نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2015-11-13

نویدنو  22/08/1394 

 

 

چند کلامی در واکنش به سخنان تلخ و دور از ادب علی خدایی نسبت به رفیق گرانقدر علی خاوری

س.سهند



بعد از انتشار مصاحبه رفیق علی خاوری صدر حزب توده ایران با نامه مردم ارگان مرکزی حزب ، نوشته ای به سبک حسین شریعتمداری و کیهان و به غایت عصبی در نشریه ضد توده ای راه توده شماره ۵۲۵ منتشر شد که بی تردید به قلم شخص علی خدایی ، و چون همیشه نه تنها مصداق نعل وارونه زدن ، فرار به جلو ، طفره رفتن از پاسخ به سوالاتی که به طور جدی در اطراف وی و عدم استقلال سیاسی او وجود دارد ، بلکه در عین حال بسیار بی شرمانه و بیش از انتظار وقیحانه بود!

 بعید می دانم هر کس که آن مطلب را خوانده باشد ، و در ضمن کمترین آشنایی ها را با مرام ، اخلاق و سنت مبارزاتی توده ای ها داشته باشد ، بتواند ذره ای از شرافت توده ای که او سعی دارد با سیاه کاری خود را تنها وارث آن نشان دهد در آن متن و نگارنده آن بیابد.

 آن سخنان سخیف ، ناجوانمردانه ، نیشدار ، و طعنه آمیز نسبت به انسان پیکارجو ، مقاوم ، کهنسال و شرافتمندی نوشته شده است که در زندگی مبارزاتی خود ، حد اقل دو بار از اعدام حتمی ، یکبار از زیر اعدام در رژیم شاه ، و بار دیگر در رژیم جمهوری اسلامی ، و هنگام سرکوب ددمنشانه حزب به علت مسؤلیت حزبی در خارج از کشور ، به تصادف جان سالم بدر برده ، و از هم سرنوشتی با دیگر رهبران حزب که پس از تحمل شکنجه های وحشیانه و سالها زندان اعدام شدند نجات پیدا کرده است. انسان بزرگی که پس از سالهای طولانی مبارزه و زندان ، تمام زندگی و تلاش خود را در راه بهروزی مردمان محروم و زحمتکش سر زمین خویش به کار بسته است ، و همچنان خستگی ناپذیر ، لحظه ای از آن غافل نیست.
باید با تأمل از علی خدایی ، این آدم از اصل خویش بریده ، و در منجلاب انحلال طلبی افتاده ، که در همه جا سعی دارد خود را به عنوان ابوالهول دانایی جا بزند خاضعانه پرسید ، که مگر نه اینکه پیری و سالخوردگی امر طبیعی و بدیهی زندگی بشر است و همه انسان ها به تدریج پیر می شوند ، و چون پیر شدند باز نشسته می شوند ، و جای خود را با آسودگی خاطر به حوان تر هایی می دهند که تربیت کرده اند ، که بر جسته ترند ، و از همه نظر شرایط بهتری را برای جانشینی آن ها دارند؟ در اساسنامه هیچ تشکیلات دمکراتیکی و منجمله حزب توده ایران ، به درستی ، هرگز ، و در هیچ جا ، داشتن روابط فامیلی با مسؤلین رده های بالای حزب ، همان طور که هیچگونه امتیاز حزبی برای یک عضو حزب نبوده و نیست ، همان طور نیز هیچ ممنوعیتی برای رسیدن چنین افرادی به بالاترین مسؤلیت های حزبی ایجاد نکرده است و نمی کند. پس اگر رفیق محمد امیدوار تحت شرایطی به بالا ترین مسؤلیت اجرایی حزب ارتقاء پیدا کرده است ، تا به رفیق خاوری که صدر حزب و عصاره و باز مانده ۷۴ سال تاریخ پر افتخار آن است کمک کند ، کجای آن عیب دارد که آقای علی خدایی در نوشته های پر از غرض و مرض خود آنرا بارها در بوق کرده است و همچنان کین توزانه و هدفمند در بوق می کند ، و قصد القا شبهه-ی وجود رابطه سالاری به جای دمکراتیسم در حزب توده ایران را دارد.

منِ نگارنده این متنِ نسبتا کوتاه که اگر لایق باشم ، تنها عضو ساده ای از حزب توده ایران بیشتر نیستم ، بارها مانده ام و از خود سوال کرده ام ، که تکرار و تکرار نخ نمای نام و نام خانوادگی رفیق محمد امیدوار به جای نام مستعار ، قلمی ، و حزبی او اینجا و آنجا که نمود کاملی از بی اخلاقی سیاسی ، بی پرنسیپی ، و بی ادبی علی خدایی است نهایتأ چه هدفی را جز ابراز نوعی کینه شتری شرطی شده نسبت به رفیق امیدوار ، و احساس نا امنی شخصیتی خود ، و بی حرمتی به همه چیز و منجمله اعتقادات باورمندانه و یکصد ساله کمونیست های ایران ، و منش و اخلاق شرافتمندانه هفتاد و چهار ساله توده ای ها که زبانزد دوست و دشمن است دنبال می کند! من که یک عضو ساده حزب توده ایران بیشتر نیستم ، وقتی که گه گاه رفقای ما مطالبی را در باره برخی احتمالات در اطراف عدم اسقلال سیاسی علی خدایی ، در اینجا و آنجا نوشته اند و یا می نویسند، اگر دستم به آن ها نمی رسیده و یا نمی رسد، اما به هر زبانی و روشی ، سعی کرده ام ، و سعی می کنم ، تا صدایم را به آنها برسانم و آنها را از خارج شدن از اخلاق کمونیستی و توده ای پرهیز بدهم ، و بگویم که حق ندارند به صرف حدس و گمان ، و تا زمانی که مطمئن نیستند و سند محکمی ندارند حرفی بزنند و یا مطلبی را در باره وابستگی او به یکی از جریان های داخل جمهوری اسلامی و... بنویسند و منتشر کنند. من تا کنون برای اینکه پیامم را به زبان دیگری نیز به حزب و رفقایم برسانم ، و علیرغم اعتقاد به صحت نسبی بسیاری از موارد متن آن نوشته ها ، هیچ یک از آن ها را در صفحه ام باز نشر نکرده ام ، و هنوز نیز علیرغم اینکه ممکن است کارم حتی غیر حزبی تلقی شود به آن پایبند مانده ام. من بسیاری از نوشته های ادبی و گاه گزارش گونه علی خدایی را خوانده ام و می خوانم ، و گاه توانایی قلمی ، ذوق ادبی و دانش ژورنالیستی او را تحسین کرده ام ، اما او با جریان سیاسی خیانتکارانه ای که پس از اختلاف با رفقای کمیته مرکزی وقت حزب و تصاحب نشریه "راه توده" و بسیاری از اسناد حزب و تحت نام "نجات حزب و سنت توده ای" اما تماماّ بر علیه حزب توده ایران و موجویت آن ، و علیرغم ضعف هایی که به علت سرکوب خشن حزب به دست دشمنان قسم خورده آن وجود داشت ، و چه بسا طبیعی است که هنوز هم علیرغم استواری امروزین آن همچنان وجود داشته باشد به راه انداخت ، نه تنها مثل مرتدین همه انشعاب های پییشین ، برای همیشه راه خود را با راه دشمنان حزب گره زد ، و روزنه امید هر نوع بازگشتی را کور کرد ، بلکه با ایجاد تشتت و دو دستگی در صفوف حزب ، رفقای پیشین بسیار و چه بسا نازنین و صادقی را نیز همراه خود به بیراهه کشاند. من بارها ضمن خواندن برخی از نوشته های ضد حزبی علی خدایی به این نتیجه رسیده ام ، که آن چه که علی خدایی ، پیشینیان او ، و بسیاری دیگر هر گز در نیافتند و نفهمیدند ، این حقیقت روشن و ساده است ، که آن چه که آنها آنرا به تعبیر خود موجودیت حزب و لذا قابل در هم شکستن و یا مصادره کردن تصور کرده اند اصلا موجودیت حزب نبوده است ، بلکه تنها یک نمود از بیشمار نمود های باز تولید شده مادی از حزب بوده است در ذهن آن ها. موجودیت حزب توده ایران تنها اسنادش نیست ، نشریاتش نیست ، حتی تاریخش به تنهایی نیست. موجودیت حزب توده ایران حتی سنت هایش به تنهایی نیست. حتی تعداد هواداران اندک و یا پر شمارش در این و یا آن مقطع هم نبوده و نیست. موجودیت حزب توده ایران حتی عظمت و بزرگی رهبران بزرگش ، و یا دانشمندان و نویسندگان و هنرمندان صفوفش ، و حتی قافله پر شمار شهیدانش هم به تنهایی هرگز نبوده و نیست. چون همه اینها را به زور سرکوب و یا به ترفند ، یا به هزار روش دیگر برای مدتی کوتاه و حتی طولانی می توان از او لاینفک و سلب کرد ، و یا به غارت برد و یا گرد فراموشی سالیان بر آن پاشید و یا در هم شکست. بلکه موجودیت حزب توده ایران آن هسته منسجم و موجود زنده اجمتاعی- تاریخی ، و گاه بسیار اندک و کم شمار اما آهنین و زیستمندی است که توان بالقوه همه آنچه را که در بالا بر شمردم مثل یک دانه یکجا در خود دارد ، و موجودی نوعی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، هنری ، علمی ـ تاریخی ، ضد ارتجاع ، ضد سازشکاری ، ضد خیانت پیشگی ، ضد سرمایه داری ، به تمام معنی انقلابی ، عدالت جویانه ، و متعلق به زحمتکشان و کارگران و سوسیالیسم ، و لاینفک جامعه سیاسی ایران است ، که در عین حال پیوندهای محکم اینترناسیونالستی با زحمتکشان سراسر جهان دارد. این موجود زنده را که حزب توده ایران نام دارد ، نمی توان دزدید و نمی توان آنرا تیول کسی کرد ، و نمی توان حتی آن را منحرف کرد. این موجود زنده اسرار آمیز ، و تو در توی افسانه ای اما واقعی و اجتماعی که در عین حال به اسطوره فرهنگ سیاسی جامعه ایران و نماد ملی تبدیل شده است قابلیت تطبیق دارد ، در شرایط سخت و سرکوب تا حد ممکن برای ادامه حیات کوچک می شود ، و به محض ایجاد شرایط به غولی تبدیل می گردد به عظمت انقلاب برای پیشبرد امر ترقی اجتماعی انسان ها در مقابل دشمنان مردم. این موجود زنده اجتماعی سیاسی تاریخی جامعه ایران هزاران هزار سر دارد ، هزاران هزار جان دارد ، و هزاران هزار ریشه در جان زحمتکشان ، روشنفکران ، و توده های محروم مردم ایران دارد. حزب توده ایران از مبارزه طبقاتی فشرده و صف در صفی که بیش از یکصد سال است در گوشه گوشه وطن در بند ما جریان دارد خون و توان می گیرد و به همین دلیل نیز ، هم قدرت ترمیم بالایی دارد ، و هم می تواند از هر گزند مرگبار و انحرافی جان سالم بدر ببرد و به حیات مادی و معنوی و مبارزه خود تا پیروزی زحمتکشان و بر قراری سوسیالیسم ادامه دهد. اشتباه فاحش علی خدایی و امثال او همان اشتباهی است که دل به دشمن دادگان پیشین ، حزب زحمتکشان ملکی - بقایی و نیز سازمان به اصطلاح انقلابی ... قاسمی- فروتن و شرکا مرتکب شدند و سرانجام به عمله و اکره ارتجاع و امپریالیسم تبدیل گردیدند. و امروز او بدون اینکه از گذشه درس گرفته باشد ، در عین خود شیفتگی بیست و اندی سال است که چون یک کودک سیاسی به چنین خیانتی مشغول است و تمام استعدادش را که حاصل همپیوندی سالیان او با حزب توده ایران بوده است بر علیه آن و در این گرداب دشمن ساخته بر باد داده است. جز تاسف برای او و دیگر رفقای پیشینی که به راه او رفته اند حرف دیگری نمانده است که بگویم. در خاتمه برای علی خدایی که ۱۶ سال پیش با او با نام علی الهی دو بار چند کلامی صحبت تلفنی داشته ام ، بیدار شدن از خواب غفلت ، به خود آمدن ، و کنار کشیدن از ضدیت با حزب توده ایران ، تلاش در مسیر درست برای وقف خود به حرفه روزنامه نگاری و نیز فعالیت ادبی که به نظر من در آنها صاحب استعداد است و در جهت جبران گذشته ، و همچنین برای بقیه دوستان همراه او بازگشت به آغوش حزب توده ایران را خالصانه و از صمیم قلب آرزومندم.

س. سهند

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: