نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2016-04-15

نویدنو  27/01/139

 

 

توضیح نویدنو  : رفیق امیر حسینی زحمت برگردان گوشه هایی از نوشته موری بوکچین را کشیده بودند . حیفمان امد که خواننده ایرانی را با این کارگر- فیلسوفی که همه عمر خود را صرف مبارزه برای رهایی زحمتکشان و دگرگونه کردن خویش وجهان نمود آشنا نکنیم . در ادامه نوشتار ، خلاصه ای از زندگی وقعالیت موری بوکچین را مطالعه خواهید کرد.بدیهی است که انتشار این زندگی نامه به معنای موافقت کامل با اندیشه های او نیست . 
 

شکل های آزادی

موری بوکچین - ترجمه : امیر حسینی

( گوشه هایی از نوشته )

آزادی [ 1] شکل های خود را دارد. تلاش برای دگرگون سازی آزادی های اجتماعی همیشه این پرسش را به همراه دارد که  جایگزین شکل های موجود چه خواهند بود. مردمی که خواهان دگرگونی هستند باید توجه داشته باشند که چگونه وسایل گذران زندگی خود- کارخانه ها و کشتزارها - را مدیریت کنند. هر اندیشه دگرگون خواه باید روراست به شکل های مدیریت اجتماعی بپردازد. این اندیشه باید مشکلاتی که در سر راه پدید آوردن خلاق شکل های آزادی های اجتماعی وجود دارند را برای همگان مطرح کند. هیچ تئوری ای جای تجربه را نگرفته و در این زمینه تجربه کافی وجود دارد.

هر رابطه شخصی جنبه ای اجتماعی داشته و هر رابطه اجتماعی یک بخش شخصی را در بر می گیرد. رابطه این دو با یکدیگر به سختی به چشم می آیند. ساختارهای پلکانی [ 2 ] در جامعه و بویژه ساختارهای دولتی این توهم را ایجاد می کنند که روابط اجتماعی در بخش های سیاسی و اداری به خودی خود وجود دارند. تمامی این ساختارها وابسته به روابط مردم در زندگی روزمره هستند. تولید , توزیع , پرورش نسل نو , بازتولید زندگی و غیره که برای ادامه زیست الزامی هستند , روابطی عمیقأ اجتماعی بوده و مسئله شکل های روابط اجتماعی میان مردم را به میان می کشند.

رابطه فرد و جامعه در دوران ما اهمیت بسزایی پیدا کرده است چرا که هیچگاه مانند دوران ما , روابط شخصی , غیر شخصی نشده و هیچگاه مانند امروزه روابط اجتماعی , غیر اجتماعی نشده اند. جامعه بورژوایی روابط میان مردم را به شدیدترین وجهی از ماهیت انسانی خود خارج کرده و آن را مبدل به " چیز " کرده است. این چیز - کالا - نقش همبود را بعهده گرفته است. روابط مبادلاتی ( در اکثر مواقع روابط پولی ) تقریبأ جای همه روبط انسانی را گرفته اند. در جامعه بورژوایی روابط انسانی بجای این که مستقیم و رودررو باشند , میانجی گری می شوند.

جامعه بورژوایی بوسیله " انتخابات " , " قانون گذاری " و " اداره دولتی " مدیریت اجتماعی را به افراد محدودی واگذار می کند. خواسته های انقلابی برای بوجود آوردن " شکل های شورایی " هنوز در محدوده ساختار پلکانی باقی می مانند. محدودیت [ 3 ] این شوراها در این است که به مردم از دید اقتصادی - کارگر یا غیر کارگر- نگاه می کنند. اگر شوراهای کارگری نتوانند محیط کار را به همبود مبدل کنند , همان ساختارهای رسمی در حقیقت همان ساختارهای طبقاتی باقی می مانند. هیچ جنبشی نمی تواند انقلابی تلقی گردد اگر سعی نکند تغییرات ژرفی در محیط کار بوجود آورد.

درجه آزادی در یک جامعه می تواند بوسیله اتحاد مردم اندازه گیری شود. اگر روابط اجتماعی میان مردم باز , غیر بیگانه و خلاق باشد , جامعه آزاد خواهد شد. اگر ساختارهایی جلوی آزاد بودن روابط اجتماعی را بگیرند , جامعه آزاد نخواهد شد. دیگر فرقی ندارد که مدیریت کارگری وجود داشته باشد یا نه چرا که کارگران مدیریت تولید ( پیش شرط زندگی)  و نه شرایط زندگی را به عهده می گیرند. تجربه نشان داده که کمیته های کارگری برای هدایت کردن اقتصاد اهمیت بسیار زیادی دارند و در اینجا هدف نفی آنها نیست. ولی نمی توان آنها را بعنوان شیوه سازماندهی نهایی برای جامعه در نظر گرفت. در عین حال " مدیریت کارگری بر تولید " را نیزنمی توان بعنوان شیوه اداره کننده نهایی اقتصاد در نظر گرفت. هیچ یک از این دو " رابطه " برای دگرگون کردن کار, آزادسازی وقت , نیازها و زیر بنای جامعه به اندازه کافی وسیع نیستند. اگر شوراهای کارگری و انجمن های مردمی نتوانند شکل های نوینی از همبود را بوجود آورند , ادامه دهنده بیگانگی میان انسان ها از یکدیگر و بیگانگی انسان از کار خواهند بود.

[1] در اثر تعدد فراسنج های اجتماعی و فردی , هر انسانی تکرار ناپذیر است. حرکت فرد در کوچه ها و مجاری تنگ " اختیار" آن فرد را بوجود می آورد که به بیان دیگر می توان آن را آزادی نامید. آزادی , میدان عمل مادی و معنوی فرد در جامعه و تاریخ است که مطلوب است هر چه فراخ تر باشد. ( در باره انسان و جامعه انسانی - احسان طبری)

[2] ساختارهای سلسله مراتبی یا پلکانی(ا.طبری)- بعنوان مثال: نقش زن در خانواده ( غیر طبقاتی) , نقش مذهب , نقش فرهنگ و سنت و غیره.

[3]... پرولتاریا بسیار زود ایدئولوژی انقلابی خود را بدست روشنفکران انقلابی ایجاد کرد, چون خود او قادر نیست از حد خودآگاهی صنفی و سندیکایی - به علت محدودیت های خود - بالاتر رود و لذا این وظیفه به گردن گروهی از دانشمندان خرده بورژوائی انساندوست و صدیق در علم افتاده است. ( در باره انسان و جامعه انسانی- احسان طبری)

 

خلاصه ای از زندگی وفعالیت موری بوکچین

موری بوکچین از پدر ومادر یهودی روس که در انقلاب روسیه فعال بوده اند در 14ژانویه 1921 در شهر نیویورک به دنیا آمد . درسال 1930 وارد جنبش جوانان کمونیست شد ، به اولین پیش اهنگان جوان و سپس به عنوان مدیر آموزشی بخش خود به اتحادیه جوانان کمونیست پیوست . اما درسال 1935 به گفته خودش " با تغییر کمونیسم بین الملل  استالین به خط "کمتر رزمنده  جبهه خلق" از توهم بیدار شد " . عمیقا با سازمان دادن فعالیت هایی در جنگ داخلی اسپانیا درگیر شد ( برای شرکت مستقیم در جنگ خیلی جوان بود) ، تا صلح استالین – هیتلر در سال 1939 که به انحراف " تروتسکیستی – آنارشیستی " کنار گذاشته شد  با کمونیست ها بود . او برای هم جهت کردن خود با تروتسکیست های امریکایی تلاش کرد . بعد از فراغت از دبیرستان او در نیو جرسی  بعنوان ریخته گر کاری پیدا کرد و از آن طریق وارد جنبش کارگری شد . در ریخته گری که چهار سال در آن جا کار کرد ، در سازمان دهی برای کنگره  سازمان های صنعتی فعال شد .  

در میانه دهه 1940  بعنوان  سرباز وارد ارتش امریکا شد ، پس از بازگشت به کشور بعنوان کارگر اتوموبیل سازی استخدام شد . عمیقا در سازمان  کارگران متحد اتوموبیل (UAW) ، که در آن زمان اتحادی به شدت طرف دار آزادی بود فعال شد . از لحاظ نظری (تئوریک ) به نخو فزاینده ای از سنت تروتسکیستی استبداد گرایی  بلشویستی مایوس شد . پس از شرکت در اعتصاب بزرگ جنرال موتورز در سال 1948 ، مفاهیم سنتی خود در باره  نقش " برتر" یا " پیش آهنگ "  طبقه کارگرصنعتی را زیر علامت سوال قرار داد . به جای حرکت به راست ، همان گونه که بسیاری از کمونیست های هم نسل او انجام دادند ، او به دنبال راه هایی برای  ساختن کمونیسم آزادی خواه غیر سلطه طلب تلاش کرد .  

در دهه 1950 ، با سوسیالیست آزادیخواه خواندن خود ، به همکاری نزدیک با گروهی از مارکسیست های مخالف المانی ساکن نیویورک که سمینار چشم انداز را بر گزار کردند همکاری کرد . بسیاری از نوشتارهای اولیه او به زبان آلمانی در نشریه این گروه  دینگ در زیت و انتشارات انگلیسی زبان برادر آن مسائل معاصر ، تحت نام های مستعار ام اس شیلوه ، لویس هربر ، رابرت کلر،و هاری لود  منتشر شد

کتاب های اولیه او از سال 1952 در المان و مقالاتش در مسائل معاصرمنتشر شد . او در دهه 1960 دو کتاب ژورنالیستی مهم  با هدف خوانده شدن بیشتر منتشر کرد که نسبت به محدوده بیماری های محیط زیست هشدار می داد .  در میانه دهه 60 فرگشت سیاسی بوکچین اورا به سنت آنارشیستی پیتر کروپاتکین نزدیک کرد ، که امیدوار بود به خانه ای برای ایده های مرکز گریز وضد هیراشی او وچارچوب سیاسی که بتواند در داخل آن عمل کند تبدیل شود . به محض پدیداری جنبش چپ نو و ضد فرهنگ در دهه 1960 او ایده های آزادی خواه و اکولوژیک خود را با مقاله ها وابتکار های بسیاری مشهور کرد . اکولوژی واندیشه انقلابی اولین کار او برای فراخوان به کار اکولوژی سیاسی در سال 1964 منتشر شد که برای جفت کردن اکولوژی و آنارشیسم که آن را اکولوژی اجتماعی خواند تلاش می کرد. او در کتاب به سوی تکنولوژی رهایی بخش (1965) به فن آوری های جدید با استفاده از بدیل ، منابع انرژی تجدید پذیر ومیکرو فن آوری که می تواند زیر ساخت یک جامعه رهایی را تشکیل دهد دعوت کرد . در کتاب " گوش کن ، مارکسیست !" (1969) تلاش کرد تا غلبه قریب الوقوع گروهی مائوئیست را برسازمان دانشجوبان  برای جامعه ای  دموکراتیک  (اس دی اس) هشدار دهد . در "یاد داشتی در باره گروه های همبسته " او توجه را به واحد های غیر پلکانی ( غیر هیرارشی) سازمان مورد استفاده آنارشیست های اسپانیایی جلب کرد . همه این نوشته ها بر چپ نو امریکا واروپا تاثیر گذاشت و در سال 1971 در گلچینی تحت عنوان پسا کمیابی آنارشیسم منتشر و در سال های 1977و 2004 تجدید چاپ شد . در اواخر دهه 1960 بوکچین در دانشگاه الترناتیو در نیویورک ، یکی از بزرگترین دانشگاه های رایگان در امریکا و شهر دانشگاهی در نیویورک به تحصیل پرداخت .  

  در میانه دهه 1980 بو کچین به پدیداری جنبش سیاسی جهانی سبز کمک کرد و تاثیر قدرتمندی بر پیدایش سیز ها در المان  داشت .در 1987 اولین سخنرانی اولین گردهم آیی سبز در امریکا را ایراد کرد . او با گرایش سبز های امریکا هم که می خواستند حزب سبز تشکیل داده وبرای ایالت وکشور نامزد معرفی کنند مخالفت کرد . به جای حزب او جنبش سبز رادیکالی را که بتواند افکار عمومی را نسبت به نیاز های دموکراسی محلی و راه حل های اکولوژیکی مطابق با شهردار گرایی آزادی خواه را آموزش دهد ترجیح می داد . 

بوکچین در سال 1990 از زندگی سیاسی فعال کناره گرفت . به تدریس در موسسه برای اکولوژی اجتماعی ادامه داد ، که موضع استاد باز نشسته را حفظ کرد ، اما بیشتر وقت خود را صرف نوشتن کرد . بین سال های 1992و2003 او تاریخ عظیم چهار جلدی جنبش های انقلابی مردمی " انقلاب سوم"  را نوشت ، که جلد اول انقلاب های امریکا وفرانسه ، جلد دوم انقلاب قرن نوزدهم فرانسه از جمله کمون پاریس ، وجلد سوم انقلاب روسیه از 1905 تا 1917 ، و جلد چهارم انقلاب های اروپای مرکزی و اسپانیا را در بر می گیرد . او سال های آخر عمر را بر این پروژه عظیم متمر کز کرد .

در همان زمان ، در میانه دهه 1990، بوکچین شک هایی را نسبت به انتخاب آخر خود برای همکاری با آنارشیسم  بعنوان یک  ابزار رویکرد  سیاسی توسعه داد . آنارشیسم ، که او به صورت فزاینده ای به آن شک می کرد ، اساسا ریشه در فردگرایی داشت ، نظریه ای که می ترساند . از بسیاری از بخش های جنبش آنارشیستی با نوشتن " شبح آنارکو سندیکالیسم" (1992) فاصله گرفت . دوسال بعد استدلال کرد که " بعد دموکراتیک آنارشیسم" گرایش اشتراکی آن بود .

او  هماره ضد سرمایه داری باقی ماند و در سال 2006 در اثر سکته قلبی درگذشت .   

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: