نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2015-11-13

نویدنو  22/08/1394 

 

 

نگاهی به شعر «از میان ریگ ها والماس ها»

محمد علی رجایی

 

خواندن و لذت بردن از شعر (از میان ریگ ها والماس ها)ی احسان طبری، نیاز به دانستن مفاهیم و مقولات ادبی ندارد. ولی برای آمادگی و حضور ذهن و لذت بردن بیشتر از لایه های آشکار و پنهان آن، نخست چند نکته را  اشاره وار یاد آوری می کنم. ارسطو در فن شعر، درباره‏ ی ماهیت شعر و عملکرد شاعر چنین می‏گوید:"کار شاعر آن نیست که امور را آن چنان که روی داده است بدقت نقل کند، بلکه کار او این است که امور را به روشی که «ممکن» است اتفاق افتاده باشد، روایت کند. ...تاریخ هرودت اگر به رشته نظم درآید، همچنان تاریخ خواهد بود، شعر فلسفی‏ تر از تاریخ است و بیشتر از امر کلی حکایت می‏کند، در صورتی‏که تاریخ از امر جزیی حکایت می‏کند. مقصود از امر کلی در شعر این است که شخص چنین و چنان فلان کار یا فلان کار دیگر را به حکم احتمال و یا برحسب ضرورت در شرایط و احوالی خاص انجام دهد. در تاریخ هدف همین است اما امر جزیی، مثلا کاری که شخص معینی چون الکیبیادس کرده است یا ماجرایی برای او اتفاق افتاده است." ابوبکرعبدالقاهر جرجانی (گرگانی) نحوی، ادب شناس و نظریه پرداز برجسته ایرانی قرن پنجم، در آرای ادبی اش در مورد شعر؛ بیان با استعاره و تشبیه را رکن اصلی شعر و موجب تخیل و اساس شعر دانسته است و نه مفهوم را. او حتی موسیقی، ازجمله وزن را هم در ایجاد تخیل و تصویر موثر نمیداند. اگر توانستم بعضی از یاداشت ها و کتابها مربوطه را پیدا کنم، از آرای ادبی این شخصیت برجسته که نظرش در باره استعاره و بنیاد شعر از  زبان شناس مدرنی چون یاکوبسن هم درست تر و دقیق تر است، مطالب بیشتر و مستند تری می آورم. بوعلی سینا نیز به پیروی از ارسطو شعر را سخنی خیال‌انگیز دانسته است. خواجه نصیرالدین طوسی در معیار الاشعار می گوید : "شعر کلامی مُخَیل  و مؤلف  از اقوال است که وزن[آهنگ] از موجبات اقتضای تخیل و از فصول ذاتی آن است." ابن سینا و بسیاری از فلاسفه و نحو دان های قدیم براین باور بوده اند که "سخن غیر مُخَیل اگر چه موزون باشد، شعر نیست و نظم است و سخن مُخَیل اگر چه موزون نباشد شعر است و نثر نیست." خواجه نصیرالدین طوسی با الهام از سخن ابن‌سینا در کتاب شفا،  شعر را "سخن خیال‏ انگیز که از اقوالی موزون  ساخته شده باشد." می‌داند. خواجه نصیر در رابطه شعر با موسیقی چنین می‏گوید: "و نظر در وزن حقیقی به حسب ماهیت، تعلّق به علم موسیقی دارد ... تخیّل و وزن را از آن جهت اعتبار کند که به وجهی اقتضاء تخیّل کند. پس شعر در عرف منطقی، کلام مخیل است و در عرف متأخران، کلام موزون …اما قدما شعر، کلام مُخَیل را گفته‌اند و اگر چه موزون حقیقی نبوده است و اشعار یونانیان بعضی چنان بوده است و در دیگر لغت قدیم مانند عبری و سریانی و فرس هم وزن حقیقی اعتبار نکرده‌اند." با در نظر گرفتن این مطالب شعر (از میان ریگ ها والماس ها ) ی طبری  شاهکاریست از کلام مُخَیل.  گرچه طبری در مقدمه ی کتاب "با پچپچه پاييز" که در پاييز 1361 منتشر شده است،  فروتنانه  خود را شاعر نمی پندارد. و می نويسد: "با آنکه سراسر عمر، در طيفي فراخ «شعر» سروده ام ، با اين حال هرگز خود را «شاعر» نپنداشته ام. و اين سخنی است به حق، بی فروتنی دروغين و رياکارانه. شاعران زاده می شوند و کساني از زمره من ساخته می شوند..." ولی... بسیاری از شعرهای طبری که بی نصیب از آهنگ وموسیقی کلام هم نیستند، دریایی از تصویر وتخیل اند.  واگر معیار ارسطو، ابن سینا، خواجه نصیر الدین طوسی، ابوبکر عبدالقاهر جرجانی(گرگانی) و بسیاری  از شعر شناسان  مدرن را بپذیریم که شعر را کلام مُخَیل دانسته اند. با  تخیلی که در شعرهای طبری، به رویا پهلو میزند؛ میتوان او را شاعری توانا و برجسته در استفاده از تصویر، تشبیه و تخیل دانست.

 

 از ميان ريگ ها و الماس ها 

 شريان رودها

 عضلات زمين رابارور مي كنند،

 و در سكوت كركس ها و صخره ها

 باد، به زبان امواج سخن مي گويد.

 بيشه ها آن جا از خاموشي سرشارند

 و در صلح بيابان ها

 چكه شقايق وحشي مي درخشد.

 بيد بن

 عروس آسا

 سيل رام نشدني گيسوان را

 بر گل كف هاي موج مي پاشد.

 و از ستيز موج و سنگ

 بر رشته گل ها و نيزه هاي ارغواني گياهان

 مشتي كبوتر بلورين مي پرند.

 و عطري كه از آن بر مي خيزد

 در ريشه هاي هستي ام رخنه مي كند.

 زمان زاينده

 زمان دگر ساز

 زمان طوفان زا

 هر دم با پويه ابر ها همراه است

 و تار هاي سيمين باران

 بر سرونازهاي هميشه جوان

 و بر طرقه هاي جنوبي كه بر درخت انجير نشسته اند،

 و بر فريباي رؤيا رنگ بوته ها

 فرو مي نشيند.

 شفق چشم افروز،

 آميخته با جير جير صبحگاهي

 از ميان گله ستارگان

 بر مي خيزد

 همراه با باد خود سر و مستي آور

 كه گياهان رابا پاي بند ريشه ها

 به رقص مي آورد.

 آن گه كه روزي نو نطفه مي بندد،

 و در چوب هاي خوشاهنگ

 زايش جوانه هاست،

 و ريشه در تاريكي زمين

 استخوان هاي سنگ را از هم مي گسلد،

 به غرور و صلابت آن تسخر زنان

 و رنگين كمان لرزان در اوج رنگ پريده آسمان

 گام نغمه ناك خود را

 بر موران راهب بيشه

 و پرواز بنفشه گون پروانه ها

 و نگاه گوگردي روباهان

 و ديدگان شراب آلود غزالان

 و بال مهربان پرستو مي گذارد

 و تا فوج عقابان بر لاژورد

 و طلسم سپيده ي برف بر قله ها

 و درياچه اي كه بر پيشاني زمين مي درخشد

 عكس مي افتد.

 در شب زمين

 آن گه كه در لجن مرموز مارها مي خوابند،

 و كركس، شاه آدم خواران، در لانه مي خزد،

 و سراسر هستي در آب تيره تعميد مي يابد،

 و خاكستر فراموش را

 بر سر خاك لاله و تب گل هاي زرد مي پاشند،

 به تنهايي غرور آميز قله ها مي انديشم

 و به راز بار آوري ابدي عناصر

 و غبار بذر هاي سبز.

 آه، روز فرا مي رسد

 و ستون هاي طلايي خورشيد

 بر سيم مه آلود آب

 ترانه هاي شگرفي را بيدار مي كند

 كه از آن تاريخي نو شكفته مي شود.

 و غوغاي شهباز ها به آسمان بر مي خيزد

 و فيروزه ها از ظلمت معدن مي گريزند.

 و كاهنان با چهره هايي به رنگ سبز

 ورد خوانان

 خواستار نفوذ شب ها در گنبد هاي عقيق اند.

 ولي اين جا برق شور دامنه هاست

 و شتاب موران بياباني در غبار داغ

 و خفتن مرجان غروب بر طلاي غلات

 و انسان

 چون پودي از تافته زمين

 شمشير پولادين خود رابر راهبان مي كوبد.

 نور با اشياء در مي آميزد،

 ريشه ها را بلورين مي كند

 و به هنگام بيدار شدن تذرون

 پرتوي جهان بر نقش و نگار ترمه ها مي افتد

 و مانند توازن كندو ها

 شهر ها مي رويند

 و از خُم هاي بزرگ، شراب شادماني مي آشامند.

 چون دودي كه از افق غروب بر مي خيزد

 يا چون آب صافي در شب زلال

 يا چون آشيانه اي تهي

 از اين مرز آسمان تا آن مرز

 با سينه گشاده به سوي بادها كه از دريا مي آيند،

 ايستاده ام.

 خزاني ناگزير از راه فرا مي رسد

 شب ديوار هاي سياه خود را

 بر من فرو مي ريزد

 ولي ناقوس روشن آب

 و غوغاي شهر ها

 از زيستن سخن مي گويند،

 از انقلاب.

 آري رگ هاي ابدي سرنوشت

 از ميان ريگ ها و الماس ها مي گذرد.

 

 احسان طبری

 تابستان ۱۳۵۵

 

برگرفته از وبلاگ محمد علی رجایی

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: