شکل حکومت دمکراتیک استفاده می کنند.”

آیا چنین چیزی می تواند واقعا اتفاق بیفتد، و اگر پاسخ آریست، چگونه عمل می کند؟

نیروهایی که پاکارد توضیح شان داد، در طی دهه های گذشته فراگیرتر شده اند. موسیقی آرامی که همه ی ما در سوپرمارکت ها می شنویم باعث می شود که ما آرام تر راه برویم و چه ضروری باشد و چه نباشد، مواد غذایی بیشتری بخریم. بیشتر افکار پوچ و بیهوده و احساسات شدید در نوجوانان ما با دقیقا توسط بازاریابان بسیار حرفه ای  تنظیم می شود که بر روی صنایع مد و سرگرمی کار می کنند. سیاستمداران با طیف وسیعی از بازاریابان حرفه ای کار می کنند که کارهای آنان را زیر نظر دارند تا بر رای دهنده گان سلطه یابند. لباس، لحن صدا، حالات صورت، آرایش، مد مو و سخنرانی و … همه و همه درست مانند بسته بندی یک سریال صبحانه بهینه می شوند.

خوشبختانه تمام این منابع تاثیرگذاری به صورت رقابتی عمل می کنند. برخی از تحمیل کنندگان از ما می خواهند که یک چیز را بخریم و یا به یک چیز باورداشته باشیم، بقیه می خواهند تا چیز دیگر و یا عقیده ی دیگری را قبول کنیم. این ماهیت رقابتی جامعه ی ماست که ما را درحال تعادل، و تقریبا آزاد نگه میدارد.

اما چه می شود اگر منابع جدید کنترل کننده ای پیدا شوند که رقابت ندارند و یا رقابت اندکی دارند؟ و یا ابزارهای جدید کنترل کننده ای ایجاد شده باشد که از ابزارهای قدیمی خیلی قدرتمندتر و غیرقابل رویت تر باشند؟ و چه می شود اگر نوع جدید کنترل به مشتی از مردم اجازه دهد که تاثیر بسیار فراوانی ، نه تنها برروی شهروندان آمریکا، بلکه بر شهروندان سایر نقاط جهان بگذارند؟

شنیدن این ممکن است شما را متعجب کند، اما این اتفاق مدت هاست افتاده است.

برای درک این که اشکال جدید کنترل ذهن چگونه عمل می کنند، باید از موتورهای جستجو – بخصوص یکی از آن ها یعنی بزرگترین و بهترینشان، گوگل شروع کرد. موتور جستجوی گوگل  بقدری خوب و محبوب است که اکنون از نام این شرکت مانند یک فعل در زبان های مختلف سراسر دنیا استفاده می شود. ” گوگل کن” یعنی این که در موتور جستجوی گوگل به دنبالش بگرد. در واقع بیشتر استفاده کنندگان کامپیوتر در سراسر جهان بیشترین اطلاعات خود را در مورد هرچیز از گوگل می گیرند. به عبارت دیگر گوگلش می کنند. گوگل دروازه ی اصلی تقریبا تمام دانسته ها شده، زیرا که موتور جستجوی بسیارخوب برای اطلاعات درستی ست که ما می خواهیم- تقریبا بلافاصله و تقریبا همیشه در بالای فهرستی که برای ما می آورد.

این فهرست بندی بقدری خوب است که تقریبا ۵۰ درصد اولین مراجعه ی ما به دو موضوع بالای فهرست صورت می گیرد، و ۹۰ درصد مراجعات به ده تای اول فهرست در صحفه ی اول است؛ تعداد اندکی از مردم به نتایج صفحات بعدی مراجعه می کنند، حتی اگر تعداد این صفحات هزاران باشد که قاعدتا باید حاوی اطلاعات جالبی هم باشند. گوگل تصمیم می گیرد که کدام یک از میلیاردها صفحات وب در جستجوی ما حضور یابند، و همچنین تصمیم می گیرد چگونه آن ها را ردیف بندی کند. حالا چگونه این تصمیمات را می گیرد، رازی مخوف و کاملا سری است- یکی از بهترین رازهای نگهداری شده در جهان، درست مانند فرمول کوکاکولا.

چون شانس بسیار بسیار بالائی وجوددارد که مراجعه کنندگان موارد ردیف های بالا را ببینند و بخوانند، شرکت ها هرساله میلیاردها دلار هزینه می کنند تا به الگوریتم موتورجستجوی گوگل – برنامه ی کامپیوتری ای که انتخاب و ردیف بندی را صورت می دهد- کلک بزنند و سطح خود را یکی یا دو خط بالاتر ببرند. بالارفتن این سطح در کسب و کار  می تواند به معنای شکست یا موفقیت باشد، و رفتن به سطوح بالاتر به معنای سود بیشتر است.

در اواخر ۲۰۱۲، به این فکر افتادم که شاید ردیف های بالای جستجوی ارائه شده، تاثیر جدی بر انتخاب مصرف کننده داشته باشد. حدس می زدم نتایج جستجو می تواند تاثیر اندکی برروی عقاید مردم نسبت به چیزها داشته باشد . اوایل سال ۲۰۱۳ همراه با همکارم رونالد ایی ربرتسون[۴] از انستیوی تحقیق و فن آوری رفتاری آمریکا[۵] در ویستای کالیفرنیا این فکر را به آزمایش گذاشتیم. ما طی تجربه ای ۱۰۲ نفر از ناحیه ی  سان دیگو را بطور اتفاقی به سه گروه تقسیم کردیم. در یک گروه، مردم فقط نتایج جستجویی را می دیدند که یک کاندیدای سیاسی مورد توجه قرار می گرفت- یعنی نتایج به صفحه وب هایی هدایت می شد که این کاندیدا را بهتراز سایر رقبا نشان می داد. در گروه دوم ، مردم ردیف بندی ای را می دیدند که رقیب مقابل این کاندیدا تبلیغ می شد. و در گروه سوم – گروه کنترلی- اشخاص رده بندی های متفاوتی را می دیدند که از هیچکدام کاندیداها حمایت نمی کرد. نتایج جستجو و صفحات وب برای هر سه گروه یکسان و تنها تفاوت در رده بندی آن ها دیده می شد.

ما برای واقعی کردن تحقیق خود، از یک جستجوی واقعی که به صفحات وب واقعی وصل بود استفاه کردیم. این یک انتخابات واقعی- انتخابات ۲۰۱۰ – برای نخست وزیری استرالیا بود. از یک انتخابات غیرآمریکائی استفاده کردیم تا اشخاص از قبل تصمیمی نگرفته باشند. فقدان آشنائی با کاندیداها تضمین کننده ی این بود. برای این که این آزمایش با مشخصات جمعیتی رای دهنده ی کلیدی آمریکایی همخوانی داشته باشد، از طریق تبلیغات، گروهی از رای دهنده گان را از گروه های قومی مختلف و طیف سنی گسترده جلب کردیم.

برای همه شرکت کنندگان در ابتدا یک توضیح مختصری درباره ی کاندیداها دادیم و سپس از آن ها خواستیم که بر اساس معیارهای متفاوت کاندیداها را ارزش گذاری کنند و در ضمن، مشخص کنند به کدام کاندیدا رای می دهند. همانطور که انتظار می رفت، متوجه شدیم که با پنج معیاری که ما استفاه کردیم، هیچکدام از کاندیداها جایگاه خاصی برای شرکت کنندگان نداشتند، و رای بطور مساوی بین سه گروه پخش شده است. سپس به کاندیداها ۱۵ دقیقه وقت داده شد تا در اینترنت با موتور جستجوی ساخته شده توسط ما ” کادودل” جستجو کنند که پنج صفحه نتیجه ی قابل وصل به صفحات وب برای آن ها بالا می آورد- درست مثل موقعی که از گوگل استفاده می کنیم. زمانی که شرکت کنندگان جستجوی خود را انجام دادند، ما از آن ها خواستیم که دوباره کاندیداهای خود را رده بندی کنند، و از آن ها خواستیم که دوباره بگویند به چه کسی رای می دهند.

ما پیش بینی کرده بودیم که نظر و تمایلات به نفع دو کاندیدا بین ۲ یا ۳ درصد افراد در هر دو گروه- گروه هایی که ردیف بندی به نفع کاندیداها صورت گرفته – تغییر کند. اما چیزی که در عمل دیدیم تعجب برانگیز بود. این جابجائی رای به ۴۸٫۴ درصد رسید، و تمامی پنج معیار ارزیابی به سمت آن کاندیداها جابجا شد. موضوع جالب تر اینکه ۷۵ درصد افراد در این دو گروه به هیچوجه متوجه مشاهده ردیف بندی جهت دار نشده بودند. این در حالی بود که در گروه کنترلی- گروه سوم- جابجائی مهمی صورت نگرفت.

به نظر می رسید کشف مهمی به وقوع پیوسته است. به نظر می رسد، جابجائی ایجاد شده که ما آن را تاثیر دستکاری موتور جستجو (یا اس ای ام ای، که «سیم» تلفظ می شود)[۶] نامیدیم، یکی از وسیع ترین تاثیرات رفتاری باشد که تاکنون دیده شده است. ما بلافاصله جشن نگرفتیم. چرا که فقط گروه کوچکی را آزمایش کرده بودیم و تمام آن ها از اهالی ناحیه ی سان دیگو بودند.

حدودا یک سال بعد، ما یافته های خود را سه بار دیگر تکرارکردیم. بار سوم آزمایشی با نمونه برداری از بیش از ۲۰۰۰ نفر از سراسر ۵۰ ایالت آمریکا بود. در آن آزمایش، جابجائی در رای ها ۳۷٫۱ درصد و در برخی از گروه های جمعیتی بیش از ۸۰ درصد بود.

از این تجربیات همچنین دریافتیم که با کاستن میزان اندکی از جهت داری ردیف بندی نتایج جستجو در صفحه ی اول- یعنی مشخصا با قراردادن کاندید دیگر در ردیف سوم یا چهارم- می توانیم چنان دستکاری را پنهان کنیم که اندکی یا اصلا هیچکس از افراد متوجه ی سمت و سو داشتن ردیف بندی ها نشود. با این همه، هنوز هم می توانستیم جابجائی تاسف انگیزی را در رای دهی ایجادکنیم، و این کار خود را پنهان کنیم.

باز هم ذوق زده نشدیم. نتایج ما قوی و محکم بود، اما آزمایش ها تماما انتخابات خارجی- انتخابات ۲۰۱۰ استرالیا- را دربرمی گرفت. ما شکاک بودیم. آیا می توان میزان رای ها را در یک رای گیری واقعی و در وسط یک کارزار انتخاباتی واقعی جابجا کرد؟ در انتخابات واقعی، مردم توسط منابع اطلاعاتی گوناگون بمباران می شوند، و همچنین درمورد کاندیداها اطلاعات زیادی دارند. محتمل به نظر نمی رسید یک موتور جستجو بتواند اینقدر تاثیر در جابجائی در رای ها در چنین شرایطی داشته باشد.

برای دریافت این موضوع، در اوایل ۲۰۱۴، درست پیش از برگزاری انتخابات در بزرگترین انتخابات دمکراتیک جهان -یعنی انتخابات مجلس سفلا[۷] برای تعیین نخست وزیر- به هند رفتیم. سه کاندید اصلی رائول گاندی[۸]، آرویند کجریوال[۹]، و ناروندرا مدی[۱۰] بودند. برای این آزمون، با استفاده از منابع موضوعی آنلاین[۱۱]و نیز تبلیغات چاپی و آنلاین، ۲۱۵۰ نفر را از ۲۷ ایالت از ۳۵ ایالت هند به همکاری جلب کردیم. آن ها باید دارای شرایط رای دادن بودند، اما هنوز رای نداده و تصمیم نگرفته باشند به چه کسی رای  می دهند.

شرکت کنندگان به صورت اتفاقی به سه موتور جستجو- به ترتیب به نفع سه کاندیدا یعنی گاندی، یا کجریوال یا مدی- دسترسی داشتند. همانطور که انتظار می رفت آشنائی نسبی با کاندیداها زیاد بود- نسبتی بین ۷٫۷ تا ۸٫۵ از ۱۰٫ به همین دلیل، فکر می کردیم که دستکاری ما اگر هم تاثیری داشته باشد، بسیار اندک خواهد بود، اما این چیزی نبود که به آن رسیدیم. ما توانستیم در مجموع رای ها را بطور متوسط ۲۰ درصد به نفع کاندیداها جابجا کنیم. در برخی از گروه های جمعیتی این جابجائی بیش از ۶۰ درصد صورت گرفت. تاسف انگیزتر اینکه ۹۹٫۵ درصد از شرکت کنندگان به هیچوجه متوجه ی این نشدند که ردیف بندی جهت داری را ملاحظه می کنند- به عبارتی دیگر، آن ها فریب خورده بودند.

در واقع نامرئی بودن «سیم» حیرت انگیز است. این بدین معناست که وقتی مردم- از جمله من و شما- داریم به ردیف بندی جستجویی جهت دار نگاه می کنیم، آن را کاملا طبیعی می بینیم. اگر شما هم اکنون “کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا” را گوگل کنید، حتی اگر نتایج به نفع یکی از کاندیداها باشد، احتمالا تا حد زیادی اتفاقی به نظر می رسد. من حتی خودم هم در تشخیص جهت دار بودن ردیف بندی جستجویی که می دانستم سمت و سوی از پیش تعیین شده ای دارد، با مشکل روبرو می شوم (آن ها را کارمندانم آماده کرده بودند). آزمایش های دارای پراکندگی اتفاقی اما کنترل شدهٔ ما بارها و بارها نشان داد که ردیف بندی های بالای نتایج موتور جستجویی که به صفحات وب یک کاندیدا متصل هستند، تاثیر شگرف انگیزی بر نظر رای دهنده گانی دارد که هنوز تصمیم نگرفته اند. دلیل آن هم این است که مردم عمدتا عادت دارند ردیف های بالاتر را کلیک کنند. این واقعا وحشتناک است و شبیه «محرک نیمه آگاه» نیروئی است که متوجه ی آن نیستیم، با این تفاوت که، برخلاف محرک نیمه آگاه، تاثیر فراوانی دارد.

ما خلاصه ای از تحقیق درباره ی پنج تجربه ی اول خود در مورد «سیم» را در سایت معتبر  پیشاهنگان آکادمی ملی علوم ( پی ان ا اس)[۱۳] در اوت ۲۰۱۵ گزارش کردیم[۱۴]. در واقع چیز مهمی را با توجه به تسلط گوگل در جستجو کشف کرده بودیم.

بر اساس گزارش مرکز تحقیق پی ای دبلیو[۱۵]، گوگل با توجه به بهره گیری ۸۳ درصد آمریکایی ها از این موتور جستجو در  اغلب اوقات، تقریبا از جایگاه انحصاری در آمریکا برخوردار است.

بنابراین، اگر گوگل در انتخابات به نفع یکی از کاندیداها جهت گیری داشته باشد، تاثیر آن بر رای دهندگانی که تصمیم نگرفته اند، می تواند نتایج انتخابات را به راحتی تغییردهد. یادتان باشد که ما فقط یک بار با شرکت کنندگان مورد آزمایش تماس داشتیم. تاثیر جهت دهی این موتور جستجو به نفع یک کاندیدا از هفته ها یا ماه ها پیش از انتخابات چه میزان تاثیر  بر روی مراجعه کنندگان خواهد گذاشت؟ این حتما خیلی بیشتر از آن چیزی است که ما در آزمایش خود مشاهده کردیم.

انواع دیگر تاثیرگذاری ها در دوران کارزار انتخاباتی – برای مثال انواع متنوع روزنامه ها، شوهای رادیویی و شبکه های تلویزیونی- با رقابت منابع تاثیرگذار متعادل می شود اما گوگل، در این زمینه، هیچ رقیبی ندارد و مردم به شکل معناداری به نتایج آن اعتماددارند، و تصور می کنند که الگوریتم جستجوی پنهان نگه داشته شده این شرکت کاملا بر اساس موضوع و بدون جهت گیری ست. این سطح بالای اعتماد، همراه با فقدان رقیب، گوگل را در جایگاهی منحصر بفرد قرارداده تا بر انتخابات تاثیرگذار باشد. تاسف انگیز تر اینکه ردیف بندی نتایج جستجو شامل هیچ قانونی نیست، بنابراین گوگل می تواند به نفع هرکدام از کاندیداها عمل کند، بدون این که قانونی را نقض کرده باشد. برخی از دادگاه هاحکم داده اند که گوگل حق دارد هرطور که میل دارد ردیف بندی کند و این را نوعی حق آزادی بیان تلقی کرده اند[۱۶].

آیا هیچگاه این شرکت به نفع کاندیدای بخصوصی عمل کرده است؟

در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲، شرکت گوگل و هیئت مدیران ارشد آن ۸۰۰ هزار دلار به باراک اوباما و فقط ۳۷ هزار دلار در به رقیب وی میت رامنی کمک کردند. در ۲۰۱۵، گروهی از محققان از دانشگاه مریلند و جای دیگر نشان دادند نتایج جستجوها در گوگل همیشه به نفع کاندیداهای دمکرات ها بوده است[۱۷].

آیا ردیف بندی گوگل واقعا سمت و سوی دارد؟ یک گزارش داخلی که توسط کمیسیون تجارت فدرال آمریکا در ۲۰۱۲ چاپ شده[۱۸] به این نتیجه رسیده که ردیف بندی گوگل معمولا منافع مالی گوگل را بالاتر از رقبای خود قرارمی دهد، و در حال حاضر حرکت هایی حاکی از عدم اعتماد به گوگل دراتحادیه اروپا[۱۹] و هند[۲۰] بر اساس یافته های مشابهی در جریان است.

در بیشتر کشورها ۹۰ درصد جستجوهای آنلاین با گوگل صورت می گیرد که با گسترش و سریع نفوذ اینترنت در سراسر جهان، حتی به شرکت اجازه می دهد در انتخابات سایر کشورها بیش از انتخابات در خود آمریکا رای ها را جابجا کند و این قدرت رو به افزایش است.

در مقاله ی سایت پیشاهنگان آکادمی ملی علوم، روبرتسون و من محاسبه کردیم که گوگل می تواند بدون این که کسی متوجه شود ۲۵ درصد رای را در انتخابات ملی جابجا کند. در واقع ما حدس می زنیم که  چه با برنامه و یا بدون برنامه ای آگاهانه از طرف هیئت مدیره ی شرکت، ردیف بندی موتور جستجوی گوگل سال هاست بطور فزاینده ای برروی نتایج انتخابات تاثیر می گذارد. و از آنجائیکه ردیف بندی نتایج جستجوها زودگذر هستند، هیچ  رد مکتوبی بجا نمی گذارند و این به گوگل قدرت انکار کامل می دهد.

در طول تاریخ بشر، قدرتی در این حد و با این سطح از نامرئی بودن سابقه نداشته است. کشف ما درمورد «سیم» تازه نوک کوه یخ بسیار عظیم به نظر می رسد.

گزارش های اخیر حاکی از این است که هیلاری کلینتون کاندیدای ریاست جمهوری دمکرات ها بطور گسترده ای از رسانه های اجتماعی مانند توئیتر، اینستاگرام، پینترست، اسنپ چت و فیس بوک،  برای کسب حمایت از کمپین انتخاباتی اش در دور مقدماتی استفاد می کند. او موقع نوشتن این مقاله ۵٫۴ میلیون طرفدار در توئیتر دارد و کارکنانش در طول روز، هر ساعت چندین بار توئیت می کنند . دونالد ترامپ، پیشتاز حزب جمهوری خواه، ۵٫۹ میلیون نفر در توئیتر طرفدار دارد و به همان میزان هم توئیت می کند.

آیا این رسانه های اجتماعی به اندازه ی موتورهای جستجو دمکراسی را تهدید می کنند؟ نه لزوما. زمانی که فن آوری جدید بصورت رقابتی مورد استفاده قرار بگیرد، حاکی ازهیچ خطری نیست. حتی از پایگاهای جدید، عمدتا به همان روشی استفاده می شود که دهه ها از بیلبوردها و تبلیغات تلویزیونی استفاده می شد: شما یک بیلبورد در یک طرف خیابان می گذارید؛ و من یکی آنطرف خیابان. من ممکن است پول داشته باشم و بیلبوردهای بیشتری علم کنم، اما فرایند همچنان رقابتی است.

چه اتفاقی می افتد اگر از چنین فن آوری ای صاحبان آن سوء استفاده کنند؟ مطالعه ای توسط روبرت ام باند[۲۱]، استاد علوم سیاسی دانشگاه ایالتی اوهایو ،  و دیگران در سال ۲۰۱۲ در نیچر[۲۲]چاپ شد. این گزارش واقعه ای را بررسی می کند که در روز انتخابات سال ۲۰۱۰ صورت گرفت و نویسنده آن را از نظر اخلاقی قابل بحث می داند. فیس بوک پیام “بیرون بروید و رای دهید” را برای ۶۰ میلیون نفر از مشترکان خود فرستاد. این یادآوری باعث شد که ۳۴۰ هزارنفری رای دادند که در غیراینصورت رای نمی دادند. جاناتان زیتتراین[۲۳]،  استاد حقوق بین الملل در دانشگاه هاروارد، در مقاله ای در نیو ریپابلیک[۲۴] در ۲۰۱۴ اشاره کرد با اطلاعاتی که فیس بوک از انبوه مشترکان خود جمع کرده است، می تواند به راحتی برای کسانی پیام بفرستاد که طرفدار کاندیدای خاصی هستند و به این صورت، بدون این که کسی متوجه شود، بر نتایج انتخابات اثر بگذارد. از آنجائیکه این نوع تبلیغ، درست مانند موتور جستجو، نامرئی است، دستکاری این چنینی در یک انتخابات ردی کاغذی بجا نمی گذارد.

آیا قوانین مانعی برای فرستادن پیام هائی برای مشترکین انتخاب شده توسط فیس بوک می شود؟ مطلقا خیر؛ در واقع فیس بوک از طریق تبلیغات هدفمند است که پول کسب می کند. آیا فیس بوک درحال حاضر از این طریق انتخابات را دستکاری می کند؟ هیچکس نمی داند، اما از نظر من این برای فیس بوک احمقانه و حتی بی جا است که چنین کاری را نکند. بعضی از کاندیداها برای برخی از شرکت ها بهتر  از دیگر کاندیداها هستند، و مدیریت ارشد فیس بوک در مقابل سهامداران برای بالابردن منافع شرکت مسئولیت سنگینی دارد.

مطالعات روبرت باند بطور گسترده ای نادیده گرفته شده، اما تحقیق دیگری درباره ی فیس بوک که در ۲۰۱۴ در پی ان ا اس به چاپ رسید[۲۵]، باعث اعتراضاتی در سراسر جهان شد. فیس بوک در طول یک هفته، برای ۶۸۹ هزار مشترک خود پیام هایی فرستاده که برخی حاوی واژه های مثبت، برخی حاوی واژه های منفی و برخی بدون این واژه ها بوده است. مشترکین درگروه اول در ارتباطات خود از واژه های مثبت استفاده ی کمی بیشتری کردند، وکسانی که در گروه دوم قرارداشتند نیز از واژه های منفی استفاده کمی بیشتری کردند. این نشان می داد که “حالات احساسی” مردم را می توان بطور گروهی، توسط شرکت های رسانه ای اجتماعی دستکاری کرد، فکری که بسیاری از مردم را نگران می کرد. مردم همچنین از این ناراحت شدند که بدون رضایت مشترکان، آزمایش بزرگی برروی احساسات آن ها صورت گرفته است.

بدون شک پروفایل مشترکین فیس بوک عظیم است، اما در مقابل گوگل، که هفت روز هفته، آن هم  بیست و چهارساعته اطلاعات جمع می کند، و از بیش از ۶۰ پایگاه مراقبتی[۲۶] مانند موتور جستجوی گوگل، گوگل والت[۲۷]، گوگل مپ[۲۸]، گوگل اد ورد[۲۹]، گوگل آنالیتیک[۳۰]، کروم[۳۱]، گوگل داک[۳۲]، آندروید[۳۳]، یوتیوب و … استفاده می کند، اهمیت کمتری دارد. استفاده کننده گان از جی میل اکثرا به این واقعیت بی توجه اند که گوگل هر ایمیل آن ها را ذخیره و آنالیز می کند، حتی ایمیل هایی که هیچگاه نمی فرستند- همچنین ایمیل هایی که به آن ها می رسد چه از مشترکین جی میل و یا غیرجی میل.

مطابق مشی حفظ حریم خصوصی گوگل – سیاستی که هر وقت هرکس از محصولات گوگل استفاده می کند با آن موافقت می کند (حتی زمانی که به شخص اطلاع داده نشده دارد از محصولات گوگل استفاده می کند) – گوگل می تواند اطلاعاتی که از شما جمع می کند را به هرکسی بدهد، حتی به سازمان های دولتی. البته هیچگاه به شما نمی دهد. حریم خصوصی گوگل مقدس است، اما شما حریمی ندارید.

آیا گوگل و «کسانی که ما باآن ها کار می کنیم» (به زبان مشی حفظ حریم خصوصی گوگل) می توانند از اطلاعاتی که درباره ی شما جمع کرده اند، برای مقاصد شریر، برای مثال دستکاری یا مجبورکردن، استفاده کنند؟  آیا اطلاعات نادرست در پروفایل افراد ( که مردم هیچ راهی برای تصحیح آن ندارند) می تواند فرصت های آن ها را محدود کند و یا آبروی آن ها را از بین ببرد؟

مطمئنا اگر گوگل بخواهد یک انتخابات را مطابق میل خود پیش ببرد، اول می تواند به داده های  انبوه خود از اطلاعات شخصی افراد مراجعه کند، رای دهندگانی که هنوز تصمیم نگرفته اند به چه کسی رای دهند را مشخص کند،  و روز به روز، ردیف بندی های جستجو را به نفع یکی از کاندیداها فقط برای آن ها بفرستد . یک امتیاز اینگونه رفتار آن است که تشخیص دستکاری را برای کاشفین بسیار سخت می شود.

شکل های افراطی نظارت، چه توسط کا گ ب در شوروی، چه استاسی در آلمان شرقی، یا برادر بزرگ در رمان ۱۹۸۴، عامل اساسی همه ی حکومت های استبدادی می باشد، و فن آوری هم نظارت و هم مراقبت را بیش از هر زمانی ساده تر کرده است. تا سال ۲۰۲۰، چین جاه طلبانه ترین سیستم نظارت و مراقبت دولتی – پایگاه داده های یگانه ای که سیستم اعتبار اجتماعی نامیده می شود[۳۴]– را بکار خواهد گرفت. در این سیستم گزارش ها و رده بندی های چندگانه برای تمام ۱٫۳ میلیارد جمعیت ضبط می شود تا مقامات رسمی و بورکرات ها بتوانند با یک نگاه متوجه شوند آیا کسی در وظایف مدارسش تقلب کرده، پرداخت صورتحساب هایش دیر شده، در خیابان ادرارکرده، و یا به وبلاگ های نامناسب رفته است.

همانطور که افشاگری ادوارد اسنودن روشن کرد، ما به سرعت به سوی دنیایی می رویم که هم دولت و هم شرکت ها- گاهی با همکاری با هم- بدون محدودیت های قانونی قابل ملاحظه ای در چگونگی استفاده از این اطلاعات- در حال جمع آوری انبوهی از اطلاعات روزانه از تک تک ما هستند.

وقتی جمع آوری اطلاعات افراد را با گرایش به کنترل یا دستکاری انتخابات تلفیق کنیم، امکانات آن ها بی پایان به نظر می رسد. شاید وحشتناک ترین احتمال آن است که «دیکتاتوری پنهان» اعلام شده توسط بودلدینگ «با بکارگیری اشکال حاکمیت دمکراسی» ممکن شود.

پس از آنکه روبرتسون و من گزارش اولیه خود در مورد «سیم» را در اوایل ۲۰۱۵ به پی ان ا اس ارسال کردیم، یک سری تحقیقات بسیار پیچیده و ماهرانه را به پایان رساندیم که به میزان زیادی درک ما را از مسئله ارتقاء داده است. اکنون بهتر متوجه می شویم چرا و چگونه «سیم» اینقدر قدرتمند است، و تا حدی هم، می تواند سرکوبگرانه باشد.

ما همچنین موضوع بسیار ناراحت کننده ای را هم دریافتیم- موتورهای جستجو تاثیری بسیار فراتری از این دارد که مردم چه چیزی بخرند و یا به چه کسی رای بدهند. اکنون شواهدی در دست داریم حاکی از این که ردیف بندی موتورهای جستجو برروی تقریبا تمام مواردی که مردم هنوز تصمیم نگرفته اند، اثر می گذارد. این تاثیر هم اکنون بدون این که مردم متوجه باشند، شامل عقاید، باورها، نگرش، و رفتارهای استفاده کنندگان اینترنت در جهان می شود. و این کار با یا بدون محاسبات مداخله جویانه ی مقامات رسمی شرکت صورت می گیرد؛ حتی جستجوهایی که اصطلاحا «ارگانیک» نامیده می شوند که بطور مرتب صورت می گیرد نتایجی بدست می دهد که به نفع یک نقطه نظر است، و این به نوبه خود، این قابلیت را دارد که عقاید میلیون ها نفر از مردم را که درباره ی موضوعی تصمیم نگرفته اند، به سمت و سوی خاصی ببرد. یکی از تحقیقات اخیر ما نشان داد که نتایج موتور جستجوی جهت داده شده، عقاید مردم را در مورد بهره برداری نفت به صورت فراکینگ  ۳۳٫۹ درصد جابجا می کند.

تاسف آورتر اینکه تعداد اندکی که به وجود ردیف بندی سمت و سوی داری در مقابلشان اشاره کرده اند، حتی بیشتر تحت تاثیر قرار گرفته اند؛ یعنی دانستن این که با لیستی دارای جهت گیری روبرو هستیم، شما را در مقابل «سیم» محافظت نمی کند.

به یادداشته باشیم کاری که الگوریتم جستجو در جواب به درخواست شما می کند، آوردن تعدادی صفحات وب از میان میلیارد ها صفحه ی موجود است. اینکه این صفحات کدام صفحات باشند، بر اساس شاخص هایی تعیین می شود که سری است.

بعد اینکه، تصمیمات شما یا عقایدی که در شما شکل می گیرد- برای نمونه درباره بهترین خمیردندان، امن بودن یا نبودن روش استخراجی فراکین، تعطیلات بعدی کجا باید بروید، چه کسی بهترین رئیس جمهور خواهد بود، یا واقعی بودن و نبودن پدیده ی گرمایش کره ی زمین- توسط آن فهرستی تعیین می شود که به شما داده می شود.

درضمن، اتحادی از موتورهای جستجو در پشت پرده و به آرامی دارد شکل می گیرد، به طوری که بیشتر مردم در واقع از موتور جستجوی مسلط یعنی گوگل که بهترین موتور جستجو است، استفاده می کنند. چونکه خزیدن در صفحات اینترنتی دائما و به سرعت در حال گسترش به شکل بازدارنده ای گران تمام می شود. به همین دلیل موتورهای جستجوی هرچه بیشتری به جای اینکه خود به دنبال یافتن اطلاعات باشند، آن ها را از رهبر می گیرند. جدیدترین مورد  این توافقات که در اکتبر ۲۰۱۵ در کمیسیون ایمنی و مبادله اطلاعات به ثبت رسید ، توافقی بین گوگل و یاهو است[۳۵].

با نگاه به انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ ریاست جمهوری آمریکا، من متوجه علائمی شده ام که نشان می دهد گوگل پشتیبان هیلاری کلینتون است. کلینتون در آوریل ۲۰۱۵، استفانی هانون[۳۶] را جدا از مسولیتش  در گوگل استخدام کرد تا رئیس دفتر فن آوری وی باشد. چندماه پیش، اریک اشمید، رئیس شرکت هلدینگ کنترل کننده ی گوگل، یک شرکت نیمه مخفی به نام «گراند وورک» تاسیس کرد که هدف خاص آن به ریاست جمهوری رساندن کلینتون است. گراندورک به جولیان آسانژ، بنیان گذار ویکیلیکس پیشنهاد داده که از ” اسلحه ی سری” گوگل- کلینتون  برای فرستادن وی به کاخ سفید حمایت کند.

ما اکنون می دانیم که دوستان قدیمی استفانی هانون این قدرت را دارند تا بدون این که کسی آگاه باشد چیزی بین ۲٫۶ تا ۱۰٫۴  میلیون رای برای کلینتون فراهم کنند و ردی هم از خود بجا نگذارند.  آن ها همچنین می توانند به وی کمک کنند تا با تاثیرگذاری بر روی رای دهندگانی که هنوز تصمیم نگرفته اند در دور مقدماتی پیروز شود. این رای دهندگان همواره کلید پیروزی در انتخابات بوده اند، و تاکنون هیچگاه روشی قدرتمندتر، کارآتر، یا ارزان تر از هل دادن آن ها به کمک «سیم» نبوده است.

ما در جهانی زندگی می کنیم که مشتی شرکت فن آوری پیشرفته، گاه دست در دست حکومت، نه تنها ناظر بر بیشتر فعالیت های ما هستند، بلکه هرچه بیشتر و بیشتر به شکلی نامحسوس، تفکر، احساس، اعمال و گفته های ما را کنترل می کنند. فن آوری هایی که اکنون ما را احاطه کرده، اسباب بازی های بی ضرری نیستند؛ آن ها همچنین بطور غیرقابل تشخیص و غیرقابل ردگیری زندگی کل افراد را دستکاری می کنند- دستکاری ای که سابقه ای در تاریخ بشر ندارد واین دستکاری بسیار فراتر از قوانین و مقررات جاری است. ترغیب کننده ی پنهان جدید، بزرگتر، جسور تر، و بدتر از هر چیزی است که وانس پاکارد در نوشته اش پیش بینی کرده است. اگر ما تصمیم می گیریم به روی خودمان نیاوریم، بدین معنی است که مخاطراتی را می پذیریم.

[۱] Robert Epsteinمحقق ارشد روانشناسی در انستیتوی آمریکائی تحقیق و فن آوری رفتار در کالیفرنیا. اونویسنده ی ۱۵   کتاب، ورئیس سابق هیئت نویسندگان روانشناسی امروز بوده است. این مقاله نگاهی به کتاب زیر چاپ وی، کنترل مغز جدید می باشد.

[۲] Vance Packard

[۳] Kenneth Boulding

[۴] Ronald E Robertson .

[۵]  American Institute for Behavioral Research and Technology

[۶] Search Engine Manipulation Effect (‘seem’)

[۷] Lok Sabha

[۸] Rahul Gandhi

[۹] Arvind Kejriwal

[۱۰] Narendra Modi

[۱۱]Online subject pools

[۱۲] Casper the ghost

[۱۳] Proceedings of theNational Academy of Sciences (PNAS)

[۱۴] http://www.pnas.org/content/112/33/E4512.full.pdf?with-ds=yes

[۱۵] Pew Research Center (http://www.pewinternet.org/

[۱۶]http://digitalcommons.law.umaryland.edu/cgi/viewcontent.cgi?article=2530&context=fac_pubs

[۱۷] http://www.slate.com/articles/

[۱۸] http://www.wsj.com/articles/

[۱۹] http://www.bloomberg.com/news/

[۲۰] http://www.dailytech.com/India

[۲۲] Nature

[۲۳] Jonathan Zittrain

[۲۴] New Republic

[۲۵] http://www.pnas.org/content/111/24/8788.full.pdf

[۲۶] http://www.usnews.com/

[۲۷]  Google Wallet

[۲۸]  Google Maps

[۲۹]  Google Adwords

[۳۰]  Google Analytics

[۳۱]  Chrome

[۳۲] Google Docs

[۳۳]  Android

[۳۴] http://www.latimes.com/

[۳۵] https://www.sec.gov/

[۳۶] Stephanie Hannon یکی از مدیران ارشد گوگل

 سرچشمه : صدای مردم

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: